۸۸٬۴۸۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک') |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
'''صلاحالدین یوسف بن أیوب بن شادی بن مروان''' (به کردی: سهلاحهدین ئهیوبی، Selah’edînê Eyubî) | '''صلاحالدین یوسف بن أیوب بن شادی بن مروان''' (به کردی: سهلاحهدین ئهیوبی، Selah’edînê Eyubî) | ||
<ref>ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد بن خلدون، ديوان المبتدأ و الخبر فى تاريخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن | <ref>ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد بن خلدون، ديوان المبتدأ و الخبر فى تاريخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأکبر، تحقيق: شحادة، خليل، ج 1، ص 316، بيروت، دار الفکر، 1408 ق.</ref> که بعدها معروف به صلاح الدین ایوبی شد یکی از نامدارترین حاکمان و فرماندهان در تاریخ [[اسلام]] بوده است. او فتوحات بسیاری را برای مسلمانان به دست آورد و از مرزهای اسلامی در مقابل مسیحیان اروپایی حفاظت کرد. | ||
نجم الدین ایوب پدر پادشاهان ایوبی در تکریت زندگی میکرد و صلاح الدین نیز در همان شهر به دنیا آمد. در این شهر قوم کُرد زندگی میکردند و خاندان ایوبی نیز جزو قوم کرد بودند. <ref>الأعلام، ج3، ص 183.</ref> البته به جهت غلبهای که عربی بودن در آن زمان یافته بود، آنها کمتر به کرد بودن شناخته شده بودند و این به این سبب بوده که در آن زمان نژاد غیر عرب کمتر به عنوان نژاد خاص خود قدرت ترکتازی داشته است. | نجم الدین ایوب پدر پادشاهان ایوبی در تکریت زندگی میکرد و صلاح الدین نیز در همان شهر به دنیا آمد. در این شهر قوم کُرد زندگی میکردند و خاندان ایوبی نیز جزو قوم کرد بودند. <ref>الأعلام، ج3، ص 183.</ref> البته به جهت غلبهای که عربی بودن در آن زمان یافته بود، آنها کمتر به کرد بودن شناخته شده بودند و این به این سبب بوده که در آن زمان نژاد غیر عرب کمتر به عنوان نژاد خاص خود قدرت ترکتازی داشته است. | ||
نجم الدین ایوب در زمان عماد الدین زنگی حاکم شهر بعلبک بود. <ref> | نجم الدین ایوب در زمان عماد الدین زنگی حاکم شهر بعلبک بود. <ref>کاظم پور، داوود، وضعيت شيعيان مصر در عصر صلاح الدين ايوبي، ص 143، فصلنامه تاريخ در آينه پژوهش، سال پنجم، شماره دوم، تابستان 1387.</ref> صلاح الدین از همان اوان کودکی علاقه شدیدی به یادگیری فنون جنگی، به ویژه شمشیر بازی و جنگ با خنجر داشت و بالاخره در این فنون مهارتهایی را به دست آورد. او به احتمال زیاد از همان کودکی با [[فقه]] [[شافعی]] آشنا شده باشد؛ فقهی که بعدها در ترویجش تلاش بسیاری کرد. <ref>وضعيت شيعيان مصر در عصر صلاح الدين ايوبي، ص 143.</ref> | ||
صلاح الدین بدون شک یک [[سنی]] متعصب و شافعی تمام عیار بود و وقتی که در مصر به قدرت رسید تمام سعی خود را در نشر این مذهب و جایگزین کردن آن به جای مذهب شیعه به کار گرفت که در قسمتهای بعدی این مطلب را بیشتر توضیح میدهیم. <ref>همان، ص 144.</ref> | صلاح الدین بدون شک یک [[سنی]] متعصب و شافعی تمام عیار بود و وقتی که در مصر به قدرت رسید تمام سعی خود را در نشر این مذهب و جایگزین کردن آن به جای مذهب شیعه به کار گرفت که در قسمتهای بعدی این مطلب را بیشتر توضیح میدهیم. <ref>همان، ص 144.</ref> | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
==ورود صلاح الدین به مصر و پایان حکومت فاطمی== | ==ورود صلاح الدین به مصر و پایان حکومت فاطمی== | ||
[[مسیحیان]] در سالهای ابتدایی [[جنگ صلیبی]] توانسته بودند شهرهای [[مسلمان]] نشین بسیاری را فتح کنند و این فتوحات به آنان روحیه بسیار داد تا این که طمع فتح [[قاهره]]، مرکز [[دولت فاطمی]] را در سر بپرورانند. «ارتش بزرگ مسیحی به سمت [[قاهره]] حرکت کرد و شهرهایی که در میان راه بود از جمله شهر بزرگ بلبیس را فتح و آنجا را غارت کرده و مردمان را نیز کشتند». <ref>أبو الفداء اسماعيل بن عمر بن | [[مسیحیان]] در سالهای ابتدایی [[جنگ صلیبی]] توانسته بودند شهرهای [[مسلمان]] نشین بسیاری را فتح کنند و این فتوحات به آنان روحیه بسیار داد تا این که طمع فتح [[قاهره]]، مرکز [[دولت فاطمی]] را در سر بپرورانند. «ارتش بزرگ مسیحی به سمت [[قاهره]] حرکت کرد و شهرهایی که در میان راه بود از جمله شهر بزرگ بلبیس را فتح و آنجا را غارت کرده و مردمان را نیز کشتند». <ref>أبو الفداء اسماعيل بن عمر بن کثير الدمشقى، البداية و النهاية، ج 12، ص 255، بيروت، دار الفکر، 1407/1986.</ref> در نهایت آنها به [[قاهره]] رسیدند و آنجا را به محاصره خود در آوردند. اما مردم [[قاهره]] که بیم آن داشتند فرنگیها در قاهره نیز چنان کنند که در بلبیس کرده بودند، به دفاع از شهر برخاستند. | ||
العاضد که به عنوان [[خلیفه فاطمی]] در آنجا حکومت میکرد از حکومت عباسی درخواست کمک کرده و از آنها تقاضا کرد برای رفع مشکل صلیبیون نیروی نظامی به آنجا بفرستند. او که خوب میدانست بدون کمک، قدرتی برای مقابله با غربیها ندارد، خواستار لشکر کشی اسدالدین شیرکوه فرمانده بزرگ که عموی صلاح الدین بود، شد. | العاضد که به عنوان [[خلیفه فاطمی]] در آنجا حکومت میکرد از حکومت عباسی درخواست کمک کرده و از آنها تقاضا کرد برای رفع مشکل صلیبیون نیروی نظامی به آنجا بفرستند. او که خوب میدانست بدون کمک، قدرتی برای مقابله با غربیها ندارد، خواستار لشکر کشی اسدالدین شیرکوه فرمانده بزرگ که عموی صلاح الدین بود، شد. | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
اسد الدین بعد از مدتی که وارد [[قاهره]] شده بود توانست به کمک فرماندهان و خواست عاضد خلیفه فاطمی، وزیر خلیفه که "شاور" نام داشت و به نوعی تمام امور را ریاست میکرد به قتل برساند». <ref>الاعلام، ج 3 ، ص 154.</ref> | اسد الدین بعد از مدتی که وارد [[قاهره]] شده بود توانست به کمک فرماندهان و خواست عاضد خلیفه فاطمی، وزیر خلیفه که "شاور" نام داشت و به نوعی تمام امور را ریاست میکرد به قتل برساند». <ref>الاعلام، ج 3 ، ص 154.</ref> | ||
اسد الدین با مرگ شاور همه کاره [[قاهره]] شد و العاضد تنها نامی از [[خلافت]] را یدک میکشید. اما اسدالدین بعد از فتح [[قاهره]]، عمر چندانی نکرد و دو ماه بعد فوت کرد. <ref> شمس الدين محمد بن احمد الذهبى، تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، تحقيق: تدمرى، عمر عبد السلام، ج 39، ص 196، بيروت، دار | اسد الدین با مرگ شاور همه کاره [[قاهره]] شد و العاضد تنها نامی از [[خلافت]] را یدک میکشید. اما اسدالدین بعد از فتح [[قاهره]]، عمر چندانی نکرد و دو ماه بعد فوت کرد. <ref> شمس الدين محمد بن احمد الذهبى، تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، تحقيق: تدمرى، عمر عبد السلام، ج 39، ص 196، بيروت، دار الکتاب العربى، 1413 ق.</ref> بعد از او، فرماندهانش بر سر جانشینی او اختلاف کردند تا این که با خواست [[خلیفه]] فاطمی و همراهی بعضی از فرماندهان، صلاح الدین یوسف بن ایوب جانشین عموی خود شده و این گونه حکومت صلاح الدین بر مصر آغاز شد. | ||
از عاضد نیز تنها نامی به عنوان [[خلیفه]] باقی مانده بود و در امور مملکتی هیچ نقشی نداشت تا این که در هنگام مریضیش از حکومت کنار گذاشته شد که تفصیل آن را در بخش حکومت فاطمیها خواهیم آورد. | از عاضد نیز تنها نامی به عنوان [[خلیفه]] باقی مانده بود و در امور مملکتی هیچ نقشی نداشت تا این که در هنگام مریضیش از حکومت کنار گذاشته شد که تفصیل آن را در بخش حکومت فاطمیها خواهیم آورد. | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
العاضد آخرین حاکم فاطمیون بود که در حکمرانیش سن زیادی نداشت از این باب بیشتر امور دولتی به دست وزیران افتاد که یکی از مهمترین و قدرتمندترین آنها شخصی به نام شاور بود که به دست اسد الدین شیرکوهی کشته شد. <ref>وضعيت شيعيان | العاضد آخرین حاکم فاطمیون بود که در حکمرانیش سن زیادی نداشت از این باب بیشتر امور دولتی به دست وزیران افتاد که یکی از مهمترین و قدرتمندترین آنها شخصی به نام شاور بود که به دست اسد الدین شیرکوهی کشته شد. <ref>وضعيت شيعيان | ||
پس از مرگ شاور، اسد الدین امور [[مصر]] را در دست گرفت. اسدالدین که یک سنی [[مذهب]] و هم پیمان [[خلیفه]] بغداد به حساب میآمد، وزارت حکومتی را در دست گرفت که از مروجان [[شیعه]] بوده و خود را در مقابل حکومت بغداد میدانست و این خود نشان از وضع اسف بار حکومت فاطمیها میدهد. وزارت اسد الدین به همراه سستی حاکم، موجب زمینه سازی برای پایان حکومت فاطمیها شد. بعد از اسد الدین «صلاح الدّین بر دولت تسلّط یافت، و به هر یک از خویشان خود که نزدش آمده بودند قطعه زمینهایی با ارزش بخشید، و دست اطرافیان عاضد را کوتاه کرد و خود شخصاً امور حکومت را در دست گرفت. پس از چندی عاضد بیمار شد، و بیماریش رو به فزونی نهاد، و در سال 567 درگذشت. در این وقت مردم درباره شخصی که باید نامش در بالای منابر به عنوان [[خلافت]] برده شود بی رغبتی نشان دادند، تا آن که روز جمعه فرا رسید و مردی بالای منبر رفته خطبه خواند، و نام المستضی ء (خلیفه عباسی) را به [[خلافت]] برد و کسی به گفته او اعتراضی ننمود. از آن پس همچنان در مصر خطبه به نام عباسیان خوانده شد، و دولت فاطمیها یکباره از سرزمین [[مصر]] برافتاد، و صلاح الدّین یوسف بن ایوب با استقلال و بدون وجود رقیب و منازع به حکومت مصر پرداخت». <nowiki><ref>الفخري، ص 257 – 258.</nowiki></ref> <ref>البته قول ديگري نيز وجود دارد به اين | پس از مرگ شاور، اسد الدین امور [[مصر]] را در دست گرفت. اسدالدین که یک سنی [[مذهب]] و هم پیمان [[خلیفه]] بغداد به حساب میآمد، وزارت حکومتی را در دست گرفت که از مروجان [[شیعه]] بوده و خود را در مقابل حکومت بغداد میدانست و این خود نشان از وضع اسف بار حکومت فاطمیها میدهد. وزارت اسد الدین به همراه سستی حاکم، موجب زمینه سازی برای پایان حکومت فاطمیها شد. بعد از اسد الدین «صلاح الدّین بر دولت تسلّط یافت، و به هر یک از خویشان خود که نزدش آمده بودند قطعه زمینهایی با ارزش بخشید، و دست اطرافیان عاضد را کوتاه کرد و خود شخصاً امور حکومت را در دست گرفت. پس از چندی عاضد بیمار شد، و بیماریش رو به فزونی نهاد، و در سال 567 درگذشت. در این وقت مردم درباره شخصی که باید نامش در بالای منابر به عنوان [[خلافت]] برده شود بی رغبتی نشان دادند، تا آن که روز جمعه فرا رسید و مردی بالای منبر رفته خطبه خواند، و نام المستضی ء (خلیفه عباسی) را به [[خلافت]] برد و کسی به گفته او اعتراضی ننمود. از آن پس همچنان در مصر خطبه به نام عباسیان خوانده شد، و دولت فاطمیها یکباره از سرزمین [[مصر]] برافتاد، و صلاح الدّین یوسف بن ایوب با استقلال و بدون وجود رقیب و منازع به حکومت مصر پرداخت». <nowiki><ref>الفخري، ص 257 – 258.</nowiki></ref> <ref>البته قول ديگري نيز وجود دارد به اين که در حين مريضي عاضد، اسم او از خطبه ها حذف شد و او بعد از خلع از خلافت مرد. | ||
براي مطالعات بيشتر رجوع | براي مطالعات بيشتر رجوع کنيد به تاريخ ابن خلدون، ج 4، ص 105.</ref> و این گونه حکومت فاطمیان پایان یافت و صلاح الدین ایوبی حاکم بلا منازع [[مصر]] شد. | ||
==صلاح الدین ایوبی و شیعیان== | ==صلاح الدین ایوبی و شیعیان== | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
«صلاح الدین خود به رأس عین راند و جمعیت آن جا را پراکنده ساخت، آنگاه لشکر به ماردین برد و در آن نواحی دست به غارت و کشتار زد و باز گردید». <ref>همان، ج4، ص 285.</ref> | «صلاح الدین خود به رأس عین راند و جمعیت آن جا را پراکنده ساخت، آنگاه لشکر به ماردین برد و در آن نواحی دست به غارت و کشتار زد و باز گردید». <ref>همان، ج4، ص 285.</ref> | ||
«صلاح الدین شهر طبریه را غارت کرد و آتش زد». <ref>ابن الأثير، عز الدين أبو الحسن على بن ابى | «صلاح الدین شهر طبریه را غارت کرد و آتش زد». <ref>ابن الأثير، عز الدين أبو الحسن على بن ابى الکرم، الکامل في التاريخ، ج 29، ص 78، بيروت، دار صادر - دار بيروت، 1385 ق.</ref> | ||
==مرگ صلاح الدین== | ==مرگ صلاح الدین== |