۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
}}<noinclude> | }}<noinclude> | ||
</noinclude> | </noinclude> | ||
خط ۹۲: | خط ۹۱: | ||
او در بسیاری از کشورهای متمدن عربی و غیرعربی برای انجام مراسم حج ، مطالعه وضعیت و تجارت تجاری و شخصی سفرها و تورهایی داشته است. اولین سفر به حجاز ، جوانی در سال 1286 هجری قمری در همان سال و چندی در مکه زندگی نکرد و با علما و بزرگان حجاز ، از جمله فاضل پاشا امیر ظفر ، احمد زینی دهلان و دیگران تماس گرفت و سپس به طارم اقامتگاه خود را با مشرف به آنجا گذراند و در سال 1288 هجری قمری به عدن ، یمن ، لهج ، و سپس به شرق دور ، اندونزی و مالایی رفت ، جایی که جوامع عرب حضرامی در آنجا ساکن هستند ، و در آنجا تجارت می کرد ، سپس به حضرموت بازگشت. در سال 1292 هجری قمری و در آنجا اقامت داشت و اصلاحات و رهبری علمی خود را ادامه داد ، اما با آزارهای شدید و فشار شدید برخی از بستگان و افراد ثروتمند و قدرتمند مواجه شد.به همین دلیل ، باتریم در سال 1302 هجری قمری مجبور به مهاجرت به خارج شد. | او در بسیاری از کشورهای متمدن عربی و غیرعربی برای انجام مراسم حج ، مطالعه وضعیت و تجارت تجاری و شخصی سفرها و تورهایی داشته است. اولین سفر به حجاز ، جوانی در سال 1286 هجری قمری در همان سال و چندی در مکه زندگی نکرد و با علما و بزرگان حجاز ، از جمله فاضل پاشا امیر ظفر ، احمد زینی دهلان و دیگران تماس گرفت و سپس به طارم اقامتگاه خود را با مشرف به آنجا گذراند و در سال 1288 هجری قمری به عدن ، یمن ، لهج ، و سپس به شرق دور ، اندونزی و مالایی رفت ، جایی که جوامع عرب حضرامی در آنجا ساکن هستند ، و در آنجا تجارت می کرد ، سپس به حضرموت بازگشت. در سال 1292 هجری قمری و در آنجا اقامت داشت و اصلاحات و رهبری علمی خود را ادامه داد ، اما با آزارهای شدید و فشار شدید برخی از بستگان و افراد ثروتمند و قدرتمند مواجه شد.به همین دلیل ، باتریم در سال 1302 هجری قمری مجبور به مهاجرت به خارج شد. | ||
وی پس از خروج از تریم به کشورهای زیادی از جمله شرق آفریقا ، مصر ، شام و سپس ترکیه سفر کرد و سلطان عبدالحمید به او شمشیری هدیه داد و وسام المجيدي نیز به تقلید از سلطان مدال به او اهدا کرد. او در حیدرآباد ، دکن ، در هند ، یکی از مهاجران قوم خود را دید و با او نزد جامعه بزرگی از قوم حضرمی که در آنجا زندگی می کردند رفت و بیش از بیست سال در آنجا زندگی کرد و خانواده دیگری را برای خود در حضراموت ایجاد کرد و مرکز امیدها و آرزوهای همه و رهبر علمی و ادبی آنها بود. در طول سفرهای خود ، او مورد محبت ، احترام و تبادل تحقیقات علمی و بحث های ادبی با بزرگان کشورشان قرار گرفت. | وی پس از خروج از تریم به کشورهای زیادی از جمله شرق آفریقا ، مصر ، شام و سپس ترکیه سفر کرد و سلطان عبدالحمید به او شمشیری هدیه داد و وسام المجيدي نیز به تقلید از سلطان مدال به او اهدا کرد. او در حیدرآباد ، دکن ، در هند ، یکی از مهاجران قوم خود را دید و با او نزد جامعه بزرگی از قوم حضرمی که در آنجا زندگی می کردند رفت و بیش از بیست سال در آنجا زندگی کرد و خانواده دیگری را برای خود در حضراموت ایجاد کرد و مرکز امیدها و آرزوهای همه و رهبر علمی و ادبی آنها بود. در طول سفرهای خود ، او مورد محبت ، احترام مردم و شخصیتی علمی برای تبادل تحقیقات علمی و بحث های ادبی با بزرگان کشورشان قرار گرفت. | ||
با وجود این ، او همیشه در آرزوی سرزمین مادری خود | با وجود این ، او همیشه دلتنگ و در آرزوی سرزمین مادری خود بود؛ بنابراین در سال 1332 هجری قمری ، پس از مدتها غیبت ، به حضرموت بازگشت و مورد استقبال مردمی و دولتی قرار گرفت و با احترام و احترام روبرو شد. پس از حدود دو سال به حیدرآباد رفت تا خانواده خود را به حضرموت منتقل کند ، اما شرایط جنگ جهانی اول مانع از آن شد. | ||
=اشعار او= | =اشعار او= | ||
در شعر ابن شهاب پدیده های متعددی از جمله لطافت ، فصاحت | در شعر ابن شهاب پدیده های متعددی از جمله لطافت ، فصاحت و هنر وجود دارد. او در فصاحت چونان شاعران عرب در قرن های پیش و در شیوه سرایش و متد روز مانند شاعران عصر خود است. او در شعر خود به زنان و جایگاه اجتماعی او اهتمام داشت و از موضع عدل و انصاف و مطابق با موازین اسلامی به آن می پرداخت. | ||
همچنین اشعار و هجا های زیادی در دیوان او وجود دارد که در آن به اصلاح جنگ و اختلاف و بیماری های فرقه ای و مشکلات اجتماعی پرداخته است. او به اهل بیت ، یعنی امام علی و فرزندانش ارادت داشت و در اشعار خود آنها را بسیار ستایش می کرد و از همه کسانی که با آنها دشمن بودند متنفر بود. | |||
اما شعرهای او به زبان محلی که در گویش حضرمی به "الأشعار الحمينية" نام دارند و تعداد آن بسیار است، در لطافت و بلاغت و محتوا از اشعار فصیح و حکیمانه او چیزی کم ندارد. اما در اواخر عمرش تمایلی به نشر آنها نداشت هرچند بیشتر آنها را در عنفوان جوانی سروده بود و باقی مانده آن همان بود که مردم حضرموت آن را حفظ کرده بودند و دهان به دهان نقل می کردند. | |||
=کتابهای او= | =کتابهای او= | ||
خط ۱۳۷: | خط ۱۴۰: | ||
=هیاهو و طبقه بندی درباره معاویه بن ابی سفیان= | =هیاهو و طبقه بندی درباره معاویه بن ابی سفیان= | ||
وی در مناقشه بر معاویه بن ابی سفیان در بین علمای حضرموت و سپس در میان علمای اسلام نقش برجسته ای داشت.او | وی در مناقشه بر معاویه بن ابی سفیان در بین علمای حضرموت و سپس در میان علمای اسلام نقش برجسته ای داشت. شاگرد او محمد بن عقیل بن یحیی تحت نظارت او کتاب «النصائح الكافية لمن يتولى معاوية» و انتشار آن ، سر و صدا ایجاد کرد؛ زیرا او مخالفت معاویه با اصول اسلام و عدم همراهی وی را قضاوت کرد. توسط پارلمان دولت ترکیه عثمانی برای مصادره نسخه های این کتاب صادر شد. یکی از برجسته ترین کسانی که یکی از دوستان ابن شهاب و یکی از اعضای قبیله اش ، حسن بن علوی بن شهاب الدین ، با کتابی به نام "طلسم شفابخش از سموم توصیه کافی" به آنها پاسخ داد. سعی کرد همراهی معاویه و اینکه او یکی از افراد شایسته و عدالتخواه است را اثبات کند ، اما ابوبکر بن شهاب با کتابی به نویسنده رقیه پاسخ داد که او لزوم رژیم غذایی را از آثار مضر رقیه نامیده است. "همه از این رو ، انقلابی علیه دو پسر عقیل و شهاب ایجاد شد ، نویسندگان این دو کتاب ، همانطور که اکثر فقها و صوفیان حضرموت به توصیه و رژیم غذایی مناسب اعتراض کردند و آنها را جزو کتابهای مضر دانستند که عقاید عقاید را مسموم کرد. ایجاد کرده و آن را با رنگ بدعت و طرد آمیخته است. | ||
=مرگ او= | =مرگ او= |