confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
و از عوامل دیگر منازعات قبایلی و درگیریهای داخلی میان خاندان اموی برای رسیدن به قدرت بود. از جمله شورشهایی که مروان دوم با آنها روبه روبه بود: | و از عوامل دیگر منازعات قبایلی و درگیریهای داخلی میان خاندان اموی برای رسیدن به قدرت بود. از جمله شورشهایی که مروان دوم با آنها روبه روبه بود: | ||
==شورش ساکنان حمص== | |||
هنگامیکه مروان به سر کار آمد، مردم از جمله حمصیها با او بیعت کردند. ولی بعدا بر او شوریدند و رهبر آنها ثابت بن نعیم جذامی بود. وقتی خبر به مروان رسید به مقابله با آنها رفت و مردم حمص از کلبیها در تدمر کمک خواستند و آنها هم با نیروی نظامی به کمکشان آمدند. اما مروان و سپاهیانش در نبرد با آنها پیروز شدند و حصار شهرشان را ویران کردند. <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۳۱۳- ۳۱۲.</ref> | |||
==شورش مردم غوطه== | |||
وقتی مروان دوم مشغول متوقف کردن حرکت حمصیها بود، شورش دیگری در برابر حکومت او در غوطه ایجاد شد. ساکنان آن یزید بن خالد قسری یمنی را استاندار غوطه کرده و شهر دمشق را محاصره نمودند. مروان دوم با شکستن محاصره به تعقیب شورشیان پرداخت و مره و روستاهای یمنیها را آتش زده و یزید بن خالد را کشت. <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۱۰، ص۴۴۵۶، ترجمه ابو القاسم پاینده</ref> | |||
==شورش فلسطینیها== | |||
قیام فلسطینیها در برابر حکومت مروان دوم از خطرناکترین جنبشهای مخالف با حکومت این خلیفه محسوب میشود. ثابت بن نعیم جذامی روستاهای سرزمین شام را به شورش تشویق کرد. او در ادامه این مخالفت، مروان را خلع کرد و فلسطینیها را در شورش بر ضد نظام اموی رهبری نمود. مروان با گسیل کردن نیروهای نظامی به فرماندهی ابوالورد بن کوثر بر شورش پیروز شد. استاندار منتخب مروان دوم در [[فلسطین]]، ثابت را اسیر کرده، نزد [[خلیفه]] فرستاد و خلیفه او را کشت. <ref> ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۳۰۹. </ref> | |||
==نا آرامیها در [[عراق]]== | |||
'''حرکت خوارج''' | |||
بعد از اینکه شام پرچم عصیان در برابر حکومت مروان دوم برافراشت، طبیعی بود که در عراق حرکتها خطرناکتر باشد. به ویژه اوضاع عراق بعد از اینکه شام مرکز حکومت شد، متشنجتر بود. | |||
در این دوران ویژگی حرکت ایشان (خوارج) فراگیر بودن آنها بود. پیشتر نشان سپاه ایشان کمی افراد آن بود. اما اکنون با عده بسیاری از تودهها میجنگیدند. <ref>طقوش، محمد سهیل، دولت امویان، ص۱۸۳، ترجمه حجت الله جودکی</ref> | |||
حرکتهای خوارج بعد از کشته شدن خلیفه، ولید دوم در سال ۱۲۶ افرایش یافت. محل این حرکتها عراق و جزیرةالعرب بود تا آنجا که ایشان وارد کوفه شدند و بر بصره و حضرموت تسلط یافتند. اما مروان با آنان درگیر شد و در چندین جنگ ایشان را در منطقه کفرتوثا - از شهرهای ماردین – عینالتمر، وادیالقری در شمال شام شکست داد و بر آنان پیروز شد و ایشان را از عراق راند و قدرتش را از نو در حجاز و یمن گسترش داد. <ref> یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۸۱.</ref> | |||
'''حرکتهای علویان''' | |||
آخرین حرکت شیعه را در برابر بنیامیه، عبدالله بن معاویة بن عبدالملک بن جعفر (او عبدالله بن معاویه بن عبدالله پسر جعفربنابیطالب، برادر علیبنابیطالب است و به این دلیل حقیقتا از اهل بیت به حساب نمیآید.) <ref> یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۸۱.</ref> | |||
رهبری کرد. شیعیان کوفه به او پیوستند و برای خلافت، با او بیعت کردند. او در محرم۱۲۷ (ه. ق)، برای جنگ با شامیان در حیره قیام کرد.<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۳۰۳-۳۰۲.</ref> | |||
هنگامیکه جنگ در گرفت، شیعیان او را وا گذاشتند و از جنگ فرار کردند. جز قبیله ربیعه و زیدیه کسی او را یاری نداد. او ناچار شد به کوفه باز گردد. امویها او را تعقیب کردند و در خیابانهای شهر مبارزات سختی میان دو طرف در گرفت و سپاه اموی توانست براوضاع مسلط شود. استاندار اموی به عبدالله بن معاویه امان و اجازه عقبنشینی داد، وی به فارس کوچ کرد تا در آنجا صفوف نیروهایش را از نو سازمان دهی کند. | |||
بعد از پیوستن موالی، بردگان، عباسیان که بر حکومت اموی شورش کرده بودند و امویان مخالف مروان دوم به وی و هر کسی که به بخشش یا شغلی چشم داشت و بقایای خوارج که به دست مروان دوم از موصل رانده شدند، کار او بالا گرفت. <ref> ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۰۷-۳۰۶، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلی.</ref> | |||
چون افرادی که به او پیوسته بودند، کاملا نامتجانس بودند و هدفی که آنها را دور او جمع کرده بود، دشمنی با مروان دوم بود. از این رو مدت طولانی دوام نیاورد و به سرعت بر اثر شکستی سهمگین در برابر نیروهای مروان دوم در سال ۱۲۹ (ه. ق)، در (مروالشاذان) خوردند، از هم پاشیدند. <ref> طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۳۷۴-۳۷۱. </ref> | |||
سپس عبدالله به سیستان فرار کرد و از آنجا به امید اینکه ابومسلم او را یاری دهد به هرات رفت، ابومسلم او را دستگیر کرد و به قتل رساند. <ref> طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۳۷۴-۳۷۱</ref> | |||
=جنبشهای اموی داخلی= | |||
با روی کار آمدن مروان جنبشهایی علیه او به پا خواست. | |||
==حرکت عبدالله بن عبدالعزیز== | |||
عبدالله بن عمر بن عبدالعزیز استاندار عراق و مرکز آن بود. بعد از چیرگی او بر عبدالله بن معاویه، نیرو و قدرت یافت و برایش آشکار شد که میتواند در برابر حکومت مروان قیام کند. و در نتیجه بیعتش را با مروان شکست. او در حرکتش به قبایل یمنی از اهالی شام – که در کوفه و حیره مقیم بودند و اطاعت از شامیها را از قیسیها خوش نداشتند - تکیه داشت. <ref>طقوش، محمد سهیل، دولت امویان، ص۱۸۵، ترجمه حجت الله جودکی</ref> | |||
مروان دوم به مقابله با او برخاست، و سپاهی را متشکل از اهالی شام به فرماندهی نصر بن سعید حرشی – یکی از مردان مشهور قیسی- به سوی او اعزام کرد. وی با او درگیر شد. بین دو سپاه برخوردهای خفیف صورت گرفت و به هیچ نتیجه سرنوشت سازی نینجامید. دو گروه به همین شکل بودند تا اینکه مشکل بسیار خطرناکتری پدیدار شد. خوارج از نو در صحنه رخدادهای عراق ظهور کردند و مروان دوم به مقابله با ایشان مشغول شد و مساله عبدالله بن عمر را رها کرد. <ref> ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۸۸، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلی</ref> | |||
=عاقبت مروان بن محمد= | =عاقبت مروان بن محمد= |