۱۶۰
ویرایش
Bageri1334 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Bageri1334 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
=متن حديث دوم= | =متن حديث دوم= | ||
قال رسول الله ص : الله الله فی اصحابی لا تتخذوهم غرضا فمن احبهم فبحبی احبهم فمن ابغضهم فببغضی ابغضهم و من آذاهم فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله و من آذی الله فیوشک ان یاخذه » | قال رسول الله ص : الله الله فی اصحابی لا تتخذوهم غرضا فمن احبهم فبحبی احبهم فمن ابغضهم فببغضی ابغضهم و من آذاهم فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله و من آذی الله فیوشک ان یاخذه »<ref>(مسند احمد ج 5 ص 54 و كنزالعمال ج 11 ص 532 و سنن ترمذي ج 12 ص 362)</ref> | ||
پیامبر اکرم ص فرموده است : خدا را خدا را در باره اصحابم ، آنان را پس از من هدف قرار ندهید هر کس آنان را دوست داشته باشد پس به محبت من آنان را دوست می دارد و هر کس نسبت به آنان بغض داشده باشد پس به بغض من به آنان بغض داشته باشد هر کس آنان را اذیت کند ، مرا اذیت کرده و هر کس مرا اذیت کند به تحقیق خدا را اذیت کرده و هر که خدا را اذیت کند به زودی خداوند او را اخذ می کند . اهل سنت این حدیث را دلیل بر عدالت صحابه قرار دادند . | پیامبر اکرم ص فرموده است : خدا را خدا را در باره اصحابم ، آنان را پس از من هدف قرار ندهید هر کس آنان را دوست داشته باشد پس به محبت من آنان را دوست می دارد و هر کس نسبت به آنان بغض داشده باشد پس به بغض من به آنان بغض داشته باشد هر کس آنان را اذیت کند ، مرا اذیت کرده و هر کس مرا اذیت کند به تحقیق خدا را اذیت کرده و هر که خدا را اذیت کند به زودی خداوند او را اخذ می کند . اهل سنت این حدیث را دلیل بر عدالت صحابه قرار دادند . | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
ابن حجر عسقلانی در الاصابه چنین می نویسد: | ابن حجر عسقلانی در الاصابه چنین می نویسد: | ||
« والاحادیث الوارده فی تفضیل الصحابه کثیرة ، من ادلها علی المقصود ما رواه الترمذی و ابن حبان فی صحیحه ، من حدیث عبدالله بن مغفل قال : قال رسول الله ص الله الله فی اصحابی لاتتخذوهم غرضا فمن احبهم فبحبی احبهم فمن ابغضهم فببغضی ابغضهم و من آذاهم فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله و من آذی الله فیوشک ان یاخذه »<ref>(الاصابة في تمييز الصحابةج 1 ص 7)</ref> | |||
پس ملاحظه شد که ابن حجر این حدیث را برای فضیلت صحابه آورده است نه عدالت صحابه | پس ملاحظه شد که ابن حجر این حدیث را برای فضیلت صحابه آورده است نه عدالت صحابه | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
این حدیث را در کتاب الکامل فی الضعفاء آورده | این حدیث را در کتاب الکامل فی الضعفاء آورده | ||
و می نویسد :ثنا الجنیدی حدثنا البخاری قال : لی یحیی بن قزعة و ابراهیم بن مهدی تابعه قالا : ثنا ابراهیم بن سعد ثنا عبیدة یعنی ابی رائطه عن عبدالله بن عبدالرحمن بن مغفل عن النبی ص : من احب اصحابی فبحبی ، وقال البخاری حدثنا عبدان المروزی حدثنا ابراهیم عن عبیدة بن ابی رائطه عن عبدالرحمن بن زیاد عن عبدالله بن مغفل عن النبی ص بهذا و هو اسناد لایعرف سمعت ابن حماد یقول : قال البخاری : عبدالله بن عبدالرحمن عن ابن مغفل عن النبی ص قال : لا تتخدوا اصحابی غرضا » فیه نظر » | و می نویسد :ثنا الجنیدی حدثنا البخاری قال : لی یحیی بن قزعة و ابراهیم بن مهدی تابعه قالا : ثنا ابراهیم بن سعد ثنا عبیدة یعنی ابی رائطه عن عبدالله بن عبدالرحمن بن مغفل عن النبی ص : من احب اصحابی فبحبی ، وقال البخاری حدثنا عبدان المروزی حدثنا ابراهیم عن عبیدة بن ابی رائطه عن عبدالرحمن بن زیاد عن عبدالله بن مغفل عن النبی ص بهذا و هو اسناد لایعرف سمعت ابن حماد یقول : قال البخاری : عبدالله بن عبدالرحمن عن ابن مغفل عن النبی ص قال : لا تتخدوا اصحابی غرضا » فیه نظر »<ref>(الكامل في الضعفاءج 4 ص 167)</ref> | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
ملاحظه شد که این حدیث در ذیل احوالات عبدالله بن عبدالرحمن طائفی در کتب رجالی به ویژه ، کتاب هایی که پیرامون راویان ضعیف نوشته شده ، آمده و تضعیف و طرد شده است | ملاحظه شد که این حدیث در ذیل احوالات عبدالله بن عبدالرحمن طائفی در کتب رجالی به ویژه ، کتاب هایی که پیرامون راویان ضعیف نوشته شده ، آمده و تضعیف و طرد شده است | ||
عجیت است که خود ابن حجر عسقلانی در لسان المیزان در باره عبدالله بن عبدالرحمن می نویسد : عبدالله بن عبدالرحمن لا یعرف له عن عبدالله بن مغفل ، قال البخاری: فیه نظر » نقل روایت عبدالله بن عبدالرحمن از عبدالله بن مغفل شناخته شده نیست ، بخاری گفته است : عبدالله بن عبدالرحمن محل نظر است . | عجیت است که خود ابن حجر عسقلانی در لسان المیزان در باره عبدالله بن عبدالرحمن می نویسد : عبدالله بن عبدالرحمن لا یعرف له عن عبدالله بن مغفل ، قال البخاری: فیه نظر »<ref>(لسان الميزان ج 3 ص 306 و ميزاان الاعتدال ج 2 ص 452)</ref> نقل روایت عبدالله بن عبدالرحمن از عبدالله بن مغفل شناخته شده نیست ، بخاری گفته است : عبدالله بن عبدالرحمن محل نظر است . | ||
این در حالی است که همین ابن حجر در کتاب الاصابه همین حدیث ضعیف و نا معتبررا در زمره احادیثی می داند که بیشترین دلالت را بر مقصود ( یعنی اثبات عدالت صحابه ) دارد | این در حالی است که همین ابن حجر در کتاب الاصابه همین حدیث ضعیف و نا معتبررا در زمره احادیثی می داند که بیشترین دلالت را بر مقصود ( یعنی اثبات عدالت صحابه ) دارد | ||
=متن حديث سوم= | =متن حديث سوم= | ||
قال رسول الله ص دعوا لی اصحابی فوالذی نفسی بیده لوانفقتم مثل احد او الجبال ذهبا ما بلغتم اعمالهم » | قال رسول الله ص دعوا لی اصحابی فوالذی نفسی بیده لوانفقتم مثل احد او الجبال ذهبا ما بلغتم اعمالهم »<ref>(مسند احمد ج 3 ص 266 و مجمع الزوائد ج 10 ص 15)</ref> | ||
=نقد و بررسي= | =نقد و بررسي= | ||
اولا : این حدیث بصورت ناقص روایت شد وکامل آن همانست که حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین آورده است : اخبرنا ه ابوالعباس محمد بن احمد المحبوبی بمرو ثنا سعید بن مسعود ثنا یزید بن هارون ثنا العوام بن حوشب حدثنی ثلمة بن کهیل عن علقمة عن خالد بن الولید قال : کان بینی و بین عمار بن یاسر کلام فاغلظت له فانطلق عمار یشکونی الی النبی ص فجاء خالد و هو یشکوه فجعل یغلظ له و لا یزیده الا غلظة و النبی ص ساکت فبکی عمار و قال : یا رسولالله الا تراه ؟ قال : فرفع النبی ص راسه و قال : من عادی عمارا عاداه الله و من ابغض عمارا ابغضه الله » | اولا : این حدیث بصورت ناقص روایت شد وکامل آن همانست که حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین آورده است : اخبرنا ه ابوالعباس محمد بن احمد المحبوبی بمرو ثنا سعید بن مسعود ثنا یزید بن هارون ثنا العوام بن حوشب حدثنی ثلمة بن کهیل عن علقمة عن خالد بن الولید قال : کان بینی و بین عمار بن یاسر کلام فاغلظت له فانطلق عمار یشکونی الی النبی ص فجاء خالد و هو یشکوه فجعل یغلظ له و لا یزیده الا غلظة و النبی ص ساکت فبکی عمار و قال : یا رسولالله الا تراه ؟ قال : فرفع النبی ص راسه و قال : من عادی عمارا عاداه الله و من ابغض عمارا ابغضه الله »<ref>(المستدرك علي الصحيحين ج 3 ص 391)</ref> | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
ثانيا: | ثانيا: | ||
نکته جالب دیگر اینکه همین داستان در باره عبدالرحمن بن عوف نیز روایت شده است لذا احمد بن حنبل در مسندش می نویسد : حدثنا احمد بن عبدالملک حدثنا زهیر بن حمید الطویل عن انس قال : کان بین خالد بن الولید و عبدالرحمن بن عوف کلام فقال خالد لعبدالرحمن تستطیلون علینا بایام سبقتمونا بها ؟ فبلغنا ان ذلک ذکر للنبی ص فقال : دعوا لی اصحابی فوالذی نفسی بیده لو انفقتم مثل احد او مثل الجبال ذهبا ما بلغتم اعمالهم » | نکته جالب دیگر اینکه همین داستان در باره عبدالرحمن بن عوف نیز روایت شده است لذا احمد بن حنبل در مسندش می نویسد : حدثنا احمد بن عبدالملک حدثنا زهیر بن حمید الطویل عن انس قال : کان بین خالد بن الولید و عبدالرحمن بن عوف کلام فقال خالد لعبدالرحمن تستطیلون علینا بایام سبقتمونا بها ؟ فبلغنا ان ذلک ذکر للنبی ص فقال : دعوا لی اصحابی فوالذی نفسی بیده لو انفقتم مثل احد او مثل الجبال ذهبا ما بلغتم اعمالهم »<ref>(مسند احمد ج 3 ص 266)</ref> | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
در این روایت به چند نکته باید توجه کرد : | در این روایت به چند نکته باید توجه کرد : | ||
نکته اول : با یک نگاه گذرا به شرح حال خالد بن ولید ، معلوم می شودکه شخصیتی بسیار جسور و هتاک بوده است و این صفت ، صفت ثابتی چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام بوده است | نکته اول : با یک نگاه گذرا به شرح حال خالد بن ولید ، معلوم می شودکه شخصیتی بسیار جسور و هتاک بوده است و این صفت ، صفت ثابتی چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام بوده است | ||
نکته دوم : اینکه خالد در تمام جنگ های مشرکین علیه رسول خدا در صف مشرکین بوده بلکه امیر لشکر آنان بوده است لذا ابن حجر در شرح حال او می نویسد : خالد بن الولید ...کان احد اشراف قریش فی الجاهلیة وکان الیه اعنةالخیل فی الجاهلیة و شهد مع کفار قریش الحروب الی عمرة الحدیبییة کما ثبت فی الصحیح انه کان علی خیل قریش طلیعة ثم اسلم فی سنة سبع بعد خبیر و قیل قبلها ووهم من زعم انه اسلم سنةخمس » | نکته دوم : اینکه خالد در تمام جنگ های مشرکین علیه رسول خدا در صف مشرکین بوده بلکه امیر لشکر آنان بوده است لذا ابن حجر در شرح حال او می نویسد : خالد بن الولید ...کان احد اشراف قریش فی الجاهلیة وکان الیه اعنةالخیل فی الجاهلیة و شهد مع کفار قریش الحروب الی عمرة الحدیبییة کما ثبت فی الصحیح انه کان علی خیل قریش طلیعة ثم اسلم فی سنة سبع بعد خبیر و قیل قبلها ووهم من زعم انه اسلم سنةخمس »<ref>(الاصابة في تمييز الصحابة ج 2 ص 98)</ref> | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
=متن حدیث چهارم= | =متن حدیث چهارم= | ||
قال رسول الله ص لعل الله اطلع علی اهل بدر فقال : اعملوا ما شئتم فقد وجبت لکم الجنة او قد غفرت لکم » | قال رسول الله ص لعل الله اطلع علی اهل بدر فقال : اعملوا ما شئتم فقد وجبت لکم الجنة او قد غفرت لکم »<ref>(صحيح بخاري ج 3 ص 11)</ref> | ||
پیامبر ص فرمود : خداوند در مورد اهل بدر ( اصحابی که در بدر با دشمنان خدا جنگیدند ) فرمود : هر کاری که می خواهید انجام دهید زیرا بهشت برای شما واجب شده است یا اینکه همه گناهان شما را بخشیدم . | پیامبر ص فرمود : خداوند در مورد اهل بدر ( اصحابی که در بدر با دشمنان خدا جنگیدند ) فرمود : هر کاری که می خواهید انجام دهید زیرا بهشت برای شما واجب شده است یا اینکه همه گناهان شما را بخشیدم . | ||
اهل سنت این حدیث را برای عدالت تمامی صحابه استدلال کردند | اهل سنت این حدیث را برای عدالت تمامی صحابه استدلال کردند | ||
خط ۱۰۹: | خط ۱۰۹: | ||
چون اصل حدیث که بخاری از علی بن ابیطالب ، نقل کرده ، چنین است : اخرج البخاری عن علی ع قال : بعثنی رسول الله ص و ابامرشد و الزبیر و کلنا فارس ، قال : انطلقوا حتی تاتوا روضة خاخ ، فان بها امراة من المشرکین معها کتاب من حاتب بن ابی بلتعة الی المشرکین فادرکناها تسیر علی بعیر لها حیث قال رسول الله فقلنا : الکتاب، فقالت : ما منا کتاب فانخناها فالتمسنا فلم نر کتابا فقلنا : ما کذب رسول الله لتخرجن الکتاب او لنجردنک فلما رات ...» | چون اصل حدیث که بخاری از علی بن ابیطالب ، نقل کرده ، چنین است : اخرج البخاری عن علی ع قال : بعثنی رسول الله ص و ابامرشد و الزبیر و کلنا فارس ، قال : انطلقوا حتی تاتوا روضة خاخ ، فان بها امراة من المشرکین معها کتاب من حاتب بن ابی بلتعة الی المشرکین فادرکناها تسیر علی بعیر لها حیث قال رسول الله فقلنا : الکتاب، فقالت : ما منا کتاب فانخناها فالتمسنا فلم نر کتابا فقلنا : ما کذب رسول الله لتخرجن الکتاب او لنجردنک فلما رات ...»<ref>(الموسوعة الفقيهة ج 10 ص 163)</ref> | ||
خط ۱۱۸: | خط ۱۱۸: | ||
اخرج البخاری فی کتاب فضائل اصحاب النبی ص عن عمران بن حصین یقول : قال رسول الله ص : «خیر امتی قرنی ثم الذین یلونهم قال عمران : فلا ادری اذکر بعد قرنه قرنین او ثلاثا ثم ان بعدکم قوما یشهدون و لایستشهدون ویخونون و لا یؤتمنون و ینذرون و لا یفون و ینظر فیهم اسمن » | اخرج البخاری فی کتاب فضائل اصحاب النبی ص عن عمران بن حصین یقول : قال رسول الله ص : «خیر امتی قرنی ثم الذین یلونهم قال عمران : فلا ادری اذکر بعد قرنه قرنین او ثلاثا ثم ان بعدکم قوما یشهدون و لایستشهدون ویخونون و لا یؤتمنون و ینذرون و لا یفون و ینظر فیهم اسمن »<ref>(صحيح بخاري ج 2 ص 249 و مسند احمد ج 5 ص 357 و صحيح مسلم ج 7 ص 185)</ref> | ||
بخاری در کتاب فضائل صحابه از قول پیامبر نقل کرده که فرموده است : بهترین امت من ، امت قرن من است سپس امت بعد از آن که نزدیک امت من بوده اند و سپس امت پس از آن که شامل تمام صحابه و تابعین و پس از آن می شود سپس عمران می گوید : نمی دانم آیا پیامبر بعد از قرن خویش ، دو قرن را گفت یا سه قرن ؟ و از طریق دیگر از پیامبر چنین نقل می کند : قال ص : خیر الناس قرنی ، ثم الذین یلونهم ثم الذین یلونهم ثم یجیء اقوام تسبق شهادة احدهم یمینه و یمینه شهادته » | بخاری در کتاب فضائل صحابه از قول پیامبر نقل کرده که فرموده است : بهترین امت من ، امت قرن من است سپس امت بعد از آن که نزدیک امت من بوده اند و سپس امت پس از آن که شامل تمام صحابه و تابعین و پس از آن می شود سپس عمران می گوید : نمی دانم آیا پیامبر بعد از قرن خویش ، دو قرن را گفت یا سه قرن ؟ و از طریق دیگر از پیامبر چنین نقل می کند : قال ص : خیر الناس قرنی ، ثم الذین یلونهم ثم الذین یلونهم ثم یجیء اقوام تسبق شهادة احدهم یمینه و یمینه شهادته »<ref>(صحيح بخاري ج9 ص 442) | ||
</ref> | |||
خط ۱۴۶: | خط ۱۴۶: | ||
ابن منظور در لسان العرب چنین می گوید : القرن : الامة تاتی بعد الامة » | ابن منظور در لسان العرب چنین می گوید : القرن : الامة تاتی بعد الامة »<ref>(لسان العرب ج 13 ص 333)</ref> | ||
قرن ، امتی پس از امت است | قرن ، امتی پس از امت است | ||
ولی ا زهری در تهذیب اللغة چنین می گوید : ان القرن اهل کل مدة کان فیها نبی او کان فیها طبقة من اهل العلم » قرن امتی است که در میان آنان پیامبر ی ظاهر شده یا در میان آنان دانشمند سرشناسی وجود داشته باشد | ولی ا زهری در تهذیب اللغة چنین می گوید : ان القرن اهل کل مدة کان فیها نبی او کان فیها طبقة من اهل العلم »<ref>(تهذيب اللغة ج 5 ص 84)</ref> قرن امتی است که در میان آنان پیامبر ی ظاهر شده یا در میان آنان دانشمند سرشناسی وجود داشته باشد | ||
آنچه ازهری گفته درست مطابق قرآن است مفهوم قرآنی قرن عبارت است از جمعی که با پیوندی خاص و به تعبیر علمی با رابطه خاصی کنار هم زندگی کنند این رابطه گاهی دین و گاهی حکومت و احیانا وجود پیامبر و یا دانشمندی است که به آن جمع و حدت می بخشد | آنچه ازهری گفته درست مطابق قرآن است مفهوم قرآنی قرن عبارت است از جمعی که با پیوندی خاص و به تعبیر علمی با رابطه خاصی کنار هم زندگی کنند این رابطه گاهی دین و گاهی حکومت و احیانا وجود پیامبر و یا دانشمندی است که به آن جمع و حدت می بخشد | ||
خط ۱۶۷: | خط ۱۶۷: | ||
=متن حديث ششم= | =متن حديث ششم= | ||
پیامبر در حجه الوداع چنین فرمود : «نصرالله امرا سمع مقالتی فوعاها و حفظها و بلغها من تبلغه یا ایها الناس لیبلغ الشاهد الغائب فرب حامل فقه لیس بفقیه و رب حامل فقه الی من هو افقه منه » | پیامبر در حجه الوداع چنین فرمود : «نصرالله امرا سمع مقالتی فوعاها و حفظها و بلغها من تبلغه یا ایها الناس لیبلغ الشاهد الغائب فرب حامل فقه لیس بفقیه و رب حامل فقه الی من هو افقه منه »<ref>(المستدرك علي اصحيحين ج 1 ص 284 و مند احمد ج 4 ص 80 و كنزالعمال ج 10 ص 228 و الكافي ج 1 ص 403</ref> | ||
خداوند یاری کند هر بنده ای را که سخن مرا شنید و آن را حفظ کرد و سپس به کسی که آن را نشنیده ، رساند ...» | خداوند یاری کند هر بنده ای را که سخن مرا شنید و آن را حفظ کرد و سپس به کسی که آن را نشنیده ، رساند ...» | ||
ویرایش