confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
پیامبر (ص)، ابن امّ مکتوم (یا نمیلة بن عبد اللّه لیثى) را در مدینه جانشین خود فرمود، و روز دوشنبه اول ماه ذیقعده از مدینه بیرون آمدند. آن حضرت در خانه خود [[غسل]] فرمود، از در خانه بر قصواء، ناقه خود سوار شدند، و مسلمانان هم بیرون آمدند. هنگام ظهر در ذى الحلیفه [[نماز]] گزاردند، و دستور فرمودند تا شترها و گاوهاى قربانى را آوردند و بر آنها جل انداختند، و سپس شخصا شانه برخى از آنها را خراش مختصرى دادند که مشخص باشد. | پیامبر (ص)، ابن امّ مکتوم (یا نمیلة بن عبد اللّه لیثى) را در مدینه جانشین خود فرمود، و روز دوشنبه اول ماه ذیقعده از مدینه بیرون آمدند. آن حضرت در خانه خود [[غسل]] فرمود، از در خانه بر قصواء، ناقه خود سوار شدند، و مسلمانان هم بیرون آمدند. هنگام ظهر در ذى الحلیفه [[نماز]] گزاردند، و دستور فرمودند تا شترها و گاوهاى قربانى را آوردند و بر آنها جل انداختند، و سپس شخصا شانه برخى از آنها را خراش مختصرى دادند که مشخص باشد. | ||
=دلایل قریش برای صلح با مسلمانان= | |||
از جلمه دلایل این صلح می توان به موارد زیر اشاره کرد: | |||
==خستگی قریش== | |||
قریش در طول این سال ها توان جنگی خود را از دست داده بود و بسیاری از سران و مردان آن کشته شده بودند، در حالی که روز به روز به تعداد مسلمانان افزوده می شد و توان آنها بالا می رفت. | |||
==متمدن تر بودن قریش نسبت به سایر قبایل== | |||
قریش همانند بدویان بیابانى نبود که تنها در اندیشه [[جنگ]] باشد، بلکه مى توانست به صلح نیز بیندیشد. | |||
==در خطر بودن اقتصاد قریش== | |||
اگر قرار باشد جنگى بى حاصل برپا شود، آن هم با همه تبعات سخت آن، یکى از این تبعات، قطع راه تجارتى قریش است، چه بهتر که درباره صلح نیز فکرى شود. | |||
به هر روى سران قریش تا این اندازه پختگى سیاسى داشتند که بفهمند جنگ با مسلمانان آن هم با هدف براندازى، دیگر از توان آنان خارج شده است. | |||
زمانى که بُدَیل بن ورقاء به حدیبیه آمد، پیامبر (ص) فرمودند: قریش قومى هستند که از جنگ ضرر و زیان دیده و جنگ آنان را به ستوه آورده است. <ref> السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۳۰۹؛ سبل الهدى والرشاد، ج ۵، صص ۷۱- ۶۱؛ المغازى، ج ۲، ص ۵۹۲[ و قریشٌ قومٌ قد اضرّتْ بهم الحرب ونَهَکتْهم] </ref> اعتقاد رسول خدا (ص) چنین بود که قریش با توجه به شکستى که در [[احزاب]] متحمل شده و به علاوه همه تجربه هاى گذشته، در طى قریب بیست سال از آغاز [[بعثت]]، فکر حمله به [[اسلام]] را از سر بیرون کرده. | |||
سهیل بن عمرو نیز در مذاکرات خود گفت که جنگ خواسته فرومایگان ماست و علاقه اى بدان نداریم. <ref> المغازى، ج ۲، ص ۶۰۴</ref> | |||
=پانویس= | =پانویس= |