confirmed، مدیران
۳۷٬۰۰۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
|- | |- | ||
|نام کامل | |نام کامل | ||
| | |بلیا بن ملكا و كنیه اش ابوالعباس | ||
|- | |- | ||
|لقب | |لقب | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
|- | |- | ||
|فامیل | |فامیل | ||
|پسر خاله ى | |پسر خاله ى ذوالقرنین | ||
|- | |- | ||
|} | |} | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
گفتهاند حضرت خضر از اولاد سام بن نوح و پسرخالهٔ [[ذوالقرنین]] بود با این حال بنا به برداشتی نیز، دو نفر با نام خضر وجود داشتهاند، خضر اکبر که از اولاد سام بن نوح بوده و خضر ثانی که از انبیای [[بنی اسرائیل]] و مصاحب موسی بوده است. | گفتهاند حضرت خضر از اولاد سام بن نوح و پسرخالهٔ [[ذوالقرنین]] بود با این حال بنا به برداشتی نیز، دو نفر با نام خضر وجود داشتهاند، خضر اکبر که از اولاد سام بن نوح بوده و خضر ثانی که از انبیای [[بنی اسرائیل]] و مصاحب موسی بوده است. | ||
=آیا حضرت خضر پیامبر بود= | |||
با رجوع به [[قرآن]] معلوم میشود كه در آیات قرآن از او چنین یاد شده است: «آتیناه رحمة من عندنا» <ref>سوره كهف/65آیه</ref> «وعلمناه من لدنا علما» <ref>سوره كهف/65آیه</ref> رحمت و موهبت عظیمی از سوی خود به او داده، و علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم. | |||
[[قرطبی]] كه از مفسران صاحب نام [[اهل سنت]] میباشد، در ذیل آیه شریفه: "فوجدا عبدا من عبادنا" <ref>سوره كهف/65آیه</ref> چنین میگوید: | |||
"بنا بر قول اكثریت و بر طبق [[احادیث]] قطعی، مراد از عبد در آیه شریفه همان حضرت "خضر" است و عدّه دیگری كه به گفتار آنها اعتنا نمیشود، گفته اند كه رفیق و استاد موسی "حضرت خضر" نبوده است، بلكه عالم دیگری بوده و این قول از قشیری نیز نقل شدهاست. اما عدّه دیگر قائلند كه استاد موسی "عبد صالح" است اما این عبد صالح چه كسی بوده، اسم نبردهاند، ولی مطلب صحیح آن است كه او خضر بودهاست، و بر طبق همین مطلب حدیثی از پیامبر رسیدهاست كه خضر را از آن جهت خضر نامیدند، چون هر جا نماز میگزارد، زمین اطراف او سبز میشد." <ref> قرطبي، محمد بن احمد الانصاري، جامع احكام القرآن، بيروت، مؤسسه تاريخ عربي، 1405، ج 11، ص 16</ref> | |||
در [[مجمع البیان]] نیز ذیل آیه شریفه چنین آمدهاست: "موسی و جوان همراه او به بندهای از بندگان خدا رسیدند كه بر صخرهای نشسته بود و بر آن [[نماز]] می گزارد و او "خضر" و اسمش "بلیا بن ملكان" بود و از آن جهت به او خضر میگفتند، كه هر جا نماز میگزارد، اطراف او سبز میشد و در روایت چنین آمدهاست كه او بر پوست سفیدی نشست آن پوست سبز شد. و گفته شده وقتی [[حضرت موسی]] بر او سلام كرد، در جواب گفت: و علیك السلام ای پیامبر بنی اسرائیل. موسی از او سؤال كرد كه از كجا میدانی من كیستم؟ چه كسی به تو خبر داده كه من پیامبرم؟ خضر در جواب موسی گفت: آن كسی كه تو را نزد من راهنمایی نمودهاست". <ref> طبرسي، ابي علي الفضل بن الحسن، مجمع البيان، بيروت، دارالمعرفه، ج 6، ص 746 - 745</ref> | |||
سپس اقوال آنهایی كه حضرت خضر را از جنس بشر نمیدانند، نقل كرده، ولی به قول آنها اعتنا نمی كند و نظر اكثریت كه او را پیامبر و از جنس بشر میدانند را تصدیق میكند، و معنای رحمت را در آیه شریفه "آتیناه رحمة من عندنا" [[نبوت]] میداند - برخلاف گفته بعضی كه آن را به معنی عمر طولانی میدانند - و علم در آیه شریفه "وعلمناه من لدنا علما" را "علم غیب" معنی میكند، كه خداوند در اختیار رسولان خودش قرار میدهد، كه این مطلب را ابن عباس نیز نقل نمودهاست. | |||
در این باره (علم حضرت خضر) از امام صادق (ع) روایت شده كه فرمود: خضر دارای علمی بود كه در الواح موسی وجود نداشت، موسی گمان میكرد كه در الواح او تمام علومی كه به آنها نیازمند است وجود دارد، ولی وقتی مأمور فراگیری علم از خضر شد، متوجه شد كه گمان او درست نبودهاست. مرحوم [[علامه طباطبایی]] در این باره میفرماید: "هر نعمتی، رحمتی از ناحیه خدا به خلق اوست، لیكن در رحمت بودن بعضی از آنها "اسباب عالم هستی" واسطه اند، مانند نعمت های مادّی ظاهری، و بعضی از آن نعمت ها بدون واسطه، رحمت میباشند، مانند نعمت های باطنی از قبیل "نبوت"، "[[ولایت]]" و شعبه ها و مقامات آن. و از اینكه رحمت را مقید به قید "من عندنا" نموده است، میتوان فهمید كه كس دیگری غیر از خدا در آن دخالتی ندارد، و نیز به دست میآید كه منظور از رحمت مذكور همان رحمت قسم دوم، یعنی نعمت های باطنی است؛ لذا میتوان گفت منظور از جمله "رحمة من عندنا" - كه بانون با عظمت "من عندنا" آورده شده، و نفرموده "من عندی،" از ناحیه من - همان نبوت است نه ولایت. و به همین بیان، تفسیر آنهایی كه كلمه مذكور را به نبوت معنا كردهاند، تأیید میشود. | |||
"و علمناه من لدنّا علما" این "علم" نیز مانند "رحمت"، علمی است كه غیر خدا در آن دخالتی ندارد، و چیزی از قبیل حس و فكر در آن واسطه نیست و خلاصه، از راه اكتساب و استدلال به دست نمیآید. دلیل بر این مطلب جمله "من لدنّا" است كه میرساند منظور از آن علم "علم لدنی" و غیر اكتسابی و مختص به اولیا است و از آخر آیات استفاده میشود كه مقصود از آن، علم به تأویل حوادث است. <ref>طباطبايي، محمد حسين، الميزان، ترجمه علي حجتي كرماني، قم، جامعه مدرسين، ج 13، ص 474</ref> | |||
اما آنهایی كه حضرت خضر را [[پیامبر]] نمیدانند، میگویند: او بنده ای از بندگان خداوند است كه خداوند علمی را در اختیار او گذاشته و او از افرادی مانند "آصف بن برخیا" و "ذوالقرنین" میباشد. از جمله این افراد "[[فخر رازی]]" میباشد؛ ولی با نظر به اینكه اكثریت قاطع از مفسران [[شیعه]] و [[سنی]] كه داستان خضر را نقل نمودهاند قائل به نبوت حضرت خضر هستند، نمیتوان كلام آنها را صحیح دانست. | |||
مرحوم علامه بعد از بیان روایات می فرماید: "آنچه از روایات نبوی یا روایات وارده از طرق [[ائمه]] [[اهل بیت (ع)]] در داستان خضر رسیده، چه میتوان فهمید؟ از روایت "محمد بن عماره" از امام صادق (ع) چنین بر می آید كه آن جناب، پیغمبر مرسلی بوده كه خدا به سوی قومش مبعوث فرموده بوده و او مردم خود را به سوی توحید و قبول رسالت انبیاء و فرستادگان خدا و كتابهای او دعوت میكرده است. معجزه خضر این بود كه روی هیچ چوب خشكی نمی نشست مگر آنكه سبز میشد، و بر هیچ زمین بی علفی نمی نشست مگر اینكه سبز و خرّم میگشت و اگر او را خضر نامیده اند به همین جهت بودهاست... مؤید این حدیث در وجه نامیدن او به خضر، مطلبی است كه در الدّر المنثور سیوطی، از عدّهای از ارباب جوامع حدیثی از جمله ابن عباس و ابی هریره، از رسول خدا-صلی الله علیه و آله و سلم- نقل شده كه فرمود: خضر را بدین جهت خضر نامیدند كه وقتی روی پوست سفید رنگی نماز گزارد، همان پوست هم سبز شد. <ref>طباطبايي، محمد حسين، الميزان، ترجمه علي حجتي كرماني، قم، جامعه مدرسين، ج 13، ص 489 - 488</ref> | |||
در بعضی از روایات، مانند روایت عیاشی از برید از یكی از دو امام، [[امام باقر (ع)]] یا [[امام صادق (ع)]] آمده است كه خضر و ذوالقرنین دو مرد عالم بودند نه [[پیغمبر]]، و لیكن آیات مربوط به داستان خضر و موسی، خالی از این ظهور نیست كه وی نبی بودهاست، و چطور ممكن است بگوییم كه نبی نبوده، در حالی كه در آن آیات آمده كه "حكم" بر او نازل شده است. | |||
=پانویس= | =پانویس= |