پرش به محتوا

لوامع البینات شرح اسماء الله تعالی وصفات: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۳ نوامبر ۲۰۲۱
جز
جایگزینی متن - 'ي' به 'ی'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ي' به 'ی')
خط ۱: خط ۱:
<div class="wikiInfo">[[پرونده:کتاب لوامع البینات شرح اسماء الله تعالی وصفات.jpg|جایگزین=کتاب لوامع البینات شرح اسماء الله تعالی وصفات|بندانگشتی|کتاب لوامع البینات شرح اسماء الله تعالی وصفات]]
<div class="wikiInfo">[[پرونده:کتاب لوامع البینات شرح اسماء الله تعالی وصفات.jpg|جایگزین=کتاب لوامع البینات شرح اسماء الله تعالی وصفات|بندانگشتی|کتاب لوامع البینات شرح اسماء الله تعالی وصفات]]
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |نام
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |نام
!نام نويسنده
!نام نویسنده
|فخرالدين الرازی
|فخرالدین الرازی
|-
|-
|موضوع
|موضوع
خط ۱۴: خط ۱۴:


{{پانویس رنگی}}
{{پانویس رنگی}}
شرح اسماء اللّه الحسنى كه خود مؤلف آن را لوامع البيّنات فى الاسماء و الصفات ناميده است توسط فخرالدين محمد رازى در قرن ششم هجرى نوشته شده است. اين كتاب همچنانكه از نامش پيداست در مورد اسماء و صفات الهى مى‌باشد. اين كتاب را فخر رازى در سه قسمت تنظيم نموده است.نخست به مبادى و مقدمات اسماء الهى و چگونگى تسميۀ خدا به اسماء و اتصافش به صفات پرداخته در قسمت دوم مقاصد و نمايات كتاب را مطرح نموده كه بيان اقوال در اسماء الحسنى و بحثى مبسوط راجع به كلمۀ لا اله الاّ اللّه است و نهايتا قسمت سوم كتاب كه لواحقى در همين زمينه است.
شرح اسماء اللّه الحسنى كه خود مؤلف آن را لوامع البیّنات فى الاسماء و الصفات نامیده است توسط فخرالدین محمد رازى در قرن ششم هجرى نوشته شده است. این كتاب همچنانكه از نامش پیداست در مورد اسماء و صفات الهى مى‌باشد. این كتاب را فخر رازى در سه قسمت تنظیم نموده است.نخست به مبادى و مقدمات اسماء الهى و چگونگى تسمیۀ خدا به اسماء و اتصافش به صفات پرداخته در قسمت دوم مقاصد و نمایات كتاب را مطرح نموده كه بیان اقوال در اسماء الحسنى و بحثى مبسوط راجع به كلمۀ لا اله الاّ اللّه است و نهایتا قسمت سوم كتاب كه لواحقى در همین زمینه است.
</div>
</div>
=معرفی اجمالی=
=معرفی اجمالی=
[[فخر رازى]] بعد از بيان مقدمه‌اى كوتاه بر كتاب كه در آن خطبه‌اى كوتاه و مطالبى راجع به كتاب بيان مى‌كند، وارد قسم اول كتاب خود كه در ده فصل تنظيم كرده و عبارت از مباحثى پيرامون اسم و ذكر و...مى‌باشد او راجع به اسم به سه نظريه مهم اشاره كرده و نهايتا نظر خود را اعلام مى‌كند نظر اول را كه نظر جمعى از اصحاب مى‌داند اين است كه اسم نفى مسمّى و غير تسميه است.نظر دوم نظر معتزله است كه مى‌گويند اسم غير تسميه و غير مسمّى است. نظر سوم كه از [[غزالى]] است اين است كه اسم و مسمّى و تسميه امور سه‌گانه تباين و غير هم مى‌باشند فخر رازى موافقت خود را با اين نظريه با توضيحاتى در ذيل آن بيان مى‌دارد و براى آن چند دليل ارائه مى‌نمايد.<br>
[[فخر رازى]] بعد از بیان مقدمه‌اى كوتاه بر كتاب كه در آن خطبه‌اى كوتاه و مطالبى راجع به كتاب بیان مى‌كند، وارد قسم اول كتاب خود كه در ده فصل تنظیم كرده و عبارت از مباحثى پیرامون اسم و ذكر و...مى‌باشد او راجع به اسم به سه نظریه مهم اشاره كرده و نهایتا نظر خود را اعلام مى‌كند نظر اول را كه نظر جمعى از اصحاب مى‌داند این است كه اسم نفى مسمّى و غیر تسمیه است.نظر دوم نظر معتزله است كه مى‌گویند اسم غیر تسمیه و غیر مسمّى است. نظر سوم كه از [[غزالى]] است این است كه اسم و مسمّى و تسمیه امور سه‌گانه تباین و غیر هم مى‌باشند فخر رازى موافقت خود را با این نظریه با توضیحاتى در ذیل آن بیان مى‌دارد و براى آن چند دلیل ارائه مى‌نماید.<br>
=تقسیمات مؤلف درباره صفات الهی=
=تقسیمات مؤلف درباره صفات الهی=
مؤلف صفات الهى را نيز به دو قسم سلبى و اضافى تقسيم كرده مى‌گويد صفات سلبيه خداوند در [[قرآن]] صفات جلال ناميده شده‌اند و صفات اضافيه صفات اكرام كه ذى الجلال و الاكرام از آيۀ 78 سورۀ الرحمن بدان دلالت دارد.وى سپس نظريات مختلفى را در اين زمينه بيان مى‌دارد.
مؤلف صفات الهى را نیز به دو قسم سلبى و اضافى تقسیم كرده مى‌گوید صفات سلبیه خداوند در [[قرآن]] صفات جلال نامیده شده‌اند و صفات اضافیه صفات اكرام كه ذى الجلال و الاكرام از آیۀ 78 سورۀ الرحمن بدان دلالت دارد.وى سپس نظریات مختلفى را در این زمینه بیان مى‌دارد.
اينكه اسماء الهى توقيفيه‌اند يا قياسيه‌اند از ديگر مطالبى است كه فخر رازى در اين بخش بدان پرداخته است او توقيفى بودن اسماء را نظر اصحاب مى‌داند در مقابل معتزله و كراميه كه برخلاف اين نظريه مى‌گويند هرمعنايى كه عقل بر ثابت بودن آن در حق خدا ما را دلالت كند جائز است كه به خداوند اطلاق گردد.<br>
اینكه اسماء الهى توقیفیه‌اند یا قیاسیه‌اند از دیگر مطالبى است كه فخر رازى در این بخش بدان پرداخته است او توقیفى بودن اسماء را نظر اصحاب مى‌داند در مقابل معتزله و كرامیه كه برخلاف این نظریه مى‌گویند هرمعنایى كه عقل بر ثابت بودن آن در حق خدا ما را دلالت كند جائز است كه به خداوند اطلاق گردد.<br>
=تقسیمات مؤلف درباره اسماء الهی=
=تقسیمات مؤلف درباره اسماء الهی=
او اسماء را به سه صورت اسماء ذات، اسماء جزئى از اجزاء ذات و اسماء خارج از ذات تقسيم مى‌كند. تقسيمى كه فخر رازى به صفات قائل است نيز به سه قسمت مى‌باشد كه عبارتند از صفات ذاتيه، صفات معنويه و صفات فعليّه، صفات ذاتيه يعنى القابى كه دلالت بر ذات دارند.صفات معنويه الفاظ دالّ بر معانى قائم به ذات خدا هستند و صفات فعليه الفاظى هستند كه دلالت بر صدور اثرى از آثار قدرت خداوند دارند.
او اسماء را به سه صورت اسماء ذات، اسماء جزئى از اجزاء ذات و اسماء خارج از ذات تقسیم مى‌كند. تقسیمى كه فخر رازى به صفات قائل است نیز به سه قسمت مى‌باشد كه عبارتند از صفات ذاتیه، صفات معنویه و صفات فعلیّه، صفات ذاتیه یعنى القابى كه دلالت بر ذات دارند.صفات معنویه الفاظ دالّ بر معانى قائم به ذات خدا هستند و صفات فعلیه الفاظى هستند كه دلالت بر صدور اثرى از آثار قدرت خداوند دارند.
فخر ذكر خداوند با اسماء و صفاتش را داراى فضيلت مى‌داند كه قرآن و روايات و عقل بر آن دلالت دارند شاهد قرآنيش بر اين مدّعا آيۀ و للّه الاسماء الحسنى فادعوه بهامى‌باشد كه به همراه چند آيۀ ديگر آورده است او معنى اسماء حسنى را با دو قول تبيين مى‌كند اول آنكه عبارتند از اسمائى كه دلالت بر معانى حسن دارند زيرا اجل و اعلاء صفات، صفات الهى مى‌باشند.دوم آنكه اسماء حسنى اوصاف حسنه هستند مانند وصف به وحدانيت و جلال و عزت و... .
فخر ذكر خداوند با اسماء و صفاتش را داراى فضیلت مى‌داند كه قرآن و روایات و عقل بر آن دلالت دارند شاهد قرآنیش بر این مدّعا آیۀ و للّه الاسماء الحسنى فادعوه بهامى‌باشد كه به همراه چند آیۀ دیگر آورده است او معنى اسماء حسنى را با دو قول تبیین مى‌كند اول آنكه عبارتند از اسمائى كه دلالت بر معانى حسن دارند زیرا اجل و اعلاء صفات، صفات الهى مى‌باشند.دوم آنكه اسماء حسنى اوصاف حسنه هستند مانند وصف به وحدانیت و جلال و عزت و... .
راجع به اينكه فكر افضل است يا ذكر فخر رازى معتقد است هركدام به دلائلى نسبت به ديگرى برترى دارند و در واقع ذكر نتيجۀ فكر مى‌باشد.البته هركدام از ايندو يعنى برتر بودن فكر يا برتر بودن ذكر طرفدارانى دارند كه هركدام براى ادعاى خود دلائلى را برشمرده‌اند.وى در بخش ديگر روايتى كه از ابوهريره منقول است و دلالت بر حصر اسماء الهى در نود و نه اسم دارد را ذكر مى‌كند و اشكالات وارد شده بر اين روايت را جواب مى‌دهد كه ازاشكالات لازمۀ اين حديث است كه اسماء الهى محصور در همين نود و نه اسم باشند و اسم ديگرى نباشد كه فخر معتقد است اين روايت زائد بر اين تعداد را نفى نمى‌كند.او در دفاع از حقيقت دعا ابتداء به تعريف دعا مى‌پردازد كه عبارت از استدعاء عبدعنايت پروردگار و استمدادش از اوست و در واقع اظهار افتقار به او و اعتراف به برائت از غير حول و قوۀ الهى همچنين ثناء بر خدا و اضافۀ جود كرم به خداوند است.سپس وارد شبهاتى كه در مورد دعا وارد شده كه مى‌گويند فائده‌اى بر دعا مترتب نيست را جواب داده و مورد تخطئه قرار مى‌دهد وى در همين زمينه به آيات و رواياتى نيز استناد مى‌جويد كه از آنجمله روايت بنى مكرم اسلام(ص) است كه مى‌فرمايد الدعاء مخ العبادة.<br>
راجع به اینكه فكر افضل است یا ذكر فخر رازى معتقد است هركدام به دلائلى نسبت به دیگرى برترى دارند و در واقع ذكر نتیجۀ فكر مى‌باشد.البته هركدام از ایندو یعنى برتر بودن فكر یا برتر بودن ذكر طرفدارانى دارند كه هركدام براى ادعاى خود دلائلى را برشمرده‌اند.وى در بخش دیگر روایتى كه از ابوهریره منقول است و دلالت بر حصر اسماء الهى در نود و نه اسم دارد را ذكر مى‌كند و اشكالات وارد شده بر این روایت را جواب مى‌دهد كه ازاشكالات لازمۀ این حدیث است كه اسماء الهى محصور در همین نود و نه اسم باشند و اسم دیگرى نباشد كه فخر معتقد است این روایت زائد بر این تعداد را نفى نمى‌كند.او در دفاع از حقیقت دعا ابتداء به تعریف دعا مى‌پردازد كه عبارت از استدعاء عبدعنایت پروردگار و استمدادش از اوست و در واقع اظهار افتقار به او و اعتراف به برائت از غیر حول و قوۀ الهى همچنین ثناء بر خدا و اضافۀ جود كرم به خداوند است.سپس وارد شبهاتى كه در مورد دعا وارد شده كه مى‌گویند فائده‌اى بر دعا مترتب نیست را جواب داده و مورد تخطئه قرار مى‌دهد وى در همین زمینه به آیات و روایاتى نیز استناد مى‌جوید كه از آنجمله روایت بنى مكرم اسلام(ص) است كه مى‌فرماید الدعاء مخ العبادة.<br>
=تقسیمات مؤلف درباره صفات الهی=
=تقسیمات مؤلف درباره صفات الهی=
بيان اقوال مختلف در مورد اسم اعظم خداوند پايان‌بخش قسمت اول كتاب فخر رازى است.او مى‌گويد عده‌اى معتقدند اسم اعظم اسم معيّن و معلومى نيست و هراسمى كه بنده با استغراق در معرفت خدا آنرا ذكر مى‌كند همان اسم اعظم است.
بیان اقوال مختلف در مورد اسم اعظم خداوند پایان‌بخش قسمت اول كتاب فخر رازى است.او مى‌گوید عده‌اى معتقدند اسم اعظم اسم معیّن و معلومى نیست و هراسمى كه بنده با استغراق در معرفت خدا آنرا ذكر مى‌كند همان اسم اعظم است.
و عده‌اى ديگر معتقدند اسم اعظم اسم معين و مشخصى است كه خود اينها به دو دسته تقسيم مى‌شوند برخى مى‌گويند آن اسم بر خلق معلوم است و برخى ديگر قائلند آن اسم بر خلائق معلوم نمى‌باشد. عده‌اى معتقدند اسم اعظم الحى القيوم است.<br>
و عده‌اى دیگر معتقدند اسم اعظم اسم معین و مشخصى است كه خود اینها به دو دسته تقسیم مى‌شوند برخى مى‌گویند آن اسم بر خلق معلوم است و برخى دیگر قائلند آن اسم بر خلائق معلوم نمى‌باشد. عده‌اى معتقدند اسم اعظم الحى القیوم است.<br>


و عده‌اى ديگر ذو الجلال و الاكرام را اسم اعظم مى‌دانند.بعضيها با استناد به روايتى از [[اميرالمؤمنين‌]] عليه‌السلام حروف مقطعه واقع در اوائل سور را اسم اعظم دانسته و گروهى از روايتى كه از [[امام زين‌العابدين]] عليه‌السّلام نقل شده است استفاده مى‌كنند كه اللهم انى اسألك اللّه اللّه اللّه الذى لا اله الا هو رب العرش العظيم حاوى اسم اعظم مى‌باشد.
و عده‌اى دیگر ذو الجلال و الاكرام را اسم اعظم مى‌دانند.بعضیها با استناد به روایتى از [[امیرالمؤمنین‌]] علیه‌السلام حروف مقطعه واقع در اوائل سور را اسم اعظم دانسته و گروهى از روایتى كه از [[امام زین‌العابدین]] علیه‌السّلام نقل شده است استفاده مى‌كنند كه اللهم انى اسألك اللّه اللّه اللّه الذى لا اله الا هو رب العرش العظیم حاوى اسم اعظم مى‌باشد.
فخر رازى در بخش دوم كتاب كه مقاصد كتاب است نخست به تفسير «هو» مى‌پردازد و مى‌گويد اين اسمى كه در نزد ارباب كشف هيبت عظيمى دارد و چون الفاظ به دو بخش مضمره و مظهره تقسيم مى‌شوند اين از اسماء مضمره كه دربر گيرند. معارف بلند و فراوانى است مى‌باشد.دوّمين اسمى كه فخر به تفسير آن پرداخته اسم اللّه مى‌باشد.<br>
فخر رازى در بخش دوم كتاب كه مقاصد كتاب است نخست به تفسیر «هو» مى‌پردازد و مى‌گوید این اسمى كه در نزد ارباب كشف هیبت عظیمى دارد و چون الفاظ به دو بخش مضمره و مظهره تقسیم مى‌شوند این از اسماء مضمره كه دربر گیرند. معارف بلند و فراوانى است مى‌باشد.دوّمین اسمى كه فخر به تفسیر آن پرداخته اسم اللّه مى‌باشد.<br>


وى در پاسخ به كسانى كه اسم اللّه را غير عربى و برگرفته از كلمات يهود و نصارى مى‌دانند ادله‌اى را بر عربى بودن اين اسم متذكر مى‌گردد اما تفسير كلمۀ لا اله الا اللّه كه از عمده‌ترين بخش‌هاى كتاب را به خود اختصاص داده است از وجوهى مورد بررسى قرار گرفته است كه عبارتند از ديدگاه نحويين به اين كلمه او معتقد است چيزى از اين كلمه محذوف مى‌باشد فخر رازى معتقد است لا اله الا اللّه به اسمائى در قرآن ذكر شده است كه براى هركدام دلائلى را اقامه مى‌كند از آنجمله كلمۀ توحيد، كلمه اخلاص، كلمه احسان، احسن القول، دعوة الحق، الطيب من القول، الكلمة الطيبة، الكلمة الثابتة و كلمة التقوى مى‌باشند.اما بيان فوائد كلمۀ لا اله الا اللّه از ديگر بخشهاى مورد بحث فخر رازى است او مى‌گويد اين كلمه از افضل اذكار است كه دوست و دشمن به هنگام گرفتارى به اين اسم تمسك مى‌كنند شاهد اين مدّعا هم كلام فرعون است كه به هنگام غرق شدن گفت آمنت انه لا اله الا اللّه الذى آمنت به بنو اسرائيل و كلام حضرت يونس كه در بطن ماهى گفت لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمين.اما اينكه اين كلمه به چه صورتهايى تعبير شده است آخرين بخش مطالب فخر رازى در اين زمينه است.او سپس به تفسير الرحمن الرحيم مى‌پردازد و باز به عربى بودن اين كلمه تأكيد مى‌ورزد اما اينكه چرا اسم رحيم بعد از رحمن ذكر شده است توضيحاتى از فخر را به خود اختصاص داده است.<br>
وى در پاسخ به كسانى كه اسم اللّه را غیر عربى و برگرفته از كلمات یهود و نصارى مى‌دانند ادله‌اى را بر عربى بودن این اسم متذكر مى‌گردد اما تفسیر كلمۀ لا اله الا اللّه كه از عمده‌ترین بخش‌هاى كتاب را به خود اختصاص داده است از وجوهى مورد بررسى قرار گرفته است كه عبارتند از دیدگاه نحویین به این كلمه او معتقد است چیزى از این كلمه محذوف مى‌باشد فخر رازى معتقد است لا اله الا اللّه به اسمائى در قرآن ذكر شده است كه براى هركدام دلائلى را اقامه مى‌كند از آنجمله كلمۀ توحید، كلمه اخلاص، كلمه احسان، احسن القول، دعوة الحق، الطیب من القول، الكلمة الطیبة، الكلمة الثابتة و كلمة التقوى مى‌باشند.اما بیان فوائد كلمۀ لا اله الا اللّه از دیگر بخشهاى مورد بحث فخر رازى است او مى‌گوید این كلمه از افضل اذكار است كه دوست و دشمن به هنگام گرفتارى به این اسم تمسك مى‌كنند شاهد این مدّعا هم كلام فرعون است كه به هنگام غرق شدن گفت آمنت انه لا اله الا اللّه الذى آمنت به بنو اسرائیل و كلام حضرت یونس كه در بطن ماهى گفت لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمین.اما اینكه این كلمه به چه صورتهایى تعبیر شده است آخرین بخش مطالب فخر رازى در این زمینه است.او سپس به تفسیر الرحمن الرحیم مى‌پردازد و باز به عربى بودن این كلمه تأكید مى‌ورزد اما اینكه چرا اسم رحیم بعد از رحمن ذكر شده است توضیحاتى از فخر را به خود اختصاص داده است.<br>


تفسير ملك، قدوس، سلام، مؤمن، مهيمن، عزيز، جبار، تكبر، خالق، غفّار، وهّاب، رزاق، فتاح، عليم و همچنين قابض و باسط، معز و مذل، خافض و رافع، سميع، بصير، حكم، عدل، حكيم، خبير، حليم، علىّ و...
تفسیر ملك، قدوس، سلام، مؤمن، مهیمن، عزیز، جبار، تكبر، خالق، غفّار، وهّاب، رزاق، فتاح، علیم و همچنین قابض و باسط، معز و مذل، خافض و رافع، سمیع، بصیر، حكم، عدل، حكیم، خبیر، حلیم، علىّ و...
از ديگر اسمائى هستند كه فخر رازى در ادامه يك‌يك آنها را آورده و مورد بررسى و تحليل قرار داده است. فخر رازى در قسم سوم كتاب خود كه لواحق و متممات مى‌باشد مى‌گويد در قرآن و اخبار و آثار اسماء ديگرى نيز غير از اسماء مذكور آمده‌اند كه ما آنها را ذكر كرده و به تفسير آنها مى‌پردازيم.اسمائى كه فخر در اين قسمت‌آنها را نام مى‌برد در دو قسم اسماء ذات و اسماء صفات معنوى هستند كه اسماء ذات عبارتند از: الشىء كه اختلافى در وقوع آن بر خداوند سبحان و عدم آن وجود دارد كه از جهم بن صفوان عدم اطلاق اين اسم بر خداوند نقل شده است كه فخر رازى با دو دليل قرآنى اين حرف را رد مى‌كند اولى آيۀقل اى شىء اكبر شهادة قل اللّهو ديگرىكل شىء هالك الاّ وجههمى‌باشد.اسم دومى كه فخر در اين قسمت بدان مى‌پردازد.<br>
از دیگر اسمائى هستند كه فخر رازى در ادامه یك‌یك آنها را آورده و مورد بررسى و تحلیل قرار داده است. فخر رازى در قسم سوم كتاب خود كه لواحق و متممات مى‌باشد مى‌گوید در قرآن و اخبار و آثار اسماء دیگرى نیز غیر از اسماء مذكور آمده‌اند كه ما آنها را ذكر كرده و به تفسیر آنها مى‌پردازیم.اسمائى كه فخر در این قسمت‌آنها را نام مى‌برد در دو قسم اسماء ذات و اسماء صفات معنوى هستند كه اسماء ذات عبارتند از: الشىء كه اختلافى در وقوع آن بر خداوند سبحان و عدم آن وجود دارد كه از جهم بن صفوان عدم اطلاق این اسم بر خداوند نقل شده است كه فخر رازى با دو دلیل قرآنى این حرف را رد مى‌كند اولى آیۀقل اى شىء اكبر شهادة قل اللّهو دیگرىكل شىء هالك الاّ وجههمى‌باشد.اسم دومى كه فخر در این قسمت بدان مى‌پردازد.<br>


القديم است او مى‌گويد اين اسم به موجودى كه اولى ندارد اطلاق مى‌شود و ما دليل داريم كه خداوند سبحان اولى ندارد.عين همين تفسير در مورد الازلى نيز وجود دارد.از اين قبيل اسماء واجب‌الوجود لذاته و دائم مى‌باشد.
القدیم است او مى‌گوید این اسم به موجودى كه اولى ندارد اطلاق مى‌شود و ما دلیل داریم كه خداوند سبحان اولى ندارد.عین همین تفسیر در مورد الازلى نیز وجود دارد.از این قبیل اسماء واجب‌الوجود لذاته و دائم مى‌باشد.
وى دو اسم الجسم و الجوهر را كه كراميه و نصارى قائل به اطلاق آن بر خداوند هستند را از اسمائى كه هرگز نمى‌توان به خداى سبحان نسبت داد مى‌داند.اما صفات معنويه‌اى كه خداوند داراى آن‌ها مى‌باشد و بر هركدام ادله‌اى نيز اقامه شده است عبارتند از محيط كه آيۀو هو بكل شىء محيطدلالت بر آن دارد، و قريب كه آيهو نحن اقرب اليكم من حبل الوريددال بر آن است، مدبر، مريد، المحبة، الرضا، النحط، الغضب المولاة و المعاداة و الكراهة نيز آخرين اسمهائى هستند كه فخرالدين محمد رازى در مورد آنها به ايراد سخن پرداخته است.
وى دو اسم الجسم و الجوهر را كه كرامیه و نصارى قائل به اطلاق آن بر خداوند هستند را از اسمائى كه هرگز نمى‌توان به خداى سبحان نسبت داد مى‌داند.اما صفات معنویه‌اى كه خداوند داراى آن‌ها مى‌باشد و بر هركدام ادله‌اى نیز اقامه شده است عبارتند از محیط كه آیۀو هو بكل شىء محیطدلالت بر آن دارد، و قریب كه آیهو نحن اقرب الیكم من حبل الوریددال بر آن است، مدبر، مرید، المحبة، الرضا، النحط، الغضب المولاة و المعاداة و الكراهة نیز آخرین اسمهائى هستند كه فخرالدین محمد رازى در مورد آنها به ایراد سخن پرداخته است.


=نسخۀ حاضر=
=نسخۀ حاضر=
اين كتاب در يك جلد و در قطع وزيرى در سال هزار و سيصد و شصت و چهار هجرى شمسى و در تهران از روى نسخۀ مكتبة الكليات الازهريۀ قاهره افست شده است كه در سال هزار و سيصد و نود و شش در آنجا چاپ شده بود.مقدمۀ تعليقات اين كتاب را طه عبدالرئوف سعد برعهده داشته است كه در آخر كتاب يك فهرست مطالب بر آن آورده است.
این كتاب در یك جلد و در قطع وزیرى در سال هزار و سیصد و شصت و چهار هجرى شمسى و در تهران از روى نسخۀ مكتبة الكلیات الازهریۀ قاهره افست شده است كه در سال هزار و سیصد و نود و شش در آنجا چاپ شده بود.مقدمۀ تعلیقات این كتاب را طه عبدالرئوف سعد برعهده داشته است كه در آخر كتاب یك فهرست مطالب بر آن آورده است.


[[رده: کتاب شناسی]]
[[رده: کتاب شناسی]]
[[رده: آثار اسلامی]]
[[رده: آثار اسلامی]]
[[رده: کتاب کلامی]]
[[رده: کتاب کلامی]]
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۳۹

ویرایش