پرش به محتوا

سالم بن احمد بن جندان: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۲۱: خط ۲۲۱:
و اما روش نگارش او عجیب و غریب و متمایز از سایر دانشمندان است. در آن به برخی از روش های او اشاره می کنیم:
و اما روش نگارش او عجیب و غریب و متمایز از سایر دانشمندان است. در آن به برخی از روش های او اشاره می کنیم:


نه به منابعی که در اختیار داشت و نه اسنادی که پیدا شد و نه اطلاعاتی که از سینه مردان بهره می برد راضی نمی شد.
1- به منابعی که در اختیار داشت و اسنادی که پیدا می کرد و اطلاعاتی که شفاهی به دست می آورد راضی نمی شد و گاهی خودش سفر می کرد تا منابع را ببیند؛
و به نظر می رسد که نوشته های او نوشته های زمان است، منظورم این است که او تحقیق خاصی را انتخاب می کند و در آن می نویسد و در طول زندگی به نوشتن ادامه می دهد، بنابراین بیشتر کتاب هایش تکمیل نشده و آنها را سفید نکرده است، بنابراین می بیند. او گاهی اوقات قسمت بعد از آن را به ما قول می دهد و آن را شروع نمی کند.
و بر حفظ تکیه کرد، پس او را گاه پیشروی یا تأخیر دید و برخی از آنچه را که خود در جای دیگر ثابت می کند، از دست داد.
بیشتر کتاب‌های او سفید نشده بودند، بلکه پیش‌نویس‌هایی بودند که او در آن جمع‌آوری کرد و دیگر به آن‌ها برنگشت. وتجدا آنچه را که در ابتدا از اصلاحات خطاها ثابت نشده است ثابت می کند.
و روش او در کتابت احادیث آنها را با سند آنها ذکر کرده و گاه به شیوه های نقل آنها دست می زند.
و نسبت دادن هر موضوع به منابع آن.
او ممکن است چیزی را که در نگاه اول اشتباهی آشکار به نظر می رسد ذکر کند تا خواننده از آنچه ذکر کرده تعجب کند، بنابراین با این سبک نه تنها توجه خواننده را جلب می کند، بلکه او را برمی دارد و تکان می دهد تا به او نظر بدهد. درسی که فراموش نخواهد کرد و ابهام را در جای دیگری از کتابش یا در نوشته هایش توضیح می دهد.


حبیب سالم بن جندان در فیلم بان جمعیت پس از شنیدن سخنرانی حبیب سالم بن جندان مسجد را ترک کردند.
2- به نظر می رسد که نوشته های او نوشته های به روز است و موضوع و ورود و خروج آن منظم است. اما چون مرتب در حال نوشتن بود، بعضی نوشته هایش کامل نیست و ارجاعات او به اجزاء بعدی بی ثمر نمی رسد؛
 
3- بر حفظ تکیه می کرد، از این رو گاه مطالب را پس و پیش می نوشت و برخی مطالب را که در جای دیگر می آورد، در جای دیگر نمی آورد.
 
4- بیشتر کتاب‌هایش را ویرایش و بازنگری نکرد، بلکه پیش‌نویس‌هایی بودند که جمع‌آوری می کرد و دیگر به آن‌ها مراجعه ننمود.
 
5- در کتابت احادیث، سند آنها را ذکر می کرد؛
 
6- مطالب را با منابع ذکر می کرد؛
 
7- گاهی چیزی را که در نگاه اول اشتباهی آشکار به نظر می رسد ذکر می کرد تا خواننده از آنچه ذکر کرده تعجب کند، بنابراین با این سبک نه تنها توجه خواننده را جلب می کرد، بلکه او را نسبت به ابراز بازخورد وا می داشت. و جواب را در جای دیگری از کتابش یا در نوشته هایش توضیح می داد.


=سفرهای او=
=سفرهای او=
وقد رحل إلى أماكن كثیرة ورحلاته كانت لغرض العلم و الروایة و التوثیق و جمع الوثائق و الدعوة إلى الله. فكان كثیر التردد إلى شرق إندونسیا إلى ترناتی و فالو و جزائر الملوك و ماكاسار و قورونتالو و منادو و مناهاسة و فلیبین و جال جمیع مناطق جزیرة سلاویسی و اجتمع فیها بعلمائها و من أبرزهم المعمر العلامة السید محمد بن عبد الرحمن بن البار و العلامة المعمر أرشد الطویل حتى نال منهما علو الإسناد بما جعلاه فی مرتبة شیخ مشایخه و دخل كلمنتان وبرونای و جال جمیع مناطقها فاتصل بأئمتها و من أبرزهم مفتی بنجرماسین العلامة الشیخ جمال الدین البنجری وتردد إلى بالی و لومبوك و تلك النواحی فاتصل بأئمتها منهم العلامة الشیخ محمد بن مصطفى العفیفی. و أما سومطرة فقد تردد مرارا إلى فالمبان و أحبه أهلها محبة لا توصف فاتصل بأئمتها و من أبرزهم العلامة المعمر الشیخ عبد الله أزهری الفلمبانی و منها إلى سنقافورة و تَشَرَّفَ بفتح مدرسة الجنید الإسلامیة فیها و ألقى محاضرات فی مسجد السلطان و غیره من مساجدها و دخل مالاقا فمكث فیها سَنَةً و جال تلك النواحی و لازم العلامة الحجة المؤرخ النسابة السید علوی بن طاهر الحداد و نسخ فی بضع أیام ثبته المسمى بالخلاصة الشافیة و أما جزیرة مدورة فقد بنى مدرسة فیها و تردد إلیها كثیرا ولازم العلامة الشیخ خلیل بن عبد اللطیف البانكلانی ثم دخل الحرمین لأداء النسكین فاتصل بعلمائها و حج أكثر من مرة و مكث فی الحجاز للأخذ عن علمائها فاجتمع فیها بالواردین إلیها من أئمة الدنیا شرقها و غربها و لازم الشیخ عمر حمدان ملازمة تامة و تردد إلى العلامة علی بن فالح الظاهری و أخذ عن السید العباس بن عبد العزیز المالكی و غیرهم. لقد أكرمه كبار تجار الحجاز مثل ابن لادن و بقشان و كعكی فأعطاه ابن لادن شیكات مفتوحة یكتب فیها أرقام الفلوس التی یحتاجها فاشترى جملة هائلة من الكتب و جلبها إلى إندونسیا و ضمها إلى مكتبته. و لما ألف عدة كتب عن حضرموت و قبائلها لم یكتفی بالمصادر التی عنده و لا بالوثائق التی عثر علیها و لا بالمعلومات من الواردین والمهاجرین منها بل ذهب هو بنفسه فدخل عدن و خطب فی بعض مساجدها و حضر ختم البخاری فی مسجد الأهدل و ألقى فیه محاضرة أعجبت بها العلماء حتى جاء إلیه العلامة الشیخ محمد بن سالم البیحانی معترفا بفضله مستجیزا منه مستفیدا و دخل حضرموت وجال فی مناطقها و اتصل برجالها و زار مآثرها و تأكد بما رآها بعینی رأسه. و رافقه فی تجولاته المؤرخ الكبیر السید صالح بن علی الحامد و المعمر المؤرخ السید جعفر بن محمد السقاف سكرتیر الدولة الكثیریة سابقا و عُقِدَت له مجالس خاصة و عامة حضرها أئمة وادی حضرموت منهم العلامة السید المؤرخ عبد اللاه بن حسن بلفقیه والسید زین بن حسن بلفقیه و السید محمد بن سالم بن حفیظ و كذلك الشیخ سالم بن سعید بكیر باغیثان الذی كان فی ذلك الوقت رئیس مجلس الإفتاء الشرعی بتریم و غیرهم. و عُقِدَت جلسات علمیة تدار فیها مناقشات و ردودات علمیة. ثم رجع إلى إندونسیا بكتب كثیرة تحدث الناس عن كثرتها مُنِعت من دخول میناء لكثرتها ثم سمح لها بالدخول حتى ضمها إلى مكتبته. و أما جزیرة جاوة فإنها مسقط رأسه و موطنه و تردد فی جمیع مناطقها و اتصل بعلمائها و من أبرزهم العلامة الكیاهی أحمد بن حامد السواهانی غیرهم. وله رحلات إلى الهند ومصر وأفریقیة والكویت والعراق وغیرها فاتصل بعلماء وأئمة تلك الجهات.
حبیب سالم بن احمد بن جندان به قصد کسب علم، جمع آوری اسناد روایات و تبلیغ دین خدا به جاهای زیادی سفر می کرد . او به شرق اندونزی به ترناتی، والو، جزایر کینگز، ماکاسار، کورونتالو، مانادو، ماناهاسا و فیلیپین رفت و آمد داشت و در تمام مناطق جزیره سولاوسی گشت و گذار کرد و در آنجا با علما که برجسته‌ترین آنها علامه معمر السید محمد بن عبدالرحمن بن البار و معمر ارشد الطویل بود ملاقات کرد و نزد ایشان از جایگاه والایی برخوردار شد تا جایی که آن دو او را رتبه شیخ المشایخ دادند.
 
وارد کلمنتان و برونئی شد و تمام نواحی آن را گشت و با علمای آن تماس گرفت که برجسته ترین آنها مفتی بنجرماسین علامه شیخ جمال الدین بنجری بود و  به بالی و لومبوک و آن مناطق رفت و آمد می کرد و با علمای آن دیار از جمله عالامه شیخ محمد بن مصطفی العفیفی ارتباط گرفت.
 
در سوماترا بسیار به فالمبان سفر می کرد و اهل آنجا بسیار او را دوست می داشتند. با علمای آنجا از جمله علامه شیخ عبدالله  ازهری فلمبانی ارتباط گرفت. از آنجا نیز به سنگاپور رفت و مدرسه اسلامی الجنید را تاسیس کرد و در مسجد السلطان و غیر آن مجالس علمی برگزار کرد. به مالاگا نیز سفر کردو یک سال در آنجا ماند و به اطراف آن سرکشی کرد. د راین سفرها تاریخ نویس و نسب نگار سید علوی بن طاهر الحداد او را همراهی می کرد.
 
او مورد تجلیل تاجران بزرگ حجاز مانند بن لادن، بوگشان و کاکی قرار گرفت، بنابراین بن لادن چک هایی به او داد که در آن اعداد پول مورد نیاز خود را نوشته بود، بنابراین مجموعه عظیمی از کتاب ها را خرید و به اندونزی آورد. آنها را در کتابخانه خود گنجاند. کتابهای متعددی درباره حضرموت و قبایل آن نوشت، و برای اطمینان از اسناد مطالب به حضرموت سفر کرد.
 
به همراه شیخ محمد بن سالم بیهانی نواحی حضرموت را سیاحت کرد و با شخصیت های آنجا ارتباط گرفت و آنچه را که  به چشم دیده بود تصدیق کرد.
 
در سفرهای او مورخ بزرگ سید صالح بن علی الحمید و مورخ المعمر السید جعفر بن محمد السقاف، وزیر سابق دولت کثیری، محمد بن سالم بن حافظ و شیخ همراهی می کردند. سالم بن سعید بکیر بغیثان که در آن زمان رئیس مجلس فتوای شرعی در طارم بود و دیگران.


=نامه های او=
در این سفرها جلسات علمی که در آن بحث ها و پرسش و پاسخ های علمی انجام شد برگزار می گردید. سپس با کتاب‌های زیادی به اندونزی بازگشت و آنها را در کتابخانه‌اش گنجاند. و اما در جزیره جاوه که زادگاه و موطن اوست ، در تمام نواحی آن رفت و آمد می کرد و با علمای آن تماس می گرفت که برجسته ترین آنها علامه کیاهی احمد بن حامد السواهانی و دیگران بود. و به هند و مصر و افریقا و کویت و عراق و غیره سفر کرده است، لذا با علما و ائمه آن مناطق نیز ارتباط داشت.
در مورد تألیفات خود به علما، از آغاز روزهای درخواست، برای بسیاری از ائمه زمان خود نوشت و نامه نوشت و اجازه خواست و با آنان تماس گرفت و علمای هند و شام و مصر و مراکش را نوشت. ، حضرموت، یمن، حجاز، فارس، ترکیه و سایر کشورهای اسلامی. کاتب عالم بزرگ شیخ محفوظ بن عبدالله الترموسی، مکی اندونزیایی مکرر نوشته است که اولی آن قبل از سال 1338 بوده که در آن زمان 14 سال یا کمتر داشته است. و کاتب محمد بن محمد زبرة السنعانی در سال 1352 او را برای اذن احضار کرد و اذن داد و در آن گفت و در وصف عالم فاضل المسند السید سلیم بن احمد بن حسین بن صالح بن. عبدالله بن جندان.پایان. و پیش از آن در مکه مکرمه بین آنها ملاقاتهایی بود.


=نبوغ و حافظه او=
=نبوغ و حافظه او=
در مورد قوت حفظ و هوش بیش از حد ایشان، همانطور که آقای ضیاء فرمودند اکثر کتابهای ایشان با حافظه ایشان نوشته شده است. وی همچنین می‌گوید: «در مجامع عمومی خطیب بود، در سخنانش سلیم، قوی در حافظه، سریع پاسخ می‌داد، و اگر حدیث نبوی نقل کند، سلسله راویان را که مانع ما می‌شود، ذکر می‌کرد، و اگر تاریخی را ذکر کرد. واقعه را به تفصیل بیان می کند و اگر در تاریخ از شخصی یاد کند نسبش را ذکر می کند که همه از حفظ اوست. بن شهاب، محقق، علامه النسب؟ هوش بیش از حد، اما مردم زمان او به آن شهادت دادند. حاج محمد رشاد به من گفت که حبیب سالم بن جندان عهد عتیق و عهد جدید را از کتاب اهل الناس حفظ کرده است. کتاب، و با مسیحیان مجادله می کرد. و از واقعه ی متعددی به من گفت، غیر از یکی از کسانی که شاهد آن بوده اند و امثال آن، از جمله مولای من، پدر، واعظ محبوب، نوفل بن سالم بن جندان، و از جمله آنها عالم کیاهی، حج است. محمد شکور یعقوب و از جمله آنها سید محمد بن علوی الحمید و از جمله حاج محمد رشاد است که از نوکران اوست و در میان آنها دخترانش هستند و غیر از آنها جمعیت کثیری است که هیچ کس نزد پدربزرگ سالم نمی آید و سؤال می کند، اما او به سؤال کننده گفت: "اوه، این کتابخانه من است." برو به گنجه فلانی و در آن به قفسه فلانی نگاه کن و بشمار. فلان کتاب از سمت راست یا چپ قفسه، و فلان کتاب را پیدا می کنید، صفحه فلان را باز کنید و به خط فلان نگاه کنید پاسخ خود را پیدا کنید. این امر در میان مردم مصر و زمان او مشهور و متداول است. و در پاره ای از خاطرات خود مناظره ای را با برخی از علمای مسیحی نوشته است، چون نزد او آمدند و به او رفت و آمد داشتند. شخصی از او پرسید ای حبیب چه می گویی مرده بهتر است یا زنده؟ حبیب سالم گفت: زنده بهتر است و مردگان به رامسه آمده اند. مسیحی گفت: پس عیسی از محمد بهتر است، زیرا محمد مرده و عیسی هنوز زنده است. پس معشوق لبخندی زد و گفت: اگر اینطور است پس مادرم از مریم بنت عمران بهتر است و اکنون در آشپزخانه است و برای ما ناهار می پزد. مسیحی ساکت شد و کافر مات و مبهوت شد. و بیش از یكى از آنان حاج محمد رشاد به من گفت كه یكى از علماى مسیحى نزد او آمد و به او گفت اى حبیب سالم، چرا تو مسلمانان را ختنه مى كنند؟ پس معشوق لبخندی زد و گفت: صبر کن تا آنچه را که کرم به مهمانانش عرضه می کند به تو عرضه کنیم. پس مدتی نشستند تا اینکه یکی از عاشقانش برای او هدایایی از جمله میوه موز به او آمد. پس مسیحی موز را گرفت و خواست پوست آن را بکند، آن حضرت تعجب کرد و گفت: «پوستش نکن، بلکه با پوستش بخور.» مسیحی در انکار گفت: «چطور می توانم آن را با پوستش بخورم؟ محبوب گفت: ختنه هم همینطور. مسیحی با دیدن شهود و قدرت پیشنهاد و پاسخ او مجذوب شد. و بیش از یكى از آنان حاج محمد رشاد به من گفت كه یكى از علماى مسیحى نزد او آمد و به او گفت اى حبیب سالم، چرا تو مسلمانان را ختنه مى كنند؟ پس معشوق لبخندی زد و گفت: صبر کن تا آنچه را که کرم به مهمانانش عرضه می کند به تو عرضه کنیم. پس مدتی نشستند تا اینکه یکی از عاشقانش برای او هدایایی از جمله میوه موز به او آمد. پس مسیحی موز را گرفت و خواست پوست آن را بکند، آن حضرت تعجب کرد و گفت: «پوستش نکن، بلکه با پوستش بخور.» مسیحی در انکار گفت: «چطور می توانم آن را با پوستش بخورم؟ محبوب گفت: ختنه هم همینطور. مسیحی با دیدن شهود و قدرت پیشنهاد و پاسخ او مجذوب شد. و بیش از یكى از آنان حاج محمد رشاد به من گفت كه یكى از علماى مسیحى نزد او آمد و به او گفت اى حبیب سالم، چرا تو مسلمانان را ختنه مى كنند؟ پس معشوق لبخندی زد و گفت: صبر کن تا آنچه را که کرم به مهمانانش عرضه می کند به تو عرضه کنیم. پس مدتی نشستند تا اینکه یکی از عاشقانش برای او هدایایی از جمله میوه موز به او آمد. پس مسیحی موز را گرفت و خواست پوست آن را بکند، آن حضرت تعجب کرد و گفت: «پوستش نکن، بلکه با پوستش بخور.» مسیحی در انکار گفت: «چطور می توانم آن را با پوستش بخورم؟ محبوب گفت: ختنه هم همینطور. مسیحی با دیدن شهود و قدرت پیشنهاد و پاسخ او مجذوب شد.
در مورد قوت حفظ و هوش بیش از حد ایشان، همانطور که آقای ضیاء گفته است: اکثر کتابهایش را از حفظ نوشته است. وی همچنین می‌گوید: «در مجامع عمومی خطیب بود، در سخنانش سلیم، قوی در حافظه و حاضر جواب بود و اگر حدیث نبوی نقل می کرد، سلسله راویان را ذکر می‌کرد، و اگر تاریخی را ذکر می کرد، واقعه را به تفصیل بیان می کرد و اگر در تاریخ از شخصی یاد می کرد نسبش را از حفظ ذکر می کرد.
 
بن شهاب گفت: حاج محمد رشاد به من گفت که حبیب سالم بن جندان عهد عتیق و عهد جدید را از کتاب اهل الناس حفظ کرده است و با مسیحیان مجادله می کرد.
 
محمد شکور یعقوب و سید محمد بن علوی الحمید و از جمله حاج محمد رشاد است که از نوکران اوست و دخترانش و جمعیت کثیری است که گفته اند: هر کس نزد شیخ سالم می آمد و سؤال می کرد، او به سؤال کننده می گفت: "این کتابخانه من است." برو به گنجه فلانی و در آن به قفسه فلانی نگاه کن و بشمار، فلان کتاب از سمت راست یا چپ قفسه، و فلان کتاب را پیدا می کنی، صفحه فلان را باز کنید و به خط فلان نگاه کنید پاسخ خود را پیدا کنید.


=زندگی اجتماعی=
=زندگی اجتماعی=
كان یجالس العلماء ویرشد الأمراء ویذكرهم ویحترم الكبیر والصغیر ویجالس الشباب وینزل إلى مستواهم ویختلط بالفقراء والمساكین ویجتمعون إلیه وكان محبوبا عند جمیع الناس حتى النصارى والصینیین. و إلى الآن لا یدخل أحد إلى بیت أحد ممن له اتصال بالعلماء من أهل إندونسیا إلا و صورته معلقة فی بیوتهم. و لا نسمع من أحد من أهل أندونسیا إلى الآن یتحدث عن الحبیب سالم إلا ویذكره بكل خیر وثناء واعجاب وانبهار. و كان الحبیب سالم قد یخلع جبته و عمامته و یلبس البنطلون والبرنیطة ولباس الإفرنج لأجل أن یجالس الشباب و ینزل إلى مستواهم بل قد یلبس لباس العمال فیجلس إلیهم و یأخذ بخاطرهم بل قد یخرج فی بعض اللیالی و بیده جنیة ملیئة بالفلوس فیذهب إلى أماكن معروفة بالعصاة من الزناة و غیرهم فیجمعهم یذكرهم بالله و یرشدهم إلى التوبة و یوزع علیهم الفلوس حتى لا یجعلون المعصیة تكسبا ویأمرهم بالرجوع إلى بیوتهم. وإذا نفد الفلوس رجع إلى بیته وهو یبكی و ینتحب حتى سمع بكاءه كل من فی سیارته. و لقد تواتر عن أهل عصره ومصره أنه كان إذا جلس بین العلماء و الأمراء فكأنه مثل الأسد و إذا انقضى المجلس جلس إلى الشباب وخلع عمامته وتكلم مع الشباب بما یسرهم و یمیل إلیه طبعهم و نفسیاتهم بل كثیرا ما یتنازل إلى مستواهم و كان الشباب یحبونه جدا كما هو یحبهم فإلى وقتنا الآن سنة 1437 هجریة نجد كثیرا من كبار السن هم كانوا هؤلاء الشباب وأخبارهم وذكریاتهم معه لا یمل منها السامعون. و إذا جئنا إلى أحدهم و ذكرنا اسم الحبیب سالم عندهم نجدهم یبكون بكاء شوق و حنین. وكان كثیر الرحلة للدعوة إلى الله وللاستفادة والإفادة ولجمع المعلومات والوثائق وللروایة. وما دخلتُ بلادا من بلدان إندونیسیا وشرق الأقصى إلا ویحدثنی أهلها بأن الحبیب سالم قد دخل قبلی و له ذكریات عاطرة فی كل بلدان عند أهلها. أخباره شیقة و ممتعة حتى أفردت مجلة ترجمان صفحة فی ذكر أخباره ومفاكهته.
با علما می‌نشست، مسئولین را راهنمایی می‌کرد و تذکر می‌داد، به پیر و جوان احترام می‌گذاشت، با جوانان می‌نشست و خود را به سطح آنان پایین می‌آورد، با فقرا و نیازمندان می‌آمیخت و با آنها محشور می‌شد و مردم، حتی مسیحیان و چینی ها همه او را دوست داشتند. تا زمان حال نیز در خانه کسانی که با علمای اندونزی ارتباط دارند عکس او آویخته است.
 
حبیب سالم عبا و عمامه‌اش را در می‌آورد و شلوار و شنل و لباس حاشیه‌ای می‌پوشید تا با جوان‌ها بنشیند و به سطح آن‌ها بیاید، حتی ممکن است لباس کارگران را بپوشد و با آنها بنشیند. بعضی شبها با دستی  پر از پول به محله بدکاران می رفت ، آنها را جمع می کرد و خدا را یادآوری می کرد، آنها را به توبه راهنمایی می کرد و پول بین آنها تقسیم می کرد و از آنها می خواست که گناه را به کسب درآمد تبدیل نکنند و به خانه های خود بازگردند. و اگر پولش تمام می شد، با گریه و هق هق به خانه اش برمی گشت تا اینکه همه در ماشینش صدای گریه او را شنیدند. و از مردم زمان خود و مصر نقل شده است که اگر در میان علما و امیران می نشست، مانند شیر بود و چون مجلس تمام شد با جوانان نشست و عمامه خود را برداشت و با جوانان سخن می گفت که آنان را خشنود می کرد و خلق و خوی و روحیات آنان به او گرایش داشت، بلکه غالباً تسلیم سطح آنان می شد و جوانان نیز او را بسیار دوست می داشتند، چنان که او آنان را دوست دارد، پس تا امروز در سال 1437 ق افراد مسن زیادی را پیدا کنید که همان جوانان بودند و اگر نزد یکی از آنان برویم و شیخ سالم را یاد کنیم، می بینیم که از حسرت و اشتیاق می گریند.
 
اخبار او به قدری جالب است که مجله تورجمان صفحه ای را به ذکر اخبار و شوخی های او اختصاص داده است. و سفر بسیار بود برای ندای خدا و بهره و منفعت و جمع آوری اطلاعات و اسناد و روایت. مردم همه کشورهایی که او به آنجا سفر کرده است، خاطرات خوشی از او دارند.


=وفات=
=وفات=
confirmed
۸٬۲۰۰

ویرایش