confirmed، مدیران
۳۷٬۰۳۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
وى با این که همسر خلیفه اوّل بود، همیشه جانب [[اهل بیت (ع)]] را مىگرفت و از آنان حمایت مىکرد، محرم اسرار حضرت فاطمه (س) بود و در [[غسل]] و [[کفن]] کردن آن حضرت حضور داشت. | وى با این که همسر خلیفه اوّل بود، همیشه جانب [[اهل بیت (ع)]] را مىگرفت و از آنان حمایت مىکرد، محرم اسرار حضرت فاطمه (س) بود و در [[غسل]] و [[کفن]] کردن آن حضرت حضور داشت. | ||
پس از [[مرگ]] ابى بکر (سال سیزدهم قمرى) به عقد امیرمؤمنان على بن ابى طالب (ع) درآمد و فرزند خردسالش (محمد) را نیز به خانه [[امیرمؤمنان (ع)]] آورد و در مکتب تربیتى آن حضرت پرورشش داد. | پس از [[مرگ]] ابى بکر (سال سیزدهم قمرى) به عقد امیرمؤمنان على بن ابى طالب (ع) درآمد و فرزند خردسالش (محمد) را نیز به خانه [[امیرمؤمنان (ع)]] آورد و در مکتب تربیتى آن حضرت پرورشش داد. | ||
=شهادت جان سوز= | |||
فاصله شام تا مصر، بسیار کمتر از فاصله [[کوفه]] تا مصر است. بدین جهت نیروهاى شامى خیلى زودتر از نیروهاى کوفى وارد مصر شده و کار محمد بن ابى بکر را سخت کردند. | |||
محمد بن ابى بکر بنابه فرمان حضرت على(ع) سپاهى به استعداد دو هزار رزمنده به فرماندهى کنانة بن بشر سکونى براى نبرد با سپاهیان شامى اعزام کرد و پس از آن، دو هزار نفر دیگر را نیز به یارى آنان گسیل داشت. [[عمرو بن عاص]] نیز معاویة بن حدیج سکونى را که هم طایفه کنانة بن بشر سکونى بود، در رأس سپاهى به نبرد مصریان اعزام کرد و از آن پس پشت سر هم گروه هایى از شامیان را به یارى آنان مىفرستاد. | |||
دو سپاه در مصر با یک دیگر درگیر شده و بسیارى از طرفین، کشته و زخمى گردیدند و در این میان، کنانة بن بشر سکونى، فرمانده مبارز و دلاور مصرى به شهادت رسید و باقى مانده مصریان پراکنده گردیدند. | |||
محمد بن ابى بکر که تمامى یاران و سربازان خود را به یارى کنانه فرستاده بود، در مرکز این ایالت، تنها مانده و با تعدادى اندک، نبرد بى امان خویش را ادامه داد و آن قدر جنگید تا یکّه و تنها شد و هیچ کس در کنار او باقى نماند. لذا براى گریز از دست دشمن جرّار، به بیرون شهر گریخت تا مبادا در دست آنان اسیر گردد. | |||
امّا معاویة بن حدیج که به شدت وى را تعقیب مىکرد. او را در خرابهاى یافت که از شدت زخم و تشنگى در حال جان دادن بود. با همان وضع وى را اسیر کرد و با غل و زنجیر به سوى فسطاط - مقر فرماندهى عمرو بن عاص - منتقل نمود. عبدالرحمان بن ابى بکر که از مخالفان امیرمؤمنان (ع) و از هواداران [[عثمان]] مقتول بود، در سپاه عمرو بن عاص به سر مىبرد و چون از اسارت برادرش باخبر گردید، به نزد عمرو بن عاص رفت و از او تقاضا نمود که از وى درگذشته و او را به قتل نرسانند. | |||
عمرو بن عاص نیز پیامى به معاویة بن حدیج رسانید و از او خواست که محمد را سالم به فسطاط بیاورد، امّا معاویة بن حدیج سر باز زد و گفت: «قتلتم کنانة بن بشر و هو ابن عمى واخلّى عن محمد، هیهات هیهات؛ شما کنانة بن بشر را که پسر عمویم بود، در میدان نبرد کشتید امّا از من مىخواهید که محمّد را رها کنم. هرگز هرگز.» | |||
محمد بن ابى بکر از شدّت تشنگى درخواست جرعهاى آب نمود، ولى معاویه بن حدیج با سنگ دلى و بى رحمى تمام، از آن امتناع نمود و در حالى که محمّد به شدت تشنه و بى رمق شده بود، به وى نزدیک و سرش را از بدن جدا کرد. آن گاه سرش را به فسطاط نزد عمرو بن عاص ارسال کرد تا او به شام نزد [[معاویه بن ابى سفیان]] بفرستد. سپس بدن مطهرش را در شکم حمارى گذاشت و وحشیانه، آن را آتش زد و برگ سیاه دیگرى در پرونده جنایت کارىهاى خویش و سپاهیان معاویه بن ابى سفیان افزود. | |||
امّا آن سپاهى که به یارى محمد بن ابى بکر از کوفه عازم مصر شده بودند، هنوز بیش از پنچ فرسنگ از کوفه دور نشده بودند که از قتل ناجوانمردانه وى و اشغال مصر به دست سپاهیان معاویه با خبر شده و به ناچار به سوى کوفه برگشتند. | |||
<ref> تاریخ ابن خلدون، ج 1 ص 616</ref> | |||
تاریخ [[شهادت]] جانگداز محمد بن ابى بکر، بنا به گفته مورخان و سیره نویسان، مصادف با نیمه جمادى الاولى، سال 38 قمرى بود. <ref>وقایع الایام (شیخ عباس قمى)، ص 249؛ نقد الرجال (تفرشى)، ج 4 ص 97؛ التحریر الطاووسى (صاحب المعالم)، ص 498</ref> | |||
بنا به گفته [[شیخ عباس قمى (ره)]] هم اینک در مصر قبرى است که منصوب به محمد بن ابى بکر است و در آن، بدن مطهرش دفن گردیده و یا در آن جا به شهادت رسید این قبر شریف در آن جا مهجور است و [[اهل سنت]]، هنگامى که به نزد قبر مىرسند، پشت به قبر او کرده و براى پدرش ابى بکر فاتحه مىخوانند. <ref>وقایع الأیام، ص 250</ref> | |||
=پانویس= | =پانویس= |