confirmed، مدیران
۳۷٬۴۱۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
باقلانی در بغداد (و شاید یک چند نیز در بصره) نزد ابن مجاهد (از متکلمان اشعری و شاگرد ابوالحسن اشعری) کلام خواند و حتی بیش از باهلی نزد او شاگردی کرد. | باقلانی در بغداد (و شاید یک چند نیز در بصره) نزد ابن مجاهد (از متکلمان اشعری و شاگرد ابوالحسن اشعری) کلام خواند و حتی بیش از باهلی نزد او شاگردی کرد. | ||
=مذهب ابو بکر باقلانی= | =[[مذهب]] ابو بکر باقلانی= | ||
وی که در [[فقه]] [[مذهب مالکی]] داشت، در بغداد نزد [[فقیه]] بزرگ مالکی [[عراق]]، یعنی [[ابوبکر محمد بن عبدالله ابهری]] (د ۳۷۵ق/ ۹۸۵م) فقه خواند و چندان برجسته گردید که ریاست مالکیان عصر به او منتهی شد. | وی که در [[فقه]] [[مذهب مالکی]] داشت، در بغداد نزد [[فقیه]] بزرگ مالکی [[عراق]]، یعنی [[ابوبکر محمد بن عبدالله ابهری]] (د ۳۷۵ق/ ۹۸۵م) فقه خواند و چندان برجسته گردید که ریاست مالکیان عصر به او منتهی شد. | ||
=گرایش کلامی حنبلی= | =گرایش کلامی [[حنبلی]]= | ||
منظور باقلانی از اینکه گاهی خود را حنبلی معرفی میکرده،این بوده است که به [[مذهب کلامی]] آنان (نه مذهب فقهییشان) گرایش دارد. | منظور باقلانی از اینکه گاهی خود را حنبلی معرفی میکرده،این بوده است که به [[مذهب کلامی]] آنان (نه مذهب فقهییشان) گرایش دارد. | ||
=مناظره با متکلمین اهل تسنن= | =مناظره با متکلمین [[اهل تسنن]]= | ||
باقلانی همچنان در بصره و ملازم استادش باهلی بود، تا زمینه سفرش به [[شیراز]] فراهم شد. وات تاریخ خروج او از بصره را ۳۵۹ق/ ۹۷۰م تخمین میزند. درباره این سفر گفتهاند که عضدالدوله بویهی که به مناظرات کلامی علاقهمند بود و معتزله به دربار او رفت و آمد داشتند، خواست با کلام اهل سنت نیز آشنایی یابد؛ از این رو، از ابوالحسن باهلی و باقلانی جوان دعوت کرد تا به شیراز بروند. | باقلانی همچنان در بصره و ملازم استادش باهلی بود، تا زمینه سفرش به [[شیراز]] فراهم شد. وات تاریخ خروج او از بصره را ۳۵۹ق/ ۹۷۰م تخمین میزند. درباره این سفر گفتهاند که عضدالدوله بویهی که به مناظرات کلامی علاقهمند بود و معتزله به دربار او رفت و آمد داشتند، خواست با کلام اهل سنت نیز آشنایی یابد؛ از این رو، از ابوالحسن باهلی و باقلانی جوان دعوت کرد تا به شیراز بروند. | ||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
پس از گفتگوی مختصری باقلاّنی مسئله را بتفصیل جواب داد و گفت: در شرع ما بر کسی که ناتوان و عاجز باشد تکلیفی نشده است؛ اما اگر هم میشد درست بود، زیرا خداوند از زبان کسانی که او را میخوانند میفرماید: «و لا تُحَمِّلْنا مالاطاقَهَ لنا به، آنچه به آن توانایی نداریم بر ما تحمیل مفرما.» | پس از گفتگوی مختصری باقلاّنی مسئله را بتفصیل جواب داد و گفت: در شرع ما بر کسی که ناتوان و عاجز باشد تکلیفی نشده است؛ اما اگر هم میشد درست بود، زیرا خداوند از زبان کسانی که او را میخوانند میفرماید: «و لا تُحَمِّلْنا مالاطاقَهَ لنا به، آنچه به آن توانایی نداریم بر ما تحمیل مفرما.» | ||
==رؤیت خداوند== | ==رؤیت [[خداوند]]== | ||
سؤال دیگری هم که شیوخ معتزله در آن مجلس از باقلاّنی کردند، درباره روئیت خداوند در روز رستاخیز بود که از معتقدات اصلی اشاعره است و معتزله سخت آن را منکرند. | سؤال دیگری هم که شیوخ معتزله در آن مجلس از باقلاّنی کردند، درباره روئیت خداوند در روز رستاخیز بود که از معتقدات اصلی اشاعره است و معتزله سخت آن را منکرند. | ||
خط ۱۵۳: | خط ۱۵۳: | ||
باقلاّنی گفت: پس چرا اعتراض بر انشقاق قمر داری، زیرا فقط کسانی که در محاذات آن بودهاند آن را دیدهاند و سایر مردم آن را ندیدهاند؟ | باقلاّنی گفت: پس چرا اعتراض بر انشقاق قمر داری، زیرا فقط کسانی که در محاذات آن بودهاند آن را دیدهاند و سایر مردم آن را ندیدهاند؟ | ||
=عایشه= | =[[عایشه]]= | ||
در جلسه دیگر، فرمانروای روم شرقی درباره [[عایشه]] و [[قضیه افک]] از او پرسید و باقلاّنی فوراً جواب داد: عایشه را بهتان زدند و او شوهر داشت ولی از او فرزندی به وجود نیامد. مریم را نیز بهتان زدند. اما او را شوهری نبود و از او فرزندی به وجود آمد. | در جلسه دیگر، فرمانروای روم شرقی درباره [[عایشه]] و [[قضیه افک]] از او پرسید و باقلاّنی فوراً جواب داد: عایشه را بهتان زدند و او شوهر داشت ولی از او فرزندی به وجود نیامد. مریم را نیز بهتان زدند. اما او را شوهری نبود و از او فرزندی به وجود آمد. |