۸۸٬۴۸۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
=نسب حرّ= | =نسب حرّ= | ||
حرّ بن یزید بن ناجیه بن قَعْنَب بن عَتّاب بن حارث بن عمرو بن هَمّام بن بنو ریاح بن یربوع بن حَنْظَلَه، از تیرههاى قبیله تمیم منتسب است | حرّ بن یزید بن ناجیه بن قَعْنَب بن عَتّاب بن حارث بن عمرو بن هَمّام بن بنو ریاح بن یربوع بن حَنْظَلَه، از تیرههاى قبیله تمیم منتسب است<ref> ابنکلبى، ج ۱، ص ۲۱۳، ۲۱۶؛ دوادارى، ج ۴، ص ۸۷، ۸۹ نام وى را جَریربن یزید، یافعى، ج ۱، ص ۱۰۸ حارثبن یزید و ابنعماد، ج ۱، ص ۶۷</ref> و از اینرو وى را ریاحى، یربوعى، حَنظَلى و تمیمى خواندهاند. <ref>بلاذرى، ج ۲، ص ۴۷۲، ۴۷۶، ۴۸۹؛ دینورى، ص ۲۴۹؛ طبرى، ج ۵، ص ۴۲۲ </ref> | ||
خاندان حرّ در [[زمان جاهلیت]] و در دوره [[اسلام]] از بزرگان بودند. <ref>به سماوى، ص ۲۰۳</ref> در باره سن حرّ سخنى به میان نیامده و کسى از نام مادر او یاد نکرده است. نام پدرش همراه نامش شهرت دارد; (یزید بن ناجیه). چون از قبیله بنى ریاح بود او را ریاحى مى گفتند. | خاندان حرّ در [[زمان جاهلیت]] و در دوره [[اسلام]] از بزرگان بودند. <ref>به سماوى، ص ۲۰۳</ref> در باره سن حرّ سخنى به میان نیامده و کسى از نام مادر او یاد نکرده است. نام پدرش همراه نامش شهرت دارد; (یزید بن ناجیه). چون از قبیله بنى ریاح بود او را ریاحى مى گفتند. | ||
=نسل حر= | =نسل حر= | ||
درباره نسل حرّ نیز اشاراتی در دست است. در طول | درباره نسل حرّ نیز اشاراتی در دست است. در طول تاریخ دو خاندان به حر منسوب بودهاند: خاندان مستوفیان قزوین <ref>حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ص۸۱۱، به نقل از دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲۰، ص۳۱۴-۳۱۵</ref> که [[حمدالله مستوفی]] تاریخ نگار مشهور از ایشان است <ref>تاریخگزیده، متن،ص:۷۹۴ ص:۸۱۲</ref> و آل حر در منطقه [[جبل عامل]] [[لبنان]] که یکی از مشهورترین ایشان [[شیخ حر عاملی]] صاحب کتاب مشهور [[وسائل الشیعه]] است. <ref>حمد حسینی، مقدمه بر امل الآمل حر عاملی، ج۱، ص۸-۱۰، به نقل از دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲۰، ص۳۱۴-۳۱۵</ref> | ||
=زندگی پیش از واقعه عاشورا= | =زندگی پیش از واقعه عاشورا= | ||
حرّ در سال ۶۰هجری یکى از مشهورترین جنگاوران کوفه بود. <ref>طبرى، ج ۵، ص ۳۹۲، ۴۲۷؛ ابنکثیر، ج ۸، ص ۱۹۵</ref> در برخى منابع به اشتباه از وى با عنوان صاحب شرطه|شُرطه عبیدالله بن زیاد، حاکم کوفه یاد شده است. <ref> ابن جوزى، ج ۵، ص ۳۳۵؛ ابنوردى، ج ۱، ص .۲۳۱</ref> با این حال انتصاب وی به فرماندهی بخشی از سپاه اعزامی [[عبیداللّه بن زیاد]] (که از قبایل تمیم و [[همْدان]] بودند) برای مواجهه با امام حسین(ع) <ref>طبری، ج۵، ص۴۲۲</ref> و نیز انضباط نظامی و پایبندیاش به اجرای دقیق فرمانهای حکومتی<ref>بلاذری، ج۲، ص۴۷۳؛ دینوری، ص۲۵۲؛ طبری، ج۵، ص۴۰۲ـ۴۰۳</ref> حضور او را به عنوان صاحب منصبی نظامی (نه لزوماً صاحب [[شرطه]]) در دستگاه حکومتی ابن زیاد تأیید میکند. | حرّ در سال ۶۰هجری یکى از مشهورترین جنگاوران کوفه بود.<ref>طبرى، ج ۵، ص ۳۹۲، ۴۲۷؛ ابنکثیر، ج ۸، ص ۱۹۵</ref> در برخى منابع به اشتباه از وى با عنوان صاحب شرطه|شُرطه عبیدالله بن زیاد، حاکم کوفه یاد شده است. <ref> ابن جوزى، ج ۵، ص ۳۳۵؛ ابنوردى، ج ۱، ص .۲۳۱</ref> با این حال انتصاب وی به فرماندهی بخشی از سپاه اعزامی [[عبیداللّه بن زیاد]] (که از قبایل تمیم و [[همْدان]] بودند) برای مواجهه با امام حسین(ع) <ref>طبری، ج۵، ص۴۲۲</ref> و نیز انضباط نظامی و پایبندیاش به اجرای دقیق فرمانهای حکومتی<ref>بلاذری، ج۲، ص۴۷۳؛ دینوری، ص۲۵۲؛ طبری، ج۵، ص۴۰۲ـ۴۰۳</ref> حضور او را به عنوان صاحب منصبی نظامی (نه لزوماً صاحب [[شرطه]]) در دستگاه حکومتی ابن زیاد تأیید میکند. | ||
این احتمال به ویژه از آن رو تقویت میشود که وی ظاهراً با سیاست میانهای نداشته و در هیچ منبعی از عقیده حرّ یا موضع گیری سیاسیاش در اوضاع پر تنش کوفه در سال ۶۰ سخنی به میان نیامده، فقط [[بلعمی]]، در روایتی قابل تردید، او را از شیعیانی دانسته است که [[تشیع]] خود را مخفی میکردند. <ref>ج ۴، ص۷۰۴</ref> | این احتمال به ویژه از آن رو تقویت میشود که وی ظاهراً با سیاست میانهای نداشته و در هیچ منبعی از عقیده حرّ یا موضع گیری سیاسیاش در اوضاع پر تنش کوفه در سال ۶۰ سخنی به میان نیامده، فقط [[بلعمی]]، در روایتی قابل تردید، او را از شیعیانی دانسته است که [[تشیع]] خود را مخفی میکردند. <ref>ج ۴، ص۷۰۴</ref> | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
=ندایی که حر شنید= | =ندایی که حر شنید= | ||
از حر روایت کردهاند که هنگامی که از [[قصر ابن زیاد]] در کوفه خارج شدم تا به سمت [[حسین بن علی(ع)]] حرکت کنم، سه بار ندایی را پشت سرم شنیدم که میگفت: «ای حرّ! تو را به [[بهشت]] بشارت | از حر روایت کردهاند که هنگامی که از [[قصر ابن زیاد]] در کوفه خارج شدم تا به سمت [[حسین بن علی(ع)]] حرکت کنم، سه بار ندایی را پشت سرم شنیدم که میگفت: «ای حرّ! تو را به [[بهشت]] بشارت باد». او می گوید که به پشت سر نگریستم و کسی را ندیدم؛ با خود گفتم: «به خدا قسم، این بشارت نیست؛ چگونه بشارت باشد در حالی که من راهی جنگ با حسین بن علی(ع) هستم.» | ||
او این خاطره را در ذهن داشت تا هنگامی که خدمت حسین بن علی(ع) رسید و آن داستان را بازگو کرد. امام(ع) به او فرمودند: | او این خاطره را در ذهن داشت تا هنگامی که خدمت حسین بن علی(ع) رسید و آن داستان را بازگو کرد. امام(ع) به او فرمودند: | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
حربن یزید چون تصمیم کوفیان را برای جنگ با آن حضرت(ع) جدی دید نزد عمربن سعد رفت و به او گفت: «آیا تو میخواهی با این مرد (امام حسین(ع) بجنگی؟» گفت: «آری به خدا قسم چنان جنگی بکنم که آسانترین آن افتادن سرها و بریدن دستها باشد »، حر گفت: «مگر پیشنهادات او خوشآیندتان نبود؟» [[ابن سعد]] گفت: « اگر کار به دست من بود میپذیرفتم؛ ولی امیر تو (عبیداللَّه) نپذیرفت.» | حربن یزید چون تصمیم کوفیان را برای جنگ با آن حضرت(ع) جدی دید نزد عمربن سعد رفت و به او گفت: «آیا تو میخواهی با این مرد (امام حسین(ع) بجنگی؟» گفت: «آری به خدا قسم چنان جنگی بکنم که آسانترین آن افتادن سرها و بریدن دستها باشد »، حر گفت: «مگر پیشنهادات او خوشآیندتان نبود؟» [[ابن سعد]] گفت: « اگر کار به دست من بود میپذیرفتم؛ ولی امیر تو (عبیداللَّه) نپذیرفت.» | ||
پس | پس حر عمربن سعد را ترک کرد و در گوشهای از لشکر ایستاد و اندک اندک به سپاه امام(ع) نزدیک شد، [[مهاجر بن اوس]] -که در لشکر عمر سعد بود- به حر گفت: «آیا میخواهی حمله کنی؟» حر در حالی که میلرزید پاسخی نداد مهاجر که از حال و وضع حر به شک افتاده بود، او را مورد خطاب قرار داد و گفت: «به خدا قسم هرگز در هیچ جنگی تو را به این حال ندیده بودم، اگر از من میپرسیدند: شجاعترین مردم کوفه کیست از تو نمیگذشتم (و تو را نام میبردم) پس این چه حالی است که در تو میبینم؟» | ||
حر گفت: «بدرستی که خود را میان بهشت و جهنم میبینم و به خدا سوگند اگر پاره پاره شوم و مرا با آتش بسوزانند من جز بهشت چیز دیگری را انتخاب نخواهم کرد ». حر این را گفت و بر اسب خود نهیب زد و به سوی خیمهگاه امام(ع) حرکت کرد. | حر گفت: «بدرستی که خود را میان بهشت و جهنم میبینم و به خدا سوگند اگر پاره پاره شوم و مرا با آتش بسوزانند من جز بهشت چیز دیگری را انتخاب نخواهم کرد ». حر این را گفت و بر اسب خود نهیب زد و به سوی خیمهگاه امام(ع) حرکت کرد. | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
تغییر موضعِ این فرمانده ارشد سپاه ابن زیاد چنان شگفت آور بود که برخی در تبیین علت آن، به عواملی چون بشارت سروش غیبی به حرّ یا رویای صادقه او متوسل شدهاند، <ref>ابن بابویه، ص۲۱۸؛ ابن نما، ص۵۹؛ حائری خراسانی، ص۹۶</ref> که البته چنین وجهی صرف نظر از صحت و سقم آن از ارزش انتخاب حساس و دشوار حرّ نمیکاهد. <ref>بیضون، ج۱، ص۶۷۸ـ ۶۷۹، که تربیت صحیح حرّ را مؤثرترین عامل در تصمیم گیری او دانسته است</ref> | تغییر موضعِ این فرمانده ارشد سپاه ابن زیاد چنان شگفت آور بود که برخی در تبیین علت آن، به عواملی چون بشارت سروش غیبی به حرّ یا رویای صادقه او متوسل شدهاند، <ref>ابن بابویه، ص۲۱۸؛ ابن نما، ص۵۹؛ حائری خراسانی، ص۹۶</ref> که البته چنین وجهی صرف نظر از صحت و سقم آن از ارزش انتخاب حساس و دشوار حرّ نمیکاهد. <ref>بیضون، ج۱، ص۶۷۸ـ ۶۷۹، که تربیت صحیح حرّ را مؤثرترین عامل در تصمیم گیری او دانسته است</ref> | ||
برخی سخنان | برخی سخنان وی در آستانه پیوستن به امام نیز بر انتخابی بودن کار او صحه میگذارد، از جمله اینکه گفته بود خود را میان بهشت و جهنم مخیر میبینم و به خدا اگر پاره پارهام کنند و بسوزانند چیزی را بر بهشت نمیگزینم. <ref>مفید، ج۲، ص۹۹؛ اخطب خوارزم، ج۲، ص۱۲</ref> | ||
=نحوه شهادت حر= | =نحوه شهادت حر= |