۸۷٬۸۱۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''فتاوا و جریانهای تکفیری در شیعه''' عنوان مدخلی است در بررسی و تحلیل اتهام سنگینی که برخی گروههای افراطی [[اهل سنت]] و نیز برخی از کج اندیشان [[شیعه]] به [[فقهای شیعه|فقیهان شیعه]] امامیه رواداشته و | '''فتاوا و جریانهای تکفیری در شیعه''' عنوان مدخلی است در بررسی و تحلیل اتهام سنگینی که برخی گروههای افراطی [[اهل سنت]] و نیز برخی از کج اندیشان [[شیعه]] به [[فقهای شیعه|فقیهان شیعه]] امامیه رواداشته و می دارند و این اتهام این است که [[فقیهان]] مذکور تمامی اهل سنت و منکرین امامت [[معصوم|معصومین]] (علیهم السلام) را [[کافر]] می دانند – اعم از [[کفر کلامی]] یا [[کفر فقهی]] – در این مقاله ادعای مذکور مورد نقد قرار گرفته و بطلان و [[دروغ]] بودن آن به اثبات رسیده است. | ||
==چکیده== | ==چکیده== | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
ایشان از کتاب الحدائق الناضره محدث بحرانی سخنان علامه حلی را اینگونه نقل می کند: | ایشان از کتاب الحدائق الناضره محدث بحرانی سخنان علامه حلی را اینگونه نقل می کند: | ||
وقال العلامة فی شرحه- فص الیاقوت تالیف ابن نوبخت(انوار الملکوت فی شرح الیاقوت )- : أما دافعوا النص على أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) بالإمامة فقد ذهب | وقال العلامة فی شرحه- فص الیاقوت تالیف ابن نوبخت(انوار الملکوت فی شرح الیاقوت )- : أما دافعوا النص على أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) بالإمامة فقد ذهب أکثر أصحابنا إلى تکفیرهم لأن النص معلوم بالتواتر من دین محمد ( صلى الله علیه وآله ) فیکون ضروریا أی معلوما من دینه ضرورة فجاحده یکون کافرا کمن یجحد وجوب الصلاة وصوم شهر رمضان و اختار ذالک فی المنتهی فقال فی کتاب الزکاه فی بیان وصف المستحق بالایمان ما صورته : | ||
لان الامامه من ارکان الدین و اصوله و قد علم ثبوتها من النبی صلی الله علیه و آله ضروره و الجاحد لها لایکون مصدقا للرسول فی جمیع ما جاءبه فیکون کافرا – انتهی –<ref>رک به همان ص 306</ref> | لان الامامه من ارکان الدین و اصوله و قد علم ثبوتها من النبی صلی الله علیه و آله ضروره و الجاحد لها لایکون مصدقا للرسول فی جمیع ما جاءبه فیکون کافرا – انتهی –<ref>رک به همان ص 306</ref> | ||
==نقد== | ==نقد== | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۶: | ||
ایشان در کتاب اوائل المقالات تحت عنوان : "القول فی تسمیة جاحدی الإمامة | ایشان در کتاب اوائل المقالات تحت عنوان : "القول فی تسمیة جاحدی الإمامة | ||
ومنکری ما أوجب الله تعالى للأئمة من فرض الطاعة" کسانی را که انکارشان نسبت به امامت از روی جحد باشد را مستحق خلود در جهنم می داند: | |||
واتفقت الإمامیة على أن من | واتفقت الإمامیة على أن من أنکر إمامة أحد الأئمة وجحد ما أوجبه الله تعالى من فرض الطاعة فهو کافر ضال مستحق للخلود فی النار <ref>اوائل المقالات شیخ مفید ص 44</ref> | ||
===ابن ادریس=== | ===ابن ادریس=== | ||
ایشان در کتاب سرائر خواندن نماز میت بر مستضعفین فکری منکر امامت را واجب می داند : | ایشان در کتاب سرائر خواندن نماز میت بر مستضعفین فکری منکر امامت را واجب می داند : | ||
ولا تجب الصلاة إلا على المعتقدین للحق ، أو | ولا تجب الصلاة إلا على المعتقدین للحق ، أو کان بحکمهم من أطفالهم ، الذین بلغوا ست سنین ، على ما قدمناه ، ومن المستضعفین ،<ref>السرائر ج 1ص 356</ref> | ||
===نراقی=== | ===نراقی=== | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۶: | ||
شهید ثانی در مسالک الافهام نیز صرف زکات برای منکرین امامت را در صورتی که مستضعف باشند جایز می داند: | شهید ثانی در مسالک الافهام نیز صرف زکات برای منکرین امامت را در صورتی که مستضعف باشند جایز می داند: | ||
القسم الثانی فی أوصاف المستحق الوصف الأول : الإیمان . فلا یعطى | القسم الثانی فی أوصاف المستحق الوصف الأول : الإیمان . فلا یعطى کافرا ، ولا معتقدا لغیر الحق . ومع عدم المؤمنین ، یجوز صرف الفطرة خاصة إلى المستضعف <ref>مسالک الافهام ج 1ص 421</ref> | ||
===محقق حلی=== | ===محقق حلی=== | ||
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۲: | ||
همین حکم در شرایع نیز ذکر گردیده است : | همین حکم در شرایع نیز ذکر گردیده است : | ||
القسم الثانی فی أوصاف المستحق الوصف الأول : الإیمان فلا یعطى | القسم الثانی فی أوصاف المستحق الوصف الأول : الإیمان فلا یعطى کافرا ، ولا معتقدا لغیر الحق ، ومع عدم المؤمنین ، یجوز صرف الفطرة خاصة إلى المستضعف ،<ref>شرایع ج 1ص 123</ref> | ||
صاحب مدارک الاحکام فی شرح شرایع الاسلام | صاحب مدارک الاحکام فی شرح شرایع الاسلام | ||
خط ۱۳۹: | خط ۱۳۸: | ||
در مدارک الاحکام نیز حکم به جواز پرداخت زکات به مستضعفین از مخالفین شده است : | در مدارک الاحکام نیز حکم به جواز پرداخت زکات به مستضعفین از مخالفین شده است : | ||
القسم الثانی : فی أوصاف المستحق الوصف الأول : الإیمان ، فلا یعطى | القسم الثانی : فی أوصاف المستحق الوصف الأول : الإیمان ، فلا یعطى کافرا ، ولا معتقدا لغیرالحق ومع عدم المؤمن یجوز صرف الفطرة خاصة إلى المستضعف . <ref>مدارک الاحکام ج 4ص 237</ref> | ||
===علامه مجلسی=== | ===علامه مجلسی=== | ||
خط ۱۴۵: | خط ۱۴۴: | ||
ایشان در مورد استثنای مخالفین قاصر و مستضعف( که ضروری دین را انکار می کنند) از خلود در دوزخ می فرماید: : | ایشان در مورد استثنای مخالفین قاصر و مستضعف( که ضروری دین را انکار می کنند) از خلود در دوزخ می فرماید: : | ||
| | ||
اعلم أن الذی یقتضیه الجمع بین الآیات والاخبار أن | اعلم أن الذی یقتضیه الجمع بین الآیات والاخبار أن الکافر المنکرلضروری من ضروریات دین الاسلام مخلد فی النار ، لا یخفف عنه العذاب إلا المستضعف الناقص فی عقله أو الذی لم یتم علیه الحجة ولم یقصر فی الفحص والنظر ، فإنه یحتمل أن یکون من المرجون لأمر الله کما سیأتی تحقیقه فی کتاب الایمان والکفر ،<ref>بحار الانوار علامه مجلسی ج8ص 365-368</ref> | ||
ایشان در زمینه حکم فرق غیر شیعه امامیه که منکر ضروری دین نیستند بین مستضعف و معاند تفصیل داده و می فرماید : | ایشان در زمینه حکم فرق غیر شیعه امامیه که منکر ضروری دین نیستند بین مستضعف و معاند تفصیل داده و می فرماید : | ||
وأما غیر الشیعة الإمامیة من المخالفین وسائر فرق الشیعة ممن لم | وأما غیر الشیعة الإمامیة من المخالفین وسائر فرق الشیعة ممن لم ینکر شیئا من ضروریات دین الاسلام فهم فرقتان : إحداهما المتعصبون المعاندون منهم ممن قد تمت علیهم الحجة فهم فی النار خالدون ، والأخرى المستضعفون منهم وهم الضعفاء العقول مثل النساء العاجزات والبله وأمثالهم ومن لم یتم علیه الحجة ممن یموت فی زمان الفترة ، أو کان فی موضع لم یأت إلیه خبر الحجة فهم المرجون لا الله ، إما یعذبهم وإما یتوب علیهم ، فیرجى لهم النجاة من النار- <ref>همان ج 8ص 363-365 </ref> - | ||
این گفتار نیز بیانگر ان است که غیر معاندین و غیر جاحدین که منکر ضروری دین نیستند تحت عنوان المرجون لامر الله قرار می گیرند که در نتیجه امید به نجاتشان وجود دارد. | این گفتار نیز بیانگر ان است که غیر معاندین و غیر جاحدین که منکر ضروری دین نیستند تحت عنوان المرجون لامر الله قرار می گیرند که در نتیجه امید به نجاتشان وجود دارد. | ||
خط ۱۵۸: | خط ۱۵۷: | ||
ایشان در زمینه حکم کسانی که امامت امام علی را انکار می کنند می فرماید : | ایشان در زمینه حکم کسانی که امامت امام علی را انکار می کنند می فرماید : | ||
...وأما مخالفوه – امام علی - فی الإمامة فقد اختلف قول علمائنا فیهم ، فمنهم من | ...وأما مخالفوه – امام علی - فی الإمامة فقد اختلف قول علمائنا فیهم ، فمنهم من حکم بکفرهم لأنهم دفعوا ما علم ثبوته من ضرورة وهو النص الجلی الدال على إمامته مع تواتره ، وذهب آخرون إلى أنهم فسقة وهو الأقوى <ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد- تحقیق الاملی – ص 540</ref> | ||
===ایه الله خوئی=== | ===ایه الله خوئی=== | ||
خط ۱۶۴: | خط ۱۶۳: | ||
ایشان نیز در مساله صلاه بر مستضعف تصریح می کند که اطلاقات باب صلاه شامل اینگونه افراد می شود : | ایشان نیز در مساله صلاه بر مستضعف تصریح می کند که اطلاقات باب صلاه شامل اینگونه افراد می شود : | ||
أما المستضعف - وهو الذی لا یعاند الاسلام والحق وإنما لم یلتزم به لقصور فیه بحیث لو بین له الحق لقبله ، وهذا یتفق | أما المستضعف - وهو الذی لا یعاند الاسلام والحق وإنما لم یلتزم به لقصور فیه بحیث لو بین له الحق لقبله ، وهذا یتفق کثیرا فی العجزة والنساء وعامة القاصرین فالصحیح أن الصلاة علیه إنما هی بخمس تکبیرات وذلک لاطلاق ما دل على أن صلاة المیت خمس تکبیرات ، ولا نعرف من یصرح بذلک من الأصحاب ولا من صرح بخلافه ، | ||
ایشان حتی روایاتی را که برخی به واسطه آنها قائل به عدم جواز صلاه بر مستضعف شده اند سندا و دلاله تمام نمی داند : | ایشان حتی روایاتی را که برخی به واسطه آنها قائل به عدم جواز صلاه بر مستضعف شده اند سندا و دلاله تمام نمی داند : | ||
نعم قد یتوهم أن ما رواه إسماعیل بن سعد الأشعری عن أبی الحسن الرضا ( ع)قال : سألته عن الصلاة على المیت فقال : " أما المؤمن فخمس | نعم قد یتوهم أن ما رواه إسماعیل بن سعد الأشعری عن أبی الحسن الرضا ( ع)قال : سألته عن الصلاة على المیت فقال : " أما المؤمن فخمس تکبیرات وأما المنافق فأربع ولا سلام فیها " ، یدل على أن التکبیرات الخمسة منحصرة بالصلاة على المؤمن ولما لم یکن المستضعف بمؤمن فلا تجب خمس تکبیرات فی الصلاة علیه .ویندفع بأن الروایة لا دلالة لها على ذلک لأن المؤمن فی الروایة مقابل المنافق لا مقابل المستضعف فکما أنه لیس بمؤمن کذلک لیس بمنافق فالروایة غیر شاملة لحکمه فتبقى الاطلاقات شاملة له من دون مزاحم على أنها ضعیفة السند...-انتهی- <ref>کتاب الطهاره ج 9 ص 88تا 96</ref> | ||
در زیارت جامعه نیز که از زیارات معتبر نزد شیعیان می باشد فقط منکران جحودی امامت معصومین کافر شمرده شده اند: | در زیارت جامعه نیز که از زیارات معتبر نزد شیعیان می باشد فقط منکران جحودی امامت معصومین کافر شمرده شده اند: | ||
در این زیارت آمده است : ومن | در این زیارت آمده است : ومن جحدکم کافر | ||
بنابر این فقط جاحدان و معاندین هستند که در زمره کفار خواهند بود . | بنابر این فقط جاحدان و معاندین هستند که در زمره کفار خواهند بود . | ||
==ایراد آیت الله وحید خراسانی به صاحب جواهر | ==ایراد آیت الله وحید خراسانی به صاحب جواهر که ناصب شیعه را هم کافر می داند== | ||
ایشان می فرماید: جمع بین حب اهل بیت و بغض نسبت به شیعه دلیل بر ناصبی بودن فرد نیست همانند ذهبی | ایشان می فرماید: جمع بین حب اهل بیت و بغض نسبت به شیعه دلیل بر ناصبی بودن فرد نیست همانند ذهبی که هر چند با شیعه عداوت دارد اما در مناقب امام علی علیه السلام کتاب تدوین نموده است . <ref>رک به التکفیر فی ضوءالفکر الشیعی ص 76</ref> | ||
آیت الله وحید خراسانی در قسمتی دیگر از کتابشان می فرماید: | آیت الله وحید خراسانی در قسمتی دیگر از کتابشان می فرماید: | ||
اجماع مسلمین بر | اجماع مسلمین بر کفر کسانی است که عداوت با اهل بیت علیهم السلام دارند <ref>رک به همان ص 86</ref> | ||
بنابر این از منظر ایشان هم نمی توان حکم به تکفیر اهل سنت نمود چون اهل بیت از منظر اهل سنت واجب الاحترام بوده و عداوت با آنان مستوجب دوزخ خواهد بود . | بنابر این از منظر ایشان هم نمی توان حکم به تکفیر اهل سنت نمود چون اهل بیت از منظر اهل سنت واجب الاحترام بوده و عداوت با آنان مستوجب دوزخ خواهد بود . | ||
خط ۲۱۴: | خط ۲۱۳: | ||
3- احکام مذکور علاوه بر همه مسلمانان - بر همه انسانهای غیر معاند که – که برخی از فلاسفه اسلامی - نام مسلمان فطری را برآنان نهاده اند- نیز جاری خواهد بود . | 3- احکام مذکور علاوه بر همه مسلمانان - بر همه انسانهای غیر معاند که – که برخی از فلاسفه اسلامی - نام مسلمان فطری را برآنان نهاده اند- نیز جاری خواهد بود . | ||
==خاتمه== | ==خاتمه== | ||
خط ۲۲۵: | خط ۲۲۳: | ||
ایشان تحت عنوان قاصران و مستضعفان نخست می گویند: | ایشان تحت عنوان قاصران و مستضعفان نخست می گویند: | ||
علماى اسلام، اصطلاحى دارند؛ مىگویند برخى از مردم «مستضعفین» و یا «مرجون لامر اللّه» مىباشند. «مستضعفین» یعنى بیچارگان و دستنارسان، «مرجون لامر اللّه» یعنى | علماى اسلام، اصطلاحى دارند؛ مىگویند برخى از مردم «مستضعفین» و یا «مرجون لامر اللّه» مىباشند. «مستضعفین» یعنى بیچارگان و دستنارسان، «مرجون لامر اللّه» یعنى کسانى که درباره آنها باید گفت کار اینها با خداست، خداوند خودش به نحوى که حکمت و رحمتش ایجاب مىکند عمل خواهد کرد. هر دو اصطلاح از قرآن کریم اقتباس شده است. | ||
ایشان با استناد به آیات 97، 98 و 99 در سورة النساء، | ایشان با استناد به آیات 97، 98 و 99 در سورة النساء، | ||
الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ | الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِیمَ کُنْتُمْ؟ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ، قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِیها؟ فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِیراً، إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا. فَأُولئِکَ عَسَى اللَّهُ أَنْ یَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ کانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُوراً می فرماید : | ||
در آیه اول، جریان پرسش و پاسخ مأموران الهى با بعضى از مردم پس از مرگ آنها مطرح است. فرشتگان از آنها مىپرسند شما در دنیا در چه وضعى بسر مىبردید؟ | در آیه اول، جریان پرسش و پاسخ مأموران الهى با بعضى از مردم پس از مرگ آنها مطرح است. فرشتگان از آنها مىپرسند شما در دنیا در چه وضعى بسر مىبردید؟ | ||
آنها معتذر مىشوند | آنها معتذر مىشوند که ما مردمى بیچاره بودیم، دستمان به کسى و چیزى نمىرسید. | ||
فرشتگان مىگویند شما مستضعف نیستید، زیرا زمین خدا فراخ بود و شما مىتوانستید از آنجا مهاجرت | فرشتگان مىگویند شما مستضعف نیستید، زیرا زمین خدا فراخ بود و شما مىتوانستید از آنجا مهاجرت کرده به نقطهاى بروید که همه جور امکان در آنجا بود، پس شما مقصّرید و مستوجب عذاب. | ||
در آیه دوم وضع برخى مردم را | در آیه دوم وضع برخى مردم را ذکر مىکند که واقعا مستضعفند، خواه مرد و یا زن و یا کودک. اینها کسانى هستند که دستشان به جایى نمىرسد و راه به جایى نمىبرند. | ||
در آیه سوم نوید مىدهد و امیدوار | در آیه سوم نوید مىدهد و امیدوار مىکند به اینکه خداوند کریم گروه دوم را مورد عفو و مغفرت خود قرار مىدهد. | ||
ایشان در ادامه گفتار علامه طباطبائی را در تبیین آیات فوق اینچنین بیان می کند : | ایشان در ادامه گفتار علامه طباطبائی را در تبیین آیات فوق اینچنین بیان می کند : | ||
حضرت استادنا | حضرت استادنا الاکرم علّامه طباطبائى روحى فداه، در تفسیر «المیزان» ذیل همین آیات مىفرمایند: | ||
«خداوند، جهل به امر دین و هر ممنوعیّت از اقامه شعائر دین را ظلم شمرده است و عفو الهى شامل آن نمىشود، اما مستضعفین | «خداوند، جهل به امر دین و هر ممنوعیّت از اقامه شعائر دین را ظلم شمرده است و عفو الهى شامل آن نمىشود، اما مستضعفین که قدرت بر انتقال و تغییر محیط ندارند استثناء شدهاند. | ||
استثناء به صورتى | استثناء به صورتى ذکر شده که اختصاص ندارد به اینکه استضعاف به این صورت باشد؛ همان طورى که ممکن است منشأ استضعاف، عدم امکان تغییر محیط باشد ممکن است این جهت باشد که ذهن انسان متوجه حقیقت نشده باشد و به این سبب از حقیقت محروم مانده باشد». <ref>(المیزان، ج 5، ص 51)</ref> | ||
خط ۲۵۴: | خط ۲۵۲: | ||
روایات زیادى وارد شده | روایات زیادى وارد شده که مردمى که به عللى قاصر ماندهاند مستضعف به شمار مىروند <ref>(رجوع شود به «المیزان» ج 5 ص 56- 61 «بحث روائى»).</ref> | ||
ایشان با استناد به آیه 106 از سوره توبه : | ایشان با استناد به آیه 106 از سوره توبه : | ||
وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ، وَ اللَّهُ عَلِیمٌ | وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ، وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ. | ||
«گروه دیگر | «گروه دیگر کارشان احاله مىشود به امر خدا، یا آنها را معذّب مىکند و یا بر آنها مىبخشاید؛ خداوند دانا و حکیم است.» | ||
ایشان در ادامه مىفرماید: | ایشان در ادامه مىفرماید: | ||
کلمه «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» از این آیه اقتباس شده است. | |||
در روایت آمده است | در روایت آمده است که امام باقر (ع) درباره این آیه فرمود: | ||
«همانا قومى بودند در صدر اسلام | «همانا قومى بودند در صدر اسلام که ابتدا مشرک بودند و مرتکب جنایاتى بزرگ شدند، حمزه و جعفر و امثال اینها را از مسلمین کشتند؛ اینها بعد مسلمان شدند، شرک را رها کردند و به توحید گراییدند؛ اما ایمان در قلب آنها راه نیافت که در زمره مؤمنین قرار گیرند و استحقاق بهشت پیدا کنند و در عین حال از جحود و عناد هم که موجب معذّب بودن آنها بود دست برداشته بودند؛ | ||
اینها نه مؤمن بودند و نه | اینها نه مؤمن بودند و نه کافر و جاحد، اینها هستند مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ که امرشان حواله به خداست». <ref>المیزان، ج 9، ص 406 نقل از كافى</ref> | ||
در حدیث دیگر آمده است | در حدیث دیگر آمده است که «حمران بن اعین» گفت: | ||
از امام صادق (ع) درباره مستضعفین پرسش | از امام صادق (ع) درباره مستضعفین پرسش کردم، فرمود آنان نه در زمره مؤمنانند و نه در زمره کافران، آنها «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» مىباشند <ref>المیزان، ج 9، ص 407 نقل از تفسیر عیّاشى</ref> هر چند از مفاد آیه «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» استفاده مىشود که درباره آنها خوب است گفته شود کار اینها با خداست، ولى از لحن آیه مستضعفین اشارهاى به شمول عفو و مغفرت الهى استنباط مىشود. | ||
==برداشت کلی از ایات و روایات وارد شده در در زمینه حکم قاصرین و مستضعفین== | ==برداشت کلی از ایات و روایات وارد شده در در زمینه حکم قاصرین و مستضعفین== | ||
آنچه مجموعاً استفاده مىشود این است | آنچه مجموعاً استفاده مىشود این است که قاصران و مستضعفان فکری مشمول عذاب الهی نیستند. | ||
خط ۲۸۵: | خط ۲۸۳: | ||
در | در «کافى» از حمزة بن الطیّار نقل مىکند که امام صادق (ع) فرمود: | ||
«مردم شش دسته اند، و مآلًا سه دسته اند: فرقه ایمان، فرقه | «مردم شش دسته اند، و مآلًا سه دسته اند: فرقه ایمان، فرقه کفر، فرقه گمراهى. | ||
این فرقه ها از وعد و وعید خدا درباره بهشت و جهنم پیدا مىشوند. (یعنى مردم بر حسب وضعشان در برابر این وعد و وعیدها به چند فرقه منقسم مىشوند.) | این فرقه ها از وعد و وعید خدا درباره بهشت و جهنم پیدا مىشوند. (یعنى مردم بر حسب وضعشان در برابر این وعد و وعیدها به چند فرقه منقسم مىشوند.) | ||
آن شش فرقه عبارتند از: مؤمنان، | آن شش فرقه عبارتند از: مؤمنان، کافران، مستضعفان، مرجون لامر اللّه، معترفان به گناه که عمل صالح و ناصالح را مخلوط کردهاند، و اهل اعراف.» <ref>كافى، چاپ آخوندى، ج 2 كتاب الایمان و الكفر، باب اصناف الناس، ص 381)</ref> | ||
ایشان در ادامه روایتی دیگر از زراره را که نسبت به حکم منکرین امامت است اینچنین نقل می کند: | ایشان در ادامه روایتی دیگر از زراره را که نسبت به حکم منکرین امامت است اینچنین نقل می کند: | ||
«با برادرم حمران- یا برادر دیگرم | «با برادرم حمران- یا برادر دیگرم بکیر- بر امام باقر (ع) وارد شدیم؛ من به امام گفتم: | ||
ما افراد را با شاقول اندازه مىگیریم، هر | ما افراد را با شاقول اندازه مىگیریم، هر کس مانند ما شیعه باشد، خواه از اولاد على و خواه از غیر آنها، با او پیوند دوستى (به عنوان یک مسلمان و اهل نجات) برقرار مىکنیم و هر کس با عقیده ما مخالف باشد ما از او (به عنوان یک گمراه و اهل هلاک) تبرّى مىجوییم.» | ||
خط ۳۰۴: | خط ۳۰۲: | ||
«اى زرارة! سخن خدا از سخن تو راستتر است؛ اگر آنچه تو مىگویى درست باشد، پس سخن خدا آنجا | «اى زرارة! سخن خدا از سخن تو راستتر است؛ اگر آنچه تو مىگویى درست باشد، پس سخن خدا آنجا که مىفرماید: إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ. وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا کجا رفت؟! پس المرجون لامر اللّه چه شد؟! آنها که خدا درباره آنها مىفرماید: خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً (توبه/ 102) کجا رفتند؟! اصحاب الاعراف چه شدند؟! الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ (توبه/ 60) چه کسانى هستند و کجایند؟!» | ||
حمّاد در روایت خود از زرارة درباره این ماجرا نقل | حمّاد در روایت خود از زرارة درباره این ماجرا نقل مىکند که گفت: | ||
«در این هنگام | «در این هنگام کار من و امام به مباحثه کشید، فریاد هر دومان بلند شد که هر کس در بیرون در خانه بود مىشنید». | ||
جمیل بن درّاج از زرارة در این ماجرا نقل | جمیل بن درّاج از زرارة در این ماجرا نقل مىکند که امام فرمود: | ||
«اى زرارة! حقّ است بر خدا | «اى زرارة! حقّ است بر خدا که گمراهان (نه کافران و جاحدان) را به بهشت ببرد». | ||
ایشان در ادامه روایتی دیگر از امام موسى بن جعفر (علیه السلام) را بیان | ایشان در ادامه روایتی دیگر از امام موسى بن جعفر (علیه السلام) را بیان مىکند که فرمود: | ||
«على (ع) بابى از ابواب هدایت است؛ هر | «على (ع) بابى از ابواب هدایت است؛ هر که از این در داخل شود مؤمن است، و هر که از آن خارج شود کافر است؛ و هر کس که نه به این در داخل شود و نه از آن خارج گردد، در زمره طبقهاى است که کارش واگذار به خداست مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ». | ||
امام در این حدیث، به طبقهاى تصریح | امام در این حدیث، به طبقهاى تصریح مىکند که نه در زمره اهل ایمان و تسلیم و اهل نجاتند، و نه در زمره اهل انکار و هلاک | ||
ایضاً در | ایضاً در کافى از امام صادق (علیه السلام) نقل مىکند که: | ||
لو انّ العباد اذا جهلوا وقفوا و لم یجحدوا، لم | لو انّ العباد اذا جهلوا وقفوا و لم یجحدوا، لم یکفروا | ||
«اگر مردم آنگاه | «اگر مردم آنگاه که نمىدانند، توقف کنند و در صدد انکار بر نیایند، کافر نمىشوند». | ||
شهید مطهری در تحلیل این روایات می فرماید: | شهید مطهری در تحلیل این روایات می فرماید: | ||
اگر | اگر کسى در روایاتى که از ائمه اطهار (علیهم السلام) رسیده است که بیشترین آنها در «کتاب الحجّة» کافى و «کتاب الایمان و الکفر» کافى گرد آمده است دقت کند مىیابد که ائمه (علیهم السلام) تکیهشان بر این مطلب بوده که هر چه بر سر انسان مىآید از آن است که حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصّب و عناد بورزد، و یا لااقل در شرایطى باشد که مىبایست تحقیق و جستجو کند و نکند؛ | ||
اما افرادى | اما افرادى که ذاتا و به واسطه قصور فهم و ادراک و یا به علل دیگر در شرایطى بسر مىبرند که مصداق منکر و یا مقصّر در تحقیق و جستجو به شمار نمىروند، آنها در ردیف منکران و مخالفان نیستند، آنها از مستضعفین و مرجون لامر اللّه به شمار مىروند؛ و هم از روایات استفاده مىشود که ائمه اطهار بسیارى از مردم را از این طبقه مىدانند. | ||
==بررسی روایاتی که معرفت به امام را شرط قبولی اعمال می داند== | ==بررسی روایاتی که معرفت به امام را شرط قبولی اعمال می داند== | ||
خط ۳۴۵: | خط ۳۴۳: | ||
شهید مطهری در این زمینه نخست روایات ذیل را نقل می کند : | شهید مطهری در این زمینه نخست روایات ذیل را نقل می کند : | ||
در | در «کافى» کتاب الحجة، برخى روایات نقل مى کند مبنى بر اینکه: | ||
کلّ من دان اللّه عزّ و جلّ بعبادة یجهد فیها نفسه و لا امام له من اللّه فسعیه غیر مقبول | |||
«هر | «هر که خدا را با عبادتى اطاعت کند و خود را به رنج اندازد اما امامى که خدا برایش معیّن کرده نداشته باشد عملش مردود است». | ||
و یا | و یا اینکه: | ||
لا یقبل اللّه اعمال العباد الّا بمعرفته | لا یقبل اللّه اعمال العباد الّا بمعرفته | ||
«خدا اعمال بندگان را بدون | «خدا اعمال بندگان را بدون آنکه امام زمان خودشان را بشناسند نمىپذیرد». | ||
ایشان بعد از روایات فوق روایات دیگری را که که مفادشان متفاوت با روایات مذکور است بیان می کند: | ایشان بعد از روایات فوق روایات دیگری را که که مفادشان متفاوت با روایات مذکور است بیان می کند: | ||
در عین حال در همان | در عین حال در همان کتاب الحجة کافى از امام صادق (علیه السلام) نقل مىکند که: | ||
من عرفنا | من عرفنا کان مؤمنا، و من انکرنا کان کافرا، و من لم یعرفنا و لم ینکرنا کان ضالّا حتّى رجع الى الهدى الّذى افترض اللّه علیه من طاعتنا، فان یمت على ضلالته یفعل اللّه ما یشاء | ||
«هر | «هر که ما را بشناسد مؤمن است و هر که انکار کند کافر است و هر که نه بشناسد و نه انکار کند «راه نایافته» است تا بازگردد به راه هدایت، اگر به همین حال بمیرد از کسانى است که کارش واگذار به خداست مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ». | ||
محمد بن مسلم مىگوید: | محمد بن مسلم مىگوید: | ||
در خدمت امام صادق بودم؛ من در طرف چپ آن حضرت نشسته بودم و زرارة در طرف راست آن حضرت نشسته بود. ابو بصیر وارد شد و پرسید: چه مىگویى درباره | در خدمت امام صادق بودم؛ من در طرف چپ آن حضرت نشسته بودم و زرارة در طرف راست آن حضرت نشسته بود. ابو بصیر وارد شد و پرسید: چه مىگویى درباره کسى که در خدا شک کند؟ | ||
امام فرمود: | امام فرمود: | ||
- | - کافر است. | ||
- چه مىگویى درباره | - چه مىگویى درباره کسى که در رسول خدا شک کند؟ | ||
- | - کافر است. | ||
در این وقت امام به سوى زرارة توجه | در این وقت امام به سوى زرارة توجه کرد و فرمود: | ||
«همانا چنین | «همانا چنین کسى آنگاه کافر است که انکار کند و جحود بورزد». | ||
و هم در | و هم در کافى نقل مىکند که هاشم بن البرید (صاحب البرید) گفت: | ||
من و محمد بن مسلم و ابو الخطاب در | من و محمد بن مسلم و ابو الخطاب در یک جا گرد آمده بودیم؛ ابو الخطاب پرسید عقیده شما درباره کسى که امر امامت را نشناسد چیست؟ من گفتم: به عقیده من کافر است. | ||
ابو الخطاب گفت: تا حجّت بر او تمام نشده | ابو الخطاب گفت: تا حجّت بر او تمام نشده کافر نیست، اگر حجّت تمام شد و نشناخت آنگاه کافر است. | ||
محمد بن مسلم گفت: سبحان اللّه! اگر امام را نشناسد و جحود و | محمد بن مسلم گفت: سبحان اللّه! اگر امام را نشناسد و جحود و انکار هم نداشته باشد چگونه کافر شمرده مىشود؟! خیر، غیر عارف اگر جاحد نباشد کافر نیست. به این ترتیب ما سه نفر سه عقیده مخالف داشتیم. | ||
موقع حج رسید، به حج رفتم و در | موقع حج رسید، به حج رفتم و در مکه به حضور امام صادق (علیه السلام) رسیدم. | ||
جریان مباحثه سه نفرى را به عرض رساندم و نظر امام را خواستم. امام فرمود: | جریان مباحثه سه نفرى را به عرض رساندم و نظر امام را خواستم. امام فرمود: | ||
هنگامى میان شما قضاوت | هنگامى میان شما قضاوت مىکنم و به این سؤال پاسخ مىدهم که آن دو نفر هم حضور داشته باشند. وعدهگاه من و شما سه نفر همین امشب در منى نزدیک جمره وسطى. | ||
شب | شب که شد سه نفرى رفتیم. امام در حالى که بالشى را به سینه خود چسبانده بود سؤال را شروع کرد: | ||
- چه مىگویید درباره | - چه مىگویید درباره خدمتکاران، زنان، افراد خانواده خودتان؟ آیا آنها به وحدانیّت خدا شهادت نمىدهند؟ | ||
من گفتم: چرا. | من گفتم: چرا. | ||
خط ۴۰۶: | خط ۴۰۴: | ||
- نه. | - نه. | ||
- پس | - پس تکلیف آنها به عقیده شما چیست؟ | ||
- عقیده من این است | - عقیده من این است که هر کس امام را نشناسد کافر است. | ||
- سبحان اللّه! آیا مردم | - سبحان اللّه! آیا مردم کوچه و بازار را ندیدهاى، سقّاها را ندیدهاى؟ | ||
- چرا، دیده و مىبینم. | - چرا، دیده و مىبینم. | ||
- آیا اینها نماز نمىخوانند؟ روزه نمىگیرند؟ حج | - آیا اینها نماز نمىخوانند؟ روزه نمىگیرند؟ حج نمىکنند؟ به وحدانیّت خدا و رسالت پیغمبر شهادت نمىدهند؟ | ||
- چرا. | - چرا. | ||
خط ۴۱۹: | خط ۴۱۷: | ||
- پس وضع اینها چیست؟ | - پس وضع اینها چیست؟ | ||
- به عقیده من هر | - به عقیده من هر که امام را نشناسد کافر است. | ||
- سبحان اللّه! آیا وضع | - سبحان اللّه! آیا وضع کعبه و طواف این مردم را نمىبینى؟ هیچ نمىبینى که اهل یمن چگونه به پرده هاى کعبه مى چسبند؟ | ||
- چرا. | - چرا. | ||
- آیا اینها به توحید و نبوّت اقرار و اعتراف ندارند؟ آیا نماز نمىخوانند؟ روزه نمىگیرند؟ حج | - آیا اینها به توحید و نبوّت اقرار و اعتراف ندارند؟ آیا نماز نمىخوانند؟ روزه نمىگیرند؟ حج نمىکنند؟ | ||
- چرا. | - چرا. | ||
خط ۴۳۱: | خط ۴۲۹: | ||
- عقیده شما درباره اینها چیست؟ | - عقیده شما درباره اینها چیست؟ | ||
- به عقیده من هر | - به عقیده من هر که امام را نشناسد کافر است. | ||
- سبحان اللّه! این عقیده، عقیده خوارج است. | - سبحان اللّه! این عقیده، عقیده خوارج است. | ||
امام آنگاه فرمود: حالا مایل هستید | امام آنگاه فرمود: حالا مایل هستید که حقیقت را بگویم؟ | ||
هاشم | هاشم که به قول مرحوم فیض، مىدانست قضاوت امام بر ضدّ عقیده او است، گفت: | ||
نه. | نه. | ||
امام فرمود: | امام فرمود: | ||
بسیار بد است براى شما | بسیار بد است براى شما که چیزى را که از ما نشنیدهاید از پیش خود بگویید. | ||
هاشم بعدها به دیگران چنین گفت: | هاشم بعدها به دیگران چنین گفت: | ||
گمان بردم | گمان بردم که امام نظر محمد بن مسلم را تأیید مىکند و مىخواهد ما را به سخن او برگرداند | ||
در روایت مذکور امام علیه السلام اندیشه تکفیر منکرین غیر جاحد امامت را اندیشه خوارج می داند | در روایت مذکور امام علیه السلام اندیشه تکفیر منکرین غیر جاحد امامت را اندیشه خوارج می داند | ||
در | در کافى پس از این حدیث، حدیث معروف مباحثه زرارة با امام باقر (علیه السلام) را در همین زمینه نقل مىکند که مفصّل است. | ||
شهید مطهری در ادامه به بررسی روایات دیگری در زمینه ایمان و کفر می پردازد: | شهید مطهری در ادامه به بررسی روایات دیگری در زمینه ایمان و کفر می پردازد: | ||
در | در «کافى» آخر «کتاب الایمان و الکفر» بابى دارد تحت عنوان: «با ایمان، هیچ عملى زیان نمىرساند و با کفر، هیچ عملى سود نمىبخشد.» | ||
ولى روایاتى | ولى روایاتى که در ذیل این عنوان آمده این عنوان را تأیید نمىکند؛ از آن جمله این روایت است: | ||
یعقوب بن شعیب گفت: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: | یعقوب بن شعیب گفت: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: | ||
هل لاحد على ما عمل ثواب على اللّه موجب الّا المؤمنین؟ قال: لا | هل لاحد على ما عمل ثواب على اللّه موجب الّا المؤمنین؟ قال: لا | ||
«آیا جز مؤمنین | «آیا جز مؤمنین کسى دیگر هم هست که پاداش دادن به او بر خداوند لازم باشد؟ | ||
امام فرمود: نه». | امام فرمود: نه». | ||
مقصود این روایت این است | مقصود این روایت این است که خداوند تنها به مؤمنین وعده پاداش داده است و به موجب وعدهاى که داده است البته لزوماً به وعده خود وفا مىکند، ولى در غیر مورد اهل ایمان خداوند وعده نداده است تا لزوماً وفا کند، و چون وعده نداده است پس با خود او است که پاداش بدهد یا ندهد. | ||
امام با این بیان مىخواهد بفهماند | امام با این بیان مىخواهد بفهماند که غیر اهل ایمان از نظر اینکه خدا پاداش مىدهد یا نمىدهد در حکم مستضعفین و مرجون لامر اللّه مىباشند؛ باید گفت کار اینها با خداست که پاداش بدهد یا ندهد. | ||
شهید مطهری بعد از بررسی روایات مذکور می نویسد : | شهید مطهری بعد از بررسی روایات مذکور می نویسد : | ||
البته روایات مربوطه منحصر به آنچه ما در اینجا نقل | البته روایات مربوطه منحصر به آنچه ما در اینجا نقل کردیم نیست؛ روایات دیگر هم هست. استنباط ما از همه این روایات همین است که گفتیم. اگر کسى جز این استنباط مىکند و نظر ما را تأیید نمىکند ممکن است نظر خود را مستدل بیان کند، شاید مورد استفاده ما نیز قرار گیرد. <ref>رک به : مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (عدل الهى)، ج1، ص: 327-320)</ref> | ||
خط ۴۷۸: | خط ۴۷۶: | ||
==دلیل عقلی و فلسفی بر معذوریت مستضعفین== | ==دلیل عقلی و فلسفی بر معذوریت مستضعفین== | ||
ایشان تحت عنوان : از زاویه دید | ایشان تحت عنوان : از زاویه دید حکماى اسلام مساله قاصران و مستضعفان را از این فلسفی نیز هم مورد بحث قرار داده و مدعی است که نتیجه بحث فلسفی در این مساله با نتایج بحث قرانی و روائی نیز منطبق است : | ||
فلاسفه اسلام، این مسأله را به | فلاسفه اسلام، این مسأله را به شکلى دیگر بیان کردهاند اما نتیجهاى که گرفتهاند مآلًا با آنچه ما از آیات و روایات استنباط کردیم منطبق است. | ||
ایشان می گوید : | ایشان می گوید : | ||
بحث | بحث حکما بحث صغروى است نه کبروى. حکما دراین باره بحث نمىکنند که ملاک عمل نیک و ملاک مقبولیّت عمل چیست؛ بحث آنها درباره انسان است، درباره این است که عملا اکثریّت انسانها، به تفاوت و به طور نسبى نیکند، نیک مىمانند و نیک مىمیرند و نیک محشور مىگردند. | ||
حکما مى خواهند بگویند هر چند مردمى که توفیق قبول دین اسلام مىیابند در اقلیتند ولى افرادى که داراى اسلام فطرى مى باشند و با اسلام فطرى محشور مىگردند در اکثریّتند. | |||
به عقیده طرفداران این مشرب، | به عقیده طرفداران این مشرب، اینکه در قرآن کریم آمده است که انبیا از کسانى شفاعت مىکنند که دین آنها را بپسندند، مقصود دین فطرى است نه دین اکتسابى که از روى قصور به آن نرسیدهاند ولى عنادى هم با آن نورزیده اند. | ||
ایشان در این مساله نکات مهمی را از بوعلی سینا و صدر المتالهین نقل می کند: | ایشان در این مساله نکات مهمی را از بوعلی سینا و صدر المتالهین نقل می کند: | ||
خط ۴۹۵: | خط ۴۹۳: | ||
بو على سینا مىگوید: | بو على سینا مىگوید: | ||
«مردم همان طورى | «مردم همان طورى که از لحاظ سلامت جسم و همچنین از لحاظ زیبایى جسم به سه دسته تقسیم مىگردند: | ||
از لحاظ جسمى | از لحاظ جسمى یک عده در کمال سلامت جسم و یا در کمال زیبایى اندامند، و یک عده در نهایت زشتى و یا بیمار تنى هستند. هر یک از این دو گروه در اقلیّتند. | ||
گروهى | گروهى که اکثریت را تشکیل مىدهند مردمى هستند که از لحاظ سلامت و مرض، و همچنین از لحاظ زیبایى و زشتى متوسّطند، نه سلامتى و اعتدال مزاج مطلق دارند و نه مانند ناقصالخلقهها دچار نقص و بیمارى دائم مىباشند، نه زیباى زیبا هستند و نه زشت زشت. | ||
از لحاظ روحى و معنوى نیز مردم همین طورند، | از لحاظ روحى و معنوى نیز مردم همین طورند، یک عده شیفته حقیقتند و یک عده دشمن سرسخت آن. گروه سوم متوسّطین و اکثریّت هستند که نه مانند گروه اول شیفته و عاشق حقیقتند و نه مانند گروه دوم دشمن و خصم حقیقت. اینان مردمى هستند که به حقیقت نرسیدهاند ولى اگر حقیقت به ایشان ارائه گردد از پذیرش آن سرباز نمىزنند». | ||
به عبارت دیگر از نظر اسلامى و با دید فقهى، آنها مسلمان نیستند ولى از لحاظ حقیقت، مسلم مىباشند، یعنى تسلیم حقیقتند و عناد با آن ندارند. | به عبارت دیگر از نظر اسلامى و با دید فقهى، آنها مسلمان نیستند ولى از لحاظ حقیقت، مسلم مىباشند، یعنى تسلیم حقیقتند و عناد با آن ندارند. | ||
خط ۵۰۶: | خط ۵۰۴: | ||
و استوسع رحمة اللّه. | و استوسع رحمة اللّه. | ||
«رحمت الهى را وسیع بدان و آن را در انحصار | «رحمت الهى را وسیع بدان و آن را در انحصار یک عده معدود مشمار». («اشارات» اواخر نمط هفتم.) | ||
صدر المتألّهین در مباحث خیر و شرّ «اسفار» از جمله | صدر المتألّهین در مباحث خیر و شرّ «اسفار» از جمله اشکالات آنجا این مطلب را ذکر مىکند که: | ||
«چگونه مىگویید خیر بر شر غلبه دارد و حال | «چگونه مىگویید خیر بر شر غلبه دارد و حال آنکه وقتى که به انسان که اشرف کائنات است نظر مىافکنیم مىبینیم اکثر انسانها از لحاظ عمل گرفتار اعمال زشت، و از لحاظ اعتقاد دچار عقاید باطله و جهل مرکّباند و اعمال زشت و اعتقادات باطله، امر معاد آنها را ضایع، و آنان را مستحق شقاوت مىگرداند. پس عاقبت نوع انسان که ثمره و گل سرسبد هستى است شقاوت و بدبختى است». | ||
صدر المتألّهین در جواب این | صدر المتألّهین در جواب این اشکال اشاره به سخن بو على مىکند و مىگوید: | ||
«مردم در آن جهان از نظر سلامت و سعادت مانند این جهان از نظر سلامتند. | «مردم در آن جهان از نظر سلامت و سعادت مانند این جهان از نظر سلامتند. | ||
همان طورى | همان طورى که در این جهان سالم سالم و زیباى زیبا و همچنین بیمار بیمار و زشت زشت در اقلیتند، و اکثریّت با متوسّطان است که سالم نسبى مىباشند؛ در آن جهان نیز کمّلین که به تعبیر قرآن «السّابقون» مىباشند و همچنین اشقیا که به تعبیر قرآن «اصحاب الشمال» مىباشند اندکند و غلبه با متوسطان است که قرآن کریم آنها را «اصحاب الیمین» مىخواند.» | ||
خط ۵۳۹: | خط ۵۳۷: | ||
[[رده:تکفیر در شیعه]] | [[رده:تکفیر در شیعه]] | ||
<references /> |