۱۶۰
ویرایش
Bageri1334 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Bageri1334 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
حاکم وليد بن عبدالملک در مدينه عثمان بن خالد بود که به عبدالله و برادرش اهانت بسيار کرد و قصد آزار جدي آنها را داشت. هنگاميکه عثمان عزل شد. عبدالله و برادرش نزد او آمدند و گفتند به مشکلاتي که پيش ازاين ميان ما بوده نگاه نکن و کارت را به ما واگذار نما. عثمان نيز به آن دو پناهنده شد و از گرفتاري نجات يافت و به هرچه ميخواست رسيد. پس ازاين بود که عثمان ميگفت :خداوند بهتر ميداند رسالتش را در کجا قرار دهد. <ref>نثر الدر في المحاضرات، آبى ؛ ج1 ؛ ص254</ref> | حاکم وليد بن عبدالملک در مدينه عثمان بن خالد بود که به عبدالله و برادرش اهانت بسيار کرد و قصد آزار جدي آنها را داشت. هنگاميکه عثمان عزل شد. عبدالله و برادرش نزد او آمدند و گفتند به مشکلاتي که پيش ازاين ميان ما بوده نگاه نکن و کارت را به ما واگذار نما. عثمان نيز به آن دو پناهنده شد و از گرفتاري نجات يافت و به هرچه ميخواست رسيد. پس ازاين بود که عثمان ميگفت :خداوند بهتر ميداند رسالتش را در کجا قرار دهد. <ref>نثر الدر في المحاضرات، آبى ؛ ج1 ؛ ص254</ref> | ||
===مذاکره با فرمانده خوارج=== | ===مذاکره با فرمانده خوارج=== | ||
درسال 129 ق خوارج به فرماندهي ابوحمزه خارجي براي حج ازسوي عبدالله بن يحيي طالب الحق، از خوارج اباضي يمن، به عرفات آمدند. حاکم حرمين عبدالواحد بن سليمان بن عبدالملک تصميم گرفت تا براي حفظ حرمت حرمين يا تامين فرصت براي آمادگي رزمي با آنان مذاکره کند ازاين رو از چهره ها و خاندانهاي سرشناس مدينه از جمله خاندان خلفاي چهارگانه افرادي را برگزيد و آنان را نزد ابوحمزه فرستاد. ابو حمزه با توجه به گرايش اعتقادي خود به فرزندان امام علي(ع) و عثمان بي محلي کرده و رو ترش کرد اما بر عکس به نوادگان عمر و ابوبکر خنديد و خوشامد گفت و اظهار کرد:به خدا قسم ما براي عمل به سيره پدران شما قيام کرديم. دراين هنگام عبدالله بن حسن که ازاين اقدام وي آزرده به نظر ميآمد گفت : مااينجا نه براي افتخار بر سر پدران و اجداد که براي رساندن پيام امير آمدهايم واين جمع پس از | درسال 129 ق خوارج به فرماندهي ابوحمزه خارجي براي حج ازسوي عبدالله بن يحيي طالب الحق، از خوارج اباضي يمن، به عرفات آمدند. حاکم حرمين عبدالواحد بن سليمان بن عبدالملک تصميم گرفت تا براي حفظ حرمت حرمين يا تامين فرصت براي آمادگي رزمي با آنان مذاکره کند ازاين رو از چهره ها و خاندانهاي سرشناس مدينه از جمله خاندان خلفاي چهارگانه افرادي را برگزيد و آنان را نزد ابوحمزه فرستاد. ابو حمزه با توجه به گرايش اعتقادي خود به فرزندان امام علي(ع) و عثمان بي محلي کرده و رو ترش کرد اما بر عکس به نوادگان عمر و ابوبکر خنديد و خوشامد گفت و اظهار کرد:به خدا قسم ما براي عمل به سيره پدران شما قيام کرديم. دراين هنگام عبدالله بن حسن که ازاين اقدام وي آزرده به نظر ميآمد گفت : مااينجا نه براي افتخار بر سر پدران و اجداد که براي رساندن پيام امير آمدهايم واين جمع پس از رساندن پيام امير و آتش بس با ابوحمزه بازگشتند.<ref>تاريخالطبري، ج7، ص:374؛ الكامل، ج5، ص:374</ref> | ||
اختلافات عبدالله بن حسن با زيد برسر بر توليت اوقاف امام علي عليه السلام | اختلافات عبدالله بن حسن با زيد برسر بر توليت اوقاف امام علي عليه السلام | ||
اميرمومنان املاک و مزارع کشاورزي بسياري را با دستان خود درمناطق مختلف حجاز مانند ينبع و واديالقري و فقيرين و مناطق ديگر آباد و درآمد همه آنها را در راه خدا و براي رسيدگي به خويشاوندان و نيازمندان آل علي وقف کرد و توليت آن را به فرزندان حضرت فاطمه(س) يعني امام حسن(ع)و پس ازاو امام حسين(ع) و بعد از آن حضرت کسي که ایشان تعيين کنند واگذارفرمود . پس از شهادت امام حسين(ع) ميان شاخههاي حسني و حسيني بر سر توليت اختلاف شد و امام سجاد(ع) که بزرگ حسينيان بود به نفع سادات حسني از ادعاي خود دست برداشت. | اميرمومنان املاک و مزارع کشاورزي بسياري را با دستان خود درمناطق مختلف حجاز مانند ينبع و واديالقري و فقيرين و مناطق ديگر آباد و درآمد همه آنها را در راه خدا و براي رسيدگي به خويشاوندان و نيازمندان آل علي وقف کرد و توليت آن را به فرزندان حضرت فاطمه(س) يعني امام حسن(ع)و پس ازاو امام حسين(ع) و بعد از آن حضرت کسي که ایشان تعيين کنند واگذارفرمود <ref>الكافي ، ج7، ص: 50؛شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ؛ ج15 ؛ ص146.</ref> پس از شهادت امام حسين(ع) ميان شاخههاي حسني و حسيني بر سر توليت اختلاف شد و امام سجاد(ع) که بزرگ حسينيان بود به نفع سادات حسني از ادعاي خود دست برداشت. <ref>مناهل الضرب، ص167، سراج الانساب، ص36</ref> پس از آن حضرت اين اختلاف زنده شد و زيد بن علي به عنوان نماينده امام باقر(ع) با جعفر پسر حسن مثني به پيگيري و دادخواهي درباره اختلاف خود به حاکم وقت مدينه خالد بن عبدالملک مراجعه ميکردند. <ref>الكامل، ج5، ص:231</ref> دراين اثنا بااينکه گزارش ها از تلاش عبدالله بن حسن براي حفظ احترام زيد به عنوان يکي از شخصيتهاي بزرگتر بني هاشم گزارش شده مانند اينکه هر وقت جلسه دادرسي تمام ميشد و عبدالله و زيد باز ميگشتند، عبدالله بن حسن به سرعت به سمت مرکب جناب زيد ميرفت و براي او رکاب ميگرفت. <ref>تيسير المطالب في أمالي أبي طالب، ص: 164</ref> بااين حال گفتگوهاي تندي مياناين دو بزرگوار نقل شده است. <ref>نور الأبصار، الشبلنجي ، ص:383 ؛الكامل، ج5، ص:231؛ أنساب الأشراف، ج2، ص:199 و ج3، ص:231</ref> | ||
==زندان و شهادت عبدالله== | ==زندان و شهادت عبدالله== | ||
پس از اينکه عبدالله از تحويل پسران خود خودداري کرد به فرمان منصور عباسي سه سال در دار الاماره مدينه و سپس در زندان هاشميه کوفه زنداني شد و به اختلاف درروز عيد قربان سال 145 و در سن 46 سالگي ، يا 72 سالگي يا 75 يا 92 سالگي به شهادت رسيد . کيفيت شهادتاين بزرگوار را مختلف نقل کرده انند: به نقلي پاهايش تورم کرده و عفوني شد واين عفونت با رسيدن به قلب وي را از پاي در آورد ولي گزارشهاي ديگر از خفه شدن، زير آوار سقف زندان ماندن و مسموم شدن، مردن زير شکنجه و به چهار ميخ کشيده شدن بر ديوار يا دق مرگ شدن پس از با خبر شدن از شهادت فرزندش محمد خبر داده اند. شايد گزارش تنوخي مکملاين روايت باشد که پس از کشته شدن محمد نفس زکيه، به فرمان منصور دوانقي سر بريده او را در مقابل پدرش عبدالله بن حسن در زندان گذاشتند. | پس از اينکه عبدالله از تحويل پسران خود خودداري کرد به فرمان منصور عباسي سه سال در دار الاماره مدينه و سپس در زندان هاشميه کوفه زنداني شد و به اختلاف درروز عيد قربان سال 145 و در سن 46 سالگي ،<ref>تاريخ بغداد ج9، ص440</ref> يا 72 سالگي يا 75 <ref>تاريخ دمشق ، ج27، ص تاريخ بغداد، ج9، ص: 440 تحفة الأزهار، ضامن بن شدقم ، ج1، ص:321عمدة الطالب، ابن عنبة ، ص:94</ref> يا 92 سالگي به شهادت رسيد <ref>أنساب الأشراف، البلاذري ، ج3، ص:89</ref> . کيفيت شهادتاين بزرگوار را مختلف نقل کرده انند: به نقلي پاهايش تورم کرده و عفوني شد واين عفونت با رسيدن به قلب وي را از پاي در آورد ولي گزارشهاي ديگر از خفه شدن، زير آوار سقف زندان ماندن و مسموم شدن، مردن زير شکنجه و به چهار ميخ کشيده شدن بر ديوار يا دق مرگ شدن پس از با خبر شدن از شهادت فرزندش محمد خبر داده اند. شايد گزارش تنوخي مکملاين روايت باشد که پس از کشته شدن محمد نفس زکيه، به فرمان منصور دوانقي سر بريده او را در مقابل پدرش عبدالله بن حسن در زندان گذاشتند. | ||
ابوالفرج اصفهاني از عبدالرحمن بن عمران نقل ميکندکه گويد من به همراه جمعي نزد ابو الازهر در هاشميه ميرفتيم و ميدانستيم که او با خليفه منصور مکاتبه دارد. روزي ما نزد وي بوديم و سه روزي ميشد که نامهاي از خليفه نزدش نيامده بود که ناگهان قاصد منصور به همراه نامهاي براي ابوالازهر زندانبان رسيد که پس از خواندش رنگش تغيير کرد و مضطرب شد و به سمت سياهچال زندان رفت. به هنگام بلند شدن زندانبان نامه ازاو افتاد و ما خوانديمش که در آن منصور براي او نوشته بود: در فرماني که به تو مورد مذله دادم شتاب نما.» شعباني که همراه من بود بعد از خواندن نامه گفت: ميداني مذله کيست؟ گفتم نه به خدا. گفت:به خداوند سوگند که عبدالله بن حسن است ببين زندانبان با او چه ميکند. زندانبان ساعتي رفت وبازگشت و گفت عبدالله بن حسن از دنيا رفت دوباره به داخل رفت و هنگاميکه بازگشت در فکر بود و اندوهگين. از ما پرسيد: درباره علي بن حسن چه باوري داريد؟ گفتيم به خدا قسم او بهترين انسان در آسمان ها و زمين است. زندانبان دست هايش را به هم زد و گفت از دنيا رفت. | ابوالفرج اصفهاني از عبدالرحمن بن عمران نقل ميکندکه گويد من به همراه جمعي نزد ابو الازهر در هاشميه ميرفتيم و ميدانستيم که او با خليفه منصور مکاتبه دارد. روزي ما نزد وي بوديم و سه روزي ميشد که نامهاي از خليفه نزدش نيامده بود که ناگهان قاصد منصور به همراه نامهاي براي ابوالازهر زندانبان رسيد که پس از خواندش رنگش تغيير کرد و مضطرب شد و به سمت سياهچال زندان رفت. به هنگام بلند شدن زندانبان نامه ازاو افتاد و ما خوانديمش که در آن منصور براي او نوشته بود: در فرماني که به تو مورد مذله دادم شتاب نما.» شعباني که همراه من بود بعد از خواندن نامه گفت: ميداني مذله کيست؟ گفتم نه به خدا. گفت:به خداوند سوگند که عبدالله بن حسن است ببين زندانبان با او چه ميکند. زندانبان ساعتي رفت وبازگشت و گفت عبدالله بن حسن از دنيا رفت دوباره به داخل رفت و هنگاميکه بازگشت در فکر بود و اندوهگين. از ما پرسيد: درباره علي بن حسن چه باوري داريد؟ گفتيم به خدا قسم او بهترين انسان در آسمان ها و زمين است. زندانبان دست هايش را به هم زد و گفت از دنيا رفت. | ||
==همسران عبدالله محض== | ==همسران عبدالله محض== |
ویرایش