confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۳۷: | خط ۱۳۷: | ||
د) مبحث فقهی صلاه را نیز آیت الله حاج شیخ محمد مؤمن قمیتقریر و تحریر کرده است. <ref>گنجینه ی دانشمندان، ج ۲، ص ۱۴۲؛ مجله ی نور علم، شماره ۵، دور دوم، ص ۱۰۳ – ۹۶٫</ref> | د) مبحث فقهی صلاه را نیز آیت الله حاج شیخ محمد مؤمن قمیتقریر و تحریر کرده است. <ref>گنجینه ی دانشمندان، ج ۲، ص ۱۴۲؛ مجله ی نور علم، شماره ۵، دور دوم، ص ۱۰۳ – ۹۶٫</ref> | ||
=غروبی غم انگیز= | |||
غروب نزدیک شد. این عارف عظیم الشأن که در روزهای آخر عمر از عارضه ی سکته ی قلبی رنج می برد، از اوایل ماه مبارک [[رمضان]] در بستر بیماری به سر می برد. وقتی شاگردان و یا خواص به عیادت وی می رفتند و ساعت معمول درس ایشان فرا می رسید، چون خود را محروم از این فیض عظیم می دید، به آرامی اشک می ریخت و این جملات پر ارزش را می فرمود: «من از مرگ نمی ترسم، ولی از این می ترسم که وجود عاطل و باطلی باشم و نتوانم انجام وظیفه ی شرعی کنم.». <ref>مجله ی نور علم؛ ش ۱۷؛ ص ۹۸؛ درس هایی از مکتب اسلام، سال دهم، ش ۴، ص ۲۲۶٫</ref> | |||
به دنیا و ما فیها چشمی ندوخته بود تا بگویند: «چشم بر جهان فروبست» و آخرت و جهان برتر آن چنان درآمیخته با جوهره ی لحظه های مبارک زندگی دنیوی اش بود که هرگز نمی توان گفت: «به دیار باقی شتافت». شاید بتوان این گونه فریاد کرد که روحی بزرگ که بیش از نیم قرن در حصار کالبدی کوچک اسیر بود، از این خاک پرواز کرد تا در جوار اولیای حق منزل گزیند. | |||
روز چهارشنبه دوم ذو الحجه الحرام سال هزار و سیصد و هشتاد و هشت هجری قمری، آیت الله سید محمد محقق دامادیزدی پس از تحمل هفتاد و پنج روز بیماری در اثر سکته ی قلبی، روحش به دیدار یار شتافت تا در کنار اجدادش آرام گیرد. مردم مؤمن قم عصر همان روز، پیکر پاک ایشان را با چشمانی اشکبار و اندوهی فراوان تشییع کردند و در مقبره ای از مقابر شرقی صحن مطهر کریمه ی [[اهل بیت علیها السلام]]، مقابل ایوان آینه به خاک سپردند. | |||
=پانویس= | =پانویس= |