۸۷٬۵۶۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - '[[امام دوازدهم' به '[[حجت بن حسن (مهدی)') |
||
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
</div> | </div> | ||
'''ابوعلی رودباری'''، نامش احمد و پدر وی محمّد بن ابوالقاسم است. | '''ابوعلی رودباری'''، نامش احمد و پدر وی محمّد بن ابوالقاسم است. | ||
= | =زندگینامه= | ||
وی اصالتاً اهل رودبار [[اصفهان]] بوده و در [[بغداد]] بزرگ شده است. نسب وی را به امرای ساسانی | وی اصالتاً اهل رودبار [[اصفهان]] بوده و در [[بغداد]] بزرگ شده است. نسب وی را به امرای ساسانی میرسانند. درباره زمان تولد او اطلاعاتی در دست نیست. او در [[مصر]] مقیم شد و در همان جا میان سالهای 320 تا 323 درگذشت<ref>دکتر مهدی دهباشی و دکتر علی اصغر میرباقری فرد (۱۳۹۴). تاریخ تصوف (جلد اول) سیر تطور عرفان اسلامی از آغاز تا قرن ششم هجری. سمت. صص. ۱۱۳</ref> | ||
=درباره ابوعلی= | =درباره ابوعلی= | ||
زینالعابدین شیروانی ملقّب به مستعلیشاه در بستان السّیاحه ذکر میکند که: «... و دیگر رودبار اصفهان در کنار زنده رود … جایی خوش و هوایی دلکش و ابوعلی که یکی از مشایخ سلسله علیّه است از همین رودبار بوده. فقیر امسال به زیارت آن بزرگوار موفّق شده در آن قریه که مدفونست مشهور به ده بوعلی است.»<ref>زینالعابدین شیروانی ملقّب به مستعلیشاه، بستان السّیاحه، چاپ دوم، نسخه سنگی، چاپ بمبئی، ص 299</ref> | |||
=اساتید= | =اساتید= | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
استادان او در علمِ ادب ثعلب، در حدیث ابراهیم الجری، در [[فقه]] ابوالعبّاس بن سریج و در [[تصوف]] [[جنید بغدادی]] و [[ابوالعباس مسروق]] بودند. | استادان او در علمِ ادب ثعلب، در حدیث ابراهیم الجری، در [[فقه]] ابوالعبّاس بن سریج و در [[تصوف]] [[جنید بغدادی]] و [[ابوالعباس مسروق]] بودند. | ||
ابوعلی با بسیاری از مشایخ روزگار خود مانند [[جنید بغدادی]]، ابوحمزه بغدادی، ابوعبدالله جلاء، [[ | ابوعلی با بسیاری از مشایخ روزگار خود مانند [[جنید بغدادی]]، ابوحمزه بغدادی، ابوعبدالله جلاء، [[ابوالحسین نوری|ابوالحسین نوری]] و بنداز صیرفی، ابوالحسن سیوطی، ابوبکر بن ابی سعدان و ابوالقاسم رازی مصاحبت داشت. | ||
در تذکرهها و کتب عرفانی، آنجا که شرح مختصری از زندگی ابوعلی رودباری آورده شده است، وی را جزء صاحبان ریاست و وزارت و دارای فنّ دبیری معرّفی نمودهاند. خواجه عبدالله انصاری در طبقات الصوفیه و به تبعیت از وی جامی در نفحات الانس وی را از طبقهٔ رابعه (چهارم) میدانند که منظور طبقات مصطلح اهل سیر است که عبارتند از: طبقه اوّل: اصحاب، طبقه دوم: تابعین، طبقه سوم: اتباع تابعین، طبقه چهارم: دیگران | در تذکرهها و کتب عرفانی، آنجا که شرح مختصری از زندگی ابوعلی رودباری آورده شده است، وی را جزء صاحبان ریاست و وزارت و دارای فنّ دبیری معرّفی نمودهاند. خواجه عبدالله انصاری در طبقات الصوفیه و به تبعیت از وی جامی در نفحات الانس وی را از طبقهٔ رابعه (چهارم) میدانند که منظور طبقات مصطلح اهل سیر است که عبارتند از: طبقه اوّل: اصحاب، طبقه دوم: تابعین، طبقه سوم: اتباع تابعین، طبقه چهارم: دیگران | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
رودباری با بسیاری از مشایخ وقت صحبت داشته است؛ از جمله ابوالحسن نوری و ابوحمزه خراسانی و ابوحجره محمّد بن ابراهیم بغدادی و ابوبکر قطیفی و ابوعمرو دمشقی. تربیت کلّی و کمال معنوی وی توسّط جنید بغدادی صورت گرفت. ابوعلی رودباری و از طرف جنید به جانشینی وی انتخاب گردید. رودباری مدّتی در بغداد به هدایت و ارشاد عباد مشغول و آخر عمر به مصر عزیمت نمود و در آن سرزمین بین سنوات سیصد و بیست تا سیصد و بیست و سه درگذشت. مدت قطبیت وی حدود بیست و چهار سال بوده است. ابوعلی رودباری مرشد معنوی ابوعلی کاتب بود و وی را به عنوان جانشین و قطب بعد از خود انتخاب نمود<ref>سلطانی گنابادی، حاج میرزا باقر، چاپ پنجم، انتشارات حقیقت، تهران: 1383، ص 116. با اندکی ویرایش</ref> | رودباری با بسیاری از مشایخ وقت صحبت داشته است؛ از جمله ابوالحسن نوری و ابوحمزه خراسانی و ابوحجره محمّد بن ابراهیم بغدادی و ابوبکر قطیفی و ابوعمرو دمشقی. تربیت کلّی و کمال معنوی وی توسّط جنید بغدادی صورت گرفت. ابوعلی رودباری و از طرف جنید به جانشینی وی انتخاب گردید. رودباری مدّتی در بغداد به هدایت و ارشاد عباد مشغول و آخر عمر به مصر عزیمت نمود و در آن سرزمین بین سنوات سیصد و بیست تا سیصد و بیست و سه درگذشت. مدت قطبیت وی حدود بیست و چهار سال بوده است. ابوعلی رودباری مرشد معنوی ابوعلی کاتب بود و وی را به عنوان جانشین و قطب بعد از خود انتخاب نمود<ref>سلطانی گنابادی، حاج میرزا باقر، چاپ پنجم، انتشارات حقیقت، تهران: 1383، ص 116. با اندکی ویرایش</ref> | ||
دراویش سلسلهٔ نعمتاللهی، ابوعلی رودباری را قطب دوم سلسله نعمتاللهی بعد از غیبت کبرای [[ | دراویش سلسلهٔ نعمتاللهی، ابوعلی رودباری را قطب دوم سلسله نعمتاللهی بعد از غیبت کبرای [[حجت بن حسن (مهدی)]] میدانند. | ||
=شرح حال ابوعلی رودباری در منابع عرفانی= | =شرح حال ابوعلی رودباری در منابع عرفانی= | ||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
علی بن عثمان جلّابی هجویری در کشف المحجوب در ذکر احوال ابوعلی رودباری چنین گفته است: | علی بن عثمان جلّابی هجویری در کشف المحجوب در ذکر احوال ابوعلی رودباری چنین گفته است: | ||
«و مِنهم: شیخ محمود و معدن جود ابوعلی احمد بن محمد بن القاسم الروّدباری رضی اللهّ عنه. از جوانمردان متصوّفه بود و سرهنگان ایشان و از ابنای ملوک بود. اندر فنون معاملات شأنی عظیم داشت؛ و وی را آیات و مناقب بسیار است و کلام لطیف اندر دقایق این طریقت از وی میآید که گفت: «المُریدُ لایُریدُ لِنَفْسِهِ إلاّ ما أرادَ اللهُّ لَهُ و المرادُ لایریدُ مِنَ الکَوْنَیْن شَیئاً غَیْره.» .»<ref>علی بن عثمان جلّابی هجویری، کشف المحجوب، به کوشش: فریدون آسیابی عشقی زنجانی، ناشر، جا: تا، صص 99-98</ref> | «و مِنهم: شیخ محمود و معدن جود ابوعلی احمد بن محمد بن القاسم الروّدباری رضی اللهّ عنه. از جوانمردان متصوّفه بود و سرهنگان ایشان و از ابنای ملوک بود. اندر فنون معاملات شأنی عظیم داشت؛ و وی را آیات و مناقب بسیار است و کلام لطیف اندر دقایق این طریقت از وی میآید که گفت: «المُریدُ لایُریدُ لِنَفْسِهِ إلاّ ما أرادَ اللهُّ لَهُ و المرادُ لایریدُ مِنَ الکَوْنَیْن شَیئاً غَیْره.».»<ref>علی بن عثمان جلّابی هجویری، کشف المحجوب، به کوشش: فریدون آسیابی عشقی زنجانی، ناشر، جا: تا، صص 99-98</ref> | ||
خواجه عبدالله انصاری در طبقات الصوفیه در شرح احوال ابوعلی رودباری چنین گفته است: | خواجه عبدالله انصاری در طبقات الصوفیه در شرح احوال ابوعلی رودباری چنین گفته است: | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
و بوعلی رودباری گفته: والاهم قبل اعمالهم و عاداهم قبل اعمالهم ثم جازاهم باعمالهم. | و بوعلی رودباری گفته: والاهم قبل اعمالهم و عاداهم قبل اعمالهم ثم جازاهم باعمالهم. | ||
شیخ الاسلام گفت: که کلّ این علم همه اینست و خلق غافلاند ازین، خلق مشغول به پوستاند، مغزی باید یعنی حقیقتی؛ و هم وی گفته: حجب الخلق بالخلق و انفرد الحق بالحق بلاخلق… .»<ref>خواجه عبدالله انصاری هروی، طبقات الصوفیه، مقابله و تصحیح: دکتر محمد سرور مولایی، | شیخ الاسلام گفت: که کلّ این علم همه اینست و خلق غافلاند ازین، خلق مشغول به پوستاند، مغزی باید یعنی حقیقتی؛ و هم وی گفته: حجب الخلق بالخلق و انفرد الحق بالحق بلاخلق….»<ref>خواجه عبدالله انصاری هروی، طبقات الصوفیه، مقابله و تصحیح: دکتر محمد سرور مولایی، ناشر؟، تهران: 1362، ص؟</ref> | ||
ابوالقاسم قشیری در رسالهٔ قشیریه در شرح زندگانی مشایخ اهل مصر گوید: | ابوالقاسم قشیری در رسالهٔ قشیریه در شرح زندگانی مشایخ اهل مصر گوید: | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
وی را پرسیدند از تصوّف. گفت: این مذهبی است همه جِدّ و هیچ چیز از هزل با وی میامیزید. منصور بن عبدالله گوید: | وی را پرسیدند از تصوّف. گفت: این مذهبی است همه جِدّ و هیچ چیز از هزل با وی میامیزید. منصور بن عبدالله گوید: | ||
«کی رودباری گفت که: از غرورست کی تو زشت کنی و با تو نیکوئی کنند و انابت دست بداری و توبه و چنان دانی که با تو مسامحت | «کی رودباری گفت که: از غرورست کی تو زشت کنی و با تو نیکوئی کنند و انابت دست بداری و توبه و چنان دانی که با تو مسامحت همیکنند اندر خطاها که بر تو میرود و چنان دانی کی آن بسط حق است تو را. | ||
وی گفت که استاد من اندر تصوفّ جُنَیْد بودست و اندر فقه ابوالعباّس سُرَیْج و اندر ادب ثَعلَب و اندر حدیت ابراهیم حربی.»<ref>عبدالکریم بن هوازن قشیری، رساله قشیریه، شرح فارسی: شیخ الامام ابوعلی الحسن احمد العثمانی، ناشر، جا: تا، ص 38</ref>. عطّار در تذکرة الاولیا در ذکر احوال ابوعلی رودباری چنین آورده است: | وی گفت که استاد من اندر تصوفّ جُنَیْد بودست و اندر فقه ابوالعباّس سُرَیْج و اندر ادب ثَعلَب و اندر حدیت ابراهیم حربی.»<ref>عبدالکریم بن هوازن قشیری، رساله قشیریه، شرح فارسی: شیخ الامام ابوعلی الحسن احمد العثمانی، ناشر، جا: تا، ص 38</ref>. عطّار در تذکرة الاولیا در ذکر احوال ابوعلی رودباری چنین آورده است: | ||
«آن رنج کشیدهٔ مجاهده آن گنج گزیدهٔ مشاهده آن بحر حلم و دوستداری شیخ علی رودباری رحمةالله علیه رحمة واسعة از کاملان اهل طریقت بود و از اهل فتوت و ظریفترین پیران و عالمترین ایشان به علم حقیقت و در معامله و ریاضت و کرامت و فراست بزرگوار بود و اهل بغداد جملهٔ حضرت او را خاضع بودند و جنید قایل به فضل او بود و به همه نوعی به صواب بود و درحقایق زبانی بلیغ داشت و در مصر مقیم بودی و صحبت جنید و نوری و ابن جلا یافته و او را کلماتی بلیغ و اشاراتی عالی است.»<ref>شیخ فریدالدّین عطّار نیشابوری، تذکرةالأولیاء، | «آن رنج کشیدهٔ مجاهده آن گنج گزیدهٔ مشاهده آن بحر حلم و دوستداری شیخ علی رودباری رحمةالله علیه رحمة واسعة از کاملان اهل طریقت بود و از اهل فتوت و ظریفترین پیران و عالمترین ایشان به علم حقیقت و در معامله و ریاضت و کرامت و فراست بزرگوار بود و اهل بغداد جملهٔ حضرت او را خاضع بودند و جنید قایل به فضل او بود و به همه نوعی به صواب بود و درحقایق زبانی بلیغ داشت و در مصر مقیم بودی و صحبت جنید و نوری و ابن جلا یافته و او را کلماتی بلیغ و اشاراتی عالی است.»<ref>شیخ فریدالدّین عطّار نیشابوری، تذکرةالأولیاء، ناشر؟، جا: تا، ص؟</ref> | ||
و شرف الدّین ابراهیم روزبهان اوّل در تحفة اهل [[عرفان]] در ذکر مشایخ شام آورده است: | و شرف الدّین ابراهیم روزبهان اوّل در تحفة اهل [[عرفان]] در ذکر مشایخ شام آورده است: | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
روزی جنید در مسجد جامع سخن میگفت، گذر وی بر مجلس جنید افتاد و جنید با مردی سخن میگفت. با آن مرد گفت: «إسمَعْ یا هذا!» ابوعلی پنداشت که او را میگوید، بیستاد و گوش با وی داشت: کلام جنید در دل وی جای گرفت و اثر تمام کرد. هرچه در آن بود ترک کرد و بر طریقت قوم اقبال نمود. حافظ حدیث بوده و عالِم و فقیه و ادیب و امام و سیّد قوم، خال ابوعبداللهّ رودباری است. | روزی جنید در مسجد جامع سخن میگفت، گذر وی بر مجلس جنید افتاد و جنید با مردی سخن میگفت. با آن مرد گفت: «إسمَعْ یا هذا!» ابوعلی پنداشت که او را میگوید، بیستاد و گوش با وی داشت: کلام جنید در دل وی جای گرفت و اثر تمام کرد. هرچه در آن بود ترک کرد و بر طریقت قوم اقبال نمود. حافظ حدیث بوده و عالِم و فقیه و ادیب و امام و سیّد قوم، خال ابوعبداللهّ رودباری است. | ||
ابوعلی کاتب گوید: «ما رأیتُ أجمع لعلمِ الشرّیعةِ و الحقیقةِ من أبی علی الروّدباری، رحمه اللهّ تعالی.» هرگاه که ابوعلی کاتب، ابوعلی رودباری را نام بردی، گفتی که «سیِّدَنا» شاگردان وی را از آن رشک میآمد، گفتند: «این چیست که وی را سیّد خود میگویی؟» گفت: «آری، او از شریعت به طریقت شد، ما از حقیقت به شریعت میآییم.» ... ... ابوعلی رودباری در بغداد با جنید و نوری و ابوحمزه و مُسوحی و با آنان که در طبقهٔ ایشان بودند از مشایخ قدّس اللهّ اسرارهم صحبت داشته، و در شام با ابوعبداللهّ جلاّ. وی از بغداد است، امّا به مصر مقیم گشته و شیخ مصریان و صوفیان ایشان بوده و از شعرای صوفیان است.»<ref>شیخ عبدالرّحمن جامی، نفحات الانس من حضرات القدس، مقدمه، تصحیح و تعلیقات: دکتر محمود عابدی، چاپ چهارم، انتشارات اطّلاعات، تهران: 1382، | ابوعلی کاتب گوید: «ما رأیتُ أجمع لعلمِ الشرّیعةِ و الحقیقةِ من أبی علی الروّدباری، رحمه اللهّ تعالی.» هرگاه که ابوعلی کاتب، ابوعلی رودباری را نام بردی، گفتی که «سیِّدَنا» شاگردان وی را از آن رشک میآمد، گفتند: «این چیست که وی را سیّد خود میگویی؟» گفت: «آری، او از شریعت به طریقت شد، ما از حقیقت به شریعت میآییم.»...... ابوعلی رودباری در بغداد با جنید و نوری و ابوحمزه و مُسوحی و با آنان که در طبقهٔ ایشان بودند از مشایخ قدّس اللهّ اسرارهم صحبت داشته، و در شام با ابوعبداللهّ جلاّ. وی از بغداد است، امّا به مصر مقیم گشته و شیخ مصریان و صوفیان ایشان بوده و از شعرای صوفیان است.»<ref>شیخ عبدالرّحمن جامی، نفحات الانس من حضرات القدس، مقدمه، تصحیح و تعلیقات: دکتر محمود عابدی، چاپ چهارم، انتشارات اطّلاعات، تهران: 1382، ص؟</ref> | ||
«خلیفهٔ جنید؛ اصلش از رودبار اصفهان. در شأن او جنید گفته: «ما رایت اجمع لعلم الشریعة و الطریقة و الحقیقة من ابیعلی الرودباری» در سال ۳۲۲ وفات نموده.»<ref>ایزدگشسب گلپایگانی، اسدالله، شمس التّواریخ، چاپ اوّل، بی جا: 1345</ref>. | «خلیفهٔ جنید؛ اصلش از رودبار اصفهان. در شأن او جنید گفته: «ما رایت اجمع لعلم الشریعة و الطریقة و الحقیقة من ابیعلی الرودباری» در سال ۳۲۲ وفات نموده.»<ref>ایزدگشسب گلپایگانی، اسدالله، شمس التّواریخ، چاپ اوّل، بی جا: 1345</ref>. | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
«از احمد بن علی وجیهی شنیدم که میگفت از ابوعلی رودباری شنیده که گفته است استادش در علم تصوّف جنید بوده است و در فقه ابوعباس بن سُرَیج و در نحو و لغت ثعلب و در حدیث ابراهیم حربی.»<ref>ابونصر سرّاج، اللّمع فی التّصوّف، به کوشش: حسین رابطی، ناشر، جا: تا، ص 57</ref> | «از احمد بن علی وجیهی شنیدم که میگفت از ابوعلی رودباری شنیده که گفته است استادش در علم تصوّف جنید بوده است و در فقه ابوعباس بن سُرَیج و در نحو و لغت ثعلب و در حدیث ابراهیم حربی.»<ref>ابونصر سرّاج، اللّمع فی التّصوّف، به کوشش: حسین رابطی، ناشر، جا: تا، ص 57</ref> | ||
خواجه عبدالله انصاری، ابوالعبّاس بن مسروق را یکی از اساتید رودباری ذکر میکند: «نام وی احمد بن مسروق الطوسی سکن به بغداد و مات بها، در سنة تسع و تسعین و مائتین و گفتند که در صفر سنه ثمان و تسعین» والله اعلم. جنید از وی حکایت کند، از استادان بوعلی رودباری است شاگرد حارث محاسبی و سری سقطی و محمّد بن منصور و محمّد بن الحسین البرجلانی، باایشان صحبت کرده، از قدیمان مشایخ قومست و أجلّهٔ ایشان.»<ref>خواجه عبدالله انصاری هروی، طبقات الصوفیه، | خواجه عبدالله انصاری، ابوالعبّاس بن مسروق را یکی از اساتید رودباری ذکر میکند: «نام وی احمد بن مسروق الطوسی سکن به بغداد و مات بها، در سنة تسع و تسعین و مائتین و گفتند که در صفر سنه ثمان و تسعین» والله اعلم. جنید از وی حکایت کند، از استادان بوعلی رودباری است شاگرد حارث محاسبی و سری سقطی و محمّد بن منصور و محمّد بن الحسین البرجلانی، باایشان صحبت کرده، از قدیمان مشایخ قومست و أجلّهٔ ایشان.»<ref>خواجه عبدالله انصاری هروی، طبقات الصوفیه، ناشر؟، جا: تا، ص؟</ref> و شیخ عبدالرّحمن جامی نیز به احتمال بسیار با استفاده از همین منبع در نفحات الانس در شرح حال ابوالعبّاس بن مسروق آورده: «از طبقهٔ ثانیه است. نام وی احمدبن محمّد بن مسروق است. از اهل طوس است به بغداد ساکن شد و هم آنجا از دنیا برفت، در سنهٔ تسع و تسعین و مأتین و گفتهاند در صفر سنهٔ ثمان و تسعین و مأتین و اللهّ تعالی اعلم. جنید از وی حکایت کند. از استادان ابوعلی رودباری است. شاگرد حارث محاسبی و سَریّ سَقَطی و محمّدبن منصور و محمّدبن الحسین البُرجلانی است. با ایشان صحبت داشته از قدمای مشایخ قوم است و أجلّهٔ ایشان.»<ref>شیخ عبدالرّحمن جامی، نفحات الانس من حضرات القدس، مقدمه، تصحیح و تعلیقات: دکتر محمود عابدی، چاپ چهارم، انتشارات اطّلاعات، تهران: 1382، ص 71</ref> | ||
همچنین جامی در نفحات الانس در شرح حال ابوحامد الأَسْوَد معروف به الزَّنجی (زنگی؟) آورده: «وی از استادان ابوعلی رودباری است.» | همچنین جامی در نفحات الانس در شرح حال ابوحامد الأَسْوَد معروف به الزَّنجی (زنگی؟) آورده: «وی از استادان ابوعلی رودباری است.» | ||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
همچنین جامی در نفحات الانس در شرح حال ابوبکر الدُقّی آورده است: «از اقران ابوعلی رودباری بود و غیر او.» | همچنین جامی در نفحات الانس در شرح حال ابوبکر الدُقّی آورده است: «از اقران ابوعلی رودباری بود و غیر او.» | ||
قشیری در رسالهٔ قشیریه در شرح حال ابوالقاسم نصرآبادی آورده است: «و از ایشان بود ابوالقاسم ابراهیم بن محمدّالنصر آبادی، پیر خراسان بود اندر وقت خویش. صحبت شبلی و ابوعلی رودباری و مرتعش کرده بود. | قشیری در رسالهٔ قشیریه در شرح حال ابوالقاسم نصرآبادی آورده است: «و از ایشان بود ابوالقاسم ابراهیم بن محمدّالنصر آبادی، پیر خراسان بود اندر وقت خویش. صحبت شبلی و ابوعلی رودباری و مرتعش کرده بود.»<ref>عبدالکریم بن هوازن قشیری، رساله قشیریه، شرح فارسی: شیخ الامام ابوعلی الحسن احمد العثمانی، ناشر، جا: تا، ص 43</ref> جامی نیز در نفحات الانس در شرح حال ابوالقاسم نصرآبادی آورده است: «شبلی و واسطی را دیده بود، و با ابوعلی رودباری و مرتعش و ابوبکر طاهر ابهری، و غیر ایشان صحبت داشته.» | ||
=برخی از گفتههای ابوعلی رودباری= | =برخی از گفتههای ابوعلی رودباری= | ||
«شیخ[(منظور ابونصر سرّاج است)] گفت: دربارهٔ علی (ع) از احمد بن علی وجیهی شنیدم که گفت از ابوعلی رودباری شنیدم که جنید دربارهٔ علی (ع) گفته است: اگر او را جنگها به خود نمیداشتند ما از علم او بسیار بیشتر بهرهمند میشدیم.»<ref>ابونصر سرّاج، اللّمع فی التّصوّف، به کوشش: حسین رابطی، ناشر، جا: تا، ص 57</ref>. | «شیخ[(منظور ابونصر سرّاج است)] گفت: دربارهٔ علی (ع) از احمد بن علی وجیهی شنیدم که گفت از ابوعلی رودباری شنیدم که جنید دربارهٔ علی (ع) گفته است: اگر او را جنگها به خود نمیداشتند ما از علم او بسیار بیشتر بهرهمند میشدیم.»<ref>ابونصر سرّاج، اللّمع فی التّصوّف، به کوشش: حسین رابطی، ناشر، جا: تا، ص 57</ref>. | ||
ابوعلی رودباری گفت: علم ما اشارت است اگر به عبارت بدل شود، پوشیده میگردد. | ابوعلی رودباری گفت: علم ما اشارت است اگر به عبارت بدل شود، پوشیده میگردد. | ||
ابوعلی رودباری گفت: یکی از گناهان کبیره آن است که خدا را در ذات خویش خیانت کنی و بپنداری که آنچه را که تو بدان رسیدهای هیچکس به جز تو درنیافته است و سپس ادعایت را صَول (حملهوری (سازی بر کسی که از خدا حیا میکند چه این کارَت برای فراتر از خودت گستاخی و برای فروتر از خودت نشانهٔ کم خِرَدی و برای همانند خود بیادبی است.»<ref>ضیاءالدّین ابونجیب سهروردی، آداب المریدین، ترجمه: عمر بن محمّد بن احمد شیرکان، به کوشش: سهراب زارع، ناشر، جا: تا، ص 26</ref>. | ابوعلی رودباری گفت: یکی از گناهان کبیره آن است که خدا را در ذات خویش خیانت کنی و بپنداری که آنچه را که تو بدان رسیدهای هیچکس به جز تو درنیافته است و سپس ادعایت را صَول (حملهوری (سازی بر کسی که از خدا حیا میکند چه این کارَت برای فراتر از خودت گستاخی و برای فروتر از خودت نشانهٔ کم خِرَدی و برای همانند خود بیادبی است.»<ref>ضیاءالدّین ابونجیب سهروردی، آداب المریدین، ترجمه: عمر بن محمّد بن احمد شیرکان، به کوشش: سهراب زارع، ناشر، جا: تا، ص 26</ref>. | ||
«ابوعلی رودباری گفت: صولت بر آن کس که از تو بزرگتر است، زشت باشد؛ و با آن کس که مثلِ تو باشد، بدخویی است؛ و با آن کس که کمتر از تو است، عجز است.»<ref>عزالدّین محمود کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، به کوشش: دکتر علیمحمّد صابری و روحالله محمّدی، ناشر، جا: تا، ص 109</ref> | «ابوعلی رودباری گفت: صولت بر آن کس که از تو بزرگتر است، زشت باشد؛ و با آن کس که مثلِ تو باشد، بدخویی است؛ و با آن کس که کمتر از تو است، عجز است.»<ref>عزالدّین محمود کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، به کوشش: دکتر علیمحمّد صابری و روحالله محمّدی، ناشر، جا: تا، ص 109</ref> | ||
خط ۱۳۷: | خط ۱۳۵: | ||
و گفت: حقیقت خوف آن است که با خدای از غیر خدای نترسی. | و گفت: حقیقت خوف آن است که با خدای از غیر خدای نترسی. | ||
و گفت: محبّت آن بُوَد که خویش را جمله به محبوب خویش بخشی و تو را هیچ بازنماند از تو (عزالدین محمود کاشانی در مصباح الهدایه آورده است: «ابوعلی رودباری گفته است: «مالَمْ تَخْرُجْ مِنْ کُلیَّتِکَ لَمْ تْدخُلْ فی حَدِّالْمَحَبَّةِ.». | و گفت: محبّت آن بُوَد که خویش را جمله به محبوب خویش بخشی و تو را هیچ بازنماند از تو (عزالدین محمود کاشانی در مصباح الهدایه آورده است: «ابوعلی رودباری گفته است: «مالَمْ تَخْرُجْ مِنْ کُلیَّتِکَ لَمْ تْدخُلْ فی حَدِّالْمَحَبَّةِ.».»<ref>علی بن عثمان جلّابی هجویری، کشف المحجوب، به کوشش: فریدون آسیابی عشقی زنجانی، ناشر، جا: تا، ص 145</ref>) | ||
و گفت: توحید استقامت دل است با ثبات با مفارقت تعطیل و انکار. | و گفت: توحید استقامت دل است با ثبات با مفارقت تعطیل و انکار. | ||
خط ۱۶۱: | خط ۱۵۹: | ||
و گفت: هر که را در راه توحید نظر افتد برنهاد خود آن توحید او را از آتش برهاند. | و گفت: هر که را در راه توحید نظر افتد برنهاد خود آن توحید او را از آتش برهاند. | ||
و گفت: چون دل خالی گردد از چپ و راست و نفس از چپ و راست و روح از چپ و راست از دل حکمت پدید آید و از | و گفت: چون دل خالی گردد از چپ و راست و نفس از چپ و راست و روح از چپ و راست از دل حکمت پدید آید و از نفس خدمت و از روح مکاشفت و بعد از این سه چیز، دیدن صنایع او و مطالعهٔ سرایر او و مطالعهٔ حقایق او. | ||
و گفت: علامت اینچه گفتم چه بود آن که ننگری از چپ و راست. | و گفت: علامت اینچه گفتم چه بود آن که ننگری از چپ و راست. | ||
خط ۱۸۷: | خط ۱۸۵: | ||
«محمد بن زبرقان گوید، که بوعلی رودباری گفت که: الطرف طهارة الضمایر، و الحیا خوف السّرایر؛ و حسین بن احمد الفارسی گوید که بوعلی رودباری گفت: علامة اعراض اللهّ عن العبدان یشغله بما لاینفعه. بوجعفر گوید، محمّد بن احمد للنجار که بوعلی رودباری گفت: «ما لم تخرج من کلیتک لم تدخل فی حد المحبة» و بوالحسین گوید به شیراز که از علی بن احمد الحنظلی که از بوعلی رودباری شنیدم این ابیات که وی گفته است: سامرت صفو صبابتی اشجانها خوف الهوی و غلبها نیرانها» | «محمد بن زبرقان گوید، که بوعلی رودباری گفت که: الطرف طهارة الضمایر، و الحیا خوف السّرایر؛ و حسین بن احمد الفارسی گوید که بوعلی رودباری گفت: علامة اعراض اللهّ عن العبدان یشغله بما لاینفعه. بوجعفر گوید، محمّد بن احمد للنجار که بوعلی رودباری گفت: «ما لم تخرج من کلیتک لم تدخل فی حد المحبة» و بوالحسین گوید به شیراز که از علی بن احمد الحنظلی که از بوعلی رودباری شنیدم این ابیات که وی گفته است: سامرت صفو صبابتی اشجانها خوف الهوی و غلبها نیرانها» | ||
«بوعلی رودباری ‐رحمة اللهّ علیه ‐ گوید: فرود آمدن است بر در دوست و از آنجا ناجنبیدن، | «بوعلی رودباری ‐رحمة اللهّ علیه ‐ گوید: فرود آمدن است بر در دوست و از آنجا ناجنبیدن، اگرچه برانند. | ||
ابوعلی رودباری ‐رحمة اللهّ علیه‐ گفته است تفکر پنج وجه است: | ابوعلی رودباری ‐رحمة اللهّ علیه‐ گفته است تفکر پنج وجه است: | ||
خط ۱۹۹: | خط ۱۹۷: | ||
۴‐ و فکرتی در حقایق نفس و رضای حق تعالی، و حیا ثمرهٔ آن است. | ۴‐ و فکرتی در حقایق نفس و رضای حق تعالی، و حیا ثمرهٔ آن است. | ||
و این جمله شرفی عظیم دارد. مرد | و این جمله شرفی عظیم دارد. مرد صاحبنظر باید که پیوسته در آینهٔ فکرت مینگرد و جمال حقایق میبیند.» | ||
درگذشت ابوعلی رودباری از زبان عطار نیشابوری | درگذشت ابوعلی رودباری از زبان عطار نیشابوری | ||
«و چون وقت وفاتش رسید خواهرش گوید سر بر کنار من داشت؛ چشم باز کرد و گفت: درهای آسمانها گشاده است و بهشت آراسته و بر ما جلوه میکنند که یا باعلی ما تو را به جایی رسانیدیم که هرگز در خاطر تو نگذشته است و حوران نثارها میکنند و اشتیاق مینمایند و این دل ما میگوید: بحقّک لاأنظر لِغیرک. عمری دراز در انتظار کاری به سر بردیم برگ آن نیست که بازگردیم بر شوقی» | «و چون وقت وفاتش رسید خواهرش گوید سر بر کنار من داشت؛ چشم باز کرد و گفت: درهای آسمانها گشاده است و بهشت آراسته و بر ما جلوه میکنند که یا باعلی ما تو را به جایی رسانیدیم که هرگز در خاطر تو نگذشته است و حوران نثارها میکنند و اشتیاق مینمایند و این دل ما میگوید: بحقّک لاأنظر لِغیرک. عمری دراز در انتظار کاری به سر بردیم برگ آن نیست که بازگردیم بر شوقی» | ||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | |||
[[رده:تصوف]] | |||
[[رده: تصوف]] |