پرش به محتوا

مأمون عباسی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'عبد الله' به 'عبدالله'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'عبد الله' به 'عبدالله')
خط ۶۲: خط ۶۲:
« بهترین مرد [[بنی عباس]] بود به لحاظ دوراندیشی ، اراده، بردباری ، دانش، زیركی ، هیبت، شجاعت، [[سیادت]]، فتوّت، هر چند همه این صفات را اعتقادش به خلق قرآن لكه دار نموده بود. <ref>قلقشندی در كتاب خود: مآثر النافه فی معالم الخلافه/1/ص 213 می نویسد: مردم سه چیز را بر مأمون عیب می گرفتند: یكی آن كه قائل به خلق [[قرآن]] بود. دوّم تشیّعش، سوّم این كه فلسفه را در میان مردم رایج ساخت.</ref> در میان عباسیان كسی دانشمندتر از او به مقام خلافت نرسید ... .» <ref>تاریخ الخلفاء/ص 306 ـ فوات الوفیات/1/ص/239 النجوم الزاهره،تاریخ الخمیس/2 ص334</ref>
« بهترین مرد [[بنی عباس]] بود به لحاظ دوراندیشی ، اراده، بردباری ، دانش، زیركی ، هیبت، شجاعت، [[سیادت]]، فتوّت، هر چند همه این صفات را اعتقادش به خلق قرآن لكه دار نموده بود. <ref>قلقشندی در كتاب خود: مآثر النافه فی معالم الخلافه/1/ص 213 می نویسد: مردم سه چیز را بر مأمون عیب می گرفتند: یكی آن كه قائل به خلق [[قرآن]] بود. دوّم تشیّعش، سوّم این كه فلسفه را در میان مردم رایج ساخت.</ref> در میان عباسیان كسی دانشمندتر از او به مقام خلافت نرسید ... .» <ref>تاریخ الخلفاء/ص 306 ـ فوات الوفیات/1/ص/239 النجوم الزاهره،تاریخ الخمیس/2 ص334</ref>


پدر مأمون نیز خود به برتری وی بر برادرش امین [[شهادت]] داده و گفته بود:« ... تصمیم گرفته ام ولایتعهدی را تصحیح كنم و به دست كسی بسپارم كه بیشتر رفتارش را می پسندم و خط مشیش را می ستایم، به حسن سیاستش اطمینان دارم، از ضعف و سستی اش آسوده خاطرم، و اوكسی جز عبدالله نمی باشد.اما بنی عباس به پیروی از هوای نفس خویش، محمد را می طلبند، چه در او یك پارچه متابعت از خواهش های نفسانی است، دستش به اسراف باز است، زنان و كنیزان در رأی او شریك و مؤثّر واقع می شوند. در حالی كه عبدالله شیوه پسندیده و رأیی اصیل داشته برای چنین امری بزرگ قابل اطمینان است. اگر به عبد الله روی برم، [[بنی هاشم]] ( یعنی عباسیان ) را به خشم خواهم آورد؛ و اگر این مقام را تنها به دست محمد بسپارم، از تباهی كه بر سر ملّت خواهدآورد، ایمن نیستم ... .» <ref> مروج الذهب (چاپ بیروت)/3/ص 352 و 353</ref>
پدر مأمون نیز خود به برتری وی بر برادرش امین [[شهادت]] داده و گفته بود:« ... تصمیم گرفته ام ولایتعهدی را تصحیح كنم و به دست كسی بسپارم كه بیشتر رفتارش را می پسندم و خط مشیش را می ستایم، به حسن سیاستش اطمینان دارم، از ضعف و سستی اش آسوده خاطرم، و اوكسی جز عبدالله نمی باشد.اما بنی عباس به پیروی از هوای نفس خویش، محمد را می طلبند، چه در او یك پارچه متابعت از خواهش های نفسانی است، دستش به اسراف باز است، زنان و كنیزان در رأی او شریك و مؤثّر واقع می شوند. در حالی كه عبدالله شیوه پسندیده و رأیی اصیل داشته برای چنین امری بزرگ قابل اطمینان است. اگر به عبدالله روی برم، [[بنی هاشم]] ( یعنی عباسیان ) را به خشم خواهم آورد؛ و اگر این مقام را تنها به دست محمد بسپارم، از تباهی كه بر سر ملّت خواهدآورد، ایمن نیستم ... .» <ref> مروج الذهب (چاپ بیروت)/3/ص 352 و 353</ref>


رشید همچنین می گفت: « در عبدالله دوراندیشی منصور، عبادت مهدی وبزرگی هادی را می بینم، ولی من محمد را بر او پیش انداختم در حالی كه می دانستم محمد تابع هوای نفسش است، هر چه به دست می آورد به اسراف از كف می بازد، زنان و كنیزان را در تصمیم های خویش شركت می دهد. اگر امّ جعفرـیعنی زبیده نبود و [[بنی هاشم]] هم اصرار نمی داشتند، حتمأ عبدالله را بر او مقدّم می داشتم ... .» <ref>قصیده ابن عبدون/ص 245 ـ تاریخ الخلفاء سیوطی/ص 307 ـ شبیه به همین مطلب در كتاب های دیگر هم آمده: الاخبار الطّوال/ص 401 ـ الاتحاف بحت الاشراف/ص 96 ـ تاریخ الخمیس/2/ص 334</ref>
رشید همچنین می گفت: « در عبدالله دوراندیشی منصور، عبادت مهدی وبزرگی هادی را می بینم، ولی من محمد را بر او پیش انداختم در حالی كه می دانستم محمد تابع هوای نفسش است، هر چه به دست می آورد به اسراف از كف می بازد، زنان و كنیزان را در تصمیم های خویش شركت می دهد. اگر امّ جعفرـیعنی زبیده نبود و [[بنی هاشم]] هم اصرار نمی داشتند، حتمأ عبدالله را بر او مقدّم می داشتم ... .» <ref>قصیده ابن عبدون/ص 245 ـ تاریخ الخلفاء سیوطی/ص 307 ـ شبیه به همین مطلب در كتاب های دیگر هم آمده: الاخبار الطّوال/ص 401 ـ الاتحاف بحت الاشراف/ص 96 ـ تاریخ الخمیس/2/ص 334</ref>
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۳۹

ویرایش