پرش به محتوا

سادات حسنی آشنایی با سر سلسله‌های خاندان عبدالله بن حسن مثنی (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابو ال' به 'ابوال'
جز (جایگزینی متن - 'عبید الله' به 'عبیدالله')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ابو ال' به 'ابوال')
خط ۵۹: خط ۵۹:
==زندان و شهادت عبدالله==  
==زندان و شهادت عبدالله==  
پس از اینکه  عبدالله از تحویل پسران خود خودداری کرد به فرمان منصور عباسی سه سال در دار الاماره مدینه و سپس در زندان هاشمیه کوفه زندانی شد و به اختلاف درروز عید قربان سال 145 و در سن 46 سالگی،<ref>تاریخ بغداد ج9، ص440</ref>  یا 72 سالگی یا 75 <ref>تاریخ دمشق ، ج27، ص تاریخ بغداد،  ج‏9،  ص: 440 تحفة الأزهار،  ضامن بن شدقم ، ج‏1، ص:321‏عمدة الطالب،  ابن عنبة ، ص:94</ref> یا 92 سالگی به شهادت رسید <ref>أنساب الأشراف،  البلاذری ، ج‏3، ص:89‏</ref>  . کیفیت شهادت‌این بزرگوار را مختلف نقل کرده انند: به نقلی پاهایش تورم کرده و عفونی شد و‌این عفونت با رسیدن به قلب وی را از پای در آورد ولی گزارش‌های دیگر از خفه شدن، زیر آوار سقف زندان ماندن و  مسموم شدن،  مردن زیر شکنجه و به چهار میخ کشیده شدن بر دیوار یا دق مرگ شدن پس از با خبر شدن از شهادت فرزندش محمد خبر داده اند.<ref>تحفة الأزهار،  ضامن بن شدقم ، ج‏1، ص:321</ref>  شاید گزارش تنوخی مکمل‌این روایت باشد که پس از کشته شدن محمد نفس زکیه،  به فرمان منصور دوانقی سر بریده او را در مقابل پدرش عبدالله بن حسن در زندان گذاشتند.<ref>فرج بعد الشدة،  تنوخى،  ج‏3،  ص: 365</ref>  
پس از اینکه  عبدالله از تحویل پسران خود خودداری کرد به فرمان منصور عباسی سه سال در دار الاماره مدینه و سپس در زندان هاشمیه کوفه زندانی شد و به اختلاف درروز عید قربان سال 145 و در سن 46 سالگی،<ref>تاریخ بغداد ج9، ص440</ref>  یا 72 سالگی یا 75 <ref>تاریخ دمشق ، ج27، ص تاریخ بغداد،  ج‏9،  ص: 440 تحفة الأزهار،  ضامن بن شدقم ، ج‏1، ص:321‏عمدة الطالب،  ابن عنبة ، ص:94</ref> یا 92 سالگی به شهادت رسید <ref>أنساب الأشراف،  البلاذری ، ج‏3، ص:89‏</ref>  . کیفیت شهادت‌این بزرگوار را مختلف نقل کرده انند: به نقلی پاهایش تورم کرده و عفونی شد و‌این عفونت با رسیدن به قلب وی را از پای در آورد ولی گزارش‌های دیگر از خفه شدن، زیر آوار سقف زندان ماندن و  مسموم شدن،  مردن زیر شکنجه و به چهار میخ کشیده شدن بر دیوار یا دق مرگ شدن پس از با خبر شدن از شهادت فرزندش محمد خبر داده اند.<ref>تحفة الأزهار،  ضامن بن شدقم ، ج‏1، ص:321</ref>  شاید گزارش تنوخی مکمل‌این روایت باشد که پس از کشته شدن محمد نفس زکیه،  به فرمان منصور دوانقی سر بریده او را در مقابل پدرش عبدالله بن حسن در زندان گذاشتند.<ref>فرج بعد الشدة،  تنوخى،  ج‏3،  ص: 365</ref>  
ابوالفرج اصفهانی از عبدالرحمن بن عمران نقل می‌کندکه گوید من  به همراه جمعی نزد ابو الازهر در هاشمیه می‌رفتیم و می‌دانستیم که او با خلیفه منصور مکاتبه دارد. روزی ما نزد وی بودیم و سه روزی می‌شد که نامه‌ای از خلیفه نزدش نیامده بود که ناگهان قاصد منصور به همراه نامه‌ای برای ابوالازهر زندانبان رسید که پس از خواندش رنگش تغییر کرد و مضطرب شد و به سمت سیاهچال زندان رفت. به هنگام بلند شدن زندانبان نامه ازاو افتاد و ما خواندیمش که در آن منصور برای او نوشته بود: در فرمانی که به تو مورد مذله دادم شتاب نما.» شعبانی که همراه من بود بعد از خواندن نامه گفت: می‌دانی مذله کیست؟ گفتم نه به خدا. گفت:به خداوند سوگند که عبدالله بن حسن است ببین زندانبان با او چه می‌کند. زندانبان ساعتی رفت وبازگشت و گفت عبدالله بن حسن از دنیا رفت دوباره به داخل رفت و هنگامیکه بازگشت در فکر بود و اندوهگین. از ما پرسید: درباره علی بن حسن چه باوری دارید؟ گفتیم به خدا قسم او بهترین انسان در آسمان ها و زمین است. زندانبان دست هایش را به هم زد و گفت از دنیا رفت. <ref>مقاتل‏الطالبیین، ص:202</ref>
ابوالفرج اصفهانی از عبدالرحمن بن عمران نقل می‌کندکه گوید من  به همراه جمعی نزد ابوالازهر در هاشمیه می‌رفتیم و می‌دانستیم که او با خلیفه منصور مکاتبه دارد. روزی ما نزد وی بودیم و سه روزی می‌شد که نامه‌ای از خلیفه نزدش نیامده بود که ناگهان قاصد منصور به همراه نامه‌ای برای ابوالازهر زندانبان رسید که پس از خواندش رنگش تغییر کرد و مضطرب شد و به سمت سیاهچال زندان رفت. به هنگام بلند شدن زندانبان نامه ازاو افتاد و ما خواندیمش که در آن منصور برای او نوشته بود: در فرمانی که به تو مورد مذله دادم شتاب نما.» شعبانی که همراه من بود بعد از خواندن نامه گفت: می‌دانی مذله کیست؟ گفتم نه به خدا. گفت:به خداوند سوگند که عبدالله بن حسن است ببین زندانبان با او چه می‌کند. زندانبان ساعتی رفت وبازگشت و گفت عبدالله بن حسن از دنیا رفت دوباره به داخل رفت و هنگامیکه بازگشت در فکر بود و اندوهگین. از ما پرسید: درباره علی بن حسن چه باوری دارید؟ گفتیم به خدا قسم او بهترین انسان در آسمان ها و زمین است. زندانبان دست هایش را به هم زد و گفت از دنیا رفت. <ref>مقاتل‏الطالبیین، ص:202</ref>
==همسران عبدالله محض==
==همسران عبدالله محض==
در منابع مختلف از چهار بانو به عنوان همسران عبدالله محض یادشده است. هند دختر ابو عبیده از قبیله سرشناس بنی اسد بن عبدالعزی قریش و دختر برادرش قریبه /قرشیه دختر رکیح و ام سلمه دختر محمد بن طلحه از قبیله بنی تمیم و عاتکه دختر عبدالملک بن حارث مخزومی. بیشتر فرزندان عبدالله از همسر محبوبش هند بود واز ام سلمه نواده طلحه بن عبیدالله فرزندی نداشت.  
در منابع مختلف از چهار بانو به عنوان همسران عبدالله محض یادشده است. هند دختر ابو عبیده از قبیله سرشناس بنی اسد بن عبدالعزی قریش و دختر برادرش قریبه /قرشیه دختر رکیح و ام سلمه دختر محمد بن طلحه از قبیله بنی تمیم و عاتکه دختر عبدالملک بن حارث مخزومی. بیشتر فرزندان عبدالله از همسر محبوبش هند بود واز ام سلمه نواده طلحه بن عبیدالله فرزندی نداشت.  
هند پیش از عبدالله محض،  به همسری عبدالله بن عبدالملک(فرزند خلیفه مقتدر اموی حک65ـ86) در آمده بود و پس از مرگ در سال 100 ق وی میراث بسیاری از او داشت. به گونه‌ای هنگامیکه عبدالله بن حسن از مادرش خواست تا او برا برایش خواستگاری کند،  مادرش با توجه به توانگری عروس و تهیدستی داماد از این کار خود داری کرد و عبدالله مجبور شد که خود مستقیما به خانه ابوعبیده رود و دخترش را خواستگاری نماید. برخلاف تصور مادر عبدالله ابو عبیده و دخترش با گشاده رویی‌این داماد مشهور با اصل نسب را به شوهری هند پذیرفتند و در همان روز با یکدیگرازدواج کردند در حالیکه مادر عبدالله هنوز اطلاعی نداشت. پس از اینکه عبدالله  یک هفته را در منزل عروس خود گذراند، با سرو رویی که حکایت از دامادی می‌کرد نزد مادرش آمد و در پاسخ مادر که از دلیل تغییر ظاهرش را می‌پرسید گفت که‌این لباس ها از سوی همان کسی است که گمان نمی کردی ازدواج با من را بپذیرد. اشعار معروفی از عبدالله بن حسن درسخن با هند باقیمانده که نشان دهنده محبوبیت هند نزد عبدالله محض است. <ref>أغانی،  ابو الفرج اصفهانى،  ج‏21،  ص: 85</ref> هند مادر محمد و ابراهیم و ادریس اکبر و موسی و هارون و فاطمه و زینب و کثوم و ام کلثوم از فرزندان عبدالله است. <ref>الطبقات‏الکبرى، ج‏5، ص:386؛ نساب‏الأشراف، ج‏3، ص:75</ref>  
هند پیش از عبدالله محض،  به همسری عبدالله بن عبدالملک(فرزند خلیفه مقتدر اموی حک65ـ86) در آمده بود و پس از مرگ در سال 100 ق وی میراث بسیاری از او داشت. به گونه‌ای هنگامیکه عبدالله بن حسن از مادرش خواست تا او برا برایش خواستگاری کند،  مادرش با توجه به توانگری عروس و تهیدستی داماد از این کار خود داری کرد و عبدالله مجبور شد که خود مستقیما به خانه ابوعبیده رود و دخترش را خواستگاری نماید. برخلاف تصور مادر عبدالله ابو عبیده و دخترش با گشاده رویی‌این داماد مشهور با اصل نسب را به شوهری هند پذیرفتند و در همان روز با یکدیگرازدواج کردند در حالیکه مادر عبدالله هنوز اطلاعی نداشت. پس از اینکه عبدالله  یک هفته را در منزل عروس خود گذراند، با سرو رویی که حکایت از دامادی می‌کرد نزد مادرش آمد و در پاسخ مادر که از دلیل تغییر ظاهرش را می‌پرسید گفت که‌این لباس ها از سوی همان کسی است که گمان نمی کردی ازدواج با من را بپذیرد. اشعار معروفی از عبدالله بن حسن درسخن با هند باقیمانده که نشان دهنده محبوبیت هند نزد عبدالله محض است. <ref>أغانی،  ابوالفرج اصفهانى،  ج‏21،  ص: 85</ref> هند مادر محمد و ابراهیم و ادریس اکبر و موسی و هارون و فاطمه و زینب و کثوم و ام کلثوم از فرزندان عبدالله است. <ref>الطبقات‏الکبرى، ج‏5، ص:386؛ نساب‏الأشراف، ج‏3، ص:75</ref>  
از ام سلمه دختر محمد بن طلحه همسر دیگر عبدالله نیز یاد شده که در عین تندخوئی اش نزد شوهرش بسیار عزیز بود. نقل شده ام سلمه بسیار با عبدالله تندی می‌کرد و با خشم با او سخن می‌گفت و عبدالله از او حساب می‌برد و با او مخالفت نمی کرد. گویند روزی عبدالله ام سلمه را سرخوش و شاد و دید و خواست تا با استفاده از فرصت از تند خوئی‌اش شکایت کند در همین حال به او گفت:ای دختر محمد به خدا آتش به قلبم می‌زند. . . هند درحالیکه با خشم به او خیره شده بود در میان سخنش گفت: چه چیزی قلبت را آتش می‌زند و عبدالله از او ترسید و به جای آنچه در دل داشت گفت:«دوستی ابوبکر صدیق.» ‌اینگونه از خشم ام سلمه نجات یافت. <ref>لأغانی،  ابو الفرج اصفهانى،  ج‏21،  ص: 79</ref>  
از ام سلمه دختر محمد بن طلحه همسر دیگر عبدالله نیز یاد شده که در عین تندخوئی اش نزد شوهرش بسیار عزیز بود. نقل شده ام سلمه بسیار با عبدالله تندی می‌کرد و با خشم با او سخن می‌گفت و عبدالله از او حساب می‌برد و با او مخالفت نمی کرد. گویند روزی عبدالله ام سلمه را سرخوش و شاد و دید و خواست تا با استفاده از فرصت از تند خوئی‌اش شکایت کند در همین حال به او گفت:ای دختر محمد به خدا آتش به قلبم می‌زند. . . هند درحالیکه با خشم به او خیره شده بود در میان سخنش گفت: چه چیزی قلبت را آتش می‌زند و عبدالله از او ترسید و به جای آنچه در دل داشت گفت:«دوستی ابوبکر صدیق.» ‌اینگونه از خشم ام سلمه نجات یافت. <ref>لأغانی،  ابوالفرج اصفهانى،  ج‏21،  ص: 79</ref>  
==فرزندان عبدالله محض==
==فرزندان عبدالله محض==
===1.1.محمد بن عبدالله محض: (93/100ـ145)===
===1.1.محمد بن عبدالله محض: (93/100ـ145)===
خط ۹۰: خط ۹۰:
موسی گفت‌ای امیر مومنان اگر اهل باطل بر باطلشان صبر می‌کنند پس ما شایسته تریم که در حق بردبار باشیم.  
موسی گفت‌ای امیر مومنان اگر اهل باطل بر باطلشان صبر می‌کنند پس ما شایسته تریم که در حق بردبار باشیم.  
ربیع حاجب منصور که سخنان موسی را شنید به او گفت : من پیش از‌این تو را از نجیبان خاندانت می‌دانستم اما بر خلاف آنچه می‌دانستم می‌بینم که در برابر دشمنت دوست داری که بیشتر شکنجه شوی و آزار بینی. موسی در پاسخ به او گفت : ما ازکسانی هستیم که شدت روزگار بر صبوری و استحکام آنان می‌افزاید.<ref>شرح الأخبار،  القاضی نعمان ، ج‏3، ص:327؛ مقاتل الطالبیین،  أبو الفرج الأصفهانی ، ص:336‏</ref>   
ربیع حاجب منصور که سخنان موسی را شنید به او گفت : من پیش از‌این تو را از نجیبان خاندانت می‌دانستم اما بر خلاف آنچه می‌دانستم می‌بینم که در برابر دشمنت دوست داری که بیشتر شکنجه شوی و آزار بینی. موسی در پاسخ به او گفت : ما ازکسانی هستیم که شدت روزگار بر صبوری و استحکام آنان می‌افزاید.<ref>شرح الأخبار،  القاضی نعمان ، ج‏3، ص:327؛ مقاتل الطالبیین،  أبو الفرج الأصفهانی ، ص:336‏</ref>   
در حالیکه ابو الفرج احتمال داده که موسی تا دوره مهدی عباسی در زندان بود یا‌اینکه پس دومین بار که بدست منصور افتاده بود فراری شد و دیگر او را نیافتند. با توجه به گزارش مورخانی چون طبری و ابن عساکر باید گفت او پس از دومین شکنجه به فرمان منصور،  یک روز پیش از قیام محمد به سوی هاشمیه اعزام شد و در راه زندان هاشمیه با کمک گروهی از یاران پسر برادرش محمد نفس زکیه به سرکردگی ابن خضیر از چنگال ماموران رها شد <ref>تاریخ‏ الطبری، ج‏7، ص:558تاریخ مدینة دمشق،  ج‏60،  ص: 444</ref> و پس از همراهی با محمد و ابراهیم و عبدالله بن محمد (در سند) و تحمل آوارگی و دربدری در سفر حج مهدی عباسی از او امان گرفت و به زندگی طبیعی بازگشت و در بغداد ساکن شد. ‌این احتمال سوم با در نظر گرفتن گزارش‌های متعددی است که از ادامه زندگی موسی وجود دارد.  
در حالیکه ابوالفرج احتمال داده که موسی تا دوره مهدی عباسی در زندان بود یا‌اینکه پس دومین بار که بدست منصور افتاده بود فراری شد و دیگر او را نیافتند. با توجه به گزارش مورخانی چون طبری و ابن عساکر باید گفت او پس از دومین شکنجه به فرمان منصور،  یک روز پیش از قیام محمد به سوی هاشمیه اعزام شد و در راه زندان هاشمیه با کمک گروهی از یاران پسر برادرش محمد نفس زکیه به سرکردگی ابن خضیر از چنگال ماموران رها شد <ref>تاریخ‏ الطبری، ج‏7، ص:558تاریخ مدینة دمشق،  ج‏60،  ص: 444</ref> و پس از همراهی با محمد و ابراهیم و عبدالله بن محمد (در سند) و تحمل آوارگی و دربدری در سفر حج مهدی عباسی از او امان گرفت و به زندگی طبیعی بازگشت و در بغداد ساکن شد. ‌این احتمال سوم با در نظر گرفتن گزارش‌های متعددی است که از ادامه زندگی موسی وجود دارد.  
موسی تا زمان هارون عباسی در بغداد زندگی کرد <ref>تاریخ بغداد ؛ ج‏13 ؛ ص27.</ref> جایگاه موسی و وجهه او رقیبان را به توطئه ضدش وا می‌داشت از جمله عبدالله بن مصعب زبیری که پس از سوگندی  که موسی به او القا کرد بطور ناگهانی از دنیا رفت و رسوا شد. آنچنان که  پس از دفن، بلافاصله جسد زبیری در حالیکه به شدت بوی تعفن می‌داد از قبر بیرون زد و‌این مساله بار دیگر تکرار شد تا‌ایکه در بار سوم تخته‌های ساج را بر بالای جسد گذاشته و سپس خاک را روی آن ریختند تا‌اینکه دفن شد.<ref>مروج‏ الذهب، ج‏3، ص:341؛ شرح مقامات الحریری،  ج‏1،  ص: 293؛</ref>  نظیر‌این حادثه در مورد یحیی بن عبدالله محض نیز نقل شده که به احتمال خطاست و  این ماجرا درباره موسی بن عبدالله صحیح تر به نظر می رسد.<ref>تاریخ‏ الیعقوبى، ج‏2، ص:408</ref>  ع  
موسی تا زمان هارون عباسی در بغداد زندگی کرد <ref>تاریخ بغداد ؛ ج‏13 ؛ ص27.</ref> جایگاه موسی و وجهه او رقیبان را به توطئه ضدش وا می‌داشت از جمله عبدالله بن مصعب زبیری که پس از سوگندی  که موسی به او القا کرد بطور ناگهانی از دنیا رفت و رسوا شد. آنچنان که  پس از دفن، بلافاصله جسد زبیری در حالیکه به شدت بوی تعفن می‌داد از قبر بیرون زد و‌این مساله بار دیگر تکرار شد تا‌ایکه در بار سوم تخته‌های ساج را بر بالای جسد گذاشته و سپس خاک را روی آن ریختند تا‌اینکه دفن شد.<ref>مروج‏ الذهب، ج‏3، ص:341؛ شرح مقامات الحریری،  ج‏1،  ص: 293؛</ref>  نظیر‌این حادثه در مورد یحیی بن عبدالله محض نیز نقل شده که به احتمال خطاست و  این ماجرا درباره موسی بن عبدالله صحیح تر به نظر می رسد.<ref>تاریخ‏ الیعقوبى، ج‏2، ص:408</ref>  ع  
==3.1.1فرزندان موسی بن عبدالله==
==3.1.1فرزندان موسی بن عبدالله==
خط ۹۷: خط ۹۷:
به نقلی پس از در گذشت امام رضا(ع) مامون از عبدالله دعوت کرد تا جانشین آن حضرت شود ولی او متواری شد و ‌این پیشنهاد را نپذیرفت <ref>الفخری،  المروزی الأزوارقانی المتن 87</ref>  
به نقلی پس از در گذشت امام رضا(ع) مامون از عبدالله دعوت کرد تا جانشین آن حضرت شود ولی او متواری شد و ‌این پیشنهاد را نپذیرفت <ref>الفخری،  المروزی الأزوارقانی المتن 87</ref>  
ابراهیم جد بنی اخیضر است که تا قرن چهارم در یمامه حکومت داشتندو عبدالله نیز نسل بسیاری داشت.نسل وی امارت مدینه و مکه و یمن را برای دوره هایی در قرن سوم برعهده داشتند. <ref>جمهرة أنساب العرب،  ابن حزم ، ص:47‏ عمدة الطالب،  ابن عنبة ، ص:103‏ ‏</ref> آخرین خاندان‌های اشراف امیر در مکه و مدینه پیش از سلطه آل سعود نیز از خاندان اویند. <ref>الشجرة المبارکة،  الفخر الرازی ، ص:21‏</ref>  
ابراهیم جد بنی اخیضر است که تا قرن چهارم در یمامه حکومت داشتندو عبدالله نیز نسل بسیاری داشت.نسل وی امارت مدینه و مکه و یمن را برای دوره هایی در قرن سوم برعهده داشتند. <ref>جمهرة أنساب العرب،  ابن حزم ، ص:47‏ عمدة الطالب،  ابن عنبة ، ص:103‏ ‏</ref> آخرین خاندان‌های اشراف امیر در مکه و مدینه پیش از سلطه آل سعود نیز از خاندان اویند. <ref>الشجرة المبارکة،  الفخر الرازی ، ص:21‏</ref>  
از جمله ابوعبدالله شکر و پدرش ابو البرکات الراشد بالله(متوفی 430 ق)،  مجد المعالی و فلیته(متوفی 527 ه_) و فرزندانش از جمله هاشم (امارت527 ه- 549 ه) از چهره‌های معروف‌این امرایند.<ref>الشجرة المبارکة،  الفخر الرازی ، ص:22‏ الفخری،  المروزی الأزوارقانی ، الص:88‏ تاریخ أمراء المدینة المنورة ؛ ص244‏</ref>  موسى بن عبد اللّه بن الجون‏ موسی بن عبدالله نوه اوست که از راویان بزرگ مرتبه حدیث بود که در سال 256 از دنیا رفت و از زهاد بود و از نسل او هجده امیر حجاز و ینبع بوده اند. <ref>عمدة الطالب،  ابن عنبة ، ص:114‏ الفخری،  المروزی الأزوارقانی المتن 87</ref>   
از جمله ابوعبدالله شکر و پدرش ابوالبرکات الراشد بالله(متوفی 430 ق)،  مجد المعالی و فلیته(متوفی 527 ه_) و فرزندانش از جمله هاشم (امارت527 ه- 549 ه) از چهره‌های معروف‌این امرایند.<ref>الشجرة المبارکة،  الفخر الرازی ، ص:22‏ الفخری،  المروزی الأزوارقانی ، الص:88‏ تاریخ أمراء المدینة المنورة ؛ ص244‏</ref>  موسى بن عبد اللّه بن الجون‏ موسی بن عبدالله نوه اوست که از راویان بزرگ مرتبه حدیث بود که در سال 256 از دنیا رفت و از زهاد بود و از نسل او هجده امیر حجاز و ینبع بوده اند. <ref>عمدة الطالب،  ابن عنبة ، ص:114‏ الفخری،  المروزی الأزوارقانی المتن 87</ref>   
==همسر موسی==
==همسر موسی==
أمّ سلمة بنت محمّد بن طلحة بن عبد اللّه بن عبد الرحمن بن أبی بکر‏ نواده خلیفه اول ابوبکر و مادر دو پسرش عبدالله رضا و ابراهیم بود. <ref>تاریخ بغداد ؛ ج‏13 ؛ ص27‏الشجرة المبارکة،  الفخر الرازی ، ص:21</ref>  گویا در مدتی که موسی در عراق بود برای همسر ام سلمه که از نوادگان ابوبکر بود نامه نوشت و او را به آمدن به عراق خواند و در شعری به شوخی تهدید کرد که اگر مرا در عراق که کشور بی وفایی و خیانت است تنها بگذاری بعید نیست که من هووی برایت بگیرم که در برابر پدرانت بایستد و فضل و برتری آنان را نپذیرد و با هویی که با هوو‌های دیگر خود نباشد و تنها به دنبال راضی کردن همسر و همدمش باشد. <ref>مقاتل الطالبیین،  أبو الفرج الأصفهانی ، ص:337 تاریخ بغداد ؛ ج‏13 ؛ ص27‏</ref>  در پاسخ به‌این شعر موسی ربیع بن سلیمان که آزاد شده محمد و ابراهیم برادران موسی بود در شعری به وی پاسخ داد‌ایا دختر ابوبکر را با هوو فریب می‌دهی به جان خود سوگند که قصد گناهی بزرگ کرده‌ای. موسی خواست تا هدایای که ربیع به ام سلمه داده بود باز پس داده شود ولی همسرش سوگند خورد تاموسی هدایای که از ربیع گرفته را  به دو برابر قیمت جبران نکند‌این کار را نپذیرد و موسی خواسته او را پذیرفت.<ref>مقاتل الطالبیین،  أبو الفرج الأصفهانی ، ص:338‏ تاریخ مدینة دمشق،  ج‏60،  ص: 448‏ ربیع الأبرار و نصوص الأخیار،  زمخشرى ؛ ج‏5 ؛ ص250</ref>   
أمّ سلمة بنت محمّد بن طلحة بن عبد اللّه بن عبد الرحمن بن أبی بکر‏ نواده خلیفه اول ابوبکر و مادر دو پسرش عبدالله رضا و ابراهیم بود. <ref>تاریخ بغداد ؛ ج‏13 ؛ ص27‏الشجرة المبارکة،  الفخر الرازی ، ص:21</ref>  گویا در مدتی که موسی در عراق بود برای همسر ام سلمه که از نوادگان ابوبکر بود نامه نوشت و او را به آمدن به عراق خواند و در شعری به شوخی تهدید کرد که اگر مرا در عراق که کشور بی وفایی و خیانت است تنها بگذاری بعید نیست که من هووی برایت بگیرم که در برابر پدرانت بایستد و فضل و برتری آنان را نپذیرد و با هویی که با هوو‌های دیگر خود نباشد و تنها به دنبال راضی کردن همسر و همدمش باشد. <ref>مقاتل الطالبیین،  أبو الفرج الأصفهانی ، ص:337 تاریخ بغداد ؛ ج‏13 ؛ ص27‏</ref>  در پاسخ به‌این شعر موسی ربیع بن سلیمان که آزاد شده محمد و ابراهیم برادران موسی بود در شعری به وی پاسخ داد‌ایا دختر ابوبکر را با هوو فریب می‌دهی به جان خود سوگند که قصد گناهی بزرگ کرده‌ای. موسی خواست تا هدایای که ربیع به ام سلمه داده بود باز پس داده شود ولی همسرش سوگند خورد تاموسی هدایای که از ربیع گرفته را  به دو برابر قیمت جبران نکند‌این کار را نپذیرد و موسی خواسته او را پذیرفت.<ref>مقاتل الطالبیین،  أبو الفرج الأصفهانی ، ص:338‏ تاریخ مدینة دمشق،  ج‏60،  ص: 448‏ ربیع الأبرار و نصوص الأخیار،  زمخشرى ؛ ج‏5 ؛ ص250</ref>   
خط ۱۰۵: خط ۱۰۵:
2.جعفر بن الحسن مثنی
2.جعفر بن الحسن مثنی
جعفر پدر حسن بزرگترین پسران حسن مثنی بود و او را از جمله خطیبان سخنور بنی هاشم معرفی کرده اند که سخنان او نقل شده است. <ref>عمدة الطالب،  ابن عنبة ، ص:165‏</ref>  او با برادرش داود از یک مادر کنیز بودند.<ref>أنساب‏ الأشراف، ج‏3، ص:75</ref>  
جعفر پدر حسن بزرگترین پسران حسن مثنی بود و او را از جمله خطیبان سخنور بنی هاشم معرفی کرده اند که سخنان او نقل شده است. <ref>عمدة الطالب،  ابن عنبة ، ص:165‏</ref>  او با برادرش داود از یک مادر کنیز بودند.<ref>أنساب‏ الأشراف، ج‏3، ص:75</ref>  
ابو الفرج و به تبع او ابن اثیر به خطا جعفر بن حسن مثنی را نیز جز نجات یافتگان از زندان معرفی می‌کند <ref>مقاتل الطالبیین،  أبو الفرج الأصفهانی ، ص:174‏ ؛ ‏ الکامل، ج‏5، ص:527</ref> و ابن عنبه می‌افزاید که جعفر در مدینه در سن هفتاد سالگی از دنیا رفت. <ref>عمدة الطالب،  ابن عنبة ، ص:165</ref>  که منابع دیگر نیز گفته اند. <ref>المجدی،  ابن الصوفی ، ص:271</ref> ولی زنده ماندن جعفر تا زندان هاشمیه برخلاف شواهد و گزارش هایی است که از مرگ او به هنگام احتجاج با زید بن علی درباره موقوفات امام علی (ع) خبر می‌دهند ‎ ‎<refأنساب‏ الأشراف، ج‏3، ص:231‏<nowiki></ref></nowiki> و به نظر می‌رسد وی در‌این زمان در سن هفتادسالگی در مدینه از دنیا رفته باشد و پس از اوست که عبدالله محض به جای او از سادات حسنی در‌این مناقشات وکالت می‌کند.<ref>أنساب‏ الأشراف، ج‏3، ص:231</ref>  محمد و جعفرفرزندان سلیمان بن علی عباسی،حاکم بصره به هنگام قیام حسنیان،  نوه های جعفر از دخترش ام الحسن  بودند که با ابراهیم بن عبدالله محض درگیر شدند. <ref>أنساب‏ الأشراف،ج‏3،ص:132</ref>
ابوالفرج و به تبع او ابن اثیر به خطا جعفر بن حسن مثنی را نیز جز نجات یافتگان از زندان معرفی می‌کند <ref>مقاتل الطالبیین،  أبو الفرج الأصفهانی ، ص:174‏ ؛ ‏ الکامل، ج‏5، ص:527</ref> و ابن عنبه می‌افزاید که جعفر در مدینه در سن هفتاد سالگی از دنیا رفت. <ref>عمدة الطالب،  ابن عنبة ، ص:165</ref>  که منابع دیگر نیز گفته اند. <ref>المجدی،  ابن الصوفی ، ص:271</ref> ولی زنده ماندن جعفر تا زندان هاشمیه برخلاف شواهد و گزارش هایی است که از مرگ او به هنگام احتجاج با زید بن علی درباره موقوفات امام علی (ع) خبر می‌دهند ‎ ‎<refأنساب‏ الأشراف، ج‏3، ص:231‏<nowiki></ref></nowiki> و به نظر می‌رسد وی در‌این زمان در سن هفتادسالگی در مدینه از دنیا رفته باشد و پس از اوست که عبدالله محض به جای او از سادات حسنی در‌این مناقشات وکالت می‌کند.<ref>أنساب‏ الأشراف، ج‏3، ص:231</ref>  محمد و جعفرفرزندان سلیمان بن علی عباسی،حاکم بصره به هنگام قیام حسنیان،  نوه های جعفر از دخترش ام الحسن  بودند که با ابراهیم بن عبدالله محض درگیر شدند. <ref>أنساب‏ الأشراف،ج‏3،ص:132</ref>


==.2.1.حسن بن جعفر بن الحسن==
==.2.1.حسن بن جعفر بن الحسن==
خط ۱۱۸: خط ۱۱۸:
به گزارش ابوالفرج و شیخ طوسی وفات حسن را قبل از وفات برادرش در 68 سالگی و در ماه ذی القعده سال 145 در زندان هاشمیه پیش از وفات برادرش عبدالله محض رخداد. <ref>رجال الطوسی،  ص: 130؛ مقاتل‏الطالبیین، ص:172</ref>  
به گزارش ابوالفرج و شیخ طوسی وفات حسن را قبل از وفات برادرش در 68 سالگی و در ماه ذی القعده سال 145 در زندان هاشمیه پیش از وفات برادرش عبدالله محض رخداد. <ref>رجال الطوسی،  ص: 130؛ مقاتل‏الطالبیین، ص:172</ref>  
خاندان حسن مثلث  
خاندان حسن مثلث  
حسن مثلث شش فرزند پسر به نام‌های طلحه و عباس و حسن و ابراهیم و عبدالله و علی داشت ولی  نسل او از عبدالله و علی ادامه یافت. <ref>المجدی،  ابن الصوفی ، ص:254</ref>  برخی فضل الله و حسین را نیز به نام فرزندان او افزوده اند. <ref>تحفة الأزهار،  ضامن بن شدقم ، ج‏1، ص:</ref>221 ‌این در حالی است که برخی لقب عبدالله را فاضل دانسته اند.  <ref>المجدی،  ابن الصوفی ، ص:254</ref> ابو الحسن علی عابد و ابوجعفر عبدالله در‌ زندان هاشمیه شهید شدند.ولی نسل حسن مثلث از فرزندان آن دو  علی عابد و عبدالله باقیماند. <ref>الشجرة المبارکة،  الفخر الرازی ، ص:36</ref>   
حسن مثلث شش فرزند پسر به نام‌های طلحه و عباس و حسن و ابراهیم و عبدالله و علی داشت ولی  نسل او از عبدالله و علی ادامه یافت. <ref>المجدی،  ابن الصوفی ، ص:254</ref>  برخی فضل الله و حسین را نیز به نام فرزندان او افزوده اند. <ref>تحفة الأزهار،  ضامن بن شدقم ، ج‏1، ص:</ref>221 ‌این در حالی است که برخی لقب عبدالله را فاضل دانسته اند.  <ref>المجدی،  ابن الصوفی ، ص:254</ref> ابوالحسن علی عابد و ابوجعفر عبدالله در‌ زندان هاشمیه شهید شدند.ولی نسل حسن مثلث از فرزندان آن دو  علی عابد و عبدالله باقیماند. <ref>الشجرة المبارکة،  الفخر الرازی ، ص:36</ref>   
سادات متعددی از نسل وی در مناطق مختلفی چون ینبع و مصر و مغرب و موصل و نوبه و نصیبین و قزوین و طالقان و ترمذ و گنجه و دمشق بادیه منتشر شده اند. از جمله همسران حسن مثلث عایشه بنت طلحه بن عمر بن عبیدالله بن معمر تیمی که مادر عباس و حسن و عبدالله بود و ام عبدالله دختر عامر بن بشیر بن عامر کلابی مادر علی عابد بود.<ref>الفخری،  المروزی الأزوارقانی ، ص:116</ref>
سادات متعددی از نسل وی در مناطق مختلفی چون ینبع و مصر و مغرب و موصل و نوبه و نصیبین و قزوین و طالقان و ترمذ و گنجه و دمشق بادیه منتشر شده اند. از جمله همسران حسن مثلث عایشه بنت طلحه بن عمر بن عبیدالله بن معمر تیمی که مادر عباس و حسن و عبدالله بود و ام عبدالله دختر عامر بن بشیر بن عامر کلابی مادر علی عابد بود.<ref>الفخری،  المروزی الأزوارقانی ، ص:116</ref>
ابراهیم بن حسن بن حسن مشهور به ابراهیم غَمْر. <ref>در مطالب این بخش از کتاب ابراهیم غمر تالیف سروران ارجمند دکتر سید محمد سامانی و محمد مهدی بحر العلوم بسیار بهره بردم</ref> مشهور ترین کنیه‌های ابراهیم،  ابواسماعیل <ref>عمدة الطالب،  ص197</ref>  ابوالحسن <ref>مراقد المعارف،  ج 1،  ص 34؛ مقاتل الطالبیین،  ص 215.</ref> و ابواسحاق .<ref>سر السلسلة العلویة،  ص 39.</ref> لقب ابراهیم "غَمر" بود که آن را به خاطر زیبایى و سخاوت فراوان و فضایل اخلاقى ابراهیم به او داده بودند. <ref>عمدة الطالب،  ص 197. تحفة لب اللباب،  ص 46.</ref>  با توجه به سن او به هنگام وفات او در سال 78 هجری به دنیا آمده و یکسال از برادرش حسن و 8 سال از عبدالله کوچکتر بود.  
ابراهیم بن حسن بن حسن مشهور به ابراهیم غَمْر. <ref>در مطالب این بخش از کتاب ابراهیم غمر تالیف سروران ارجمند دکتر سید محمد سامانی و محمد مهدی بحر العلوم بسیار بهره بردم</ref> مشهور ترین کنیه‌های ابراهیم،  ابواسماعیل <ref>عمدة الطالب،  ص197</ref>  ابوالحسن <ref>مراقد المعارف،  ج 1،  ص 34؛ مقاتل الطالبیین،  ص 215.</ref> و ابواسحاق .<ref>سر السلسلة العلویة،  ص 39.</ref> لقب ابراهیم "غَمر" بود که آن را به خاطر زیبایى و سخاوت فراوان و فضایل اخلاقى ابراهیم به او داده بودند. <ref>عمدة الطالب،  ص 197. تحفة لب اللباب،  ص 46.</ref>  با توجه به سن او به هنگام وفات او در سال 78 هجری به دنیا آمده و یکسال از برادرش حسن و 8 سال از عبدالله کوچکتر بود.  
خط ۱۲۴: خط ۱۲۴:


==3.1.علی بن الحسن مثلث==
==3.1.علی بن الحسن مثلث==
علی‏ بن‏ حسن‏ بن‏ حسن‏ بن حسن بن علی (ع). ملقب به سجاد به معنای بسیار سجده کننده) و الاغر (درخشان پیشانی) و علی الخیر به خاطر فضیلت و تلاشش در عبادت و بندگی اش برای خدا . مشهور بود که در مدینه زوجی عابدتر از علی بن الحسن مثلث و همسرش زینب دختر عبدالله بن حسن نیست.<ref>تاریخ الإسلام،  ج9 226</ref>    و به خاطر عبادت به آنها زوج صالح می‌گفتند. <ref>مقاتل‏الطالبیین، ص:174</ref>  وی را زین العابدین و ذو الثفنات نیز لقب داده اند.<ref>تحفة الأزهار ، ج‏1، ص:221</ref>  وى برادرزاده و داماد عبد اللَّه محض وکنیه‏اش ابو الحسن ومادرش ام عبد اللَّه دختر عامر کلابى بود. ‏
علی‏ بن‏ حسن‏ بن‏ حسن‏ بن حسن بن علی (ع). ملقب به سجاد به معنای بسیار سجده کننده) و الاغر (درخشان پیشانی) و علی الخیر به خاطر فضیلت و تلاشش در عبادت و بندگی اش برای خدا . مشهور بود که در مدینه زوجی عابدتر از علی بن الحسن مثلث و همسرش زینب دختر عبدالله بن حسن نیست.<ref>تاریخ الإسلام،  ج9 226</ref>    و به خاطر عبادت به آنها زوج صالح می‌گفتند. <ref>مقاتل‏الطالبیین، ص:174</ref>  وی را زین العابدین و ذو الثفنات نیز لقب داده اند.<ref>تحفة الأزهار ، ج‏1، ص:221</ref>  وى برادرزاده و داماد عبد اللَّه محض وکنیه‏اش ابوالحسن ومادرش ام عبد اللَّه دختر عامر کلابى بود. ‏
به نقل ابو الفرج، سفاح به پدر علی (حسن مثلث چشمه‏اى)در «ذو خشب» کشیده بود و نام آن چشمه «چشمه‏ى مروان» ‏بود. ‏حسن پسرش على را گاه و بیگاه  برای سر کشى آن مزرعه می‌فرستاد. ‏
به نقل ابوالفرج، سفاح به پدر علی (حسن مثلث چشمه‏اى)در «ذو خشب» کشیده بود و نام آن چشمه «چشمه‏ى مروان» ‏بود. ‏حسن پسرش على را گاه و بیگاه  برای سر کشى آن مزرعه می‌فرستاد. ‏
على از پدرش اطاعت می‌کرد و به‌سرکشى آنجا می‌رفت اما برای احتیاط در حلال و حرام آب آشامیدنى را از مدینه با خودش می‌برد ولی آب از چشمه‏ى مروان نمی نوشید.<ref>المجدی،  ابن الصوفی ، ص:254 ‏</ref>  
على از پدرش اطاعت می‌کرد و به‌سرکشى آنجا می‌رفت اما برای احتیاط در حلال و حرام آب آشامیدنى را از مدینه با خودش می‌برد ولی آب از چشمه‏ى مروان نمی نوشید.<ref>المجدی،  ابن الصوفی ، ص:254 ‏</ref>  
درباره حضور قلب او در نماز گفته شده : در حالیکه در راه مکه نماز می‌گذاشت. ‏ناگهان یک افعى به‌سوى سجاده‏اش پیش رفت و از لباسش بیرون آمد ولی او همچنان به‌نماز ایستاده بود تا پس از چند دقیقه  آن افعى از گریبانش سر در آورد و راه خود گرفت و رفت. ‏على بن حسن در طى این مدت که افعى در پیراهنش مى‏لولید نه تنها نمازش را نبرید و ‏اضطراب و هراس نشان نداد بلکه آثار اضطراب و پریشانی نیز در چهره‏اش دیده نشد. <ref>‏الأمان من أخطار الأسفار و الأزمان،  ص: 127</ref>   
درباره حضور قلب او در نماز گفته شده : در حالیکه در راه مکه نماز می‌گذاشت. ‏ناگهان یک افعى به‌سوى سجاده‏اش پیش رفت و از لباسش بیرون آمد ولی او همچنان به‌نماز ایستاده بود تا پس از چند دقیقه  آن افعى از گریبانش سر در آورد و راه خود گرفت و رفت. ‏على بن حسن در طى این مدت که افعى در پیراهنش مى‏لولید نه تنها نمازش را نبرید و ‏اضطراب و هراس نشان نداد بلکه آثار اضطراب و پریشانی نیز در چهره‏اش دیده نشد. <ref>‏الأمان من أخطار الأسفار و الأزمان،  ص: 127</ref>   
خط ۱۷۳: خط ۱۷۳:
نسل داود بن حسن از‌این دو پسر باقیماند که مادرشان ام کلثوم دختر امام زین العابدین بود و از دوده آنان نقیبان و بزرگان بسیاری فراهم آمدند.  سلیمان آنچنان جایگاهی داشت که او را از نیکترین دانشمندان عترت معرفی کرده اند.   
نسل داود بن حسن از‌این دو پسر باقیماند که مادرشان ام کلثوم دختر امام زین العابدین بود و از دوده آنان نقیبان و بزرگان بسیاری فراهم آمدند.  سلیمان آنچنان جایگاهی داشت که او را از نیکترین دانشمندان عترت معرفی کرده اند.   
محمد ازرق(که به دانش و تقوا مشهور بود) و علی بن محمدیه (که در زندان مهدی عباسی از دنیا رفت از فرزندان عبدالله بن داودند مادرشان از دختران محمد حنفیه بود . آل جماس و آل سرواط از خاندان هایی هستند که به وی نسب می‌برند.   
محمد ازرق(که به دانش و تقوا مشهور بود) و علی بن محمدیه (که در زندان مهدی عباسی از دنیا رفت از فرزندان عبدالله بن داودند مادرشان از دختران محمد حنفیه بود . آل جماس و آل سرواط از خاندان هایی هستند که به وی نسب می‌برند.   
در میان فرزندان سلیمان محمد مشهور به بربری بود و در قیام ابو السرایا بر مدینه برای مدت کوتاهی مسلط شد و در جوانی از دنیا رفت.   
در میان فرزندان سلیمان محمد مشهور به بربری بود و در قیام ابوالسرایا بر مدینه برای مدت کوتاهی مسلط شد و در جوانی از دنیا رفت.   
این دو در زندان به همراه پدر و عموها و عموزادگانشان بودند و سلیمان خاطره هایی از زندانیان از جمله موارد نادر گریه و شیون عبدالله محض ارایه داده است.  
این دو در زندان به همراه پدر و عموها و عموزادگانشان بودند و سلیمان خاطره هایی از زندانیان از جمله موارد نادر گریه و شیون عبدالله محض ارایه داده است.  
ابن عنبه درباره فرزندان داود می‌گوید:  
ابن عنبه درباره فرزندان داود می‌گوید:  
فرزندان داود از سلیمان بن داود باقیماند و نسل سلیمان از پسرش محمد بن سلیمان ملقب به بربری ادامه یافت که در مدینه در‌ایام ابوسرایا قیام کرد و به نقلی کشته شد و چهار پسر به نام‌های موسی و داود و اسحاق و حسن داشت. در نسل حسن بن محمد بن سلیمان بسیار گسترده شد و از دو مرد به نام‌های اسحاق و ابراهیم باقیماند.  
فرزندان داود از سلیمان بن داود باقیماند و نسل سلیمان از پسرش محمد بن سلیمان ملقب به بربری ادامه یافت که در مدینه در‌ایام ابوسرایا قیام کرد و به نقلی کشته شد و چهار پسر به نام‌های موسی و داود و اسحاق و حسن داشت. در نسل حسن بن محمد بن سلیمان بسیار گسترده شد و از دو مرد به نام‌های اسحاق و ابراهیم باقیماند.  
از فرزندان ابراهیم بنوعجیر یعنی فرزندان قاسم بن ابراهیم بودند (برخی نیز می‌گویند عجیر لقب خود ابراهیم بود. ا زدیگر فرزندان وی ادیب الدین شجاع نقیب نصیبین ابو یعلی محمد بن حسن ب است که فرزندان بسیاری داشت مانند ابو عبدالله حسین که به تالد معروف بود و ابن ابی تراب عبیدالله بن قاسم بن ابراهیم که دارای آبرو و ریاست و حالی نیکو و فرزندانش رئیسان و بزرگان نصیبین هستند.  
از فرزندان ابراهیم بنوعجیر یعنی فرزندان قاسم بن ابراهیم بودند (برخی نیز می‌گویند عجیر لقب خود ابراهیم بود. ا زدیگر فرزندان وی ادیب الدین شجاع نقیب نصیبین ابو یعلی محمد بن حسن ب است که فرزندان بسیاری داشت مانند ابو عبدالله حسین که به تالد معروف بود و ابن ابی تراب عبیدالله بن قاسم بن ابراهیم که دارای آبرو و ریاست و حالی نیکو و فرزندانش رئیسان و بزرگان نصیبین هستند.  
ابوعبدالله محمد طاوس بن اسحاق که به خاطر زیبایی و جمالش لقب طاوس گرفته بود و فرزندانش در سوراء مدینه بودند و سپس به بغداد و حله منتقل شدند. که سادات و علما و نقیبان بزرگواری هستند از جمله سید زاهد سعد الدین ابوابراهیم موسی بن جعفر بن طاوس بود. او چهار فرزند به نام‌های شرف الدین محمد و عز الدین حسن و جمال الدین ابو الفضائل احمد عالم زاهد پر تالیف و ابوالقاسم علی سید زاهد صاحب کرامات نقیب النقبای عراق بود. از جمله فرزندان عزالدین مجدالدین بود که با تدبیر او حله و حرم ائمه از قتل و غارت هلاکوخان نجات یافت و حکم نقابت عراق به وی واگذارشد.     
ابوعبدالله محمد طاوس بن اسحاق که به خاطر زیبایی و جمالش لقب طاوس گرفته بود و فرزندانش در سوراء مدینه بودند و سپس به بغداد و حله منتقل شدند. که سادات و علما و نقیبان بزرگواری هستند از جمله سید زاهد سعد الدین ابوابراهیم موسی بن جعفر بن طاوس بود. او چهار فرزند به نام‌های شرف الدین محمد و عز الدین حسن و جمال الدین ابوالفضائل احمد عالم زاهد پر تالیف و ابوالقاسم علی سید زاهد صاحب کرامات نقیب النقبای عراق بود. از جمله فرزندان عزالدین مجدالدین بود که با تدبیر او حله و حرم ائمه از قتل و غارت هلاکوخان نجات یافت و حکم نقابت عراق به وی واگذارشد.     


==منابع==
==منابع==
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۷۵

ویرایش