۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'فخر ال' به 'فخرال') |
جز (جایگزینی متن - 'ابو ال' به 'ابوال') |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''نظریه کسب''' یک نظریه معروف کلامی است که نحوه مواجهه انسان با [[جبر و اختیار]] در حوزه [[افعال اختیاری]] وی را تفسیر می کند. | '''نظریه کسب''' یک نظریه معروف کلامی است که نحوه مواجهه انسان با [[جبر و اختیار]] در حوزه [[افعال اختیاری]] وی را تفسیر می کند. | ||
سابقه این نظریه به قبل از تاسیس دو مکتب [[اشاعره]] و [[ماتریدیه]] بر می گردد، اما کسب در زمان [[ | سابقه این نظریه به قبل از تاسیس دو مکتب [[اشاعره]] و [[ماتریدیه]] بر می گردد، اما کسب در زمان [[ابوالحسن اشعری]] با بسط و توسعه به نام یک نظریه کلامی مطرح شد و در ادامه متکلم معاصر او [[ابو منصور ماتریدی]] به عنوان موسس مکتب ماتریدیه به مثل اشاعره در تفسیر و ترویج کسب کوشش نمودند. طراحان نظریه کسب، با ارایه این نظریه به دو هدف محوری فکر می کردند. هدف اول حفظ مرز [[توحید در خالقیت]] از [[شرک]] بود به این معنا که جز خدا خالق دیگری در جهان هستی وجود ندارد.هدف دوم ایجاد مسئولیت برای فاعل انسانی بود که این مهم در سایه نظریه کسب تامین می شد. در این فرضیه اگر چه انسان خالق نیست، اما به عنوان فاعل کاسب، مسئول افعالی است که آن را کسب می کند.بنا بر این، سهم هر انسان فاعلی نسبت به فعلش، در حد کسب است نه بیشتر و نه کمتر تا مستحق ثواب و عقاب شود. | ||
==تاریخچه نظریه کسب== | ==تاریخچه نظریه کسب== | ||
كسب یك واژه قرآنى است و در آیات متعددى این لفظ و مشتقاتش به انسان نسبت داده شده است.این واژه پیش از آن که به نام اشاعره و ماتریدیه پیوند بخورد، سابقه ای قبل تر از آن ها داشته است.آورده اند: محققان معاصر [[علم کلام]]، نظیر مونتگمری وات و ولفسن،بر این نکته تاکید دارند که ابوالحسن اشعری و معاصر او ماتریدی واضع اصطلاح "کسب"نبوده اند. وات از ضرار بن عمرو (متوفی 190)و سلف او ابوالهذیل نام می برد و ولفسن به شحام و ابوعبدالله حسین بن محمد نجار(متوفی220)نیز اشاره دارند.<ref>ر ک، فلسفه و کلام اسلامی-ویلیام مونتگمری وات-ترجمه ابوالفضل عزتی-ص 99 و فلسفه علم کلام –هری اوسترین ولفسن-ترجمه احمد آرام –ص 716</ref>با این حال، برخى از متكلمان، از جمله | كسب یك واژه قرآنى است و در آیات متعددى این لفظ و مشتقاتش به انسان نسبت داده شده است.این واژه پیش از آن که به نام اشاعره و ماتریدیه پیوند بخورد، سابقه ای قبل تر از آن ها داشته است.آورده اند: محققان معاصر [[علم کلام]]، نظیر مونتگمری وات و ولفسن،بر این نکته تاکید دارند که ابوالحسن اشعری و معاصر او ماتریدی واضع اصطلاح "کسب"نبوده اند. وات از ضرار بن عمرو (متوفی 190)و سلف او ابوالهذیل نام می برد و ولفسن به شحام و ابوعبدالله حسین بن محمد نجار(متوفی220)نیز اشاره دارند.<ref>ر ک، فلسفه و کلام اسلامی-ویلیام مونتگمری وات-ترجمه ابوالفضل عزتی-ص 99 و فلسفه علم کلام –هری اوسترین ولفسن-ترجمه احمد آرام –ص 716</ref>با این حال، برخى از متكلمان، از جمله ابوالحسن اشعرى در بیان راى خویش از این كلمه سود جسته اند. اشعری با ارایه تفسیر خاصی از کسب،آن را محور نظریه خود در جبر و اختیار و توصیف فعل اختیارى انسان قرار داد. هر چند پیش از وی، متكلمان دیگرى نیز در این باب سخن گفته بودند؛ اما پس از وی، واژه كسب با نام او چنان پیوند خورد، كه وقتى به كسب یا نظریه كسب اشاره مى شود، بى اختیار نام اشعرى را به یاد مى آورد.<ref>آشنائی با علوم اسلامی- رضا برنجکار -ص 36.</ref> | ||
==دلیل نام گذاری نظریه کسب== | ==دلیل نام گذاری نظریه کسب== | ||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
==خلاصه تفاسیر نظریه کسب از دیدگاه اشاعره== | ==خلاصه تفاسیر نظریه کسب از دیدگاه اشاعره== | ||
''' | '''ابوالحسن اشعری''' در تعریف کسب می گوید حقیقت کسب آن است که فعل با قوه حادثه از مکتسب( کاسب) صادر شود.<ref>اشعری ابوالحسن، اللمع ، ص 76</ref> با این توضیح که خدای متعال همراه با خلق فعل، قدرتی در انسان ایجاد می کند تا آن شی به واسطه آن قدرت به وجود آید. از این رو کسب نوعی ارتباط فعل با قدرت حادث در انسان است. | ||
'''[[ابو بکر باقلانی]](328-403 ق)''' در تعریف کسب دایره اختیار را برای انسان وسیع تر می کند و معتقد است که خدا فعل را می آفریند و انسان فعل آفریده شده را دارای عنوان می کند. [[فخر رازی]] از قول باقلانی نقل می کند که قدرت عبد اگر چه در ایجاد و خلق فعل هیچ تاثیری ندارد، اما در صفتی از صفات آن فعل تاثیر می گذارد، پس اصل حرکت به قدرت خدا واقع می شود، اما عبد با اراده و اختیارش آن را مطیعانه یا عاصیانه می کند.<ref>فخر رازی، القضا والقدر ، ص 32 و فخر رازی تلخیص المحصّل ، ص 325</ref>او با این تعریف، شبهات مربوط به بعثت پیامبران، تکالیف انسان ها و نیز مسایل مربوط به وعده و وعید را توجیه می کند.هم چنین این متکلم اشعری، تصرفِ تابع حس را معیار تفاوت میان فعل اختیاری و اضطراری می داند. <ref>ابو بکر باقلانی، تمهید الاوایل و تلخیص الدلایل ،ص 347</ref> چنین تصرفی از منظر وی کسب نامیده می شود. | '''[[ابو بکر باقلانی]](328-403 ق)''' در تعریف کسب دایره اختیار را برای انسان وسیع تر می کند و معتقد است که خدا فعل را می آفریند و انسان فعل آفریده شده را دارای عنوان می کند. [[فخر رازی]] از قول باقلانی نقل می کند که قدرت عبد اگر چه در ایجاد و خلق فعل هیچ تاثیری ندارد، اما در صفتی از صفات آن فعل تاثیر می گذارد، پس اصل حرکت به قدرت خدا واقع می شود، اما عبد با اراده و اختیارش آن را مطیعانه یا عاصیانه می کند.<ref>فخر رازی، القضا والقدر ، ص 32 و فخر رازی تلخیص المحصّل ، ص 325</ref>او با این تعریف، شبهات مربوط به بعثت پیامبران، تکالیف انسان ها و نیز مسایل مربوط به وعده و وعید را توجیه می کند.هم چنین این متکلم اشعری، تصرفِ تابع حس را معیار تفاوت میان فعل اختیاری و اضطراری می داند. <ref>ابو بکر باقلانی، تمهید الاوایل و تلخیص الدلایل ،ص 347</ref> چنین تصرفی از منظر وی کسب نامیده می شود. | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
''' [عبد الملک جوینی]](419-475 ق)''' با توجه به اشکالات تفاسیر متکلمان گذشته از نحوه تفسیر کسب، صریحا اعتراف می کند که تاثیر قدرت انسان در طول قدرت الهی است. جوینی تقریر اشعری و باقلانی را در باره نظریه کسب نقد می کند و معتقد است که عقل نمی تواند بپذیرد که انسان نسبت به انجام فعل قدرت و استطاعت ندارد و علاوه استطاعت و قدرتی که بی اثر باشد، با نبود قدرت تفاوتی ندارد، پس باید بگوییم که عبد استطاعت و قدرت حقیقی دارد تا استنادش نسبت به آن چه انجام می دهد حقیقی باشد. اما این استناد بر وجه خلق نیست، زیرا خلق در جایی قابل تصور است که موجودی که سابقه عدم دارد آفریده شود و این از عهده انسانی که خود مخلوق است، زیرا انسان همان طور که از یک طرف نسبت به افعالش احساس اقتدار و استقلال می کند، همان گونه نیز احساس وابستگی می کند. بنا بر این فعلی که وجودش به قدرت و سببی مستند می شود، آن سبب و قدرت نیز به سبب و قدرت دیگری مستند می شود و این استناد به شکل توالی فاعل ها سر انجام به مسبب الاسباب که چیزی جز خالق اسباب و مسببات نیست، منتهی می شود. نقل کرده اند که که جوینی این رای را از حکمای الهی گرفته است. <ref>شهرستانی عبدالکریم، الملل و النحل ، ص 111 و 112</ref> | ''' [عبد الملک جوینی]](419-475 ق)''' با توجه به اشکالات تفاسیر متکلمان گذشته از نحوه تفسیر کسب، صریحا اعتراف می کند که تاثیر قدرت انسان در طول قدرت الهی است. جوینی تقریر اشعری و باقلانی را در باره نظریه کسب نقد می کند و معتقد است که عقل نمی تواند بپذیرد که انسان نسبت به انجام فعل قدرت و استطاعت ندارد و علاوه استطاعت و قدرتی که بی اثر باشد، با نبود قدرت تفاوتی ندارد، پس باید بگوییم که عبد استطاعت و قدرت حقیقی دارد تا استنادش نسبت به آن چه انجام می دهد حقیقی باشد. اما این استناد بر وجه خلق نیست، زیرا خلق در جایی قابل تصور است که موجودی که سابقه عدم دارد آفریده شود و این از عهده انسانی که خود مخلوق است، زیرا انسان همان طور که از یک طرف نسبت به افعالش احساس اقتدار و استقلال می کند، همان گونه نیز احساس وابستگی می کند. بنا بر این فعلی که وجودش به قدرت و سببی مستند می شود، آن سبب و قدرت نیز به سبب و قدرت دیگری مستند می شود و این استناد به شکل توالی فاعل ها سر انجام به مسبب الاسباب که چیزی جز خالق اسباب و مسببات نیست، منتهی می شود. نقل کرده اند که که جوینی این رای را از حکمای الهی گرفته است. <ref>شهرستانی عبدالکریم، الملل و النحل ، ص 111 و 112</ref> | ||
'''[[ابو حامد غزالی]](450-505)'''اگر چه در کلیت تفسیر کسب، هم رای | '''[[ابو حامد غزالی]](450-505)'''اگر چه در کلیت تفسیر کسب، هم رای ابوالحسن اشعری و نیز باقلانی است، اما در بسیاری از استناد ها و نظراتش به صراحت از جبر و تفویض تبری می جوید و راه میان این دو را بر می گزیند و آن را عقیده تمام اهل سنت و جماعت می داند. وی برای پرهیز از اتهام جبر، اعتراف می کند این که بگوییم انسان هیچ اختیاری در انجام فعل نداشته باشد، خلاف وجدان و فهم عقل است. <ref> ابو حامد غزالی، احیاء علوم الدین ، ص 249</ref> با این حال این متکلم اشعری چون دیگر اشاعره در تفسیر نظریه کسب تلاش می کند ضمن دفاع از توحید در خالقیت، نحوه انتساب صحیح افعال به عباد را نیز تفسیر کند. در نگاه غزالی، خدای متعال در خلق و اختراع عالم منفرد است و هم زمان قدرت و مقدور را با هم می آفریند و کسی جز او نمی تواند چیزی را خلق کند. بنا برا ین، با طرح این نظریه در صدد تفسیر صحیح از نحوه انتساب افعال به عباد است و آن را پاسخ مناسبی برای توجیه افعال انسانی می داند. به گمان او نظریه کسب در واقع توجیه کننده افعال اختیاری انسان در برابر جبر و تفویض است. به همین دلیل در تفسیر آن، آگاهی از همراهی با فعل کسب شده را لحاظ می کند و تنها راه فرار از اتهام جبر گرایی را در همین نوع نگاه و تفسیر می داند. غزالی باره علت برگزیدن نام کسب می گوید اکنون که نمی توان گفت انسان خالق است و نیز نمی توان گفت که مجبور است، پس باید نامی دیگر برای افعالش انتخاب کرد که نه خالق باشد و نه مخترع( و نه مجبور) پس به پیروی از کتاب خدا و تیمن از آن، نام کسب را برای افعال عباد بر گزینیم.<ref> ابو حامد غزالی، الاقتصاد فی الاعتقاد ،ص 60</ref> | ||
'''[[فخرالدین رازی]] (543-606)''' معتقد است که افعال اختیاری بشر منوط به وجود قدرت و داعی است و وقتی این دو صفت حاصل شود، عبد حقیقتا فاعل می شود. او می گوید ما ضرورتا می فهمیم که وقتی برای فاعل انسانی داعی بر انجام فعل حاصل شود و مانعی هم در بین نباشد، آن فعل محقق خواهد شد.<ref>فخرالدین رازی، القضا و القدر ، ص 31</ref> او در جای دیگر نیز به این موضوع پرداخته و آن را مذهب خود دانسته است که مجموع قدرت با انگیزه مشخص(داعی) موجب حصول فعل می شود.<ref>فخرالدین رازی، المطالب العالیة من العلم الإلهی ،ج3، ص 73</ref> | '''[[فخرالدین رازی]] (543-606)''' معتقد است که افعال اختیاری بشر منوط به وجود قدرت و داعی است و وقتی این دو صفت حاصل شود، عبد حقیقتا فاعل می شود. او می گوید ما ضرورتا می فهمیم که وقتی برای فاعل انسانی داعی بر انجام فعل حاصل شود و مانعی هم در بین نباشد، آن فعل محقق خواهد شد.<ref>فخرالدین رازی، القضا و القدر ، ص 31</ref> او در جای دیگر نیز به این موضوع پرداخته و آن را مذهب خود دانسته است که مجموع قدرت با انگیزه مشخص(داعی) موجب حصول فعل می شود.<ref>فخرالدین رازی، المطالب العالیة من العلم الإلهی ،ج3، ص 73</ref> | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
==خلاصه تفاسیر نظریه کسب از دیدگاه ماتریدیه== | ==خلاصه تفاسیر نظریه کسب از دیدگاه ماتریدیه== | ||
'''ابو منصور ماتریدی.(م 333 ق)''' به عنوان موسس مکتب ماتریدیه معتقد است میان [[خلق فعل]] و کسب آن تفاوت وجود دارد، خلق برای خدا و کسب برای انسان است. <ref>ابو منصور ماتریدی، التوحید ، ص 225</ref> وی این ادعا را مطابق با دلایل عقلی و سمعی که به وجود وعد و وعید اشاره می کند، می داند. <ref>همان، ص 168</ref> ماتریدی بر خلاف | '''ابو منصور ماتریدی.(م 333 ق)''' به عنوان موسس مکتب ماتریدیه معتقد است میان [[خلق فعل]] و کسب آن تفاوت وجود دارد، خلق برای خدا و کسب برای انسان است. <ref>ابو منصور ماتریدی، التوحید ، ص 225</ref> وی این ادعا را مطابق با دلایل عقلی و سمعی که به وجود وعد و وعید اشاره می کند، می داند. <ref>همان، ص 168</ref> ماتریدی بر خلاف ابوالحسن اشعری به استطاعت قبل از فعل اعتقاد دارد.<ref> ر ک، همان، ص 188</ref> وی علاوه می گوید امر و نهی بر تکالیف و افعال و نیز وجود وعده و وعید نشان از واقعی بودن این انتساب دارد. <ref>همان، ص 167</ref> . ابو منصور به برخی از آیات قرآن استشهاد می کند که علاوه بر امر و نهی به انسان، او را مسئول عمل خویش می داند.<ref>ر ک، همان</ref>. از نگاه ماتریدی کسبِ آگاهان کسبی است که همراه با علم و اختیار و مسئولیت باشد و هم چنین این گونه نیست که چون نمی تواند فعل را خلق کند، پس نتواند آن را کسب کند و نسبت به آن مجبور باشد.<ref>همان، ص 175</ref> زیرا جهت خلقی فعل با جهت کسبی آن؛ دو مقوله جدااز هم است. | ||
'''[[ | '''[[ابوالیسر بزدوی]](421- 494 ق )''' در بحث افعال عباد تابع اهل سنت و جماعت است و خلق را برای خدا و کسب را سزاوار انسان می داند و معتقد است که عبد فاعل واقعی فعل و وابسته به قدرت و اختیاری است که هر دو حادث است.<ref> ابوالیسر بزدوی (محمد بن محمد)، اصول الدین ، ص 104</ref> | ||
'''[[ابو معین نسفی]](.418 یا 438- 508 ق)''' در باره افعال عباد و کسب، همانند ابو منصور ماتریدی و بزدوی قدرت و اختیار انسان را در ایجاد فعل( به معنای کسب) دخیل می داند. وی می گوید نظر حق این که برای بندگان افعالی است که به واسطه آن عاصی یا مطیع می شوند، اما آن افعال در اصل مخلوق خدا است، هر چند ثواب و عقاب تابع خلق افعال نیست، بلکه تابع افعال انسان است، به این معنا که انسان فعل خلق شده را مطیعانه یا عاصیانه کسب می کند و هر فطرتی فرق فعل اختیاری و اضطراری را می فهمد. <ref>ابو معین نسفی التمهید فی اصول الدین</ref> | '''[[ابو معین نسفی]](.418 یا 438- 508 ق)''' در باره افعال عباد و کسب، همانند ابو منصور ماتریدی و بزدوی قدرت و اختیار انسان را در ایجاد فعل( به معنای کسب) دخیل می داند. وی می گوید نظر حق این که برای بندگان افعالی است که به واسطه آن عاصی یا مطیع می شوند، اما آن افعال در اصل مخلوق خدا است، هر چند ثواب و عقاب تابع خلق افعال نیست، بلکه تابع افعال انسان است، به این معنا که انسان فعل خلق شده را مطیعانه یا عاصیانه کسب می کند و هر فطرتی فرق فعل اختیاری و اضطراری را می فهمد. <ref>ابو معین نسفی التمهید فی اصول الدین</ref> | ||
'''[[ | '''[[ابوالثناء لامشی]] حنفی.م 539 ق''' در تفسیر کسب بعد از اشاره به این سخن که متکلمان در باب افعال اختیاری عباد دچار اختلاف شده اند، به اعتقاد اهل سنت و جماعت اشاره می کند که آن ها افعال عباد را مخلوق خدا و مکسوب عباد می دانند. از منظر آنان خدا خالق، موجد و مبدع است و عبد به دلیل مباشرت با فعل کاسب می باشد. در این صورت، عبد فعل آفریده شده را مطیعانه یا عاصیانه کسب می کند.<ref>لامشی ابوالثناء، التمهید لقواعد التوحید،ص 97</ref> | ||
'''[[کمال بن همام]](حدود 790 – 861 ق)''' افعال عباد را تابع مشیت الهی می داند و معتقد است که فعل عبد هر چند مورد کسب عبد است، اما آن فعل به خواست و اراده الهی واقع می شود. پس اوست که فعلی را اراده می کند که از نگاه ما شرّ و کفر و ... می باشد، همان طور که نیکی و خیر را اراده می کند، در حالی که اگر خدا کفر و یا ایمان و خیر را اراده نکند، فعلی محقق نمی شود.<ref>کمال ابن همام، ا لمسایره فی علم الکلام ،ص 61</ref>به نظر می رسد در تعریف ابن همام از کسب، جنبه جبر پر رنگ و اختیار کم رنگ شده است، زیرا در این تعریف، سخن از اراده قاهره الهی است که موجب می شود کفر و ایمان آفریده خدا باشد، ولی از طرف انسان کسب شود. با این حساب ابن همام در ظاهر هیچ اراده و مشیتی را برای انسان قایل نیست. | '''[[کمال بن همام]](حدود 790 – 861 ق)''' افعال عباد را تابع مشیت الهی می داند و معتقد است که فعل عبد هر چند مورد کسب عبد است، اما آن فعل به خواست و اراده الهی واقع می شود. پس اوست که فعلی را اراده می کند که از نگاه ما شرّ و کفر و ... می باشد، همان طور که نیکی و خیر را اراده می کند، در حالی که اگر خدا کفر و یا ایمان و خیر را اراده نکند، فعلی محقق نمی شود.<ref>کمال ابن همام، ا لمسایره فی علم الکلام ،ص 61</ref>به نظر می رسد در تعریف ابن همام از کسب، جنبه جبر پر رنگ و اختیار کم رنگ شده است، زیرا در این تعریف، سخن از اراده قاهره الهی است که موجب می شود کفر و ایمان آفریده خدا باشد، ولی از طرف انسان کسب شود. با این حساب ابن همام در ظاهر هیچ اراده و مشیتی را برای انسان قایل نیست. |