confirmed
۳٬۹۰۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
پس از استقرار امام در مرو، مأمون قاصدی به خانه امام رضا فرستاد و به وی پیشنهاد داد که من میخواهم خودم را از خلافت خلع کنم و آن را به تو بسپارم ولی امام به شدت با این کار مخالفت کرد. امام در پاسخ مأمون گفت: «اگر حکومت حق توست، نمیتـوانی به کس دیگر ببخشی و اگر متعلق به تو نیست، شایستگی بخشـش آن را نـداری»<ref>فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ۱۳۷۷ش، ص۱۳۳</ref> محققان معتقدند این پاسخ امام اساس مشروعیت خلافت مأمون را زیر سوال برد.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳، ج۴۹، ص۱۲۹</ref>سید جعفر مرتضی عاملی نیز معتقد است اساسا مأمون جدیتی در پیشنهاد خلافت به امام رضا (ع) نداشت. وی مباحث گستردهای را مطرح ساخته و در نهایت این پیشنهاد مأمون را تلاشی برای تثبیت خلافت خود وی ارزیابی میکند.<ref>رک: درخشه، حسینی فائق، «سیره سیاسی امام رضا (ع) در برخورد با حکومت جور»، ص۲۱</ref> پس از این، مأمون خواست که ولایت عهدی پس از خودش را به امام واگذار نماید. باز با مخالفت شدید امام مواجه شد. در این هنگام مأمون سخنی با شائبه تهدید به زبان آورد و در این میان گفت: عمر بن خطاب، شورا را در شش نفر قرار داد (ر.ک: شورای شش نفره) که یکی از آنان جد تو امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب بود. عمر شرط کرد هرکدام از آنان مخالفت کرد گردنش زده شود. چارهای نیست جز اینکه آنچه از تو میخواهم بپذیری که من گزیری از آن نمییابم. امام (ع) پاسخ داد: پس من میپذیرم بدین شرط که نه فرمان دهم و نه بازدارم، نه فتوا دهم و نه قضاوت کنم، نه کسی را به کاری گمارم و نه عزل کنم و نه چیزی را از جایگاهش تغییر دهم. مأمون، شرط او را پذیرفت.<ref>رک: عاملی، الحیاة السیاسیه للامام الرضا (ع)، ۱۴۱۶ق، ص۲۸۶</ref> | پس از استقرار امام در مرو، مأمون قاصدی به خانه امام رضا فرستاد و به وی پیشنهاد داد که من میخواهم خودم را از خلافت خلع کنم و آن را به تو بسپارم ولی امام به شدت با این کار مخالفت کرد. امام در پاسخ مأمون گفت: «اگر حکومت حق توست، نمیتـوانی به کس دیگر ببخشی و اگر متعلق به تو نیست، شایستگی بخشـش آن را نـداری»<ref>فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ۱۳۷۷ش، ص۱۳۳</ref> محققان معتقدند این پاسخ امام اساس مشروعیت خلافت مأمون را زیر سوال برد.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳، ج۴۹، ص۱۲۹</ref>سید جعفر مرتضی عاملی نیز معتقد است اساسا مأمون جدیتی در پیشنهاد خلافت به امام رضا (ع) نداشت. وی مباحث گستردهای را مطرح ساخته و در نهایت این پیشنهاد مأمون را تلاشی برای تثبیت خلافت خود وی ارزیابی میکند.<ref>رک: درخشه، حسینی فائق، «سیره سیاسی امام رضا (ع) در برخورد با حکومت جور»، ص۲۱</ref> پس از این، مأمون خواست که ولایت عهدی پس از خودش را به امام واگذار نماید. باز با مخالفت شدید امام مواجه شد. در این هنگام مأمون سخنی با شائبه تهدید به زبان آورد و در این میان گفت: عمر بن خطاب، شورا را در شش نفر قرار داد (ر.ک: شورای شش نفره) که یکی از آنان جد تو امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب بود. عمر شرط کرد هرکدام از آنان مخالفت کرد گردنش زده شود. چارهای نیست جز اینکه آنچه از تو میخواهم بپذیری که من گزیری از آن نمییابم. امام (ع) پاسخ داد: پس من میپذیرم بدین شرط که نه فرمان دهم و نه بازدارم، نه فتوا دهم و نه قضاوت کنم، نه کسی را به کاری گمارم و نه عزل کنم و نه چیزی را از جایگاهش تغییر دهم. مأمون، شرط او را پذیرفت.<ref>رک: عاملی، الحیاة السیاسیه للامام الرضا (ع)، ۱۴۱۶ق، ص۲۸۶</ref> | ||
بدین طریق، مأمون در روز دوشنبه هفتم رمضان سال ۲۰۱ق. با امام رضا به عنوان ولیعهد پس از خود بیعت کرد و مردم را به جای لباس | بدین طریق، مأمون در روز دوشنبه هفتم رمضان سال ۲۰۱ق. با امام رضا به عنوان ولیعهد پس از خود بیعت کرد و مردم را به جای لباس سیاه<ref>لباسی که ابومسلم خراسانی و یارانش میپوشیدند که شاید به تقلید از رنگ پرچم پیامبر(ص) یا به نشانه سوگ شهدای اهل بیت پیامبر (ص) بوده است.(دائرة المعارف تشیع، ج۱، ۱۳۶۶، صص۴۴۰-۴۳۹)</ref>، سبزپوش کرد و فرمان آن را به اطراف و نواحی نوشت و برای امام رضا (ع) بیعت گرفت و به نام وی بر منبرها خطبه خواندند و دینار و درهم به نامش سکه زدند و کسی نماند که لباس سبز نپوشد مگر اسماعیل بن جعفر بن سلیمان بن علی هاشمی.<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۵۹</ref> | ||
=مناظرات= | =مناظرات= | ||
مأمون پس از آوردن امام رضا(ع) به مرو، جلسات علمی متعددی با حضور علمای گوناگون تشکیل داد. در این جلسات، مذکرات زیادی میان امام و دیگران صورت میگرفت که به طور عمده درباره مسائل اعتقادی و فقهی بود. بخشی از این مذاکرات را طبرسی در کتاب احتجاج فراهم آورده است. | مأمون پس از آوردن امام رضا(ع) به مرو، جلسات علمی متعددی با حضور علمای گوناگون تشکیل داد. در این جلسات، مذکرات زیادی میان امام و دیگران صورت میگرفت که به طور عمده درباره مسائل اعتقادی و فقهی بود. بخشی از این مذاکرات را طبرسی در کتاب احتجاج فراهم آورده است.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۶۵</ref>برخی از این مناظرات [یا احتجاجات] از این قرارند:<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۲</ref> | ||
مناظره امام رضا در باب [[توحید]] | مناظره امام رضا در باب [[توحید]] | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
مناظره امام رضا با عالم زرتشتی | مناظره امام رضا با عالم زرتشتی | ||
مناظره امام رضا(ع) با عمران صابی | مناظره امام رضا(ع) با عمران صابی | ||
مأمون میخواست با کشاندن امام به بحث، تصوری را که عامه مردم درباره ائمه اهل بیت علیهم السلام داشتند و آنان را صاحب علم خاص مثلاً «علم لدنّی» میدانستند، از بین ببرد. | مأمون میخواست با کشاندن امام به بحث، تصوری را که عامه مردم درباره ائمه اهل بیت علیهم السلام داشتند و آنان را صاحب علم خاص مثلاً «علم لدنّی» میدانستند، از بین ببرد.<ref>ر.ک: طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۳۹۶ به بعد</ref> صدوق در این باره میگوید: مأمون اندیشمندان سطح بالای هر فرقه را در مقابل امام قرار میداد تا حجت آن حضرت را به وسیله آنان از اعتبار بیندازد و این به جهت حسد او نسبت به امام و منزلت علمی و اجتماعی او بود. اما هیچ کس با آن حضرت روبه رو نمیشد جز آن که به فضل او اقرار کرده و به حجتی که از طرف امام علیه او اقامه میشود، ملتزم میگردید.<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۲</ref> | ||
این مجالس به تدریج مشکلاتی را برای مأمون درست کرد. زمانی که وی متوجه شد، تشکیل چنین جلساتی برای وی خطرناک است، اقدام به محدود کردن امام کرد. از عبدالسلام هروی نقل شده که به مأمون اطلاع دادند: امام رضا علیهالسلام مجالس کلامی تشکیل داده و بدین وسیله مردم شیفته وی میشوند. مأمون به محمد بن عمرو طوسی مأموریت داد تا مردم را از مجلس آن حضرت طرد نماید. پس از آن امام در حق مأمون نفرین کرد. | این مجالس به تدریج مشکلاتی را برای مأمون درست کرد. زمانی که وی متوجه شد، تشکیل چنین جلساتی برای وی خطرناک است، اقدام به محدود کردن امام کرد. از عبدالسلام هروی نقل شده که به مأمون اطلاع دادند: امام رضا علیهالسلام مجالس کلامی تشکیل داده و بدین وسیله مردم شیفته وی میشوند. مأمون به محمد بن عمرو طوسی مأموریت داد تا مردم را از مجلس آن حضرت طرد نماید. پس از آن امام در حق مأمون نفرین کرد.<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۲ به نقل از صدوق در عیون اخبار الرضا، اعلمی، ج۱، ص۱۵۲</ref> | ||
=نماز عید= | =نماز عید= | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
پس از عقد ولایتعهدی (در ۷ رمضان سال ۲۰۱) چون عید (ظاهراً عید فطر سال ۲۰۱ق) رسید مأمون از امام خواست تا نماز عید بخواند، اما امام بر مبنای شرایطی که در ابتدای ولایتعهدی با مأمون ذکر کرده بود از پذیرش اقامه نماز عید عذر خواست. مأمون اصرار کرد و امام ناچار قبول کرد و فرمود: پس من همچون رسول خدا(ص) به نماز خواهم رفت. مأمون نیز پذیرفت. مردم انتظار داشتند که امام رضا (ع) مانند خلفا با آداب و رسوم خاصی از خانه خارج شود، اما دیدند که ایشان با پای برهنه در حالیکه تکبیر میگوید به راه افتاد. امیران که با لباس رسمی و معمولِ اینگونه مراسم آمده بودند، با دیدن این وضع، یکباره از اسبها فرود آمده و کفشها را از پا درآوردند و با گریه و تکبیرگویان پشت سر امام به راه افتادند. امام در هر قدم که میرفت سه بار تکبیر میگفت. | پس از عقد ولایتعهدی (در ۷ رمضان سال ۲۰۱) چون عید (ظاهراً عید فطر سال ۲۰۱ق) رسید مأمون از امام خواست تا نماز عید بخواند، اما امام بر مبنای شرایطی که در ابتدای ولایتعهدی با مأمون ذکر کرده بود از پذیرش اقامه نماز عید عذر خواست. مأمون اصرار کرد و امام ناچار قبول کرد و فرمود: پس من همچون رسول خدا(ص) به نماز خواهم رفت. مأمون نیز پذیرفت. مردم انتظار داشتند که امام رضا (ع) مانند خلفا با آداب و رسوم خاصی از خانه خارج شود، اما دیدند که ایشان با پای برهنه در حالیکه تکبیر میگوید به راه افتاد. امیران که با لباس رسمی و معمولِ اینگونه مراسم آمده بودند، با دیدن این وضع، یکباره از اسبها فرود آمده و کفشها را از پا درآوردند و با گریه و تکبیرگویان پشت سر امام به راه افتادند. امام در هر قدم که میرفت سه بار تکبیر میگفت. | ||
گفتهاند که فضل به مأمون گفت: اگر امام رضا بدین صورت به مصلّا(محل برپایی نماز) برسد، مردم فریفته او میشوند، بهتر آن است که از او بخواهی برگردد. پس مأمون فردی را فرستاد و از امام خواست که برگردد. آن حضرت کفش خود را به پا کرد و سوار بر مرکب شد و بازگشت. | گفتهاند که فضل به مأمون گفت: اگر امام رضا بدین صورت به مصلّا(محل برپایی نماز) برسد، مردم فریفته او میشوند، بهتر آن است که از او بخواهی برگردد. پس مأمون فردی را فرستاد و از امام خواست که برگردد. آن حضرت کفش خود را به پا کرد و سوار بر مرکب شد و بازگشت.<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۲-۴۴۳؛ نیز نگاه کنید به: صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۷۲</ref> | ||
=شهادت= | =شهادت= | ||
شهادت علیبنموسی(ع) را جمعه یا دوشنبه آخر ماه صفر، یا ۱۷ صفر، یا ۲۱ رمضان، یا ۱۸ جمادیالاولی، یا ۲۳ ذیالقعده، یا آخر آن، در سال ۲۰۲، یا ۲۰۳، یا ۲۰۶ نقل کردهاند. | شهادت علیبنموسی(ع) را جمعه یا دوشنبه آخر ماه صفر، یا ۱۷ صفر، یا ۲۱ رمضان، یا ۱۸ جمادیالاولی، یا ۲۳ ذیالقعده، یا آخر آن، در سال ۲۰۲، یا ۲۰۳، یا ۲۰۶ نقل کردهاند.<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۳-۴۴۴</ref>کلینی، وفات او را در ماه صفر سال ۲۰۳ق. در ۵۵ سالگی ذکر میکند.<ref>فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ۱۳۷۷ش، ص۴۳</ref> طبق نظر بیشتر علماء و مورخین سال شهادت امام رضا، ۲۰۳ق. بوده است.<ref>کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۴۸۶</ref>طبرسی روز شهادت را در آخر ماه صفر نقل میکند.<ref>عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا، ۱۴۳۰ق، ص۱۶۹</ref> | ||
در تعداد سالهای زندگی علی بنموسی نیز با توجه به اختلاف در تاریخ ولادت و شهادت او، از ۴۷ سال تا ۵۷ سال گفته شده است. | در تعداد سالهای زندگی علی بنموسی نیز با توجه به اختلاف در تاریخ ولادت و شهادت او، از ۴۷ سال تا ۵۷ سال گفته شده است.<ref>طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۴۱</ref> طبق قول مشهور در تاریخ ولادت و وفات وی، سن امام رضا در هنگام شهادت ۵۵ سال بوده است. | ||
همچنین نقل قولهای متفاوتی در چگونگی شهادت امام رضا(ع) ذکر شده است: | همچنین نقل قولهای متفاوتی در چگونگی شهادت امام رضا(ع) ذکر شده است: | ||
در تاریخ یعقوبی آمده است، مأمون در سال ۲۰۲ق از مرو رهسپار عراق شد و ولیعهدش رضا(ع) و وزیرش فضل بن سهل ذوالریاستین همراه وی بودند. | در تاریخ یعقوبی آمده است، مأمون در سال ۲۰۲ق از مرو رهسپار عراق شد و ولیعهدش رضا(ع) و وزیرش فضل بن سهل ذوالریاستین همراه وی بودند.<ref>ر.ک: القرشی، حیاة الامام علی بن موسی الرضا، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۵۰۳-۵۰۴</ref> چون به طوس رسیدند، امام رضا(ع) در قریهای که به آن نوقان گفته میشود، در اول سال ۲۰۳ق وفات کرد و بیماری آن حضرت بیش از سه روز نبود و گفته شده که علی بن هشام انار مسمومی به او خورانید و مأمون بر وی سخت بیتابی نشان داد. یعقوبی در ادامه مینویسد: «خبر داد مرا ابوالحسن بن ابی عباد و گفت: مأمون را دیدم که قبایی سفید در برداشت و در (تشییع) جنازه رضا سربرهنه میان دو قائمه نعش پیاده میرفت و میگفت؛ یا اباالحسن پس از تو به که دلخوش باشم؟ و سه روز نزد قبرش اقامت گزید و هر روز قرصی نان و مقداری نمک برای او میآوردند و خوراکش همان بود، سپس در روز چهارم بازگشت».<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۶۹</ref> | ||
شیخ مفید نقل میکند مأمون، عبدالله بن بشیر را امر کرد که ناخنهایش را نگیرد تا درازتر از حد معمول شود و سپس چیزی شبیه تمر هندی بدو داده تا با دستانش خمیر کند. آنگاه مأمون پیش امام رضا(ع) رفته و عبدالله را صدا زده و از او خواسته است که با دستانش آب انار بگیرد و سپس آن را به امام رضا(ع) نوشانید و این سبب وفات حضرت پس از دو روز شده است. | شیخ مفید نقل میکند مأمون، عبدالله بن بشیر را امر کرد که ناخنهایش را نگیرد تا درازتر از حد معمول شود و سپس چیزی شبیه تمر هندی بدو داده تا با دستانش خمیر کند. آنگاه مأمون پیش امام رضا(ع) رفته و عبدالله را صدا زده و از او خواسته است که با دستانش آب انار بگیرد و سپس آن را به امام رضا(ع) نوشانید و این سبب وفات حضرت پس از دو روز شده است.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴71</ref> | ||
شیخ صدوق روایاتی را بدین مضمون نقل میکند که در بعضی از آنها سم در انگور ذکر شده است و در بعضی، هم در انگور و هم در انار آمده است. | شیخ صدوق روایاتی را بدین مضمون نقل میکند که در بعضی از آنها سم در انگور ذکر شده است و در بعضی، هم در انگور و هم در انار آمده است.<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۷۰</ref> سید جعفر مرتضی عاملی، شش نظر را درباره درگذشت امام رضا(ع) ذکر میکند.<ref>ر.ک: صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۲۴۵</ref> | ||
ابن حِبّان از محدثان و رجال شناسان قرن چهارم هجری، ذیل نام «علی بن موسی الرضا» مینویسد: علی بن موسی الرضا به وسیله سمی که مأمون به وی خوراند، رحلت یافت. این حادثه در روز شنبه سال ۲۰۳ق. بود. | ابن حِبّان از محدثان و رجال شناسان قرن چهارم هجری، ذیل نام «علی بن موسی الرضا» مینویسد: علی بن موسی الرضا به وسیله سمی که مأمون به وی خوراند، رحلت یافت. این حادثه در روز شنبه سال ۲۰۳ق. بود.<ref>ر.ک: عاملی، زندگی سیاسی هشتمین امام، ۱۳۸۱ش، ص۲۰۲-۲۱۲</ref> | ||
در مورد علت قتل امام رضا(ع) توسط مأمون، دلایل مختلفی ذکر شده است: غلبه امام بر علمای مختلف در جلسات مناظره، | در مورد علت قتل امام رضا(ع) توسط مأمون، دلایل مختلفی ذکر شده است: غلبه امام بر علمای مختلف در جلسات مناظره،<ref>ابن حبان، الثقات، ۱۴۰۲ق، ج۸، ص۴۵۶-۴۵۷؛ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۷۶ش، ص۴۶۰</ref> استقبال پرشور مردم از امامت امام در مراسم نماز عید مأمون از این حادثه احساس خطر کرد و متوجه شد دادن ولایت عهدی به امام، اوضاع را علیه وی سختتر کرده است. از این رو، مراقبانی برای آن حضرت گمارد تا مبادا اقدامی بر ضد مأمون انجام دهد.<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۷۶ش، ص۴۴۳</ref> امام از مأمون وحشتی نداشت و در اکثر اوقات به او چنان جواب میداد که ناراحتش میکرد. این وضع نیز باعث خشم مأمون و زیادتر شدن دشمنی وی نسبت به حضرت میشد، هرچند آشکار نمیکرد.<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۷۶ش، ص۴۴4</ref> چنانکه نقل شده هنگامی که مأمون از خبر یکی از فتوحات نظامیاش خوشحالی میکرد، امام رضا(ع) به او گفت: «ای امیر مؤمنان، از خدا بترس درباره امت محمد(ص) و آنچه که خدا به تو واگذار کرده است. تو امور مسلمین را تضییع کردهای و...»<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۷۶ش، ص۴۴۴-۴۴۵</ref> | ||
=حرم امام رضا (ع)= | =حرم امام رضا (ع)= | ||
پس از شهادت امام رضا(ع)، مأمون، او را در خانه حمید بن قحطبه طائی (بقعه هارونیه) در روستای سناباد، دفن کرد. | پس از شهادت امام رضا(ع)، مأمون، او را در خانه حمید بن قحطبه طائی (بقعه هارونیه) در روستای سناباد، دفن کرد.<ref>عطاردی، مسند الامام الرضا، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۸۴-۸۵</ref> امروزه حرم رضوی، در ایران و در شهر مشهد مقدس واقع است و سالانه زیارتگاه میلیونها مسلمان از کشورهای مختلف است.<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۷۱ | ||
</ref> | |||
=سیره رضوی= | =سیره رضوی= | ||
==سیره عبادی== | ==سیره عبادی== | ||
در سیره عملی امام رضا(ع) آمده است که آن حضرت در مناظرات علمی که بزرگان ادیان و فرق در آن حضور داشتند، به مجرد شنیدن صدای اذان، جلسه را ترک میکرد و در پاسخ به درخواست حاضران برای ادامه بحث علمی، فرمود: نماز میگزاریم و بازمیگردیم. | در سیره عملی امام رضا(ع) آمده است که آن حضرت در مناظرات علمی که بزرگان ادیان و فرق در آن حضور داشتند، به مجرد شنیدن صدای اذان، جلسه را ترک میکرد و در پاسخ به درخواست حاضران برای ادامه بحث علمی، فرمود: نماز میگزاریم و بازمیگردیم.<ref>دخیل، ائمتنا: سیرة الائمة الاثنی عشر، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۷۶-۷۷</ref> گزارشهایی از عبادتهای شبانه و شب زندهداری ایشان نقل شده است.<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۷۲</ref> هنگامی که امام رضا(ع) پیراهن خود را به دعبل خزاعی هدیه داد به او فرمود: از این پیراهن محافظت کن که من با آن، هزار شب، در هر شب هزار رکعت نماز خواندهام و با آن هزار بار قرآن را ختم کردهام.<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱84</ref> سجدههای طولانی آن حضرت نیز گزارش شده است.<ref>طوسی، الامالی، ۱۴۱۴ق، ص۳۵۹</ref> | ||
==سیره اخلاقی== | ==سیره اخلاقی== | ||
نمونههای فراوانی از برخورد نیک امام در معاشرت با دیگران نقل شده است. رفتار محبتآمیز و همسفره شدن امام با بردگان و زیردستان حتی پس از ولیعهدی | نمونههای فراوانی از برخورد نیک امام در معاشرت با دیگران نقل شده است. رفتار محبتآمیز و همسفره شدن امام با بردگان و زیردستان حتی پس از ولیعهدی<ref>صدوق، عیون أخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۷</ref> نمونهای از این گزارشها است. ابن شهرآشوب نقل کرده است که روزی امام به حمام رفت و یکی از حاضران که امام را نمیشناخت از ایشان خواست دلاکی او را انجام دهد. امام پذیرفت و شروع به دلاکی کرد. دیگران با مشاهده این ماجرا امام را به آن مرد معرفی کردند و وقتی آن مرد شرمسار شد و عذرخواهی کرد، امام او را آرام کرد و به دلاکی ادامه داد.<ref>صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۵۹</ref> | ||
==سیره تربیتی== | ==سیره تربیتی== | ||
در سیره رضوی بر نقش خانواده در تربیت فرزند تاکید شده و مواردی همچون لزوم ازدواج با همسر صالح، | در سیره رضوی بر نقش خانواده در تربیت فرزند تاکید شده و مواردی همچون لزوم ازدواج با همسر صالح،<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، نشر علامه، ج۴، ص۳۶۲</ref> اهتمام به ایام بارداری،<ref>کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۵، ص۳۲۷</ref> نامگذاری نیک،<ref>کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۶، ص۲۳</ref> و تکریم کودک<ref>کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۶، ص۱۹</ref> گوشزد شده است. در مورد اهتمام امام رضا(ع) به انس گرفتن با نزدیکان نیز نقل شده است که هرگاه امام فراغتی پیدا میکرد، نزدیکان و اطرافیانش از کوچک و بزرگ را جمع میکرد و به گفتگو با آنان میپرداخت.<ref>نوری، مستدرک الوسائل، ۱۴۰۸ق، ج۱۵، ص۱۷۰</ref> | ||
==سیره علمی== | ==سیره علمی== | ||
امام رضا(ع) وقتی در مدینه حضور داشت در روضه نبوی مینشست و دانشمندانی که از پاسخ سؤالات درمیماندند، از امام یاری میخواستند. | امام رضا(ع) وقتی در مدینه حضور داشت در روضه نبوی مینشست و دانشمندانی که از پاسخ سؤالات درمیماندند، از امام یاری میخواستند.<ref>شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۵۹</ref> پس از حضور در مرو نیز از رهگذر مناظراتی که برپا میشد، به بسیاری از شبهات و سؤالات پاسخ میگفت. افزون بر آن امام در منزل خود و در مسجد مرو حوزه علمی تشکیل داد ولی وقتی مجلس درس امام بالا گرفت مامون دستور تعطیلی آن را صادر کرد و امام او را نفرین کرد.<ref>طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۶۴</ref> | ||
===طب الرضا=== | ===طب الرضا=== | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۷: | ||
===تقیه نکردن در بحث امامت=== | ===تقیه نکردن در بحث امامت=== | ||
دوره امامت امام رضا(ع) تا حدی تقیه را برنمیتافت؛ زیرا وقایع مربوط به پیدایش جریان واقفیه، جامعه امامیه را با خطری جدی روبرو ساخته بود. بهعلاوه برخی بازماندگان فرقه فطحیه نیز در زمان امام رضا(ع) فعال بودند. با توجه به این شرایط، امام تا حدی از سیاست تقیه فاصله گرفت و با صراحت بیشتری به تبیین ابعاد امامت پرداخت. برای نمونه بحث مفترض الطاعه بودن امام، از زمان امام صادق(ع) در محافل دینی و کلامی مطرح شده بود ولی امامان در این مسئله با تقیه برخورد میکردند. امام رضا بدون آنکه به تعبیر روایات «ترسی از طغیانگر به خود راه دهد» خود را امام مفترض الطاعه معرفی مینمود. | دوره امامت امام رضا(ع) تا حدی تقیه را برنمیتافت؛ زیرا وقایع مربوط به پیدایش جریان واقفیه، جامعه امامیه را با خطری جدی روبرو ساخته بود. بهعلاوه برخی بازماندگان فرقه فطحیه نیز در زمان امام رضا(ع) فعال بودند. با توجه به این شرایط، امام تا حدی از سیاست تقیه فاصله گرفت و با صراحت بیشتری به تبیین ابعاد امامت پرداخت. برای نمونه بحث مفترض الطاعه بودن امام، از زمان امام صادق(ع) در محافل دینی و کلامی مطرح شده بود ولی امامان در این مسئله با تقیه برخورد میکردند. امام رضا بدون آنکه به تعبیر روایات «ترسی از طغیانگر به خود راه دهد» خود را امام مفترض الطاعه معرفی مینمود.<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۷۲</ref><ref>برای نمونه در پاسخ علی بن ابی حمزه بطائنی (از سران واقفیه) که از ایشان پرسید: آیا تو امام مفترض الطاعه هستی؟ فرمود: آری (کشی، ۱۳۴۸، ص۴۶۳) و در پاسخ فرد دیگری که همین سؤال را پرسید و سپس گفت: آیا مانند اطاعت از علی بن ابی طالب؟ نیز پاسخ آری داد.(کلینی، (۱۳۶۳ش)، ج۱، ص۱۸۷)</ref> در عین حال امام از شیعیان میخواست که «از خدا تقوا پیشه کنید و سخن ما را برای همگان پخش نکنید.»<ref>پاکتچی، ابعاد شخصیت و زندگی حضرت امام رضا، ۱۳۹۲ش، ج۱، ص۱۴۱-۱۴۷</ref> | ||
همچنین امام در پاسخ نامه مأمون که از ایشان خواسته بود درباره محض اسلام برای او بنویسد، پس از اشاره به توحید و نبوت پیامبر اسلام، امامت و جانشینی امام علی(ع) و یازده امام پس از وی را مطرح میکند و عبارت «القائم بامر المسلمین: کسی که امور مسلمانان را بر عهده دارد» را در مورد امام به کار میبرد.<ref>کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۲۲۴ | |||
</ref> | |||
=آثار منسوب= | =آثار منسوب= | ||
برخی از نویسندگان، از امام رضا(ع) به جز احادیث و اخباری که از آن حضرت نقل کردهاند و یا پاسخ کسانی که برای فهم مسائل علوم و معارف به آن بزرگوار مراجعه کردهاند (مثلاً کتاب عیون اخبار الرضا بسیاری از این مسائل را نقل کرده است.)، تألیفاتی نیز ذکر کردهاند که صحت انتساب آنها نیازمند ادله کافی است و استناد برخی از آنها قابل اثبات نیست. از جمله این تألیفات کتاب «الفقه الرضوی» است که محققین از علماء، نپذیرفتهاند که این کتاب نوشته امام رضا (ع) باشد. | برخی از نویسندگان، از امام رضا(ع) به جز احادیث و اخباری که از آن حضرت نقل کردهاند و یا پاسخ کسانی که برای فهم مسائل علوم و معارف به آن بزرگوار مراجعه کردهاند (مثلاً کتاب عیون اخبار الرضا بسیاری از این مسائل را نقل کرده است.)، تألیفاتی نیز ذکر کردهاند که صحت انتساب آنها نیازمند ادله کافی است و استناد برخی از آنها قابل اثبات نیست. از جمله این تألیفات کتاب «الفقه الرضوی» است که محققین از علماء، نپذیرفتهاند که این کتاب نوشته امام رضا (ع) باشد.<ref>صدوق، عیون أخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۲۲</ref> اثر دیگری که به امام رضا(ع) نسبت داده شده است، «رساله ذهبیه» در پزشکی است. گفته شده است که امام این رساله را در حدود سال ۲۰۱ق. برای مأمون فرستاد و مأمون برای نشان دادن اهمیت آن دستور میدهد که با طلا نوشته و پس از آن در خزانه دارالحکمه نگهداری شود و به همین مناسبت است که آن را رساله ذهبیه نامیدهاند. بسیاری از علماء بر این رساله شرح نوشتهاند.<ref>فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ۱۳۷۷ش، ص۱۸۷</ref> | ||
از دیگر آثار نسبت داده شده به امام رضا(ع) «صحیفة الرضا» در فقه است که انتساب آن به ایشان ثابت نشده است. | از دیگر آثار نسبت داده شده به امام رضا(ع) «صحیفة الرضا» در فقه است که انتساب آن به ایشان ثابت نشده است.<ref>فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ۱۳۷۷ش، ص۱۹۱-۱۹۶</ref> کتاب دیگری که به امام رضا (ع) نسبت داده شده است، کتاب «محض الاسلام و شرایع الدین» است که ظاهراً اطمینانی به صدور این کتاب از امام نیست.<ref>فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ۱۳۷۷ش، ص۱۹۶</ref> | ||
=اصحاب= | =اصحاب= | ||
برخی از نویسندگان، ۳۶۷ نفر را در زمره اصحاب و راویان حدیث امام رضا (ع) ذکر میکنند. | برخی از نویسندگان، ۳۶۷ نفر را در زمره اصحاب و راویان حدیث امام رضا (ع) ذکر میکنند.<ref>فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ۱۳۷۷ش، ص۱۹۷-۱۹۸</ref>برخی از اصحاب حضرت عبارتند از: | ||
یونس بن عبدالرحمن | یونس بن عبدالرحمن | ||
خط ۱۵۳: | خط ۱۵۳: | ||
=جایگاه نزد اهلسنت= | =جایگاه نزد اهلسنت= | ||
برخی بزرگان [[اهلسنت]] در سخنانی نسب، علم، فضل امام رضا(ع) را | برخی بزرگان [[اهلسنت]] در سخنانی نسب، علم، فضل امام رضا(ع) را ستود<ref>هر.ک: القرشی، حیاة الامام علی بن موسی الرضا، ۱۴۲۹ق</ref> و به زیارت حرم امام رضا (ع) میرفتهاند. ابن حِبّان، محدث اهل سنت در قرن سوم و چهارم هجری، گفته است که به زیارت قبر علی بن موسی در مشهد میرفته و با توسل به آن حضرت برخی مشکلاتش برطرف شده است.ع<ref>سقلانی، تهذیب التهذیب، دار صادر، ج۷، ص۳۸۹؛ یافعی، مرآة الجنان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۰</ref> همچنین [[ابن حجر عسقلانی]] نقل کرده که ابوبکر محمد بن خُزَیْمه، فقیه، مفسر و محدث اهل سنت در قرن سوم و چهارم هجری، و ابوعلی ثقفی به همراه دیگرانی از اهل سنت به زیارت قبر امام رضا(ع) رفتهاند. راوی این حکایت (که خودش آن را برای ابن حجر نقل کرده است) گفته است: «ابوبکر بن خزیمه چنان به بزرگداشت این بقعه، و فروتنی و زاری نزد آن پرداخت که ما متحیر شدیم.»<ref>ابن حبان، الثقات، ۱۴۰۲ق، ج۸، ص۴۵۷</ref> ابن نجار از جایگاه امام در علم و دین سخن به میان آورده و گفته است: «وی در علم و دین چنان جایگاهی داشت که در بیست و چند سالگی، در [[مسجدالنبى(ص)|مسجدالنبی]] فتوا میداد.»<ref>عسقلانی، تهذیب التهذیب، دار صادر، ج۷، ص۳۸۸</ref> | ||
=پانویس= | =پانویس= |