۸۷٬۸۳۶
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'كلام' به 'کلام') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
|- | |- | ||
|اساتید | |اساتید | ||
|ابواسحاق اسفراینى • ابو احمد عبدالله ابن عَدی • | |ابواسحاق اسفراینى • ابو احمد عبدالله ابن عَدی • ابوبکر محمد بن حسن بن فورَک • ابوعمرو اسماعیل بن نُجَید | ||
|- | |- | ||
|آثار | |آثار | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
=زندگینامه= | =زندگینامه= | ||
از آغاز زندگی او اطلاعات | از آغاز زندگی او اطلاعات اندکی دردست است. گفتهاند که زادبوم او بغداد بود تا آنکـه پدر وی، ابوعبدالله طاهر بن محمد بن عبدالله بغدادی (د ۳۸۳ق / ۹۹۳م) که مردی فرهیخته و دانش اندوخته بود، هر آنچه ازاهل و عیال و ثروت بسیار داشت به همراه خود برداشت و رو به نیشابور نهاد. <ref>خطیب، ۹ / ۳۵۸؛ ابنعساكر، ۲۵۴</ref> | ||
سال ورود خاندان بغدادی به نیشابور روشن نیست، اما میدانیم | سال ورود خاندان بغدادی به نیشابور روشن نیست، اما میدانیم که عبدالقاهر در ۳۷۰ق / ۹۸۰م در مناظرهای در ناحیه [[خراسان]] و احتمالاً در نیشابور شرکت داشته است.<ref>بغدادی، عبدالقاهر، الفرق...، ۲۲۴</ref> براساس برخی شواهد میتوان حدس زد زمانی که عبدالقاهر از درسهای شیوخ بغداد بهره برده، حدود ۲۰ سال داشته است. <ref>نکـ: همو، اصول ...، ۳۱۴- ۳۱۵، نیز نکـ: ادامۀ مقاله</ref> | ||
عبدالقاهر در نیشابور نیز به | عبدالقاهر در نیشابور نیز به تکمیل تحصیلات خود پرداخت و در حلقه درس ابواسحاق اسفراینی (د ۴۱۸ق / ۱۰۲۷م) حاضر شد و پس از استاد خویش و به خواست وی بر مسند او تکیه زد و سالیانی به تدریس علوم پرداخت. <ref>ابنعساكر، همانجا؛ صریفینی، ۵۴۵</ref> عبدالقاهر از بسیاری استادان دیگر نیز درس آموخته و [[حدیث]] شنیده است که از آن میان میتوان از ابواحمد عبدالله ابنعَدی، ابوبکر محمد بن حسن بن فورَک، ابوعمرو اسماعیل بن نُجَید، ابوعمرو محمد ابن جعفر بن مَطَر و قاضی ابومحمد عبدالله بن عمر مالکی نام برد. <ref>بغدادی، عبدالقاهر، اصول، ۲۵۳، ۳۱۰، ۳۱۴، الفرق، ۶ ؛ سبكی، عبدالوهاب، ۳ / ۲۲۳، ۵ / ۱۳۷، ۱۴۱. برای استادان دیگر، نکـ: بغدادی، عبدالقاهر، اصول، ۱۰۴، ۱۴۶، جمـ ، الفرق، ۴-۵؛ واحدی، ۳۴، ۳۰۱؛ ابنجوزی، ۱ / ۱۳۶؛ سبكی، عبدالوهاب، ۳ / ۳۵۵، ۱۰ / ۲۲۵</ref> | ||
جامعیت علمی عبدالقاهر | جامعیت علمی عبدالقاهر که گفته میشود ۱۷نوع از علوم را تدریس میکرده است، <ref>مثلاً نکـ: ابن عساكر، همانجا</ref> حلقه درس وی را به یکی از مهمترین حلقههای درسی منطقه خراسان و محل توجه دانشجویان آن زمان بدل ساخته بود. <ref>نکـ: صریفینی، همانجا؛ سبكی، عبدالوهاب، ۵ / ۱۳۶</ref> از شمار شاگردان او، ابوبکر احمدبن حسین بیهقی، ابوالقاسم قشیری و امامالحرمین جوینی پرآوازهترند. <ref>ابنعساكر، همانجا؛ نووی، تهذیب ...، ۱(۲) / ۲۶۸؛ ذهبی، ۱۷ / ۵۷۲؛ سبكی، عبدالوهاب، ۵ / ۱۳۷؛ برای دیگر نامها، نکـ: سلفی، ۵۱؛ ابنجوزی، همانجا؛ صفدی، ۱۹ / ۴۶؛ سبكی، عبدالوهاب، ۴ / ۲۸، ۵ / ۱۴۱-۱۴۳، جمـ، ۱۰ / ۲۲۵</ref> | ||
در سرگذشتنامهها از نیک طبعی و گشادهدستی عبدالقاهر سخن به میان آمده است، چنانکـه گفتهاند: دارایی فراوان خود را در راه | در سرگذشتنامهها از نیک طبعی و گشادهدستی عبدالقاهر سخن به میان آمده است، چنانکـه گفتهاند: دارایی فراوان خود را در راه کسب دانش و دستگیری از دانشآموزان صرف کرد و چیزی برای خود باقی نگذارد؛ <ref>مثلاً نکـ: صریفینی، همانجا؛ یافعی، ۳ / ۵۲؛ سبكی، عبدالوهاب، ۵ / ۱۳۸</ref> اما افزون بر این گزارش مستقل دیگری درباره ویژگیهای شخصی و زندگی فردی عبدالقاهر، جز اینکـه دخترش را به عقد ابوالمظفر شاهفور (شهفور) بن طاهر اسفراینی (د ۴۷۱ق / ۱۰۷۸م) درآورد<ref>نکـ: سبكی، عبدالوهاب، ۵ / ۱۱، ۶۴</ref> در دست نیست و در نتیجه باید هر گونه ارزیابی دیگر را بر پایه قراین موجود بنا کرد. | ||
اندک شواهد موجود از سفرهای عبدالقاهر به برخی شهرها مانند بلخ و [[ری]] حکـایت دارد. به نظر میرسد | اندک شواهد موجود از سفرهای عبدالقاهر به برخی شهرها مانند بلخ و [[ری]] حکـایت دارد. به نظر میرسد که اشتغال عمده او در این سفرها، املای حدیث به خواهندگان آن و یا ارشاد و ایراد مناظرات کلامی بوده باشد. <ref>نکـ: بغدادی، عبدالقاهر، الفرق، ۲۱۰، الملل...، ۱۴۴؛ سبكی، عبدالوهاب، ۷ / ۲۴۹، حاشیه</ref> | ||
سرانجام عبدالقاهر بر اثر واقعهای | سرانجام عبدالقاهر بر اثر واقعهای که از آن باعنوان «فتنه ترکمانان» یاد کردهاند نیشابور را به قصد اسفراین ترک کرد؛ اما چندی نگذشت که درهمانجا درگذشت و در کنار آرامگاه استادش ابواسحاق اسفراینی به خاک سپرده شد.<ref>ابنعساكر، ۲۵۳-۲۵۴؛ صریفینی، ۵۴۵ - ۵۴۶؛ سبكی، عبدالوهاب، ۵ / ۱۳۷-۱۳۹؛ نیز نکـ: ابنخلكان، ۶ / ۳۹۴</ref> | ||
بر اساس گزارشی از ذهبی | بر اساس گزارشی از ذهبی که عبدالقاهر را در هنگام مرگ مردی کهنسال خوانده است (۱۷ / ۵۷۳)، احتمالاً سن او در آن زمان، هفتاد و بیش از آن بوده است؛ و از آنجاکه او در بغداد از ابن عدی (د ۳۶۵ق / ۹۷۶م) نیز حدیث شنیده بود، شاید بتوان تولد او را در حدود سال ۳۵۰ق / ۹۶۱م تخمین زد. | ||
=آثار= | =آثار= | ||
از عبدالقاهر اشعاری باقی مانده است | از عبدالقاهر اشعاری باقی مانده است که بیشتر شیوه نظمهای تعلیمی را دارد و به ندرت میتوان در آنها ذوقی یا حلاوتی جست. او برخی از اشعار خویش را در نقض و احتجاج بر اهل دیگر فرق کلامی سروده است. مجموعهای مشتمل بر حدود ۵۵ بیت را میتوان از لابهلای نگاشتههای خود وی و آثار دیگر نویسندگان، سراغ گرفت <ref>نکـ: بغدادی، عبدالقاهر، الفرق، ۴۲، ۴۳، جمـ، الملل، ۵۲، ۸۶؛ ثعالبی، ۴ / ۴۱۴؛ ابنعساكر، ۲۵۴؛ ابنشاكر، ۱ / ۶۱۴ - ۶۱۵</ref> آثار دیگری که از عبدالقاهر برجای مانده، اندکی است از آنچه او نگاشته است: | ||
==چاپی== | ==چاپی== | ||
۱. اصول الدین | ۱. اصول الدین که با نام التبصرة البغدادیة نیز شناخته میشده است. <ref>نکـ: دنبالۀ مقاله</ref>این کتاب نخستینبار به کوشش هلموت ریتر در [[استانبول]] (۱۳۴۶ق/۱۹۲۸م) به چاپ رسیده است. | ||
۲. الایضاح عن اصول صناعة المسّاح. <ref>نکـ: دنبالۀ مقاله</ref> | ۲. الایضاح عن اصول صناعة المسّاح. <ref>نکـ: دنبالۀ مقاله</ref> | ||
۳. [[الفَرق بین الفِرَق]]، در ۵باب | ۳. [[الفَرق بین الفِرَق]]، در ۵باب که با شرح حدیث «افتراق امت» آغاز میشود و پس از آن، در ضمن ۳باب به بیان گرایشهای کلامی در میان [[مسلمانان]] میپردازد و در پایان، به توضیح آنچه خود، گروه رستگاران (الفرقه الناجیه) نامیده است، میپردازد. از میان چاپهای این کتاب، چاپ محمد زاهد کوثری (۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م) و چاپ محمد محییالدین عبدالحمید (۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴م) که هر دو در [[قاهره]] منتشر شده، قابل ذکر است. این کتاب در سدۀ ۷ق، بهوسیله عبدالرزاق بن رزق الله رَسعَنی خلاصه شد که با عنوان مختصر کتاب الفرق بین الفرق، به کوشش فیلیپ حِتّی در قاهره (۱۹۲۴م) به چاپ رسید. همچنین الفرق به وسیله محمد جواد مشکور و با نام تاریخ مذاهب اسلام به فارسی ترجمه شده است (تبریز، ۱۳۳۳ش، تهران، ۱۳۴۴ش). نیمۀ نخست آن هم توسط خانم سیلی و نیمه دوم آن نیز توسط هالکین به انگلیسی ترجمه و منتشر شده است. | ||
۴. [[الملل و النحل]]. این اثر همچون | ۴. [[الملل و النحل]]. این اثر همچون کتاب الفرق به بیان آراء فرقههای کلامی در دنیای [[اسلام]] پرداخته، و با ذکر فضلیت [[اهل سنت]] و جماعت خاتمه یافته است. بخشی از این کتاب براساس تنها نسخه موجود از آن، به کوشش البیر نصری نادر در [[بیروت]] (۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م) به چاپ رسیده است. با اینکـه برخی از معاصران بر این باورند که دو کتاب الفرق و الملل بغدادی در اصل یکی خلاصهای از دیگری است، <ref>نکـ: حتی، ۵؛ عبدالرسول، «م»؛ سید، ۱۹/۴۷</ref> اما خود مؤلف از آن دو به عنوان کتابی مستقل یاد کرده است. <ref>نکـ: الفرق، ۱۰۹، ۲۳۰، ۲۷۲، جمـ؛ نیز نکـ: اسفراینی، ۱۷۵-۱۷۶؛ سبكی، عبدالوهاب، ۵/۱۴۰؛ نادر، ۱۷ ببـ، ۳۷</ref> | ||
۵. الناسخ و المنسوخ، | ۵. الناسخ و المنسوخ، که در آن در ضمن ۸ باب به بیان مفهوم و شرایط نسخ، و آیات ناسخ و منسوخ [[قرآن]] پرداخته شده است. این کتاب به کوشش حلمی عبدالهادی در ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م در [[عمان]] به چاپ رسیده است. | ||
=خطی= | =خطی= | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
۱. تأویل المتشابهات فی الاخبار و الایات؛ <ref>نکـ: GAL, S,I/۶۶۷</ref> | ۱. تأویل المتشابهات فی الاخبار و الایات؛ <ref>نکـ: GAL, S,I/۶۶۷</ref> | ||
۲. تفسیر اسماء اللهالحسنی، <ref>نکـ: همانجا</ref>، یا تفسیرالاسماء والصفات فی الکلام و العلم الالهی؛ <ref>ششن، ۲/۲۰۲- ۲۰۳</ref> | ۲. تفسیر اسماء اللهالحسنی، <ref>نکـ: همانجا</ref>، یا تفسیرالاسماء والصفات فی الکلام و العلم الالهی؛ <ref>ششن، ۲/۲۰۲- ۲۰۳</ref> | ||
۳. | ۳. التکملة فیالحساب؛ <ref>دفتر...،۲۱۱؛ نیز نکـ: GAS, V/۳۵۷-</ref> | ||
۴. سرالصناعة. <ref>منصور، ۷۰</ref> | ۴. سرالصناعة. <ref>منصور، ۷۰</ref> | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
۴. التحصیل، در اصول فقه؛ | ۴. التحصیل، در اصول فقه؛ | ||
۵. تفسیرالقرآن؛ | ۵. تفسیرالقرآن؛ | ||
۶. تفضیل الفقیرالصابر علی الغنی | ۶. تفضیل الفقیرالصابر علی الغنی الشاکر؛ | ||
۷. الحرب علی ابن حرب؛ <ref>بغدادی، عبدالقاهر، الفرق، ۱۶۹</ref> | ۷. الحرب علی ابن حرب؛ <ref>بغدادی، عبدالقاهر، الفرق، ۱۶۹</ref> | ||
۸. دلائل النبوة؛ <ref>همو، اصول، ۱۵۸</ref> | ۸. دلائل النبوة؛ <ref>همو، اصول، ۱۵۸</ref> | ||
۹. الریاض المونقة | ۹. الریاض المونقة | ||
۱۰. شرح حدیث افترقت ... | ۱۰. شرح حدیث افترقت ... که به نظر میرسد با آنچه در باب نخست کتاب الفرق آمده، همانند است؛ <ref>نکـ: حاجیخلیفه، ۲/۱۰۳۹</ref> | ||
۱۱. شرح المفتاح، در فروع فقه شافعی، از آنِ احمدبن ابی احمد، معروف به ابن قاص طبری؛ <ref>نووی، المجموع، ۱/۲۰۸؛ حاجی خلیفه، ۲/۱۷۶۹</ref> | ۱۱. شرح المفتاح، در فروع فقه شافعی، از آنِ احمدبن ابی احمد، معروف به ابن قاص طبری؛ <ref>نووی، المجموع، ۱/۲۰۸؛ حاجی خلیفه، ۲/۱۷۶۹</ref> | ||
۱۲. | ۱۲. کتاب الصفات یا الاسماء و الصفات <ref>نکـ: سبكی، علی، السیف...، ۳۲؛ قس: حاجی خلیفه، ۲/۱۴۳۲</ref> | ||
۱۳. العماد فی مواریث العباد؛ | ۱۳. العماد فی مواریث العباد؛ | ||
۱۴. الفاخر فی الاوائل و الاواخر؛ | ۱۴. الفاخر فی الاوائل و الاواخر؛ | ||
۱۵. الفرائض؛ <ref>حاجیخلیفه، ۲/۱۲۵۲</ref> | ۱۵. الفرائض؛ <ref>حاجیخلیفه، ۲/۱۲۵۲</ref> | ||
۱۶. فضائح القدریة، <ref>بغدادی، عبدالقاهر، الفرق، ۱۸۲</ref> | ۱۶. فضائح القدریة، <ref>بغدادی، عبدالقاهر، الفرق، ۱۸۲</ref> که همهجا از آن با نام فضائح المعتزلة یاد میشود؛ | ||
۱۷. فضائح | ۱۷. فضائح الکرامیة؛ <ref>همو، الملل، ۱۵۳</ref> | ||
۱۸. القضایا فی الدور و الوصایا، <ref>بغدادی، هدیه، ۱/۶۰۶</ref> یا الدور؛ <ref>حاجیخلیفه، ۲/۱۴۱۸؛ نیز نکـ: اسنوی، ۱/۱۹۵؛ سیوطی، ۱/۳۸۰</ref> | ۱۸. القضایا فی الدور و الوصایا، <ref>بغدادی، هدیه، ۱/۶۰۶</ref> یا الدور؛ <ref>حاجیخلیفه، ۲/۱۴۱۸؛ نیز نکـ: اسنوی، ۱/۱۹۵؛ سیوطی، ۱/۳۸۰</ref> | ||
۱۹. | ۱۹. کتاب فی الایمان، <ref>بغدادی، عبدالقاهر، اصول، ۲۵۱، ۲۷۰</ref> که همهجا با نام الایمان و اصوله آمده است؛ | ||
۲۰. | ۲۰. کتاب فیالسماع؛ <ref>شوكانی، ۸/۲۶۴</ref> | ||
۲۱. | ۲۱. کتاب فی معنی العرش؛ <ref>بغدادی، عبدالقاهر، همان، ۷۸</ref> | ||
۲۲. | ۲۲. کتاب فی معنی لفظتی التصوف و الصوفی؛ | ||
۲۳. الکلام فی الوعید؛ | ۲۳. الکلام فی الوعید؛ | ||
۲۴. مشارق النور، در علم کلام؛ <ref>بغدادی، هدیه، همانجا</ref> | ۲۴. مشارق النور، در علم کلام؛ <ref>بغدادی، هدیه، همانجا</ref> | ||
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۵: | ||
۲۶. الموازنة بین الانبیاء؛ <ref>بغدادی، عبدالقاهر، همان، ۱۸۰</ref> | ۲۶. الموازنة بین الانبیاء؛ <ref>بغدادی، عبدالقاهر، همان، ۱۸۰</ref> | ||
۲۷. نفی خلق القرآن؛ | ۲۷. نفی خلق القرآن؛ | ||
۲۸. نقض ما عمله ابوعبدالله الجرجانی فیترجیحمذهب ابیحنیفة. <ref>برای بخشهایی از این كتاب، نکـ: سبكی، عبدالوهاب، ۵/۱۴۵-۱۴۹، حاشیه؛ نیز نکـ: حاجیخلیفه، ۱/۳۹۸، ۲/۱۲۴۵</ref> این اثر بهسبب جانبداری از [[شافعی]]، در مقابل [[جرجانی]] | ۲۸. نقض ما عمله ابوعبدالله الجرجانی فیترجیحمذهب ابیحنیفة. <ref>برای بخشهایی از این كتاب، نکـ: سبكی، عبدالوهاب، ۵/۱۴۵-۱۴۹، حاشیه؛ نیز نکـ: حاجیخلیفه، ۱/۳۹۸، ۲/۱۲۴۵</ref> این اثر بهسبب جانبداری از [[شافعی]]، در مقابل [[جرجانی]] که هواخواه [[ابوحنیفه]] بود، مناقب الامام الشافعی نیز خوانده شده است. <ref>همو، ۲/۱۸۳۹؛ افزون بر منابع پیشین، نکـ: ابنشاكر، ۱/۶۱۵؛ سبكی، عبدالوهاب، ۵/۱۴۰؛ صفدی، ۱۹/۴۷</ref> | ||
=عقاید کلامی بغدادی= | =عقاید کلامی بغدادی= | ||
بغدادی در | بغدادی در کتاب اصولالدین کوشیده است تا در قالب ۱۵ اصل که خود آنها را «[[اصول دین]]» میخواند، طرح معرفتی منسجمی از [[الهیات]] اشاعره پیافکند و جالب اینجاست که وی هر یک از این اصول را نیز در قالب ۱۵ مسئله بررسی کرده است و حاصل این طرح ریاضیگونه که تأثیر دانش ریاضی را بر دستگاه الهیاتی او نشان میدهد، ۲۲۵ مسئلۀ شده است. او فشرده این اصول را در کتاب الفرق بین الفرق نیز آورده است. <ref>نکـ: ص ۳۲۳ ببـ </ref> بغدادی معتقد است که بر هر شخص عاقل و بالغی واجب است که به حقیقت این اصول معرفت پیدا کند، زیرا در شاخههای هر یک از این اصول، مسائلی هست که اهل سنت درمورد آنها یک اعتقاد واحد دارند و آنان کسانی را که با ایشان در این اصول مخالفت ورزند، گمراه میدانند. <ref>همان، ۳۲۳</ref> فشرده اصول اعتقادی اشاعره و اهل سنت از نگاه بغدادی از این قرار است: | ||
'''اصل اول'''. بغدادی در این اصل همچون سایر فیلسوفان و | '''اصل اول'''. بغدادی در این اصل همچون سایر فیلسوفان و متکلمان [[رئالیست]]، پس از مسلم انگاشتن عالم خارج از ذهن، معرفتهای زاییده از ادراکات بدیهی، حسی و استدلالی را واقع نما و معتبر میانگارد و از این رهگذر، سوفسطاییان را که منکـر علوم و حقایق اشیائند، گمراه و [[كافر|کافر]] میخواند <ref>همان، ۳۲۴- ۳۲۵، اصولالدین، ۴-۷</ref> | ||
<ref>اصل دوم</ref>. عالم (همۀ موجودات جز خدا) حادث است و بجز خدا و صفات ازلی وی همه آفریده و مصنوع خداست. خدا مخلوق و مصنوع، و از سنخ عالم و اجزاء عالم نیست. ساختار عالم از جواهر و اعراض | <ref>اصل دوم</ref>. عالم (همۀ موجودات جز خدا) حادث است و بجز خدا و صفات ازلی وی همه آفریده و مصنوع خداست. خدا مخلوق و مصنوع، و از سنخ عالم و اجزاء عالم نیست. ساختار عالم از جواهر و اعراض ترکیب یافته، و جسم از اجزاء لایتجزا تشکیل شده است و ابراهیمبن سیار نَظّام (هـ م) و فلاسفهای که جزء لایتجزا را منکـر شدهاند، کافرند. <ref>همان، ۳۳- ۳۵، الفرق، ۳۲۸-۳۲۹</ref> | ||
'''اصل سوم'''. برخلاف عقیدۀ دهریه (هـ م)، همۀ پدیدهها محدثند و صانع دارند. ثمامه بن اشرس (هـ م) و برخی از معتزله | '''اصل سوم'''. برخلاف عقیدۀ دهریه (هـ م)، همۀ پدیدهها محدثند و صانع دارند. ثمامه بن اشرس (هـ م) و برخی از معتزله که افعال متولد (نکـ: هـ د، تولد) را فاقد فاعل میدانند، کافرند. خدا نهایت، حد، صورت، اعضا و احساس ندارد و مکانی او را محدود نمیکند، حرکت و سکون ندارد و واحد است و همیشه باقی است. <ref>همان، ۳۳۱-۳۳۴، اصولالدین، ۶۸ - ۶۹</ref> | ||
'''اصل چهارم'''. برخلاف آنکـه معتزله صفات خدا را نفی | '''اصل چهارم'''. برخلاف آنکـه معتزله صفات خدا را نفی میکنند، این صفات همچون قدرت، حیات، اراده، سمع، بصر و کلام، صفاتی ازلی و نعوتی ابدیند. خدا بر همه مقدورات تواناست و این مقدورات هرگز پایان نمییابند. خدا به همه حوادث از ازل داناست. مؤمنان در آخرت خدا را رؤیت میکنند. هیچ رویدادی در عالم رخ نمیدهد، مگر آنکـه از ازل خدا آن را خواسته باشد. کلام خدا قدیم و غیرمخلوق، و حاوی امر، نهی، خبر و وعد وعید الهی است. «وجه» خدا همان ذات خداست، چشم خدا به معنای آن است که او اشیاء را میبیند، دست خدا به معنای قدرت او، و تکیه زدن خدا بر عرش به معنای پادشاهی و سلطنت اوست. <ref>همان، ۸۹-۱۱۴، الفرق، ۳۳۴-۳۳۷</ref> | ||
'''اصل پنجم'''. [[اسماء خدا]] توقیفی است و تنها اسمهایی را میتوان درمورد خدا به | '''اصل پنجم'''. [[اسماء خدا]] توقیفی است و تنها اسمهایی را میتوان درمورد خدا به کاربرد که در [[قرآن]] یا [[سنت]] صحیح یا [[اجماع]] امت برای خدا معین شده است. <ref>همان، ۳۳۷- ۳۳۸، اصول الدین، ۱۱۴-۱۳۰</ref> | ||
'''اصل ششم'''. خداوند خالق همه پدیدههای عالم، اعم از حوادث خیر یا شر است و | '''اصل ششم'''. خداوند خالق همه پدیدههای عالم، اعم از حوادث خیر یا شر است و «کسبهای» مردم را نیز خدا میآفریند. خداست که مردم را هدایت میکند و گمراه میسازد. اگر کسی بمیرد، یا کشته شود، به اجلی که خدا برایش معین ساخته، از دنیا رفته است. هر کس آنچه میخورد، یا میآشامد - حلال یا حرام - همان روزیای است که خدا برایش مقدر ساخته است. <ref>همان، ۱۳۰-۱۵۳، الفرق، ۳۳۸-۳۴۲</ref> | ||
'''اصل هفتم'''. [[نبوت]] و [[رسالت]] امری مسلم و اثبات شده است. رسول با نبی تفاوت دارد. [[انبیا]] بسیارند، ولی شمار رسولان ۳۱۳ است. همگی انبیا معصومند. <ref>همان، ۳۴۲-۳۴۳، اصول الدین، ۱۵۳-۱۶۹</ref> | '''اصل هفتم'''. [[نبوت]] و [[رسالت]] امری مسلم و اثبات شده است. رسول با نبی تفاوت دارد. [[انبیا]] بسیارند، ولی شمار رسولان ۳۱۳ است. همگی انبیا معصومند. <ref>همان، ۳۴۲-۳۴۳، اصول الدین، ۱۵۳-۱۶۹</ref> | ||
'''اصل هشتم'''. انبیا صادق بودن ادعای خود را از راه [[معجزه]] اثبات | '''اصل هشتم'''. انبیا صادق بودن ادعای خود را از راه [[معجزه]] اثبات میکنند و معجزه [[پیامبر اكرم(ص)|پیامبر اکرم(ص)]] قرآن است. وجه اعجاز قرآن در نظم آن است. اولیا دارای کرامتند. <ref>همان، ۱۶۹- ۱۸۵، الفرق، ۳۴۴- ۳۴۵</ref> | ||
'''اصل نهم'''. اسلام ۵ | '''اصل نهم'''. اسلام ۵ رکن دارد: [[شهادت]] به و[[حدانیت خدا]] و نبوت پیامبر(ص)، برپا کردن [[نماز]]، پرداختن [[زكات|زکات]]، گرفتن [[روزه]] [[ماه رمضان]] و گزاردن حج. اصول احکـام شریعت عبارت است از کتاب، سنت و اجماع سلف <ref>همان، ۳۴۵-۳۴۶، اصول الدین، ۱۸۵-۲۰۶</ref> | ||
'''اصل دهم'''. احکـام مربوط به افعال | '''اصل دهم'''. احکـام مربوط به افعال مکلفان ۵ است: [[واجب]]، [[حرام]]، [[مستحب]]، [[مكروه|مکروه]] و [[مباح]] <ref>همان، ۲۰۶- ۲۲۸، الفرق، ۳۴۷</ref> | ||
'''اصل یازدهم'''. خداوند بر نابود | '''اصل یازدهم'''. خداوند بر نابود کردن همه چیز قدرت دارد. او در آخرت همۀ انسانها و حیوانها را زنده میکند. [[بهشت]] و [[جهنم]] تا ابد باقی است و هرگز دستخوش زوال نمیشود. پیامبر اکرم (ص) و صالحان امت،عدهای از گنهکارانرا [[شفاعت]] میکنند. <ref>همان، ۳۴۸، اصولالدین، ۲۲۸-۲۴۶</ref> | ||
'''اصل دوازدهم'''. گوهر ایمان، معرفت و تصدیق قلبی است و ایمان با | '''اصل دوازدهم'''. گوهر ایمان، معرفت و تصدیق قلبی است و ایمان با ارتکاب [[گناه]] زایل نمیشود. <ref>همان، ۲۴۷-۲۷۰، الفرق، ۳۵۱-۳۵۲</ref> | ||
'''اصل سیزدهم'''. بر مردم واجب است | '''اصل سیزدهم'''. بر مردم واجب است که شخصی را به عنوان [[امام]] تعیین کنند تا قضات را بگمارد، مرزها را حفظ کند و فیء را تقسیم نماید. پیامبر(ص) هیچکس را به عنوان امام و جانشین خود تعیین نکـرد. یکی از شرایط امام، افزون بر علم، [[عدالت]] و سیاست، این است که نسبش به قبیلۀ قریش برسد. امام نباید مرتکب گناه کبیره بشود و بر [[گناهان صغیره]] نیز نباید اصرار بورزد. ترتیب امامت [[ابوبكر|ابوبکر]]، [[عمر]]، [[عثمان]] و [[علی]] به حق بود <ref>همان، ۳۴۹-۳۵۱، اصول الدین، ۲۷۰-۲۹۴</ref> | ||
'''اصل چهاردهم'''. فرشتگان از خطا مصونند و قاطبه اهل سنت، پیامبران را برتر از فرشتگان میدانند. بر مبنای حدیث «[[عشرۀ مبشره]]»، ۱۰ تن از [[صحابه]] اهل بهشتند و باید آنان را تقدیس | '''اصل چهاردهم'''. فرشتگان از خطا مصونند و قاطبه اهل سنت، پیامبران را برتر از فرشتگان میدانند. بر مبنای حدیث «[[عشرۀ مبشره]]»، ۱۰ تن از [[صحابه]] اهل بهشتند و باید آنان را تقدیس کرد <ref>همان، ۲۹۴- ۳۱۸، الفرق، ۳۵۲-۳۵۳</ref> | ||
'''اصل پانزدهم'''. دشمنان اسلام دو دسته بودند: عدهای از آنان همچون [[بتپرستان]] و [[سوفسطاییان]]، پیش از اسلام میزیستند و پارهای نیز پس از ظهور اسلام پدیدار شدند. بغدادی فرقههایی همچون [[شیعه]] و معتزله را جزو گروه اخیر میداند و بر آن است | '''اصل پانزدهم'''. دشمنان اسلام دو دسته بودند: عدهای از آنان همچون [[بتپرستان]] و [[سوفسطاییان]]، پیش از اسلام میزیستند و پارهای نیز پس از ظهور اسلام پدیدار شدند. بغدادی فرقههایی همچون [[شیعه]] و معتزله را جزو گروه اخیر میداند و بر آن است که آنان کافر بودند، ولی در ظاهر اظهار مسلمانی میکردند. <ref>همان، ۳۵۳-۳۵۹، اصول الدین، ۳۱۸-۳۴۳</ref> | ||
ناگفته نماند | ناگفته نماند که [[فخرالدین رازی]] در رسالۀ «اصول دین» <ref>ص ۵۴- ۷۸</ref>، محتوای این ۱۵ اصل را در قالب ۸ اصل، به عنوان مذهب اهل سنت آورده است. <ref>نیز نکـ: همو، كتاب الاربعین، سراسر كتاب</ref> | ||
=منبع= | =منبع= |