۸۷۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
از روایات استفاده مى شود که ائمه اطهار بسیارى از مردم را از این طبقه مى دانند. | از روایات استفاده مى شود که ائمه اطهار بسیارى از مردم را از این طبقه مى دانند. | ||
<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ؛ ج1 ؛ ص323-322-با تلخیص و ویرایش جزئی -</ref> | <ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ؛ ج1 ؛ ص323-322-با تلخیص و ویرایش جزئی -</ref> | ||
= امام صادق علیه السلام = | |||
== بررسی روایاتی که معرفت به امام را شرط قبولی اعمال می داند == | |||
شهید مطهری در این زمینه نخست روایات ذیل را نقل می کند : | |||
در «كافى» كتاب الحجة، برخى روايات نقل مى كند مبنى بر اينكه: | |||
كلّ من دان اللّه عزّ و جلّ بعبادة يجهد فيها نفسه و لا امام له من اللّه فسعيه غير مقبولref>(کافی ج 1ص 183 )</ref> | |||
«هر كه خدا را با عبادتى اطاعت كند و خود را به رنج اندازد اما امامى كه خدا برايش معيّن كرده نداشته باشد عملش مردود است». | |||
و يا اينكه: | |||
لا يقبل اللّه اعمال العباد الّا بمعرفته | |||
«خدا اعمال بندگان را بدون آنكه امام زمان خودشان را بشناسند نمىپذيرد». | |||
ایشان بعد از روایات فوق روایات دیگری را که که مفادشان متفاوت با روایات مذکور است بیان می کند: | |||
در عين حال در همان كتاب الحجة كافى از امام صادق (عليه السلام) نقل مىكند كه: | |||
من عرفنا كان مؤمنا، و من انكرنا كان كافرا، و من لم يعرفنا و لم ينكرنا كان ضالّا حتّى رجع الى الهدى الّذى افترض اللّه عليه من طاعتنا، فان يمت على ضلالته يفعل اللّه ما يشاء | |||
«هر كه ما را بشناسد مؤمن است و هر كه انكار كند كافر است و هر كه نه بشناسد و نه انكار كند «راه نايافته» است تا بازگردد به راه هدايت، اگر به همين حال بميرد از كسانى است كه كارش واگذار به خداست مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ». | |||
محمد بن مسلم مىگويد: | |||
در خدمت امام صادق بودم؛ من در طرف چپ آن حضرت نشسته بودم و زرارة در طرف راست آن حضرت نشسته بود. ابو بصير وارد شد و پرسيد: چه مىگويى درباره كسى كه در خدا شك كند؟ | |||
امام فرمود: - كافر است. | |||
- چه مىگويى درباره كسى كه در رسول خدا شك كند؟ - كافر است. | |||
| |||
در اين وقت امام به سوى زرارة توجه كرد و فرمود: «همانا چنين كسى آنگاه كافر است كه انكار كند و جحود بورزد». | |||
و هم در كافى نقل مىكند كه هاشم بن البريد (صاحب البريد) گفت: | |||
من و محمد بن مسلم و ابو الخطاب در يك جا گرد آمده بوديم؛ ابو الخطاب پرسيد عقيده شما درباره كسى كه امر امامت را نشناسد چيست؟ من گفتم: به عقيده من كافر است. | |||
ابو الخطاب گفت: تا حجّت بر او تمام نشده كافر نيست، اگر حجّت تمام شد و نشناخت آنگاه كافر است. | |||
محمد بن مسلم گفت: سبحان اللّه! اگر امام را نشناسد و جحود و انكار هم نداشته باشد چگونه كافر شمرده مىشود؟! خير، غير عارف اگر جاحد نباشد كافر نيست. به اين ترتيب ما سه نفر سه عقيده مخالف داشتيم. | |||
موقع حج رسيد، به حج رفتم و در مكه به حضور امام صادق (عليه السلام) رسيدم. | |||
جريان مباحثه سه نفرى را به عرض رساندم و نظر امام را خواستم. | |||
امام فرمود: | |||
هنگامى ميان شما قضاوت مىكنم و به اين سؤال پاسخ مىدهم كه آن دو نفر هم حضور داشته باشند. وعدهگاه من و شما سه نفر همين امشب در منى نزديك جمره وسطى. | |||
شب كه شد سه نفرى رفتيم. امام در حالى كه بالشى را به سينه خود چسبانده بود سؤال را شروع كرد: - چه مىگوييد درباره خدمتكاران، زنان، افراد خانواده خودتان؟ آيا آنها به وحدانيّت خدا شهادت نمىدهند؟ | |||
من گفتم: چرا. | |||
- آيا به رسالت پيغمبر گواهى نمىدهند؟ - چرا. | |||
- آيا آنها مانند شما امامت و ولايت را مىشناسند؟ - نه. | |||
- پس تكليف آنها به عقيده شما چيست؟ - عقيده من اين است كه هر كس امام را نشناسد كافر است. | |||
- سبحان اللّه! آيا مردم كوچه و بازار را نديدهاى، سقّاها را نديدهاى؟ - چرا، ديده و مىبينم. | |||
- آيا اينها نماز نمىخوانند؟ روزه نمىگيرند؟ حج نمىكنند؟ به وحدانيّت خدا و رسالت پيغمبر شهادت نمىدهند؟ - چرا. | |||
- خوب آيا اينها مانند شما امام را مىشناسند؟ - نه. | |||
- پس وضع اينها چيست؟ - به عقيده من هر كه امام را نشناسد كافر است. | |||
- سبحان اللّه! آيا وضع كعبه و طواف اين مردم را نمىبينى؟ هيچ نمىبينى كه اهل يمن چگونه به پرده هاى كعبه مى چسبند؟ | |||
- چرا. - آيا اينها به توحيد و نبوّت اقرار و اعتراف ندارند؟ آيا نماز نمىخوانند؟ روزه نمىگيرند؟ حج نمىكنند؟ | |||
- چرا. - خوب آيا اينها مانند شما امام را مىشناسند؟ - نه. | |||
- عقيده شما درباره اينها چيست؟ - به عقيده من هر كه امام را نشناسد كافر است. | |||
- سبحان اللّه! اين عقيده، عقيده خوارج است. امام آنگاه فرمود: حالا مايل هستيد كه حقيقت را بگويم؟ | |||
هاشم كه به قول مرحوم فيض، مىدانست قضاوت امام بر ضدّ عقيده او است، گفت: نه. | |||
امام فرمود: بسيار بد است براى شما كه چيزى را كه از ما نشنيدهايد از پيش خود بگوييد. | |||
هاشم بعدها به ديگران چنين گفت: گمان بردم كه امام نظر محمد بن مسلم را تأييد مىكند و مىخواهد ما را به سخن او برگرداند | |||
همانگونه که در روایت مذکور می بینیم امام علیه السلام اندیشه تکفیر منکرین غیر جاحد و غیر عارف به امامت را اندیشه خوارج می داند | |||
شهید مطهری در ادامه به بررسی روایات دیگری در زمینه ایمان و کفر می پردازد: | |||
در «كافى» آخر «كتاب الايمان و الكفر» بابى دارد تحت عنوان: «با ايمان، هيچ عملى زيان نمىرساند و با كفر، هيچ عملى سود نمىبخشد.» | |||
ولى رواياتى كه در ذيل اين عنوان آمده اين عنوان را تأييد نمىكند؛ از آن جمله اين روايت است: يعقوب بن شعيب گفت: از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم: | |||
هل لاحد على ما عمل ثواب على اللّه موجب الّا المؤمنين؟ قال: لا | |||
«آيا جز مؤمنين كسى ديگر هم هست كه پاداش دادن به او بر خداوند لازم باشد؟ | |||
امام فرمود: نه». | |||
شهید مطهری در تحلیل این روایت می فرماید: | |||
مقصود اين روايت اين است كه خداوند تنها به مؤمنين وعده پاداش داده است و به موجب وعدهاى كه داده است البته لزوماً به وعده خود وفا مىكند، ولى در غير مورد اهل ايمان خداوند وعده نداده است تا لزوماً وفا كند، و چون وعده نداده است پس با خود او است كه پاداش بدهد يا ندهد. | |||
امام با اين بيان مىخواهد بفهماند كه غير اهل ايمان از نظر اينكه خدا پاداش مىدهد يا نمىدهد در حكم مستضعفين و مرجون لامر اللّه مىباشند؛ بايد گفت كار اينها با خداست كه پاداش بدهد يا ندهد. | |||
شهید مطهری بعد از مباحث روایی می فرماید : | |||
البته روايات مربوطه منحصر به آنچه ما در اينجا نقل كرديم نيست؛ روايات ديگر هم هست. استنباط ما از همه اين روايات همين است كه گفتيم. اگر كسى جز اين استنباط مىكند و نظر ما را تأييد نمىكند ممكن است نظر خود را مستدل بيان كند، شايد مورد استفاده ما نيز قرار گيرد. <ref>رک به : مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (عدل الهى)، ج1، ص: 327-320)</ref> | |||
== نتیجه == | |||
بطور کلی نتیجه ای که از مجموع مباحث مطرح شده در بررسی روایات بدست آمد این است که : | |||
حکم تکفیر منکران امامت تنها در صورتی صحیح است که انکار از روی جحد و عناد باشد و در غیر اینصورت نمی توان حکم تکفیر را بر آنان مترتب نمود | |||
حتی آنان که انکارشان معلول عدم احساس نیاز به تحقیق در این مسائل باشد در زمره کفار نخواهند بود . تمامی اینان در زمره قاصران و مستضعفان قرار خواهند گرفت و مصداق مرجون لامر الله خواهند بود. | |||
ویرایش