۸۷٬۹۸۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک') |
||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
شهید مطهری در این زمینه نخست روایات ذیل را نقل می کند : | شهید مطهری در این زمینه نخست روایات ذیل را نقل می کند : | ||
در | در «کافى» کتاب الحجة، برخى روایات نقل مى کند مبنى بر اینکه: | ||
کلّ من دان اللّه عزّ و جلّ بعبادة یجهد فیها نفسه و لا امام له من اللّه فسعیه غیر مقبولref>(کافی ج 1ص 183 )</ref> | |||
«هر | «هر که خدا را با عبادتى اطاعت کند و خود را به رنج اندازد اما امامى که خدا برایش معیّن کرده نداشته باشد عملش مردود است». | ||
و یا | و یا اینکه: | ||
لا یقبل اللّه اعمال العباد الّا بمعرفته | لا یقبل اللّه اعمال العباد الّا بمعرفته | ||
«خدا اعمال بندگان را بدون | «خدا اعمال بندگان را بدون آنکه امام زمان خودشان را بشناسند نمى پذیرد». | ||
ایشان بعد از روایات فوق روایات دیگری را که که مفادشان متفاوت با روایات مذکور است بیان می کند: | ایشان بعد از روایات فوق روایات دیگری را که که مفادشان متفاوت با روایات مذکور است بیان می کند: | ||
در عین حال در همان | در عین حال در همان کتاب الحجة کافى از امام صادق (علیه السلام) نقل مىکند که: | ||
من عرفنا | من عرفنا کان مؤمنا، و من انکرنا کان کافرا، و من لم یعرفنا و لم ینکرنا کان ضالّا حتّى رجع الى الهدى الّذى افترض اللّه علیه من طاعتنا، فان یمت على ضلالته یفعل اللّه ما یشاء | ||
«هر | «هر که ما را بشناسد مؤمن است و هر که انکار کند کافر است و هر که نه بشناسد و نه انکار کند «راه نایافته» است تا بازگردد به راه هدایت، اگر به همین حال بمیرد از کسانى است که کارش واگذار به خداست مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ». | ||
[[محمد بن مسلم]] مىگوید: | [[محمد بن مسلم]] مىگوید: | ||
در خدمت امام صادق بودم؛ من در طرف چپ آن حضرت نشسته بودم و زرارة در طرف راست آن حضرت نشسته بود. ابو بصیر وارد شد و پرسید: چه مىگویى درباره | در خدمت امام صادق بودم؛ من در طرف چپ آن حضرت نشسته بودم و زرارة در طرف راست آن حضرت نشسته بود. ابو بصیر وارد شد و پرسید: چه مىگویى درباره کسى که در خدا شک کند؟ | ||
امام فرمود: - | امام فرمود: - کافر است. | ||
- چه مىگویى درباره | - چه مىگویى درباره کسى که در رسول خدا شک کند؟ - کافر است. | ||
| | ||
در این وقت امام به سوى زرارة توجه | در این وقت امام به سوى زرارة توجه کرد و فرمود: «همانا چنین کسى آنگاه کافر است که انکار کند و جحود بورزد». | ||
و هم در | و هم در کافى نقل مىکند که هاشم بن البرید (صاحب البرید) گفت: | ||
من و محمد بن مسلم و ابو الخطاب در | من و محمد بن مسلم و ابو الخطاب در یک جا گرد آمده بودیم؛ ابو الخطاب پرسید عقیده شما درباره کسى که امر امامت را نشناسد چیست؟ من گفتم: به عقیده من کافر است. | ||
[[ابو الخطاب]] گفت: تا حجّت بر او تمام نشده | [[ابو الخطاب]] گفت: تا حجّت بر او تمام نشده کافر نیست، اگر حجّت تمام شد و نشناخت آنگاه کافر است. | ||
محمد بن مسلم گفت: سبحان اللّه! اگر امام را نشناسد و جحود و | محمد بن مسلم گفت: سبحان اللّه! اگر امام را نشناسد و جحود و انکار هم نداشته باشد چگونه کافر شمرده مىشود؟! خیر، غیر عارف اگر جاحد نباشد کافر نیست. به این ترتیب ما سه نفر سه عقیده مخالف داشتیم. | ||
موقع حج رسید، به حج رفتم و در | موقع حج رسید، به حج رفتم و در مکه به حضور امام صادق (علیه السلام) رسیدم. | ||
جریان مباحثه سه نفرى را به عرض رساندم و نظر امام را خواستم. | جریان مباحثه سه نفرى را به عرض رساندم و نظر امام را خواستم. | ||
امام فرمود: | امام فرمود: | ||
هنگامى میان شما قضاوت | هنگامى میان شما قضاوت مىکنم و به این سؤال پاسخ مىدهم که آن دو نفر هم حضور داشته باشند. وعده گاه من و شما سه نفر همین امشب در منى نزدیک جمره وسطى. | ||
شب | شب که شد سه نفرى رفتیم. امام در حالى که بالشى را به سینه خود چسبانده بود سؤال را شروع کرد: - چه مىگویید درباره خدمتکاران، زنان، افراد خانواده خودتان؟ آیا آنها به وحدانیّت خدا شهادت نمىدهند؟ | ||
من گفتم: چرا. | من گفتم: چرا. | ||
خط ۱۳۷: | خط ۱۳۷: | ||
- آیا آنها مانند شما امامت و ولایت را مىشناسند؟ - نه. | - آیا آنها مانند شما امامت و ولایت را مىشناسند؟ - نه. | ||
- پس | - پس تکلیف آنها به عقیده شما چیست؟ - عقیده من این است که هر کس امام را نشناسد کافر است. | ||
- سبحان اللّه! آیا مردم | - سبحان اللّه! آیا مردم کوچه و بازار را ندیدهاى، سقّاها را ندیدهاى؟ - چرا، دیده و مىبینم. | ||
- آیا اینها نماز نمىخوانند؟ روزه نمىگیرند؟ حج | - آیا اینها نماز نمىخوانند؟ روزه نمىگیرند؟ حج نمىکنند؟ به وحدانیّت خدا و رسالت پیغمبر شهادت نمىدهند؟ - چرا. | ||
- خوب آیا اینها مانند شما امام را مىشناسند؟ - نه. | - خوب آیا اینها مانند شما امام را مىشناسند؟ - نه. | ||
- پس وضع اینها چیست؟ - به عقیده من هر | - پس وضع اینها چیست؟ - به عقیده من هر که امام را نشناسد کافر است. | ||
- سبحان اللّه! آیا وضع | - سبحان اللّه! آیا وضع کعبه و طواف این مردم را نمىبینى؟ هیچ نمىبینى که اهل یمن چگونه به پرده هاى کعبه مى چسبند؟ | ||
- چرا. - آیا اینها به توحید و نبوّت اقرار و اعتراف ندارند؟ آیا نماز نمىخوانند؟ روزه نمىگیرند؟ حج | - چرا. - آیا اینها به توحید و نبوّت اقرار و اعتراف ندارند؟ آیا نماز نمىخوانند؟ روزه نمىگیرند؟ حج نمىکنند؟ | ||
- چرا. - خوب آیا اینها مانند شما امام را مىشناسند؟ - نه. | - چرا. - خوب آیا اینها مانند شما امام را مىشناسند؟ - نه. | ||
- عقیده شما درباره اینها چیست؟ - به عقیده من هر | - عقیده شما درباره اینها چیست؟ - به عقیده من هر که امام را نشناسد کافر است. | ||
- سبحان اللّه! این عقیده، عقیده خوارج است. امام آنگاه فرمود: حالا مایل هستید | - سبحان اللّه! این عقیده، عقیده خوارج است. امام آنگاه فرمود: حالا مایل هستید که حقیقت را بگویم؟ | ||
هاشم | هاشم که به قول مرحوم فیض، مىدانست قضاوت امام بر ضدّ عقیده او است، گفت: نه. | ||
امام فرمود: بسیار بد است براى شما | امام فرمود: بسیار بد است براى شما که چیزى را که از ما نشنیده اید از پیش خود بگویید. | ||
هاشم بعدها به دیگران چنین گفت: گمان بردم | هاشم بعدها به دیگران چنین گفت: گمان بردم که امام نظر محمد بن مسلم را تأیید مىکند و مىخواهد ما را به سخن او برگرداند <ref>رک به : مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (عدل الهى)، ج1، ص: 327-320)</ref> | ||
همانگونه که در روایت مذکور می بینیم امام علیه السلام اندیشه تکفیر منکرین غیر جاحد و غیر عارف به امامت را اندیشه خوارج می داند | همانگونه که در روایت مذکور می بینیم امام علیه السلام اندیشه تکفیر منکرین غیر جاحد و غیر عارف به امامت را اندیشه خوارج می داند | ||
خط ۱۶۵: | خط ۱۶۵: | ||
شهید مطهری در ادامه به بررسی روایات دیگری در زمینه ایمان و کفر می پردازد: | شهید مطهری در ادامه به بررسی روایات دیگری در زمینه ایمان و کفر می پردازد: | ||
در | در «کافى» آخر «کتاب الایمان و الکفر» بابى دارد تحت عنوان: «با ایمان، هیچ عملى زیان نمىرساند و با کفر، هیچ عملى سود نمىبخشد.» | ||
ولى روایاتى | ولى روایاتى که در ذیل این عنوان آمده این عنوان را تأیید نمىکند؛ از آن جمله این روایت است: یعقوب بن شعیب گفت: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: | ||
هل لاحد على ما عمل ثواب على اللّه موجب الّا المؤمنین؟ قال: لا | هل لاحد على ما عمل ثواب على اللّه موجب الّا المؤمنین؟ قال: لا | ||
«آیا جز مؤمنین | «آیا جز مؤمنین کسى دیگر هم هست که پاداش دادن به او بر خداوند لازم باشد؟ <ref>«کافى» آخر «کتاب الایمان و الکفر»</ref> | ||
امام فرمود: نه». | امام فرمود: نه». | ||
شهید مطهری در تحلیل این روایت می فرماید: | شهید مطهری در تحلیل این روایت می فرماید: | ||
مقصود این روایت این است | مقصود این روایت این است که خداوند تنها به مؤمنین وعده پاداش داده است و به موجب وعدهاى که داده است البته لزوماً به وعده خود وفا مىکند، ولى در غیر مورد اهل ایمان خداوند وعده نداده است تا لزوماً وفا کند، و چون وعده نداده است پس با خود او است که پاداش بدهد یا ندهد. | ||
امام با این بیان مىخواهد بفهماند | امام با این بیان مىخواهد بفهماند که غیر اهل ایمان از نظر اینکه خدا پاداش مىدهد یا نمىدهد در حکم مستضعفین و مرجون لامر اللّه مىباشند؛ باید گفت کار اینها با خداست که پاداش بدهد یا ندهد. | ||
شهید مطهری بعد از مباحث روایی می فرماید : | شهید مطهری بعد از مباحث روایی می فرماید : | ||
البته روایات مربوطه منحصر به آنچه ما در اینجا نقل | البته روایات مربوطه منحصر به آنچه ما در اینجا نقل کردیم نیست؛ روایات دیگر هم هست. استنباط ما از همه این روایات همین است که گفتیم. اگر کسى جز این استنباط مىکند و نظر ما را تأیید نمىکند ممکن است نظر خود را مستدل بیان کند، شاید مورد استفاده ما نیز قرار گیرد.<ref>همان</ref> | ||
خط ۲۰۱: | خط ۲۰۱: | ||
دراین سفر با کسانی مواجه شدیم که از آنها بجهت اینکه اعتقاداتشان در مساله امامت نظیر اعتقادات ما نبود برائت جستیم | دراین سفر با کسانی مواجه شدیم که از آنها بجهت اینکه اعتقاداتشان در مساله امامت نظیر اعتقادات ما نبود برائت جستیم | ||
...: جعلت | ...: جعلت فداک إنا نبرأ منهم ، إنهم لا يقولون ما نقول . | ||
امام فرمود : آیا به رغم اینکه نسبت به ما محبت ورزیده اما همانند شما در مساله امامت نمی اندیشند از آنها برائت جستید؟ | امام فرمود : آیا به رغم اینکه نسبت به ما محبت ورزیده اما همانند شما در مساله امامت نمی اندیشند از آنها برائت جستید؟ | ||
خط ۲۱۱: | خط ۲۱۱: | ||
امام علیه السلام فرمود:در اینصورت از آنجا که مراتب اعتقاد و التزام شما در سطح اعتقاد و التزام ما نیست بنابر این ما هم باید از شما تبری جوئیم | امام علیه السلام فرمود:در اینصورت از آنجا که مراتب اعتقاد و التزام شما در سطح اعتقاد و التزام ما نیست بنابر این ما هم باید از شما تبری جوئیم | ||
: فهوذا عندنا ما ليس | : فهوذا عندنا ما ليس عندکم فينبغي لنا أن نبرأ منکم ؟ | ||
به امام عرض کردم : | به امام عرض کردم : | ||
: لا - جعلت | : لا - جعلت فداک – | ||
امام علیه السلام در این هنگام به نکته مهمی اشاره نموده و فرمود: | امام علیه السلام در این هنگام به نکته مهمی اشاره نموده و فرمود: | ||
خط ۲۲۳: | خط ۲۲۳: | ||
گفتم : | گفتم : | ||
لا والله جعلت | لا والله جعلت فداک ما نفعل ؟ | ||
آنگاه امام فرمود : | آنگاه امام فرمود : | ||
خط ۲۶۷: | خط ۲۶۷: | ||
عن سماعة قال : قلت لأبي عبد الله ( عليه السلام ) : أخبرني عن الاسلام والايمان أهما مختلفان ؟ | عن سماعة قال : قلت لأبي عبد الله ( عليه السلام ) : أخبرني عن الاسلام والايمان أهما مختلفان ؟ | ||
فقال : إن الايمان | فقال : إن الايمان يشارک الاسلام والاسلام لا يشارک الايمان ، | ||
فقلت : فصفهما لي ، | فقلت : فصفهما لي ، | ||
فقال : الاسلام شهادة أن لا إله إلا الله والتصديق برسول الله ( صلى الله عليه وآله ) ، به حقنت الدماء وعليه جرت | فقال : الاسلام شهادة أن لا إله إلا الله والتصديق برسول الله ( صلى الله عليه وآله ) ، به حقنت الدماء وعليه جرت المناکح والمواريث وعلى ظاهره جماعة الناس ، والايمان الهدى وما يثبت في القلوب من صفة الاسلام وما ظهر من العمل به والايمان أرفع من الاسلام بدرجة ، إن الايمان يشارک الاسلام في الظاهر والاسلام لا يشارک الايمان في الباطن وإن اجتمعا في القول والصفة .<ref>کافی ج ص25</ref> | ||
خط ۲۸۶: | خط ۲۸۶: | ||
روایتی دیگر: | روایتی دیگر: | ||
عن أبي جعفر ( عليه السلام ) قال : سمعته يقول : الايمان ما استقر في القلب وأفضى به إلى الله عز وجل وصدقه العمل بالطاعة لله والتسليم لامره والاسلام ما ظهر من قول أو فعل وهو الذي عليه جماعة الناس من الفرق | عن أبي جعفر ( عليه السلام ) قال : سمعته يقول : الايمان ما استقر في القلب وأفضى به إلى الله عز وجل وصدقه العمل بالطاعة لله والتسليم لامره والاسلام ما ظهر من قول أو فعل وهو الذي عليه جماعة الناس من الفرق کلها و به حقنت الدماء وعليه جرت المواريث وجاز النکاح واجتمعوا على | ||
الصلاة | الصلاة والزکاة والصوم والحج ، فخرجوا بذلک من الکفر وأضيفوا إلى الايمان ، والاسلام لا يشرک الايمان والايمان يشرک الاسلام وهما في القول والفعل يجتمعان ،کما صارت الکعبة في المسجد والمسجد ليس في الکعبة وکذلک الايمان يشرک الاسلام والاسلام لا يشرک الايمان وقد قال الله عز وجل : " قالت الاعراب آمنا قل لم تؤمنوا ولکن قولوا أسلمنا ولما يدخل الايمان في قلوبکم فقول الله عز وجل أصدق القول | ||
قلت : فهل للمؤمن فضل على المسلم في شئ من الفضائل | قلت : فهل للمؤمن فضل على المسلم في شئ من الفضائل والأحکام والحدود وغير ذلک ؟ | ||
فقال : لا ، هما يجريان في | فقال : لا ، هما يجريان في ذلک مجرى واحد ولکن للمؤمن فضل على المسلم في أعمالهما وما يتقربان به إلى الله عز وجل ، قلت : أليس الله عز وجل يقول : " من جاءبالحسنة فله عشر أمثالها " وزعمت أنهم مجتمعون على الصلاة والزکاة والصوم والحج مع المؤمن ؟ قال : أليس قد قال الله عز وجل : " يضاعفه له أضعافا کثيرة فالمؤمنون هم الذين يضاعف الله عز وجل لهم حسناتهم لکل حسنة سبعون ضعفا ، فهذا فضل المؤمن ويزيده الله في حسناته على قدر صحة إيمانه أضعافا کثيرة ويفعل الله بالمؤمنين ما يشاء من الخير ، قلت : أرأيت من دخل في الاسلام أليس هو داخلا في الايمان ؟ | ||
فقال : لا | فقال : لا ولکنه قد أضيف إلى الايمان وخرج من الکفر وسأضرب لک مثلا تعقل به فضل الايمان على الاسلام ، أرأيت لو بصرت رجلا في المسجد أکنت تشهد أنک رأيته في الکعبة ؟ | ||
قلت : لا يجوز لي | قلت : لا يجوز لي ذلک ، قال : فلو بصرت رجلا في الکعبة أکنت شاهدا أنه قد دخل المسجد الحرام ، قلت : نعم ، قال : وکيف ذلک ؟ قلت : إنه لا يصل إلى دخول الکعبة حتى يدخل المسجد ، فقال : قد أصبت وأحسنت ، ثم قال : کذلک الايمان والاسلام <ref>کافی ج 2ص27</ref> | ||
تبیین | تبیین | ||
1- فقره "والاسلام ما ظهر من قول أو فعل و هو الذي عليه جماعة الناس من الفرق | 1- فقره "والاسلام ما ظهر من قول أو فعل و هو الذي عليه جماعة الناس من الفرق کلها" نص بر این است که شاخصه ورود در حوزه اسلام همان شهادت ظاهری به آن بوده که همه فرق اسلامی آنرا واجد می باشند بنابر این ایمان و اعتقاد راسخ به دین از جمله اعتقاد به امامت معصومین علیهم السلام شرط ورود در زمره مسلمین نخواهد بود. بدیهی است لازمه این فقره از روایت مذکور نفی تکفیر بین مسلمانان می باشد | ||
2- در این روایت نیز همانند روایت قبل از مسلمانان خواسته شده که تمام احکام عمومی اسلام از معاملات و... نسبت به همه کسانی که شاخصه مذکور را دارند – به اصطلاح اسلام حداقلی را دارا هستند- اجرا نمایند. | 2- در این روایت نیز همانند روایت قبل از مسلمانان خواسته شده که تمام احکام عمومی اسلام از معاملات و... نسبت به همه کسانی که شاخصه مذکور را دارند – به اصطلاح اسلام حداقلی را دارا هستند- اجرا نمایند. |