۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نمی شود' به 'نمیشود') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
==شرح حال== | ==شرح حال== | ||
ابوهاشم عبدالله بن محمد بن علی بن ابیطالب هاشمی یکی از پیشوایان خاندان علوی در عصر [[مروانیان]] است. مادرش امولد و کنیزی به نام نائله بود.<ref>بغدادی محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۳۲۷.</ref> وی سیدی شریف عالمی شجاع، <ref>فخر رازی، محمد بن عمر، الشجرة المبارکة، ص۱۹۵.</ref> راوی احادیث <ref>بغدادی ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، صص۳۲۷ - ۳۲۸</ref> <ref>ابنمنظور، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق، ج۲۳، ص۱۱۲</ref>و ثقهای جلیلالقدر<ref>ذهبی، محمد بن احمد، میزان الاعتدال، ج۲، ص۴۸۳.</ref>بود. از او با عنوان صاحب الشیعه، <ref>بغدادی ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۳۲۸</ref> صاحب المعتزله <ref>فخر رازی، محمد بن عمر، الشجرة المبارکة، ص۱۹۵.</ref> <ref>قاضی مروزی، عزالدین، الفخری، ابن طقطقی، ص۱۶۶.</ref> و امام الکیسانیه<ref>ابنعنبه، احمد بن علی، عمدة الطالب، ص۳۵۳.</ref> و نیز «عبدالله الاکبر» یاد میکنند. <ref>قاضی مروزی، عزالدین، الفخری، ص۱۶۶.</ref> | ابوهاشم عبدالله بن محمد بن علی بن ابیطالب هاشمی یکی از پیشوایان خاندان علوی در عصر [[مروانیان]] است. مادرش امولد و کنیزی به نام نائله بود.<ref>بغدادی محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۳۲۷.</ref> وی سیدی شریف عالمی شجاع، <ref>فخر رازی، محمد بن عمر، الشجرة المبارکة، ص۱۹۵.</ref> راوی احادیث <ref>بغدادی ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، صص۳۲۷ - ۳۲۸</ref> <ref>ابنمنظور، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق، ج۲۳، ص۱۱۲</ref>و ثقهای جلیلالقدر<ref>ذهبی، محمد بن احمد، میزان الاعتدال، ج۲، ص۴۸۳.</ref>بود. از او با عنوان صاحب الشیعه، <ref>بغدادی ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۳۲۸</ref> صاحب المعتزله <ref>فخر رازی، محمد بن عمر، الشجرة المبارکة، ص۱۹۵.</ref> <ref>قاضی مروزی، عزالدین، الفخری، ابن طقطقی، ص۱۶۶.</ref> و امام الکیسانیه<ref>ابنعنبه، احمد بن علی، عمدة الطالب، ص۳۵۳.</ref> و نیز «عبدالله الاکبر» یاد میکنند. <ref>قاضی مروزی، عزالدین، الفخری، ص۱۶۶.</ref> | ||
ابنعبدالبر میگوید «ابوهاشم به تمام مذاهب و مکاتب آشنا و به فنون علم و حدیث عالم بود.»<ref>ابنحجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۶، ص۱۶</ref>او مبلغان و داعیان خود را مخفیانه میان مردم میفرستاد تا از [[بنیامیه]] فاصله بگیرند و به [[بنیهاشم]] متمایل و علاقهمند کنند. پیروان عبدالله هاشمی به «هاشمیه» معروف اند.هاشمیه شعبهای از | ابنعبدالبر میگوید «ابوهاشم به تمام مذاهب و مکاتب آشنا و به فنون علم و حدیث عالم بود.»<ref>ابنحجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۶، ص۱۶</ref>او مبلغان و داعیان خود را مخفیانه میان مردم میفرستاد تا از [[بنیامیه]] فاصله بگیرند و به [[بنیهاشم]] متمایل و علاقهمند کنند. پیروان عبدالله هاشمی به «هاشمیه» معروف اند.هاشمیه شعبهای از کیسانیه است. | ||
==اعتقادات== | ==اعتقادات== | ||
هاشمیه معتقدند که | هاشمیه معتقدند که ابوهاشم عبدالله ابن محمد نمرده است. می گویند که براى هر ظاهرى باطنى و براى هر شخصى روحى و براى هر تنزیلى تأویلى و براى هر مثالى از آن عالم در این جهان حقیقتى است و تمام اسرار و احکام گیتی در انسان جمع می باشد.آن علوم را [[حضرت على (ع)]] كشف کرده و باور دارند که پس از حضرت، به فرزندش محمد حنفیه و بعد از وى به ابوهاشم منتقل گردیده است و بعد از ابو هاشم شیعیان به پنج فرقه تقسیم شده اند. سخنان برخی از این فرقه ها از قرار ذیل است. | ||
1. گروهی معتقدند که ابو هاشم هنگام بازگشت از شام در بلقاء ناحیه اى در [[اردن]] كه امروز آن را سلط گویند، از دنیا رفته و امامت از او به وصیت به محمد بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب منتقل شده و این وصیت هم چنان در فرزندان او مى گشت تا به ابراهیم امام و برادرش عبدالله سفاح نخستین خلیفه [[بنى العباس]] رسیده است.2.گروهی معتقدند که پس از مرگ | 1. گروهی معتقدند که ابو هاشم هنگام بازگشت از شام در بلقاء ناحیه اى در [[اردن]] كه امروز آن را سلط گویند، از دنیا رفته و امامت از او به وصیت به محمد بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب منتقل شده و این وصیت هم چنان در فرزندان او مى گشت تا به ابراهیم امام و برادرش عبدالله سفاح نخستین خلیفه [[بنى العباس]] رسیده است.2.گروهی معتقدند که پس از مرگ ابوهاشم، امامت او به وصیت به على بن محمد حنفیه و بعد از او به پسرش حسن انتقال یافته و امامت از بنى حنفیه خارج نمی شود.3. گروهی معتقدند که ابو هاشم امامت را به وصیت به عبدالله بن عمرو بن حرب كندى سپرد و از آن پس امامت از بنى هاشم بیرون رفت و روح ابو هاشم در عبدالله حلول كرد و پس از او امامت به عبدالله بن معاویه بن عبدالله بن جعفر بن أبیطالب رسید.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 463 با ویرایش و اصلاح عبارات.</ref> | ||
==فرقه های منتسب به هاشمیه== | ==فرقه های منتسب به هاشمیه== | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
===حربیه=== | ===حربیه=== | ||
گروهی دیگر پس از ابوهاشم به امامت عبدالله بن عمرو بن حرب کِندی معتقد و به [[حربیه]] معروف شدند. اینان قائل به تناسخ بوده و معتقد بودند که امامت برای [[علی(ع)]]، سپس [[حسن(ع)]]، آنگاه برای [[حسین (ع)]] و پس از آن برای محمد حنفیه است و روح خداوند در وجود هریک از ایشان حلول کرده و سپس به | گروهی دیگر پس از ابوهاشم به امامت عبدالله بن عمرو بن حرب کِندی معتقد و به [[حربیه]] معروف شدند. اینان قائل به تناسخ بوده و معتقد بودند که امامت برای [[علی(ع)]]، سپس [[حسن(ع)]]، آنگاه برای [[حسین (ع)]] و پس از آن برای محمد حنفیه است و روح خداوند در وجود هریک از ایشان حلول کرده و سپس به ابوهاشم فرزند محمد حنفیه، رسیده است و ابوهاشم به عبدالله بن عمرو وصیت کرده و روح او در عبدالله حلول کرده است تا آن که محمد حنفیه قیام کند.<ref>قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۲۰(۲)، ص۱۷۸</ref> <ref>بغدادی عبدالقاهر، ص۱۴۹.</ref> | ||
===بیانیه=== | ===بیانیه=== | ||
این گروه؛ از غالیان مشهور شیعی بوده و به شخصی به نام بیان بن سمعان نَهدی وابستگی داشتند. بنابر گزارش سعد اشعری، گروهی از آنان به امامت ابوهاشم باور داشتند زیرا معتقد بودند که پدر | این گروه؛ از غالیان مشهور شیعی بوده و به شخصی به نام بیان بن سمعان نَهدی وابستگی داشتند. بنابر گزارش سعد اشعری، گروهی از آنان به امامت ابوهاشم باور داشتند زیرا معتقد بودند که پدر ابوهاشم بعد از غیبت منصب امامت را به فرزندش ابوهاشم سپرده است و بعد از آن هر گاه ابوهاشم وفات کند، امامت به اصل یعنی محمد بن حنفیه باز میگردد. ابوهاشم امام صامت و محمد حنفیه امام ناطق است در حالی که سعد اشعری این عقیده را به پیروان ابوعمره از مختاریه منسوب میدارد.<ref>اشعری، سعد، ص۲۳.</ref> | ||
در عین حال سعد اشعری گزارش میکند که بیان بن سمعان، خود مدعی بود که ابوهاشم به او وصیت کرده و از این رو گروهی از کیسانیان به وی گرویدند.<ref>اشعری، سعد، ص۳۴-۳۵</ref>.وی اضافه می کند که گروهی از بیانیه، چنین باور داشتند که مهدی قائم، همان ابوهاشم است که وفات کرده است، اما باز میگردد و قیام می کند و مالک زمین می شود. اینان معتقد بودند که ابوهاشم، بیان بن سمعان را به عنوان نبی معرفی کرده و چنین عقیده داشتند که بیان پس از وفات ابوهاشم، ادعای نبوت کرد.<ref>اشعری، سعد، ص۳۷.</ref> | در عین حال سعد اشعری گزارش میکند که بیان بن سمعان، خود مدعی بود که ابوهاشم به او وصیت کرده و از این رو گروهی از کیسانیان به وی گرویدند.<ref>اشعری، سعد، ص۳۴-۳۵</ref>.وی اضافه می کند که گروهی از بیانیه، چنین باور داشتند که مهدی قائم، همان ابوهاشم است که وفات کرده است، اما باز میگردد و قیام می کند و مالک زمین می شود. اینان معتقد بودند که ابوهاشم، بیان بن سمعان را به عنوان نبی معرفی کرده و چنین عقیده داشتند که بیان پس از وفات ابوهاشم، ادعای نبوت کرد.<ref>اشعری، سعد، ص۳۷.</ref> | ||