پرش به محتوا

خلق افعال عباد (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'می دهد' به 'می‌دهد'
جز (جایگزینی متن - 'می دارد' به 'می‌دارد')
جز (جایگزینی متن - 'می دهد' به 'می‌دهد')
خط ۳۰: خط ۳۰:
==خلق افعال عباد از منظر ابن تیمیه==
==خلق افعال عباد از منظر ابن تیمیه==


ابن تیمیه مکررا به این نکته اشاره می کند که [[افعال عباد]] به طور واقعی  منسوب به خود آن ها است به این معنا که انسان ها به طور واقعی مسئول افعال خویش هستند. این ادعا را مطابق با مذهب اکثر [[اهل سنت و جماعت]] می داند و می نویسد: «و اما سایر [[اهل السنه]] فیقولون ان افعال العباد فعل لهم حقیقه» <ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج 1، ص 459</ref>واما سایر اهل سنت ( به جز گروهی اندک) معتقدند که [[افعال عباد]]، فعل حقیقی آن ها است. این ادعای ابن تیمه کاملا صحیح است که اهل سنت نیز همانند امامیه، انتساب فعل به فاعل را انتسابی حقیقی می دانند. بنا بر این، در اصل مدعا با امامیه اختلافی ندارند. وی در جای دیگر در نحوه ارتباط فعل با فاعل توضیح بیشتری می دهد و می نویسد:«و اما جمهور اهل السنه المتبعون للسلف و الائمه فیقولون ان فعل العبد فعل له حقیقه و لکنه مخلوق لله و مفعول لله لا یقولون هو نفس فعل الله و یفرقون بین الخلق و المخلوق و الفعل و المفعول ...و هو قول الحنفیه و جمهور المالکیه و الشافعیه و الحنبلیه و حکاه البغوی عن اهل السنه قاطبه» <ref>همان</ref>یعنی جهمور اهل سنت که تابع سلف و بزرگان هستند، معتقدند که فعل عبد فعل حقیقی اوست لکن( از جهت خلق) مخلوق و مفعول خدا است نه نفس فعل خدا.
ابن تیمیه مکررا به این نکته اشاره می کند که [[افعال عباد]] به طور واقعی  منسوب به خود آن ها است به این معنا که انسان ها به طور واقعی مسئول افعال خویش هستند. این ادعا را مطابق با مذهب اکثر [[اهل سنت و جماعت]] می داند و می نویسد: «و اما سایر [[اهل السنه]] فیقولون ان افعال العباد فعل لهم حقیقه» <ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج 1، ص 459</ref>واما سایر اهل سنت ( به جز گروهی اندک) معتقدند که [[افعال عباد]]، فعل حقیقی آن ها است. این ادعای ابن تیمه کاملا صحیح است که اهل سنت نیز همانند امامیه، انتساب فعل به فاعل را انتسابی حقیقی می دانند. بنا بر این، در اصل مدعا با امامیه اختلافی ندارند. وی در جای دیگر در نحوه ارتباط فعل با فاعل توضیح بیشتری می‌دهد و می نویسد:«و اما جمهور اهل السنه المتبعون للسلف و الائمه فیقولون ان فعل العبد فعل له حقیقه و لکنه مخلوق لله و مفعول لله لا یقولون هو نفس فعل الله و یفرقون بین الخلق و المخلوق و الفعل و المفعول ...و هو قول الحنفیه و جمهور المالکیه و الشافعیه و الحنبلیه و حکاه البغوی عن اهل السنه قاطبه» <ref>همان</ref>یعنی جهمور اهل سنت که تابع سلف و بزرگان هستند، معتقدند که فعل عبد فعل حقیقی اوست لکن( از جهت خلق) مخلوق و مفعول خدا است نه نفس فعل خدا.


همچنین [[اهل سنت]] میان خلق و مخلوق و فعل و مفعول فرق قایل اند به این معنا که خلق را به خدا و مخلوق را به عبد منتسب می کنند. ابن تیمیه در ادامه می نویسد این همان اعتقاد [[حنفیه]] و جمهور [[مالکیه]] و [[شافعیه]] و [[حنبلیه]] است و بغوی می گوید تمام اهل سنت دارای چنین اعتقادی هستند.این متکلم اهل حدیث در جای دیگر می نویسد:«فان ائمه اهل السنه یقولون ان الله خالق الاشیاء با الاسباب و انه خلق للعبد قدره یکون بها فعله و ان العبد فاعل لفعله حقیقه فقولهم فی خلق فعل العبد بارادته و قدرته کقولهم فی خلق سایرالحوادث باسبابها و لکن لیس هذا قول من ینکر الاسباب و القوی التی فی الاجسام و ینکر تاثیر القدره التی للعبدالتی بها یکون الفعل و یقول انه لا اثر لقدره العبد اصلا فی فعله کما یقول ذلک جهم و اتباعه و الاشعری و من وافقه و لیس قول هولاء قول ائمه السنه و لا جمهورهم بل اصل هذا القول هو قول [[جهم بن صفوان]] فانه کان یثبت مشیه الله تعالی و ینکر ان یکون له حکمه و رحمه و ینکر ان یکون للعبد فعل او قدره موثره» <ref>همان، ج 3، ص 31</ref>  
همچنین [[اهل سنت]] میان خلق و مخلوق و فعل و مفعول فرق قایل اند به این معنا که خلق را به خدا و مخلوق را به عبد منتسب می کنند. ابن تیمیه در ادامه می نویسد این همان اعتقاد [[حنفیه]] و جمهور [[مالکیه]] و [[شافعیه]] و [[حنبلیه]] است و بغوی می گوید تمام اهل سنت دارای چنین اعتقادی هستند.این متکلم اهل حدیث در جای دیگر می نویسد:«فان ائمه اهل السنه یقولون ان الله خالق الاشیاء با الاسباب و انه خلق للعبد قدره یکون بها فعله و ان العبد فاعل لفعله حقیقه فقولهم فی خلق فعل العبد بارادته و قدرته کقولهم فی خلق سایرالحوادث باسبابها و لکن لیس هذا قول من ینکر الاسباب و القوی التی فی الاجسام و ینکر تاثیر القدره التی للعبدالتی بها یکون الفعل و یقول انه لا اثر لقدره العبد اصلا فی فعله کما یقول ذلک جهم و اتباعه و الاشعری و من وافقه و لیس قول هولاء قول ائمه السنه و لا جمهورهم بل اصل هذا القول هو قول [[جهم بن صفوان]] فانه کان یثبت مشیه الله تعالی و ینکر ان یکون له حکمه و رحمه و ینکر ان یکون للعبد فعل او قدره موثره» <ref>همان، ج 3، ص 31</ref>  
به تحقیق، بزرگان [[اهل سنت]] معتقدند که خدا اشیاء را با اسباب و وسایلش خلق می کند. اوست که برای بنده اش قدرتی را خلق می کند تا بتواند فعل خود را انجام دهد. بنا بر این، عبد فاعل حقیقی آن فعل است. پس قول اهل سنت مبنی بر این که عبد فعل خود را با اراده و قدرتش انجام می دهد، مثل این است که سایر حوادث را به کمک اسبابش خلق می کند. ابن تیمیه در این جا به جبریون محض چون جهم بن صفوان و نیز اشعری که منکر اسباب و نیز قدرت و اراده عبد هستند طعنه می زند و می گوید عقیده قاطبه اهل سنت با کسانی که برای بنده هیچ اراده و قدرتی را قبول ندارند، موافق نیست آن گونه که جهم و پیروانش و نیز اشعری و موافقانش به آن اعتقاد دارند. زیرا جهم بن صفوان، منکر مشیت، حکمت و رحمت الهی است و نیز هر گونه فعل و قدرت موثر برای عبد را انکار می کند.
به تحقیق، بزرگان [[اهل سنت]] معتقدند که خدا اشیاء را با اسباب و وسایلش خلق می کند. اوست که برای بنده اش قدرتی را خلق می کند تا بتواند فعل خود را انجام دهد. بنا بر این، عبد فاعل حقیقی آن فعل است. پس قول اهل سنت مبنی بر این که عبد فعل خود را با اراده و قدرتش انجام می‌دهد، مثل این است که سایر حوادث را به کمک اسبابش خلق می کند. ابن تیمیه در این جا به جبریون محض چون جهم بن صفوان و نیز اشعری که منکر اسباب و نیز قدرت و اراده عبد هستند طعنه می زند و می گوید عقیده قاطبه اهل سنت با کسانی که برای بنده هیچ اراده و قدرتی را قبول ندارند، موافق نیست آن گونه که جهم و پیروانش و نیز اشعری و موافقانش به آن اعتقاد دارند. زیرا جهم بن صفوان، منکر مشیت، حکمت و رحمت الهی است و نیز هر گونه فعل و قدرت موثر برای عبد را انکار می کند.


با توجه به متن فوق می توان نتیجه گرفت که تمایزی آشکار میان اعتقاد بزرگان اهل سنت با کسانی چون جهم و جالب تر اشعری که قایل به نظریه کسب و نوعی دفاع از انتساب فعل به انسان است؛ وجود دارد. زیرا بر شمردن شخصی چون اشعری و پیروانش به عنوان مخالف اعتقادات اهل سنت با این که اشعری انسان را نسبت به فعلش کاملا مجبور و دست بسته نمی داند؛ این نکته را ثابت می کند که [[اهل حدیث]] و سنت در ادعای خود مبنی بر این که انسان واقعا فاعل افعال خویش است صادق اند. ابن تیمیه در فرازی دیگر می نویسد: «ان العبد فاعل لفعله حقیقه و محدثا لفعله و الله سبحانه فاعلا له محدثا له و هذا قول جماهیر اهل السنه من جمیع الطوائف و هذا قول کثیر من اصحاب الاشعری ک[[ابی اسحاق الاسفرایینی]] و [[ابی المعالی الجوینی]] الملقب ب[[امام الحرمین]] و غیرهما» <ref>همان، ص 74</ref>عبد به طور حقیقی فاعل و محدث فعل خویش است و خدای متعال نیز فاعل و محدث فعل عبد است. این عقیده تمام اهل سنت از همه طایفه ها می باشد. وی این اعتقاد را به بخش بزرگی از اشاعره نسبت می دهد و می گوید بسیاری از [[اصحاب اشعری]] چون ابی اسحاق اسفراینی و جوینی و غیر این دو، با اهل سنت همراه هستند.
با توجه به متن فوق می توان نتیجه گرفت که تمایزی آشکار میان اعتقاد بزرگان اهل سنت با کسانی چون جهم و جالب تر اشعری که قایل به نظریه کسب و نوعی دفاع از انتساب فعل به انسان است؛ وجود دارد. زیرا بر شمردن شخصی چون اشعری و پیروانش به عنوان مخالف اعتقادات اهل سنت با این که اشعری انسان را نسبت به فعلش کاملا مجبور و دست بسته نمی داند؛ این نکته را ثابت می کند که [[اهل حدیث]] و سنت در ادعای خود مبنی بر این که انسان واقعا فاعل افعال خویش است صادق اند. ابن تیمیه در فرازی دیگر می نویسد: «ان العبد فاعل لفعله حقیقه و محدثا لفعله و الله سبحانه فاعلا له محدثا له و هذا قول جماهیر اهل السنه من جمیع الطوائف و هذا قول کثیر من اصحاب الاشعری ک[[ابی اسحاق الاسفرایینی]] و [[ابی المعالی الجوینی]] الملقب ب[[امام الحرمین]] و غیرهما» <ref>همان، ص 74</ref>عبد به طور حقیقی فاعل و محدث فعل خویش است و خدای متعال نیز فاعل و محدث فعل عبد است. این عقیده تمام اهل سنت از همه طایفه ها می باشد. وی این اعتقاد را به بخش بزرگی از اشاعره نسبت می‌دهد و می گوید بسیاری از [[اصحاب اشعری]] چون ابی اسحاق اسفراینی و جوینی و غیر این دو، با اهل سنت همراه هستند.


به نظر می رسد نکته ای مهم در این بخش از کلمات ابن تیمیه وجود دارد و آن اعتراف به منحصر نبودن یک فاعل برای ایجاد یک فعل به نام خدا و انسان با انتساب حقیقی است، یعنی همان طور که انسان به طور واقعی فاعل و محدث فعل خویش است، هم زمان خدا نیز فاعل و محدث همان فعلی است که به طور حقیقی به انسان منتسب است. ابن تیمیه این قول را به کثیری از اصحاب اشعری منتسب می کند. این ادعا ثابت می کند که [[مکتب اشعری]] در زمان های پس از او تغییرات وسیعی داشته و به نوعی تکامل یافته و به قرابت اندیشه با دیگر مذاهب چون امامیه و اهل حدیث رسیده است. البته در فصل گذشته و ذیل نظریه کسب، مباحث مربوط به [[اشاعره]] و [[ماتریدیه]] به طور مفصل بیان شده است و هدف در این فصل اشاره به همسویی یا قرابت آرای اهل حدیث در بخش افعال عباد با اشاعره، ماتریدیه، امامیه و همه کسانی است که معتقد به انتساب حقیقی افعال به عباد هستند.
به نظر می رسد نکته ای مهم در این بخش از کلمات ابن تیمیه وجود دارد و آن اعتراف به منحصر نبودن یک فاعل برای ایجاد یک فعل به نام خدا و انسان با انتساب حقیقی است، یعنی همان طور که انسان به طور واقعی فاعل و محدث فعل خویش است، هم زمان خدا نیز فاعل و محدث همان فعلی است که به طور حقیقی به انسان منتسب است. ابن تیمیه این قول را به کثیری از اصحاب اشعری منتسب می کند. این ادعا ثابت می کند که [[مکتب اشعری]] در زمان های پس از او تغییرات وسیعی داشته و به نوعی تکامل یافته و به قرابت اندیشه با دیگر مذاهب چون امامیه و اهل حدیث رسیده است. البته در فصل گذشته و ذیل نظریه کسب، مباحث مربوط به [[اشاعره]] و [[ماتریدیه]] به طور مفصل بیان شده است و هدف در این فصل اشاره به همسویی یا قرابت آرای اهل حدیث در بخش افعال عباد با اشاعره، ماتریدیه، امامیه و همه کسانی است که معتقد به انتساب حقیقی افعال به عباد هستند.
خط ۴۷: خط ۴۷:
===تصریح به مسئولیت انسان نسبت به افعالش با اجرای عدل الهی و نشانه های واضح امر بین الامرین===
===تصریح به مسئولیت انسان نسبت به افعالش با اجرای عدل الهی و نشانه های واضح امر بین الامرین===


ابن تیمیه به صراحت از [[عدل الهی]] دفاع و مستقیما آن را به مسئولیت انسان نسبت به فعل اختیاری و جزای عمل مرتبط می کند و می نویسد:«ان قول القایل ان الله اعدل من ان یظلم عبده و یواخذه بما لم یفعل فنحن نقول بموجبه فان الله لم یظلم عبده و لم یواخذه الا بما فعله العبد باختیاره و قوته لا بفعل غیره من المخلوقین و اما کون الرب خالق کل شی فذلک لا یمنع کون العبد هو الملوم علی ذلک کما ان غیره من المخلوقین یلومه علی ظلمه و عدوانه مع اقراره بان الله خالق افعال العباد» <ref>همان، ص 149</ref> ما نیز بر مبنای این سخن(عقیده) که خدا عادل تر از آن است که به بنده اش ظلم و او را به دلیل فعلی که انجام نداده است مواخذه کند، می گوییم خدا ظالم نیست و بدون جهت بنده اش را مواخذه نمی کند، مگر آن که عبد فعل را با قدرت و اختیارش انجام داده باشد. علاوه، خالقیت مطلق الهی دلیل نمی شود که بنده بر آن چه(به خطا) انجام می دهد سر زنش نشود، هم چنان که دیگر مخلوقات نیز به دلیل ظلم و دشمنی شان ملامت می شوند، با این که اقرار دارند  که خدا خالق افعال عباد است.
ابن تیمیه به صراحت از [[عدل الهی]] دفاع و مستقیما آن را به مسئولیت انسان نسبت به فعل اختیاری و جزای عمل مرتبط می کند و می نویسد:«ان قول القایل ان الله اعدل من ان یظلم عبده و یواخذه بما لم یفعل فنحن نقول بموجبه فان الله لم یظلم عبده و لم یواخذه الا بما فعله العبد باختیاره و قوته لا بفعل غیره من المخلوقین و اما کون الرب خالق کل شی فذلک لا یمنع کون العبد هو الملوم علی ذلک کما ان غیره من المخلوقین یلومه علی ظلمه و عدوانه مع اقراره بان الله خالق افعال العباد» <ref>همان، ص 149</ref> ما نیز بر مبنای این سخن(عقیده) که خدا عادل تر از آن است که به بنده اش ظلم و او را به دلیل فعلی که انجام نداده است مواخذه کند، می گوییم خدا ظالم نیست و بدون جهت بنده اش را مواخذه نمی کند، مگر آن که عبد فعل را با قدرت و اختیارش انجام داده باشد. علاوه، خالقیت مطلق الهی دلیل نمی شود که بنده بر آن چه(به خطا) انجام می‌دهد سر زنش نشود، هم چنان که دیگر مخلوقات نیز به دلیل ظلم و دشمنی شان ملامت می شوند، با این که اقرار دارند  که خدا خالق افعال عباد است.


باید گفت در بیان فوق، نشانه های واضح امر بین الامرین دیده می شود آن جا که می گوید اولا خدا عادل است و بر مبنای عدلش حکم می کند، پس جزای عمل نتیجه التزام و پذیرش افعال اختیاری بنده است. ثانیا معتقد است خالقیت مطلق الهی موجب نمی شود که بندگان نسبت به افعال شان هیچ مسئولیتی نداشته باشند، پس اگر خطایی انجام دادند باید منتظر ملامت و جزا  باشند، چون آن ها فاعل واقعی افعال شان هستند و این به معنای پذیرش دو فاعل بر یک فعل است که می تواند در فهم امر بین الامرین موثر باشد، زیرا در این فراز خدا و انسان هر دو در فاعلیت فعل به عنوان خالق و فاعل، شریک اند به این معنا که خدا خالق فعل و انسان فاعل آن است و جمع میان این دو فقط با قبول و فهم  نظریه امر بین الامرین امکان پذیر است.
باید گفت در بیان فوق، نشانه های واضح امر بین الامرین دیده می شود آن جا که می گوید اولا خدا عادل است و بر مبنای عدلش حکم می کند، پس جزای عمل نتیجه التزام و پذیرش افعال اختیاری بنده است. ثانیا معتقد است خالقیت مطلق الهی موجب نمی شود که بندگان نسبت به افعال شان هیچ مسئولیتی نداشته باشند، پس اگر خطایی انجام دادند باید منتظر ملامت و جزا  باشند، چون آن ها فاعل واقعی افعال شان هستند و این به معنای پذیرش دو فاعل بر یک فعل است که می تواند در فهم امر بین الامرین موثر باشد، زیرا در این فراز خدا و انسان هر دو در فاعلیت فعل به عنوان خالق و فاعل، شریک اند به این معنا که خدا خالق فعل و انسان فاعل آن است و جمع میان این دو فقط با قبول و فهم  نظریه امر بین الامرین امکان پذیر است.
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۶۰

ویرایش