۸۷٬۸۳۶
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'عبد ال' به 'عبدال') |
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک') |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
=زندگی در سرزمین یَبحُر= | =زندگی در سرزمین یَبحُر= | ||
محمد مولی الدویله مانند بسیاری از اجدادش تمایل به زندگی در بادیه داشت؛ بنابراین مکانی به نام «یَبحُر» را انتخاب کرد که نزدیک به مقبره پیامبرخدا حضرت هود است.<ref>السقاف, عبدالرحمن بن عبيد الله (1425 هـ). إدام القوت في | محمد مولی الدویله مانند بسیاری از اجدادش تمایل به زندگی در بادیه داشت؛ بنابراین مکانی به نام «یَبحُر» را انتخاب کرد که نزدیک به مقبره پیامبرخدا حضرت هود است.<ref>السقاف, عبدالرحمن بن عبيد الله (1425 هـ). إدام القوت في ذکر بلدان حضرموت. بيروت، لبنان: دار المنهاج. صفحة 1013.</ref> در آنجا خانهای ساخت و ساکن شد. بسیاری از آشنایان او در اطرافش خانه ساختند تا اینکه تبدیل به یک روستای آباد شد. پس از زمانی نزدیک روستای او روستای دیگری ساخته شد، به روستای آول «یَبحُر الدویله» گفته شد و معنای «دویله» به قول مردم حضرموت «عتیقه» یا «قدیمی» است و سپس خود او را «مولی الدویله» یعنی صاحب روستای قدیمی نامیدند. | ||
=از سخنان او= | =از سخنان او= | ||
محمد مولی الدویله می گوید: «من سه ویژگی از خودم می دانم، اولی: از مرگ متنفر نیستم، هر که از مرگ متنفر باشد از ملاقات با خدا متنفر است.» دوم اینکه من از فقر نمیترسم، چون میدانم آنچه خدا دارد نزدیکتر از دست من است. سوم اینکه: از مهمانداشتن بدم نمیآید، حتی اگر چیزی نداشته باشم.»<ref>الحبشي, أحمد بن زين. شرح العينية. سنغافورة: مطبعة | محمد مولی الدویله می گوید: «من سه ویژگی از خودم می دانم، اولی: از مرگ متنفر نیستم، هر که از مرگ متنفر باشد از ملاقات با خدا متنفر است.» دوم اینکه من از فقر نمیترسم، چون میدانم آنچه خدا دارد نزدیکتر از دست من است. سوم اینکه: از مهمانداشتن بدم نمیآید، حتی اگر چیزی نداشته باشم.»<ref>الحبشي, أحمد بن زين. شرح العينية. سنغافورة: مطبعة کرجاي المحدودة. صفحة 179.</ref> | ||
گفته شده است که او می خواست امام جماعت مسجد باعلوی معروف تریم شود ولی نگذاشتند و گفتند که او بادیه نشینی است که برای امامت مناسب نیست. پس از آنکه مردم نماز خواندند، او شروع به سخن در مورد یکی از سوره های قرآن کرد و بسیار نغز سخن گفت. اینگونه بود که مردم دریافتند علم او از هدیهای از جانب خداوند است. | گفته شده است که او می خواست امام جماعت مسجد باعلوی معروف تریم شود ولی نگذاشتند و گفتند که او بادیه نشینی است که برای امامت مناسب نیست. پس از آنکه مردم نماز خواندند، او شروع به سخن در مورد یکی از سوره های قرآن کرد و بسیار نغز سخن گفت. اینگونه بود که مردم دریافتند علم او از هدیهای از جانب خداوند است. | ||
=موضعگیری او= | =موضعگیری او= | ||
سلطان یمن در آن زمان یک لشکر نظامی را به سوی احمد بن یمانی سلطان حضرموت فرستاد تا بندر الشحر را از او بگیرد و محمد مولی الدویله و احمد بن یمانی در بندر بودند. احمد بن یمانی که نمی توانست با آنها روبه رو شود، از آنها خواست تا صبر کنند تا نماز جمعه را بخواند و بندر را ترک کند. ولی لشکر نپذیرفت و گفتند همین حالا باید شهر را ترک کنی. محمد مولی الدویله به او گفت که به آنها حمله کند. پس احمد یمانی حرف او را گوش کرد و به لشکر یورش برد. لشکر یمنی از این یورش ترسید و عقب نشینی و فرار کردند.<ref>الشلي, محمد بن أبي | سلطان یمن در آن زمان یک لشکر نظامی را به سوی احمد بن یمانی سلطان حضرموت فرستاد تا بندر الشحر را از او بگیرد و محمد مولی الدویله و احمد بن یمانی در بندر بودند. احمد بن یمانی که نمی توانست با آنها روبه رو شود، از آنها خواست تا صبر کنند تا نماز جمعه را بخواند و بندر را ترک کند. ولی لشکر نپذیرفت و گفتند همین حالا باید شهر را ترک کنی. محمد مولی الدویله به او گفت که به آنها حمله کند. پس احمد یمانی حرف او را گوش کرد و به لشکر یورش برد. لشکر یمنی از این یورش ترسید و عقب نشینی و فرار کردند.<ref>الشلي, محمد بن أبي بکر (1402 هـ). المشرع الروي في مناقب السادة الکرام آل أبي علوي (PDF). الجزء الأول (الطبعة الثانية). صفحة 395.</ref> | ||
=فرزندان= | =فرزندان= | ||
او چهار پسر به نام های علوی، علی، عبدالله، عبدالرحمن السقاف و دختری به نام علویه داشت.<ref>خرد, محمد بن علي (2002 م). غرر البهاء الضوي ودرر الجمال البديع البهي (PDF). القاهرة، مصر: | او چهار پسر به نام های علوی، علی، عبدالله، عبدالرحمن السقاف و دختری به نام علویه داشت.<ref>خرد, محمد بن علي (2002 م). غرر البهاء الضوي ودرر الجمال البديع البهي (PDF). القاهرة، مصر: المکتبة الأزهرية للتراث. صفحة 253.</ref> | ||
=وفات= | =وفات= |