متوکل: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱ مارس ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'ك' به 'ک'
جز (جایگزینی متن - 'أبو ال' به 'أبوال')
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک')
خط ۳۸: خط ۳۸:
</div>
</div>


'''متوکل عباسی''' از پلیدترین و آلوده‌ ترین و بدنام‌ترین [[عباسیان|خلفای آل عباس]] است. او که روز مرگ برادرش بر تخت خلافت نشست، مردی مطرود و مغضوب بود. وی در زمان برادرش که مریض محتضر بود در زندان به سر می ‌برد و با کوشش‌های [[محمد بن عبدالملك|محمد بن عبدالملک]] وزیر وقت بنا بود اعدام شود اما نشد. [[هارون]] واثق مُرد و جعفر متوکل به جایش نشست و نخستین فرمانی که به دست اجرا سپرد اعدام محمد بن عبدالملک بود.
'''متوکل عباسی''' از پلیدترین و آلوده‌ ترین و بدنام‌ترین [[عباسیان|خلفای آل عباس]] است. او که روز مرگ برادرش بر تخت خلافت نشست، مردی مطرود و مغضوب بود. وی در زمان برادرش که مریض محتضر بود در زندان به سر می ‌برد و با کوشش‌های [[محمد بن عبدالملک|محمد بن عبدالملک]] وزیر وقت بنا بود اعدام شود اما نشد. [[هارون]] واثق مُرد و جعفر متوکل به جایش نشست و نخستین فرمانی که به دست اجرا سپرد اعدام محمد بن عبدالملک بود.


دوران حکومت متوکل که از جنایتکارترین خلفاى عباسى و دشمن پرکینه [[امام علی|امیرمومنان (ع)]] و خاندان و [[شیعیان]] او بود، یکى از سیاهترین دورانها برای شیعیان و [[علویان]] بشمار مى‏ رود.
دوران حکومت متوکل که از جنایتکارترین خلفاى عباسى و دشمن پرکینه [[امام علی|امیرمومنان (ع)]] و خاندان و [[شیعیان]] او بود، یکى از سیاهترین دورانها برای شیعیان و [[علویان]] بشمار مى‏ رود.
خط ۷۰: خط ۷۰:
بنابراین علویان در این دوره (مأمون، معتصم، واثق) از نظر تمکن مالی و نفوذ اجتماعی و تجمع پیروانش پیشرفتهایی کرده بودند و این امر بر هراس بیشتر متوکل از آنها می افزود. وی برای اینکه مانع قیام آنها علیه حکومتش شود برای تضعیف آنها تدابیر امنیتی شدیدی را اعمال می کرد؛ به گونه‌ای که دوران خلافت متوکل یکی از مخوف ترین و رنج آورترین دوره ها برای شیعیان و فرزندان [[ابوطالب]] بود. می توان گفت در دوره خلافت هیچ یک از خلفای بنی عباس، علویان و شیعیان تا این اندازه متحمل سختی و رنج نشدند.  
بنابراین علویان در این دوره (مأمون، معتصم، واثق) از نظر تمکن مالی و نفوذ اجتماعی و تجمع پیروانش پیشرفتهایی کرده بودند و این امر بر هراس بیشتر متوکل از آنها می افزود. وی برای اینکه مانع قیام آنها علیه حکومتش شود برای تضعیف آنها تدابیر امنیتی شدیدی را اعمال می کرد؛ به گونه‌ای که دوران خلافت متوکل یکی از مخوف ترین و رنج آورترین دوره ها برای شیعیان و فرزندان [[ابوطالب]] بود. می توان گفت در دوره خلافت هیچ یک از خلفای بنی عباس، علویان و شیعیان تا این اندازه متحمل سختی و رنج نشدند.  


شیعیان که از اساس با خلافت عباسیان مخالف بودند و آنها را غاصب خلافت می دانستند، سابقه ای طولانی در شورش علیه آنها داشتند. این مسئله سبب ترس و هراس فراوان متوکل شده بود. از دیگر دلایل دشمنی متوکل با شیعیان این بود که بعضی از مشاوران و نزدیکان او دشمن شیعیان بودند و او را علیه آنها تحریک می کردند و از قیام علویان می ترساندند؛ افرادی مانند: وزیرش عبیدالله بن یحیی خاقانی، <ref> ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص550</ref> عمر بن فرج الرخجی، عبدالله بن محمد بن داوود هاشمی و علی بن جمعه شامی. <ref>عزالدین ابن اثیر، الكامل فی التاریخ، ج7، ص56</ref>
شیعیان که از اساس با خلافت عباسیان مخالف بودند و آنها را غاصب خلافت می دانستند، سابقه ای طولانی در شورش علیه آنها داشتند. این مسئله سبب ترس و هراس فراوان متوکل شده بود. از دیگر دلایل دشمنی متوکل با شیعیان این بود که بعضی از مشاوران و نزدیکان او دشمن شیعیان بودند و او را علیه آنها تحریک می کردند و از قیام علویان می ترساندند؛ افرادی مانند: وزیرش عبیدالله بن یحیی خاقانی، <ref> ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص550</ref> عمر بن فرج الرخجی، عبدالله بن محمد بن داوود هاشمی و علی بن جمعه شامی. <ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج7، ص56</ref>


تعصب مذهبی متوکل در حمایت از مذهب [[اهل سنت]] که سبب شده بود او در دوران زمامداری‌اش گروه های عقیدتی و فکری مخالف این [[مذهب]] را سرکوب کند، می توانست یکی دیگر از دلایل ضدیت متوکل با مذهب شیعه باشد. از جمله دانشمندان معروف شیعی که در زمان متوکل به علت عقایدش مجازات شد، ابویوسف یعقوب بن دانشمند شیعی است.
تعصب مذهبی متوکل در حمایت از مذهب [[اهل سنت]] که سبب شده بود او در دوران زمامداری‌اش گروه های عقیدتی و فکری مخالف این [[مذهب]] را سرکوب کند، می توانست یکی دیگر از دلایل ضدیت متوکل با مذهب شیعه باشد. از جمله دانشمندان معروف شیعی که در زمان متوکل به علت عقایدش مجازات شد، ابویوسف یعقوب بن دانشمند شیعی است.
یعقوب بن اسحاق معروف به ابن سکیت(به معنای سکوت؛ زیرا کثیرالسکوت بود) از دانشمندان شیعی مذهب نیمه اول قرن سوم بود. اصل او از [[خوزستان]] بود و در بغداد پرورش یافت و علم آموخت و در آنجا همراه پدرش به تعلیم بچه ها اشتغال داشت. <ref>ابن خلكان، وفیات الاعیان، ج6، ص395-396،398و 401</ref>
یعقوب بن اسحاق معروف به ابن سکیت(به معنای سکوت؛ زیرا کثیرالسکوت بود) از دانشمندان شیعی مذهب نیمه اول قرن سوم بود. اصل او از [[خوزستان]] بود و در بغداد پرورش یافت و علم آموخت و در آنجا همراه پدرش به تعلیم بچه ها اشتغال داشت. <ref>ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج6، ص395-396،398و 401</ref>


ظاهراً ابن سکیت برای اولین بار در زمان خلافت متوکل عهده دار آموزگاری فرزندان محمدبن عبدالله طاهری والی بغداد بود. <ref> همان، ص398</ref> با توجه به اینکه محمد بن عبدالله طاهری در سال 237ق از خراسان به بغداد آمد و حکومت آنجا را به دست گرفت، <ref>طبری، تاریخ طبری، ج14، ص6039</ref> می توان چنین نتیجه گرفت که تا قبل از این زمان ابن سکیت هنوز به بزرگان خلافت عباسی نپیوسته بود. بعد از چندی متوکل از او دعوت کرد که در زمره نزدیکان و ندیمانش باشد. ابن سکیت در این باره با چند نفر مشورت کرد و آنها او را از نزدیکی به متوکل بر حذر داشتند(شاید به علت شیعه بودن ابن سکیت). اما او توصیه آنها را از روی حسادت دانست و به دستگاه متوکل پیوست <ref> ابن خلكان، وفیات الاعیان، ج6، ص295</ref> و جزو دانشمندان دربار وی شد. وی بعد از چندی آموزگاری فرزندان او (معتز و مؤید) ر ابر عهده گرفت. <ref>ابن ندیم، الفهرست، ص121</ref> در مورد دانش او گفته اند که در انواع علوم مانند: نحو، شعر، لغت، منطق وغیره مهارت داشت.
ظاهراً ابن سکیت برای اولین بار در زمان خلافت متوکل عهده دار آموزگاری فرزندان محمدبن عبدالله طاهری والی بغداد بود. <ref> همان، ص398</ref> با توجه به اینکه محمد بن عبدالله طاهری در سال 237ق از خراسان به بغداد آمد و حکومت آنجا را به دست گرفت، <ref>طبری، تاریخ طبری، ج14، ص6039</ref> می توان چنین نتیجه گرفت که تا قبل از این زمان ابن سکیت هنوز به بزرگان خلافت عباسی نپیوسته بود. بعد از چندی متوکل از او دعوت کرد که در زمره نزدیکان و ندیمانش باشد. ابن سکیت در این باره با چند نفر مشورت کرد و آنها او را از نزدیکی به متوکل بر حذر داشتند(شاید به علت شیعه بودن ابن سکیت). اما او توصیه آنها را از روی حسادت دانست و به دستگاه متوکل پیوست <ref> ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج6، ص295</ref> و جزو دانشمندان دربار وی شد. وی بعد از چندی آموزگاری فرزندان او (معتز و مؤید) ر ابر عهده گرفت. <ref>ابن ندیم، الفهرست، ص121</ref> در مورد دانش او گفته اند که در انواع علوم مانند: نحو، شعر، لغت، منطق وغیره مهارت داشت.


کتابهای زیادی از او نام برده اند؛ مانند: المنطق، الامثال، القلب والابدان، والزبرج، البحث، الشجرو النبات، الایام واللیالی، معانی الشعر الصغیرو غیره... . <ref>همان، ص121-122</ref>
کتابهای زیادی از او نام برده اند؛ مانند: المنطق، الامثال، القلب والابدان، والزبرج، البحث، الشجرو النبات، الایام واللیالی، معانی الشعر الصغیرو غیره... . <ref>همان، ص121-122</ref>
علت مرگ او را مسائل عقیدتی و مذهبی ذکر کرده اند؛ زیرا که او بر [[مذهب تشیع]] بود و متوکل که بغض و دشمنی [[علی(ع)]] را داشت، در مورد مذهبش او را مؤاخذه کرد؛ ابن سکیت خشمگین شده و گفت قنبر غلام علی(ع) از تو و اولادت بهتر بودند. به همین دلیل متوکل دستور داد زبانش را از پشت سرش بیرون بکشند و به این ترتیب او را به قتل رساند. همچنین می گویند متوکل با او شوخی می کرد و سپس سخنش را جدی کرد و او را کشت. <ref>ابن خلكان، وفیات الاعیان، ج6، ص400-401</ref> از اینجا فهمیده می شود که متوکل برای کشتن او دنبال بهانه بود. در جزئیات و تفصیل قضیه نوشته اند: «روزی ابن سکیت نزد متوکل بود فرزندان متوکل معتز و مؤید نزد آنها آمدند. متوکل به ابن سکیت گفت کدام یک بهتر است: این دو نفر یا حسن و حسین؟ ابن سکیت پاسخ داد قنبر (غلام علی) از این دو برتر است. با چنین پاسخی متوکل بسیار خشمگین شد و دستور داد او را بکشند» <ref> سیوطی، تاریخ الخلفا، ص269</ref> قتل او در سال 244ق یا 246ق بود و در آن موقع 58 سال داشت. <ref>ابن خلكان، وفیات الاعیان، ج6، ص401</ref>
علت مرگ او را مسائل عقیدتی و مذهبی ذکر کرده اند؛ زیرا که او بر [[مذهب تشیع]] بود و متوکل که بغض و دشمنی [[علی(ع)]] را داشت، در مورد مذهبش او را مؤاخذه کرد؛ ابن سکیت خشمگین شده و گفت قنبر غلام علی(ع) از تو و اولادت بهتر بودند. به همین دلیل متوکل دستور داد زبانش را از پشت سرش بیرون بکشند و به این ترتیب او را به قتل رساند. همچنین می گویند متوکل با او شوخی می کرد و سپس سخنش را جدی کرد و او را کشت. <ref>ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج6، ص400-401</ref> از اینجا فهمیده می شود که متوکل برای کشتن او دنبال بهانه بود. در جزئیات و تفصیل قضیه نوشته اند: «روزی ابن سکیت نزد متوکل بود فرزندان متوکل معتز و مؤید نزد آنها آمدند. متوکل به ابن سکیت گفت کدام یک بهتر است: این دو نفر یا حسن و حسین؟ ابن سکیت پاسخ داد قنبر (غلام علی) از این دو برتر است. با چنین پاسخی متوکل بسیار خشمگین شد و دستور داد او را بکشند» <ref> سیوطی، تاریخ الخلفا، ص269</ref> قتل او در سال 244ق یا 246ق بود و در آن موقع 58 سال داشت. <ref>ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج6، ص401</ref>


فعالیتهای متوکل برای تخریب و ویرانی قبر [[حسین بن علی(ع)]] و سایر [[شهدای كربلا|شهدای کربلا]] در سال 236ق بود در این سال متوکل یکی از فرماندهانش به نام دیزج- تازه مسلمانی که از دین [[یهود]] به [[دین اسلام]] درآمده بود- را برای خرابی قبور و اماکن [[كربلا|کربلا]] روانه کرد. دیزج طبق دستور او قبر حسین و سایر شهیدان و اطراف آن را تا حدود دویست جریب ویران کرد و جمعی از [[یهودیان]] را برای زراعت و کشت زمینهای آنجا منتقل کرد و بدان دستور داد هر کسی را به [[زیارت]] آن قبر آمد دستگیر کنند. <ref> ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص551-552/طبری، تاریخ الامم الملوك، ج14، 6063/ مسعودی، مروج الذهب، ج21، ص541-542/ عزالدین ابن اثیر، الكامل فی التاریخ، ج7، ص55-56/ابن كثیر، البدایه والنهایه، ج5، ص328</ref> بی تردید می توان گفت دلیل اصلی تعرضات متوکل به مزار شهیدان کربلا و محو آثار آنها جلوگیری از قدرت گرفتن علویان و شیعیان بود؛ زیرا مزار کربلا سبب تجمع و تقویت شیعیان می شد. ایجاد حصار اقتصادی برای در تنگنا گذاشتن شیعیان و علویان سامرا را که در زمان واثق برقرار بود قطع کرد و جمع آنها را از سامرا پراکنده کرد؛ <ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص549</ref> مِلک [[فدك|فدک]] را که از زمان مأمون به علویان پس داده شده بود از آنها گرفت. <ref> احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص45-50</ref> متوکل به والی اش در [[مدینه]] دستور داد هر کسی را که کوچکترین کمکی به علویان می کند مورد آزار و اذیت قراردهد و از تماس مردم با آنها جلوگیری کند به سبب این فشارها تنگدستی زنان علویه به حدی رسید که چند تن از آنها یک پیراهن داشتند که به نوبت می پوشیدند. <ref> ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص552</ref> سخت گیری متوکل بر علویان [[مصر]] شدیدتر بود چنانکه در سال 236ق به والی آنجا اسحاق بن یحیی دستور داد علویان آنجا را اخراج کند و به عراق بفرستد و در سال 245ق یزید بن عبدالله به حکومت مصر فرستاده شد. او شیعیان آنجا را مورد تعقیب و پیگیری قرارداد و گروهی از بزرگان آنها را به زشت ترین صورت به عراق فرستاد. <ref>ابن تغری بردی، النجوم الزاهره، ج2، ص283-285و309</ref>
فعالیتهای متوکل برای تخریب و ویرانی قبر [[حسین بن علی(ع)]] و سایر [[شهدای کربلا|شهدای کربلا]] در سال 236ق بود در این سال متوکل یکی از فرماندهانش به نام دیزج- تازه مسلمانی که از دین [[یهود]] به [[دین اسلام]] درآمده بود- را برای خرابی قبور و اماکن [[کربلا|کربلا]] روانه کرد. دیزج طبق دستور او قبر حسین و سایر شهیدان و اطراف آن را تا حدود دویست جریب ویران کرد و جمعی از [[یهودیان]] را برای زراعت و کشت زمینهای آنجا منتقل کرد و بدان دستور داد هر کسی را به [[زیارت]] آن قبر آمد دستگیر کنند. <ref> ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص551-552/طبری، تاریخ الامم الملوک، ج14، 6063/ مسعودی، مروج الذهب، ج21، ص541-542/ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج7، ص55-56/ابن کثیر، البدایه والنهایه، ج5، ص328</ref> بی تردید می توان گفت دلیل اصلی تعرضات متوکل به مزار شهیدان کربلا و محو آثار آنها جلوگیری از قدرت گرفتن علویان و شیعیان بود؛ زیرا مزار کربلا سبب تجمع و تقویت شیعیان می شد. ایجاد حصار اقتصادی برای در تنگنا گذاشتن شیعیان و علویان سامرا را که در زمان واثق برقرار بود قطع کرد و جمع آنها را از سامرا پراکنده کرد؛ <ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص549</ref> مِلک [[فدک|فدک]] را که از زمان مأمون به علویان پس داده شده بود از آنها گرفت. <ref> احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص45-50</ref> متوکل به والی اش در [[مدینه]] دستور داد هر کسی را که کوچکترین کمکی به علویان می کند مورد آزار و اذیت قراردهد و از تماس مردم با آنها جلوگیری کند به سبب این فشارها تنگدستی زنان علویه به حدی رسید که چند تن از آنها یک پیراهن داشتند که به نوبت می پوشیدند. <ref> ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص552</ref> سخت گیری متوکل بر علویان [[مصر]] شدیدتر بود چنانکه در سال 236ق به والی آنجا اسحاق بن یحیی دستور داد علویان آنجا را اخراج کند و به عراق بفرستد و در سال 245ق یزید بن عبدالله به حکومت مصر فرستاده شد. او شیعیان آنجا را مورد تعقیب و پیگیری قرارداد و گروهی از بزرگان آنها را به زشت ترین صورت به عراق فرستاد. <ref>ابن تغری بردی، النجوم الزاهره، ج2، ص283-285و309</ref>


در زمان خلافت متوکل به رغم فشارها و سختی هایی که علویان متحمل شدند قیام گسترده ای به وسیله آنها علیه حکومت متوکل روی نداد و هیچ درگیری نظامی بین علویان وسپاهیان خلافت به وجود نیامد. علت این امر را می توان تدابیر امنیتی شدیدی دانست که متوکل برای مراقبت علویان و شیعیان تدارک دیده بود برای مثال ابوعبدالله محمد بن صالح یکی از فرزندان جوانمرد ابوطالب که قصد خروج داشت زندانی شد <ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص553-554</ref> در دوره حکومت متوکل همچنین [[حسن بن زید]] <ref> حسن بن زید علوی به خاطر فشار دستگاه متوكل به شمال ایران پناهنده شده بود. او در آن منطقه كوهستانی به فعالیت مشغول شد تا اینكه در سال250ق اولین حكومت شیعی مذهب را در كوههای طبرستان تاسیس كرد.</ref> به خاطر فشار حکومت به شمال [[ایران]] پناهنده شد و در [[طبرستان]] و نواحی دیلم مستقر گشت و محمد بن جعفر در [[ری]] بود و مردم را به [[بیعت]] با او دعوت می کرد. اما در دوره متوکل نتوانستند قیام کنند. <ref>همان، ص572</ref> یحیی بن عمر نیز از علویانی بود که به علت سخت گیری های دستگاه خلافت متوکل بر او نتوانست دست به قیام بزند او حتی برای قیامش گروهی را فراهم آورده بود ولی گرفتار شد و مورد ضرب و شتم قرار گرفت. <ref> طبری، تاریخ طبری، ج14، ص6033</ref> یحیی پس از گذراندن دوره ای از زندان با کفالت افرادی از نزدیکانش آزاد شد. اما همچنان سرگردان بود و در تنگنا به سر می برد و او سرانجام در زمان مستعین در سال250 ق در کوفه قیام کرد و این شهر را تصرف کرد. اما پس از چندی در نبردی خونین با سپاهیان محمد بن عبدالله طاهری والی بغداد که مأمور سرکوب او شده بود به شهادت رسید و سر او را به بغداد بردند. <ref>همان ج14، ص6128-6134</ref>
در زمان خلافت متوکل به رغم فشارها و سختی هایی که علویان متحمل شدند قیام گسترده ای به وسیله آنها علیه حکومت متوکل روی نداد و هیچ درگیری نظامی بین علویان وسپاهیان خلافت به وجود نیامد. علت این امر را می توان تدابیر امنیتی شدیدی دانست که متوکل برای مراقبت علویان و شیعیان تدارک دیده بود برای مثال ابوعبدالله محمد بن صالح یکی از فرزندان جوانمرد ابوطالب که قصد خروج داشت زندانی شد <ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص553-554</ref> در دوره حکومت متوکل همچنین [[حسن بن زید]] <ref> حسن بن زید علوی به خاطر فشار دستگاه متوکل به شمال ایران پناهنده شده بود. او در آن منطقه کوهستانی به فعالیت مشغول شد تا اینکه در سال250ق اولین حکومت شیعی مذهب را در کوههای طبرستان تاسیس کرد.</ref> به خاطر فشار حکومت به شمال [[ایران]] پناهنده شد و در [[طبرستان]] و نواحی دیلم مستقر گشت و محمد بن جعفر در [[ری]] بود و مردم را به [[بیعت]] با او دعوت می کرد. اما در دوره متوکل نتوانستند قیام کنند. <ref>همان، ص572</ref> یحیی بن عمر نیز از علویانی بود که به علت سخت گیری های دستگاه خلافت متوکل بر او نتوانست دست به قیام بزند او حتی برای قیامش گروهی را فراهم آورده بود ولی گرفتار شد و مورد ضرب و شتم قرار گرفت. <ref> طبری، تاریخ طبری، ج14، ص6033</ref> یحیی پس از گذراندن دوره ای از زندان با کفالت افرادی از نزدیکانش آزاد شد. اما همچنان سرگردان بود و در تنگنا به سر می برد و او سرانجام در زمان مستعین در سال250 ق در کوفه قیام کرد و این شهر را تصرف کرد. اما پس از چندی در نبردی خونین با سپاهیان محمد بن عبدالله طاهری والی بغداد که مأمور سرکوب او شده بود به شهادت رسید و سر او را به بغداد بردند. <ref>همان ج14، ص6128-6134</ref>


=برخورد متوکل با امام هادی (ع)=
=برخورد متوکل با امام هادی (ع)=
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۹۸

ویرایش