۸۷٬۸۱۰
ویرایش
Mohsenmadani (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
=معرفی اجمالی مأمون عباسی= | =معرفی اجمالی مأمون عباسی= | ||
مأمون در روز پنج شنبه نیمه ماه ربیع الاول سال 170هـ متولد شد. ولادتش به سال 170 هجری یعنی در همان شبی | مأمون در روز پنج شنبه نیمه ماه ربیع الاول سال 170هـ متولد شد. ولادتش به سال 170 هجری یعنی در همان شبی که پدرش به خلافت رسید، رخ داد. پدرش پنجمین [[خلیفه عباسی]] بود، و خودش پس از [[امین]] هفتمین [[خلیفه]] این سلسله بشمار می رود. | ||
مادرش | مادرش کنیزی خراسانی است به نام <big>مراجل بادغیسی</big> که در روزهای پس از تولّد مأمون، از دنیا رفت. پس مأمون به صورت نوزادی یتیم و بی مادر پرورش یافت. مورّخان نوشته اند که مادر وی زشت ترین و کثیف ترین کنیز در آشپزخانه رشید بود، و این خود تأیید داستانی است که علّت حامله شدن وی را بازگو می کند. <ref>حیاة الحیوان، ج 1، ص 72</ref> | ||
پدرش مأمون را به [[جعفر بن یحیی | پدرش مأمون را به [[جعفر بن یحیی برمکی]] سپرد تا او را در دامان خود بپروراند. پس از او [[فضل بن سهل]] مربّی او بود که به ذوالریاستین شهرت داشت و بعد هم وزیر خود مأمون گردید. فرمانده کل قوایش [[طاهر بن حسین ذوالیمینین]] بود. <ref>عصر المأمون، ج 1، ص 210</ref> | ||
=خصوصیات مأمون= | =خصوصیات مأمون= | ||
زندگیش سراسر | زندگیش سراسر کوشش و فعالیّت و خالی از تنعّم بود، درست برعکس برادرش امین که در آغوش زبیده، پرورش یافته بود. هر کس زبیده را بشناسد درمی یابد که امین غرق خوش گذرانی و تفریح بوده است. مأمون مانند برادرش اصالتی چندان برای خود احساس نمی کرد و نه تنها مطمئن به آینده خویش نبود بلکه برعکس، این نکته را مسلم می پنداشت که [[عباسیان]] به خلافت و حکومت او تن درنخواهند داد. از این رو خود را فاقد هرگونه پایگاهی که بدان تکیه کند، می دید و به همین دلیل آستین همّت بالا زد و برای آینده اش به برنامه ریزی پرداخت. مأمون خطوط آینده خود را از لحظه ای تعیین کرد که به موقعیت خود پی برد و دانست که برادرش امین از مزایای خوبی برخوردار است که دست وی از آن ها کوتاه است. | ||
او از اشتباه های امین نیز پند آموخت. مثلأ [[فضل]] با مشاهده امین | او از اشتباه های امین نیز پند آموخت. مثلأ [[فضل]] با مشاهده امین که خود را به لهو و لعب سرگرم ساخته بود، به مأمون می گفت که تو پارسایی و[[دینداری]] و رفتار نیکو از خود بروز بده و مأمون نیز همین گونه می کرد. هر بار که امین حرکت سستی را آغاز می کرد، مأمون آن حرکت را با جدیّت در پیش می گرفت. <ref> الآداب السلطانیه/ص 212</ref> | ||
=سخن بزرگان درباره مأمون= | =سخن بزرگان درباره مأمون= | ||
به هر حال، مأمون در علوم و فنون مختلف تبحر یافت و بر همگنان خویش و حتّی بر تمام عباسیان، برتری یافت. برخی از آنان می گفتند: « در میان عباسیان | به هر حال، مأمون در علوم و فنون مختلف تبحر یافت و بر همگنان خویش و حتّی بر تمام عباسیان، برتری یافت. برخی از آنان می گفتند: « در میان عباسیان کسی دانشمندتر از مأمون نبود.» <ref>حیاه الحیوان، دمیری/ 1/ ص 72</ref> | ||
[[ابن ندیم]] درباره اش چنین گفته: « آگاه تر از همه [[خلفا]] نسبت به [[فقه]] و [[کلام]] بود.» <ref>فهرست ابن الندیم/ ص 174 (چاپ مطبعه الاستقامه، | [[ابن ندیم]] درباره اش چنین گفته: « آگاه تر از همه [[خلفا]] نسبت به [[فقه]] و [[کلام]] بود.» <ref>فهرست ابن الندیم/ ص 174 (چاپ مطبعه الاستقامه، | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
قاهره)</ref> | قاهره)</ref> | ||
[[محمد فرید وجدی]] نیز گفته: « بعد از [[خلفای راشدین]] | [[محمد فرید وجدی]] نیز گفته: « بعد از [[خلفای راشدین]] کسی با کفایت تر از [[مأمون]] نیامد.» <ref>دایره المعارف الاسلامیه/1/ ص620</ref> | ||
از [[حضرت علی (ع)]] نیز نقل شده | از [[حضرت علی (ع)]] نیز نقل شده که روزی درباره بنی عباس سخن می گفت، تا بدین جا رسید که فرمود: « هفتمی از همه شان دانشمندتر خواهد بود.» <ref>مناقب آل ابیطالب/2/ 276 ـ سفیحه البحار/2/ص 332 | ||
در ماده «غیب»</ref> | در ماده «غیب»</ref> | ||
پدر مأمون نیز خود به برتری وی بر برادرش امین [[شهادت]] داده و گفته بود:« ... تصمیم گرفته ام ولایتعهدی را تصحیح | پدر مأمون نیز خود به برتری وی بر برادرش امین [[شهادت]] داده و گفته بود:« ... تصمیم گرفته ام ولایتعهدی را تصحیح کنم و به دست کسی بسپارم که بیشتر رفتارش را می پسندم و خط مشیش را می ستایم، به حسن سیاستش اطمینان دارم، از ضعف و سستی اش آسوده خاطرم، و اوکسی جز عبدالله نمی باشد. اما بنی عباس به پیروی از هوای نفس خویش، محمد را می طلبند، چه در او یک پارچه متابعت از خواهش های نفسانی است، دستش به اسراف باز است، زنان و کنیزان در رأی او شریک و مؤثّر واقع می شوند. اگر به عبدالله روی برم، [[بنی هاشم]] ( یعنی عباسیان ) را به خشم خواهم آورد؛ و اگر این مقام را تنها به دست محمد بسپارم، از تباهی که بر سر ملّت خواهدآورد، ایمن نیستم ... .» <ref> مروج الذهب (چاپ بیروت)/3/ص 352 و 353</ref> | ||
رشید همچنین می گفت: « در عبدالله دوراندیشی منصور، عبادت مهدی وبزرگی هادی را می بینم، ولی من محمد را بر او پیش انداختم در حالی | رشید همچنین می گفت: « در عبدالله دوراندیشی منصور، عبادت مهدی وبزرگی هادی را می بینم، ولی من محمد را بر او پیش انداختم در حالی که می دانستم محمد تابع هوای نفسش است، هر چه به دست می آورد به اسراف از کف می بازد، زنان و کنیزان را در تصمیم های خویش شرکت می دهد. اگر امّ جعفرـیعنی زبیده نبود و [[بنی هاشم]] هم اصرار نمی داشتند، حتمأ عبدالله را بر او مقدّم می داشتم ... .» <ref>قصیده ابن عبدون/ص 245 ـ تاریخ الخلفاء سیوطی/ص 307 ـ شبیه به همین مطلب در کتاب های دیگر هم آمده: الاخبار الطّوال/ص 401 ـ الاتحاف بحت الاشراف/ص 96 ـ تاریخ الخمیس/2/ص 334</ref> | ||
=عقیده مذهبی مامون عباسی= | =عقیده مذهبی مامون عباسی= | ||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
مأمون در حالی که مشغول حمله به [[روم]] بود به علت بیماری در [[بَدَندون]] از دنیا رفت و در طَرَسوس دفن شد. <ref>طبری، تاریخ، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ۱۹۶۰م، ج۸، ص۴۷۲-۴۸۹؛طقوش، دولت عباسیان، ص۱۶۰، ۱۳۹۰ش</ref> قبر وی در دوره کنونی در [[مسجد جامع]] شهر [[طرسوس]] در استان مَرسین جنوب [[ترکیه]] و در مرز [[سوریه]] واقع شده است. <ref> مأمون، پایگاه اینترنتی اولیاء نت، تاریخ درج:۱۳۹۳/۰۷/۲۷</ref> | مأمون در حالی که مشغول حمله به [[روم]] بود به علت بیماری در [[بَدَندون]] از دنیا رفت و در طَرَسوس دفن شد. <ref>طبری، تاریخ، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ۱۹۶۰م، ج۸، ص۴۷۲-۴۸۹؛طقوش، دولت عباسیان، ص۱۶۰، ۱۳۹۰ش</ref> قبر وی در دوره کنونی در [[مسجد جامع]] شهر [[طرسوس]] در استان مَرسین جنوب [[ترکیه]] و در مرز [[سوریه]] واقع شده است. <ref> مأمون، پایگاه اینترنتی اولیاء نت، تاریخ درج:۱۳۹۳/۰۷/۲۷</ref> | ||
درباره تاریخ وفات مأمون، مورخان و [[سیرهنویسان]] متفقند | درباره تاریخ وفات مأمون، مورخان و [[سیرهنویسان]] متفقند که وی در [[رجب]] سال 218 قمری درگذشت، ولی درباره روز وفاتش اتفاقی میان آنان نیست. برخی روز هشتم، برخی روز یازدهم، برخی روز سیزدهم و برخی روز هفدهم رجب را روز درگذشتش میدانند. <ref> الأخبار الطوال (الدینوری) ص 400؛ الثقات (ابن حبان)، ج 2، ص 331؛ تاریخ بغداد (خطیب بغدادی)، ج 1، ص 189؛ تاریخ مدینه دمشق (ابن عساکر)، ج 33، ص 337؛ وقایع الایام، ص 312؛ المحبر (محمد بن حبیب بغدادی)، ص 41</ref> | ||
=پانویس= | =پانویس= |