۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'می باشند' به 'میباشند') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'می نویسد' به 'مینویسد') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
2. خطیب بغدادی (متوفای 463 ق) در کتاب معروفش به نام تاریخ بغداد از ابن علی خلال که شیخ حنابله است، در جواز توسل نقل می کند،"... هرگاه کار مهمی برایم پیش می آمد به جانب قبر موسی ابن جعفر (ع) میرفتم و به آن حضرت متوسل می شدم کار بر من آسان می شد و مشکلاتم حل می شد."<ref> الخطیب البغدادی، احمد ابن علی، تاریخ بغداد، ج 1، ص 120، چاپ دوم، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1425. </ref> | 2. خطیب بغدادی (متوفای 463 ق) در کتاب معروفش به نام تاریخ بغداد از ابن علی خلال که شیخ حنابله است، در جواز توسل نقل می کند،"... هرگاه کار مهمی برایم پیش می آمد به جانب قبر موسی ابن جعفر (ع) میرفتم و به آن حضرت متوسل می شدم کار بر من آسان می شد و مشکلاتم حل می شد."<ref> الخطیب البغدادی، احمد ابن علی، تاریخ بغداد، ج 1، ص 120، چاپ دوم، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1425. </ref> | ||
3. ابن حجر در کتاب الصواعق المحرقه در جواز توسل | 3. ابن حجر در کتاب الصواعق المحرقه در جواز توسل مینویسد: امام شافعی (متوفای 204) توسل را قبول داشته و آن را جایز می داند و در سیره عملی خودش هم این کار را انجام می داد و شعری را از امام شافعی در جواز توسل نقل می کند که گفته است: | ||
آل النبی ذریعتی و هم الیه وسیلتی | آل النبی ذریعتی و هم الیه وسیلتی | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
9.ابن داوود مالکی شاذلی در کتاب "البیان و الاختصار"قائل به جواز توسل شده است، و توسل عالما ن و صالحان به پیامبر اکرم (ص) را نقل کرده است.<ref> سبحانی، جعفر، آئین وهابیت، ص 174. </ref> | 9.ابن داوود مالکی شاذلی در کتاب "البیان و الاختصار"قائل به جواز توسل شده است، و توسل عالما ن و صالحان به پیامبر اکرم (ص) را نقل کرده است.<ref> سبحانی، جعفر، آئین وهابیت، ص 174. </ref> | ||
10 در بین اهل سنت توسل به علما و بزرگان رواج داشته است. از جمله این که ابن جوزی در کتاب مناقب احمد حنبل به نقل از عبدالله ابن موسی | 10 در بین اهل سنت توسل به علما و بزرگان رواج داشته است. از جمله این که ابن جوزی در کتاب مناقب احمد حنبل به نقل از عبدالله ابن موسی مینویسد:" من و پدرم به زیارت قبر احمد میرفتیم و به او متوسل می شدیم تا حاجت مان برآورده شود."<ref> قنبری، روح الله، چهل شبهه بر ضد شیعه و پاسخ های الغدیر، ص 97، انتشارات هنارس، چاپ اول، قم. </ref> | ||
گذشته از این مواردی که از سیره عملی علما و بزرگان اهل سنت قبل از ابن تیمیه نقل شد، روایات زیادی در جواز توسل، در جوامع روایی اهل سنت نقل شده است که خود می تواند شاهدی باشد بر این که آنها قائل به جواز توسل بوده اند. و حتی بعد از ابن تیمیه هم بسیاری ازبزرگان اهل سنت توسل را جایز می دانند، مانند سمهودی شافعی[13]<ref> السمهودی علی ابن احمد ، وفاء الوفاء، ج 2، ص 1371، چاپ چهارم، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1404. </ref> که این دلیل بر استقلال علماء بزرگ اهل سنت و عدم تأثیر پذیری آنان از آراء ابن تیمیه است. | گذشته از این مواردی که از سیره عملی علما و بزرگان اهل سنت قبل از ابن تیمیه نقل شد، روایات زیادی در جواز توسل، در جوامع روایی اهل سنت نقل شده است که خود می تواند شاهدی باشد بر این که آنها قائل به جواز توسل بوده اند. و حتی بعد از ابن تیمیه هم بسیاری ازبزرگان اهل سنت توسل را جایز می دانند، مانند سمهودی شافعی[13]<ref> السمهودی علی ابن احمد ، وفاء الوفاء، ج 2، ص 1371، چاپ چهارم، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1404. </ref> که این دلیل بر استقلال علماء بزرگ اهل سنت و عدم تأثیر پذیری آنان از آراء ابن تیمیه است. | ||
خط ۳۰۸: | خط ۳۰۸: | ||
شهید مطهری در این زمینه | شهید مطهری در این زمینه مینویسد : بر خلاف تصوّر رایج، وهّابیگرى تنها یک نظریّه ضدّ امامت نیست، بلکه پیش از آنکه ضدّ امامت باشد ضدّ توحید و ضدّ انسان است. ازآنجهت ضدّ توحید است که به تقسیم کار میان خالق و مخلوق قائل است و بعلاوه به یک نوع شرک ذاتى خفىّ قائل است و ازآنجهت ضدّ انسان است که استعداد انسانى انسان را- که او را از ملائک برتر ساخته و به نصّ قرآن مجید «خلیفة اللّه» است و ملائک مأمور سجده به او- درک نمیکند و او را در حدّ یک حیوان طبیعى تنزّل مىدهد. <ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (جهانبینى توحیدى)، ج2، ص: 131</ref> | ||
===7- موهبت الهی به برخی از بندگان در نیل به مراتب قرب و قابلیت متوسل شدن به انان=== | ===7- موهبت الهی به برخی از بندگان در نیل به مراتب قرب و قابلیت متوسل شدن به انان=== | ||
خط ۳۳۴: | خط ۳۳۴: | ||
ایشان | ایشان مینویسد : | ||
1- حضرات وهابى سخن مهمى که همواره آن را تکرار مىکنند این است که مشرکین عرب که قرآن آنها را مشرک مىداند منکر توحید در خالقیت نبودند، بتها را خالق نمىدانستند همچنان که نص آیات قرآن است که: لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ* إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ؛ در عین حال به موجب توسل و قربانى و شفاعت خواستن از بتها ، قرآن آنها را مشرک مىخواند، پس معلوم مىشود به هیچ مخلوقى نباید متوسل شد و براى هیچ مخلوقى نباید قربانى کرد و یا استشفاع کرد. | 1- حضرات وهابى سخن مهمى که همواره آن را تکرار مىکنند این است که مشرکین عرب که قرآن آنها را مشرک مىداند منکر توحید در خالقیت نبودند، بتها را خالق نمىدانستند همچنان که نص آیات قرآن است که: لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ* إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ؛ در عین حال به موجب توسل و قربانى و شفاعت خواستن از بتها ، قرآن آنها را مشرک مىخواند، پس معلوم مىشود به هیچ مخلوقى نباید متوسل شد و براى هیچ مخلوقى نباید قربانى کرد و یا استشفاع کرد. | ||
جواب این بیان این است که درست است که مشرکین عرب قائل به خالقیت بتها نبودند ولى قائل به ربوبیت آنها بودند، یعنى نمىگفتند که بت قادر است معدومى را به وجود آورد ولى آنها را متصرف در کائنات مىدانستند . | جواب این بیان این است که درست است که مشرکین عرب قائل به خالقیت بتها نبودند ولى قائل به ربوبیت آنها بودند، یعنى نمىگفتند که بت قادر است معدومى را به وجود آورد ولى آنها را متصرف در کائنات مىدانستند . | ||
خط ۳۴۲: | خط ۳۴۲: | ||
2- ایشان در زمینه ریشه پیدایش بت پرستی | 2- ایشان در زمینه ریشه پیدایش بت پرستی مینویسد : حقیقت این است که بت پرستى ریشه پرستش ارباب انواع را دارد. از قدیم الایام این عقیده پیدا شده بود که هر نوعى از انواع از قبیل انسان و گوسفند و غیره تحت تدبیر یک قوه روحانى و مقتدر و مسلط بر موجودات سفلى است، و احیاناً انواع حوادث را به یک موجود علوى فلکى یا معقول صِرف مستند مىکردند | ||
مثل اینکه مثلًا زهره را رب النوع شادى و خوشى، ستاره دیگر را رب النوع جنگ و خونریزى مىدانستند؛ صاحبان این عقاید به عقیده بعضى به خداى یگانه اعتقاد نداشتهاند و بعد این کثرت پرستى تبدیل به توحید شده است. ولى به عقیده ما این گونه کثرت پرستى بعد از توحید پیدا شده است؛ یعنى در عین اعتقاد به خالق یگانه، تدبیر و تصرف در عالم سفلى را از موجودات علوى مىدانستند و خداوند را متصرف و مربى و مدبر عالم نمىدانستند. از این جهت نظیر معتزله بودند که خدا را خالق منعزل از تصرف در کائنات معرفى مىکردند . | مثل اینکه مثلًا زهره را رب النوع شادى و خوشى، ستاره دیگر را رب النوع جنگ و خونریزى مىدانستند؛ صاحبان این عقاید به عقیده بعضى به خداى یگانه اعتقاد نداشتهاند و بعد این کثرت پرستى تبدیل به توحید شده است. ولى به عقیده ما این گونه کثرت پرستى بعد از توحید پیدا شده است؛ یعنى در عین اعتقاد به خالق یگانه، تدبیر و تصرف در عالم سفلى را از موجودات علوى مىدانستند و خداوند را متصرف و مربى و مدبر عالم نمىدانستند. از این جهت نظیر معتزله بودند که خدا را خالق منعزل از تصرف در کائنات معرفى مىکردند . | ||
خط ۳۸۱: | خط ۳۸۱: | ||
6- ایشان در این مساله که اعتقاد به الوهیت چیست؟ مرز الوهیت کجاست؟ | 6- ایشان در این مساله که اعتقاد به الوهیت چیست؟ مرز الوهیت کجاست؟ مینویسد : | ||
بعضىها کارها را تقسیم کردهاند میان خدا و غیر خدا، بعضى کارها را مخصوص خدا دانستهاند، از آن جمله است احیاء و اماته، آمرزش، رزق دادن و امثال اینها. [از نظر آنها] مرز الوهیت این کارهاست، اگر در مقابل کسى نیایش بریم با این اعتقاد، مرز الوهیت را شکستهایم .. | بعضىها کارها را تقسیم کردهاند میان خدا و غیر خدا، بعضى کارها را مخصوص خدا دانستهاند، از آن جمله است احیاء و اماته، آمرزش، رزق دادن و امثال اینها. [از نظر آنها] مرز الوهیت این کارهاست، اگر در مقابل کسى نیایش بریم با این اعتقاد، مرز الوهیت را شکستهایم .. |