۸۸٬۱۲۶
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'می گردد' به 'میگردد') |
جز (جایگزینی متن - 'می رفت' به 'میرفت') |
||
خط ۱۲۸: | خط ۱۲۸: | ||
=غروبی غم انگیز= | =غروبی غم انگیز= | ||
غروب نزدیک شد. این عارف عظیم الشأن که در روزهای آخر عمر از عارضه ی سکته ی قلبی رنج می برد، از اوایل ماه مبارک [[رمضان]] در بستر بیماری به سر می برد. وقتی شاگردان و یا خواص به عیادت وی | غروب نزدیک شد. این عارف عظیم الشأن که در روزهای آخر عمر از عارضه ی سکته ی قلبی رنج می برد، از اوایل ماه مبارک [[رمضان]] در بستر بیماری به سر می برد. وقتی شاگردان و یا خواص به عیادت وی میرفتند و ساعت معمول درس ایشان فرا می رسید، چون خود را محروم از این فیض عظیم می دید، به آرامی اشک می ریخت و این جملات پر ارزش را می فرمود: «من از مرگ نمی ترسم، ولی از این می ترسم که وجود عاطل و باطلی باشم و نتوانم انجام وظیفه ی شرعی کنم.». <ref>مجله ی نور علم؛ ش ۱۷؛ ص ۹۸؛ درس هایی از مکتب اسلام، سال دهم، ش ۴، ص ۲۲۶٫</ref> | ||
به دنیا و ما فیها چشمی ندوخته بود تا بگویند: «چشم بر جهان فروبست» و آخرت و جهان برتر آن چنان درآمیخته با جوهره ی لحظه های مبارک زندگی دنیوی اش بود که هرگز نمی توان گفت: «به دیار باقی شتافت». شاید بتوان این گونه فریاد کرد که روحی بزرگ که بیش از نیم قرن در حصار کالبدی کوچک اسیر بود، از این خاک پرواز کرد تا در جوار اولیای حق منزل گزیند. | به دنیا و ما فیها چشمی ندوخته بود تا بگویند: «چشم بر جهان فروبست» و آخرت و جهان برتر آن چنان درآمیخته با جوهره ی لحظه های مبارک زندگی دنیوی اش بود که هرگز نمی توان گفت: «به دیار باقی شتافت». شاید بتوان این گونه فریاد کرد که روحی بزرگ که بیش از نیم قرن در حصار کالبدی کوچک اسیر بود، از این خاک پرواز کرد تا در جوار اولیای حق منزل گزیند. |