۸۷٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'می نویسد' به 'مینویسد') |
جز (جایگزینی متن - 'می گفت' به 'میگفت') |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
اینان | اینان میگفتند: | ||
«عدالت» و «مصلحت» مىتواند راهنماى خوبى براى فقیه باشد. اینجا بود که فقیه، خود را موظف مىدید که درباره آنچه «مقتضاى عدالت» است و آنچه مصلحت اقتضا مىکند بیندیشد. اصطلاحاتى از قبیل «استحسان» یا «استصلاح» از همین جا پیدا شد. <ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (عدل الهى)، ج1، ص: 56</ref> | «عدالت» و «مصلحت» مىتواند راهنماى خوبى براى فقیه باشد. اینجا بود که فقیه، خود را موظف مىدید که درباره آنچه «مقتضاى عدالت» است و آنچه مصلحت اقتضا مىکند بیندیشد. اصطلاحاتى از قبیل «استحسان» یا «استصلاح» از همین جا پیدا شد. <ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (عدل الهى)، ج1، ص: 56</ref> | ||
خط ۱۶۶: | خط ۱۶۶: | ||
2-یکی از دو قضیه، مقدمه تشکیل شده دران، دلیل بر صدق قضیه دیگری باشد و بعدمعلوم شود که ان قضیه که پایه استدلال قرار گرفته باطل است در این صورت مدعا بدون دلیل صدق خواهد بود مثلا در فلسفه قدیم | 2-یکی از دو قضیه، مقدمه تشکیل شده دران، دلیل بر صدق قضیه دیگری باشد و بعدمعلوم شود که ان قضیه که پایه استدلال قرار گرفته باطل است در این صورت مدعا بدون دلیل صدق خواهد بود مثلا در فلسفه قدیم میگفتند:یکی از براهین برای اثبات عقول عشره این است که عالم دارای افلاک سبعه است که با هم تغایر حقیقی دارند حدوثا و عله لان الواحد لا یصدر منه الا الواحد و هنگامی که ثابت شد این مبنا باطل است این برهان از بین رفت نه اینکه اصل قول به عقول عشره هم باطل شده باشد. | ||
3-زوال یقین معلول خلجان و تشکیکات ذهنی است که بر اساس تلازم منطقی و دلیل خاصی نیست | 3-زوال یقین معلول خلجان و تشکیکات ذهنی است که بر اساس تلازم منطقی و دلیل خاصی نیست |