پرش به محتوا

مراتب فهم پذیری قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'می نویسد' به 'می‌نویسد'
جز (جایگزینی متن - 'می گفت' به 'می‌گفت')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'می نویسد' به 'می‌نویسد')
خط ۷۸: خط ۷۸:




ایشان بعد از ذکر مراتب چهارگانه تفسیر می نویسد:  وهذا تقسیم صحیح. - <ref>همان</ref>
ایشان بعد از ذکر مراتب چهارگانه تفسیر می‌نویسد:  وهذا تقسیم صحیح. - <ref>همان</ref>


==دیدگاه مفسران  فریقین پیرامون  روایات بطون  و مراتب فهم قرآن==  
==دیدگاه مفسران  فریقین پیرامون  روایات بطون  و مراتب فهم قرآن==  
خط ۸۵: خط ۸۵:
===زرکشی  در البرهان===  
===زرکشی  در البرهان===  


ایشان  در زمینه  مراتب فهم قرآن  تحت عنوان  "فی حاجة المفسر إلى الفهم والتبحر فی العلوم"  و با توجه به روایاتی که در بیان مراتب چهارگانه فهم قرآن – عبارات اشارات لطائف و حقائق رسیده است، می نویسد:  
ایشان  در زمینه  مراتب فهم قرآن  تحت عنوان  "فی حاجة المفسر إلى الفهم والتبحر فی العلوم"  و با توجه به روایاتی که در بیان مراتب چهارگانه فهم قرآن – عبارات اشارات لطائف و حقائق رسیده است، می‌نویسد:  




خط ۹۷: خط ۹۷:




ایشان در ادامه به تبین نکته مذکور پرداخته و می نویسد:  از انجا که همه علوم زیر مجموعه افعال و صفات الهی قرار دارند بنابر این قرآن را می توان شرح همه این علوم که- بیانگر ذات، صفات و افعال خداوند هستند- دانست. بدیهی است این امر مستلزم  وجود مراتب گسترده در معانی قرآن و فهم ان می باشد.  <ref>همان : وبالجملة فالعلوم کلها داخلة فی أفعال الله تعالى وصفاته ، وفى القرآن شرح ذاته وصفاته وأفعاله ، فهذه الأمور تدل على أن فهم معانی القرآن مجالا " رحبا ، ومتسعا بالغا ، وأن المنقول من ظاهر التفسیر لیس ینتهی الإدراک فیه بالنقل ، والسماع لا بد منه فی ظاهر التفسیر ، لیتقى به مواضع الغلط ، ثم بعد ذلک یتسع الفهم ولاستنباط ، والغرائب التی لا تفهم إلا باستماع فنون کثیرة ....ومن ادعى فهم أسرار القرآن ولم یحکم التفسیر الظاهر ، فهو کمن ادعى البلوغ إلى صدرالبیت قبل تجاوز الباب ، فظاهر التفسیر یجرى مجرى تعلم اللغة التی لا بد منها للفهم ، وما لا بد فیها من استماع کثیر ، لأن القرآن نزل بلغة العرب ، فما کان الرجوع فیه إلى لغتهم ، فلا بد من معرفتها أو معرفة أکثرها ، إذ الغرض مما ذکرناه التنبیه على طریق الفهم لیفتح بابه ، ... </ref>
ایشان در ادامه به تبین نکته مذکور پرداخته و می‌نویسد:  از انجا که همه علوم زیر مجموعه افعال و صفات الهی قرار دارند بنابر این قرآن را می توان شرح همه این علوم که- بیانگر ذات، صفات و افعال خداوند هستند- دانست. بدیهی است این امر مستلزم  وجود مراتب گسترده در معانی قرآن و فهم ان می باشد.  <ref>همان : وبالجملة فالعلوم کلها داخلة فی أفعال الله تعالى وصفاته ، وفى القرآن شرح ذاته وصفاته وأفعاله ، فهذه الأمور تدل على أن فهم معانی القرآن مجالا " رحبا ، ومتسعا بالغا ، وأن المنقول من ظاهر التفسیر لیس ینتهی الإدراک فیه بالنقل ، والسماع لا بد منه فی ظاهر التفسیر ، لیتقى به مواضع الغلط ، ثم بعد ذلک یتسع الفهم ولاستنباط ، والغرائب التی لا تفهم إلا باستماع فنون کثیرة ....ومن ادعى فهم أسرار القرآن ولم یحکم التفسیر الظاهر ، فهو کمن ادعى البلوغ إلى صدرالبیت قبل تجاوز الباب ، فظاهر التفسیر یجرى مجرى تعلم اللغة التی لا بد منها للفهم ، وما لا بد فیها من استماع کثیر ، لأن القرآن نزل بلغة العرب ، فما کان الرجوع فیه إلى لغتهم ، فلا بد من معرفتها أو معرفة أکثرها ، إذ الغرض مما ذکرناه التنبیه على طریق الفهم لیفتح بابه ، ... </ref>




خط ۱۵۰: خط ۱۵۰:




ایشان در ادامه ضمن بیان اینکه ائمه علیهم السلام به مقدار عقول مردم سخن می‌گفتند به یکی از برداشتهای عمیق امام صادق ع از قرآن کریم اشاره کرده می نویسد:  
ایشان در ادامه ضمن بیان اینکه ائمه علیهم السلام به مقدار عقول مردم سخن می‌گفتند به یکی از برداشتهای عمیق امام صادق ع از قرآن کریم اشاره کرده می‌نویسد:  




خط ۱۷۹: خط ۱۷۹:
===سید حیدراملی در تفسیر المحیط الاعظم===  
===سید حیدراملی در تفسیر المحیط الاعظم===  


ایشان تحت عنوان: فی بیان "أنّ للقرآن ظهرا وبطنا والمراد منهما " بعد از نقل دو روایت: "ان للقرآن ظهرا وبطنا ولبطنه بطنا إلى سبعة أبطن"  و  روایت: "ما من آیة إلا ولها، ظهر وبطن، ولکل حرف حد، ولکلّ حد مطلع "می نویسد:  
ایشان تحت عنوان: فی بیان "أنّ للقرآن ظهرا وبطنا والمراد منهما " بعد از نقل دو روایت: "ان للقرآن ظهرا وبطنا ولبطنه بطنا إلى سبعة أبطن"  و  روایت: "ما من آیة إلا ولها، ظهر وبطن، ولکل حرف حد، ولکلّ حد مطلع "می‌نویسد:  
این دو روایت بیانگر ان است که قرآن مشتمل بر ظواهری است که تفسیر ان لازم است  و نیز مشتمل بر معانی باطنی است که تاویل ان ضروری است. از طرفی تاویل قرآن نیز دارای مراتب هفتگانه می باشد.  
این دو روایت بیانگر ان است که قرآن مشتمل بر ظواهری است که تفسیر ان لازم است  و نیز مشتمل بر معانی باطنی است که تاویل ان ضروری است. از طرفی تاویل قرآن نیز دارای مراتب هفتگانه می باشد.  


   
   
ایشان در ادامه می نویسد:  
ایشان در ادامه می‌نویسد:  


از انجا که کلام خداوند و انبیاء و اولیای الهی مشتمل بر معانی و اسرار گوناگون است از اینرو لازم است در تبین کلمات انان به معانی ظاهری شان بسنده نکرده و در فهم وجوه گوناگون ان همت گماشت. <ref>تفسیر المحیط الاعظم ج 1ص 303-302، وهذان الخبران دالان على أن للقرآن ظواهر تجب التفسیر ، وبواطن تجب التأویل ، إلى أن یصل التأویل إلى نهایة المراتب السبع ، وبل لکل آیة منه ، وبل لکل حرف ، وعلى هذا التقدیر یجب الشروع فی بیانهما حتى یتحقق بعض هذا المعنى عندک وعند غیرک . ...، وحیث إن کلام اللَّه تعالى وکلام أنبیائه وأولیائه ( ع ) ، یجب أن یکون محتملا على معان مختلفة وأسرار متنوعة لیشمل الکل بقدر فهمهم واستعدادهم ویأخذ کل أحد من العباد منه حظَّه ونصیبه ، ولا یلزم منه ومن نفیه الإخلال بالواجب بالنسبة إلى بعض العبید ، نشرع فیه بوجوه مختلفة ممّا ذهب إلیه أهل الظاهر وأهل الباطن ، لیحصل المقصود فی الوسط </ref>
از انجا که کلام خداوند و انبیاء و اولیای الهی مشتمل بر معانی و اسرار گوناگون است از اینرو لازم است در تبین کلمات انان به معانی ظاهری شان بسنده نکرده و در فهم وجوه گوناگون ان همت گماشت. <ref>تفسیر المحیط الاعظم ج 1ص 303-302، وهذان الخبران دالان على أن للقرآن ظواهر تجب التفسیر ، وبواطن تجب التأویل ، إلى أن یصل التأویل إلى نهایة المراتب السبع ، وبل لکل آیة منه ، وبل لکل حرف ، وعلى هذا التقدیر یجب الشروع فی بیانهما حتى یتحقق بعض هذا المعنى عندک وعند غیرک . ...، وحیث إن کلام اللَّه تعالى وکلام أنبیائه وأولیائه ( ع ) ، یجب أن یکون محتملا على معان مختلفة وأسرار متنوعة لیشمل الکل بقدر فهمهم واستعدادهم ویأخذ کل أحد من العباد منه حظَّه ونصیبه ، ولا یلزم منه ومن نفیه الإخلال بالواجب بالنسبة إلى بعض العبید ، نشرع فیه بوجوه مختلفة ممّا ذهب إلیه أهل الظاهر وأهل الباطن ، لیحصل المقصود فی الوسط </ref>
خط ۲۰۵: خط ۲۰۵:




ایشان در کتاب"نظرات فی التصوف و الکرامات " نخست بخشی از گفتار متصوفه را در زمینه معانی باطنی قرآن و نیز روایاتی که در این باب وارد شده است بیان می کند. سپس به سبب تعدد معانی باطنی قرآن از منظر متصوفه پرداخته و از منظر انان می نویسد:  
ایشان در کتاب"نظرات فی التصوف و الکرامات " نخست بخشی از گفتار متصوفه را در زمینه معانی باطنی قرآن و نیز روایاتی که در این باب وارد شده است بیان می کند. سپس به سبب تعدد معانی باطنی قرآن از منظر متصوفه پرداخته و از منظر انان می‌نویسد:  




از انجا که حالات و استعداد مردم متفاوت است بنابر این بر حکیم لازم است که در تنزیلش مراعات همگان را بنماید بهمین دلیل قرآن مشتمل بر معانی باطنی می باشد مضافا به اینکه معانی باطنی نیز بدلیل اختلاف اهل معرفت در ظرفیتهای فکری و قلبی شان دارای مراتبی می باشد.    <ref>نظرات فی التصوف و الکرامات  – ص 35قال جماعة من الصوفیة : ان للنصوص الشرعیة ظاهرا ، وباطنا ، والظاهر هو النص الجلی الواضح ، تماما کالصورة المحسوسة الملموسة ، والنص الخفی هو الدقیق الغامض کالأرواح المحجوبة عن العیان ، وقد جاء فی الأحادیث النبویة ان للقرآن ظهرأ و بطنا ، وان لبطنه سبعة ابطن ، وفی حدیث آخر سبعین بطنا ، اما السبب لتعدد البطون فهو ان أحوال الناس مختلفة متباینة ، وعلى الحکیم ان یخاطب المستمعین حسب أفهامهم وواقعهم ، فمنهم من یخاطب بالظاهر فقط ، لأنه لا یفهم سواه ، ومنهم من یخاطب بالباطن ، لأنه یدرکه ویفهمه ، ثم إن أهل الباطن على مراتب فی عمق الفهم وبعد الادراک ، فمنهم من یخترق ادراکه حجابا واحدا ، ومنهم من یخترق أکثر من حجاب إلى سبعین ، والمدیر الحکیم یخاطب کلا حسب ما بلغ الیه من درجات الفهم والادراک .- وأیضا ان الله سبحانه خلق عالمین : عالم الشهادة ، وهو عالمنا هذا الذی نحیاه ، ونعیش فیه ، وعالم الغیب ، وهو عالم ما وراء الطبیعة ، وکل شئ فی عالم الشهادة ، له أصل فی عالم الغیب ، وهذا الأصل هو الروح والحقیقة واللب الموجود فی عالم الشهادة ، وهذا الموجود هو قشر لذلک اللب ، وجسد لتلک الروح ، وکما أن القشر ظاهر ، واللب باطن ، کذلک الموجودات فی هذا العالم هی ظواهر وإشارات إلى الباطن الذی هو اللب والحقیقة ، ومن اجل هذا قیل : ان الدنیا طریق الآخرة </ref>
از انجا که حالات و استعداد مردم متفاوت است بنابر این بر حکیم لازم است که در تنزیلش مراعات همگان را بنماید بهمین دلیل قرآن مشتمل بر معانی باطنی می باشد مضافا به اینکه معانی باطنی نیز بدلیل اختلاف اهل معرفت در ظرفیتهای فکری و قلبی شان دارای مراتبی می باشد.    <ref>نظرات فی التصوف و الکرامات  – ص 35قال جماعة من الصوفیة : ان للنصوص الشرعیة ظاهرا ، وباطنا ، والظاهر هو النص الجلی الواضح ، تماما کالصورة المحسوسة الملموسة ، والنص الخفی هو الدقیق الغامض کالأرواح المحجوبة عن العیان ، وقد جاء فی الأحادیث النبویة ان للقرآن ظهرأ و بطنا ، وان لبطنه سبعة ابطن ، وفی حدیث آخر سبعین بطنا ، اما السبب لتعدد البطون فهو ان أحوال الناس مختلفة متباینة ، وعلى الحکیم ان یخاطب المستمعین حسب أفهامهم وواقعهم ، فمنهم من یخاطب بالظاهر فقط ، لأنه لا یفهم سواه ، ومنهم من یخاطب بالباطن ، لأنه یدرکه ویفهمه ، ثم إن أهل الباطن على مراتب فی عمق الفهم وبعد الادراک ، فمنهم من یخترق ادراکه حجابا واحدا ، ومنهم من یخترق أکثر من حجاب إلى سبعین ، والمدیر الحکیم یخاطب کلا حسب ما بلغ الیه من درجات الفهم والادراک .- وأیضا ان الله سبحانه خلق عالمین : عالم الشهادة ، وهو عالمنا هذا الذی نحیاه ، ونعیش فیه ، وعالم الغیب ، وهو عالم ما وراء الطبیعة ، وکل شئ فی عالم الشهادة ، له أصل فی عالم الغیب ، وهذا الأصل هو الروح والحقیقة واللب الموجود فی عالم الشهادة ، وهذا الموجود هو قشر لذلک اللب ، وجسد لتلک الروح ، وکما أن القشر ظاهر ، واللب باطن ، کذلک الموجودات فی هذا العالم هی ظواهر وإشارات إلى الباطن الذی هو اللب والحقیقة ، ومن اجل هذا قیل : ان الدنیا طریق الآخرة </ref>
    
    
ایشان  در رد  دیدگاه مذکور می نویسد:
ایشان  در رد  دیدگاه مذکور می‌نویسد:


یدگاه متصوفه در قبول معانی باطنی قابل پذیرش نیست بجهت انکه خداوند تکلیف واحدی را بر همگان مطرح کرده و بین انسانها تفاوتی در این جهت قائل نشده است و ممکن نیست انان را به امری فراخواند که قادر به فهم ان نباشند بعلاوه انکه چنین نیست که در وراء ظاهر قرآن معانی باطنی باشد بگونه ای که ظاهر ان برای عوام و باطنش خاص خواص باشد. <ref>نظرات فی التصوف و الکرامات  – ص 35 الجواب : ان هذا الزعم لا یستند إلى دلیل ، فان الله سبحانه قد کلف الناس جمیعا بتکلیف واحد ولم یفرق بین فئة وفئة ولا بین فرد وفرد ، وخاطب الجمیع بالقرآن الکریم وأوجب علیهم العمل به ، ومحال ان یأمرهم بأشیاء لا یفهمونها ولا یهتدون إلیها ،کیف وقد وصف الله القرآن بأنه عربی مبین ؟ ! قال فی الآیة 103 من النحل : " وهذا لسان عربی مبین " وفی الآیة 28 من الزمر ، " قرآنا عربیا غیر ذی عوج " إلى غیر ذلک من الآیات ،هذا إلى أن فی القرآن آیات لا یمکن ان یکون وراء الظاهر شئ کقوله تعالى " محمد رسول الله " وقوله : " قل هو الله أحد " .ومن مزاعم هؤلاء ان ظاهر الشرع لعامة الناس ، وباطنه للخواص العارفین ، فالعبادة کالصوم والصلاة لا تجب على الصوفی العارف ، وانما تجب على العامة ، لان الغایة من العبادة هی الوصول ، ومتى وصل العارف فقد بلغ الغایة ، وانتهى کل شئ ، ولم یبق للوسیلة من اثر ، فالدین لیس عقیدة یعتقدها الناس ، ولا شعیرة یؤدونها بین مجموعة من الأحجار تسمى معبدا ، وانما العقیدة هی الاعتقاد الحق بالله الذی یستلزم الانصراف الکامل عن الخلق ، والمعبدالحق هو القائم فی القلب المقدس .نظرات فی التصوف و الکرامات</ref>
یدگاه متصوفه در قبول معانی باطنی قابل پذیرش نیست بجهت انکه خداوند تکلیف واحدی را بر همگان مطرح کرده و بین انسانها تفاوتی در این جهت قائل نشده است و ممکن نیست انان را به امری فراخواند که قادر به فهم ان نباشند بعلاوه انکه چنین نیست که در وراء ظاهر قرآن معانی باطنی باشد بگونه ای که ظاهر ان برای عوام و باطنش خاص خواص باشد. <ref>نظرات فی التصوف و الکرامات  – ص 35 الجواب : ان هذا الزعم لا یستند إلى دلیل ، فان الله سبحانه قد کلف الناس جمیعا بتکلیف واحد ولم یفرق بین فئة وفئة ولا بین فرد وفرد ، وخاطب الجمیع بالقرآن الکریم وأوجب علیهم العمل به ، ومحال ان یأمرهم بأشیاء لا یفهمونها ولا یهتدون إلیها ،کیف وقد وصف الله القرآن بأنه عربی مبین ؟ ! قال فی الآیة 103 من النحل : " وهذا لسان عربی مبین " وفی الآیة 28 من الزمر ، " قرآنا عربیا غیر ذی عوج " إلى غیر ذلک من الآیات ،هذا إلى أن فی القرآن آیات لا یمکن ان یکون وراء الظاهر شئ کقوله تعالى " محمد رسول الله " وقوله : " قل هو الله أحد " .ومن مزاعم هؤلاء ان ظاهر الشرع لعامة الناس ، وباطنه للخواص العارفین ، فالعبادة کالصوم والصلاة لا تجب على الصوفی العارف ، وانما تجب على العامة ، لان الغایة من العبادة هی الوصول ، ومتى وصل العارف فقد بلغ الغایة ، وانتهى کل شئ ، ولم یبق للوسیلة من اثر ، فالدین لیس عقیدة یعتقدها الناس ، ولا شعیرة یؤدونها بین مجموعة من الأحجار تسمى معبدا ، وانما العقیدة هی الاعتقاد الحق بالله الذی یستلزم الانصراف الکامل عن الخلق ، والمعبدالحق هو القائم فی القلب المقدس .نظرات فی التصوف و الکرامات</ref>
Writers، confirmed، مدیران
۸۶٬۱۸۸

ویرایش