confirmed
۳٬۹۰۲
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «<div class="wikiInfo">بندانگشتی| {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-ali...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
|- | |- | ||
|زاده | |زاده | ||
افغانستان<ref>[https://tarajm.com/people/10154 أبي عبد الله محمد بن الفضل البلخي"محمد بن الفضل البلخي"]</ref> | |||
|- | |- | ||
|درگذشت | |درگذشت | ||
|319 هجری قمری | |319 هجری قمری | ||
ازبکستان | |||
|- | |- | ||
|دین و مذهب | |دین و مذهب | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
[[ابوعثمان الحیری]] او را دوست می داشت و درباره او می گفت:اگر در خود نیرو می یافتم نزد برادرم محمد بن الفضل می رفتم و با دیدن او آرامش می یابم. دیدن او انسان ساز است <ref>طبقات الأولياء، تأليف: ابن الملقن، ج1، ص51</ref> <ref>شذرات الذهب في أخبار من ذهب، تأليف: ابن العماد، ج2، ص279</ref>. | [[ابوعثمان الحیری]] او را دوست می داشت و درباره او می گفت:اگر در خود نیرو می یافتم نزد برادرم محمد بن الفضل می رفتم و با دیدن او آرامش می یابم. دیدن او انسان ساز است <ref>طبقات الأولياء، تأليف: ابن الملقن، ج1، ص51</ref> <ref>شذرات الذهب في أخبار من ذهب، تأليف: ابن العماد، ج2، ص279</ref>. | ||
= | =اساتید= | ||
احمد الخضرویه | احمد الخضرویه بر او استادی کرد و علم [[حدیث]] را به او آموخت<ref>عبدالکریم بن هوازن قشیری، ترجمه رسالة قشیریه، ج۱، ص۵۷، چاپ فروزانفر، تهران ۱۳۶۱ ش</ref> و در سمرقند واعظ و متذکر بود.همانطور که قبلا ذکر شد سلمی در طبقات تصوف و طوسی در اللمع از وی سخن به میان آورده اند<ref>جورج طرابيشي (2006). معجم الفلاسفة (الطبعة الثالثة). بيروت، لبنان: دار الطليعة. صفحة 186</ref>. | ||
=منصب قضاوت= | |||
بلخی را در سمرقند به منصب قضاوت گماشتند، وی از آنجا آهنگ [[حجاز]] کرد، در نیشابور او را بزرگ داشتند سپس به سمرقند بازگشت<ref>عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۵۳، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش</ref>. | |||
=گفتار= | =گفتار= | ||
او را از بلخ اخراج کردند زیرا آیات را به گونه ای خاص نقل می کرد و معتقد بود سه نوع علم دارد: | او را از بلخ اخراج کردند زیرا آیات را به گونه ای خاص نقل می کرد<ref>علی بن عثمان هجویری، کشف المحجوب، ج۱، ص۱۷۷، چاپ ژوکوفسکی، با مقدمه قاسم انصاری، تهران ۱۳۷۱ ش</ref> و معتقد بود سه نوع علم دارد: | ||
معرفت به خدا، معرفت از خدا ، معرفت با خدا. | معرفت به خدا، معرفت از خدا ، معرفت با خدا. | ||
اول علم به صفات خداوند، دوم علم ظاهر و باطن و حلال و حرام و سوم علم خوف و امید و حب و اشتیاق به خداوند. | اول علم به صفات خداوند، دوم علم ظاهر و باطن و حلال و حرام و سوم علم خوف و امید و حب و اشتیاق به خداوند. | ||
نشانه بدبختی سه چیز است: علم بدون عمل، عمل بدون اخلاص و مصاحبت با صلحا و رعایت نکردن شان و منزلت ایشان. | |||
نشانه بدبختی سه چیز است: علم | |||
=وفات= | =وفات= |