۵٬۵۶۷
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
جز (جایگزینی متن - 'رده:مقالات' به 'رده:مقالهها') |
||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''اصول و مبانی تصوف''' تأثیرات بسیاری را در حوزههای اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاسی جوامع | '''اصول و مبانی تصوف''' تأثیرات بسیاری را در حوزههای اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاسی جوامع اسلامیداشته است. هدف اصلی [[تصوف]] وصول به حق است که ریشه در اصول و مبانی آن دارد. | ||
=تأثیرات تصوف بر جوامع اسلامی= | =تأثیرات تصوف بر جوامع اسلامی= | ||
تصوف ــ و به معنی کلـیترِ آن، [[عرفان]] ــ مهمترین تبلورِ ساحتِ درونیِ [[وحی|وحیِ]] اسلامی است که طی ۱۴ سدۀ گذشته در سراسر جهان اسلامی، از اقیانوس اطلس تا اقیانوس کبیر، و از آسیای میانه تا | تصوف ــ و به معنی کلـیترِ آن، [[عرفان]] ــ مهمترین تبلورِ ساحتِ درونیِ [[وحی|وحیِ]] اسلامی است که طی ۱۴ سدۀ گذشته در سراسر جهان اسلامی، از اقیانوس اطلس تا اقیانوس کبیر، و از آسیای میانه تا آفریقای جنوبی تجلیات بسیار مهمیداشته، و از سدۀ ۲ق/۸م به بعد تأثیرِ آشکاری بر ساختار جوامع اسلامی گذاشته است که بیشتر در حوزههای اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاسی مشهود است. | ||
این حقیقتِ درونیِ وحیِ اسلامی همچنین مهمترین تأثیر را در اندیشه و هنر اسلامی، از فلسفه و شعر و ادب تا موسیقی و معماری داشته است. | این حقیقتِ درونیِ وحیِ اسلامی همچنین مهمترین تأثیر را در اندیشه و هنر اسلامی، از فلسفه و شعر و ادب تا موسیقی و معماری داشته است. | ||
برجستهترین نوشتههای ادبیِ عربی، فارسی، ترکی و دیگر زبانهای اسلامی، مخصوصاً در قلمروِ شعر نتیجۀ اثر تصوف است؛ و بسیاری از مهمترین آثار فلسفی اسلامی، از نوشتههای فلاسفۀ اندلس تا آثار سهروردی، ابن ترکه، ملاصدرا، آقا محمدرضا قمشهای، آقا علی مدرس و ملا هادی سبزواری و بسیاری دیگر از فلاسفۀ برجستۀ ایران نشان از نفوذ آراء صوفیه دارد. | برجستهترین نوشتههای ادبیِ عربی، فارسی، ترکی و دیگر زبانهای اسلامی، مخصوصاً در قلمروِ شعر نتیجۀ اثر تصوف است؛ و بسیاری از مهمترین آثار فلسفی اسلامی، از نوشتههای فلاسفۀ اندلس تا آثار سهروردی، ابن ترکه، ملاصدرا، آقا محمدرضا قمشهای، آقا علی مدرس و ملا هادی سبزواری و بسیاری دیگر از فلاسفۀ برجستۀ ایران نشان از نفوذ آراء صوفیه دارد. | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
نخستین طریقههای صوفیه به دست عارفان بزرگی چون عبدالقادر جیلانی (گیلانی) و احمد رفاعی به وجود آمد و این دو طریقه، یعنی قادریه و رفاعیه، هنوز گسترش قابل توجهی در جهان اسلام دارند. | نخستین طریقههای صوفیه به دست عارفان بزرگی چون عبدالقادر جیلانی (گیلانی) و احمد رفاعی به وجود آمد و این دو طریقه، یعنی قادریه و رفاعیه، هنوز گسترش قابل توجهی در جهان اسلام دارند. | ||
از این دوران به بعد، تصوف بیشتر در قالب طریقههای مختلف به حیات فکری و عملی خود ادامه داد. | از این دوران به بعد، تصوف بیشتر در قالب طریقههای مختلف به حیات فکری و عملی خود ادامه داد. | ||
در سدههای بعد طریقههای دیگری مانند سهروردیه، چشتیه، شاذلیه، نقشبندیه، نعمت اللٰهیه، و حتی در سدههای ۱۲-۱۳ق/۱۸-۱۹م تیجانیه و سنوسیه در | در سدههای بعد طریقههای دیگری مانند سهروردیه، چشتیه، شاذلیه، نقشبندیه، نعمت اللٰهیه، و حتی در سدههای ۱۲-۱۳ق/۱۸-۱۹م تیجانیه و سنوسیه در آفریقای شمالی و غربی به ظهور رسیدند و در مناطق مختلف گسترش یافتند. | ||
این طریقهها هنوز هم در سراسر جهان اسلام فعالاند و در چند دهۀ اخیر به دنیای غرب هم راه یافتهاند. | این طریقهها هنوز هم در سراسر جهان اسلام فعالاند و در چند دهۀ اخیر به دنیای غرب هم راه یافتهاند. | ||
در خود دنیای اسلام نیز عارفان و صوفیان به بسیاری از پرسشها و تردیدهای ناشی از تهاجم فرهنگی و فلسفی غرب به دارالاسلام پاسخ دادهاند و در بسیاری از کشورهای اسلامی، پس از یک دوران اعتراض و حمله به تصوف در سدههای ۱۳-۱۴ق/۱۹-۲۰م از جانب تجددگرایان از یکسو، و بنیادگرایانی مانند وهابیه که سخت با آن مخالف بودند، از سوی دیگر، احیای توجه و علاقه به تصوف دیده میشود. | در خود دنیای اسلام نیز عارفان و صوفیان به بسیاری از پرسشها و تردیدهای ناشی از تهاجم فرهنگی و فلسفی غرب به دارالاسلام پاسخ دادهاند و در بسیاری از کشورهای اسلامی، پس از یک دوران اعتراض و حمله به تصوف در سدههای ۱۳-۱۴ق/۱۹-۲۰م از جانب تجددگرایان از یکسو، و بنیادگرایانی مانند وهابیه که سخت با آن مخالف بودند، از سوی دیگر، احیای توجه و علاقه به تصوف دیده میشود. | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
در این سیرِ کوتاه در تاریخ تصوف نمیتوان به اهمیتِ آن در گسترش اسلام اشاره نکرد. | در این سیرِ کوتاه در تاریخ تصوف نمیتوان به اهمیتِ آن در گسترش اسلام اشاره نکرد. | ||
اگر چه در آغازِ ظهور اسلام، ایران و سرزمینهایی که بعدها ممالک عربی خوانده شدند، توسط سپاه عرب فتح گردید و در نتیجه به تدریج اسلام در این نواحی گسترش یافت، لیکن تقریباً در همۀ مناطق دیگر، رواجِ اسلام نه از راه لشکرکشی، بلکه به وسیلۀ تصوف و تبلیغات و فعالیتهای مراکز صوفیه صورت گرفت. | اگر چه در آغازِ ظهور اسلام، ایران و سرزمینهایی که بعدها ممالک عربی خوانده شدند، توسط سپاه عرب فتح گردید و در نتیجه به تدریج اسلام در این نواحی گسترش یافت، لیکن تقریباً در همۀ مناطق دیگر، رواجِ اسلام نه از راه لشکرکشی، بلکه به وسیلۀ تصوف و تبلیغات و فعالیتهای مراکز صوفیه صورت گرفت. | ||
این امر در شبه قارۀ هند، جنوب شرقی آسیا، غرب چین و در میان اقوام ترک که از راه تصوف اسلام آوردند و نیز مسلمانانِ شرق اروپا و سراسر قارۀ | این امر در شبه قارۀ هند، جنوب شرقی آسیا، غرب چین و در میان اقوام ترک که از راه تصوف اسلام آوردند و نیز مسلمانانِ شرق اروپا و سراسر قارۀ آفریقای سیاه دیده میشود و امروزه نیز گسترش اسلام در غرب، بهویژه در میان افراد تحصیلکرده، بیشتر از راه تصوف است. | ||
=تصوف نظری= | =تصوف نظری= | ||
تصوف نظری و یا علمی از سدۀ ۷ق/۱۳م به بعد به صورت منسجم و نظامیافته توسط | تصوف نظری و یا علمی از سدۀ ۷ق/۱۳م به بعد به صورت منسجم و نظامیافته توسط محییالدینابنعربی و پیروان مکتب او مانند صدرالدین قونوی، مؤیدالدین جَندی، عبدالرزاق کاشی، داوود قیصری و شمسالدین فناری شکل گرفت. | ||
با اینهمه، باید توجه داشت که بیشتر این عقاید از آغاز در میان صوفیه موجود بوده است و بیانات عارفان بعدی غالباً جز توضیح و تبیین نظریِ این باورها نیست. | با اینهمه، باید توجه داشت که بیشتر این عقاید از آغاز در میان صوفیه موجود بوده است و بیانات عارفان بعدی غالباً جز توضیح و تبیین نظریِ این باورها نیست. | ||
==توحید== | == توحید == | ||
زیربنای اعتقادات صوفیه توحید است که البته محور اصلیِ اسلام و هر آنچه اسلامی است، محسوب میشود. | زیربنای اعتقادات صوفیه توحید است که البته محور اصلیِ اسلام و هر آنچه اسلامی است، محسوب میشود. | ||
تفاوت در آن است که صوفیه از خود میپرسند: معنای حقیقیِ توحید چیست و چگونه میتوان موحد شد؟ هدف تصوف، رسیدن به آن حقیقت مطلقی است که هم یگانه و هم وحدتبخش است، حقیقتی که میتواند انسان را از عالمِ کثرت نجات بخشد و به وصال معشوق بیهمتا برساند. | تفاوت در آن است که صوفیه از خود میپرسند: معنای حقیقیِ توحید چیست و چگونه میتوان موحد شد؟ هدف تصوف، رسیدن به آن حقیقت مطلقی است که هم یگانه و هم وحدتبخش است، حقیقتی که میتواند انسان را از عالمِ کثرت نجات بخشد و به وصال معشوق بیهمتا برساند. | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
واژۀ عرفان نیز که در چند سدۀ اخیر در ایران زیاد به کار برده شده است، چیزی جز علم به توحید نیست و میتوان آن را جنبۀ نظری تصوف و تفسیرِ درونی یا باطنیِ کلمۀ طیبۀ «لا اِلٰه اِلَّا اللّٰه» دانست؛ که این خود عالیترین نحوۀ بیان توحید است.<ref>ابن عربی، محییالدین، ج۲، ص۲۸۸-۲۹۲، الفتوحات المکیة، بیروت، ۱۲۷۶ق. - ابن عربی، محییالدین، ج۱، ص۷۲، التجلیات الالٰهیة، به کوشش عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۴۰۸ق. - عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، ج۱، ص۲۶۴-۲۷۲، تهران، ۱۳۵۴ش.</ref> | واژۀ عرفان نیز که در چند سدۀ اخیر در ایران زیاد به کار برده شده است، چیزی جز علم به توحید نیست و میتوان آن را جنبۀ نظری تصوف و تفسیرِ درونی یا باطنیِ کلمۀ طیبۀ «لا اِلٰه اِلَّا اللّٰه» دانست؛ که این خود عالیترین نحوۀ بیان توحید است.<ref>ابن عربی، محییالدین، ج۲، ص۲۸۸-۲۹۲، الفتوحات المکیة، بیروت، ۱۲۷۶ق. - ابن عربی، محییالدین، ج۱، ص۷۲، التجلیات الالٰهیة، به کوشش عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۴۰۸ق. - عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، ج۱، ص۲۶۴-۲۷۲، تهران، ۱۳۵۴ش.</ref> | ||
==وحدت وجود== | == وحدت وجود == | ||
گرچـه اصطلاح وحدت وجود همهجا با نام ابن عربی همراه است، اما وی خود این ترکیب را به کار نبرده است و باید نخستین کاربردهای آن را در آثار ابن سبعین (ه م) و | گرچـه اصطلاح وحدت وجود همهجا با نام ابن عربی همراه است، اما وی خود این ترکیب را به کار نبرده است و باید نخستین کاربردهای آن را در آثار ابن سبعین (ه م) و پیروانابنعربی جستوجو کرد.<ref>ابن سبعین، عبدالحق، ج۱، ص۲۸، بُدّ العارف، به کوشش جرج کتّوره، بیروت، ۱۹۷۸م. - ابن سبعین، عبدالحق، ج۱، ص۱۱۳، بُدّ العارف، به کوشش جرج کتّوره، بیروت، ۱۹۷۸م. - نسفی، عبدالعزیز، ج۱، ص۱۵۹ بب، کشف الحقایق، به کوشش احمد مهدوی دامغانی، تهران، ۱۳۴۴ش. - اسیری لاهیجی، محمد، ج۱، ص۱۷-۱۹، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، تهران، ۱۳۳۷ش. - اسیری لاهیجی، محمد، ج۱، ص۳۹۶-۴۰۲، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، تهران، ۱۳۳۷ش.</ref> | ||
با اینهمه، حقیقتی که وحدت وجود به آن اشاره میکند از آغاز در قلب تصوف حضور داشته است، چنانکه صوفیه آیاتی مانند «… فَاَیْنَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجْهُاللّٰهِ…»،<ref>بقره/سوره۲، آیه۱۱۵.</ref> و اشاره به ۴ اسم الاهی «… اَلْاَوّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ…»<ref>حدید/سوره۵۷، آیه۳. </ref> در قرآن کریم را سرآغاز بیان این حقیقت در متن آیات کتاب آسمانی مسلمانان دانستهاند و عارفان و صوفیانِ پیش | با اینهمه، حقیقتی که وحدت وجود به آن اشاره میکند از آغاز در قلب تصوف حضور داشته است، چنانکه صوفیه آیاتی مانند «… فَاَیْنَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجْهُاللّٰهِ…»،<ref>بقره/سوره۲، آیه۱۱۵.</ref> و اشاره به ۴ اسم الاهی «… اَلْاَوّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ…»<ref>حدید/سوره۵۷، آیه۳. </ref> در قرآن کریم را سرآغاز بیان این حقیقت در متن آیات کتاب آسمانی مسلمانان دانستهاند و عارفان و صوفیانِ پیش ازابنعربی و شاگردان او نیز، مانند حلاج (در برخی از ابیات معروفش به عربی)، جنید (در رسائل و کلمات قصار خود)، نفرّی و... | ||
به آن اشاره کردهاند (برای نمونه به این منابع رجوع کنید<ref>حسین، الطواسین، ج۱۷، ۵۸-۶۲، حلاج، به کوشش لوئی ماسینیون، پاریس، ۱۹۱۳م. - عینالقضاة، ص۲۷۳-۲۷۴، ج۱، ص۵۱-۷۵، جنید بغدادی، رسائل، به کوشش علی حسن عبدالقادر، لندن، ۱۹۷۶م.</ref>. | به آن اشاره کردهاند (برای نمونه به این منابع رجوع کنید<ref>حسین، الطواسین، ج۱۷، ۵۸-۶۲، حلاج، به کوشش لوئی ماسینیون، پاریس، ۱۹۱۳م. - عینالقضاة، ص۲۷۳-۲۷۴، ج۱، ص۵۱-۷۵، جنید بغدادی، رسائل، به کوشش علی حسن عبدالقادر، لندن، ۱۹۷۶م.</ref>. | ||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
آثار صوفیانۀ پس از سدۀ ۷ق/۱۳م که به علم تصوف میپردازند، بیشتر مبتنی بر بحث پیرامون معنی وحدت وجودند. | آثار صوفیانۀ پس از سدۀ ۷ق/۱۳م که به علم تصوف میپردازند، بیشتر مبتنی بر بحث پیرامون معنی وحدت وجودند. | ||
نظریۀ وحدت وجود نه تنها در میان فقیهان، بلکه در میان بعضی از صوفیان نیز مخالفانی داشته است. | نظریۀ وحدت وجود نه تنها در میان فقیهان، بلکه در میان بعضی از صوفیان نیز مخالفانی داشته است. | ||
یکی از نظریاتی که در مقابل وحدت وجود مطرح گردید، «نظریۀ وحدت شهود» است که به نقد علاءالدولۀ سمنانی عارف سدۀ ۸ق/۱۴م | یکی از نظریاتی که در مقابل وحدت وجود مطرح گردید، «نظریۀ وحدت شهود» است که به نقد علاءالدولۀ سمنانی عارف سدۀ ۸ق/۱۴م ازابنعربی باز میگردد.<ref>علاءالدوله سمنانی، العروة لاهل الخلوة و الجلوة، ج۱، ص۱۹۱-۱۹۲، به کوشش نجیب مایل هروی، ۱۳۶۲ش. - علاءالدوله سمنانی، العروة لاهل الخلوة و الجلوة، ج۱، ص۲۷۶-۲۷۷، به کوشش نجیب مایل هروی، ۱۳۶۲ش. - علاءالدوله سمنانی، العروة لاهل الخلوة و الجلوة، ج۱، ص۳۴۳-۳۴۴، به کوشش نجیب مایل هروی، ۱۳۶۲ش.</ref> | ||
با اینهمه، نظریۀ «وحدت شهود» طرفداران بسیاری در ایران و سرزمینهای عربی نداشت و بیشتر در هندوستان بود که مورد توجه برخی از صوفیه قرار گرفت. | با اینهمه، نظریۀ «وحدت شهود» طرفداران بسیاری در ایران و سرزمینهای عربی نداشت و بیشتر در هندوستان بود که مورد توجه برخی از صوفیه قرار گرفت. | ||
این تعبیر با نام احمد سرهندی (ه م) از صوفیان نقشبندی سدۀ ۱۱ق/۱۷م همراه شده است. | این تعبیر با نام احمد سرهندی (ه م) از صوفیان نقشبندی سدۀ ۱۱ق/۱۷م همراه شده است. | ||
==نبوت و انسان کامل== | == نبوت و انسان کامل == | ||
همانطور که در اسلام توحید و نبوت از ارکان اصلی دین به شمار میرود، در تصوف نیز نظریۀ وحدت وجود و نظریۀ انسان کامل ــ که اولی تعبیر درونی توحیـد و دومـی معنای درونی نبوت است ــ دو رکنِ اساسیِ عقاید صوفیه را تشکیل میدهد. | همانطور که در اسلام توحید و نبوت از ارکان اصلی دین به شمار میرود، در تصوف نیز نظریۀ وحدت وجود و نظریۀ انسان کامل ــ که اولی تعبیر درونی توحیـد و دومـی معنای درونی نبوت است ــ دو رکنِ اساسیِ عقاید صوفیه را تشکیل میدهد. | ||
مفهوم انسان کامل نیز مانند نظریۀ وحدت وجود به صورت یک اصطلاح و در قالب نظریهای منسجم نخست در سدۀ ۷ق/۱۳م مطرح گردید. | مفهوم انسان کامل نیز مانند نظریۀ وحدت وجود به صورت یک اصطلاح و در قالب نظریهای منسجم نخست در سدۀ ۷ق/۱۳م مطرح گردید. | ||
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
البته در تصوف بالاترین مقام انسان کامل از آن پیامبر اکرم (ص) است که هم نبی و هم ولی، و هم راهنمای راه توحید، و هم اسوۀ حسنه است و تمامی اولیا و مرشدانِ تصوف از برکتِ وجود او دارای مناصب و مقامات معنوی شدهاند.<ref> ابن عربی، محییالدین، ج۱، ص۲۲۹-۲۳۱، الفتوحات المکیة، بیروت، ۱۲۷۶ق. - ابن عربی، محییالدین، ج۲، ص۴۶۸، الفتوحات المکیة، بیروت، ۱۲۷۶ق. - ابن عربی، محییالدین، ج۳، ص۲۶۶-۲۶۷، الفتوحات المکیة، بیروت، ۱۲۷۶ق. - آملی، حیدر، ج۱، ص۱۶۷ بب، المقدمات من کتاب نص النصوص، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۵۲ش/۱۹۷۴م.</ref> | البته در تصوف بالاترین مقام انسان کامل از آن پیامبر اکرم (ص) است که هم نبی و هم ولی، و هم راهنمای راه توحید، و هم اسوۀ حسنه است و تمامی اولیا و مرشدانِ تصوف از برکتِ وجود او دارای مناصب و مقامات معنوی شدهاند.<ref> ابن عربی، محییالدین، ج۱، ص۲۲۹-۲۳۱، الفتوحات المکیة، بیروت، ۱۲۷۶ق. - ابن عربی، محییالدین، ج۲، ص۴۶۸، الفتوحات المکیة، بیروت، ۱۲۷۶ق. - ابن عربی، محییالدین، ج۳، ص۲۶۶-۲۶۷، الفتوحات المکیة، بیروت، ۱۲۷۶ق. - آملی، حیدر، ج۱، ص۱۶۷ بب، المقدمات من کتاب نص النصوص، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۵۲ش/۱۹۷۴م.</ref> | ||
==تجلی و تأویل کتاب عالمِ کون== | == تجلی و تأویل کتاب عالمِ کون == | ||
در قرآن کریم آمده است که خداوند خالق و فاطر عالم است و این جزئی جداییناپذیر از عقاید همۀ مسلمانان است، ولی صوفیه تفسیر دقیقتری از این امر دارند. | در قرآن کریم آمده است که خداوند خالق و فاطر عالم است و این جزئی جداییناپذیر از عقاید همۀ مسلمانان است، ولی صوفیه تفسیر دقیقتری از این امر دارند. | ||
آنان همۀ عالم را به مثابۀ آیینههایی میبینند که اسماء و صفات الاهی در آن منعکس است و این انعکاس در آیینۀ عدم را تجلی (ه م) میخوانند. | آنان همۀ عالم را به مثابۀ آیینههایی میبینند که اسماء و صفات الاهی در آن منعکس است و این انعکاس در آیینۀ عدم را تجلی (ه م) میخوانند. | ||
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
در طول تاریخ تصوف پیروان این مسلک تأویلات متعددی هم بر قرآن کریم که قرآن تدوینی است، و هم بر قرآن تکوینی که همان عالم خلقت است، نگاشتهاند و این سنت به علی (ع) باز میگردد. | در طول تاریخ تصوف پیروان این مسلک تأویلات متعددی هم بر قرآن کریم که قرآن تدوینی است، و هم بر قرآن تکوینی که همان عالم خلقت است، نگاشتهاند و این سنت به علی (ع) باز میگردد. | ||
==اسماء جلال و جمال== | == اسماء جلال و جمال == | ||
گفته شد که تمامیِ هستیْ حاصلِ تجلیاتِ اسماء حق، و در واقع خود این تجلیات است. | گفته شد که تمامیِ هستیْ حاصلِ تجلیاتِ اسماء حق، و در واقع خود این تجلیات است. | ||
بنابر این، کلیدِ شناختِ آن، علم به اسماء الاهی است که از مهمترین دانشهای صوفیه شمرده میشود و در عمیقترین کتابهای صوفیه، از غزالی تا دوران معاصر به بیان معنوی این اسماء پرداخته شده است. | بنابر این، کلیدِ شناختِ آن، علم به اسماء الاهی است که از مهمترین دانشهای صوفیه شمرده میشود و در عمیقترین کتابهای صوفیه، از غزالی تا دوران معاصر به بیان معنوی این اسماء پرداخته شده است. | ||
خط ۱۰۴: | خط ۱۰۴: | ||
در هر حال از دیدگاه تصوف، اسماء الاهی در حقیقت عین ذاتاند و تکثرِ اسماء خللی در یگانگی خداوند وارد نمیسازد.<ref>غزالی، محمد، ج۱، ص۹۱-۹۶، روضةالطالبین، بیروت، ۱۹۹۶م. - ابن عربی، محییالدین، ج۱، ص۲۴-۲۶، کتاب الجلال و الکمال، رسائل، به کوشش محمد شهابالدین عربی، بیروت، ۱۹۹۷م. - جیلانی، عبدالکریم، ج۱، ص۸۹-۹۶، الانسان الکامل، قاهره، ۱۳۹۰م.</ref> | در هر حال از دیدگاه تصوف، اسماء الاهی در حقیقت عین ذاتاند و تکثرِ اسماء خللی در یگانگی خداوند وارد نمیسازد.<ref>غزالی، محمد، ج۱، ص۹۱-۹۶، روضةالطالبین، بیروت، ۱۹۹۶م. - ابن عربی، محییالدین، ج۱، ص۲۴-۲۶، کتاب الجلال و الکمال، رسائل، به کوشش محمد شهابالدین عربی، بیروت، ۱۹۹۷م. - جیلانی، عبدالکریم، ج۱، ص۸۹-۹۶، الانسان الکامل، قاهره، ۱۳۹۰م.</ref> | ||
==حضرات الاهیه== | == حضرات الاهیه == | ||
در آثار بزرگان تصوف علمی و نظری مانند ابن عربی، هر مرتبه از وجودْ چیزی جز حضور و وجودِ حق نیست و به همین جهت آنان مراتب وجود را «حضرات الاهیه» میدانند. | در آثار بزرگان تصوف علمی و نظری مانند ابن عربی، هر مرتبه از وجودْ چیزی جز حضور و وجودِ حق نیست و به همین جهت آنان مراتب وجود را «حضرات الاهیه» میدانند. | ||
آنان این حضرات را به ۵ مرتبه تقسیم میکنند که در متنهای مختلف با نامهای گوناگون آمدهاند، اما مشهورترین این نامها عبارتاند از هاهوت، لاهوت، جبروت، ملکوت و ملک (ناسوت).<ref>ابن عربی، محییالدین، ج۲، ص۱۳۸، فصوص الحکم، به کوشش ابوالعلا عفیفی، تهران، ۱۳۶۶ش. - عبدالرزاق کاشی، شرح فصوص الحکم، ج۱، ص۳۳۳-۳۳۴، قم، ۱۳۷۰ش. - قیصری، داوود، ج۱، ص۲۶-۲۷، شرح فصوص الحکم، تهران، ۱۲۹۹ق. - آشتیانی، جلالالدین، ج۱، ص۴۴۸-۴۵۳، شرح مقدمۀ قیصری بر فصوصالحکم، تهران، ۱۳۶۵ش.</ref> | آنان این حضرات را به ۵ مرتبه تقسیم میکنند که در متنهای مختلف با نامهای گوناگون آمدهاند، اما مشهورترین این نامها عبارتاند از هاهوت، لاهوت، جبروت، ملکوت و ملک (ناسوت).<ref>ابن عربی، محییالدین، ج۲، ص۱۳۸، فصوص الحکم، به کوشش ابوالعلا عفیفی، تهران، ۱۳۶۶ش. - عبدالرزاق کاشی، شرح فصوص الحکم، ج۱، ص۳۳۳-۳۳۴، قم، ۱۳۷۰ش. - قیصری، داوود، ج۱، ص۲۶-۲۷، شرح فصوص الحکم، تهران، ۱۲۹۹ق. - آشتیانی، جلالالدین، ج۱، ص۴۴۸-۴۵۳، شرح مقدمۀ قیصری بر فصوصالحکم، تهران، ۱۳۶۵ش.</ref> | ||
خط ۱۱۲: | خط ۱۱۲: | ||
با دقت در تصوف نظری میتوان دریافت که اعتقاد به وجود مطلق و وحدت وجود، ناقض مراتب وجود و یا مراتبِ تجلیاتِ حقِ واحد نیست. | با دقت در تصوف نظری میتوان دریافت که اعتقاد به وجود مطلق و وحدت وجود، ناقض مراتب وجود و یا مراتبِ تجلیاتِ حقِ واحد نیست. | ||
==مراتب نفس انسان== | == مراتب نفس انسان == | ||
گرچه تربیت نفس جزو برنامۀ تصوف عملی است، اما در تصوف علمی نیز به ماهیت نفس و مراتب آن بسیار توجه شده است. | گرچه تربیت نفس جزو برنامۀ تصوف عملی است، اما در تصوف علمی نیز به ماهیت نفس و مراتب آن بسیار توجه شده است. | ||
در این زمینه، عارفان به تقسیمبندی نفس به نفس نباتی، حیوانی و ناطق اکتفا نکردند، بلکه به نظریهپردازی دقیق دربارۀ مراحل کمال نفس انسانی پرداختند که موضوع آن در علمی به نام «معرفة النفس» مطرح شده است. | در این زمینه، عارفان به تقسیمبندی نفس به نفس نباتی، حیوانی و ناطق اکتفا نکردند، بلکه به نظریهپردازی دقیق دربارۀ مراحل کمال نفس انسانی پرداختند که موضوع آن در علمی به نام «معرفة النفس» مطرح شده است. | ||
خط ۱۲۰: | خط ۱۲۰: | ||
آنان بالاترین مرحلۀ کمالِ نفس را فانی شدنِ آن در ساحتِ الوهیت، و سپس بقای آن پس از فنا میدانند، که هم در نثر و هم در شعرِ صوفیانه به آن اشارههای بسیار شده است (برای نمونه، به این منابع رجوع کنید<ref>محاسبی، حارث، ج۱، ص۳۸۴ بب، الرعایة لحقوق الله، به کوشش عبدالحلیم محمود و عبدالقادر احمد عطا، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م. - ابوطالب مکی، محمد، ج۱، ص۱۵۷-۱۶۸، قوت القلوب، قاهره، ۱۳۸۱ق. - نجمالدین رازی، عبدالله، ج۱، ص۳۳۴ بب، مرصاد العباد، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۶۵ش. - مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیتهای ۱۳۷۳،۱۳۸۳، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۳۶۳ش. - ابن عربی، محییالدین، ج۲، ص۱۹۴-۱۹۵، الفتوحات المکیة، بیروت، ۱۲۷۶ق. - ابن عربی، محییالدین، ج۲، ص۵۶۸، الفتوحات المکیة، بیروت، ۱۲۷۶ق.</ref>. | آنان بالاترین مرحلۀ کمالِ نفس را فانی شدنِ آن در ساحتِ الوهیت، و سپس بقای آن پس از فنا میدانند، که هم در نثر و هم در شعرِ صوفیانه به آن اشارههای بسیار شده است (برای نمونه، به این منابع رجوع کنید<ref>محاسبی، حارث، ج۱، ص۳۸۴ بب، الرعایة لحقوق الله، به کوشش عبدالحلیم محمود و عبدالقادر احمد عطا، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م. - ابوطالب مکی، محمد، ج۱، ص۱۵۷-۱۶۸، قوت القلوب، قاهره، ۱۳۸۱ق. - نجمالدین رازی، عبدالله، ج۱، ص۳۳۴ بب، مرصاد العباد، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۶۵ش. - مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیتهای ۱۳۷۳،۱۳۸۳، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۳۶۳ش. - ابن عربی، محییالدین، ج۲، ص۱۹۴-۱۹۵، الفتوحات المکیة، بیروت، ۱۲۷۶ق. - ابن عربی، محییالدین، ج۲، ص۵۶۸، الفتوحات المکیة، بیروت، ۱۲۷۶ق.</ref>. | ||
==فضایل و محاسن== | == فضایل و محاسن == | ||
ارتقای نفس و طی مراحل کمال تنها با کسب محاسن یا فضایل ــ که از طریق عمل به دستورات طریق و سیر و سلوک در راه حق حاصل میشود ــ ممکن است. | ارتقای نفس و طی مراحل کمال تنها با کسب محاسن یا فضایل ــ که از طریق عمل به دستورات طریق و سیر و سلوک در راه حق حاصل میشود ــ ممکن است. | ||
بیشتر آثار صوفیه به موضوع محاسن و فضایل که به معنای اخلاق معنوی است، پرداختهاند. برخی از صوفیه فضایلِ اصلی را ۷، بعضی ۴۰، و برخی تا ۱۰۰ برشمردهاند، چنانکه در صد میدان خواجه عبدالله انصاری دیده میشود. | بیشتر آثار صوفیه به موضوع محاسن و فضایل که به معنای اخلاق معنوی است، پرداختهاند. برخی از صوفیه فضایلِ اصلی را ۷، بعضی ۴۰، و برخی تا ۱۰۰ برشمردهاند، چنانکه در صد میدان خواجه عبدالله انصاری دیده میشود. | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۲۹: | ||
از یکسو، تصوفِ نظری مانند نقشهای است برای راهی که باید پیمود و دورنمایی است از منزلگاه نهاییِ سیر و سلوک، و از سوی دیگر، نتیجۀ عمل به تصوف تحقق یافتن حقایقی در وجود انسان است که به صورت نظری در تصوف عملی دربارۀ آن بحث شده است. | از یکسو، تصوفِ نظری مانند نقشهای است برای راهی که باید پیمود و دورنمایی است از منزلگاه نهاییِ سیر و سلوک، و از سوی دیگر، نتیجۀ عمل به تصوف تحقق یافتن حقایقی در وجود انسان است که به صورت نظری در تصوف عملی دربارۀ آن بحث شده است. | ||
==یافتن مرشد و مربی نفس== | == یافتن مرشد و مربی نفس == | ||
نخستین گام در عمل به تصوف یافتنِ مرشد یا پیر یا شیخی است که دارای شرایط لازم باشد و پس از طیِ مراحل طریق بتواند دیگران را در این راه هدایت کند، چنانکه در داستان قرآنی، خضر موسی (ع) را راهنمایی کرد. | نخستین گام در عمل به تصوف یافتنِ مرشد یا پیر یا شیخی است که دارای شرایط لازم باشد و پس از طیِ مراحل طریق بتواند دیگران را در این راه هدایت کند، چنانکه در داستان قرآنی، خضر موسی (ع) را راهنمایی کرد. | ||
از اینرو ست که در ادبیات صوفیانۀ فارسی، از مرشد به عنوان خضر طریق یا خضر راه بسیار سخن به میان آمده است. | از اینرو ست که در ادبیات صوفیانۀ فارسی، از مرشد به عنوان خضر طریق یا خضر راه بسیار سخن به میان آمده است. | ||
خط ۱۴۲: | خط ۱۴۲: | ||
از میان طریقههای تصوف فقط اویسیه (ه م) هستند که نام یک طریقه را دارند، ولی مرشد آنان نه انسانی خاکی، بلکه خضر و رجال غیباند. | از میان طریقههای تصوف فقط اویسیه (ه م) هستند که نام یک طریقه را دارند، ولی مرشد آنان نه انسانی خاکی، بلکه خضر و رجال غیباند. | ||
==بیعت== | == بیعت == | ||
مرحلۀ بعد از یافتن یک مرشد و مربی معنوی، بیعت کردن مرید با اوست. قرآن کریم میفرماید: «اِنَّ الَّذینَ یُبایِعونَکَ اِنَّما یُبایِعونَ اللّٰهَ...» [۵۴] و نیز «لَقَدْ رَضِیَ اللّٰهُ عَنِ الْمُؤْمِنینَ اِذْ یُبایِعونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فی قُلوبِهِم فَأَنْزَلَ السَّکینَةَ عَلَیْهِم وَ اَثٰابَهُم فَتحاً قَریباً». [۵۵] | مرحلۀ بعد از یافتن یک مرشد و مربی معنوی، بیعت کردن مرید با اوست. قرآن کریم میفرماید: «اِنَّ الَّذینَ یُبایِعونَکَ اِنَّما یُبایِعونَ اللّٰهَ...» [۵۴] و نیز «لَقَدْ رَضِیَ اللّٰهُ عَنِ الْمُؤْمِنینَ اِذْ یُبایِعونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فی قُلوبِهِم فَأَنْزَلَ السَّکینَةَ عَلَیْهِم وَ اَثٰابَهُم فَتحاً قَریباً». [۵۵] | ||
در طریقههای صوفیه بر اساس تعالیم قرآنی و نمونۀ پیامبر اکرم (ص) در بیعت حُدیبیه مراسم کوتاهی انجام میشود که در آن مرید با پیر خود بیعت میکند، حال آنکه در واقع چنانکه آیۀ مذکور در فوق میفرماید، بیعت او با خداست. | در طریقههای صوفیه بر اساس تعالیم قرآنی و نمونۀ پیامبر اکرم (ص) در بیعت حُدیبیه مراسم کوتاهی انجام میشود که در آن مرید با پیر خود بیعت میکند، حال آنکه در واقع چنانکه آیۀ مذکور در فوق میفرماید، بیعت او با خداست. | ||
در اثر این بیعت، مرید به سلسلهای که با یکی از مرشدان آن بیعت کرده است، متصل میشود و به دلیل این پیوند، قدرت سیر و سلوک در او به وجود میآید و به او تلقین ذکر میشود. | در اثر این بیعت، مرید به سلسلهای که با یکی از مرشدان آن بیعت کرده است، متصل میشود و به دلیل این پیوند، قدرت سیر و سلوک در او به وجود میآید و به او تلقین ذکر میشود. | ||
==سیر و سلوک== | == سیر و سلوک == | ||
جنبۀ عملیِ تصوفْ سیر و سلوک از مرحلۀ بشری به مقام انسان کامل، و سرانجام وصالِ حق است و این امر تنها با تربیت نفس، تخلق به اخلاق الله، تزکیۀ درون از صفـات بد، و آراستـن نفس بـه فضـائل و محاسـن ــ که در پیامبر اسلام ظهور کامل داشت، ولی اصلِ آن به خداوند باز میگردد ــ ممکن است. | جنبۀ عملیِ تصوفْ سیر و سلوک از مرحلۀ بشری به مقام انسان کامل، و سرانجام وصالِ حق است و این امر تنها با تربیت نفس، تخلق به اخلاق الله، تزکیۀ درون از صفـات بد، و آراستـن نفس بـه فضـائل و محاسـن ــ که در پیامبر اسلام ظهور کامل داشت، ولی اصلِ آن به خداوند باز میگردد ــ ممکن است. | ||
از آنجا که نفس آدمی دارای نشیب و فرازهای فراوان و گرههای بسیار است، تزکیۀ نفس کار آسانی نیست، بلکه چندان مشکل است که پیامبر (ص) در حدیثی معروف آن را جهاد اکبر خواند که در مقابل آن هر نوع جهاد بیرونی جهادی صغیر است، حتی اگر نبرد برای حفظ اسلام باشد. | از آنجا که نفس آدمی دارای نشیب و فرازهای فراوان و گرههای بسیار است، تزکیۀ نفس کار آسانی نیست، بلکه چندان مشکل است که پیامبر (ص) در حدیثی معروف آن را جهاد اکبر خواند که در مقابل آن هر نوع جهاد بیرونی جهادی صغیر است، حتی اگر نبرد برای حفظ اسلام باشد. | ||
خط ۱۵۴: | خط ۱۵۴: | ||
البته بالاترین مرحلۀ تربیتِ نفسْ تقدیمِ آن به درگاه الاهی در مقام فناست و تنها پس از گذار از این مرحله است که نفس ــ که اکنون همچون مسـی که در کیمیاگری بـه طلا تبدیل مـیشود ــ به صورت کمال یافتـۀ خود ــ یعنی چنانکه در فطرت بود ــ درمیآید و میتواند در حقیقت الاهی بقا یابد و به مقام وصال برسد. [۵۶][۵۷] [۵۸][۵۹][۶۰][۶۱][۶۲] | البته بالاترین مرحلۀ تربیتِ نفسْ تقدیمِ آن به درگاه الاهی در مقام فناست و تنها پس از گذار از این مرحله است که نفس ــ که اکنون همچون مسـی که در کیمیاگری بـه طلا تبدیل مـیشود ــ به صورت کمال یافتـۀ خود ــ یعنی چنانکه در فطرت بود ــ درمیآید و میتواند در حقیقت الاهی بقا یابد و به مقام وصال برسد. [۵۶][۵۷] [۵۸][۵۹][۶۰][۶۱][۶۲] | ||
==اذکار و اوراد== | == اذکار و اوراد == | ||
از دیدگاه صوفیه، تزکیۀ نفس تنها با اندیشیدن دربارۀ آن، و حتی به کار بردنِ ارادۀ فردی برای وصول به مراتب بالاتر ممکن نیست، هرچند که ارادۀ فرد، یعنی همت، از لوازمِ سیر و سلوک است. | از دیدگاه صوفیه، تزکیۀ نفس تنها با اندیشیدن دربارۀ آن، و حتی به کار بردنِ ارادۀ فردی برای وصول به مراتب بالاتر ممکن نیست، هرچند که ارادۀ فرد، یعنی همت، از لوازمِ سیر و سلوک است. | ||
آنچه سیر و سلوک را امکانپذیر میسازد، ذکر و مدد است که به صورت خاص در طرق تصوف به کار برده میشود. | آنچه سیر و سلوک را امکانپذیر میسازد، ذکر و مدد است که به صورت خاص در طرق تصوف به کار برده میشود. | ||
خط ۱۶۸: | خط ۱۶۸: | ||
تصوفِ اصیل بر پایۀ شریعت استوار است و فقط بر آن پایه است که میتوان راه طریقت را پیمود و بالأخره به حقیقتی رسید که هم اصل شریعت و هم اصل طریقت است. | تصوفِ اصیل بر پایۀ شریعت استوار است و فقط بر آن پایه است که میتوان راه طریقت را پیمود و بالأخره به حقیقتی رسید که هم اصل شریعت و هم اصل طریقت است. | ||
==مخافت و محبت و معرفت== | == مخافت و محبت و معرفت == | ||
ذکر اسماء الاهی راهی است که خداوند برای رسیدن به او در مقابل انسان قرار داده است و در عین حال، همۀ عالمْ تجلیاتِ اسماء و صفاتِ الاهی است. | ذکر اسماء الاهی راهی است که خداوند برای رسیدن به او در مقابل انسان قرار داده است و در عین حال، همۀ عالمْ تجلیاتِ اسماء و صفاتِ الاهی است. | ||
خداوند هم عادل و سریعالحساب است و هم رحیم و ودود، و هم علیم و خبیر، و از اینرو، انسان نیز باید مراحلِ خوف و حبّ و عرفان را طی کند تا آیینۀ تمامنمای اسماء حق شود. | خداوند هم عادل و سریعالحساب است و هم رحیم و ودود، و هم علیم و خبیر، و از اینرو، انسان نیز باید مراحلِ خوف و حبّ و عرفان را طی کند تا آیینۀ تمامنمای اسماء حق شود. | ||
باید از خداوند ترسید و در عین حال او را دوست داشت و شناخت. | باید از خداوند ترسید و در عین حال او را دوست داشت و شناخت. | ||
در روشهای عملیِ صوفیان این ۳ مرحله گنجانیده شده است. هر مریدی باید با مرحلۀ مخافت شروع کند و با اجرای احکام و قوانین الاهی و سرپیچی نکردن از | در روشهای عملیِ صوفیان این ۳ مرحله گنجانیده شده است. هر مریدی باید با مرحلۀ مخافت شروع کند و با اجرای احکام و قوانین الاهی و سرپیچی نکردن از آنها، این مرحله را به انجام برساند. | ||
سپس وارد مرحلۀ محبت شود و عشقی را تجربه کند که سراسر وجود او را در بر میگیرد؛ و بالأخره باید به مقام معرفتِ حق رسد که همان مقام توحید است. [۷۰] | سپس وارد مرحلۀ محبت شود و عشقی را تجربه کند که سراسر وجود او را در بر میگیرد؛ و بالأخره باید به مقام معرفتِ حق رسد که همان مقام توحید است. [۷۰] | ||
==عشق و عقل== | == عشق و عقل == | ||
در تصـوف اصطلاح عشـق را ــ کـه قرآنـی نیست ــ علاوه بر اصطلاح محبت ــ که در کتاب آسمانی به صورت فعل آمده است ــ به کار میبرند و توضیحِ صوفیان این است که عشق حالت افراط دارد و از اینرو، قرآن کریم از به کار بردن آن اجتناب کرده است. | در تصـوف اصطلاح عشـق را ــ کـه قرآنـی نیست ــ علاوه بر اصطلاح محبت ــ که در کتاب آسمانی به صورت فعل آمده است ــ به کار میبرند و توضیحِ صوفیان این است که عشق حالت افراط دارد و از اینرو، قرآن کریم از به کار بردن آن اجتناب کرده است. | ||
به هر حال، بسیاری از صوفیان عشق را بالاترین حقیقت میدانند و برخی از | به هر حال، بسیاری از صوفیان عشق را بالاترین حقیقت میدانند و برخی از آنها آن را بالاتر از عقل میشمرند و حتی دربارۀ این موضوع رسائلی نگاشتهاند. | ||
ولی در این بحثها، مقصود از عقل، بیشتر عقل جزئی و استدلالی است که قادر به درک حقایقی که عشق با آن سروکار دارد، نیست. [۷۱][۷۲][۷۳][۷۴][۷۵] | ولی در این بحثها، مقصود از عقل، بیشتر عقل جزئی و استدلالی است که قادر به درک حقایقی که عشق با آن سروکار دارد، نیست. [۷۱][۷۲][۷۳][۷۴][۷۵] | ||
حال آنکه عقل به معنای عقل کل ــ که نوری در قلب انسان است که توان شناخت حق را دارد ــ امری دیگر است و با عشق پیوندی نزدیک دارد و از اینروست که عشق را در آثار بزرگانی | حال آنکه عقل به معنای عقل کل ــ که نوری در قلب انسان است که توان شناخت حق را دارد ــ امری دیگر است و با عشق پیوندی نزدیک دارد و از اینروست که عشق را در آثار بزرگانی مانندابنعربی میتوان «معرفت تحققیافته» دانست. [۷۶] | ||
به هر حال، بر خلاف عرفان مسیحی و هندویی، در اسلام راههای عشق و معرفت کاملاً از یکدیگر جدا نیست و هر یک از بزرگان صوفیه بر یکی از این دو وجه بیشتر تکیه کردهاند. | به هر حال، بر خلاف عرفان مسیحی و هندویی، در اسلام راههای عشق و معرفت کاملاً از یکدیگر جدا نیست و هر یک از بزرگان صوفیه بر یکی از این دو وجه بیشتر تکیه کردهاند. | ||
از نظر سلوک و عمل به تصوف، آنچه مهم است داشتن عشق به خداوند و مخلوق او، و کوشش برای نیل به معرفت اوست، که هدف نهایی خلقت است و نمونۀ اعلای این کمالْ پیامبر اکرم (ص) است که هم حبیب الله، و هم عارف به حقیقت بود و به همین سبب، یکی از القاب او «ذکر الله» است. | از نظر سلوک و عمل به تصوف، آنچه مهم است داشتن عشق به خداوند و مخلوق او، و کوشش برای نیل به معرفت اوست، که هدف نهایی خلقت است و نمونۀ اعلای این کمالْ پیامبر اکرم (ص) است که هم حبیب الله، و هم عارف به حقیقت بود و به همین سبب، یکی از القاب او «ذکر الله» است. | ||
خط ۱۸۵: | خط ۱۸۵: | ||
هدف نهاییِ تصوفِ عملی وصول به حق است و این وصال نیازمند تسلیم به مشیتِ خداوند و اجرای احکام شرعی، و نیز عشقِ بیحد و شرط به معشوق، و معرفت به حق است که از راه خود حق به دست میآید. از اینرو، در تصوف از «عارف باللٰه» سخن به میان آمده است، یعنی آنکه توسط خدا میداند، و نه «عارف الله» یعنی آنکه خداوند را میداند. | هدف نهاییِ تصوفِ عملی وصول به حق است و این وصال نیازمند تسلیم به مشیتِ خداوند و اجرای احکام شرعی، و نیز عشقِ بیحد و شرط به معشوق، و معرفت به حق است که از راه خود حق به دست میآید. از اینرو، در تصوف از «عارف باللٰه» سخن به میان آمده است، یعنی آنکه توسط خدا میداند، و نه «عارف الله» یعنی آنکه خداوند را میداند. | ||
==مجالس صوفیه== | == مجالس صوفیه == | ||
عمل به تصوف در درجۀ اول توسط فرد به تنهایی صورت میگیرد. انسان تنها به دنیا میآید، تنها میمیرد و در تنهایی با خداوند، دل او به نور حق آراسته میشود. ولی در عین حال صوفیه بر اجتماع فقرا و تشکیل مجالس ذکر و فکر تأکید بسیار دارند، زیرا این مجالس کمک بزرگی به اعمال صوفیانه در خلوت به شمار میآید. | عمل به تصوف در درجۀ اول توسط فرد به تنهایی صورت میگیرد. انسان تنها به دنیا میآید، تنها میمیرد و در تنهایی با خداوند، دل او به نور حق آراسته میشود. ولی در عین حال صوفیه بر اجتماع فقرا و تشکیل مجالس ذکر و فکر تأکید بسیار دارند، زیرا این مجالس کمک بزرگی به اعمال صوفیانه در خلوت به شمار میآید. | ||
مجالس صوفیه در واقع جلوتِ خلوت است و برکت و فیضِ آن هم به دلیل عنایت الاهی، و هم نتیجۀ حضور جمع با قلبی ذاکر حق است. | مجالس صوفیه در واقع جلوتِ خلوت است و برکت و فیضِ آن هم به دلیل عنایت الاهی، و هم نتیجۀ حضور جمع با قلبی ذاکر حق است. | ||
خط ۱۹۵: | خط ۱۹۵: | ||
هرچند که در این گفتار پرداختن به اصول علمی و عملی تصوف در نظر بوده است، ولی در خاتمه اشارهای به تجلیاتِ کلی تصوف در تمدن اسلامی نیز ضروری به نظر میرسد. | هرچند که در این گفتار پرداختن به اصول علمی و عملی تصوف در نظر بوده است، ولی در خاتمه اشارهای به تجلیاتِ کلی تصوف در تمدن اسلامی نیز ضروری به نظر میرسد. | ||
با ایجاد طریقههای صوفیه، تصوف نه تنها راه سیر به سوی حق را طی سدهها زنده نگاه داشت، بلکه همچنین سازمانی به وجود آورد که خود جامعهای در درون جامعۀ بزرگتر اسلامی را شکل میداد. | با ایجاد طریقههای صوفیه، تصوف نه تنها راه سیر به سوی حق را طی سدهها زنده نگاه داشت، بلکه همچنین سازمانی به وجود آورد که خود جامعهای در درون جامعۀ بزرگتر اسلامی را شکل میداد. | ||
این جامعۀ کوچکتر و درونی، اثر زیادی بر جامعۀ بزرگتر | این جامعۀ کوچکتر و درونی، اثر زیادی بر جامعۀ بزرگتر اسلامیداشت، چنانکه در ترویج اسلام در مناطقی مانند آفریقای سیاه، هند، جنوب شرقی آسیا و نیز بین قبایل ترک زبان نقش مهمی ایفا کرد. | ||
در هنگامۀ بسیاری از دگرگونیهایی که جامعۀ اسلامی با آن روبهرو شد، تصوف بود که توانست اسلام و معارف اسلامی را در بسیاری از مناطق حفظ کند. | در هنگامۀ بسیاری از دگرگونیهایی که جامعۀ اسلامی با آن روبهرو شد، تصوف بود که توانست اسلام و معارف اسلامی را در بسیاری از مناطق حفظ کند. | ||
برای نمونه، در هنگام حملۀ مغول به ایران که مدارس اسلامی ویران گردید، خانقاهها مسئولیت تربیت طلاب را تا حد زیادی برعهده گرفتند. | برای نمونه، در هنگام حملۀ مغول به ایران که مدارس اسلامی ویران گردید، خانقاهها مسئولیت تربیت طلاب را تا حد زیادی برعهده گرفتند. | ||
خط ۲۰۲: | خط ۲۰۲: | ||
نفوذ تصوف در اخلاق جامعه بهطور کلی در همهجا نمایان است. | نفوذ تصوف در اخلاق جامعه بهطور کلی در همهجا نمایان است. | ||
نوشتههای صوفیان مشتمل بر مهمترین و جهانیترین آثار ادبی اسلامی است و امروزه توجه جهانی به ادبیات فارسی، ترکی یا عربی تقریباً به تمامی، به برکت ادبیات صوفیانه است. | نوشتههای صوفیان مشتمل بر مهمترین و جهانیترین آثار ادبی اسلامی است و امروزه توجه جهانی به ادبیات فارسی، ترکی یا عربی تقریباً به تمامی، به برکت ادبیات صوفیانه است. | ||
شاید بتوان گفت که هیچ تمدنی به اندازۀ تمدن اسلامی شاهکارهای ادبی عرفانی ندارد و این امر در زبانهای مختلف ملل اسلامی، بهویژه زبان فارسی که از اینجهت سرآمدِ | شاید بتوان گفت که هیچ تمدنی به اندازۀ تمدن اسلامی شاهکارهای ادبی عرفانی ندارد و این امر در زبانهای مختلف ملل اسلامی، بهویژه زبان فارسی که از اینجهت سرآمدِ آنهاست، مشهود است. | ||
بزرگترین شاعران عرب، ترک، گجراتی، سندی و بنگالی مسلمان از صوفیه بودهاند. | بزرگترین شاعران عرب، ترک، گجراتی، سندی و بنگالی مسلمان از صوفیه بودهاند. | ||
عمیقترین موسیقی سرزمینهای اسلامی، از موسیقی عربی و ایرانی تا ترکی و | عمیقترین موسیقی سرزمینهای اسلامی، از موسیقی عربی و ایرانی تا ترکی و آفریقایی و هندیِ اسلامی با تصوف پیوندی مستقیم دارد. | ||
اهمیت تصوف در بسیاری از هنرهای دیگر، مانند معماری و خوشنویسی نیز هویداست و سهم آن در علوم عقلی اسلامی را نیز نباید نادیده انگاشت. | اهمیت تصوف در بسیاری از هنرهای دیگر، مانند معماری و خوشنویسی نیز هویداست و سهم آن در علوم عقلی اسلامی را نیز نباید نادیده انگاشت. | ||
با آنکه تصوف تاریخی طولانی دارد که به آغاز اسلام باز میگردد، ولی مانند دیگر ساحتهای اسلام، امروزه کاملاً زنده است و حتی در سرزمینهایی مانند شوروی سابق و آلبانی و برخی دیگر از کشورهای اروپای شرقی که طی دهههای متمادی پرداختن به آن ممنوع بود، دوباره حیات یافته است. | با آنکه تصوف تاریخی طولانی دارد که به آغاز اسلام باز میگردد، ولی مانند دیگر ساحتهای اسلام، امروزه کاملاً زنده است و حتی در سرزمینهایی مانند شوروی سابق و آلبانی و برخی دیگر از کشورهای اروپای شرقی که طی دهههای متمادی پرداختن به آن ممنوع بود، دوباره حیات یافته است. | ||
خط ۲۹۸: | خط ۲۹۸: | ||
(۴۲) هجویری، علی، کشف المحجوب، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۸۳ش. | (۴۲) هجویری، علی، کشف المحجوب، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۸۳ش. | ||
[[رده: تصوف]] | [[رده:تصوف]] | ||
[[رده: | [[رده:مقالهها]] |