پرش به محتوا

اقبال لاهوری و احیای فکر دینی (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' .' به '.'
جز (جایگزینی متن - 'امیر المؤمنین ' به ' امیرالمؤمنین ')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.')
خط ۱: خط ۱:


متن ذیل بخشی از سخنرانی [[مرتضی مطهری|شهید مطهری]] است که در مورد [[اقبال لاهوری]] و احیاى فکر دینى ایراد گردیده است . از منظر اقبال علت اصلی انحطاط مسلمانان این است که فکر دینی در میان آنان مرده است و تا زمانی که تحولی در احیای آن صورت نگیرد نمی توان شاهد تجدید حیاتی برتر در جوامع اسلامی بود . شهید مطهری در این سخنرانی به تبیین دیدگاه اقبال در این زمینه پرداخته است .   
متن ذیل بخشی از سخنرانی [[مرتضی مطهری|شهید مطهری]] است که در مورد [[اقبال لاهوری]] و احیاى فکر دینى ایراد گردیده است. از منظر اقبال علت اصلی انحطاط مسلمانان این است که فکر دینی در میان آنان مرده است و تا زمانی که تحولی در احیای آن صورت نگیرد نمی توان شاهد تجدید حیاتی برتر در جوامع اسلامی بود . شهید مطهری در این سخنرانی به تبیین دیدگاه اقبال در این زمینه پرداخته است.   


==اقبال و احیاى فکر دینى‏==
==اقبال و احیاى فکر دینى‏==
خط ۱۰: خط ۱۰:
من نمی‌خواهم ادعا کنم که تمام حرفهایى که او در این موضوع بسیار بزرگ گفته است بى‏انتقاد است، و یا تمام حرفها همان است که این مرد آنها را ایراد کرده است، ولى از باب اینکه این موضوع را او عنوان کرده و در حدودى که یک نفر مفکّر می‌تواند در این موضوعات بحث کند بحث کرده است، بسیار بسیار شایسته تقدیر و تمجید و تبجیل است.  
من نمی‌خواهم ادعا کنم که تمام حرفهایى که او در این موضوع بسیار بزرگ گفته است بى‏انتقاد است، و یا تمام حرفها همان است که این مرد آنها را ایراد کرده است، ولى از باب اینکه این موضوع را او عنوان کرده و در حدودى که یک نفر مفکّر می‌تواند در این موضوعات بحث کند بحث کرده است، بسیار بسیار شایسته تقدیر و تمجید و تبجیل است.  


من امروز باید قسمت بیشتر حرف خودم را در اطراف حرفهاى او قرار بدهم ... ولى ابتدائاً می‌خواهم آن نقاط برجسته افکار او را به اطلاع شما برسانم:  
من امروز باید قسمت بیشتر حرف خودم را در اطراف حرفهاى او قرار بدهم... ولى ابتدائاً می‌خواهم آن نقاط برجسته افکار او را به اطلاع شما برسانم:  


اقبال مردى است اروپارفته و اروپاشناخته، مردى است که از تحصیلات جدید بهره بسیار عالى داشته است، مردى است که دنیاى اروپا او را به عنوان یک متفکر و دانشمند و صاحب‏نظر می‌شناسد. او کسى نیست که در گوشه هند منزوى شده و از دور شبحى از اروپا در نظرش مجسّم شده باشد و بعد بخواهد انتقاداتى بکند.
اقبال مردى است اروپارفته و اروپاشناخته، مردى است که از تحصیلات جدید بهره بسیار عالى داشته است، مردى است که دنیاى اروپا او را به عنوان یک متفکر و دانشمند و صاحب‏نظر می‌شناسد. او کسى نیست که در گوشه هند منزوى شده و از دور شبحى از اروپا در نظرش مجسّم شده باشد و بعد بخواهد انتقاداتى بکند.
خط ۶۹: خط ۶۹:
یعنى اولین چیزى که بشر به آن نیازمند است این است که جهان تفسیرى روحانى و معنوى بشود نه تفسیرى مادى. اولین چیزى که بشر را سرگردان کرده است و به موجب آن هیچ فکر و عقیده‏اى به صورت ایمان واقعى در بشر به وجود نمی‌آید، ماتریالیسم و مادیگرى است، تفسیر جهان است به صورت مادى که جهان هرچه هست مادیات است، جهان کور و کر است، جهان بى‏شعور است، احمق و ابله است، جهان هدف سرش نمی‌شود، جهان حق و باطل نمی‌فهمد، جهان درست و نادرست نمی‌فهمد، در جهان حق و باطل با یک مقیاس سنجیده می‌شود، هیچ چیز در دنیا هدف ندارد و ما به عبث آفریده شده‏ایم. می‌گوید این فکر است که روح تمدن بشر را ضایع کرده و می‌کند.
یعنى اولین چیزى که بشر به آن نیازمند است این است که جهان تفسیرى روحانى و معنوى بشود نه تفسیرى مادى. اولین چیزى که بشر را سرگردان کرده است و به موجب آن هیچ فکر و عقیده‏اى به صورت ایمان واقعى در بشر به وجود نمی‌آید، ماتریالیسم و مادیگرى است، تفسیر جهان است به صورت مادى که جهان هرچه هست مادیات است، جهان کور و کر است، جهان بى‏شعور است، احمق و ابله است، جهان هدف سرش نمی‌شود، جهان حق و باطل نمی‌فهمد، جهان درست و نادرست نمی‌فهمد، در جهان حق و باطل با یک مقیاس سنجیده می‌شود، هیچ چیز در دنیا هدف ندارد و ما به عبث آفریده شده‏ایم. می‌گوید این فکر است که روح تمدن بشر را ضایع کرده و می‌کند.


اولین چیزى که بشر به آن محتاج و نیازمند است تعبیرى روحانى از این جهان است. أَ فَحَسِبْتُمْ انَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً . بیهودگى در کار نیست، جهان را صاحبى باشد خدا نام. جهان به حق برپاست، جهان به عدالت برپاست، نیکى و بدى در آن گم نمی‌شود، جهان سمیع و بصیر است، لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ‏ ، آگاه و عاقل است. ولى تنها این (تعبیرى روحانى از جهان) کافى نیست.
اولین چیزى که بشر به آن محتاج و نیازمند است تعبیرى روحانى از این جهان است. أَ فَحَسِبْتُمْ انَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً. بیهودگى در کار نیست، جهان را صاحبى باشد خدا نام. جهان به حق برپاست، جهان به عدالت برپاست، نیکى و بدى در آن گم نمی‌شود، جهان سمیع و بصیر است، لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ‏ ، آگاه و عاقل است. ولى تنها این (تعبیرى روحانى از جهان) کافى نیست.


===2. آزادى روحانى فرد===
===2. آزادى روحانى فرد===
خط ۱۱۵: خط ۱۱۵:
این، نکته اساسى است و الّا تنها ما بنشینیم از تمدن و فرهنگ اروپایى انتقاد بکنیم، از فرهنگ اسلامى هم تمجید بکنیم و بعد هم خیال بکنیم که فرهنگ اسلامى و روح اسلام همان است که ما امروز داریم، پس مردم دنیا بیایند از ما پیروى کنند، کارى از پیش نمی‌‏رود. خوب، اگر مردم دنیا بیایند از ما پیروى کنند، مثل ما می‌‌شوند، یعنى به صورت نیمه‏‌مرده‌‏اى در می‌‌آیند.
این، نکته اساسى است و الّا تنها ما بنشینیم از تمدن و فرهنگ اروپایى انتقاد بکنیم، از فرهنگ اسلامى هم تمجید بکنیم و بعد هم خیال بکنیم که فرهنگ اسلامى و روح اسلام همان است که ما امروز داریم، پس مردم دنیا بیایند از ما پیروى کنند، کارى از پیش نمی‌‏رود. خوب، اگر مردم دنیا بیایند از ما پیروى کنند، مثل ما می‌‌شوند، یعنى به صورت نیمه‏‌مرده‌‏اى در می‌‌آیند.


اساساً همه این تعبیرات: حیات اسلامى، حیات تفکر اسلامى، اساسى است که طرحش را خود قرآن ریخته است و تعبیرها از خود قرآن است. می‌گوید: یا ایُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسولِ اذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ‏ . اى مردم! نداى این پیغمبر را بپذیرید، این پیغمبرى که شما را دعوت می‌کند به آن حقیقتى که شما را زنده می‌‏کند.
اساساً همه این تعبیرات: حیات اسلامى، حیات تفکر اسلامى، اساسى است که طرحش را خود قرآن ریخته است و تعبیرها از خود قرآن است. می‌گوید: یا ایُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسولِ اذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ‏. اى مردم! نداى این پیغمبر را بپذیرید، این پیغمبرى که شما را دعوت می‌کند به آن حقیقتى که شما را زنده می‌‏کند.


این پیغمبر براى شما یک اسرافیل است، یک محیى است، تعلیمات او زندگى‏‌بخش و حیات‏بخش است.
این پیغمبر براى شما یک اسرافیل است، یک محیى است، تعلیمات او زندگى‏‌بخش و حیات‏بخش است.
از شما می‌‌پرسم خاصیت حیات چیست؟ اصلًا حیات یعنى چه؟ قرآن درباره مردم جاهلیت می‌گوید اینها امواتند. انَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى‏ . وَ ما انْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِى‏ الْقُبورِ . می‌گوید: این مردمى که می‌بینى، مرده‏‌هایى هستند متحرک، مرده‏‌هایى هستند که بجاى اینکه زیر خاک باشند دارند روى زمین راه می‌‌روند، مرده متحرّک هستند، به اینها زنده نمی‌شود گفت. ولى به مسلمین می‌‌گوید بیایید این تعلیمات را بپذیرید. خاصیت این تعلیمات این است که به شما جان و نیرو می‌‌دهد و حیات می‌‌بخشد.
از شما می‌‌پرسم خاصیت حیات چیست؟ اصلًا حیات یعنى چه؟ قرآن درباره مردم جاهلیت می‌گوید اینها امواتند. انَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى‏. وَ ما انْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِى‏ الْقُبورِ. می‌گوید: این مردمى که می‌بینى، مرده‏‌هایى هستند متحرک، مرده‏‌هایى هستند که بجاى اینکه زیر خاک باشند دارند روى زمین راه می‌‌روند، مرده متحرّک هستند، به اینها زنده نمی‌شود گفت. ولى به مسلمین می‌‌گوید بیایید این تعلیمات را بپذیرید. خاصیت این تعلیمات این است که به شما جان و نیرو می‌‌دهد و حیات می‌‌بخشد.


خاصیت حیات چیست؟ شما از هر عالم و فیلسوفى که حیات را تعریف‏  می‌کند، بپرسید به چه چیز می‌شود گفت حیات و زندگى؟ اصلًا معنى حیات و زندگى چیست؟ البته کسى مدعى نمی‌شود که حقیقت و ماهیت حیات را تعریف کند ولى حیات را از روى آثارش می‌‌شناسند و این جور به شما خواهند گفت: حیات یعنى حقیقت مجهول‏‌الکنهى که دو خاصیت دارد، یکى آگاهى و دیگرى جنبش.
خاصیت حیات چیست؟ شما از هر عالم و فیلسوفى که حیات را تعریف‏  می‌کند، بپرسید به چه چیز می‌شود گفت حیات و زندگى؟ اصلًا معنى حیات و زندگى چیست؟ البته کسى مدعى نمی‌شود که حقیقت و ماهیت حیات را تعریف کند ولى حیات را از روى آثارش می‌‌شناسند و این جور به شما خواهند گفت: حیات یعنى حقیقت مجهول‏‌الکنهى که دو خاصیت دارد، یکى آگاهى و دیگرى جنبش.
Writers، confirmed، مدیران
۸۶٬۱۸۸

ویرایش