۸۷٬۷۷۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'می باشد' به 'میباشد') |
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
امّا راغب اصفهانی شیعه را چنین معنی کرده است: «الشِّیعَةُ مَن یَتَقَوِّی بِهِم الإِنسَانُ: شیعه کسانی باشند که رهبرشان را تقویت نمایند و در خدمت او باشند» (همان). شیخ مفید نیز میفرماید: التَّشَیَّعُ فِی أَصلِ اللُّغَةِ هُوَ الإِتِّبَاعُ عَلَی وَجهِ التَّدَیُّنِ وَ الولاَءُ لِلمَتبُوعِ عَلَی الإِخلاَصِ: شیعه بودن یعنی تبعیّت و پیروی، همراه با باور دینی و محبّت شدید، نسبت به متبوع خود. خداوند با توجّه به همین معنی فرمود: «وَإِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ: ابراهیم از شیعیان نوح بود»<ref>الصّافّات/83</ref>. بدیهی است که پیروی ابراهیم از نوح همراه محبّت و باور دینی است و پیروی خشک زیردست از زبردست نمیباشد<ref>ر.ک؛ شیخ مفید، 1371: 36</ref>. | امّا راغب اصفهانی شیعه را چنین معنی کرده است: «الشِّیعَةُ مَن یَتَقَوِّی بِهِم الإِنسَانُ: شیعه کسانی باشند که رهبرشان را تقویت نمایند و در خدمت او باشند» (همان). شیخ مفید نیز میفرماید: التَّشَیَّعُ فِی أَصلِ اللُّغَةِ هُوَ الإِتِّبَاعُ عَلَی وَجهِ التَّدَیُّنِ وَ الولاَءُ لِلمَتبُوعِ عَلَی الإِخلاَصِ: شیعه بودن یعنی تبعیّت و پیروی، همراه با باور دینی و محبّت شدید، نسبت به متبوع خود. خداوند با توجّه به همین معنی فرمود: «وَإِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ: ابراهیم از شیعیان نوح بود»<ref>الصّافّات/83</ref>. بدیهی است که پیروی ابراهیم از نوح همراه محبّت و باور دینی است و پیروی خشک زیردست از زبردست نمیباشد<ref>ر.ک؛ شیخ مفید، 1371: 36</ref>. | ||
طبق سخن شیخ مفید، شیعه به پیروان خاص اطلاق میشود که همراه محبّت و باورمندی دینی است. با توجّه بدین نکته، شیعه حاضر است هرچه دارد در راه رهبر محبوب خود فدا کند. نکتۀ قابل توجّه آنکه وقتی کلمۀ «شیعه» مطلق آورده شود، به پیروان حضرت علی و سایر امامان (علیهمالسّلام) اطلاق میگردد که معتقد به امام منصوص هستند و اگر مقصود جز این باشد، همراه مضافٌإلیه ذکر میشود؛ مثل شیعۀ آل امیّه، شیعۀ آل عبّاس و ...<ref>ر.ک؛ همان</ref>. | طبق سخن شیخ مفید، شیعه به پیروان خاص اطلاق میشود که همراه محبّت و باورمندی دینی است. با توجّه بدین نکته، شیعه حاضر است هرچه دارد در راه رهبر محبوب خود فدا کند. نکتۀ قابل توجّه آنکه وقتی کلمۀ «شیعه» مطلق آورده شود، به پیروان حضرت علی و سایر امامان (علیهمالسّلام) اطلاق میگردد که معتقد به امام منصوص هستند و اگر مقصود جز این باشد، همراه مضافٌإلیه ذکر میشود؛ مثل شیعۀ آل امیّه، شیعۀ آل عبّاس و...<ref>ر.ک؛ همان</ref>. | ||
==تعریف اصطلاحی امام== | ==تعریف اصطلاحی امام== | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
خواجه نصیر طوسی نیز در باب وجوبِ وجود امام با استناد به قاعدۀ عقلی لطف میفرماید: «اِنحِصَارُ اللُّطفِ فِیهِ مَعلُومٌ لِلعُقَلاَءِ، وُجُودِهِ لُطفٌ وَ تَصَرُّفُهُ لُطفٌ آخَرٌ: انحصار لطف به نصب و تعیین امام (بعد از پیامبر) برای عاقلان جهان روشن است، چه وجود امام در میان جامعۀ بشری لطف و تصرّف او در امور دینی و دنیایی لطفی دیگر است»<ref>حلّی، 1364: 362</ref>. علاّمه حلّی در این باب میفرماید: «هِیَ وَاجِبَةٌ عَقلاً لِأَنَّ الإِمَامَةَ لُطفٌ، لِأَنَّا نَعلَمُ إِذَا کَانَ لِلنَّاسِ رَئِیسٌ مُطَاعٌ مُرشِدٌ، کَانُوا إِلَی الصَّلاَحِ أَقرَبُ وَ مِنَ الفَسَادِ أَبعَدُ: به حکم عقل نصب امام از جانب خداوند واجب باشد، چون ما میدانیم که اگر برای مردمان رئیس مفترضالطّاعه و راهنمای معصوم در کار باشد، به صلاح نزدیک و از فساد دورتر خواهند بود» (حلّی، 1385: 66). ابن میثم نیز میفرماید: «إِنَّ نَصبَ الإِمَامِ لُطفٌ مِن فِعلِ اللهِ، وَ کُلُّ لُطفٍ وَاجِبٌ فِی حِکمَةِ اللهِ أَن یَفعَلَهُ، فَنَصبُ الإِمَامِ وَاجِبٌ مِنَ اللهِ فِی کُلِّ زَمَانٍ: همانا امام لطفی از افعال خداوندی باشد و در حکمت الهی جمیع لطفها واجب است. پس نصب امام از جانب خداوند در جمیع ازمنۀ بقای تکلیف واجب است»<ref>بحرانی، 1355: 175</ref>. | خواجه نصیر طوسی نیز در باب وجوبِ وجود امام با استناد به قاعدۀ عقلی لطف میفرماید: «اِنحِصَارُ اللُّطفِ فِیهِ مَعلُومٌ لِلعُقَلاَءِ، وُجُودِهِ لُطفٌ وَ تَصَرُّفُهُ لُطفٌ آخَرٌ: انحصار لطف به نصب و تعیین امام (بعد از پیامبر) برای عاقلان جهان روشن است، چه وجود امام در میان جامعۀ بشری لطف و تصرّف او در امور دینی و دنیایی لطفی دیگر است»<ref>حلّی، 1364: 362</ref>. علاّمه حلّی در این باب میفرماید: «هِیَ وَاجِبَةٌ عَقلاً لِأَنَّ الإِمَامَةَ لُطفٌ، لِأَنَّا نَعلَمُ إِذَا کَانَ لِلنَّاسِ رَئِیسٌ مُطَاعٌ مُرشِدٌ، کَانُوا إِلَی الصَّلاَحِ أَقرَبُ وَ مِنَ الفَسَادِ أَبعَدُ: به حکم عقل نصب امام از جانب خداوند واجب باشد، چون ما میدانیم که اگر برای مردمان رئیس مفترضالطّاعه و راهنمای معصوم در کار باشد، به صلاح نزدیک و از فساد دورتر خواهند بود» (حلّی، 1385: 66). ابن میثم نیز میفرماید: «إِنَّ نَصبَ الإِمَامِ لُطفٌ مِن فِعلِ اللهِ، وَ کُلُّ لُطفٍ وَاجِبٌ فِی حِکمَةِ اللهِ أَن یَفعَلَهُ، فَنَصبُ الإِمَامِ وَاجِبٌ مِنَ اللهِ فِی کُلِّ زَمَانٍ: همانا امام لطفی از افعال خداوندی باشد و در حکمت الهی جمیع لطفها واجب است. پس نصب امام از جانب خداوند در جمیع ازمنۀ بقای تکلیف واجب است»<ref>بحرانی، 1355: 175</ref>. | ||
شایان ذکر آنکه ریشۀ حکم عقلی قاعدۀ لطف در قرآن مجید است که خداوند عقول سالم بشری را بدان حکم ارشاد فرمود و در آیات بسیاری بدان اشارت فرموده است: «...کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ...: ...پروردگارتان رحمت را بر خود فرض کرده...»<ref>الأنعام/54</ref>. در این آیه دو نکتة قابل دقّت است: یکی آنکه هیچ نیرویی لطف را بر خدا واجب نکرده، چون خدا بالادست ندارد، بلکه خود، لطف را بر ذات خود واجب کرده است. دو دیگر آنکه چون خداوند حکیم و قادر مطلق است، محال است که بخل در ذات او راه یابد و رحمتی را دریغ نماید. با توجّه بدین نکته، خداوند بارها وجود پیامبر و قرآن را به عنوان رحمت و لطف معرّفی کرده است و به عنوان نمونه میفرماید: «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ: ما تو را جز براى رحمت جهانیان نفرستادیم»<ref>الأنبیاء/107</ref>؛ «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ...: و از قرآن آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان نازل مىکنیم...»<ref>الإسراء/82</ref>. بدیهی است که وجود امام نیز در راستای وجود پیامبر و قرآن است و با نصب امام، لطف بیکران الهی استمرار مییابد. | شایان ذکر آنکه ریشۀ حکم عقلی قاعدۀ لطف در قرآن مجید است که خداوند عقول سالم بشری را بدان حکم ارشاد فرمود و در آیات بسیاری بدان اشارت فرموده است: «...کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ...:...پروردگارتان رحمت را بر خود فرض کرده...»<ref>الأنعام/54</ref>. در این آیه دو نکتة قابل دقّت است: یکی آنکه هیچ نیرویی لطف را بر خدا واجب نکرده، چون خدا بالادست ندارد، بلکه خود، لطف را بر ذات خود واجب کرده است. دو دیگر آنکه چون خداوند حکیم و قادر مطلق است، محال است که بخل در ذات او راه یابد و رحمتی را دریغ نماید. با توجّه بدین نکته، خداوند بارها وجود پیامبر و قرآن را به عنوان رحمت و لطف معرّفی کرده است و به عنوان نمونه میفرماید: «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ: ما تو را جز براى رحمت جهانیان نفرستادیم»<ref>الأنبیاء/107</ref>؛ «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ...: و از قرآن آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان نازل مىکنیم...»<ref>الإسراء/82</ref>. بدیهی است که وجود امام نیز در راستای وجود پیامبر و قرآن است و با نصب امام، لطف بیکران الهی استمرار مییابد. | ||
==علّت غایی نصب امام== | ==علّت غایی نصب امام== | ||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
بدیهی است که این آیه خود دلیل واضحی بر عصمت امام نیز هست که در بحث قرآنی بدان اشاره خواهد شد. خواجه نصیر طوسی با عباراتی کوتاه با پنج برهان عصمت امام را اثبات فرموده است و چنین گفته است: «وَ امتِنَاعُ التَّسَلسُلِ یُوجَبُ عِصمَتَهُ؛ وَ لِأَنَّهُ حَافِظٌ لِلشَّرعِ؛ وَ لِوُجُوبِ الإِنکَارِ عَلَیهِ لَو أَقدَمَ عَلَی المَعصِیَةِ، فَیُضَادُّ أَمرُ الطَّاعَةِ؛ وَ یَفُوتُ الغَرَضُ مِن نَصبِهِ؛ وَ لِإِنحِطَاطِ دَرَجَتِهِ عَن أَقَلِّ العَوَامِّ: اگر امام، معصوم نباشد تسلسل لازم آید، و چون امام حافظ شریعت است، باید معصوم باشد. نیز اگر امام معصوم نباشد، واجبالانکار شود که با مفترضالطاعه بودن متناقض باشد، و نیز اگر امام معصوم نباشد، نقض غرض شود (چون هدف از نصب امام هدایت است و در صورت عدم عصمت، سبب ضلالت امّت شود). همچنین اگر معصوم نباشد، لازم آید که از تودۀ مردم هم پستتر شود، چون آگاهانه مرتکب گناه میشود»<ref>طوسی، 1364: 364</ref>. | بدیهی است که این آیه خود دلیل واضحی بر عصمت امام نیز هست که در بحث قرآنی بدان اشاره خواهد شد. خواجه نصیر طوسی با عباراتی کوتاه با پنج برهان عصمت امام را اثبات فرموده است و چنین گفته است: «وَ امتِنَاعُ التَّسَلسُلِ یُوجَبُ عِصمَتَهُ؛ وَ لِأَنَّهُ حَافِظٌ لِلشَّرعِ؛ وَ لِوُجُوبِ الإِنکَارِ عَلَیهِ لَو أَقدَمَ عَلَی المَعصِیَةِ، فَیُضَادُّ أَمرُ الطَّاعَةِ؛ وَ یَفُوتُ الغَرَضُ مِن نَصبِهِ؛ وَ لِإِنحِطَاطِ دَرَجَتِهِ عَن أَقَلِّ العَوَامِّ: اگر امام، معصوم نباشد تسلسل لازم آید، و چون امام حافظ شریعت است، باید معصوم باشد. نیز اگر امام معصوم نباشد، واجبالانکار شود که با مفترضالطاعه بودن متناقض باشد، و نیز اگر امام معصوم نباشد، نقض غرض شود (چون هدف از نصب امام هدایت است و در صورت عدم عصمت، سبب ضلالت امّت شود). همچنین اگر معصوم نباشد، لازم آید که از تودۀ مردم هم پستتر شود، چون آگاهانه مرتکب گناه میشود»<ref>طوسی، 1364: 364</ref>. | ||
علاّمه حلّی به نحو مبسوط این براهین پنجگانه را شرح کرده که جهت رعایت اختصار از بیان آن معذوریم. فی الجمله، با توجّه به هدف نصب امام، اگر بنا باشد که او خطا کند، به امام دیگر باید رجوع شود و هکذا که به تسلسل انجامد و چون تسلسل باطل باشد، پس امام باید معصوم باشد و نیز امام که حافظ شریعت است، نباید خطا کند وگرنه مبیّن و حافظ شرع نباشد. خداوند فرموده است که حافظ شریعت باید بدون خطا شریعت را بیان نماید: «... وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ...: ... و ما این ذکر [= قرآن] را بر تو نازل کردیم تا آنچه به سوى مردم نازل شده است، براى آنها روشن سازى...»<ref>النّحل/44</ref>. و نیز غرض و هدف از نصب امام، ارشاد جاهلان و خطاکاران است و اگر خود خطاکار باشد، هم متناقض با وجوب اطاعت امام است، هم غرض حاصل نشده است و نیز اگر امام خطا کند، با توجّه به اینکه او آگاهتر از دیگران است و گناه عالم بدتر از گناه جاهل است، پس لازم آید که بدتر از مردم عادی باشد. | علاّمه حلّی به نحو مبسوط این براهین پنجگانه را شرح کرده که جهت رعایت اختصار از بیان آن معذوریم. فی الجمله، با توجّه به هدف نصب امام، اگر بنا باشد که او خطا کند، به امام دیگر باید رجوع شود و هکذا که به تسلسل انجامد و چون تسلسل باطل باشد، پس امام باید معصوم باشد و نیز امام که حافظ شریعت است، نباید خطا کند وگرنه مبیّن و حافظ شرع نباشد. خداوند فرموده است که حافظ شریعت باید بدون خطا شریعت را بیان نماید: «... وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ...:... و ما این ذکر [= قرآن] را بر تو نازل کردیم تا آنچه به سوى مردم نازل شده است، براى آنها روشن سازى...»<ref>النّحل/44</ref>. و نیز غرض و هدف از نصب امام، ارشاد جاهلان و خطاکاران است و اگر خود خطاکار باشد، هم متناقض با وجوب اطاعت امام است، هم غرض حاصل نشده است و نیز اگر امام خطا کند، با توجّه به اینکه او آگاهتر از دیگران است و گناه عالم بدتر از گناه جاهل است، پس لازم آید که بدتر از مردم عادی باشد. | ||
فیّاض لاهیجی نیز با براهین استوار عصمت امام را اثبات نمود که ذیلاً بخشهایی از سخنان وی آورده میشود: | فیّاض لاهیجی نیز با براهین استوار عصمت امام را اثبات نمود که ذیلاً بخشهایی از سخنان وی آورده میشود: | ||
خط ۹۵: | خط ۹۵: | ||
این بخش مربوط به امامت خاصّه است. سه بخش پیشین در حقیقت به عنوان مقدّمه بر این بخش بود. چون بعد از اثبات وجوب وجود امام و هدف از نصب امام و بیان عصمت برای امام، حال سخن این است که چه کسی بعد از پیامبر(ص) حائز این مقام شامخ میباشد. بدیهی است که اهل سنّت با توجّه به اینکه عصمت را در امام شرط نمیدانند و او را مدیر امّت میپندارند، در انتخاب او نیز به رأی مردم بسنده میکنند. لیکن جمیع فرقههای شیعه مخصوصاً شیعة دوازده امامی، اتّفاق دارند که مردم امام معصوم را نتوانند انتخاب نمایند، چون معصوم را فقط خدا و رسول شناسند و بنابراین، باید امام از جانب خدا و رسول تعیین شود. این همان منصوص بودن امام است. شیعة دوازده امامی قائل به نصّ جلیّ میباشد، گرچه برخی از فرقههای شیعه به سان زیدیّه قائل به نصّ خفیّ هستند. | این بخش مربوط به امامت خاصّه است. سه بخش پیشین در حقیقت به عنوان مقدّمه بر این بخش بود. چون بعد از اثبات وجوب وجود امام و هدف از نصب امام و بیان عصمت برای امام، حال سخن این است که چه کسی بعد از پیامبر(ص) حائز این مقام شامخ میباشد. بدیهی است که اهل سنّت با توجّه به اینکه عصمت را در امام شرط نمیدانند و او را مدیر امّت میپندارند، در انتخاب او نیز به رأی مردم بسنده میکنند. لیکن جمیع فرقههای شیعه مخصوصاً شیعة دوازده امامی، اتّفاق دارند که مردم امام معصوم را نتوانند انتخاب نمایند، چون معصوم را فقط خدا و رسول شناسند و بنابراین، باید امام از جانب خدا و رسول تعیین شود. این همان منصوص بودن امام است. شیعة دوازده امامی قائل به نصّ جلیّ میباشد، گرچه برخی از فرقههای شیعه به سان زیدیّه قائل به نصّ خفیّ هستند. | ||
فی الجمله به حکم عقل، بعد از پیامبر اکرم(ص) هیچ کس جز علی، علیهالسّلام، معصوم نیست. پس علی(ع) امام بعد از رسول خدا (ص) میباشد. شیخ طوسی در این باب میفرماید: «ما از دو راه منصوص بودن حضرت علی(ع) را اثبات مینماییم؛ یکی از راه براهین عقلی، دو دیگر با تمسّک به ادلّۀ نقلی. امّا دلیل عقلی ما آن است که ما امامت را با قاعدۀ عقلی لطف اثبات نمودیم و گفتیم که لطف الهی وقتی محقّق میشود که امام معصوم باشد. اینک میگوییم که بعد از پیامبر(ص)، سه کس در مظانّ احراز مقام امامت بودند. عبّاس عموی پیامبر، ابوبکر و علی(ع). با برهان تفصیل و تردید، اثبات میشود که فقط علی، علیهالسّلام، شایستۀ مقام امامت است، چون عبّاس اساساً نسبت به احکام اسلامی آگاهی کامل نداشت و ابوبکر نیز خود اقرار به عدم عصمت خویش کرد و طبق نقل علمای نامآور اهل سنّت مثل امام دینوری (در کتاب الامامة و السیاسة، ج1: 16)، تاریخ طبری (ج3: 210) و مسند احمد حنبل (ج1: 14) و ... ابوبکر گفت: «إِنَّ رَسُولَ اللهِ کَانَ مَعصُوماً بِالوَحیِ وَ کَانَ مَعَهُ مَلَکٌ وَ إِنَّ لِی شَیطَاناً قَد یَعتَرِینِی، أَلاَ فَرَاعُونِی فَإِنِ استَقَمتُ فَأَعِینُونِی وَ إِن زِغتُ فَقُومُونِی: همانا پیامبر خدا به واسطۀ وحی معصوم بود و پیوسته فرشتهای همراهش بود، لیکن شیطانی همراه من است که گاه بر من غلبه میکند. به هوش باشید و مرا تحت نظر گیرید. اگر راه درست برگزیدم، کمکم نمایید وگرنه مرا از انحراف بازدارید». بنابراین، معلوم شد که جز علی، علیهالسّلام، هیچ کس از یاران پیامبر(ص) معصوم نبود. چه علی(ع) بارها از عصمت و علم غیب خود سخن گفته است و هیچگاه نفرموده که من گناهکارم یا ممکن است گناه کنم. پس فقط علی(ع) شایستگی مقام امامت بعد از پیامبر (ص) دارد. امّا از طریق نقل نیز آیات و روایات بسیار در باب تعیین حضرت علی(ع) به مقام امامت وجود دارد که جداگانه وارسی میشود<ref>ر.ک؛ طوسی، 1351، ج2: 10ـ5</ref>. | فی الجمله به حکم عقل، بعد از پیامبر اکرم(ص) هیچ کس جز علی، علیهالسّلام، معصوم نیست. پس علی(ع) امام بعد از رسول خدا (ص) میباشد. شیخ طوسی در این باب میفرماید: «ما از دو راه منصوص بودن حضرت علی(ع) را اثبات مینماییم؛ یکی از راه براهین عقلی، دو دیگر با تمسّک به ادلّۀ نقلی. امّا دلیل عقلی ما آن است که ما امامت را با قاعدۀ عقلی لطف اثبات نمودیم و گفتیم که لطف الهی وقتی محقّق میشود که امام معصوم باشد. اینک میگوییم که بعد از پیامبر(ص)، سه کس در مظانّ احراز مقام امامت بودند. عبّاس عموی پیامبر، ابوبکر و علی(ع). با برهان تفصیل و تردید، اثبات میشود که فقط علی، علیهالسّلام، شایستۀ مقام امامت است، چون عبّاس اساساً نسبت به احکام اسلامی آگاهی کامل نداشت و ابوبکر نیز خود اقرار به عدم عصمت خویش کرد و طبق نقل علمای نامآور اهل سنّت مثل امام دینوری (در کتاب الامامة و السیاسة، ج1: 16)، تاریخ طبری (ج3: 210) و مسند احمد حنبل (ج1: 14) و... ابوبکر گفت: «إِنَّ رَسُولَ اللهِ کَانَ مَعصُوماً بِالوَحیِ وَ کَانَ مَعَهُ مَلَکٌ وَ إِنَّ لِی شَیطَاناً قَد یَعتَرِینِی، أَلاَ فَرَاعُونِی فَإِنِ استَقَمتُ فَأَعِینُونِی وَ إِن زِغتُ فَقُومُونِی: همانا پیامبر خدا به واسطۀ وحی معصوم بود و پیوسته فرشتهای همراهش بود، لیکن شیطانی همراه من است که گاه بر من غلبه میکند. به هوش باشید و مرا تحت نظر گیرید. اگر راه درست برگزیدم، کمکم نمایید وگرنه مرا از انحراف بازدارید». بنابراین، معلوم شد که جز علی، علیهالسّلام، هیچ کس از یاران پیامبر(ص) معصوم نبود. چه علی(ع) بارها از عصمت و علم غیب خود سخن گفته است و هیچگاه نفرموده که من گناهکارم یا ممکن است گناه کنم. پس فقط علی(ع) شایستگی مقام امامت بعد از پیامبر (ص) دارد. امّا از طریق نقل نیز آیات و روایات بسیار در باب تعیین حضرت علی(ع) به مقام امامت وجود دارد که جداگانه وارسی میشود<ref>ر.ک؛ طوسی، 1351، ج2: 10ـ5</ref>. | ||
بدیهی است سخنان شیخ طوسی در این باب کامل و برهانش استوار میباشد، لذا جهت رعایت اختصار در این باب، به همین مقدار اکتفا میشود. شایان توجّه است که آنچه در این چهار بخش گفته آمد، اثبات امامت با استفاده از براهین عقلی بود. اینک ذیلاً به اختصار این مطلب مهم را از طریق نقل نیز پی میگیریم. | بدیهی است سخنان شیخ طوسی در این باب کامل و برهانش استوار میباشد، لذا جهت رعایت اختصار در این باب، به همین مقدار اکتفا میشود. شایان توجّه است که آنچه در این چهار بخش گفته آمد، اثبات امامت با استفاده از براهین عقلی بود. اینک ذیلاً به اختصار این مطلب مهم را از طریق نقل نیز پی میگیریم. | ||
خط ۱۳۲: | خط ۱۳۲: | ||
امام باقر(ع) میفرمایند: «نَحْنُ الْمَثَانِی الَّذِی أعْطَاهُ اللهُ نَبِیَّنَا مُحَمَّداً (ص) وَ نَحْنُ وَجْهُ اللهِ نَتَقَلَّبُ فِی الأرْضِ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ وَ نَحْنُ عَیْنُ اللهِ فِی خَلْقِهِ وَ یَدُهُ الْمَبْسُوطَةُبِالرَّحْمَةِ عَلَى عِبَادِهِ، عَرَفَنَا مَنْ عَرَفَنَا وَ جَهِلَنَا مَنْ جَهِلَنَا: ما ثانی قرآن هستیم که خداوند به پیامبرمان حضرت محمّد(ص) عطا فرمود. ما وجه الله هستیم که میان شما حرکت میکنیم. ما چشم خداوند در میان مردمان هستیم و دست خداییم که جهت ایصال رحمت به مردمان گشوده شده است. هر که ما را شناخت، حقیقت را یافت و هر که ما را نشناخت، بیبهره ماند»<ref>همان: 83</ref>. | امام باقر(ع) میفرمایند: «نَحْنُ الْمَثَانِی الَّذِی أعْطَاهُ اللهُ نَبِیَّنَا مُحَمَّداً (ص) وَ نَحْنُ وَجْهُ اللهِ نَتَقَلَّبُ فِی الأرْضِ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ وَ نَحْنُ عَیْنُ اللهِ فِی خَلْقِهِ وَ یَدُهُ الْمَبْسُوطَةُبِالرَّحْمَةِ عَلَى عِبَادِهِ، عَرَفَنَا مَنْ عَرَفَنَا وَ جَهِلَنَا مَنْ جَهِلَنَا: ما ثانی قرآن هستیم که خداوند به پیامبرمان حضرت محمّد(ص) عطا فرمود. ما وجه الله هستیم که میان شما حرکت میکنیم. ما چشم خداوند در میان مردمان هستیم و دست خداییم که جهت ایصال رحمت به مردمان گشوده شده است. هر که ما را شناخت، حقیقت را یافت و هر که ما را نشناخت، بیبهره ماند»<ref>همان: 83</ref>. | ||
امام صادق(ع) در این باب فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا فَأَحْسَنَ خَلْقَنَا وَ صَوَّرَنَا فَأَحْسَنَ صُوَرَنَا وَ جَعَلَنَا عَیْنَهُ فِی عِبَادِهِ وَ لِسَانَهُ النَّاطِقَ فِی خَلْقِهِ وَ یَدَهُ الْمَبْسُوطَةَ عَلَى عِبَادِهِ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ وَجْهَهُ الَّذِی یُؤْتَى مِنْهُ وَ بَابَهُ الَّذِی یَدُلُّ عَلَیْهِ وَ خُزَّانَهُ فِی سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ، بِنَا أَثْمَرَتِ الْأَشْجَارُ وَ أَیْنَعَتِ الثِّمَارُ وَ جَرَتِ الْأَنْهَارُ ... وَ بِعِبَادَتِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ لَوْ لَا نَحْنُ مَا عُبِدَ اللَّه: خداوند ما را آفرید و آفرینش ما را بهترین آفریدهها قرار داد و ما را چشم و زبان و دست گشودۀ خود در میان مردمان قرار داد. خداوند ما را وجهالله و بابالله قرار داد که آدمیان از طریق ما به جانب خداوند روند. خداوند وجود ما را خازنان خود در آسمان و زمین خود قرار داد. به وساطت ما درختان بار دهند و جویبارها جریان یابند. اگر ما نبودیم، خداوند پرستش نمیشد» <ref>همان</ref>. باز هم آن جناب فرموده است: «لَعَمْرِی مَا فِی السَّمَاءِ وَ لَا فِی الْأَرْضِ وَلِیٌّ لِلَّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ إِلَّا وَ هُوَ مُؤَیَّدٌ وَ مَنْ أُیِّدَ لَمْ یُخْطِ: به جانم قَسَم که هیچ ولیّ خدایی در آسمان و زمین یافت نشود، جز آنکه از جانب خداوند مؤیَّد باشد و هرکه مؤیَّد از جانب خداوند باشد، هیچ نوع خطایی مرتکب نشود»<ref>همان: 139</ref>. | امام صادق(ع) در این باب فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا فَأَحْسَنَ خَلْقَنَا وَ صَوَّرَنَا فَأَحْسَنَ صُوَرَنَا وَ جَعَلَنَا عَیْنَهُ فِی عِبَادِهِ وَ لِسَانَهُ النَّاطِقَ فِی خَلْقِهِ وَ یَدَهُ الْمَبْسُوطَةَ عَلَى عِبَادِهِ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ وَجْهَهُ الَّذِی یُؤْتَى مِنْهُ وَ بَابَهُ الَّذِی یَدُلُّ عَلَیْهِ وَ خُزَّانَهُ فِی سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ، بِنَا أَثْمَرَتِ الْأَشْجَارُ وَ أَیْنَعَتِ الثِّمَارُ وَ جَرَتِ الْأَنْهَارُ... وَ بِعِبَادَتِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ لَوْ لَا نَحْنُ مَا عُبِدَ اللَّه: خداوند ما را آفرید و آفرینش ما را بهترین آفریدهها قرار داد و ما را چشم و زبان و دست گشودۀ خود در میان مردمان قرار داد. خداوند ما را وجهالله و بابالله قرار داد که آدمیان از طریق ما به جانب خداوند روند. خداوند وجود ما را خازنان خود در آسمان و زمین خود قرار داد. به وساطت ما درختان بار دهند و جویبارها جریان یابند. اگر ما نبودیم، خداوند پرستش نمیشد» <ref>همان</ref>. باز هم آن جناب فرموده است: «لَعَمْرِی مَا فِی السَّمَاءِ وَ لَا فِی الْأَرْضِ وَلِیٌّ لِلَّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ إِلَّا وَ هُوَ مُؤَیَّدٌ وَ مَنْ أُیِّدَ لَمْ یُخْطِ: به جانم قَسَم که هیچ ولیّ خدایی در آسمان و زمین یافت نشود، جز آنکه از جانب خداوند مؤیَّد باشد و هرکه مؤیَّد از جانب خداوند باشد، هیچ نوع خطایی مرتکب نشود»<ref>همان: 139</ref>. | ||
علی، علیهالسّلام، فرموده است: «أَنَا عَیْنُ اللَّهِ وَ أَنَا یَدُ اللَّهِ وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ وَ أَنَا بَابُ اللَّه: من چشم خدایم، من دست خدایم، من جنبالله و بابالله هستم»<ref>همان: 84</ref>. | علی، علیهالسّلام، فرموده است: «أَنَا عَیْنُ اللَّهِ وَ أَنَا یَدُ اللَّهِ وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ وَ أَنَا بَابُ اللَّه: من چشم خدایم، من دست خدایم، من جنبالله و بابالله هستم»<ref>همان: 84</ref>. | ||
خط ۱۴۴: | خط ۱۴۴: | ||
هشام بن حکم گوید: با فردی نصرانی به نام بُرَید خدمت امام کاظم(ع) رسیدیم و او از امام در باب انجیل پرسشهایی کرد که امام بخشهای مهمّی از انجیل را بخواند و معنی کرد. مرد نصرانی با همسرش مسلمان شدند. خدمت امام صادق(ع) رسیدیم و قصّه را به حضورشان عرض نمودیم. امام خوشحال شد و فرمود: «إِنَّ اللَّهَ لَا یَجْعَلُ حُجَّةً فِی أَرْضِهِ یُسْأَلُ عَنْ شَیْءٍ فَیَقُولُ لَا أَدْرِی: خداوند در روی زمین حجّتی قرار ندهد که چیزی از او پرسند و در پاسخ گوید نمیدانم»<ref>همان:130</ref>. باز هم امام صادق(ع) میفرماید: «نَحْنُ وُلاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِ اللَّهِ وَ عَیْبَةُ وَحْیِ اللَّه: ما امامان به حق رهبران الهی و خازنان علم خداوندی و صندوق وحی خدا هستیم»<ref>همان:110</ref>. | هشام بن حکم گوید: با فردی نصرانی به نام بُرَید خدمت امام کاظم(ع) رسیدیم و او از امام در باب انجیل پرسشهایی کرد که امام بخشهای مهمّی از انجیل را بخواند و معنی کرد. مرد نصرانی با همسرش مسلمان شدند. خدمت امام صادق(ع) رسیدیم و قصّه را به حضورشان عرض نمودیم. امام خوشحال شد و فرمود: «إِنَّ اللَّهَ لَا یَجْعَلُ حُجَّةً فِی أَرْضِهِ یُسْأَلُ عَنْ شَیْءٍ فَیَقُولُ لَا أَدْرِی: خداوند در روی زمین حجّتی قرار ندهد که چیزی از او پرسند و در پاسخ گوید نمیدانم»<ref>همان:130</ref>. باز هم امام صادق(ع) میفرماید: «نَحْنُ وُلاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِ اللَّهِ وَ عَیْبَةُ وَحْیِ اللَّه: ما امامان به حق رهبران الهی و خازنان علم خداوندی و صندوق وحی خدا هستیم»<ref>همان:110</ref>. | ||
برید بن معاویه گوید: یکی از دو امام (امام باقر یا امام صادق)، علیهماالسّلام، در تفسیر آیۀ «...وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ...: ... در حالى که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمیدانند...» (آلعمران/7) فرموده است: «رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَفْضَلُ الرَّاسِخِینَ فِی الْعِلْمِ قَدْ عَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ جَمِیعَ مَا أَنْزَلَ عَلَیْهِ مِنَ التَّنْزِیلِ وَ التَّأْوِیلِ وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُنْزِلَ عَلَیْهِ شَیْئاً لَمْ یُعَلِّمْهُ تَأْوِیلَهُ وَ أَوْصِیَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ یَعْلَمُونَهُ کُلَّهُ: پیامبر(ص) برترین فرد از راسخون در علم بود که خداوند تنزیل و تأویل جمیع آیات قرآن را بدو آموخته بود و اوصیای بعد از او (امامان) نیز به همۀ آنها علم کامل دارند»<ref>همان: 122</ref>. | برید بن معاویه گوید: یکی از دو امام (امام باقر یا امام صادق)، علیهماالسّلام، در تفسیر آیۀ «...وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ...:... در حالى که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمیدانند...» (آلعمران/7) فرموده است: «رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَفْضَلُ الرَّاسِخِینَ فِی الْعِلْمِ قَدْ عَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ جَمِیعَ مَا أَنْزَلَ عَلَیْهِ مِنَ التَّنْزِیلِ وَ التَّأْوِیلِ وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُنْزِلَ عَلَیْهِ شَیْئاً لَمْ یُعَلِّمْهُ تَأْوِیلَهُ وَ أَوْصِیَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ یَعْلَمُونَهُ کُلَّهُ: پیامبر(ص) برترین فرد از راسخون در علم بود که خداوند تنزیل و تأویل جمیع آیات قرآن را بدو آموخته بود و اوصیای بعد از او (امامان) نیز به همۀ آنها علم کامل دارند»<ref>همان: 122</ref>. | ||
امام صادق(ع) در تفسیر آیۀ «...اعْمَلُواْ فَسَیَرَى اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ...: عمل کنید! خداوند و فرستادة او و مؤمنان، اعمال شما را مىبینند...»<ref>التّوبه/105</ref>، میفرماید: «مقصود از «مؤمنون» در این آیه ما امامان هستیم که بعد از خدا و رسول خدا به جمیع اعمال بندگان خدا علم و آگاهی داریم»<ref>همان: 126</ref>. همچنین، روزی امام صادق(ع) به ابوبصیر فرمود: «یَا أَبَا مُحَمَّدٍ عَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَلِیّاً (ع) أَلْفَ بَابٍ یُفْتَحُ مِنْ کُلِّ بَابٍ أَلْفُ بَابٍ. فَنَکَتَ سَاعَةً فِی الْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ مَا هُوَ بِذَاکَ، ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّ عِنْدَنَا الْجَامِعَةَ وَ مَا یُدْرِیهِمْ مَا الْجَامِعَةُ؛ ..فِیهَا کُلُّ حَلَالٍ وَ حَرَامٍ وَ کُلُّ شَیْءٍ یَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَیْهِ حَتَّى الْأَرْشُ فِی الْخَدْشِ... ثُمَّ سَکَتَ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّ عِنْدَنَا الْجَفْرَ وَ مَا یُدْرِیهِمْ مَا الْجَفْرُ؛ وِعَاءٌ فِیهِ عِلْمُ النَّبِیِّینَ وَ الْوَصِیِّینَ وَ عِلْمُ الْعُلَمَاءِ الَّذِینَ مَضَوْا مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ ثمّ قَالَ: وَ لَیْسَ بِذَاکَ. ثُمَّ سَکَتَ سَاعَةً فقَالَ: وَ إِنَّ عِنْدَنَا لَمُصْحَفَ فَاطِمَةَ(ع) وَ مَا یُدْرِیهِمْ مَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ (ع)، ..ثُمَّ قَالَ: إِنَّ عِنْدَنَا عِلْمَ مَا کَانَ وَ عِلْمَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ و مَا یَحْدُثُ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ الْأَمْرُ مِنْ بَعْدِ الْأَمْرِ وَ الشَّیْءُ بَعْدَ الشَّیْءِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة:ای ابومحمّد! رسول اکرم (ص) هزار باب علم به علی(ع) آموخت که از هر باب آن هزار باب دیگر گشوده شود. سپس ساعتی تأمّل کرد و فرمود: آنچه گفتم نهایت علم نبود. سپس فرمود: به یقین علم جامعه نزد ماست. مردم چه دانند که علم جامعه چیست؟ آن علمیباشد که جمیع احکام حلال و حرام، حتّی خراش روی پوست در آن آمده است. پس اندکی سکوت کرد و پس از آن فرمود: علم جِفر نزد ماست و مردم چه دانند که علم جفر چه باشد؟ جفر ظرفی است که در آن علم جمیع انبیای پیشین و جانشینانشان و همۀ دانایان بنیاسرائیل در آن موجود است. آنگاه فرمود: این علم نیز نهایت دانش نیست. سپس ساعتی سکوت کرد و فرمود: همانا مُصحف فاطمة زهرا (س) نزد ماست و مردم چه دانند که مُصحف فاطمه چه باشد. سپس فرمود: علم جمیع حوادث گذشته تا حال و نیز از حال تا قیام قیامت پیش ماست. هرچه هر روز و شب اتّفاق افتد و هر امری و چیزی که یکی بعد از دیگری تا قیامت واقع شود، ما به جمیع آن امور علم و آگاهی داریم»<ref>همان: 136</ref>. | امام صادق(ع) در تفسیر آیۀ «...اعْمَلُواْ فَسَیَرَى اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ...: عمل کنید! خداوند و فرستادة او و مؤمنان، اعمال شما را مىبینند...»<ref>التّوبه/105</ref>، میفرماید: «مقصود از «مؤمنون» در این آیه ما امامان هستیم که بعد از خدا و رسول خدا به جمیع اعمال بندگان خدا علم و آگاهی داریم»<ref>همان: 126</ref>. همچنین، روزی امام صادق(ع) به ابوبصیر فرمود: «یَا أَبَا مُحَمَّدٍ عَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَلِیّاً (ع) أَلْفَ بَابٍ یُفْتَحُ مِنْ کُلِّ بَابٍ أَلْفُ بَابٍ. فَنَکَتَ سَاعَةً فِی الْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ مَا هُوَ بِذَاکَ، ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّ عِنْدَنَا الْجَامِعَةَ وَ مَا یُدْرِیهِمْ مَا الْجَامِعَةُ؛..فِیهَا کُلُّ حَلَالٍ وَ حَرَامٍ وَ کُلُّ شَیْءٍ یَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَیْهِ حَتَّى الْأَرْشُ فِی الْخَدْشِ... ثُمَّ سَکَتَ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّ عِنْدَنَا الْجَفْرَ وَ مَا یُدْرِیهِمْ مَا الْجَفْرُ؛ وِعَاءٌ فِیهِ عِلْمُ النَّبِیِّینَ وَ الْوَصِیِّینَ وَ عِلْمُ الْعُلَمَاءِ الَّذِینَ مَضَوْا مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ ثمّ قَالَ: وَ لَیْسَ بِذَاکَ. ثُمَّ سَکَتَ سَاعَةً فقَالَ: وَ إِنَّ عِنْدَنَا لَمُصْحَفَ فَاطِمَةَ(ع) وَ مَا یُدْرِیهِمْ مَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ (ع)،..ثُمَّ قَالَ: إِنَّ عِنْدَنَا عِلْمَ مَا کَانَ وَ عِلْمَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ و مَا یَحْدُثُ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ الْأَمْرُ مِنْ بَعْدِ الْأَمْرِ وَ الشَّیْءُ بَعْدَ الشَّیْءِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة:ای ابومحمّد! رسول اکرم (ص) هزار باب علم به علی(ع) آموخت که از هر باب آن هزار باب دیگر گشوده شود. سپس ساعتی تأمّل کرد و فرمود: آنچه گفتم نهایت علم نبود. سپس فرمود: به یقین علم جامعه نزد ماست. مردم چه دانند که علم جامعه چیست؟ آن علمیباشد که جمیع احکام حلال و حرام، حتّی خراش روی پوست در آن آمده است. پس اندکی سکوت کرد و پس از آن فرمود: علم جِفر نزد ماست و مردم چه دانند که علم جفر چه باشد؟ جفر ظرفی است که در آن علم جمیع انبیای پیشین و جانشینانشان و همۀ دانایان بنیاسرائیل در آن موجود است. آنگاه فرمود: این علم نیز نهایت دانش نیست. سپس ساعتی سکوت کرد و فرمود: همانا مُصحف فاطمة زهرا (س) نزد ماست و مردم چه دانند که مُصحف فاطمه چه باشد. سپس فرمود: علم جمیع حوادث گذشته تا حال و نیز از حال تا قیام قیامت پیش ماست. هرچه هر روز و شب اتّفاق افتد و هر امری و چیزی که یکی بعد از دیگری تا قیامت واقع شود، ما به جمیع آن امور علم و آگاهی داریم»<ref>همان: 136</ref>. | ||
امام صادق(ع) در حدیث دیگری میفرماید: «زنادقه به سال 128 هجری ظاهر خواهند شد. راوی پرسید: شما چگونه از این امر مطّلع شدید؟ فرمود: این مطلب را در مُصحف فاطمه (س) مشاهده نمودم. راوی پرسید: مصحف فاطمه چیست؟ امام فرمود: خداوند بعد از وفات پیامبر اکرم (ص) فرشتهای جهت دلداری فاطمه (س)، خدمت ایشان فرستاد که آن فرشته به اذن الله جمیع اسرار عالم را به فاطمه (س) الهام کرد و فاطمه (س) آن را بر علی(ع) املاء نمود و حضرت علی(ع) آن را بنگاشت. جمیع آن نوشتهها همان مصحف فاطمه(س) است. آنگاه فرمود: «أَمَا إِنَّهُ لَیْسَ فِیهِ شَیْءٌ مِنَ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامِ وَ لَکِنْ فِیهِ عِلْمُ مَا یَکُون: بدانید! که مُصحف فاطمه(س) کتاب احکام حلال و حرام نیست، بلکه در آن علم همه چیز تا روز قیامت موجود است»<ref>همان: 137</ref>. | امام صادق(ع) در حدیث دیگری میفرماید: «زنادقه به سال 128 هجری ظاهر خواهند شد. راوی پرسید: شما چگونه از این امر مطّلع شدید؟ فرمود: این مطلب را در مُصحف فاطمه (س) مشاهده نمودم. راوی پرسید: مصحف فاطمه چیست؟ امام فرمود: خداوند بعد از وفات پیامبر اکرم (ص) فرشتهای جهت دلداری فاطمه (س)، خدمت ایشان فرستاد که آن فرشته به اذن الله جمیع اسرار عالم را به فاطمه (س) الهام کرد و فاطمه (س) آن را بر علی(ع) املاء نمود و حضرت علی(ع) آن را بنگاشت. جمیع آن نوشتهها همان مصحف فاطمه(س) است. آنگاه فرمود: «أَمَا إِنَّهُ لَیْسَ فِیهِ شَیْءٌ مِنَ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامِ وَ لَکِنْ فِیهِ عِلْمُ مَا یَکُون: بدانید! که مُصحف فاطمه(س) کتاب احکام حلال و حرام نیست، بلکه در آن علم همه چیز تا روز قیامت موجود است»<ref>همان: 137</ref>. | ||
خط ۱۹۷: | خط ۱۹۷: | ||
===حدیث غدیر=== | ===حدیث غدیر=== | ||
هیچ عالم بیتعصّب اسلامی، منکر سند این حدیث نیست. اسناد این حدیث به تفصیل در کتابهای عبقات الأنوار، غایة المرام و به خصوص در کتاب الغدیر و ... آمده است. بحرانی این حدیث شریف را از 89 طریق نقل فرموده است (ر.ک؛ بحرانی، 1388، ج1: 165ـ135). علاّمه امینی در الغدیر میفرماید: «پیامبر اکرم (ص)، حضرت علی(ع) را در حضور بیش از صد و بیست هزار تن از یاران خود، اعمّ از اهل مدینه و دیگر بلاد اسلامی، به عنوان ولیّ امر امّت اسلامی در روز هجدهم ذی حجّة سال دهم هجری در سرزمین غدیر معرّفی فرمود. بنابراین، بیش از این در باب سند این حدیث نیاز به توضیح نیست، چون این حدیث متواتر است» <ref>امینی، 1361، ج1: 9</ref>. | هیچ عالم بیتعصّب اسلامی، منکر سند این حدیث نیست. اسناد این حدیث به تفصیل در کتابهای عبقات الأنوار، غایة المرام و به خصوص در کتاب الغدیر و... آمده است. بحرانی این حدیث شریف را از 89 طریق نقل فرموده است (ر.ک؛ بحرانی، 1388، ج1: 165ـ135). علاّمه امینی در الغدیر میفرماید: «پیامبر اکرم (ص)، حضرت علی(ع) را در حضور بیش از صد و بیست هزار تن از یاران خود، اعمّ از اهل مدینه و دیگر بلاد اسلامی، به عنوان ولیّ امر امّت اسلامی در روز هجدهم ذی حجّة سال دهم هجری در سرزمین غدیر معرّفی فرمود. بنابراین، بیش از این در باب سند این حدیث نیاز به توضیح نیست، چون این حدیث متواتر است» <ref>امینی، 1361، ج1: 9</ref>. | ||
اینک خلاصهای از این حدیث را از کتاب الغدیر نقل، سپس در دلالت آن به اختصار سخن گفته میشود. | اینک خلاصهای از این حدیث را از کتاب الغدیر نقل، سپس در دلالت آن به اختصار سخن گفته میشود. | ||
خط ۲۰۷: | خط ۲۰۷: | ||
===حدیث ثقلین=== | ===حدیث ثقلین=== | ||
این حدیث متواتر معنوی است. سیّد هاشم بحرانی این حدیث شریف را از 39 طریق اهل سنّت نقل کرده است<ref>ر.ک؛ بحرانی، 1388: 298</ref>. علمای شیعی علاوه بر اینکه این حدیث را در کُتُب کلامی و تفسیری خویش نقل کردهاند، کتابهای مستقلّی نیز به همین نام تدوین نمودهاند؛ مثل کتاب حدیث ثقلین از سیّد علی میلانی و... . ذیلاً این حدیث از غایة المرام به نقل از احمد بن حنبل نقل میگردد، سپس به طور خلاصه در دلالت آن بحث میشود. | این حدیث متواتر معنوی است. سیّد هاشم بحرانی این حدیث شریف را از 39 طریق اهل سنّت نقل کرده است<ref>ر.ک؛ بحرانی، 1388: 298</ref>. علمای شیعی علاوه بر اینکه این حدیث را در کُتُب کلامی و تفسیری خویش نقل کردهاند، کتابهای مستقلّی نیز به همین نام تدوین نمودهاند؛ مثل کتاب حدیث ثقلین از سیّد علی میلانی و.... ذیلاً این حدیث از غایة المرام به نقل از احمد بن حنبل نقل میگردد، سپس به طور خلاصه در دلالت آن بحث میشود. | ||
«قَالَ رَسُولُ اللهِ(ص): «إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ، أَحَدُهُمَا أَکْبَرُ مِنَ الْآخَرِ: کِتَابُ اللهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلُ بَیْتِی، ما إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی، أَلاَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض: پیامبر اکرم(ص) فرمود: همانا من میان شما دو چیز گرانبها به جا گذاشتم که یکی بزرگتر از دیگری میباشد: کتاب خدا و عترت و اهل بیت من. مادام که به آن دو تمسّک جویید، هرگز گمراه نشوید. آگاه باشید که آن دو تا روز قیامت هرگز از هم جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد آیند»<ref>همان: 299</ref>. | «قَالَ رَسُولُ اللهِ(ص): «إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ، أَحَدُهُمَا أَکْبَرُ مِنَ الْآخَرِ: کِتَابُ اللهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلُ بَیْتِی، ما إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی، أَلاَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض: پیامبر اکرم(ص) فرمود: همانا من میان شما دو چیز گرانبها به جا گذاشتم که یکی بزرگتر از دیگری میباشد: کتاب خدا و عترت و اهل بیت من. مادام که به آن دو تمسّک جویید، هرگز گمراه نشوید. آگاه باشید که آن دو تا روز قیامت هرگز از هم جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد آیند»<ref>همان: 299</ref>. |