پرش به محتوا

ابوسعید خراز: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۸ اکتبر ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - '[[پیامبر اکرم' به '[[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)'
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،')
جز (جایگزینی متن - '[[پیامبر اکرم' به '[[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)')
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۱: خط ۱۱:
|}
|}
</div>
</div>


'''ابوسعید خراز''' (د ۲86ق) نیز از عارفان بزرگِ مکتب [[بغداد]] و از مریدان [[سری سقطی]] بود. مقام قرب محور تعالیم ابوسعید خراز را تشکیل می‌دهد. به گفتۀ او، حقیقت قرب پاکی دل از ما سوی الله و آرام یافتن آن با حق تعالی است<ref>قشیری، عبدالکریم، ج۱، ص۶، الرسالة القشیریة، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۴۶۱، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش</ref>هم‌چنین طبقه‌بندی‌های متعددی از اولیا به دست می‌دهد و بالاترین مقام را مقام «اهل التیهوهیه و الحیروریة» یا «اهل المحاباة» می‌خواند<ref>نویا، پل، ج۱، ص۲۰۱، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ترجمۀ اسماعیل سعادت، تهران، ۱۳۷۳ش</ref>.
'''ابوسعید خراز''' (د ۲86ق) نیز از عارفان بزرگِ مکتب [[بغداد]] و از مریدان [[سری سقطی]] بود. مقام قرب محور تعالیم ابوسعید خراز را تشکیل می‌دهد. به گفتۀ او، حقیقت قرب پاکی دل از ما سوی الله و آرام یافتن آن با حق تعالی است<ref>قشیری، عبدالکریم، ج۱، ص۶، الرسالة القشیریة، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۴۶۱، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش</ref>هم‌چنین طبقه‌بندی‌های متعددی از اولیا به دست می‌دهد و بالاترین مقام را مقام «اهل التیهوهیه و الحیروریة» یا «اهل المحاباة» می‌خواند<ref>نویا، پل، ج۱، ص۲۰۱، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ترجمۀ اسماعیل سعادت، تهران، ۱۳۷۳ش</ref>.
خط ۲۱: خط ۲۰:
=تولد=
=تولد=


درباره تاریخ تولد و خانواده او اطلاع چندانی در دست نیست. همچنین اطلاعات پراکنده‌ای نیز درباره سفرهای او در دست است<ref>ابونصر سرّاج، کتاب اللُّمَع فی‌التصوف، ج۱، ص۲۰۵، چاپ رینولد الین نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران</ref>. او به احتمال قوی در ایام محنت صوفیان که به دست غلام خلیل پدید آمده بود از بغداد به [[مصر]] مهاجرت کرد و مدتی را نیز در [[مکه]] مجاور بود<ref>عبدالرحمان‌بن احمد جامی، نفحات‌الانس من حضرات‌القدس، ج۱، ص۷۲، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۸۶ش</ref>.
درباره تاریخ تولد و خانواده او اطلاع چندانی در دست نیست. همچنین اطلاعات پراکنده‌ای نیز درباره سفرهای او در دست است<ref>ابونصر سرّاج، کتاب اللُّمَع فی‌التصوف، ج۱، ص۲۰۵، چاپ رینولد الین نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران</ref>. او به احتمال قوی در ایام محنت صوفیان که به دست غلام خلیل پدید آمده بود از بغداد به [[مصر]] مهاجرت کرد و مدتی را نیز در [[مکه]] مجاور بود<ref>عبدالرحمان‌بن احمد جامی، نفحات‌الانس من حضرات‌القدس، ج۱، ص۷۲، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۸۶ش</ref>.


=اساتید و هم عصران=
=اساتید و هم عصران=


خرّاز با صوفیان بسیاری معاصر یا معاشر بود، از جمله [[ذوالنون المصری|ذوالنون مصری]]، ابوعبدالله نَباجی، ابوعبید بُسری، بِشربن حارث، عَمروبن عثمان مکی <ref>محمدبن حسین سلمی، طبقات الصوفیة، ج۱، ص۲۲۸، چاپ نورالدین شریبه، حلب ۱۴۰۶/۱۹۸۶</ref>. و با برخی از آن‌ها نیز مکاتبه می‌کرد<ref>ابونصر سرّاج، کتاب اللُّمَع فی‌التصوف، ج۱، ص۲۳۳، چاپ رینولد الین نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران</ref>. گفته‌اند که خرّاز شاگرد محمدبن منصور طوسی بوده و از او و ابراهیم‌بن بشّار خراسانی روایت کرده است<ref>عبدالرحمان‌بن احمد جامی، نفحات‌الانس من حضرات‌القدس، ج۱، ص۷۲، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۸۶ش</ref>. برخی چون علی‌بن محمد واعظ مصری، ابومحمد جریری و [[علی‌بن حفص رازی]] نیز از خرّاز روایت کرده‌اند<ref>خطیب بغدادی، تاریخ مدینه السلام (اختصارات)، ج۴، ص۲۷۶</ref>.
خرّاز با صوفیان بسیاری معاصر یا معاشر بود، از جمله [[ذوالنون المصری|ذوالنون مصری]]، ابوعبدالله نَباجی، ابوعبید بُسری، بِشربن حارث، عَمروبن عثمان مکی <ref>محمدبن حسین سلمی، طبقات الصوفیة، ج۱، ص۲۲۸، چاپ نورالدین شریبه، حلب ۱۴۰۶/۱۹۸۶</ref>. و با برخی از آنها نیز مکاتبه می‌کرد<ref>ابونصر سرّاج، کتاب اللُّمَع فی‌التصوف، ج۱، ص۲۳۳، چاپ رینولد الین نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران</ref>. گفته‌اند که خرّاز شاگرد محمدبن منصور طوسی بوده و از او و ابراهیم‌بن بشّار خراسانی روایت کرده است<ref>عبدالرحمان‌بن احمد جامی، نفحات‌الانس من حضرات‌القدس، ج۱، ص۷۲، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۸۶ش</ref>. برخی چون علی‌بن محمد واعظ مصری، ابومحمد جریری و [[علی‌بن حفص رازی]] نیز از خرّاز روایت کرده‌اند<ref>خطیب بغدادی، تاریخ مدینه السلام (اختصارات)، ج۴، ص۲۷۶</ref>.


=جایگاه=
=جایگاه=
خط ۴۱: خط ۴۰:
=آرا و آثار=
=آرا و آثار=


خرّاز زهد و باطن‌گرایی را در صورت مخالفت با ظاهر شرع باطل می‌دانست<ref>ابونعیم اصفهانی، حلیة‌الاولیاء و طبقات‌الاصفیاء، ج۱۰، ص۲۴۷، چاپ محمدامین خانجی، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷</ref>. درباره سماع از او نقل شده است که او [[پیامبر اکرم|پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم]] را در خواب دیده و پیامبر وی را که در حال خواندن بیتی انگشت بر سینه می‌زد از این کار نهی کرده <ref>محمدبن ابراهیم عطار، تذکرة‌الاولیاء، ج۱، ص۴۵۸، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش</ref>. و ظاهرآ این قول به نوعی حرمت سماع را از نظر وی بازمی‌نماید.
خرّاز زهد و باطن‌گرایی را در صورت مخالفت با ظاهر شرع باطل می‌دانست<ref>ابونعیم اصفهانی، حلیة‌الاولیاء و طبقات‌الاصفیاء، ج۱۰، ص۲۴۷، چاپ محمدامین خانجی، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷</ref>. درباره سماع از او نقل شده است که او [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم]] را در خواب دیده و پیامبر وی را که در حال خواندن بیتی انگشت بر سینه می‌زد از این کار نهی کرده <ref>محمدبن ابراهیم عطار، تذکرة‌الاولیاء، ج۱، ص۴۵۸، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش</ref>. و ظاهرآ این قول به نوعی حرمت سماع را از نظر وی بازمی‌نماید.
گفته شده است که خرّاز اولین کسی بود که از علم فنا و بقا سخن گفت<ref>محمدبن حسین سلمی، طبقات الصوفیة، ج۱، ص۲۲۸، چاپ نورالدین شریبه، حلب ۱۴۰۶/۱۹۸۶</ref>. این قول پذیرفتنی نیست و بهتر است گفته شود که موضوع فنا و بقا محور مباحث و تعالیم خرّاز بوده است. از نظر او اولین مقام کسی که به علم [[توحید]] دست یابد و آن را محقق سازد، فنای ذکر اشیاء است از قلب او و انفراد او با خدای تعالی<ref>عبدالکریم‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة فی علم‌التصوف، ج۱، ص۳۰۲، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، دمشق ۱۴۰۸/۱۹۸۸</ref>. به عقیده او اولین مقام اهل معرفت، تحیّر با افتقارات و بعد سُرور با اتصال و آنگاه فنا با انتباه و در ‌نهایت بقا با انتظار است که هیچ مخلوقی به رتبه‌ای از این بالا‌تر دست نمی‌یابد<ref>محمدبن ابراهیم عطار، تذکرة‌الاولیاء، ج۱، ص۴۶۰، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش</ref>. او فنا را فنای بنده از رؤیت بندگی و بقا را بقای بنده به شاهد الهی تعریف می‌کرد و بر آن بود که وقتی خداوند بخواهد بنده‌ای را به دوستی برگزیند، ابتدا درِ ذکر را بر وی می‌گشاید و سپس او را به قرب رهنمون می‌شود<ref>علی‌بن عثمان هجویری، کشف‌المحجوب،ص ۳۱۶، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ش</ref>. سپس او را به مجالس انس با خود بالا می‌برد و بر کرسی توحید می‌نشاند. بعد حجاب‌ها را از برابر او برمی‌دارد و او را در دار فردانیت قرار می‌دهد و جلال و عظمت خود را بر وی آشکار می‌سازد. در این مرحله، سالک هیچ اراده و خواستی ندارد، در حفظ و حمایت خداوند قرار می‌گیرد و فانی می‌شود. توکل آموزه دیگری است که در تعالیم ابوسعید بسیار مورد تأکید نظری و عملی واقع شده است<ref>ابونصر سرّاج، کتاب اللُّمَع فی‌التصوف، ج۱، ص۳۲۹، چاپ رینولد الین نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران</ref>. مراحل طریق از نظر او با توبه آغاز می‌شود و با گذر از مقام خوف و رجاء، سیر سالک به ترتیب به مرتبه صالحان، مریدان، مطیعان، اولیا و مقربان می‌انجامد<ref>ابونعیم اصفهانی، حلیة‌الاولیاء و طبقات‌الاصفیاء، ج۱۰، ص۲۴۸، چاپ محمدامین خانجی، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷</ref>. جمله معروف او درباره معرفت در آثار بسیاری از صوفیان<ref>عبداللّه‌بن محمد انصاری، طبقات‌الصوفیه، ج۱، ص۶۳۵، چاپ محمدسرور مولائی، تهران ۱۳۶۲ش</ref>.آمده است، بنابر آن معرفت یا حاصل «عین جود» از سوی خداوند است یا ناشی از «بذل مجهود» از سوی بنده. او مَثَل نَفْس آدمی را همچون آبی می‌دانست که در حالت سکون و آرامش پاک و صاف است، اما در صورت حرکت، به سبب موادی که در آن، ته‌نشین می‌شود، تیره می‌گردد. نفس آدمی نیز در صورت رویارویی با حوادث و محنتهاست که ترکیب واقعی خود را نشان می‌دهد و ازاین‌رو آدمی باید خویش را در چنین مواقعی مورد بازجست قرار دهد تا به شناخت خود نایل آید<ref>محمدبن حسین سلمی، طبقات الصوفیة، ج۱، ص۲۳۱، چاپ نورالدین شریبه، حلب ۱۴۰۶/۱۹۸۶</ref>.
گفته شده است که خرّاز اولین کسی بود که از علم فنا و بقا سخن گفت<ref>محمدبن حسین سلمی، طبقات الصوفیة، ج۱، ص۲۲۸، چاپ نورالدین شریبه، حلب ۱۴۰۶/۱۹۸۶</ref>. این قول پذیرفتنی نیست و بهتر است گفته شود که موضوع فنا و بقا محور مباحث و تعالیم خرّاز بوده است. از نظر او اولین مقام کسی که به علم [[توحید]] دست یابد و آن را محقق سازد، فنای ذکر اشیاء است از قلب او و انفراد او با خدای تعالی<ref>عبدالکریم‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة فی علم‌التصوف، ج۱، ص۳۰۲، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، دمشق ۱۴۰۸/۱۹۸۸</ref>. به عقیده او اولین مقام اهل معرفت، تحیّر با افتقارات و بعد سُرور با اتصال و آنگاه فنا با انتباه و در ‌نهایت بقا با انتظار است که هیچ مخلوقی به رتبه‌ای از این بالا‌تر دست نمی‌یابد<ref>محمدبن ابراهیم عطار، تذکرة‌الاولیاء، ج۱، ص۴۶۰، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش</ref>. او فنا را فنای بنده از رؤیت بندگی و بقا را بقای بنده به شاهد الهی تعریف می‌کرد و بر آن بود که وقتی خداوند بخواهد بنده‌ای را به دوستی برگزیند، ابتدا درِ ذکر را بر وی می‌گشاید و سپس او را به قرب رهنمون می‌شود<ref>علی‌بن عثمان هجویری، کشف‌المحجوب، ص ۳۱۶، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ش</ref>. سپس او را به مجالس انس با خود بالا می‌برد و بر کرسی توحید می‌نشاند. بعد حجاب‌ها را از برابر او برمی‌دارد و او را در دار فردانیت قرار می‌دهد و جلال و عظمت خود را بر وی آشکار می‌سازد. در این مرحله، سالک هیچ اراده و خواستی ندارد، در حفظ و حمایت خداوند قرار می‌گیرد و فانی می‌شود. توکل آموزه دیگری است که در تعالیم ابوسعید بسیار مورد تأکید نظری و عملی واقع شده است<ref>ابونصر سرّاج، کتاب اللُّمَع فی‌التصوف، ج۱، ص۳۲۹، چاپ رینولد الین نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران</ref>. مراحل طریق از نظر او با توبه آغاز می‌شود و با گذر از مقام خوف و رجاء، سیر سالک به ترتیب به مرتبه صالحان، مریدان، مطیعان، اولیا و مقربان می‌انجامد<ref>ابونعیم اصفهانی، حلیة‌الاولیاء و طبقات‌الاصفیاء، ج۱۰، ص۲۴۸، چاپ محمدامین خانجی، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷</ref>. جمله معروف او درباره معرفت در آثار بسیاری از صوفیان<ref>عبداللّه‌بن محمد انصاری، طبقات‌الصوفیه، ج۱، ص۶۳۵، چاپ محمدسرور مولائی، تهران ۱۳۶۲ش</ref>.آمده است، بنابر آن معرفت یا حاصل «عین جود» از سوی خداوند است یا ناشی از «بذل مجهود» از سوی بنده. او مَثَل نَفْس آدمی را همچون آبی می‌دانست که در حالت سکون و آرامش پاک و صاف است، اما در صورت حرکت، به سبب موادی که در آن، ته‌نشین می‌شود، تیره می‌گردد. نفس آدمی نیز در صورت رویارویی با حوادث و محنتهاست که ترکیب واقعی خود را نشان می‌دهد و ازاین‌رو آدمی باید خویش را در چنین مواقعی مورد بازجست قرار دهد تا به شناخت خود نایل آید<ref>محمدبن حسین سلمی، طبقات الصوفیة، ج۱، ص۲۳۱، چاپ نورالدین شریبه، حلب ۱۴۰۶/۱۹۸۶</ref>.


=آثار=
=آثار=


عطار تألیف چهارصد کتاب را در علم تصوف به خرّاز نسبت داده است که اغراق‌آمیز است. آثار به‌جامانده از ابوسعید همراه با آثار دیگر او که فقط نامی از آن‌ها به تصریح یا به اشارت در آثار نویسندگان دیگر صوفیه آمده حجم بسیاری را دربرنمی‌گیرد. به گزارش سزگین او علاوه بر کتاب الصدق که آربری آن را تصحیح و ترجمه و در ۱۳۱۶ش/ ۱۹۳۷ در لندن منتشر کرد کتاب هایی با عناوین المسائل، معیار التصوف و ماهیتُهُ، الصفات، الضیاء، الکشف و البیان، الفراغ، الحقایق را نیز تألیف کرده بود، که نسخه‌هایی از آن‌ها موجود است. پنج کتاب اخیر را قاسم سامرایی در ۱۳۴۶ش/۱۹۶۷، در بغداد به‌چاپ رساند. در کنار این آثار از کتاب السّر، کتاب درجات المریدین، ادب الصلاة و جز آن‌ها در آثار برخی صوفیان <ref>محمدبن ابراهیم عطار، تذکرة‌الاولیاء، ج۱، ص۴۵۶، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش</ref>. یاد شده که به دست ما نرسیده است. الصدق کتاب تعلیمی کوچکی برای مبتدیان است که خرّاز در آن تعالیم زاهدانه رایج در زمان خود را با تکیه بر چند مفهوم اساسی مثل صدق، صبر و اخلاق آورده است. او در کتاب الضیاء به سبکی فشرده و مبهم، هفت مرتبه کسانی که آن‌ها را اهل تیهوهیّة و حیروریّة (گمگشتگان و حیرانان) می‌نامد وصف کرده است. کتاب الکشف و البیان در اثبات برتری مقام نبوت بر ولایت است و الفراغ حاصل تلاش خرّاز در توضیح تجربه عرفانی، استخراج مبانی انسان‌شناختی آن و پیوند این تجربه‌ها با ساختار روانی انسانهاست. او در الصفات با تکیه بر مفهوم کلیدی قُرب، به توصیف هفت منزل در سیر الی‌اللّه پرداخته و در الحقایق با توجه به واژگان مربوط به تجربه عرفانی درصدد است تا حقیقت ۷۲ اصطلاح عرفانی را بازشکافد<ref>پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ج۱،صص197،215 و۲۲۹، ترجمه اسماعیل سعادت، تهران ۱۳۷۳ش</ref>. پل نویا قسمت عمده بخش سوم کتاب معروف تفسیر قرآنی و زبان عرفانی را به شرح و توصیف مبسوط عقاید و آثار ابوسعید خرّاز اختصاص داده استپل <ref>نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ج۱، ص۱۹۶ـ۲۶۳، ترجمه اسماعیل سعادت، تهران ۱۳۷۳ش</ref>.
عطار تألیف چهارصد کتاب را در علم تصوف به خرّاز نسبت داده است که اغراق‌آمیز است. آثار به‌جامانده از ابوسعید همراه با آثار دیگر او که فقط نامی از آنها به تصریح یا به اشارت در آثار نویسندگان دیگر صوفیه آمده حجم بسیاری را دربرنمی‌گیرد. به گزارش سزگین او علاوه بر کتاب الصدق که آربری آن را تصحیح و ترجمه و در ۱۳۱۶ش/ ۱۹۳۷ در لندن منتشر کرد کتاب‌هایی با عناوین المسائل، معیار التصوف و ماهیتُهُ، الصفات، الضیاء، الکشف و البیان، الفراغ، الحقایق را نیز تألیف کرده بود، که نسخه‌هایی از آنها موجود است. پنج کتاب اخیر را قاسم سامرایی در ۱۳۴۶ش/۱۹۶۷، در بغداد به‌چاپ رساند. در کنار این آثار از کتاب السّر، کتاب درجات المریدین، ادب الصلاة و جز آنها در آثار برخی صوفیان <ref>محمدبن ابراهیم عطار، تذکرة‌الاولیاء، ج۱، ص۴۵۶، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش</ref>. یاد شده که به دست ما نرسیده است. الصدق کتاب تعلیمی کوچکی برای مبتدیان است که خرّاز در آن تعالیم زاهدانه رایج در زمان خود را با تکیه بر چند مفهوم اساسی مثل صدق، صبر و اخلاق آورده است. او در کتاب الضیاء به سبکی فشرده و مبهم، هفت مرتبه کسانی که آنها را اهل تیهوهیّة و حیروریّة (گمگشتگان و حیرانان) می‌نامد وصف کرده است. کتاب الکشف و البیان در اثبات برتری مقام نبوت بر ولایت است و الفراغ حاصل تلاش خرّاز در توضیح تجربه عرفانی، استخراج مبانی انسان‌شناختی آن و پیوند این تجربه‌ها با ساختار روانی انسان‌هاست. او در الصفات با تکیه بر مفهوم کلیدی قُرب، به توصیف هفت منزل در سیر الی‌اللّه پرداخته و در الحقایق با توجه به واژگان مربوط به تجربه عرفانی درصدد است تا حقیقت ۷۲ اصطلاح عرفانی را بازشکافد<ref>پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ج۱،صص197،215 و۲۲۹، ترجمه اسماعیل سعادت، تهران ۱۳۷۳ش</ref>. پل نویا قسمت عمده بخش سوم کتاب معروف تفسیر قرآنی و زبان عرفانی را به شرح و توصیف مبسوط عقاید و آثار ابوسعید خرّاز اختصاص داده استپل <ref>نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ج۱، ص۱۹۶ـ۲۶۳، ترجمه اسماعیل سعادت، تهران ۱۳۷۳ش</ref>.


=پانویس=
== پانویس ==
{{پانویس|2}}
{{پانویس}}


[[رده: تصوف]]
[[رده:صوفیه]]
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۹۴

ویرایش