۲۱٬۷۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
[[فرانسه]] با دارابودن بیش از شش میلیون مسلمان در قلمرو سرزمینی خود، در میان سایر کشورهای اروپایی، بیشترین تعداد مسلمانان را در خاک خود جایدادهاست؛ اگرچه غالب این مسلمانان در زندگی اجتماعی خویش، رفتارها و گرایشهایی مسالمتجویانه را درپیشگرفته، خود را به رعایت قواعد حیات سیاسی و اجتماعی در جامعهٔ فرانسه مقید میدانند، گروههایی از آنها نیز در قالب جریانهای اسلامگرایی سلفی، گرایشهایی معارضهجویانه و افراطگرایانه دارند.<br> | [[فرانسه]] با دارابودن بیش از شش میلیون مسلمان در قلمرو سرزمینی خود، در میان سایر کشورهای اروپایی، بیشترین تعداد مسلمانان را در خاک خود جایدادهاست؛ اگرچه غالب این مسلمانان در زندگی اجتماعی خویش، رفتارها و گرایشهایی مسالمتجویانه را درپیشگرفته، خود را به رعایت قواعد حیات سیاسی و اجتماعی در جامعهٔ فرانسه مقید میدانند، گروههایی از آنها نیز در قالب جریانهای اسلامگرایی سلفی، گرایشهایی معارضهجویانه و افراطگرایانه دارند.<br> | ||
در اینجا لازم است مطالبی را که دراین مقاله به آنها پرداخته شده، فهرستواربیان کنیم | در اینجا لازم است مطالبی را که دراین مقاله به آنها پرداخته شده، فهرستواربیان کنیم: | ||
<big>الف: پیشینهٔ تحقیق؛</big> | |||
< | <big>ب: مبانی نظری سلفیگری؛</big> | ||
< | <big>ج: تبارشناسی اندیشه سلفی معاصر؛</big> | ||
< | <big>د: حوزههای جغرافیای جریان سلفی؛</big> | ||
و در ادامه به مباحثی؛ نظیر: | و در ادامه به مباحثی؛ نظیر: | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
این نکته را نیز نباید از نظر دورداشت که رویکرد سلفی، لزوما، ضد مدرن نیست؛ حتی برعکس، رویکرد سلفی به مقولات کهن و مظاهر مادی، برداشتی مدرنیستی است یا درنهایت، به حاکمیت رویکردی میانجامد که به سبب کاربرد افراطی ابزارهای مدرن (با غفلت از تبعات فرهنگی آن)، سنت را از مظاهر مادی آن جدا و نابودمیکند و به امری ذهنی و موهوم بدلمیسازد؛ کاری که (در برداشت مدرنیستی و پوزیتیوستی)، مدرنیته با سنت انجاممیدهد و آن را از درون تهیمیکند و (آن را) در تاریخ و موزهها محصورمیسازد؛ با این تفاوت که اندیشه تنزیهی و توحیدی، با ایدئولوژی ترقی (در مفهوم مدرن آن)، جایگزین شدهاست. مناسبات سلفی با امر کهن، از مناسبات آن با امر نو و روزآمد، پیچیدهتر است؛ درواقع، چالش اصلی رویکرد سلفی، چالشی هویتی است که در الهیات آن و برداشت خاص از مفهوم توحید ریشهدارد. با تقدس امر کهن (به نام شرک) مبارزهمیکند؛ در برابر تصویر سنتی بتهای شرکآلود، تصویری بیتمثیل از خداوند را برمیکشد اما ازآنسو، در برابر امر نو و مظاهر آن، نرمشی بیشتر نشانمیدهد؛ بهگونهایکه الهیات جزمی خود را به مناسبات قدرت مبتنیبر آموزههای دینی تقلیلمیدهد؛ به این معنا که برداشت ظاهری و صوری از مفاهیم توحید و شرک و مصادیق آن، هندسهای از مذهب، هنجارها و مناسبات قدرت پدیدمیآورد که در آن، براساس اصل انتفاع و اصل نفی سلطه، کاربرد مظاهر فنّاوری غربی در خدمت آموزههای دینی پذیرفتهمیشود؛ در این میان، شاخهای از اندیشه سلفی (یعنی جناح جهادی آن) درپی درک مناسبات استعماری و نواستعماری، درصدد تغییر نظام سلطه و بازگشت به نظام خلافت است که خود، بیشترین سهم و انتفاع را از این مناسبات در حدوث و بقا برده و میبرد؛ چنین بازگشتی به شیوه زیست سلف صالح، چنانچه با دواعی سیاسی و جهادی بیامیزد و از لوازم اندیشه و مظاهر دنیوی مدرن، غافل شود و چهرهای خشونتبار و تنفرآمیز را از اسلام به افکار عمومی جهانی عرضهکند، سرانجام به طرحی (پروژهای) سیاسی برای پیشبرد سیاستهای مقطعی نظام سلطه بدلمیشود. تاریخ گروههای سلفی جهادی در افغانستان، بوسنی، عراق، لیبی، سوریه، یمن و دیگر نقاط بحران در سه دهه گذشته، این امر را تأییدمیکند. | این نکته را نیز نباید از نظر دورداشت که رویکرد سلفی، لزوما، ضد مدرن نیست؛ حتی برعکس، رویکرد سلفی به مقولات کهن و مظاهر مادی، برداشتی مدرنیستی است یا درنهایت، به حاکمیت رویکردی میانجامد که به سبب کاربرد افراطی ابزارهای مدرن (با غفلت از تبعات فرهنگی آن)، سنت را از مظاهر مادی آن جدا و نابودمیکند و به امری ذهنی و موهوم بدلمیسازد؛ کاری که (در برداشت مدرنیستی و پوزیتیوستی)، مدرنیته با سنت انجاممیدهد و آن را از درون تهیمیکند و (آن را) در تاریخ و موزهها محصورمیسازد؛ با این تفاوت که اندیشه تنزیهی و توحیدی، با ایدئولوژی ترقی (در مفهوم مدرن آن)، جایگزین شدهاست. مناسبات سلفی با امر کهن، از مناسبات آن با امر نو و روزآمد، پیچیدهتر است؛ درواقع، چالش اصلی رویکرد سلفی، چالشی هویتی است که در الهیات آن و برداشت خاص از مفهوم توحید ریشهدارد. با تقدس امر کهن (به نام شرک) مبارزهمیکند؛ در برابر تصویر سنتی بتهای شرکآلود، تصویری بیتمثیل از خداوند را برمیکشد اما ازآنسو، در برابر امر نو و مظاهر آن، نرمشی بیشتر نشانمیدهد؛ بهگونهایکه الهیات جزمی خود را به مناسبات قدرت مبتنیبر آموزههای دینی تقلیلمیدهد؛ به این معنا که برداشت ظاهری و صوری از مفاهیم توحید و شرک و مصادیق آن، هندسهای از مذهب، هنجارها و مناسبات قدرت پدیدمیآورد که در آن، براساس اصل انتفاع و اصل نفی سلطه، کاربرد مظاهر فنّاوری غربی در خدمت آموزههای دینی پذیرفتهمیشود؛ در این میان، شاخهای از اندیشه سلفی (یعنی جناح جهادی آن) درپی درک مناسبات استعماری و نواستعماری، درصدد تغییر نظام سلطه و بازگشت به نظام خلافت است که خود، بیشترین سهم و انتفاع را از این مناسبات در حدوث و بقا برده و میبرد؛ چنین بازگشتی به شیوه زیست سلف صالح، چنانچه با دواعی سیاسی و جهادی بیامیزد و از لوازم اندیشه و مظاهر دنیوی مدرن، غافل شود و چهرهای خشونتبار و تنفرآمیز را از اسلام به افکار عمومی جهانی عرضهکند، سرانجام به طرحی (پروژهای) سیاسی برای پیشبرد سیاستهای مقطعی نظام سلطه بدلمیشود. تاریخ گروههای سلفی جهادی در افغانستان، بوسنی، عراق، لیبی، سوریه، یمن و دیگر نقاط بحران در سه دهه گذشته، این امر را تأییدمیکند. | ||
====سلفیگری بهمثابه الگوی زیست مسلمانی ==== | |||
سلفیگری بهمثابه الگوی زیست مسلمانی | |||
سلفیگری دراصل، بازخوانی نقش دین در دنیای مدرن برپایه تفسیری است که خود بر جامعیت و کمال دین، استوار شدهاست و در برابر دنیای متلاطم و مبانی نوشوندة تمدن غربی، بازگشت به سلف صالح و تجدید دعوت را پیش پای انسان مسلمان در دنیای مدرن میگذارد. بهعبارتدیگر، در برابر مسئله انحطاط و زوال تمدن اسلامی، ضعف جوامع اسلامی را در مقابل جوامع غربی، در سایه دوری کشورهای اسلامی از پایههای دعوت نبوی و سیره سلف صالح معنامیکند و بازگشت به اصول و مبانی و تجدید دعوت به شکل خالص را راه رستگاری مسلمانان در دنیا و آخرت میشمرد. اگر رستگاری، مسئله اصلی رویکرد سلفی باشد، پاسخ آن، بازگشت است. آسیبشناسی سلفی، دوری از الگوی زیست اسلامی اصیل را بهعنوان دلیل مطرحمیسازد و برای رستگاری بشر، بازگشت به سلف صالح یا بهتعبیری، بازگرداندن مناسبات صدر اسلام را طلبمیکند. | سلفیگری دراصل، بازخوانی نقش دین در دنیای مدرن برپایه تفسیری است که خود بر جامعیت و کمال دین، استوار شدهاست و در برابر دنیای متلاطم و مبانی نوشوندة تمدن غربی، بازگشت به سلف صالح و تجدید دعوت را پیش پای انسان مسلمان در دنیای مدرن میگذارد. بهعبارتدیگر، در برابر مسئله انحطاط و زوال تمدن اسلامی، ضعف جوامع اسلامی را در مقابل جوامع غربی، در سایه دوری کشورهای اسلامی از پایههای دعوت نبوی و سیره سلف صالح معنامیکند و بازگشت به اصول و مبانی و تجدید دعوت به شکل خالص را راه رستگاری مسلمانان در دنیا و آخرت میشمرد. اگر رستگاری، مسئله اصلی رویکرد سلفی باشد، پاسخ آن، بازگشت است. آسیبشناسی سلفی، دوری از الگوی زیست اسلامی اصیل را بهعنوان دلیل مطرحمیسازد و برای رستگاری بشر، بازگشت به سلف صالح یا بهتعبیری، بازگرداندن مناسبات صدر اسلام را طلبمیکند. | ||
خط ۱۱۴: | خط ۱۱۲: | ||
سلفیه در شمال آفریقا | === سلفیه در شمال آفریقا === | ||
اگرچه آغاز سلفیگری معاصر را در [[مصر]] از آرای [[محمد رشیدرضا]] دانستهاند ، اما [[نهضت سنوسیه]] در [[لیبی]] و [[جنبش مهدیه]] در [[سودان]] را در قرن نوزدهم نباید از نظر دورداشت. جنبش سنوسی، حرکتی اصلاحی با تبارهای صوفیانه بود که در برابر استعمار در لیبی قیامکرد و پادشاهی لیبی را تا کودتای [[معمر قذافی]] در سال 1969 میلادی برعهدهداشت. جهاد و اجتهاد، دو پایهٔ دعوت تجدیدی سنوسی بودند و سازمان جنبش سنوسی بر شانههای زاویه (خانقاه)های صوفیانه (با کارکردی سنتی برای آموزش تعالیم دینی و مکتبخانهای) بناشدهبود. زوایای سنوسی در نبرد با استعمار [[ایتالیا]] نقش اصلی را بردوشداشتند و [[عمرالمختار]]، خود از شیوخ زاویه بود. جنبش مهدیه نیز دراصل، جنبشی اصلاحگرایانه ضد استعمار حکومت خدیوان مصر (عثمانی) و سپس انگلیس بود. ترکیب گرایشهای صوفیانه و اندیشه مهدویت و شرایط سیاسی، این حرکت را به سمت جنبشی سیاسی و جهادی سوقداد. سنوسیه و مهدیّه، جنبشهایی دینی با کارکرد سیاسی بودند که در پارهای وجوه (مانند مبارزه با بیگانگان و اجرای شریعت و تمسک به مفاهیم دینی کهن) با رویکرد سلفی شباهتهاییداشتند؛ اما با پذیرش امر واقع و دوری از تکفیر مسلمانان، به تنگنظری دینی آنان مبتلا نشدند.<br> | اگرچه آغاز سلفیگری معاصر را در [[مصر]] از آرای [[محمد رشیدرضا]] دانستهاند ، اما [[نهضت سنوسیه]] در [[لیبی]] و [[جنبش مهدیه]] در [[سودان]] را در قرن نوزدهم نباید از نظر دورداشت. جنبش سنوسی، حرکتی اصلاحی با تبارهای صوفیانه بود که در برابر استعمار در لیبی قیامکرد و پادشاهی لیبی را تا کودتای [[معمر قذافی]] در سال 1969 میلادی برعهدهداشت. جهاد و اجتهاد، دو پایهٔ دعوت تجدیدی سنوسی بودند و سازمان جنبش سنوسی بر شانههای زاویه (خانقاه)های صوفیانه (با کارکردی سنتی برای آموزش تعالیم دینی و مکتبخانهای) بناشدهبود. زوایای سنوسی در نبرد با استعمار [[ایتالیا]] نقش اصلی را بردوشداشتند و [[عمرالمختار]]، خود از شیوخ زاویه بود. جنبش مهدیه نیز دراصل، جنبشی اصلاحگرایانه ضد استعمار حکومت خدیوان مصر (عثمانی) و سپس انگلیس بود. ترکیب گرایشهای صوفیانه و اندیشه مهدویت و شرایط سیاسی، این حرکت را به سمت جنبشی سیاسی و جهادی سوقداد. سنوسیه و مهدیّه، جنبشهایی دینی با کارکرد سیاسی بودند که در پارهای وجوه (مانند مبارزه با بیگانگان و اجرای شریعت و تمسک به مفاهیم دینی کهن) با رویکرد سلفی شباهتهاییداشتند؛ اما با پذیرش امر واقع و دوری از تکفیر مسلمانان، به تنگنظری دینی آنان مبتلا نشدند.<br> | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۲۷: | ||
روند آشنایی با اسلام و جوامع مسلمان، از طریق آموزش زبان و تمدن شرقی در مؤسسات شرقشناسی همچون مدرسه السنه شرقی، میان سالهای 1700 تا 1726 میلادی آغازمیشود که بیشتر برای برآوردن نیازی دیپلماتیک برای مقاصد سیاسی و ترجمانی است. برنامه استعماری فرانسه، با اکتشافهای ناپلئون در مصر در سال 1801 میلادی، دو وجه حمله نظامی و کشف شرقشناسانه و فرهنگی را در خود و با خود دارد. اشغال الجزایر و الحاق آن به خاک فرانسه 1830 میلادی، موقعیتی را پدیدآورد که میتوان از آن به آغاز دیدهشدن و حضور جمعیت مسلمان در خاک فرانسه تعبیرکرد. موقعیت فرانسه در مقاطع مختلف در سرزمینهای اسلامی مانند برپایی نظام قیمومیت بر سوریه و لبنان پس از فروپاشی خلافت عثمانی تا استقلال و نیز نظام تحتالحمایگی در تونس و مغرب به این پدیده یاریمیرساند. | روند آشنایی با اسلام و جوامع مسلمان، از طریق آموزش زبان و تمدن شرقی در مؤسسات شرقشناسی همچون مدرسه السنه شرقی، میان سالهای 1700 تا 1726 میلادی آغازمیشود که بیشتر برای برآوردن نیازی دیپلماتیک برای مقاصد سیاسی و ترجمانی است. برنامه استعماری فرانسه، با اکتشافهای ناپلئون در مصر در سال 1801 میلادی، دو وجه حمله نظامی و کشف شرقشناسانه و فرهنگی را در خود و با خود دارد. اشغال الجزایر و الحاق آن به خاک فرانسه 1830 میلادی، موقعیتی را پدیدآورد که میتوان از آن به آغاز دیدهشدن و حضور جمعیت مسلمان در خاک فرانسه تعبیرکرد. موقعیت فرانسه در مقاطع مختلف در سرزمینهای اسلامی مانند برپایی نظام قیمومیت بر سوریه و لبنان پس از فروپاشی خلافت عثمانی تا استقلال و نیز نظام تحتالحمایگی در تونس و مغرب به این پدیده یاریمیرساند. | ||
زمینهها و علل رشد سلفیگری در فرانسه | === زمینهها و علل رشد سلفیگری در فرانسه === | ||
با بررسی موجهای مهاجرت مسلمانان به فرانسه، چشماندازی از هویت دینی و سیاسی و اجتماعی مسلمانان در فرانسه بهدست میآید. با توجه به ترکیب جمعیتی و پیشینه تاریخی، میتوان چنین استنباط کرد که هویت دینی مسلمانان در فرانسه، با جریان سلفی در آنسوی مدیترانه، بهگونهای فکری و هویتی ارتباطدارد که با شرایط خاص فرانسه و سیاستهای مقطعی آن همچون مشارکت در ائتلاف بینالمللی و جنگ در سرزمینهای اسلامی- آفریقایی تشدیدمیشود. درواقع، زمینههای رشد سلفیگری در فرانسه را باید در چند عامل جستجوکرد: | با بررسی موجهای مهاجرت مسلمانان به فرانسه، چشماندازی از هویت دینی و سیاسی و اجتماعی مسلمانان در فرانسه بهدست میآید. با توجه به ترکیب جمعیتی و پیشینه تاریخی، میتوان چنین استنباط کرد که هویت دینی مسلمانان در فرانسه، با جریان سلفی در آنسوی مدیترانه، بهگونهای فکری و هویتی ارتباطدارد که با شرایط خاص فرانسه و سیاستهای مقطعی آن همچون مشارکت در ائتلاف بینالمللی و جنگ در سرزمینهای اسلامی- آفریقایی تشدیدمیشود. درواقع، زمینههای رشد سلفیگری در فرانسه را باید در چند عامل جستجوکرد: | ||
خط ۱۴۶: | خط ۱۴۴: | ||
مساجد و امامان جماعت سلفی در فرانسه | === مساجد و امامان جماعت سلفی در فرانسه === | ||
مساجد سلفی در فرانسه | ==== مساجد سلفی در فرانسه ==== | ||
زندگی دینی مسلمانان در فرانسه، بر گِرد مساجد شکلمیگیرد. درصد زیادی از مسلمانان غیرعامل یا جذبشده در هاضمه فرهنگی - اجتماعی فرانسوی، از این قاعده مستثنا هستند. میزانی قابل توجه از مسلمانان نیز به اسلامی فردی و غیرمسجدی یا فصلی با بروزهای مقطعی مانند ماه مبارک رمضان معتقدند. باوجوداین، درصد مسلمانان عامل به دین در برداشت سُنی، که در آن مشارکت در نماز جمعه و عیدین از سنت است، بیش از درصد عاملان به دیانت مسیحی است. بنابراین، فهم پدیده سلفیگری در فرانسه، مستلزم فهم ساختار [[مسجد]] بهعنوان محور اسلام در فرانسه است. این واقعیت، در سال 2005 میلادی و در زمان تأسیس «شورای فرانسوی آیین اسلام» نیز لحاظ شدهاست؛ چراکه انتخابات این شورا، نه براساس رأی شهروندان مسلمان، که براساس مساجد مسلمانان و مکانهای عبادی آنان سامان دادهشدهاست. ضریبی از مساحت مسجد و شمار نمازگزاران، در وزن رأی مساجد برای ریاست شورا درنظرگرفتهشدهاست. در دورههای گذشتهٔ این شورا، سلفیان نمایندهای در آن نداشتهاند. | زندگی دینی مسلمانان در فرانسه، بر گِرد مساجد شکلمیگیرد. درصد زیادی از مسلمانان غیرعامل یا جذبشده در هاضمه فرهنگی - اجتماعی فرانسوی، از این قاعده مستثنا هستند. میزانی قابل توجه از مسلمانان نیز به اسلامی فردی و غیرمسجدی یا فصلی با بروزهای مقطعی مانند ماه مبارک رمضان معتقدند. باوجوداین، درصد مسلمانان عامل به دین در برداشت سُنی، که در آن مشارکت در نماز جمعه و عیدین از سنت است، بیش از درصد عاملان به دیانت مسیحی است. بنابراین، فهم پدیده سلفیگری در فرانسه، مستلزم فهم ساختار [[مسجد]] بهعنوان محور اسلام در فرانسه است. این واقعیت، در سال 2005 میلادی و در زمان تأسیس «شورای فرانسوی آیین اسلام» نیز لحاظ شدهاست؛ چراکه انتخابات این شورا، نه براساس رأی شهروندان مسلمان، که براساس مساجد مسلمانان و مکانهای عبادی آنان سامان دادهشدهاست. ضریبی از مساحت مسجد و شمار نمازگزاران، در وزن رأی مساجد برای ریاست شورا درنظرگرفتهشدهاست. در دورههای گذشتهٔ این شورا، سلفیان نمایندهای در آن نداشتهاند. | ||
خط ۱۶۰: | خط ۱۵۸: | ||
امامان جماعت سلفی | ==== امامان جماعت سلفی ==== | ||
بهصورت سنتی، امامت جماعت در فرانسه، صلاحیتی خاص نمیطلبد. بسیاری از امامان جماعت، مؤمنان متدینی هستند که مطالعات شرعی در مدارس اسلامی نداشتهاند و با تکیه بر مدرکی دانشگاهی در رشتهای غیرمرتبط یا وجاهت و مقبولیت مردمی ناشی از حسن خلق و مردمداری و موفقیت نسبی در زندگی اجتماعی و حداقلهایی از دانش شرعی به امامت مسجد رسیدهاند. شماری قابل توجه از امامان مساجد نیز از کشورهای الجزایر، تونس، مغرب، نیجریه، موریتانی، سنگال و ترکیه به درخواست جماعت مسلمان یا زیر نظر اوقاف این کشورها، به خاک فرانسه میآیند. این امامان، وظیفه تداوم انسجام جمعیتی، هویتی و دینی جماعت مهاجر با جامعه مرجع را فراهم میکنند. مشکل اصلی این شیوه، ناآشنایی مبلغان و امامان مهاجر با زبان و فرهنگ فرانسه و مسائل و مشکلات جامعه مهاجر مسلمان در فرانسه است که به تبلیغ اسلامی غیربومی و ناهمخوان با فرهنگ و هنجارهای فرانسوی و نیازهای مسلمانان مهاجر یا مقیم آن میانجامد. دامنزدن به مسائلی همچون: چندهمسری، تنبیه همسران و پوشش نقاب برای زنان مسلمان در سالهای گذشته، حساسشدن مقطعی گروههای <sub>راست افراطی</sub> در فرانسه و استفاده ابزاری از آنها را برای پیشبرد اهداف انتخاباتی و سیاسی درازمدت و کوتاهمدت خود از طریق تبلیغات اسلامهراسانه، سبب شدهاست؛ تبلیغاتی که در مسئله نماز خیابانیِ مسلمانان و ساخت مسجد و مأذنه نیز تکرارشدهاست.<br> | بهصورت سنتی، امامت جماعت در فرانسه، صلاحیتی خاص نمیطلبد. بسیاری از امامان جماعت، مؤمنان متدینی هستند که مطالعات شرعی در مدارس اسلامی نداشتهاند و با تکیه بر مدرکی دانشگاهی در رشتهای غیرمرتبط یا وجاهت و مقبولیت مردمی ناشی از حسن خلق و مردمداری و موفقیت نسبی در زندگی اجتماعی و حداقلهایی از دانش شرعی به امامت مسجد رسیدهاند. شماری قابل توجه از امامان مساجد نیز از کشورهای الجزایر، تونس، مغرب، نیجریه، موریتانی، سنگال و ترکیه به درخواست جماعت مسلمان یا زیر نظر اوقاف این کشورها، به خاک فرانسه میآیند. این امامان، وظیفه تداوم انسجام جمعیتی، هویتی و دینی جماعت مهاجر با جامعه مرجع را فراهم میکنند. مشکل اصلی این شیوه، ناآشنایی مبلغان و امامان مهاجر با زبان و فرهنگ فرانسه و مسائل و مشکلات جامعه مهاجر مسلمان در فرانسه است که به تبلیغ اسلامی غیربومی و ناهمخوان با فرهنگ و هنجارهای فرانسوی و نیازهای مسلمانان مهاجر یا مقیم آن میانجامد. دامنزدن به مسائلی همچون: چندهمسری، تنبیه همسران و پوشش نقاب برای زنان مسلمان در سالهای گذشته، حساسشدن مقطعی گروههای <sub>راست افراطی</sub> در فرانسه و استفاده ابزاری از آنها را برای پیشبرد اهداف انتخاباتی و سیاسی درازمدت و کوتاهمدت خود از طریق تبلیغات اسلامهراسانه، سبب شدهاست؛ تبلیغاتی که در مسئله نماز خیابانیِ مسلمانان و ساخت مسجد و مأذنه نیز تکرارشدهاست.<br> | ||
خط ۱۷۲: | خط ۱۷۰: | ||
نقش سلفیگری در تحول جایگاه اسلام در فرانسه | == نقش سلفیگری در تحول جایگاه اسلام در فرانسه == | ||
ظهور و گسترش تفکر و [[جریان سلفی]] از دو منظر در تحول شیوه زیست مسلمانی در فرانسه و جایگاه اسلام نقش داشتهاست: نخست آنکه پدیدهٔ سلفیگری بهعنوان پدیدهای دینی و اجتماعی، نمود و نمای بیرونی مسلمانان را در جامعهٔ فرانسه بیشترکرده و بهتعبیردقیقتر، به آنان قدرت دیدهشدن بیشتر و توانایی خودنمایی در حوزهٔ عمومی و عدم احساس تحقیر به دلیل مسلمانبودن دادهاست و برخلاف خواست ساختار رسمی، نوعی اعلام حضور غیررسمی با تمایز در لباس و شیوه زیست بوده که البته حساسیتهایی آفریده و بهویژه در مسئلهٔ حجاب دختران دانشآموز و نقاب در حوزهٔ عمومی، پای قانونگذار را نیز بهمیانکشیدهاست. | ظهور و گسترش تفکر و [[جریان سلفی]] از دو منظر در تحول شیوه زیست مسلمانی در فرانسه و جایگاه اسلام نقش داشتهاست: نخست آنکه پدیدهٔ سلفیگری بهعنوان پدیدهای دینی و اجتماعی، نمود و نمای بیرونی مسلمانان را در جامعهٔ فرانسه بیشترکرده و بهتعبیردقیقتر، به آنان قدرت دیدهشدن بیشتر و توانایی خودنمایی در حوزهٔ عمومی و عدم احساس تحقیر به دلیل مسلمانبودن دادهاست و برخلاف خواست ساختار رسمی، نوعی اعلام حضور غیررسمی با تمایز در لباس و شیوه زیست بوده که البته حساسیتهایی آفریده و بهویژه در مسئلهٔ حجاب دختران دانشآموز و نقاب در حوزهٔ عمومی، پای قانونگذار را نیز بهمیانکشیدهاست. |