پرش به محتوا

اهل حق: تفاوت میان نسخه‌ها

۱ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'فرا گرفت' به 'فراگرفت'
جز (جایگزینی متن - 'آیه الله' به 'آیت‌الله')
جز (جایگزینی متن - 'فرا گرفت' به 'فراگرفت')
خط ۱۵: خط ۱۵:


==اعتقادات==
==اعتقادات==
اساس مذهب اهل حق بر اقوال غلاة شیعه و [[اسماعیلیه]] و فرقه امامیه اثنى ‏عشریه و فرقه دروز و نصیریه است. آنان مانند دراویش، داراى حلقات ذکر و سر سپردن هستند و مقدارى از عقاید خود را از اساطیر عوام فرا گرفته‏ اند. این سخن که می گویند خداوند در ازل در «درّى» پنهان بود، برگرفته از [[عقاید مانوى]] است. اهل حق عقیده «تناسخ»  توسط اسماعیلیان و آن ها از هندیان گرفته ‏اند و تحت تاثیر دین زرتشتی، عالم را به دو قسمت «الهى» و «اهریمنى» تقسیم مى‌کنند و کشتن خروس را از عادات یهود گرفته ‏اند.  
اساس مذهب اهل حق بر اقوال غلاة شیعه و [[اسماعیلیه]] و فرقه امامیه اثنى ‏عشریه و فرقه دروز و نصیریه است. آنان مانند دراویش، داراى حلقات ذکر و سر سپردن هستند و مقدارى از عقاید خود را از اساطیر عوام فراگرفته‏ اند. این سخن که می گویند خداوند در ازل در «درّى» پنهان بود، برگرفته از [[عقاید مانوى]] است. اهل حق عقیده «تناسخ»  توسط اسماعیلیان و آن ها از هندیان گرفته ‏اند و تحت تاثیر دین زرتشتی، عالم را به دو قسمت «الهى» و «اهریمنى» تقسیم مى‌کنند و کشتن خروس را از عادات یهود گرفته ‏اند.  
به عقیده این جماعت، اساس مذهب شان حقیقتى است که سبب و علت خلقت موجودات شده است. دین آنان آکنده از اسرار است. سرّى که خداوند به پیامبران گفته و آن سر «نبوت» است که از [[آدم ابوالبشر]] آغاز شده است و به [[حضرت محمد]] (ص) که خاتم پیامبران است ختم می‌شود. از آن پس، این سرّ به نام سرّ «امامت» که حضرت محمد (ص) به على (ع) گفته است و از او تا دوازدهمین امام که [[مهدى آل محمد]] (ص) باشد، امتداد دارد. پس از غیبت امام دوازدهم، این سر به پیروان و اقطاب ایشان که یکى پس از دیگرى مى‏ آیند، گفته مى ‏شود.مذهب ایشان مجموعه ‏اى است از آراء و عقایدى که تحت تأثیر افکار اسلامى، زردشتى، یهودى، مسیحى، مهرپرستى، مانوى، هندى و افکار فلاسفه قرار گرفته است. در دستورهاى دینى اهل حق، اجراى سه بوخت یا سه اصل اخلاقى زرتشتى، که «پندار نیک» و «گفتار نیک» و «کردار نیک»  می‌باشد، از واجبات است. تناسخ و حلول «تناسخ» یعنى حلول روح از قالبى به قالب دیگر  در مذهب اهل حق، سنگ بنای عقاید ایشان است. حلول ذات را «دونادون» گویند. به عقیده ایشان، در تن هر کسی ذره‏ اى از ذرات الهى موجود است و ظهور روحانى حق در صورت جسمانى پاکان و برگزیدگان، همیشه در گردش مى ‏باشد و آن را گردش مظهر به مظهر می نامند. در این باره آنان معتقد به هفت جلوه پیاپی اند و مى ‏گویند هر بار خداوند  با چند تن از فرشتگان مقربش به صورت اتحاد در بدن هاى خاکى «حلول» مى‏ نماید. این «حلول» به منزله لباس پوشیدن و کندن است که آن را به فارسى جامه و به ترکى «دون» می گویند و همان است که در فلسفه برهمایى هندوئى «کارما» آمده است. چنان که در کتاب «سرانجام» آمده است «خداوند در ازل درون درّى مى‏ زیست و سپس براى نخستین بار تجسم یافت و به صورت شخصى به نام خاوندگار یا کردگار جهان مجسم شد و بار دوم به صورت على (ع) ظاهر گشت.»
به عقیده این جماعت، اساس مذهب شان حقیقتى است که سبب و علت خلقت موجودات شده است. دین آنان آکنده از اسرار است. سرّى که خداوند به پیامبران گفته و آن سر «نبوت» است که از [[آدم ابوالبشر]] آغاز شده است و به [[حضرت محمد]] (ص) که خاتم پیامبران است ختم می‌شود. از آن پس، این سرّ به نام سرّ «امامت» که حضرت محمد (ص) به على (ع) گفته است و از او تا دوازدهمین امام که [[مهدى آل محمد]] (ص) باشد، امتداد دارد. پس از غیبت امام دوازدهم، این سر به پیروان و اقطاب ایشان که یکى پس از دیگرى مى‏ آیند، گفته مى ‏شود.مذهب ایشان مجموعه ‏اى است از آراء و عقایدى که تحت تأثیر افکار اسلامى، زردشتى، یهودى، مسیحى، مهرپرستى، مانوى، هندى و افکار فلاسفه قرار گرفته است. در دستورهاى دینى اهل حق، اجراى سه بوخت یا سه اصل اخلاقى زرتشتى، که «پندار نیک» و «گفتار نیک» و «کردار نیک»  می‌باشد، از واجبات است. تناسخ و حلول «تناسخ» یعنى حلول روح از قالبى به قالب دیگر  در مذهب اهل حق، سنگ بنای عقاید ایشان است. حلول ذات را «دونادون» گویند. به عقیده ایشان، در تن هر کسی ذره‏ اى از ذرات الهى موجود است و ظهور روحانى حق در صورت جسمانى پاکان و برگزیدگان، همیشه در گردش مى ‏باشد و آن را گردش مظهر به مظهر می نامند. در این باره آنان معتقد به هفت جلوه پیاپی اند و مى ‏گویند هر بار خداوند  با چند تن از فرشتگان مقربش به صورت اتحاد در بدن هاى خاکى «حلول» مى‏ نماید. این «حلول» به منزله لباس پوشیدن و کندن است که آن را به فارسى جامه و به ترکى «دون» می گویند و همان است که در فلسفه برهمایى هندوئى «کارما» آمده است. چنان که در کتاب «سرانجام» آمده است «خداوند در ازل درون درّى مى‏ زیست و سپس براى نخستین بار تجسم یافت و به صورت شخصى به نام خاوندگار یا کردگار جهان مجسم شد و بار دوم به صورت على (ع) ظاهر گشت.»
در کتب مذهبى ایشان آمده است که از رنج مرگ نهراسید و باکى از مرگ نیست، زیرا مرگ آدمى، شبیه به پنهان شدن مرغابى زیر آب است. یعنى در جایى پنهان مى‏ شود و در جاى دیگر سر بر مى‏ دارد. منظور از این «تناسخ» و جا به جا شدن و از بدنى به بدن دیگر رفتن، پاک شدن آدمى از گناهان است. هرگاه خداوند به صورت بشر برجسته‏ اى ظاهر شود، چهار یا پنج فرشته که آن ها را چهار ملک  می گویند، در ابدان دیگران تجسم مى‏ پذیرد. همان طور که خداوند در هفت صورت تجلى مى ‏کند، فرشتگان نیز در هفت صورت تجلى می نمایند. چنان که در کتاب عهد سلطان سهاک فرشته ‏اى به صورت سلمان و در عهد خاوندگار فرشته‏ اى به صورت بنیامین در آمد. در کتاب «سرانجام» آمده است که فرشتگان صادر از خداوند هستند. سر سپردن، یعنى سر تسلیم و رضا به درگاه حق فرود آوردن و در پیش پیر، دلیل عهد و میثاق بستن از آئین اهل حق است.
در کتب مذهبى ایشان آمده است که از رنج مرگ نهراسید و باکى از مرگ نیست، زیرا مرگ آدمى، شبیه به پنهان شدن مرغابى زیر آب است. یعنى در جایى پنهان مى‏ شود و در جاى دیگر سر بر مى‏ دارد. منظور از این «تناسخ» و جا به جا شدن و از بدنى به بدن دیگر رفتن، پاک شدن آدمى از گناهان است. هرگاه خداوند به صورت بشر برجسته‏ اى ظاهر شود، چهار یا پنج فرشته که آن ها را چهار ملک  می گویند، در ابدان دیگران تجسم مى‏ پذیرد. همان طور که خداوند در هفت صورت تجلى مى ‏کند، فرشتگان نیز در هفت صورت تجلى می نمایند. چنان که در کتاب عهد سلطان سهاک فرشته ‏اى به صورت سلمان و در عهد خاوندگار فرشته‏ اى به صورت بنیامین در آمد. در کتاب «سرانجام» آمده است که فرشتگان صادر از خداوند هستند. سر سپردن، یعنى سر تسلیم و رضا به درگاه حق فرود آوردن و در پیش پیر، دلیل عهد و میثاق بستن از آئین اهل حق است.
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۹۰۶

ویرایش