پرش به محتوا

بررسی ادله قائلین به عدم امکان تفسیر قرآن (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'می توان' به 'می‌توان'
جز (جایگزینی متن - 'شده اند' به 'شده‌اند')
جز (جایگزینی متن - 'می توان' به 'می‌توان')
خط ۳۶: خط ۳۶:




قبل از بیان دیدگاه مفسران و عالمان علوم قرآنی نکاتی را که می توان با تدبر در روایات مذکور بدست اورد  بیان می کنیم:   
قبل از بیان دیدگاه مفسران و عالمان علوم قرآنی نکاتی را که می‌توان با تدبر در روایات مذکور بدست اورد  بیان می کنیم:   




خط ۴۵: خط ۴۵:




3-روایات ناهیه از تفسیر به رای  را باید نافی روش  هرمنوتیک دانست که معتقد است  اولا هیچگاه  نمی توان به مراد واقعی مولف دست  یافت  و ثانیا  تمامی اندیشه های تفسیری  از متون مقدس و غیر ان متاثر از شرائط محیطی خاص بوده و ذهن را نمی توان بهنگام مطالعه اثار دیگران  عاری از عوامل دیگرنمود .
3-روایات ناهیه از تفسیر به رای  را باید نافی روش  هرمنوتیک دانست که معتقد است  اولا هیچگاه  نمی‌توان به مراد واقعی مولف دست  یافت  و ثانیا  تمامی اندیشه های تفسیری  از متون مقدس و غیر ان متاثر از شرائط محیطی خاص بوده و ذهن را نمی‌توان بهنگام مطالعه اثار دیگران  عاری از عوامل دیگرنمود .




خط ۵۱: خط ۵۱:




5-در تبیین بیشتر روایات ناهیه از تفسیر به رای می توان به گفتار امام علی علیه السلام  نیز تمسک کرد  انگاه که یکی از اقدامات  امام عصر ع را بعد از ظهور  ، برگرداندن  اندیشه ها و اراء  به قرآن  – بعد از رجعت  مردم به تفسیر های ناصواب از قرآن – می داند :
5-در تبیین بیشتر روایات ناهیه از تفسیر به رای می‌توان به گفتار امام علی علیه السلام  نیز تمسک کرد  انگاه که یکی از اقدامات  امام عصر ع را بعد از ظهور  ، برگرداندن  اندیشه ها و اراء  به قرآن  – بعد از رجعت  مردم به تفسیر های ناصواب از قرآن – می داند :
" چون امام منتظر از پس پرده غیبت بیرون آید هوای نفس را به هدایت و رستگاری برمی گرداند (گمراه شدگان را به راه راست می برد) زمانی که مردم هدایت را به هوای نفس تبدیل کرده باشند (از شریعت محمدیه دست شسته خواهش نفس را پیروی نمایند) و رای را به قرآن بر می گرداند (مردم را از بکار بستن اندیشه های نادرست نهی و به رجوع به قرآن وامیدارد تا به دستور کتاب خدا رفتار نموده و مخالف آن را دور اندازند) زمانی که مردم قرآن را به رای و اندیشه (خود) مبدل کرده باشند (از قرآن چشم پوشیده امور را طبق اندیشه نادرست خود انجام دهند.
" چون امام منتظر از پس پرده غیبت بیرون آید هوای نفس را به هدایت و رستگاری برمی گرداند (گمراه شدگان را به راه راست می برد) زمانی که مردم هدایت را به هوای نفس تبدیل کرده باشند (از شریعت محمدیه دست شسته خواهش نفس را پیروی نمایند) و رای را به قرآن بر می گرداند (مردم را از بکار بستن اندیشه های نادرست نهی و به رجوع به قرآن وامیدارد تا به دستور کتاب خدا رفتار نموده و مخالف آن را دور اندازند) زمانی که مردم قرآن را به رای و اندیشه (خود) مبدل کرده باشند (از قرآن چشم پوشیده امور را طبق اندیشه نادرست خود انجام دهند.


خط ۸۰: خط ۸۰:




از منظر علامه  نهى در روایات ناهیه از تفسیر به رای  ، مربوط به طریقه تفسیر است ، نه اصل تفسیر ، غرض اصلی  ان است که کلام خدا را همانند طریقى که کلام بشر تفسیر می‌شود نمی توان تفسیر نمود:  
از منظر علامه  نهى در روایات ناهیه از تفسیر به رای  ، مربوط به طریقه تفسیر است ، نه اصل تفسیر ، غرض اصلی  ان است که کلام خدا را همانند طریقى که کلام بشر تفسیر می‌شود نمی‌توان تفسیر نمود:  
"کوتاه سخن ، اینکه آنچه از آیات و روایات به دست مىآید مثل آیه: « أفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ » و آیه: « الَّذِینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِینَ » و آیه: « إِنَّ الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی آیاتِنا لا یَخْفَوْنَ عَلَیْنا أفَمَنْ یُلْقى فِی النَّارِ خَیْرٌ أَمْ مَنْ یَأْتِی آمِناً یَوْمَ الْقِیامَةِ » و آیه « یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِه »  و آیه: « وَلا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِه عِلْمٌ » و آیاتى دیگر هم که آن را تایید مىکند ، این است که نهى در روایات ، مربوط به طریقه تفسیر است ، نه اصل تفسیر ، مىخواهد بفرماید کلام خدا را به طریقى که کلام خلق تفسیر مىشود تفسیر نباید کرد .  
"کوتاه سخن ، اینکه آنچه از آیات و روایات به دست مىآید مثل آیه: « أفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ » و آیه: « الَّذِینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِینَ » و آیه: « إِنَّ الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی آیاتِنا لا یَخْفَوْنَ عَلَیْنا أفَمَنْ یُلْقى فِی النَّارِ خَیْرٌ أَمْ مَنْ یَأْتِی آمِناً یَوْمَ الْقِیامَةِ » و آیه « یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِه »  و آیه: « وَلا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِه عِلْمٌ » و آیاتى دیگر هم که آن را تایید مىکند ، این است که نهى در روایات ، مربوط به طریقه تفسیر است ، نه اصل تفسیر ، مىخواهد بفرماید کلام خدا را به طریقى که کلام خلق تفسیر مىشود تفسیر نباید کرد .  


خط ۱۳۱: خط ۱۳۱:




امام صادق ع به ابوحنیفه اظهار داشت: ایا خود را فقیه عراق می دانی ؟ اظهار داشت: اری امام ع فرمود : با کدامین منیع و مستند دینی فتوا می دهی ؟ اظهار داشت: با کتاب خدا و سنت پیامبر ص امام فرمود: ایا به کتاب خدا معرفت کامل داری ایا می توانی ناسخ از منسوخ را تشخیص دهی ؟ اظهار داشت: اری امام فرمود:  ای ابوحنیفه ادعائی نمودی که که در شان تو نبود . این ادعا – معرفت جامع به قرآن – مختص کسانی از ذریه پیامبر ص است که تو حتی حرفی از قرآن را هم نمی دانی " .  
امام صادق ع به ابوحنیفه اظهار داشت: ایا خود را فقیه عراق می دانی ؟ اظهار داشت: اری امام ع فرمود : با کدامین منیع و مستند دینی فتوا می دهی ؟ اظهار داشت: با کتاب خدا و سنت پیامبر ص امام فرمود: ایا به کتاب خدا معرفت کامل داری ایا می‌توانی ناسخ از منسوخ را تشخیص دهی ؟ اظهار داشت: اری امام فرمود:  ای ابوحنیفه ادعائی نمودی که که در شان تو نبود . این ادعا – معرفت جامع به قرآن – مختص کسانی از ذریه پیامبر ص است که تو حتی حرفی از قرآن را هم نمی دانی " .  




خط ۱۷۰: خط ۱۷۰:




3- ادعای اخباریین با سیره ائمه در تعلیم شیوه استنباط احکام از قرآن به دیگران نیز معارض می‌باشد . چون سیره عملی اهل بیت ع بخوبی بیانگر ان است که غیر معصوم نیز می تواند احکام الهی را از قرآن استنباط نماید همانگونه که ائمه علیهم السلام شیوه استنباط حکم  مسح بر قسمتی از سر- را در وضوء -و نیز مسح بر جبیره را -در هنگامی که مسح بر عضوپوشیده از جبیره ممکن نیست- به شیعیان شان تعلیم دادند .  
3- ادعای اخباریین با سیره ائمه در تعلیم شیوه استنباط احکام از قرآن به دیگران نیز معارض می‌باشد . چون سیره عملی اهل بیت ع بخوبی بیانگر ان است که غیر معصوم نیز می‌تواند احکام الهی را از قرآن استنباط نماید همانگونه که ائمه علیهم السلام شیوه استنباط حکم  مسح بر قسمتی از سر- را در وضوء -و نیز مسح بر جبیره را -در هنگامی که مسح بر عضوپوشیده از جبیره ممکن نیست- به شیعیان شان تعلیم دادند .  




نکته مهم دیگری  که در ادامه گفتار شیخ وجود دارد این است که از منظر ایشان در فهم ظواهر قرآن و عمل بدان لازم است دقت و تعمق زیادی صورت گیرد تا بتوان احکامی را از ان استنباط نمود از اینرو ایشان  بعد از بیان روایت اخیر- در وضوی جبیره -  که امام ع  شیوه فهم و استناد به قرآن  را به یکی از پیروانش  تعلیم  فرمود -می‌نویسد استفاده حکم مذکور – مسح بر جبیره در صورت حرج – جز با تدبر و تامل در ایات ممکن نیست .   
نکته مهم دیگری  که در ادامه گفتار شیخ وجود دارد این است که از منظر ایشان در فهم ظواهر قرآن و عمل بدان لازم است دقت و تعمق زیادی صورت گیرد تا بتوان احکامی را از ان استنباط نمود از اینرو ایشان  بعد از بیان روایت اخیر- در وضوی جبیره -  که امام ع  شیوه فهم و استناد به قرآن  را به یکی از پیروانش  تعلیم  فرمود -می‌نویسد استفاده حکم مذکور – مسح بر جبیره در صورت حرج – جز با تدبر و تامل در ایات ممکن نیست .   
ایشان ضمن نتیجه گیری از مطلب ذکر شده – در مساله وضوی جبیره – می‌نویسد:  وقتی امام علیه السلام حکم دقیقی همانند وضوی جبیره ای را که با دقت از ایه استفاده می‌شود به صحابی اش اموزش می‌دهد بنابر این چگونه می توان ادعا نمود احکامی که ظهور ایات بدان دلالت می کند – نظیر نفی وجوب غسل و وضوء در موارد حرج شدید - قابل استخراج از قرآن نبوده و درک ان مبتنی بر روایات تفسیری است .   
ایشان ضمن نتیجه گیری از مطلب ذکر شده – در مساله وضوی جبیره – می‌نویسد:  وقتی امام علیه السلام حکم دقیقی همانند وضوی جبیره ای را که با دقت از ایه استفاده می‌شود به صحابی اش اموزش می‌دهد بنابر این چگونه می‌توان ادعا نمود احکامی که ظهور ایات بدان دلالت می کند – نظیر نفی وجوب غسل و وضوء در موارد حرج شدید - قابل استخراج از قرآن نبوده و درک ان مبتنی بر روایات تفسیری است .   




خط ۲۰۶: خط ۲۰۶:
دیدگاه علامه طباطبائی در زمینه طائفه سوم :  
دیدگاه علامه طباطبائی در زمینه طائفه سوم :  
ایشان در جمع بین دو طائفه از روایات مذکور می فرماید:  
ایشان در جمع بین دو طائفه از روایات مذکور می فرماید:  
روایاتی که مانع ورود  عقل در معارف حوزه قرآن کریم می‌باشند مرادشان بکارگیری روش غیر صحیح در فهم قرآن است نظیر انکه در فهم قرآن به غیر قرآن رجوع کنیم  . در مقابل این طائفه از وایات ، روایاتی قرار دارد که ورود عقل را در حوزه قرآن  نه تنها مجاز دانسته بلکه مخالفت با انرا ناصواب می دانند . مفاد این روایات ان است که عقل می تواند به شیوه درست در فهم قرآن فعال باشد بدینگونه که در تفسیر ایات از ایات دیگر بهره گیرد و این همان شیوه ای است که ائمه ع به یارانشان اموزش می دادند .  
روایاتی که مانع ورود  عقل در معارف حوزه قرآن کریم می‌باشند مرادشان بکارگیری روش غیر صحیح در فهم قرآن است نظیر انکه در فهم قرآن به غیر قرآن رجوع کنیم  . در مقابل این طائفه از وایات ، روایاتی قرار دارد که ورود عقل را در حوزه قرآن  نه تنها مجاز دانسته بلکه مخالفت با انرا ناصواب می دانند . مفاد این روایات ان است که عقل می‌تواند به شیوه درست در فهم قرآن فعال باشد بدینگونه که در تفسیر ایات از ایات دیگر بهره گیرد و این همان شیوه ای است که ائمه ع به یارانشان اموزش می دادند .  




خط ۲۴۱: خط ۲۴۱:




از جمله انکه به روایاتی استناد می کند که می تواند ابهام  روایت ضرب القرآن را بر طرف کند .  
از جمله انکه به روایاتی استناد می کند که می‌تواند ابهام  روایت ضرب القرآن را بر طرف کند .  
ایشان روایتی را از الدرالمنثور نقل می کند که روزى رسول خدا ( ص ) با شدت خشم نزد مردمى حضور یافت  که به میل شخصی شان  قرآن را تفسیر مىکردند ، فرمود:« امتهاى قبل از شما هم بخاطر همین روشى که شما پیش گرفته‌اید گمراه شدند ، آنها هم در اثر زدن بعضى از کتاب را به بعضى دیگر ، هلاک شدند ، خداى تعالى کتاب را نازل نکرده که شما به خاطر بعضى از آن بعضى دیگر را تکذیب کنید ، بلکه نازل کرد تا بعضى مصدق بعض دیگر باشد پس هر چه از قرآن فهمیدید همان را بگوئید ، و هر چه را نفهمیدید علمش را به عالمش واگذارید   
ایشان روایتی را از الدرالمنثور نقل می کند که روزى رسول خدا ( ص ) با شدت خشم نزد مردمى حضور یافت  که به میل شخصی شان  قرآن را تفسیر مىکردند ، فرمود:« امتهاى قبل از شما هم بخاطر همین روشى که شما پیش گرفته‌اید گمراه شدند ، آنها هم در اثر زدن بعضى از کتاب را به بعضى دیگر ، هلاک شدند ، خداى تعالى کتاب را نازل نکرده که شما به خاطر بعضى از آن بعضى دیگر را تکذیب کنید ، بلکه نازل کرد تا بعضى مصدق بعض دیگر باشد پس هر چه از قرآن فهمیدید همان را بگوئید ، و هر چه را نفهمیدید علمش را به عالمش واگذارید   
   
   
خط ۲۵۱: خط ۲۵۱:
   
   
مهمترین دلیل قائلین بر عدم امکان تفسیر قرآن خطا پذیری عقل می‌باشد . اینان معتقدند عدم احاطه عقل به مسائل گوناگون و امکان خطاپذیری ان موجب سلب  اعتماد به احکام و برداشتهای عقلی می‌گردد .  
مهمترین دلیل قائلین بر عدم امکان تفسیر قرآن خطا پذیری عقل می‌باشد . اینان معتقدند عدم احاطه عقل به مسائل گوناگون و امکان خطاپذیری ان موجب سلب  اعتماد به احکام و برداشتهای عقلی می‌گردد .  
باید گفت دلیل مذکور – خطاپذیری عقل – را  به دو گونه می توان تقریر کرد:   
باید گفت دلیل مذکور – خطاپذیری عقل – را  به دو گونه می‌توان تقریر کرد:   


الف – خطاپذیری و ناتوانی عقل از منظر متقدمین – اخباریین فریقین –مفاد این دلیل که از سوی برخی از عالمان فریقین نقل گردیده است ان است که عقل بشری بدلیل خطاپذیری اش از توانائی درک قرآن کریم عاجز است در اینجا گفتار برخی از انها را بیان می کنیم:   
الف – خطاپذیری و ناتوانی عقل از منظر متقدمین – اخباریین فریقین –مفاد این دلیل که از سوی برخی از عالمان فریقین نقل گردیده است ان است که عقل بشری بدلیل خطاپذیری اش از توانائی درک قرآن کریم عاجز است در اینجا گفتار برخی از انها را بیان می کنیم:   
خط ۲۵۸: خط ۲۵۸:
    
    
ابوزهره در تبیین دیدگاه ابن تیمیه می‌نویسد:  
ابوزهره در تبیین دیدگاه ابن تیمیه می‌نویسد:  
ایشان قلمرو ناتوانی عقل در فهم معارف دینی را علاوه بر فروعات دینی ، نسبت به اصول اعتقادی نیز پذیرفته و معتقد است در فهم اصول دین نیز باید به کتاب و سنت رجوع کرد و تنها به دلائل عقلی که در قرآن -یا سنت- ذکر شده است می توان اعتماد نمود .  
ایشان قلمرو ناتوانی عقل در فهم معارف دینی را علاوه بر فروعات دینی ، نسبت به اصول اعتقادی نیز پذیرفته و معتقد است در فهم اصول دین نیز باید به کتاب و سنت رجوع کرد و تنها به دلائل عقلی که در قرآن -یا سنت- ذکر شده است می‌توان اعتماد نمود .  
از منظر ایشان عقل درفهم دین  به تنهائی قابل اعتماد نبوده و لازم است در این توع امور از قرآن و سنت نیز بهره گرفت .
از منظر ایشان عقل درفهم دین  به تنهائی قابل اعتماد نبوده و لازم است در این توع امور از قرآن و سنت نیز بهره گرفت .
ایشان در تبیین بیشتر دیدگاه ابن تیمیه  می‌نویسد: عقل بدون نقل قادربه درک حقائق دینی نمی‌باشد بنابر این عقل حتی در مقدمات استدلالش تابع قرآن بوده و تاویل قرآن نیز فقط بوسیله قرآن انجام می گیرد.–     
ایشان در تبیین بیشتر دیدگاه ابن تیمیه  می‌نویسد: عقل بدون نقل قادربه درک حقائق دینی نمی‌باشد بنابر این عقل حتی در مقدمات استدلالش تابع قرآن بوده و تاویل قرآن نیز فقط بوسیله قرآن انجام می گیرد.–     
خط ۲۶۵: خط ۲۶۵:
    
    
ایشان در الفوائد المدنیه بعد از بیان مقدماتی ، خطاپذیری عقل را علت اصلی عدم توانائی عقل در فهم معارف دینی می داند:  
ایشان در الفوائد المدنیه بعد از بیان مقدماتی ، خطاپذیری عقل را علت اصلی عدم توانائی عقل در فهم معارف دینی می داند:  
ایشان معتقد است منشا خطا در استنباطات عقلی یا از جهت صورت استدلال ویا از جهت مواد تشکیل دهنده ان می‌باشد .در علوم نظری نظیر ریاضیات امکان خطا بسیار اندک است  چون بوسیله رعایت قواعد منطق می توان مانع بروز خطا در صورت استدلال گردید.
ایشان معتقد است منشا خطا در استنباطات عقلی یا از جهت صورت استدلال ویا از جهت مواد تشکیل دهنده ان می‌باشد .در علوم نظری نظیر ریاضیات امکان خطا بسیار اندک است  چون بوسیله رعایت قواعد منطق می‌توان مانع بروز خطا در صورت استدلال گردید.
از طرفی چون مواد تشکیل دهنده قیاسات در این نوع علوم امور قریب به حس می‌باشد می توان از خطا در انها نیز اجتناب نمود اما درعلوم دینی هر چند می توان از بروز خطا  در صورت استدلال اجتناب نمود اما بدلیل انکه مقدمات بکار رفته در انها امور غیر حسی یا بعید ازحس بوده و عقل قادر به درک صحیح انها نیست از اینرو امکان خطا در ان بسیار است .   
از طرفی چون مواد تشکیل دهنده قیاسات در این نوع علوم امور قریب به حس می‌باشد می‌توان از خطا در انها نیز اجتناب نمود اما درعلوم دینی هر چند می‌توان از بروز خطا  در صورت استدلال اجتناب نمود اما بدلیل انکه مقدمات بکار رفته در انها امور غیر حسی یا بعید ازحس بوده و عقل قادر به درک صحیح انها نیست از اینرو امکان خطا در ان بسیار است .   




خط ۳۰۱: خط ۳۰۱:


"ما وقتی از فهمیدن و تفسیر کردن حرف می زنیم، منظورمان این است که معنای مشخصی در جایی هست و همه می خواهند آن را بفهمند یا اینکه علمی وجود دارد به نام تفسیر که اگر همه آن را انجام دهند، به معنای مورد نظر دست می یابند. این در حالی است که براساس هرمنوتیک، این تصور اشتباه است"
"ما وقتی از فهمیدن و تفسیر کردن حرف می زنیم، منظورمان این است که معنای مشخصی در جایی هست و همه می خواهند آن را بفهمند یا اینکه علمی وجود دارد به نام تفسیر که اگر همه آن را انجام دهند، به معنای مورد نظر دست می یابند. این در حالی است که براساس هرمنوتیک، این تصور اشتباه است"
"ما مسلمانان در عصری زندگی می کنیم که در آن، فلسفه ها و علوم جدید گوناگون به وجود آمده است که همه آنها در فهم و تفسیر متون و از جمله فهم و تفسیر ما از کتاب مقدس و سنّت – را -  مورد تحدی قرار داده اند. عمده ترین این فلسفه ها، فلسفه های گوناگون زبان، علوم گوناگون زبان شناسی، هرمنوتیک و انسان شناسی های جدید و تاریخ است. در این شرایط، ما مسلمانان نمی توانیم به میراث خود در فهم و تفسیر متون بسنده کنیم، بلکه باید این چهار قلمرو را به دقت بررسی و نسبت و تاثیر آنها را در فهم و تفسیر خودمان از متون و سنت مشخص کنیم. این کاری است که مسلمانان در دوره های گذشته هنگام رویارویی با فلسفه یونان، فرهنگ عرب، مسیحیت و یهودیت انجام داده اند و درواقع فرهنگ و تمدن اسلامی در دیالوگ پدید آمد». "
"ما مسلمانان در عصری زندگی می کنیم که در آن، فلسفه ها و علوم جدید گوناگون به وجود آمده است که همه آنها در فهم و تفسیر متون و از جمله فهم و تفسیر ما از کتاب مقدس و سنّت – را -  مورد تحدی قرار داده اند. عمده ترین این فلسفه ها، فلسفه های گوناگون زبان، علوم گوناگون زبان شناسی، هرمنوتیک و انسان شناسی های جدید و تاریخ است. در این شرایط، ما مسلمانان نمی‌توانیم به میراث خود در فهم و تفسیر متون بسنده کنیم، بلکه باید این چهار قلمرو را به دقت بررسی و نسبت و تاثیر آنها را در فهم و تفسیر خودمان از متون و سنت مشخص کنیم. این کاری است که مسلمانان در دوره های گذشته هنگام رویارویی با فلسفه یونان، فرهنگ عرب، مسیحیت و یهودیت انجام داده اند و درواقع فرهنگ و تمدن اسلامی در دیالوگ پدید آمد». "




«مراد من از هرمنوتیک قرآن، بحث ها و موضوعات و مسائلی است که ضرورت دارد ما تکلیفمان را با آنها روشن کنیم تا بتوانیم امروز بگوییم چگونه می توانیم کتاب و سنت را تفسیر کنیم.
«مراد من از هرمنوتیک قرآن، بحث ها و موضوعات و مسائلی است که ضرورت دارد ما تکلیفمان را با آنها روشن کنیم تا بتوانیم امروز بگوییم چگونه می‌توانیم کتاب و سنت را تفسیر کنیم.
نقد عقل به وسیله کانت نشان داد ساختار و نظمی که ما از جهان به دست می آوریم به فنومن ها مربوط است نه جهان فی نفسه. این طور نیست که مستقیم صورتی از جهان در ذهن ما می آید و ما جهان را فهم می کنیم؛ فنومن هست که ما با آن مواجه هستیم؛ یعنی ما آن گونه که جهان می نماید آن را فهم می کنیم نه آن طور که هست.
نقد عقل به وسیله کانت نشان داد ساختار و نظمی که ما از جهان به دست می آوریم به فنومن ها مربوط است نه جهان فی نفسه. این طور نیست که مستقیم صورتی از جهان در ذهن ما می آید و ما جهان را فهم می کنیم؛ فنومن هست که ما با آن مواجه هستیم؛ یعنی ما آن گونه که جهان می نماید آن را فهم می کنیم نه آن طور که هست.
. دانش درباره جهان خارج از ذهن آغاز می‌شود . در ذهن ما چهارچوب هایی هست که وقتی ما با جهان مواجه می شویم جهان را در آن چهارچوب ها می فهمیم». ممکن است بپرسید که ارتباط این دیدگاه کانت با بحث هرمنوتیک چیست.
. دانش درباره جهان خارج از ذهن آغاز می‌شود . در ذهن ما چهارچوب هایی هست که وقتی ما با جهان مواجه می شویم جهان را در آن چهارچوب ها می فهمیم». ممکن است بپرسید که ارتباط این دیدگاه کانت با بحث هرمنوتیک چیست.




سابقا تصور می شد که فهم متون به وسیله فهم کلمات آن متن بلافاصله وارد ذهن می‌شود، اما با طرح دیدگاه کانت، این سؤال پیش آمد که آیا فهم متون هم از ذهن آغاز می‌شود؛ یعنی مقدمات، علائق، جهت گیری ها، پیش دانسته ها و پیش فهم هایی در ذهن هست که با فرد با آنها به سراغ متن می‌رود. اصلا اگر آدمی ذهنی تهی از اینها داشته باشد، نمی تواند سراغ متن برود. نقطه شروع فهمیدن و بعد تفسیر کردن یا فهمیدن و در عین حال تفسیر کردن از ذهن آغاز می‌شود. این گونه بود که پای ذهن به بحث فهم متون وارد شد.
سابقا تصور می شد که فهم متون به وسیله فهم کلمات آن متن بلافاصله وارد ذهن می‌شود، اما با طرح دیدگاه کانت، این سؤال پیش آمد که آیا فهم متون هم از ذهن آغاز می‌شود؛ یعنی مقدمات، علائق، جهت گیری ها، پیش دانسته ها و پیش فهم هایی در ذهن هست که با فرد با آنها به سراغ متن می‌رود. اصلا اگر آدمی ذهنی تهی از اینها داشته باشد، نمی‌تواند سراغ متن برود. نقطه شروع فهمیدن و بعد تفسیر کردن یا فهمیدن و در عین حال تفسیر کردن از ذهن آغاز می‌شود. این گونه بود که پای ذهن به بحث فهم متون وارد شد.
به گفته شلایر ماخر، در فهمیدن از مدلول زبان فراتر رفته می‌شود؛ داستان فهمیدن، داستان رسیدن به معنا نیست، بلکه داستان حصول فهم است. ما دنبال فهمیم نه دنبال فهمیدن معنای این الفاظ. ساختارگرایی به دنبال این مسئله رفت که معنا چیست، اما هرمنوتیک بر فهم تاکید کرد
به گفته شلایر ماخر، در فهمیدن از مدلول زبان فراتر رفته می‌شود؛ داستان فهمیدن، داستان رسیدن به معنا نیست، بلکه داستان حصول فهم است. ما دنبال فهمیم نه دنبال فهمیدن معنای این الفاظ. ساختارگرایی به دنبال این مسئله رفت که معنا چیست، اما هرمنوتیک بر فهم تاکید کرد
«شما وقتی می خواهید متن را بفهمید باید فرد گوینده آن را روان شناسی بکنید و ببینید در ذهن او چه خبر است نه اینکه ببینید جمله به چه چیزی دلالت می کند
«شما وقتی می خواهید متن را بفهمید باید فرد گوینده آن را روان شناسی بکنید و ببینید در ذهن او چه خبر است نه اینکه ببینید جمله به چه چیزی دلالت می کند
خط ۳۳۹: خط ۳۳۹:




باید گفت: هر چند در برابر مکتب شکاکان و سوفیست ها شخصیتتهائی همانند ارسطو  قیام نموده و با ادله و مبانی محکم  امکان  حصول معرفت صحیح  برای انسان را نسبت به مسائل گوناگون اثبات نمودند چنانکه ارسطو با تدوین منطق نشان داد که اگر تفکر از طریق صحیح انجام گیرد می توان به حقائقی دسترسی پیدا نمود اما  باردیگر  در قرون اخیر افرادی در غرب پیدا شدند که  همانند سوفیست ها  و شکاکان  ارزش معلومات را انکار نموده و معتقد شدند که برای بشر امکان  معرفت به حقائق خارجی وجود ندارد بلکه انسانها همیشه با چهارچوبهای ذهنی خاصشان به خارج نگریسته و خارج را با عینک خاص خودشان می بینند . هر چند اینان  خود را متفاوت از سوفیست ها دانسته و بظاهر قائل  به  امکان  حصول معرفت به حقائق هستی بودند اما وقتی به عمق گفتارشان نگریسته شود ریشه های تفکر نسبیون گذشته را بخوبی می توان در اندیشه های انان مشاهده نمود. قالب جدیدی که نسبیون جدید برای بیان اندیشه شان بر گزیدند روش هرمنوتیک بود چون  ماهیت  و بازگشت این  تفکر –هرمنوتیک- دیدگاه کسانی بود که معتقد بودند  هر یک از انسانها با قالب و چهار چوب ذهنی خاصی که دارند به  خارج  نگریسته  و امکان معرفت حقیقی نسبت به امورات خارجی وجود ندارد  .
باید گفت: هر چند در برابر مکتب شکاکان و سوفیست ها شخصیتتهائی همانند ارسطو  قیام نموده و با ادله و مبانی محکم  امکان  حصول معرفت صحیح  برای انسان را نسبت به مسائل گوناگون اثبات نمودند چنانکه ارسطو با تدوین منطق نشان داد که اگر تفکر از طریق صحیح انجام گیرد می‌توان به حقائقی دسترسی پیدا نمود اما  باردیگر  در قرون اخیر افرادی در غرب پیدا شدند که  همانند سوفیست ها  و شکاکان  ارزش معلومات را انکار نموده و معتقد شدند که برای بشر امکان  معرفت به حقائق خارجی وجود ندارد بلکه انسانها همیشه با چهارچوبهای ذهنی خاصشان به خارج نگریسته و خارج را با عینک خاص خودشان می بینند . هر چند اینان  خود را متفاوت از سوفیست ها دانسته و بظاهر قائل  به  امکان  حصول معرفت به حقائق هستی بودند اما وقتی به عمق گفتارشان نگریسته شود ریشه های تفکر نسبیون گذشته را بخوبی می‌توان در اندیشه های انان مشاهده نمود. قالب جدیدی که نسبیون جدید برای بیان اندیشه شان بر گزیدند روش هرمنوتیک بود چون  ماهیت  و بازگشت این  تفکر –هرمنوتیک- دیدگاه کسانی بود که معتقد بودند  هر یک از انسانها با قالب و چهار چوب ذهنی خاصی که دارند به  خارج  نگریسته  و امکان معرفت حقیقی نسبت به امورات خارجی وجود ندارد  .




Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۱۹۹

ویرایش