توسل: تفاوت میان نسخه‌ها

۶۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - ' :' به ':'
جز (جایگزینی متن - 'می دانند' به 'می‌دانند')
جز (جایگزینی متن - ' :' به ':')
خط ۵۱: خط ۵۱:
در تبیین دیدگاه تکفیری ها نسبت به مساله توسل لازم است اصول خاص اعتقادی انان را در این زمینه مورد بررسی قرار دهیم .  
در تبیین دیدگاه تکفیری ها نسبت به مساله توسل لازم است اصول خاص اعتقادی انان را در این زمینه مورد بررسی قرار دهیم .  


==1- عدم مشروعیت توسل در گفتار شخصیتها و جریانهای تکفیری :‌==
==1- عدم مشروعیت توسل در گفتار شخصیتها و جریانهای تکفیری:‌==


===گفتار ابن تیمیه در زمینه توسل به صالحان ‌===
===گفتار ابن تیمیه در زمینه توسل به صالحان ‌===


اصول گفتار ایشان در مساله توسل عبارتند از :‌  
اصول گفتار ایشان در مساله توسل عبارتند از:‌  




الف – امر وجوبی قرآن به توسل :‌  
الف – امر وجوبی قرآن به توسل:‌  
مراد از وسیله در ایه شریفه «وابتغوا الیه الوسیله» که مومنان مکلف به طلب ان از خداوند شده‌اند تقرب جستن به خداوند از راه تبعیت نمودن  از اوامر و نواهی الهی است که از طریق پیامبر بما رسیده است .  <ref>مجموعه الفتاوی ج 1ص 247-248:‌ وَالْوَسِیلَةُ الَّتِی أَمَرَنَا اللَّهُ أَنْ نَبْتَغِیَهَا إلَیْهِ هِیَ التَّقَرُّبُ إلَى اللَّهِ بِطَاعَتِهِ وَهَذَا یَدْخُلُ فِیهِ کُلُّ مَا أَمَرَنَا اللَّهُ بِهِ وَرَسُولُهُ .وَهَذِهِ الْوَسِیلَةُ لَا طَرِیقَ لَنَا إلَیْهَا إلَّا بِاتِّبَاعِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِالْإِیمَانِ بِهِ وَطَاعَتِهِ وَهَذَا التَّوَسُّلُ بِهِ فَرْضٌ عَلَى کُلِّ أَحَدٍ .</ref>
مراد از وسیله در ایه شریفه «وابتغوا الیه الوسیله» که مومنان مکلف به طلب ان از خداوند شده‌اند تقرب جستن به خداوند از راه تبعیت نمودن  از اوامر و نواهی الهی است که از طریق پیامبر بما رسیده است .  <ref>مجموعه الفتاوی ج 1ص 247-248:‌ وَالْوَسِیلَةُ الَّتِی أَمَرَنَا اللَّهُ أَنْ نَبْتَغِیَهَا إلَیْهِ هِیَ التَّقَرُّبُ إلَى اللَّهِ بِطَاعَتِهِ وَهَذَا یَدْخُلُ فِیهِ کُلُّ مَا أَمَرَنَا اللَّهُ بِهِ وَرَسُولُهُ .وَهَذِهِ الْوَسِیلَةُ لَا طَرِیقَ لَنَا إلَیْهَا إلَّا بِاتِّبَاعِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِالْإِیمَانِ بِهِ وَطَاعَتِهِ وَهَذَا التَّوَسُّلُ بِهِ فَرْضٌ عَلَى کُلِّ أَحَدٍ .</ref>




ب- توسل (بمعنای رتبه عالی در بهشت) از حقوق پیامبر ص بر امت :‌ همانگونه که بر اساس قرآن  یکی از حقوق پیامبر بر دیگران فرستادن صلوات و سلام  بر ان حضرت می‌باشد همانگونه بر اساس  روایات صحیح  از جمله حقوق ان حضرت بر مسلمانان این است که برای او از خداوند بخواهند تا ان حضرت به مقام «وسیله» که مرتبه ای عالی در بهشت است نائل گردد. <ref>مجموع الفتاوی ج 1 ص 247-248 </ref>
ب- توسل (بمعنای رتبه عالی در بهشت) از حقوق پیامبر ص بر امت:‌ همانگونه که بر اساس قرآن  یکی از حقوق پیامبر بر دیگران فرستادن صلوات و سلام  بر ان حضرت می‌باشد همانگونه بر اساس  روایات صحیح  از جمله حقوق ان حضرت بر مسلمانان این است که برای او از خداوند بخواهند تا ان حضرت به مقام «وسیله» که مرتبه ای عالی در بهشت است نائل گردد. <ref>مجموع الفتاوی ج 1 ص 247-248 </ref>




ج – جواز توسل به دعا و شفاعت پیامبر :‌
ج – جواز توسل به دعا و شفاعت پیامبر:‌
بدین معنا که انسان  از پیامبر در زمان حیاتش درخواست نماید تا برای او دعا نموده و در قیامت از او شفاعت نماید بعبارت دیگر در اینجا توسل به دعای متوسل شده است نه به ذات متوسل و معنای چنین توسلی ان است که از خداوند می خواهیم که دعای پیامبر را در حق ما قبول نماید . <ref>همان </ref>
بدین معنا که انسان  از پیامبر در زمان حیاتش درخواست نماید تا برای او دعا نموده و در قیامت از او شفاعت نماید بعبارت دیگر در اینجا توسل به دعای متوسل شده است نه به ذات متوسل و معنای چنین توسلی ان است که از خداوند می خواهیم که دعای پیامبر را در حق ما قبول نماید . <ref>همان </ref>


    
    
د- عدم جواز توسل به نفس پیامبر  و اولیای الهی بعد از مماتشان :‌
د- عدم جواز توسل به نفس پیامبر  و اولیای الهی بعد از مماتشان:‌
ایشان می گوید اینکه در برخی از روایات در مشروعیت توسل به پیامبر و صالحین رسیده است بر فرض صحت  مختص زمان حیات انان بوده و بعد از مماتشان چنین عملی جائز نیست .<ref>همان </ref>  
ایشان می گوید اینکه در برخی از روایات در مشروعیت توسل به پیامبر و صالحین رسیده است بر فرض صحت  مختص زمان حیات انان بوده و بعد از مماتشان چنین عملی جائز نیست .<ref>همان </ref>  


خط ۷۶: خط ۷۶:


   
   
ذ- عدم مشروعیت قسم دادن خداوند به ذوات مقدسه و انسانهای صالح :‌   
ذ- عدم مشروعیت قسم دادن خداوند به ذوات مقدسه و انسانهای صالح:‌   
برای این توع از توسل (قسم دادن خداوند به ذوات مقدسه و انسانهای صالح ) هیچگونه دلیل معتبری وجود ندارد .<ref>همان</ref>   
برای این توع از توسل (قسم دادن خداوند به ذوات مقدسه و انسانهای صالح ) هیچگونه دلیل معتبری وجود ندارد .<ref>همان</ref>   




ر –  عدم جواز طلب حاجت از پیامبر  و انسانهای صالح بعد از مرگ و در جوار قبورشان :‌  
ر –  عدم جواز طلب حاجت از پیامبر  و انسانهای صالح بعد از مرگ و در جوار قبورشان:‌  




ابن تیمیه می گوید :‌ سوال و طلب حاجت از پیامبر بعد از  ممات آن حضرت  به شکلهای مختلف ممکن است تحقق یابد :
ابن تیمیه می گوید:‌ سوال و طلب حاجت از پیامبر بعد از  ممات آن حضرت  به شکلهای مختلف ممکن است تحقق یابد:




‌قسم اول :‌ مستقیما از پیامبر در خواست شود که دعای او را مستجاب کند . شکی نیست که چنین روشی مشروع نخواهد بود.
‌قسم اول:‌ مستقیما از پیامبر در خواست شود که دعای او را مستجاب کند . شکی نیست که چنین روشی مشروع نخواهد بود.




قسم دوم :‌ طلب و خواسته از اولیای الهی  بدین گونه باشد که در کنار مزارشان از انها بخواهد که برای او دعا کند چون او را مقرب درگاه الهی می داند .
قسم دوم:‌ طلب و خواسته از اولیای الهی  بدین گونه باشد که در کنار مزارشان از انها بخواهد که برای او دعا کند چون او را مقرب درگاه الهی می داند .
باید گفت این نوع هم مشروع نیست چون نظیر عملی است که مشرکین  نسبت به بتهای خویش اعمال می‌کردند که «ما نعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی».<ref>همان ج 27ص 71</ref>  
باید گفت این نوع هم مشروع نیست چون نظیر عملی است که مشرکین  نسبت به بتهای خویش اعمال می‌کردند که «ما نعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی».<ref>همان ج 27ص 71</ref>  


   
   
ایشان در نفی مشروعیت نوع دوم توسل می گوید :‌ هر چند در بین مردم جهت تقرب به سلطان رسم بر این است که به افرادی که نزد او مقرب است متوسل می شوند اما این امر در دین جائز نیست چون همه امور از جمله شفاعت منحصرا در اختبار خداست و همگان در این جهت فاقد اختیار لازم بوده و جز به اذن او شفاعتی انجام ننمی‌گیرد.بنابر این توسل و رغبت و اصرار بر اجابت دعا لازم است فقط در برابر ذات احدیت صورت گیرد.<ref>همان </ref>  .  
ایشان در نفی مشروعیت نوع دوم توسل می گوید:‌ هر چند در بین مردم جهت تقرب به سلطان رسم بر این است که به افرادی که نزد او مقرب است متوسل می شوند اما این امر در دین جائز نیست چون همه امور از جمله شفاعت منحصرا در اختبار خداست و همگان در این جهت فاقد اختیار لازم بوده و جز به اذن او شفاعتی انجام ننمی‌گیرد.بنابر این توسل و رغبت و اصرار بر اجابت دعا لازم است فقط در برابر ذات احدیت صورت گیرد.<ref>همان </ref>  .  




ز- توسل به اولیای الهی نوعی بدعت در عبادت است :
ز- توسل به اولیای الهی نوعی بدعت در عبادت است:




خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:


   
   
ش- معقول نبودن توسل به اولیای الهی در قضاء‌ حوائج :‌
ش- معقول نبودن توسل به اولیای الهی در قضاء‌ حوائج:‌
ایشان در نفی مشروعیت توسل به صالحان و درخواست قضای حوائج از انان می گوید :‌ نیت و اعتقاد متوسل بهنگام توسل این است که فرد مورد توسل اگاهی از حال و خواسته او داشته و قادر بر انجام انهاست . در اینصورت چنین شخصی قطعا فردی گمراه می‌باشد. و اما در صورتی که شخص متوسل نیتش این است که فقط خداوند قادر بر قضای حاجت او بوده و اگاهترین فرد بر نیازها و خواسته‌هایش می‌باشد در اینصورت باید به چنین فردی گفت چرا برغم اذعان به چنین امری متوسل به غیر خداوند شده ای . <ref>مجموعه الفتاوی ج 27ص 71ببعد</ref>
ایشان در نفی مشروعیت توسل به صالحان و درخواست قضای حوائج از انان می گوید:‌ نیت و اعتقاد متوسل بهنگام توسل این است که فرد مورد توسل اگاهی از حال و خواسته او داشته و قادر بر انجام انهاست . در اینصورت چنین شخصی قطعا فردی گمراه می‌باشد. و اما در صورتی که شخص متوسل نیتش این است که فقط خداوند قادر بر قضای حاجت او بوده و اگاهترین فرد بر نیازها و خواسته‌هایش می‌باشد در اینصورت باید به چنین فردی گفت چرا برغم اذعان به چنین امری متوسل به غیر خداوند شده ای . <ref>مجموعه الفتاوی ج 27ص 71ببعد</ref>


      
      
ص- منع تقرب به خداوند از طریق اموات :‌
ص- منع تقرب به خداوند از طریق اموات:‌
ابن تیمیه تقرب بخداوند را از طریق اولیای الهی که وفات یافته اند جائز نمی داندچون تقرب بخداوند لازم است از طریق تبعیت نمودن از روش و دستورات انبیاء‌و اولیای الهی صورت گیرد بنابر این  دعا خواندن نزد قبور انان و استغاثه به انان و طلب دعا از انان هر چند انها در قبورشان زنده هستند سبب شرک بخداوند می‌گردد.مضافا به اینکه مردگان تاثیری در امور زندگان و براوردن حوائج انها ندارند .<ref>حیات ابن تییمیه  ص371-372 محمد ابوزهره</ref>   
ابن تیمیه تقرب بخداوند را از طریق اولیای الهی که وفات یافته اند جائز نمی داندچون تقرب بخداوند لازم است از طریق تبعیت نمودن از روش و دستورات انبیاء‌و اولیای الهی صورت گیرد بنابر این  دعا خواندن نزد قبور انان و استغاثه به انان و طلب دعا از انان هر چند انها در قبورشان زنده هستند سبب شرک بخداوند می‌گردد.مضافا به اینکه مردگان تاثیری در امور زندگان و براوردن حوائج انها ندارند .<ref>حیات ابن تییمیه  ص371-372 محمد ابوزهره</ref>   


خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:
ایشان معتقد است کسانی که به مردگان متوسل شده از حریم توحید و اسلام خارج گردیده و کافر و مشرک خواهند بود و قتلشان واجب می‌باشد .<ref>همان</ref>   
ایشان معتقد است کسانی که به مردگان متوسل شده از حریم توحید و اسلام خارج گردیده و کافر و مشرک خواهند بود و قتلشان واجب می‌باشد .<ref>همان</ref>   


===اصول دیدگاه محمدبن عبدالوهاب در نفی مشروعیت توسل :‌===
===اصول دیدگاه محمدبن عبدالوهاب در نفی مشروعیت توسل:‌===


الف- بر اساس ایات :‌ «و یعبدون من دون الله ما لایضرهم...ویقولون هولاء‌ شفعائنا عندالله –یونس 18-» و ایه «مانعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی – زمر3-»
الف- بر اساس ایات:‌ «و یعبدون من دون الله ما لایضرهم...ویقولون هولاء‌ شفعائنا عندالله –یونس 18-» و ایه «مانعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی – زمر3-»
‌و آیه :‌ «اولئک الذین یبتغون الی ربهم الوسیله ایهم اقرب و یرجون رحمته و یخافون عذابه – اسراء‌57- 56 » ، توسل و واسطه قرار دادن اولیای الهی جهت تقرب به خداوند و استجابت دعا جائز نیست . ایشان می گوید :‌ پیامبر با کفاری که عقائد شرک امیز نظیر توسل ودعا نمودن و استغاثه در برابر قبور اولیای الهی داشتند جنگید .<ref>محمدبن عبدالوهاب ص 105-106</ref>   
‌و آیه:‌ «اولئک الذین یبتغون الی ربهم الوسیله ایهم اقرب و یرجون رحمته و یخافون عذابه – اسراء‌57- 56 » ، توسل و واسطه قرار دادن اولیای الهی جهت تقرب به خداوند و استجابت دعا جائز نیست . ایشان می گوید:‌ پیامبر با کفاری که عقائد شرک امیز نظیر توسل ودعا نمودن و استغاثه در برابر قبور اولیای الهی داشتند جنگید .<ref>محمدبن عبدالوهاب ص 105-106</ref>   




خط ۱۴۷: خط ۱۴۷:
==‌نقدهای  شهید مطهری بر قائلین به عدم مشروعیت توسل==  
==‌نقدهای  شهید مطهری بر قائلین به عدم مشروعیت توسل==  


ایشان قبل از نقد دیدگاه وهابیت اموری را در زمینه جایگاه توحید در اسلام و تحریر محل نزاع بین تکفیری ها و سائر مسلمانان بیان می کند :‌  
ایشان قبل از نقد دیدگاه وهابیت اموری را در زمینه جایگاه توحید در اسلام و تحریر محل نزاع بین تکفیری ها و سائر مسلمانان بیان می کند:‌  


====الف - توحید در ذات و عبادت رکن اولیه دین :‌====  
====الف - توحید در ذات و عبادت رکن اولیه دین:‌====  




توحید ذاتى و توحید در عبادت جزء اصول اولیّه اعتقادى اسلامى است، یعنى اگر کسى در اعتقادش به یکى از این دو اصل خللى باشد جزء مسلمین محسوب نمى‏گردد. احدى از مسلمین با این دو اصل مخالف نیست.
توحید ذاتى و توحید در عبادت جزء اصول اولیّه اعتقادى اسلامى است، یعنى اگر کسى در اعتقادش به یکى از این دو اصل خللى باشد جزء مسلمین محسوب نمى‏گردد. احدى از مسلمین با این دو اصل مخالف نیست.


====ب-  صغروی بودن نزاع بین تکفیری ها و سائر مسلمانان در مساله توسل :‌====
====ب-  صغروی بودن نزاع بین تکفیری ها و سائر مسلمانان در مساله توسل:‌====




ایشان می گوید :‌ ...فرقه وهّابیّه- که پیرو محمد بن عبدالوهّاب‏اند و او تابع ابن تیمیّه حنبلى شامى است- مدّعى شده‏اند که پاره‏اى از اعتقادات مسلمین مثل اعتقاد به شفاعت، و پاره‏اى از اعمال مسلمین مانند توسّلات‏ و استمدادات از انبیاء و اولیاء بر ضدّ اصل توحید در عبادت است، ولى سایر مسلمین اینها را منافى با توحید در عبادت نمی‌‏دانند.
ایشان می گوید:‌ ...فرقه وهّابیّه- که پیرو محمد بن عبدالوهّاب‏اند و او تابع ابن تیمیّه حنبلى شامى است- مدّعى شده‏اند که پاره‏اى از اعتقادات مسلمین مثل اعتقاد به شفاعت، و پاره‏اى از اعمال مسلمین مانند توسّلات‏ و استمدادات از انبیاء و اولیاء بر ضدّ اصل توحید در عبادت است، ولى سایر مسلمین اینها را منافى با توحید در عبادت نمی‌‏دانند.


پس اختلاف وهابیّه با سایر مسلمین در این نیست که آیا یگانه موجود شایسته پرستش، خداوند است یا غیر خداوند، مثلًا انبیاء و اولیاء نیز شایسته پرستش‏اند؛ در این جهت تردید نیست که غیر خدا شایسته پرستش نیست، اختلاف در این است که آیا استشفاعات و توسّلات‏، عبادت است یا نه؟ پس نزاع فیما بین، صغروى است نه کبروى. علماى اسلام با بیانات مبسوط و مستدل، نظریّه وهّابیان را رد کرده‏اند. <ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ؛ ج‏3 ؛ ص71</ref>
پس اختلاف وهابیّه با سایر مسلمین در این نیست که آیا یگانه موجود شایسته پرستش، خداوند است یا غیر خداوند، مثلًا انبیاء و اولیاء نیز شایسته پرستش‏اند؛ در این جهت تردید نیست که غیر خدا شایسته پرستش نیست، اختلاف در این است که آیا استشفاعات و توسّلات‏، عبادت است یا نه؟ پس نزاع فیما بین، صغروى است نه کبروى. علماى اسلام با بیانات مبسوط و مستدل، نظریّه وهّابیان را رد کرده‏اند. <ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ؛ ج‏3 ؛ ص71</ref>
خط ۱۷۹: خط ۱۷۹:
ایشان در تبیین ادعای مذکور  سه نظریه در مرز بین توحید و شرک را مطرح نموده و به نقد و بررسی انها می پردازد.   
ایشان در تبیین ادعای مذکور  سه نظریه در مرز بین توحید و شرک را مطرح نموده و به نقد و بررسی انها می پردازد.   


====فرضیه اول :‌ اعتقاد یا عدم اعتقاد به موجودی غیر خداوند====  
====فرضیه اول:‌ اعتقاد یا عدم اعتقاد به موجودی غیر خداوند====  




ایشان در تبیین این فرض می گوید :‌آیا اعتقاد به موجودى غیر خدا شرک است (شرک ذاتى) و لازمه توحید ذاتى این است که به موجودیّت هیچ چیز غیر از خدا- و لو به عنوان آفریده او- اعتقاد نداشته باشیم (نوعى وحدت وجود)؟
ایشان در تبیین این فرض می گوید:‌آیا اعتقاد به موجودى غیر خدا شرک است (شرک ذاتى) و لازمه توحید ذاتى این است که به موجودیّت هیچ چیز غیر از خدا- و لو به عنوان آفریده او- اعتقاد نداشته باشیم (نوعى وحدت وجود)؟




ایشان در نفی این فرضیه  می گوید :‌  
ایشان در نفی این فرضیه  می گوید:‌  
بدیهى است که مخلوق خدا فعل خداست، فعل خدا خود شأنى از شئون اوست و ثانى او و در قبال او نیست. مخلوقات خداوند تجلّیات فیّاضیّت او هستند. اعتقاد به وجود مخلوق ازآن‏جهت که مخلوق است متمّم و مکمّل اعتقاد به توحید است نه ضدّ توحید. پس مرز توحید و شرک، وجود داشتن و وجود نداشتن شى‏ء دیگر- هر چند مخلوق خود او- نیست. <ref>مجموعه اثار شهید مطهری ج 2ص 127</ref>
بدیهى است که مخلوق خدا فعل خداست، فعل خدا خود شأنى از شئون اوست و ثانى او و در قبال او نیست. مخلوقات خداوند تجلّیات فیّاضیّت او هستند. اعتقاد به وجود مخلوق ازآن‏جهت که مخلوق است متمّم و مکمّل اعتقاد به توحید است نه ضدّ توحید. پس مرز توحید و شرک، وجود داشتن و وجود نداشتن شى‏ء دیگر- هر چند مخلوق خود او- نیست. <ref>مجموعه اثار شهید مطهری ج 2ص 127</ref>


====فرضیه دوم :‌ اعتقاد یا عدم اعتقاد به نقش مخلوقات در تأثیر و تأثّر و سببیّت و مسبّبیّت====
====فرضیه دوم:‌ اعتقاد یا عدم اعتقاد به نقش مخلوقات در تأثیر و تأثّر و سببیّت و مسبّبیّت====




ایشان در تبیین این نظریه می گوید :‌  
ایشان در تبیین این نظریه می گوید:‌  




خط ۱۹۷: خط ۱۹۷:




ایشان لازمه چنین نظریه ای را تساوی وجود و عدم اسباب در عالم می داند :‌
ایشان لازمه چنین نظریه ای را تساوی وجود و عدم اسباب در عالم می داند:‌
مطابق این نظریّه، بود و نبود امورى که عوامل و اسباب نامیده مى‏شوند از این قبیل است و اگر غیر از این قائل بشویم، براى خدا شریک بلکه شریکها در فاعلیّت قائل شده‏ایم (نظریّه اشاعره و جبریّون).
مطابق این نظریّه، بود و نبود امورى که عوامل و اسباب نامیده مى‏شوند از این قبیل است و اگر غیر از این قائل بشویم، براى خدا شریک بلکه شریکها در فاعلیّت قائل شده‏ایم (نظریّه اشاعره و جبریّون).




ایشان در نفی صحت این نظریه می گوید :‌  
ایشان در نفی صحت این نظریه می گوید:‌  


این نظریّه نیز صحیح نیست. همچنان که اعتقاد به وجود مخلوق، مساوى با شرک ذاتى و اعتقاد به خداى دوّم و وجود قطبى در مقابل خدا نیست بلکه مکمّل و متمّم اعتقاد به وجود خداى یگانه است، اعتقاد به تأثیر و سببیّت و نقش داشتن مخلوقات در نظام جهان نیز- با توجّه به اینکه همان طور که موجودات استقلال در ذات ندارند استقلال در تأثیر هم ندارند، موجودند به وجود او و مؤثّرند به تأثیر او- شرک در خالقیّت نیست بلکه متمّم و مکمّل اعتقاد به خالقیّت خداوند است.
این نظریّه نیز صحیح نیست. همچنان که اعتقاد به وجود مخلوق، مساوى با شرک ذاتى و اعتقاد به خداى دوّم و وجود قطبى در مقابل خدا نیست بلکه مکمّل و متمّم اعتقاد به وجود خداى یگانه است، اعتقاد به تأثیر و سببیّت و نقش داشتن مخلوقات در نظام جهان نیز- با توجّه به اینکه همان طور که موجودات استقلال در ذات ندارند استقلال در تأثیر هم ندارند، موجودند به وجود او و مؤثّرند به تأثیر او- شرک در خالقیّت نیست بلکه متمّم و مکمّل اعتقاد به خالقیّت خداوند است.




ایشان در ادامه به فرضیه استقلال تاثیراسباب در مسببات اشاره نموده و می گوید :‌
ایشان در ادامه به فرضیه استقلال تاثیراسباب در مسببات اشاره نموده و می گوید:‌
آرى ، اگر براى مخلوقات از نظر تأثیر، استقلال و تفویض قائل بشویم و چنین بیندیشیم که نسبت خداوند به جهان، نسبت صنعتگر است به صنعت (مثلا سازنده اتومبیل و اتومبیل) که صنعت در پیدایش خود نیازمند به صنعتگر است ولى پس از آنکه ساخته شد کار خود را طبق مکانیسم خود ادامه مى‏دهد، صنعتگر در ساختن صنعت نقش دارد نه در کارکرد مصنوع پس از ساخته شدن، اگر سازنده اتومبیل هم بمیرد اتومبیل به کار خود ادامه مى‏دهد ،
آرى ، اگر براى مخلوقات از نظر تأثیر، استقلال و تفویض قائل بشویم و چنین بیندیشیم که نسبت خداوند به جهان، نسبت صنعتگر است به صنعت (مثلا سازنده اتومبیل و اتومبیل) که صنعت در پیدایش خود نیازمند به صنعتگر است ولى پس از آنکه ساخته شد کار خود را طبق مکانیسم خود ادامه مى‏دهد، صنعتگر در ساختن صنعت نقش دارد نه در کارکرد مصنوع پس از ساخته شدن، اگر سازنده اتومبیل هم بمیرد اتومبیل به کار خود ادامه مى‏دهد ،


خط ۲۱۲: خط ۲۱۲:




اشکال مهم دیگر به نظریه دوم :‌
اشکال مهم دیگر به نظریه دوم:‌




خط ۲۱۹: خط ۲۱۹:
پس مرز توحید و شرک این نیست که براى غیر خداوند نقشى در تأثیرات و سببیّتها قائل بشویم یا نشویم. <ref>همان ص 127-128</ref>
پس مرز توحید و شرک این نیست که براى غیر خداوند نقشى در تأثیرات و سببیّتها قائل بشویم یا نشویم. <ref>همان ص 127-128</ref>


====فرضیه سوم :‌ اعتقاد یا عدم اعتقاد به قدرت و تأثیر ما فوق الطّبیعى برای برخی از مخلوقات====  
====فرضیه سوم:‌ اعتقاد یا عدم اعتقاد به قدرت و تأثیر ما فوق الطّبیعى برای برخی از مخلوقات====  




خط ۲۲۵: خط ۲۲۵:




ایشان در تبین فرضیه سوم از جنبه توحید عملی می گوید :‌
ایشان در تبین فرضیه سوم از جنبه توحید عملی می گوید:‌
امّا از جنبه توحید عملى هر نوع توجّه معنوى به غیر خداوند- یعنى توجّهى که از طریق چهره و زبان توجّه‏کننده و چهره و گوش ظاهرى شخص مورد توجّه نباشد بلکه توجّه‏کننده بخواهد نوعى رابطه قلبى و معنوى میان خود و طرف مقابل برقرار کند و او را بخواند و متوجّه خود سازد و به او توسّل‏ جوید و از او اجابت بخواهد- همه اینها شرک و پرستش غیر خداست، چون عبادت جز اینها چیزى نیست و عبادت غیر خدا به حکم عقل و ضرورت شرع جایز نیست و مستلزم خروج از اسلام است. بعلاوه انجام این گونه مراسم، گذشته از اینکه انجام مراسم عملى عبادت است براى غیر خدا و عین اعمالى است که مشرکان براى بتها انجام مى‏دادند، مستلزم اعتقاد به نیروى ما وراء الطّبیعى براى شخصیّت مورد توجّه (پیغمبر یا امام) است (نظریّه وهّابیان و وهّابى‏مآبان عصر ما).
امّا از جنبه توحید عملى هر نوع توجّه معنوى به غیر خداوند- یعنى توجّهى که از طریق چهره و زبان توجّه‏کننده و چهره و گوش ظاهرى شخص مورد توجّه نباشد بلکه توجّه‏کننده بخواهد نوعى رابطه قلبى و معنوى میان خود و طرف مقابل برقرار کند و او را بخواند و متوجّه خود سازد و به او توسّل‏ جوید و از او اجابت بخواهد- همه اینها شرک و پرستش غیر خداست، چون عبادت جز اینها چیزى نیست و عبادت غیر خدا به حکم عقل و ضرورت شرع جایز نیست و مستلزم خروج از اسلام است. بعلاوه انجام این گونه مراسم، گذشته از اینکه انجام مراسم عملى عبادت است براى غیر خدا و عین اعمالى است که مشرکان براى بتها انجام مى‏دادند، مستلزم اعتقاد به نیروى ما وراء الطّبیعى براى شخصیّت مورد توجّه (پیغمبر یا امام) است (نظریّه وهّابیان و وهّابى‏مآبان عصر ما).


خط ۲۳۲: خط ۲۳۲:




نقد شهید مطهری به فرضیه سوم :‌ شرک امیزترین نظریه  
نقد شهید مطهری به فرضیه سوم:‌ شرک امیزترین نظریه  




ایشان در شرک امیز بودن این فرضیه می گوید :‌ با توجّه به موازین توحیدى، این نظریّه از لحاظ توحید ذاتى در حدّ نظریّه اشاعره شرک‏آلود است و از نظر توحید در خالقیّت و فاعلیّت، یکى از شرک‏آمیزترین نظریّه‏هاست... اشاعره از اشیاء، نفى تأثیر و سببیت کرده‏اند به حساب اینکه اعتقاد به تأثیر و سببیت اشیاء مستلزم اعتقاد به قطبها و منشأها در مقابل خداست ؛ و گفتیم- در حالی که -  اشیاء آنگاه به صورت قطبها در مقابل خداوند درمى‏آیند که در ذات، استقلال داشته باشند. از اینجا معلوم مى‏شود اشاعره ناآگاهانه نوعى استقلال ذاتى که مستلزم شرک ذاتى است براى اشیاء قائل بوده‏اند اما از آن غافل بوده‏اند و خواسته‏اند با نفى اثر از اشیاء ، توحید در خالقیت را تثبیت نمایند؛ لهذا در همان حال که شرک در خالقیت را نفى کرده‏اند، ناآگاهانه نوعى شرک در ذات را تأیید کرده‏اند.
ایشان در شرک امیز بودن این فرضیه می گوید:‌ با توجّه به موازین توحیدى، این نظریّه از لحاظ توحید ذاتى در حدّ نظریّه اشاعره شرک‏آلود است و از نظر توحید در خالقیّت و فاعلیّت، یکى از شرک‏آمیزترین نظریّه‏هاست... اشاعره از اشیاء، نفى تأثیر و سببیت کرده‏اند به حساب اینکه اعتقاد به تأثیر و سببیت اشیاء مستلزم اعتقاد به قطبها و منشأها در مقابل خداست ؛ و گفتیم- در حالی که -  اشیاء آنگاه به صورت قطبها در مقابل خداوند درمى‏آیند که در ذات، استقلال داشته باشند. از اینجا معلوم مى‏شود اشاعره ناآگاهانه نوعى استقلال ذاتى که مستلزم شرک ذاتى است براى اشیاء قائل بوده‏اند اما از آن غافل بوده‏اند و خواسته‏اند با نفى اثر از اشیاء ، توحید در خالقیت را تثبیت نمایند؛ لهذا در همان حال که شرک در خالقیت را نفى کرده‏اند، ناآگاهانه نوعى شرک در ذات را تأیید کرده‏اند.




ایشان در وارد بودن ایراد مذکور به نظریه وهابیت می گوید :‌ عین این ایراد بر نظریه وهّابى‏مآبان وارد است. اینها نیز ناآگاهانه به نوعى استقلال ذاتى در اشیاء قائل شده‏اند و از این رو نقش مافوق حدّ عوامل معمولى داشتن را مستلزم اعتقاد به قطبى و قدرتى در مقابل خدا دانسته‏اند، غافل از آنکه موجودى که به تمام هویتش وابسته به اراده حق است و هیچ حیثیت مستقل از خود ندارد ، تأثیر مافوق‏الطبیعى او مانند تأثیر طبیعى او پیش از آنکه به خودش مستند باشد مستند به حق است و او جز مجرایى براى مرور فیض حق به اشیاء نیست. آیا واسطه فیض وحى و علم بودن جبرئیل و واسطه رزق بودن میکائیل و واسطه احیاء بودن اسرافیل و واسطه قبض ارواح بودن ملک‏الموت شرک است؟
ایشان در وارد بودن ایراد مذکور به نظریه وهابیت می گوید:‌ عین این ایراد بر نظریه وهّابى‏مآبان وارد است. اینها نیز ناآگاهانه به نوعى استقلال ذاتى در اشیاء قائل شده‏اند و از این رو نقش مافوق حدّ عوامل معمولى داشتن را مستلزم اعتقاد به قطبى و قدرتى در مقابل خدا دانسته‏اند، غافل از آنکه موجودى که به تمام هویتش وابسته به اراده حق است و هیچ حیثیت مستقل از خود ندارد ، تأثیر مافوق‏الطبیعى او مانند تأثیر طبیعى او پیش از آنکه به خودش مستند باشد مستند به حق است و او جز مجرایى براى مرور فیض حق به اشیاء نیست. آیا واسطه فیض وحى و علم بودن جبرئیل و واسطه رزق بودن میکائیل و واسطه احیاء بودن اسرافیل و واسطه قبض ارواح بودن ملک‏الموت شرک است؟




ایشان ادامه می‌دهد :‌
ایشان ادامه می‌دهد:‌
از نظر توحید در خالقیت، این نظریه بدترین انواع شرک است، زیرا به نوعى تقسیم کار میان خالق و مخلوق قائل شده است؛ کارهاى ماوراءالطبیعى را قلمرو اختصاصى خدا و کارهاى طبیعى را قلمرو اختصاصى مخلوقات خدا یا قلمرو اشتراکى خدا و مخلوق قرار داده است. قلمرو اختصاصى براى مخلوق قائل شدن عین شرک در فاعلیت است، همچنان که قلمرو اشتراکى قائل شدن نیز نوعى دیگر از شرک در فاعلیت است. <ref>همان ص 129-131</ref>
از نظر توحید در خالقیت، این نظریه بدترین انواع شرک است، زیرا به نوعى تقسیم کار میان خالق و مخلوق قائل شده است؛ کارهاى ماوراءالطبیعى را قلمرو اختصاصى خدا و کارهاى طبیعى را قلمرو اختصاصى مخلوقات خدا یا قلمرو اشتراکى خدا و مخلوق قرار داده است. قلمرو اختصاصى براى مخلوق قائل شدن عین شرک در فاعلیت است، همچنان که قلمرو اشتراکى قائل شدن نیز نوعى دیگر از شرک در فاعلیت است. <ref>همان ص 129-131</ref>


ایشان در ادامه این بحث به هشدار پیامبر در نفوذ لایه های پنهان شرک در عقائد موحدین اشاره نموده و می گوید :‌
ایشان در ادامه این بحث به هشدار پیامبر در نفوذ لایه های پنهان شرک در عقائد موحدین اشاره نموده و می گوید:‌
اینجاست که به معنى سخن رسول اکرم پى مى‏بریم که فرمود: «راه یافتن شرک در اندیشه‏ها و عقاید آن‏چنان آهسته و بى‏سر و صدا و بى‏خبر است که راه رفتن مورچه سیاه در شب تاریک بر روى سنگ سخت». <ref>همان</ref>
اینجاست که به معنى سخن رسول اکرم پى مى‏بریم که فرمود: «راه یافتن شرک در اندیشه‏ها و عقاید آن‏چنان آهسته و بى‏سر و صدا و بى‏خبر است که راه رفتن مورچه سیاه در شب تاریک بر روى سنگ سخت». <ref>همان</ref>


خط ۲۵۳: خط ۲۵۳:
باید گفت این سخنان مستلزم نفی توحید افعالی است بدین معنا که مستقل دانستن بندگان در اموری که بظاهر در توانشان است نوعی شرک است چون بر اساس توحید افعالی هیچیک از امور و حرکات در هستی بصورت مستقل صورت ننمی‌گیرد وهمه انها اولا و بالذات مستند به خداوند می‌باشد.از اینرو قول به استقلال بندگان در انجام برخی امور شرک خواهد بود.
باید گفت این سخنان مستلزم نفی توحید افعالی است بدین معنا که مستقل دانستن بندگان در اموری که بظاهر در توانشان است نوعی شرک است چون بر اساس توحید افعالی هیچیک از امور و حرکات در هستی بصورت مستقل صورت ننمی‌گیرد وهمه انها اولا و بالذات مستند به خداوند می‌باشد.از اینرو قول به استقلال بندگان در انجام برخی امور شرک خواهد بود.
    
    
===2- جریان نظام اسباب و مسببات در هستی و توسل یکی از اسباب معنوی :‌‌ ===
===2- جریان نظام اسباب و مسببات در هستی و توسل یکی از اسباب معنوی:‌‌ ===
اراده الهی در نظام هستی بر اساس اسباب و مسببات تعلق گرفته است . از طرفی همانگونه که در امور مادی جهان، قانون اسباب و مسببات جریان دارد در امور معنوی نیز این قانون حاکم است.  
اراده الهی در نظام هستی بر اساس اسباب و مسببات تعلق گرفته است . از طرفی همانگونه که در امور مادی جهان، قانون اسباب و مسببات جریان دارد در امور معنوی نیز این قانون حاکم است.  




شهید مطهری در تبیین اینکه در امور معنوی نیز جریان اسباب و مسببات حاکم است در اثبات مشروعیت توسل به اولیای الهی به قرآن استناد نموده و می گوید :‌
شهید مطهری در تبیین اینکه در امور معنوی نیز جریان اسباب و مسببات حاکم است در اثبات مشروعیت توسل به اولیای الهی به قرآن استناد نموده و می گوید:‌




خط ۲۶۴: خط ۲۶۴:
«و اگر ایشان هنگامى که (با ارتکاب گناه) به خود ستم کردند، نزد تو مى‏آمدند و از خدا آمرزش مى‏خواستند و پیامبر هم براى ایشان طلب مغفرت مى‏کرد، خدا را توبه‏پذیر مهربان مى‏یافتند.» <ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (عدل الهى)، ج‏1، ص: 263-264</ref>
«و اگر ایشان هنگامى که (با ارتکاب گناه) به خود ستم کردند، نزد تو مى‏آمدند و از خدا آمرزش مى‏خواستند و پیامبر هم براى ایشان طلب مغفرت مى‏کرد، خدا را توبه‏پذیر مهربان مى‏یافتند.» <ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (عدل الهى)، ج‏1، ص: 263-264</ref>


===3- توسل به اولیای الهی بعنوان یکی از اسباب معنوی عین توحید است :‌===
===3- توسل به اولیای الهی بعنوان یکی از اسباب معنوی عین توحید است:‌===




ایشان توسل به اولیای الهی را از جمله اسبابی می داند که از ناحیه شریعت برای بندگان تشریع گردیده است . از منظر ایشان توسل به اولیای الهی نه تنها شرک نبوده بلکه عین توحید می‌باشد :‌  
ایشان توسل به اولیای الهی را از جمله اسبابی می داند که از ناحیه شریعت برای بندگان تشریع گردیده است . از منظر ایشان توسل به اولیای الهی نه تنها شرک نبوده بلکه عین توحید می‌باشد:‌  
متن گفتار ایشان در این زمینه به شرح ذیل می‌باشد :‌  
متن گفتار ایشان در این زمینه به شرح ذیل می‌باشد:‌  
در توسل و استشفاع به اولیاء خدا اول باید تحقیق کرد که به کسى و از کسى باشد که خداوند او را وسیله قرار داده است. قرآن کریم مى‏فرماید:
در توسل و استشفاع به اولیاء خدا اول باید تحقیق کرد که به کسى و از کسى باشد که خداوند او را وسیله قرار داده است. قرآن کریم مى‏فرماید:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ . مائده/ 35.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ . مائده/ 35.




ایشان در تبیین توحیدی بودن قانون توسل به صالحان می گوید :‌  
ایشان در تبیین توحیدی بودن قانون توسل به صالحان می گوید:‌  
بطور کلى، توسل به وسائل و تسبّب به اسباب، با توجه به اینکه خداست که سبب را آفریده است و خداست که سبب را سبب قرار داده است و خداست که از ما خواسته است از این وسائل و اسباب استفاده کنیم به هیچ وجه شرک نیست، بلکه عین توحید است. در این جهت، هیچ فرقى میان اسباب مادى و اسباب روحى، میان اسباب ظاهرى و اسباب معنوى، میان اسباب دنیوى و اسباب اخروى نیست؛ منتهاى امر، اسباب مادى را از روى تجربه و آزمایش علمى مى‏توان شناخت و فهمید که چه چیز سبب است؟ و اسباب معنوى را از طریق دین، یعنى از طریق وحى، و از طریق کتاب و سنّت باید کشف کرد.
بطور کلى، توسل به وسائل و تسبّب به اسباب، با توجه به اینکه خداست که سبب را آفریده است و خداست که سبب را سبب قرار داده است و خداست که از ما خواسته است از این وسائل و اسباب استفاده کنیم به هیچ وجه شرک نیست، بلکه عین توحید است. در این جهت، هیچ فرقى میان اسباب مادى و اسباب روحى، میان اسباب ظاهرى و اسباب معنوى، میان اسباب دنیوى و اسباب اخروى نیست؛ منتهاى امر، اسباب مادى را از روى تجربه و آزمایش علمى مى‏توان شناخت و فهمید که چه چیز سبب است؟ و اسباب معنوى را از طریق دین، یعنى از طریق وحى، و از طریق کتاب و سنّت باید کشف کرد.


===4- توسل به اولیای الهی عین عبادت خداوند است :===
===4- توسل به اولیای الهی عین عبادت خداوند است:===




شهید مطهری در این زمینه می گوید : ‌یکتاپرستى این است که انسان آنگاه که رو به سوى خدا مى‏آورد، هیچ چیز را وسیله و واسطه روآوردن قرار ندهد: «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ» . در روآوردن به سوى خدا لزومى ندارد و نبایست چیزى را وسیله و واسطه قرار داد.
شهید مطهری در این زمینه می گوید: ‌یکتاپرستى این است که انسان آنگاه که رو به سوى خدا مى‏آورد، هیچ چیز را وسیله و واسطه روآوردن قرار ندهد: «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ» . در روآوردن به سوى خدا لزومى ندارد و نبایست چیزى را وسیله و واسطه قرار داد.




خط ۲۸۸: خط ۲۸۸:




ایشان در ادامه می گوید :‌ ما مسلمانان در زیارت رسول اکرم صلى الله علیه و آله چنین مى‏خوانیم:
ایشان در ادامه می گوید:‌ ما مسلمانان در زیارت رسول اکرم صلى الله علیه و آله چنین مى‏خوانیم:
«اللَّهُمَّ انّى اعْتَقِدُ حُرْمَةَ صاحِبِ هذَا الْمَشْهَدِ الشَّریفِ فى غَیْبَتِهِ کَما اعْتَقِدُها فى حَضْرَتِهِ وَ اعْلَمُ انَّ رَسولَکَ وَ خُلَفائَکَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ احْیاءٌ عِنْدَکَ یُرْزَقونَ، یَرَوْنَ مَقامى وَ یَسْمَعونَ کَلامى وَ یَرُدّونَ سَلامى.».
«اللَّهُمَّ انّى اعْتَقِدُ حُرْمَةَ صاحِبِ هذَا الْمَشْهَدِ الشَّریفِ فى غَیْبَتِهِ کَما اعْتَقِدُها فى حَضْرَتِهِ وَ اعْلَمُ انَّ رَسولَکَ وَ خُلَفائَکَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ احْیاءٌ عِنْدَکَ یُرْزَقونَ، یَرَوْنَ مَقامى وَ یَسْمَعونَ کَلامى وَ یَرُدّونَ سَلامى.».
یعنى: خدایا من احترام صاحب این محل را پس از وفات، همان مى‏دانم که در زمان حیات داشت. من مى‏دانم که پیامبر تو و جانشینانى که تو برگزیدى، همه در پیشگاه تو زنده و مرزوقند، مرا در جایگاهم مى‏بینند، سخنم را مى‏شنوند، سلامم را پاسخ مى‏گویند.                                                                                                     
یعنى: خدایا من احترام صاحب این محل را پس از وفات، همان مى‏دانم که در زمان حیات داشت. من مى‏دانم که پیامبر تو و جانشینانى که تو برگزیدى، همه در پیشگاه تو زنده و مرزوقند، مرا در جایگاهم مى‏بینند، سخنم را مى‏شنوند، سلامم را پاسخ مى‏گویند.                                                                                                     
خط ۳۰۵: خط ۳۰۵:
هنگامى که انسان متوسل مى‏شود یا استشفاع می‌کند باید توجهش به خدا، و از خدا به وسیله و شفیع باشد، زیرا شفاعت واقعى آن است که‏ مشفوع عنده، شفیع را برانگیخته است براى شفاعت، و چون خدا خواسته و رضایت داده است شفیع شفاعت می‌کند، بر خلاف شفاعت باطل که توجه اصلى به شفیع است براى اینکه اثر بر روى مشفوع عنده بگذارد، لهذا مجرم در این وقت همه توجهش به شفیع است که برود با قدرت و نفوذى که در مشفوع عنده دارد او را راضى گرداند. پس اگر توجه اصیل به شفیع باشد و از ناحیه توجه به خدا پیدا نشده باشد شرک در عبادت خواهد بود. <ref>همان ج 2ص 127-128</ref>
هنگامى که انسان متوسل مى‏شود یا استشفاع می‌کند باید توجهش به خدا، و از خدا به وسیله و شفیع باشد، زیرا شفاعت واقعى آن است که‏ مشفوع عنده، شفیع را برانگیخته است براى شفاعت، و چون خدا خواسته و رضایت داده است شفیع شفاعت می‌کند، بر خلاف شفاعت باطل که توجه اصلى به شفیع است براى اینکه اثر بر روى مشفوع عنده بگذارد، لهذا مجرم در این وقت همه توجهش به شفیع است که برود با قدرت و نفوذى که در مشفوع عنده دارد او را راضى گرداند. پس اگر توجه اصیل به شفیع باشد و از ناحیه توجه به خدا پیدا نشده باشد شرک در عبادت خواهد بود. <ref>همان ج 2ص 127-128</ref>


===6- دیدگاه وهابیت در توسل ضد توحید و ضد انسانیت است :‌===
===6- دیدگاه وهابیت در توسل ضد توحید و ضد انسانیت است:‌===




شهید مطهری در این زمینه می‌نویسد :‌ بر خلاف تصوّر رایج، وهّابیگرى تنها یک نظریّه ضدّ امامت نیست، بلکه پیش از آنکه ضدّ امامت باشد ضدّ توحید و ضدّ انسان است. ازآن‏جهت ضدّ توحید است که به تقسیم کار میان خالق و مخلوق قائل است و بعلاوه به یک نوع شرک ذاتى خفىّ قائل‏ است و ازآن‏جهت ضدّ انسان است که استعداد انسانى انسان را- که او را از ملائک برتر ساخته و به نصّ قرآن مجید «خلیفة اللّه» است و ملائک مأمور سجده به او- درک نمی‌کند و او را در حدّ یک حیوان طبیعى تنزّل مى‏دهد. <ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (جهان‏بینى توحیدى)، ج‏2، ص: 131</ref>
شهید مطهری در این زمینه می‌نویسد:‌ بر خلاف تصوّر رایج، وهّابیگرى تنها یک نظریّه ضدّ امامت نیست، بلکه پیش از آنکه ضدّ امامت باشد ضدّ توحید و ضدّ انسان است. ازآن‏جهت ضدّ توحید است که به تقسیم کار میان خالق و مخلوق قائل است و بعلاوه به یک نوع شرک ذاتى خفىّ قائل‏ است و ازآن‏جهت ضدّ انسان است که استعداد انسانى انسان را- که او را از ملائک برتر ساخته و به نصّ قرآن مجید «خلیفة اللّه» است و ملائک مأمور سجده به او- درک نمی‌کند و او را در حدّ یک حیوان طبیعى تنزّل مى‏دهد. <ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (جهان‏بینى توحیدى)، ج‏2، ص: 131</ref>


===7- موهبت الهی به برخی از بندگان در نیل به مراتب قرب و قابلیت متوسل شدن به انان===  
===7- موهبت الهی به برخی از بندگان در نیل به مراتب قرب و قابلیت متوسل شدن به انان===  
خط ۳۱۶: خط ۳۱۶:
===8-  لزوم اصلاح نگرش و رفتار مسلمانان بهنگام توسل به اولیای الهی===  
===8-  لزوم اصلاح نگرش و رفتار مسلمانان بهنگام توسل به اولیای الهی===  


ایشان  به شیوه ناصحیح  برخی از مسلمانان به هنگام توسل به اولیای الهی اشاره کرده و می گوید :‌  
ایشان  به شیوه ناصحیح  برخی از مسلمانان به هنگام توسل به اولیای الهی اشاره کرده و می گوید:‌  
...آیا مردمى که توسّلات پیدا مى‏کنند و به زیارت مى‏روند و حاجت مى‏خواهند، از نظر توحیدى درک صحیحى دارند یا ندارند؟ آیا واقعا با نظر «به سوى اویى» به زیارت مى‏روند یا با فراموشى «او» و مقصد قرار دادن شخص زیارت شده؟ که بدون شک اکثریّت مردم با چنان توجّه غریزى به زیارت مى‏روند. <ref>رجوع شود به رساله ولاءها و ولایتها از مؤلّف</ref>
...آیا مردمى که توسّلات پیدا مى‏کنند و به زیارت مى‏روند و حاجت مى‏خواهند، از نظر توحیدى درک صحیحى دارند یا ندارند؟ آیا واقعا با نظر «به سوى اویى» به زیارت مى‏روند یا با فراموشى «او» و مقصد قرار دادن شخص زیارت شده؟ که بدون شک اکثریّت مردم با چنان توجّه غریزى به زیارت مى‏روند. <ref>رجوع شود به رساله ولاءها و ولایتها از مؤلّف</ref>
ممکن است اقلیّتى هم باشند که فاقد درک توحیدى- و لو در حدّ غریزى- باشند. به آنها باید توحید آموخت نه آنکه زیارت را شرک دانست. <ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (جهان‏بینى توحیدى)، ج‏2، ص: 132-133</ref>
ممکن است اقلیّتى هم باشند که فاقد درک توحیدى- و لو در حدّ غریزى- باشند. به آنها باید توحید آموخت نه آنکه زیارت را شرک دانست. <ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (جهان‏بینى توحیدى)، ج‏2، ص: 132-133</ref>


===9- اجتناب از گفتار غلو امیز و الوده به شرک در هنگام توسل :‌‌===
===9- اجتناب از گفتار غلو امیز و الوده به شرک در هنگام توسل:‌‌===




ایشان در پایان مبحث مرز توحید و شرک به نکته مهمی در مساله توسل اشاره نموده و می گوید :‌
ایشان در پایان مبحث مرز توحید و شرک به نکته مهمی در مساله توسل اشاره نموده و می گوید:‌




خط ۳۳۴: خط ۳۳۴:




ایشان می‌نویسد :‌  
ایشان می‌نویسد:‌  
1- حضرات وهابى سخن مهمى که همواره آن را تکرار مى‏کنند این است که مشرکین عرب که قرآن آنها را مشرک مى‏داند منکر توحید در خالقیت نبودند، بتها را خالق نمى‏دانستند همچنان که نص آیات قرآن است که: لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ* إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ‏؛ در عین حال به‏ موجب توسل‏ و قربانى و شفاعت خواستن از بتها ، قرآن آنها را مشرک مى‏خواند، پس معلوم مى‏شود به هیچ مخلوقى نباید متوسل شد و براى هیچ مخلوقى نباید قربانى کرد و یا استشفاع کرد.
1- حضرات وهابى سخن مهمى که همواره آن را تکرار مى‏کنند این است که مشرکین عرب که قرآن آنها را مشرک مى‏داند منکر توحید در خالقیت نبودند، بتها را خالق نمى‏دانستند همچنان که نص آیات قرآن است که: لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ* إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ‏؛ در عین حال به‏ موجب توسل‏ و قربانى و شفاعت خواستن از بتها ، قرآن آنها را مشرک مى‏خواند، پس معلوم مى‏شود به هیچ مخلوقى نباید متوسل شد و براى هیچ مخلوقى نباید قربانى کرد و یا استشفاع کرد.
جواب این بیان این است که درست است که مشرکین عرب قائل به خالقیت بتها نبودند ولى قائل به ربوبیت آنها بودند، یعنى نمى‏گفتند که بت قادر است معدومى را به وجود آورد ولى آنها را متصرف در کائنات مى‏دانستند .
جواب این بیان این است که درست است که مشرکین عرب قائل به خالقیت بتها نبودند ولى قائل به ربوبیت آنها بودند، یعنى نمى‏گفتند که بت قادر است معدومى را به وجود آورد ولى آنها را متصرف در کائنات مى‏دانستند .




‌(توضیح : ظاهرا مراد استاد شهید این است که کفار عصر جاهلیت بدلیل انکه به ربوبیت بتها قائل بودند از منظر قرآن مشرک شمرده می شدند درحالی که متوسل شوندگان به اولیای الهی هیچگاه به ربوبیت انان قائل نبوده بلکه انان را واسطه درگاه الهی می‌دانند و از انان می خواهند که خواسته‌هایشان را در محضر ربوبی مسئلت نمایند بنابر این مقایسه بین عمل متوسل شوندگان با مشرکین عصر جاهلیت قیاس مع الفارق خواهد بود.)  
‌(توضیح: ظاهرا مراد استاد شهید این است که کفار عصر جاهلیت بدلیل انکه به ربوبیت بتها قائل بودند از منظر قرآن مشرک شمرده می شدند درحالی که متوسل شوندگان به اولیای الهی هیچگاه به ربوبیت انان قائل نبوده بلکه انان را واسطه درگاه الهی می‌دانند و از انان می خواهند که خواسته‌هایشان را در محضر ربوبی مسئلت نمایند بنابر این مقایسه بین عمل متوسل شوندگان با مشرکین عصر جاهلیت قیاس مع الفارق خواهد بود.)  


    
    
2- ایشان در زمینه ریشه پیدایش بت پرستی می‌نویسد :‌ حقیقت این است که بت پرستى ریشه پرستش ارباب انواع را دارد. از قدیم الایام این عقیده پیدا شده بود که هر نوعى از انواع از قبیل انسان و گوسفند و غیره تحت تدبیر یک قوه روحانى و مقتدر و مسلط بر موجودات سفلى است، و احیاناً انواع حوادث را به یک موجود علوى فلکى یا معقول صِرف مستند مى‏کردند
2- ایشان در زمینه ریشه پیدایش بت پرستی می‌نویسد:‌ حقیقت این است که بت پرستى ریشه پرستش ارباب انواع را دارد. از قدیم الایام این عقیده پیدا شده بود که هر نوعى از انواع از قبیل انسان و گوسفند و غیره تحت تدبیر یک قوه روحانى و مقتدر و مسلط بر موجودات سفلى است، و احیاناً انواع حوادث را به یک موجود علوى فلکى یا معقول صِرف مستند مى‏کردند


مثل اینکه مثلًا زهره را رب النوع شادى و خوشى، ستاره دیگر را رب النوع جنگ و خونریزى مى‏دانستند؛ صاحبان این عقاید به عقیده بعضى به خداى یگانه اعتقاد نداشته‏اند و بعد این کثرت پرستى تبدیل به توحید شده است. ولى به عقیده ما این گونه کثرت پرستى بعد از توحید پیدا شده است؛ یعنى در عین اعتقاد به خالق یگانه، تدبیر و تصرف در عالم سفلى را از موجودات علوى مى‏دانستند و خداوند را متصرف و مربى و مدبر عالم نمى‏دانستند. از این جهت نظیر معتزله بودند که خدا را خالق منعزل از تصرف در کائنات معرفى مى‏کردند .
مثل اینکه مثلًا زهره را رب النوع شادى و خوشى، ستاره دیگر را رب النوع جنگ و خونریزى مى‏دانستند؛ صاحبان این عقاید به عقیده بعضى به خداى یگانه اعتقاد نداشته‏اند و بعد این کثرت پرستى تبدیل به توحید شده است. ولى به عقیده ما این گونه کثرت پرستى بعد از توحید پیدا شده است؛ یعنى در عین اعتقاد به خالق یگانه، تدبیر و تصرف در عالم سفلى را از موجودات علوى مى‏دانستند و خداوند را متصرف و مربى و مدبر عالم نمى‏دانستند. از این جهت نظیر معتزله بودند که خدا را خالق منعزل از تصرف در کائنات معرفى مى‏کردند .




ایشان در ادامه می گوید :‌
ایشان در ادامه می گوید:‌
علت پرستش بت این بوده که بتها را مظهر و جاى حلول و تعلق قواى عالیه مى‏دانسته‏اند، همچنان که میان آن قواى عالیه و بعضى از جدولها و شکلها و طلسمها ارتباط قائل بودند و علم طلسمات از همین جا پیدا شده است. آن کسى که بت را مى‏پرستید در اصل روى این حساب بود که بت را مظهر و محل یعنى مرکز حلول و علاقه و تعلق یکى از قواى عالیه مى‏دانست، هرچند در نسلهاى بعد همه اینها فراموش مى‏شد و به صورت عادتى در مى‏آمد.  
علت پرستش بت این بوده که بتها را مظهر و جاى حلول و تعلق قواى عالیه مى‏دانسته‏اند، همچنان که میان آن قواى عالیه و بعضى از جدولها و شکلها و طلسمها ارتباط قائل بودند و علم طلسمات از همین جا پیدا شده است. آن کسى که بت را مى‏پرستید در اصل روى این حساب بود که بت را مظهر و محل یعنى مرکز حلول و علاقه و تعلق یکى از قواى عالیه مى‏دانست، هرچند در نسلهاى بعد همه اینها فراموش مى‏شد و به صورت عادتى در مى‏آمد.  




ایشان انگاه منطق قرآن را در توحید ربوبی و نفی ارباب انواع اینگونه بیان می کند :‌
ایشان انگاه منطق قرآن را در توحید ربوبی و نفی ارباب انواع اینگونه بیان می کند:‌


قرآن که فرمود: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ* در حقیقت رب النوع‏ها را نفى کرد. همچنین موسى که به فرعون گفت: إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِینَ‏ ارباب انواع را و ربوبیت خود فرعون که خود را رب اعلاى مصریان مى‏دانست نفى مى‏کرد.
قرآن که فرمود: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ* در حقیقت رب النوع‏ها را نفى کرد. همچنین موسى که به فرعون گفت: إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِینَ‏ ارباب انواع را و ربوبیت خود فرعون که خود را رب اعلاى مصریان مى‏دانست نفى مى‏کرد.




(باید گفت :‌ این سخنان شهید مطهری نیز بیانگر ان است که قیاس بین عمل مشرکین در توسل به بتها با عمل متوسل شوندگان به صالحان متفاوت است بدین معنا که هیچگاه اینان انسانهای صالحی را که به انها متوسل می شوند رب خویش ندانسته یا قائل به حلول رب در انها نمی‌دانند. )
(باید گفت:‌ این سخنان شهید مطهری نیز بیانگر ان است که قیاس بین عمل مشرکین در توسل به بتها با عمل متوسل شوندگان به صالحان متفاوت است بدین معنا که هیچگاه اینان انسانهای صالحی را که به انها متوسل می شوند رب خویش ندانسته یا قائل به حلول رب در انها نمی‌دانند. )




3- مبارزه قرآن با اندیشه بت پرستی و نفی منطق مشرکین در توسل به بتها :‌  
3- مبارزه قرآن با اندیشه بت پرستی و نفی منطق مشرکین در توسل به بتها :‌  
مشرکین عصر جاهلیت-  به حکم اعتقاد به ارباب انواع و انعزال خداوند از ربوبیت، و دیگر به حکم عقیده جاهلانه اینکه میان ما و خدا حتماً وسایطى باید در کار باشد و ما مستقیماً نمى‏توانیم با خداوند در تماس باشیم ، ما باید خدایان کوچک و ارباب انواع و مظاهر آنها را بخوانیم و از آنها تقرب بخواهیم و آنها با خداى بزرگ در تماس‏ باشند ، مشرکان خدا را نمى‏خواندند و یاد نمى‏کردند، بتها را یاد مى‏کردند، یا به عقیده اینکه خداوند بزرگ از ربوبیت منعزل است و یا به عقیده اینکه ما را نرسد که او را بخوانیم، او بزرگتر از این است.
مشرکین عصر جاهلیت-  به حکم اعتقاد به ارباب انواع و انعزال خداوند از ربوبیت، و دیگر به حکم عقیده جاهلانه اینکه میان ما و خدا حتماً وسایطى باید در کار باشد و ما مستقیماً نمى‏توانیم با خداوند در تماس باشیم ، ما باید خدایان کوچک و ارباب انواع و مظاهر آنها را بخوانیم و از آنها تقرب بخواهیم و آنها با خداى بزرگ در تماس‏ باشند ، مشرکان خدا را نمى‏خواندند و یاد نمى‏کردند، بتها را یاد مى‏کردند، یا به عقیده اینکه خداوند بزرگ از ربوبیت منعزل است و یا به عقیده اینکه ما را نرسد که او را بخوانیم، او بزرگتر از این است.


خط ۳۷۳: خط ۳۷۳:




5- ایشان در اینکه ایا ممکن است عملی ذاتاً قطع نظر از هرگونه اعتقادى ، عبادت باشد مثلًا سجود کردن، قربانى کردن، نذر کردن، آمرزش خواستن یا استغاثه و ندا کردن؟ می گوید :‌
5- ایشان در اینکه ایا ممکن است عملی ذاتاً قطع نظر از هرگونه اعتقادى ، عبادت باشد مثلًا سجود کردن، قربانى کردن، نذر کردن، آمرزش خواستن یا استغاثه و ندا کردن؟ می گوید:‌


به نظر نمى‏رسد که هیچ عملى فى حد ذاته قطع نظر از اعتقاد به الوهیت، خود عمل عبادت باشد. بلى السجود للَّه و همچنین شاید التضحیة للَّه، اما این دستور شرعى است که براى غیر خدا نباید سجود یا قربانى کرد. مرتکب این کار اگر معتقد به الوهیت آن شى‏ء یا شخص نباشد مشرک نیست، بلکه بدعت و حرامى مرتکب شده است .( این سخن استاد نیز نقد دیگری است بر دیدگاه تکفیری ها که نفس توسل و استغاثه و دعا در کنار قبور صالحان را عبادت می‌دانند .
به نظر نمى‏رسد که هیچ عملى فى حد ذاته قطع نظر از اعتقاد به الوهیت، خود عمل عبادت باشد. بلى السجود للَّه و همچنین شاید التضحیة للَّه، اما این دستور شرعى است که براى غیر خدا نباید سجود یا قربانى کرد. مرتکب این کار اگر معتقد به الوهیت آن شى‏ء یا شخص نباشد مشرک نیست، بلکه بدعت و حرامى مرتکب شده است .( این سخن استاد نیز نقد دیگری است بر دیدگاه تکفیری ها که نفس توسل و استغاثه و دعا در کنار قبور صالحان را عبادت می‌دانند .
خط ۳۸۱: خط ۳۸۱:


    
    
6- ایشان در این مساله که اعتقاد به الوهیت چیست؟ مرز الوهیت کجاست؟ می‌نویسد :‌
6- ایشان در این مساله که اعتقاد به الوهیت چیست؟ مرز الوهیت کجاست؟ می‌نویسد:‌


بعضى‏ها کارها را تقسیم کرده‏اند میان خدا و غیر خدا، بعضى کارها را مخصوص خدا دانسته‏اند، از آن جمله است احیاء و اماته، آمرزش، رزق دادن و امثال اینها. [از نظر آنها] مرز الوهیت این کارهاست، اگر در مقابل کسى نیایش بریم با این اعتقاد، مرز الوهیت را شکسته‏ایم ..
بعضى‏ها کارها را تقسیم کرده‏اند میان خدا و غیر خدا، بعضى کارها را مخصوص خدا دانسته‏اند، از آن جمله است احیاء و اماته، آمرزش، رزق دادن و امثال اینها. [از نظر آنها] مرز الوهیت این کارهاست، اگر در مقابل کسى نیایش بریم با این اعتقاد، مرز الوهیت را شکسته‏ایم ..
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۱۰

ویرایش