۸۷٬۷۶۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مىکند' به 'میکند') |
جز (جایگزینی متن - ' :' به ':') |
||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
==مشکلات تاریخى مسئله تدوین== | ==مشکلات تاریخى مسئله تدوین== | ||
1 . مشکل الفباى عربى : خط عربى برخلاف زبان عربى با فقدان نقطهگذارى و اِعراب و برخى مصوتها مانند الف ، و تشابه برخى حروف مانند «ن» و «ر» در وضعیتى بسیار نابسامان قرار داشته، کارآیى مورد انتظار خود را به عنوان ابزار ارتباطى براى انتقال معلومات نداشت. این خط حداکثر براى نگارش نامههایى مختصر یا قراردادى کوتاه میان قبایل کارآیى داشت. در واقع، متن نوشته شده به این الفبا تنها براى کسى قابل خواندن بود که از پیش با مضمون آن آگاه باشد.(1) از هیمن رو، مرگ حافظان قرآن پس از رحلت پیامبر صلىاللهعلیهوآله براى صحابه ایشان بسیار دشوار آمده، عاملى براى تدوین مصحف شد،(2) و هنگام تدوین در دوره عثمان نیز به همراه هر نسخه، قارىاى فرستاده شد که در غیر این صورت خواندن قرآن براى نو مسلمانان ناممکن بود.(3) | 1 . مشکل الفباى عربى: خط عربى برخلاف زبان عربى با فقدان نقطهگذارى و اِعراب و برخى مصوتها مانند الف ، و تشابه برخى حروف مانند «ن» و «ر» در وضعیتى بسیار نابسامان قرار داشته، کارآیى مورد انتظار خود را به عنوان ابزار ارتباطى براى انتقال معلومات نداشت. این خط حداکثر براى نگارش نامههایى مختصر یا قراردادى کوتاه میان قبایل کارآیى داشت. در واقع، متن نوشته شده به این الفبا تنها براى کسى قابل خواندن بود که از پیش با مضمون آن آگاه باشد.(1) از هیمن رو، مرگ حافظان قرآن پس از رحلت پیامبر صلىاللهعلیهوآله براى صحابه ایشان بسیار دشوار آمده، عاملى براى تدوین مصحف شد،(2) و هنگام تدوین در دوره عثمان نیز به همراه هر نسخه، قارىاى فرستاده شد که در غیر این صورت خواندن قرآن براى نو مسلمانان ناممکن بود.(3) | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
براى نمونه به برخى مضامین این روایات توجه کنید : «أن رجلاً شکا إلى رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله سوء الحفظ. فقال : استعن بیمینک على حفظک»، «یا رسولاللّه انّا نسمع منک أحادیث، لا نحفظها، أفلا نکتبها؟ قال: بلى، فاکتبوها» و «إنّا نسمع منک أشیاء نخشى أن ننساها أفتأذن لنا أن نکتبها؟ قال : نعم شبکوها بالکتب». بسیارى از محدثان قرن نخست نیز که با کتابت حدیث، مخالف بودند یا به شاگردان خود تنها در صورت حضور در مجلس درس و استماع حدیث، اجازه استنساخ پارهاى از جزوههاى حدیثى خویش را مىدادند و در واقع، نگران انتقال نادرست روایاتى در اثر ضعف الفبا بودند.(3) جالب آن که نهضت تدوین متون در میانه قرن دوم نیز تقریبا همزمان با آخرین اصلاحات الفباى عربى بهدست خلیل فراهیدى شکل گرفت.(4) | براى نمونه به برخى مضامین این روایات توجه کنید: «أن رجلاً شکا إلى رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله سوء الحفظ. فقال: استعن بیمینک على حفظک»، «یا رسولاللّه انّا نسمع منک أحادیث، لا نحفظها، أفلا نکتبها؟ قال: بلى، فاکتبوها» و «إنّا نسمع منک أشیاء نخشى أن ننساها أفتأذن لنا أن نکتبها؟ قال: نعم شبکوها بالکتب». بسیارى از محدثان قرن نخست نیز که با کتابت حدیث، مخالف بودند یا به شاگردان خود تنها در صورت حضور در مجلس درس و استماع حدیث، اجازه استنساخ پارهاى از جزوههاى حدیثى خویش را مىدادند و در واقع، نگران انتقال نادرست روایاتى در اثر ضعف الفبا بودند.(3) جالب آن که نهضت تدوین متون در میانه قرن دوم نیز تقریبا همزمان با آخرین اصلاحات الفباى عربى بهدست خلیل فراهیدى شکل گرفت.(4) | ||
خط ۹۷: | خط ۹۷: | ||
-------------------------------------------------------------------------------- | -------------------------------------------------------------------------------- | ||
2 . فقدان تجربه تدوین : زبان عربى در دوره ظهور اسلام بهتازگى با گذر از تعدد گویشى، به نوعى زبان مشترک(1) رسیده بود که زبانى ادبى براى شعر و خطابه، و گونههاى محدود دیگرى از سبکهاى ادبى به شمار مىرفت.(2) مردم قبایل در زندگى روزمره خود گویش محلى منطقه را بهکار مىگرفتند که چه بسا بخشهایى از آن براى مردم دیگر قبایل مفهوم نبود. عربىِ فصیح در نقش زبان مشترک به دلیل فرهنگ شفاهى مردم عرب، در عرصه تدوین ظهور نیافته بود.(3) این مردم به رغم برخوردارى از نوعى نظام اجتماعى در قالب پارهاى قواعد مستحکم اخلاقى و دانشهاى متنوع شفاهى براى رفع نیازهاى حقوقى و ...، اما تدوین هرگز بهعنوان ابزارى براى تعاملات فرهنگى بهشمار نرفته و فرآیند انتقال سنتها بهشیوههاى ابتدایى درون نظام اجتماعى قبیله صورت مىپذیرفت. آنان در واقع به تعبیر قرآن، مردمى «امى» در برابر «اهل کتاب» بودند. تفاوت عمده «امیان» و «اهل کتاب» ـ با توجه به تقابل معنایى آن دو در قرآن ـ ناظر به فرهنگ شفاهى و نوشتارى این دو گروه است.(4) | 2 . فقدان تجربه تدوین: زبان عربى در دوره ظهور اسلام بهتازگى با گذر از تعدد گویشى، به نوعى زبان مشترک(1) رسیده بود که زبانى ادبى براى شعر و خطابه، و گونههاى محدود دیگرى از سبکهاى ادبى به شمار مىرفت.(2) مردم قبایل در زندگى روزمره خود گویش محلى منطقه را بهکار مىگرفتند که چه بسا بخشهایى از آن براى مردم دیگر قبایل مفهوم نبود. عربىِ فصیح در نقش زبان مشترک به دلیل فرهنگ شفاهى مردم عرب، در عرصه تدوین ظهور نیافته بود.(3) این مردم به رغم برخوردارى از نوعى نظام اجتماعى در قالب پارهاى قواعد مستحکم اخلاقى و دانشهاى متنوع شفاهى براى رفع نیازهاى حقوقى و ...، اما تدوین هرگز بهعنوان ابزارى براى تعاملات فرهنگى بهشمار نرفته و فرآیند انتقال سنتها بهشیوههاى ابتدایى درون نظام اجتماعى قبیله صورت مىپذیرفت. آنان در واقع به تعبیر قرآن، مردمى «امى» در برابر «اهل کتاب» بودند. تفاوت عمده «امیان» و «اهل کتاب» ـ با توجه به تقابل معنایى آن دو در قرآن ـ ناظر به فرهنگ شفاهى و نوشتارى این دو گروه است.(4) | ||
بنابراین، عربها با فقدان هرگونه تجربه تدوین، به ناگاه براى نخستین بار در برابر مجموعهاى از اطلاعات قرار گرفتند که قرار بود مبناى حیات جدید آنها قرار گیرد. در چنین شرایطى، کاملاً طبیعى است که در تدوین این مجموعه پراکنده، هیچ الگویى در برابر خود نداشته و در نتیجه با دشوارىهاى فراوانى روبهرو شوند. دشوارىها و تردیدهاى پدید آمده در ارتباط با جمع آورى قرآن، نمونه مشخصى از این وضعیت است که البته با توجه به تعیین ترتیب مصحف در حیات پیامبر، مسئله جمعآورى قرآن، تدوینى بسیار ساده و ابتدایى بهشمار مىرفت. جالب آن که اصطلاح تدوین، خود نیز از ریشه فارسى «دپیوان» در برابر «روزنامک» است که در نظام دیوان سالارى ساسانى به عنوان دو دفتر جداگانه براى ثبت مکاتبات ادارى | بنابراین، عربها با فقدان هرگونه تجربه تدوین، به ناگاه براى نخستین بار در برابر مجموعهاى از اطلاعات قرار گرفتند که قرار بود مبناى حیات جدید آنها قرار گیرد. در چنین شرایطى، کاملاً طبیعى است که در تدوین این مجموعه پراکنده، هیچ الگویى در برابر خود نداشته و در نتیجه با دشوارىهاى فراوانى روبهرو شوند. دشوارىها و تردیدهاى پدید آمده در ارتباط با جمع آورى قرآن، نمونه مشخصى از این وضعیت است که البته با توجه به تعیین ترتیب مصحف در حیات پیامبر، مسئله جمعآورى قرآن، تدوینى بسیار ساده و ابتدایى بهشمار مىرفت. جالب آن که اصطلاح تدوین، خود نیز از ریشه فارسى «دپیوان» در برابر «روزنامک» است که در نظام دیوان سالارى ساسانى به عنوان دو دفتر جداگانه براى ثبت مکاتبات ادارى | ||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۶: | ||
-------------------------------------------------------------------------------- | -------------------------------------------------------------------------------- | ||
بهشمار مىرفت. بلاذرى و ابن ندیم از عمر بهعنوان نخستین کسى که براى عرب نیز دیوان پدید آورد یاد مىکنند. این دیوان تا عهد حجاج به زبان فارسى و توسط دیوانسالاران ایرانى مدیریت مىشد تا آن که شخصى به نام صالح بنعبدالرحمن از موالیان ایرانى به تعریب دیوان پرداخت و این عمل او در آن زمان از چنان اهمیتى برخوردار بود که برخى ایرانیان در واکنش به این عمل به او چنین گفتند : «خدا ریشه تو را برکند، همانگونه که زبان فارسى را از ریشه برکندى». همچنین کاتب مروان، آخرین خلیفه اموى درباره او گفته بود که منت صالح بر کتابت عرب چه بسیار است.(1) | بهشمار مىرفت. بلاذرى و ابن ندیم از عمر بهعنوان نخستین کسى که براى عرب نیز دیوان پدید آورد یاد مىکنند. این دیوان تا عهد حجاج به زبان فارسى و توسط دیوانسالاران ایرانى مدیریت مىشد تا آن که شخصى به نام صالح بنعبدالرحمن از موالیان ایرانى به تعریب دیوان پرداخت و این عمل او در آن زمان از چنان اهمیتى برخوردار بود که برخى ایرانیان در واکنش به این عمل به او چنین گفتند: «خدا ریشه تو را برکند، همانگونه که زبان فارسى را از ریشه برکندى». همچنین کاتب مروان، آخرین خلیفه اموى درباره او گفته بود که منت صالح بر کتابت عرب چه بسیار است.(1) | ||
3 . نبود تصورى روشن و یکسان از جایگاه سنت نبوى : سنت براى مردم عرب که زندگى قبایلى داشتند مفهومى کاملاً شناخته شده بود. آنان براى اندیشهها و آداب و رسوم اجدادى خویش احترام بسیار قائل بوده، در هر شرایطى سعى داشتند که پاىبندى خود را به آن حفظ نمایند. تلقى مسلمانان نخستین از سنت نبوى در چنین فضایى شکل گرفت. این تلقى به دور از نظریههاى علمى تنها به نوعى پاىبندى و التزام عمومى و کلى اشاره داشت.(2) این در حالى است که تدوین حدیث در پرتو داشتن رویکردى علمى به سنت، جایگاه آن در شریعت، نسبت آن با قرآن و عقل، و ردهبندى آن از لحاظ اعتبار و [[حجیت]] و تعیین نوع این حجیت و ... قابل تحقق است که این مباحث در دورهاى متأخر از اواخر قرن یک بهطور جدى از جمله دغدغههاى عالمان مسلمان بود و در دوره شافعى که فاصله بسیار کمى از زمان آغاز تدوین دارد پس از درگیرىهایى دراز مدت اصحاب حدیث و اهل رأى در دو شاخه معتزلى و حنفى در قالب نظریهاى علمى درآمد.(3) | 3 . نبود تصورى روشن و یکسان از جایگاه سنت نبوى: سنت براى مردم عرب که زندگى قبایلى داشتند مفهومى کاملاً شناخته شده بود. آنان براى اندیشهها و آداب و رسوم اجدادى خویش احترام بسیار قائل بوده، در هر شرایطى سعى داشتند که پاىبندى خود را به آن حفظ نمایند. تلقى مسلمانان نخستین از سنت نبوى در چنین فضایى شکل گرفت. این تلقى به دور از نظریههاى علمى تنها به نوعى پاىبندى و التزام عمومى و کلى اشاره داشت.(2) این در حالى است که تدوین حدیث در پرتو داشتن رویکردى علمى به سنت، جایگاه آن در شریعت، نسبت آن با قرآن و عقل، و ردهبندى آن از لحاظ اعتبار و [[حجیت]] و تعیین نوع این حجیت و ... قابل تحقق است که این مباحث در دورهاى متأخر از اواخر قرن یک بهطور جدى از جمله دغدغههاى عالمان مسلمان بود و در دوره شافعى که فاصله بسیار کمى از زمان آغاز تدوین دارد پس از درگیرىهایى دراز مدت اصحاب حدیث و اهل رأى در دو شاخه معتزلى و حنفى در قالب نظریهاى علمى درآمد.(3) | ||
4ـ نیاز تاریخى به تدوین حدیث : پیامبر در نقش آتوریته(4) در دوره حیات خویش مانعى در | 4ـ نیاز تاریخى به تدوین حدیث: پیامبر در نقش آتوریته(4) در دوره حیات خویش مانعى در | ||
-------------------------------------------------------------------------------- | -------------------------------------------------------------------------------- | ||
خط ۱۵۱: | خط ۱۵۱: | ||
شاید در نگاه نخست، چنین به نظر رسد که ارایه نمونههایى از چنین آثارى افزون بر نقد فرضیه منع کتابت حدیث، دیدگاه سابق نویسنده در خصوص ضعف الفباى عربى و عدم توانایى آن در تدوین متون و ... را نیز نقض مىنماید. براى رفع این سوء تفاهم، دوباره بر تمایز دو بعد زبان نوشتارى تأکید مىنمایم : 1ـ ابزار ثبت اطلاعات براى کمک به حفظ و پرهیز از فراموشى، 2ـ ابزار انتقال اطلاعات به دیگران. زبان نوشتارى عربى در آن دوره مىتوانست با همه ضعفهایش از کارکرد نخست برخوردار باشد، زیرا فقدان نقطه، سرکش و نشانههاى نوشتارىِ دیگر از این دست معمولاً براى خواننده ایجاد مشکل میکند، اما نویسنده با مشکل کمترى در بازیابى نوشته خود روبهروست، بهویژه که در بسیارى موارد ابتدا مضمون نوشته شده را حفظ نموده و سپس مىنگاشتند. در خصوص کارکرد دوم نیز نوشتههاى آن روز ممکن است فرایند انتقال شفاهى اطلاعات را تقویت و تسهیل نمایند. بنابراین، نتیجه دلایل پیش گفته الزاما آن نیست که هیچ اثر مکتوبى نباید در آن دوره یافت شود، بلکه نتیجه آن است که وجود چنین آثارى نباید بهعنوان پدیدهاى رایج و کاملاً طبیعى همانند دوره کنونى تلقى شود. | شاید در نگاه نخست، چنین به نظر رسد که ارایه نمونههایى از چنین آثارى افزون بر نقد فرضیه منع کتابت حدیث، دیدگاه سابق نویسنده در خصوص ضعف الفباى عربى و عدم توانایى آن در تدوین متون و ... را نیز نقض مىنماید. براى رفع این سوء تفاهم، دوباره بر تمایز دو بعد زبان نوشتارى تأکید مىنمایم: 1ـ ابزار ثبت اطلاعات براى کمک به حفظ و پرهیز از فراموشى، 2ـ ابزار انتقال اطلاعات به دیگران. زبان نوشتارى عربى در آن دوره مىتوانست با همه ضعفهایش از کارکرد نخست برخوردار باشد، زیرا فقدان نقطه، سرکش و نشانههاى نوشتارىِ دیگر از این دست معمولاً براى خواننده ایجاد مشکل میکند، اما نویسنده با مشکل کمترى در بازیابى نوشته خود روبهروست، بهویژه که در بسیارى موارد ابتدا مضمون نوشته شده را حفظ نموده و سپس مىنگاشتند. در خصوص کارکرد دوم نیز نوشتههاى آن روز ممکن است فرایند انتقال شفاهى اطلاعات را تقویت و تسهیل نمایند. بنابراین، نتیجه دلایل پیش گفته الزاما آن نیست که هیچ اثر مکتوبى نباید در آن دوره یافت شود، بلکه نتیجه آن است که وجود چنین آثارى نباید بهعنوان پدیدهاى رایج و کاملاً طبیعى همانند دوره کنونى تلقى شود. | ||
خط ۱۶۶: | خط ۱۶۶: | ||
تکمیل دارد. بهطور مشخص اثر سلیمبنقیس هلالى که در برخى منابع قرن سه مانند المصنف صنعانى به آن استناد شده،(1) یکى از این موارد است.(2) این مجموعه آثار به روشنى ضعف نظریه منع کتابت حدیث را نشان داده و همچنین نقطه خلأ در سیر تاریخى تدوین حدیث را پر مىسازند. | تکمیل دارد. بهطور مشخص اثر سلیمبنقیس هلالى که در برخى منابع قرن سه مانند المصنف صنعانى به آن استناد شده،(1) یکى از این موارد است.(2) این مجموعه آثار به روشنى ضعف نظریه منع کتابت حدیث را نشان داده و همچنین نقطه خلأ در سیر تاریخى تدوین حدیث را پر مىسازند. | ||
==نمونه هایى از آثار حدیثى بر جاى مانده از سده نخست معرفى مىشوند :== | ==نمونه هایى از آثار حدیثى بر جاى مانده از سده نخست معرفى مىشوند:== | ||
1 . صحیفه صادقه عبداللّه بن عمرو بن عاص : وى هفت سال پیش از هجرت به دنیا آمده و در سال 65 ق از دنیا رفته است. درباره او گفته شده که بارهاى شترى از آثار مکتوب داشته است(3) که البته با توجه به نوع وسایلى که براى نوشتن در آن دوره استفاده مىشده، نباید آن را حجم بسیار زیادى از اطلاعات پنداشت. مهمترین اثرى که دانشمندان رجال به او نسبت داده، رسالهاى حدیثى است که به الصحیفة الصادقه شهرت یافته است.(4) بررسى اسانید روایت منقول در [[مسند]] عبداللّه بن عمرو بن عاص ضمن مسند احمد بن حنبل نشان مىدهد که تقریبا تمام مضمون صحیفه از این طریق به دست ما رسیده است، لکن نمىتوان اطمینان داشت که ابن حنبل از روى نسخه مکتوب این اثر نقل روایت نموده یا مضمون آن را از راه تداول شفاهى بهدست آورده است.(5) | 1 . صحیفه صادقه عبداللّه بن عمرو بن عاص: وى هفت سال پیش از هجرت به دنیا آمده و در سال 65 ق از دنیا رفته است. درباره او گفته شده که بارهاى شترى از آثار مکتوب داشته است(3) که البته با توجه به نوع وسایلى که براى نوشتن در آن دوره استفاده مىشده، نباید آن را حجم بسیار زیادى از اطلاعات پنداشت. مهمترین اثرى که دانشمندان رجال به او نسبت داده، رسالهاى حدیثى است که به الصحیفة الصادقه شهرت یافته است.(4) بررسى اسانید روایت منقول در [[مسند]] عبداللّه بن عمرو بن عاص ضمن مسند احمد بن حنبل نشان مىدهد که تقریبا تمام مضمون صحیفه از این طریق به دست ما رسیده است، لکن نمىتوان اطمینان داشت که ابن حنبل از روى نسخه مکتوب این اثر نقل روایت نموده یا مضمون آن را از راه تداول شفاهى بهدست آورده است.(5) | ||
خط ۱۸۳: | خط ۱۸۳: | ||
-------------------------------------------------------------------------------- | -------------------------------------------------------------------------------- | ||
2 . صحیفه جابر بن عبداللّه انصارى : وى از صحابیان معروف پیامبر است که هنگام هجرت، شانزده ساله بوده و در سال 78ق از دنیا رفته است. راویان متعددى، از جمله سلیمان بن قیس یشکرى، عامر بن شراحیل شبعى، ابو زبیر محمد بن مسلم اسدى و ... این صحیفه را از جابر روایت نمودهاند.(1) گویا ابنحنبل مضمون کامل رساله را در مسند جابر بن عبداللّه آورده باشد. | 2 . صحیفه جابر بن عبداللّه انصارى: وى از صحابیان معروف پیامبر است که هنگام هجرت، شانزده ساله بوده و در سال 78ق از دنیا رفته است. راویان متعددى، از جمله سلیمان بن قیس یشکرى، عامر بن شراحیل شبعى، ابو زبیر محمد بن مسلم اسدى و ... این صحیفه را از جابر روایت نمودهاند.(1) گویا ابنحنبل مضمون کامل رساله را در مسند جابر بن عبداللّه آورده باشد. | ||
3 . صحیفه همان بن منبّه : وى از تابعیان سده نخست است که در سال 40ق به دنیا آمده و سالوفات وى 101یا 132ق گزارش شده است. وى صحابیانى چون ابو هریره وابن عباس را ملاقات کرده است. وى برادر وهب بن منبّه است که در حوزه تفسیر به نقل اسرائیلیات متهم است. چندین نسخه خطى از این صحیفه برجاى مانده که در کتابخانه برلین و کتابخانه ظاهریه دمشق نگهدارى مىشوند. همام در صحیفه خود بیش از صد روایت آورده که همگى از طریق ابو هریره از پیامبر نقل شدهاند.(2) | 3 . صحیفه همان بن منبّه: وى از تابعیان سده نخست است که در سال 40ق به دنیا آمده و سالوفات وى 101یا 132ق گزارش شده است. وى صحابیانى چون ابو هریره وابن عباس را ملاقات کرده است. وى برادر وهب بن منبّه است که در حوزه تفسیر به نقل اسرائیلیات متهم است. چندین نسخه خطى از این صحیفه برجاى مانده که در کتابخانه برلین و کتابخانه ظاهریه دمشق نگهدارى مىشوند. همام در صحیفه خود بیش از صد روایت آورده که همگى از طریق ابو هریره از پیامبر نقل شدهاند.(2) | ||
فؤاد سزگین با استقراى آثار حدیثى سده نخست به هجده مورد برخورده و آنها را در کتاب خود گزارش نموده است. برخى از حدیث پژوهان معاصر، چون محمد مصطفى اعظمى(3) و محمد عجاج خطیب(4) سعى نمودهاند فهرست سزگین را کامل نمایند و با این حال، هنوز جاى بررسى بیشتر در این زمینه وجود دارد، بهویژه آنکه در عموم اینآثار تقریبا به شکل کلى از متون حدیثى مورد ادعاى شیعیان، چون صحیفه امام على(5) و رساله السنن و الاحکام و القضایا اثر ابو رافع،(6) غفلت شده است. | فؤاد سزگین با استقراى آثار حدیثى سده نخست به هجده مورد برخورده و آنها را در کتاب خود گزارش نموده است. برخى از حدیث پژوهان معاصر، چون محمد مصطفى اعظمى(3) و محمد عجاج خطیب(4) سعى نمودهاند فهرست سزگین را کامل نمایند و با این حال، هنوز جاى بررسى بیشتر در این زمینه وجود دارد، بهویژه آنکه در عموم اینآثار تقریبا به شکل کلى از متون حدیثى مورد ادعاى شیعیان، چون صحیفه امام على(5) و رساله السنن و الاحکام و القضایا اثر ابو رافع،(6) غفلت شده است. | ||
خط ۲۸۴: | خط ۲۸۴: | ||
{{ستون-شروع|2}} | {{ستون-شروع|2}} | ||
نویسنده : علی معموری | نویسنده: علی معموری | ||
منبع: تاریخ پژوهان 1385 شماره 5 | منبع: تاریخ پژوهان 1385 شماره 5 | ||