۸۷٬۷۶۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
</div> | </div> | ||
منبع : دانشنامه ی اسلامی | منبع : [[دانشنامه ی اسلامی]] | ||
== واژه برزخ == | ==واژه برزخ== | ||
برزخ واژهاى عربى از ريشه (ب - ر - ز) و در لغت به معناى حايل بين دو چيز است؛ گويا اين واژه در اصل به معناى پاره زمينى بوده كه بين دو چيز خودنمايى و بروز داشته؛ ولى بعدها اين معنا توسعه يافته و بر هر امر حايل بين دو چيز، برزخ اطلاق گشته است.[۱] برخى معناى اصلى برزخ را حالت ثانوى و جديدى دانستهاند كه بر شىء عارض شده و با حالت پيشين فرق مىكند،[۲] به هر حال در صورت عربى بودن «برزخ» حرف «خ» در آن زايد بوده، بر مبالغه دلالت دارد؛[۳] ولى در صورتى كه آن را معرّب «بَرْزَهْ» بدانيم[۴] كه آن نيز به معناى حاجز و حايل است، حرف مزبور جزو حروف اصلى كلمه خواهد بود. | برزخ واژهاى عربى از ريشه (ب - ر - ز) و در لغت به معناى حايل بين دو چيز است؛ گويا اين واژه در اصل به معناى پاره زمينى بوده كه بين دو چيز خودنمايى و بروز داشته؛ ولى بعدها اين معنا توسعه يافته و بر هر امر حايل بين دو چيز، برزخ اطلاق گشته است.[۱] برخى معناى اصلى برزخ را حالت ثانوى و جديدى دانستهاند كه بر شىء عارض شده و با حالت پيشين فرق مىكند،[۲] به هر حال در صورت عربى بودن «برزخ» حرف «خ» در آن زايد بوده، بر مبالغه دلالت دارد؛[۳] ولى در صورتى كه آن را معرّب «بَرْزَهْ» بدانيم[۴] كه آن نيز به معناى حاجز و حايل است، حرف مزبور جزو حروف اصلى كلمه خواهد بود. | ||
==برزخ در اصطلاح == | ==برزخ در اصطلاح== | ||
واژه برزخ در اصطلاح علماى جغرافيا بر قطعه زمينى كه بين دو نهر يا دو دريا واقع شده يا شبهجزيره و در اصطلاح حكمت اشراق بر جسم[۵] در اصطلاح اهل معرفت بر عالمى كه از نظر مرتبه بين عالم ماده و عالم عقل قرار گرفته و از آن به عالم مثال تعبير مىكنند اطلاق مىگردد. اهل معرفت برزخ را به نزولى و صعودى تقسيم كرده، برزخ نزولى را پيش از دنيا و برزخ صعودى را بعد از آن دانستهاند و نيز صور برزخ صعودى را برخلاف صور برزخ نزولى نتيجه افعالى مىدانند كه در نشئه دنيا گذشته است.[۶] | واژه برزخ در اصطلاح علماى جغرافيا بر قطعه زمينى كه بين دو نهر يا دو دريا واقع شده يا شبهجزيره و در اصطلاح حكمت اشراق بر جسم[۵] در اصطلاح اهل معرفت بر عالمى كه از نظر مرتبه بين عالم ماده و عالم عقل قرار گرفته و از آن به عالم مثال تعبير مىكنند اطلاق مىگردد. اهل معرفت برزخ را به نزولى و صعودى تقسيم كرده، برزخ نزولى را پيش از دنيا و برزخ صعودى را بعد از آن دانستهاند و نيز صور برزخ صعودى را برخلاف صور برزخ نزولى نتيجه افعالى مىدانند كه در نشئه دنيا گذشته است.[۶] | ||
== برزخ در قرآن و روایات == | ==برزخ در قرآن و روایات== | ||
برزخ در اصطلاح قرآن، روايات و مجموعه تعاليم اسلامى به معناى عالم پس از مرگ و حد فاصل بين دنيا و آخرت است. شايد بتوان ادعا كرد كه برزخ بدين معنا نخستين بار، در تعاليم اسلامى و در قرآن استعمال گرديده است. واژه برزخ به معناى مذكور تنها يك بار در قرآن آمده و در آن، حالِ انسانهاى تبهكار و مجرم، هنگام فرارسيدن مرگ و درخواست غيرقابل قبول آنان مبنى بر بازگشت به دنيا و پاسخ آنان به اين كه فراروى ايشان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند، گزارش شده است: «حَتّى اِذا جاءَ اَحَدَهُمُ المَوتُ قالَ رَبِّ ارجِعون × لَعَلّى اَعمَلُ صلِحـًا فيما تَرَكتُ كَلاّ اِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها و مِن ورائِهِم بَرزَخٌ اِلى يَومِ يُبعَثون». (سوره مومنون/23، 99 ـ 100) | برزخ در اصطلاح قرآن، روايات و مجموعه تعاليم اسلامى به معناى عالم پس از مرگ و حد فاصل بين دنيا و آخرت است. شايد بتوان ادعا كرد كه برزخ بدين معنا نخستين بار، در تعاليم اسلامى و در قرآن استعمال گرديده است. واژه برزخ به معناى مذكور تنها يك بار در قرآن آمده و در آن، حالِ انسانهاى تبهكار و مجرم، هنگام فرارسيدن مرگ و درخواست غيرقابل قبول آنان مبنى بر بازگشت به دنيا و پاسخ آنان به اين كه فراروى ايشان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند، گزارش شده است: «حَتّى اِذا جاءَ اَحَدَهُمُ المَوتُ قالَ رَبِّ ارجِعون × لَعَلّى اَعمَلُ صلِحـًا فيما تَرَكتُ كَلاّ اِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها و مِن ورائِهِم بَرزَخٌ اِلى يَومِ يُبعَثون». (سوره مومنون/23، 99 ـ 100) | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
در توضيح اين روايات ـ به گونهاى كه با آنچه گذشت منافات نداشته باشد ـ شايد بتوان گفت: مقصود آن است كه از انسانهاى كامل در ايمان يا كفر، پرسش مىشود تا به سرعت آنان را از برزخ عبور داده، وارد آخرت كنند و انسان هاى متوسط در برزخ رها مىشوند. برخى گفتهاند: در عالم برزخ فقط از مسائلى كه انسان بايد به آنها اعتقاد و ايمان داشته باشد، سؤال مىشود و رسيدگى به ساير مسائل، به قيامت موكول مىگردد.[۱۸] | در توضيح اين روايات ـ به گونهاى كه با آنچه گذشت منافات نداشته باشد ـ شايد بتوان گفت: مقصود آن است كه از انسانهاى كامل در ايمان يا كفر، پرسش مىشود تا به سرعت آنان را از برزخ عبور داده، وارد آخرت كنند و انسان هاى متوسط در برزخ رها مىشوند. برخى گفتهاند: در عالم برزخ فقط از مسائلى كه انسان بايد به آنها اعتقاد و ايمان داشته باشد، سؤال مىشود و رسيدگى به ساير مسائل، به قيامت موكول مىگردد.[۱۸] | ||
== تکامل برزخی == | ==تکامل برزخی== | ||
از ديگر مباحث مربوط به برزخ، تكامل برزخى است. تكامل برزخى از منظر روايات امرى مسلم است؛ مانند ثواب بردن شخصى كه از دنيا رفته از صدقات جاريهاى كه پس از مرگ وى نيز براى ديگران سودمند است؛ نظير ساختن مسجد و باقى گذاردن علم مفيد يا سود بردن از كارهاى نيكى كه ديگران انجام داده و ثوابش را به او هديه مىكنند،[۱۹] از اينرو تكامل برزخى بايد به گونهاى تبيين شود كه با مبانى عقلى نيز ناسازگارى نداشته باشد. | از ديگر مباحث مربوط به برزخ، تكامل برزخى است. تكامل برزخى از منظر روايات امرى مسلم است؛ مانند ثواب بردن شخصى كه از دنيا رفته از صدقات جاريهاى كه پس از مرگ وى نيز براى ديگران سودمند است؛ نظير ساختن مسجد و باقى گذاردن علم مفيد يا سود بردن از كارهاى نيكى كه ديگران انجام داده و ثوابش را به او هديه مىكنند،[۱۹] از اينرو تكامل برزخى بايد به گونهاى تبيين شود كه با مبانى عقلى نيز ناسازگارى نداشته باشد. | ||
== اثبات برزخ == | ==اثبات برزخ== | ||
برخى گفتهاند: اصولا مسئله برزخ ماهيت نقلى دارد و عقل را به آن راهى نيست[۲۰] و بعضى بر اين عقيدهاند كه افزون بر ادله نقلى، دلايل عقلى نيز مىتواند پاداش و كيفر برزخى را ثابت كند.[۲۱] البته تجزيه و تحليل ادله ياد شده نشان مىدهد كه اين ادله بيش از آن كه ضرورت برزخ را ثابت كند امكان آن را ثابت مىكند، در هر حال اين نكته درخور توجه است كه اولين گام براى اثبات برزخ، اثبات حقيقت روح و تجرد نفس و بقاى آن است، از اينرو كسانى كه به سبب جهانبينى مادى خود، همه حقايق موجودات عالم را در ماديات منحصر مىدانند به طور كلى منكر عالم پس از مرگ هستند،[۲۲] افزون بر اين براى اثبات برزخ ممكن است به ادله تجربى و حسّى با استفاده از روش هايى كه مىتوان با ارواح گذشتگان ارتباط برقرار كرد نيز بهره گرفت. اين روشها كه در علمى به نام فراروانشناسى (Parapsychology) طرح مىگردد ثابت مىكند كه براى مردگان، نوعى حيات و ادامه زندگى تحقق دارد كه آن همان برزخ است. | برخى گفتهاند: اصولا مسئله برزخ ماهيت نقلى دارد و عقل را به آن راهى نيست[۲۰] و بعضى بر اين عقيدهاند كه افزون بر ادله نقلى، دلايل عقلى نيز مىتواند پاداش و كيفر برزخى را ثابت كند.[۲۱] البته تجزيه و تحليل ادله ياد شده نشان مىدهد كه اين ادله بيش از آن كه ضرورت برزخ را ثابت كند امكان آن را ثابت مىكند، در هر حال اين نكته درخور توجه است كه اولين گام براى اثبات برزخ، اثبات حقيقت روح و تجرد نفس و بقاى آن است، از اينرو كسانى كه به سبب جهانبينى مادى خود، همه حقايق موجودات عالم را در ماديات منحصر مىدانند به طور كلى منكر عالم پس از مرگ هستند،[۲۲] افزون بر اين براى اثبات برزخ ممكن است به ادله تجربى و حسّى با استفاده از روش هايى كه مىتوان با ارواح گذشتگان ارتباط برقرار كرد نيز بهره گرفت. اين روشها كه در علمى به نام فراروانشناسى (Parapsychology) طرح مىگردد ثابت مىكند كه براى مردگان، نوعى حيات و ادامه زندگى تحقق دارد كه آن همان برزخ است. | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
در احاديث نبوى نيز برخى از آيات بر وقايع برزخ تطبيق شده است؛ از رسول خدا صلى الله عليه و آله ذيل آيه «يُثَبِّتُ اللّهُ الَّذينَ ءامَنوا بِالقَولِ الثّابِت فِىالحَيوةِ الدُنيا وَ فِىالآخِرَة» (سوره ابراهيم/14،27) نقل شده كه اين آيه درباره مردهاى است كه در قبر از او سؤال مىشود.[۵۹] با توجه به همين روايت در مورد اين آيه گفته شده: در قرآن آخرت گاهى به معناى برزخ مىآيد.[۶۰] بسيارى از مفسران ذيل همين آيه مباحث گستردهاى را درباره احوال قبر و برزخ مطرح كردهاند.[۶۱] | در احاديث نبوى نيز برخى از آيات بر وقايع برزخ تطبيق شده است؛ از رسول خدا صلى الله عليه و آله ذيل آيه «يُثَبِّتُ اللّهُ الَّذينَ ءامَنوا بِالقَولِ الثّابِت فِىالحَيوةِ الدُنيا وَ فِىالآخِرَة» (سوره ابراهيم/14،27) نقل شده كه اين آيه درباره مردهاى است كه در قبر از او سؤال مىشود.[۵۹] با توجه به همين روايت در مورد اين آيه گفته شده: در قرآن آخرت گاهى به معناى برزخ مىآيد.[۶۰] بسيارى از مفسران ذيل همين آيه مباحث گستردهاى را درباره احوال قبر و برزخ مطرح كردهاند.[۶۱] | ||
== نفى ادلّه منكران برزخ: == | ==نفى ادلّه منكران برزخ:== | ||
به رغم اثبات برزخ با تمسك به آيات ياد شده، برخى با تمسك به ظاهر بعضى از آيات در وجود عالم برزخ تشكيك كردهاند؛ از جمله آيه «لايَذوقونَ فيهَا المَوتَ اِلاَّ المَوتَةَ الاولى» (سوره دخان/44،56) كه دلالت بر مرگ واحد دارد[۶۲] و ظاهراً مقصود از آن مرگ در دنياست. در جواب اين شبهه گفته شده: «اِلاّ» در آيه استثنا نيست بلكه به معناى «سِوى» بوده و مجموع «اِلاّ» و ما بعد آن بدل از موت است و آيه در صدد نفى مرگى غيرمرگ دنيا يعنى مرگ برزخ است زيرا مرگ دنيا قبلاً تحقق يافته و بازگشت به دنيا و چشيدن دوباره مرگ آن امكان ندارد و مفاد آيه اين است كه در بهشت آخرت هيچ مرگى وجود ندارد؛ نه مرگ دنيا و نه مرگ برزخ.[۶۳] | به رغم اثبات برزخ با تمسك به آيات ياد شده، برخى با تمسك به ظاهر بعضى از آيات در وجود عالم برزخ تشكيك كردهاند؛ از جمله آيه «لايَذوقونَ فيهَا المَوتَ اِلاَّ المَوتَةَ الاولى» (سوره دخان/44،56) كه دلالت بر مرگ واحد دارد[۶۲] و ظاهراً مقصود از آن مرگ در دنياست. در جواب اين شبهه گفته شده: «اِلاّ» در آيه استثنا نيست بلكه به معناى «سِوى» بوده و مجموع «اِلاّ» و ما بعد آن بدل از موت است و آيه در صدد نفى مرگى غيرمرگ دنيا يعنى مرگ برزخ است زيرا مرگ دنيا قبلاً تحقق يافته و بازگشت به دنيا و چشيدن دوباره مرگ آن امكان ندارد و مفاد آيه اين است كه در بهشت آخرت هيچ مرگى وجود ندارد؛ نه مرگ دنيا و نه مرگ برزخ.[۶۳] | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۸: | ||
از ديگر آياتى كه ممكن است براى نفى برزخ به آن استدلال شود. آيات 15 - 16 سوره مومنون است: «ثُمَّاِنَّكُم بَعدَ ذلِكَ لَمَيِّتون × ثُمَّ اِنَّكُم يَومَالقِيمَةِ تُبعَثون»،[۶۸] زيرا در آن سخنى از برزخ بين مرگ و بعث در قيامت به ميان نيامده است. در پاسخ گفته شده: عدم ذكر برزخ در آيه دليلى بر نفى آن نيست و استعمال هاى عرفى نيز اين مطلب را تأييد مىكند.[۶۹] | از ديگر آياتى كه ممكن است براى نفى برزخ به آن استدلال شود. آيات 15 - 16 سوره مومنون است: «ثُمَّاِنَّكُم بَعدَ ذلِكَ لَمَيِّتون × ثُمَّ اِنَّكُم يَومَالقِيمَةِ تُبعَثون»،[۶۸] زيرا در آن سخنى از برزخ بين مرگ و بعث در قيامت به ميان نيامده است. در پاسخ گفته شده: عدم ذكر برزخ در آيه دليلى بر نفى آن نيست و استعمال هاى عرفى نيز اين مطلب را تأييد مىكند.[۶۹] | ||
== ويژگي هاى برزخ == | ==ويژگي هاى برزخ== | ||
1. شباهت به عالم رؤيا: | 1. شباهت به عالم رؤيا: | ||
خط ۱۳۱: | خط ۱۳۱: | ||
== پانویس == | ==پانویس== | ||
مقاييس اللغه، ج1، ص333، «برزخ». | مقاييس اللغه، ج1، ص333، «برزخ». | ||
خط ۲۱۷: | خط ۲۱۷: | ||
== منابع == | ==منابع== | ||
برزخ، حسين ديبا و بخش فلسفه و كلام دائرة المعارف قرآن کریم، دائرة المعارف قرآن کریم، ج5، ص467-477. | برزخ، حسين ديبا و بخش فلسفه و كلام دائرة المعارف قرآن کریم، دائرة المعارف قرآن کریم، ج5، ص467-477. |