۸۷٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'آیه الله' به 'آیتالله') |
جز (جایگزینی متن - 'می دانند' به 'میدانند') |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
زمانی که واژه ی سهو در کنار واژه ی نبی قرار نمیگیرد معنای اصطلاحی مدنظر در این پژوهش را این گونه القا می نماید که ارتکاب اعمالی از حضرت رسول (ص) به صورت خاص و انبیاء به صورت عموم که ناشی از سهو و غفلتشان است کاملا طبیعی می باشد و مصونیت ( عصمت ) ویژه ی آنها فقط از گناهان می باشد . | زمانی که واژه ی سهو در کنار واژه ی نبی قرار نمیگیرد معنای اصطلاحی مدنظر در این پژوهش را این گونه القا می نماید که ارتکاب اعمالی از حضرت رسول (ص) به صورت خاص و انبیاء به صورت عموم که ناشی از سهو و غفلتشان است کاملا طبیعی می باشد و مصونیت ( عصمت ) ویژه ی آنها فقط از گناهان می باشد . | ||
=ادله اختیاری بودن سهو= | =ادله اختیاری بودن سهو= | ||
سید مرتضی در کتاب الصحیح من سیره النبی (ص) سهو و نسیان را از اعمالی | سید مرتضی در کتاب الصحیح من سیره النبی (ص) سهو و نسیان را از اعمالی میدانند که انسان در انجام آن دارای اختیار است و دلایل خود را چنین بیان می کند : | ||
۱ – تلاش مضاعف انسان برای ضابط بودن و حافظ بودن و عدم داشتن نسیان سبب می شود که درصد خطای انسان نیز کمتر شود، در واقع اهتمام زیاد سبب نسیان کمتر می شود . پیامبر (ص) به عنوان اشرف مخلوقات و حافظ ترین و ضابط ترین فرد، تنها هدفشان جلب رضایت الهی بوده است و علاوه بر آن تلاشهای ایشان در راه حفظ دین و احکام الهی نیز موجب فیض و لطف الهی می شود . (( والذین جاهدوا فینا لهدینهم سبلنا )) (( ولینصرن الله من ینصره )) (( ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا )) | ۱ – تلاش مضاعف انسان برای ضابط بودن و حافظ بودن و عدم داشتن نسیان سبب می شود که درصد خطای انسان نیز کمتر شود، در واقع اهتمام زیاد سبب نسیان کمتر می شود . پیامبر (ص) به عنوان اشرف مخلوقات و حافظ ترین و ضابط ترین فرد، تنها هدفشان جلب رضایت الهی بوده است و علاوه بر آن تلاشهای ایشان در راه حفظ دین و احکام الهی نیز موجب فیض و لطف الهی می شود . (( والذین جاهدوا فینا لهدینهم سبلنا )) (( ولینصرن الله من ینصره )) (( ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا )) | ||
۲ – ذکر مواردی که با اجتناب از آنها می توان از نسیان جلوگیری کرد مانند خوردن پنیر و … و در مقابل ذکر مواردی که سبب تقویت حافظه می شود نشاندهنده این امر است که سهو و نسیان از امور اختیاری است . و انسان می تواند اسباب و وسایلی فراهم آورد که هرگز به دام خطا و نسیان نیفتد . کسی که نسبت به اسباب و علل تحقق کاری اختیار داشته باشد، می توان گفت که بر خود آن کار نیز اختیار دارد، زیرا قدرت بر سبب عین قدرت بر مسبب است . | ۲ – ذکر مواردی که با اجتناب از آنها می توان از نسیان جلوگیری کرد مانند خوردن پنیر و … و در مقابل ذکر مواردی که سبب تقویت حافظه می شود نشاندهنده این امر است که سهو و نسیان از امور اختیاری است . و انسان می تواند اسباب و وسایلی فراهم آورد که هرگز به دام خطا و نسیان نیفتد . کسی که نسبت به اسباب و علل تحقق کاری اختیار داشته باشد، می توان گفت که بر خود آن کار نیز اختیار دارد، زیرا قدرت بر سبب عین قدرت بر مسبب است . | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
در مورد هویت ایشان نظرات متعددی وجود دارد که به اختصار اشاره می شود : | در مورد هویت ایشان نظرات متعددی وجود دارد که به اختصار اشاره می شود : | ||
شوشتری : ذوالیدین فردی ناشناخته و مجهول است و در اصول فقهاء نیز هیچ حدیثی از او یاد نشده است . | شوشتری : ذوالیدین فردی ناشناخته و مجهول است و در اصول فقهاء نیز هیچ حدیثی از او یاد نشده است . | ||
علامه الحلی : اخبار وارده از ایشان را به دلیل عدم جواز سهو بر نبی (ص)باطل | علامه الحلی : اخبار وارده از ایشان را به دلیل عدم جواز سهو بر نبی (ص)باطل میدانند و به نقل تاریخی این قضیه پرداخته و امکان رویت او با ابوهریره را رد نموده است به دلیل اینکه او در جنگ بدر شهید شده، در حالی که ابوهریره چندین سال بعد از بدر اسلام آورده است : | ||
خبر ذى الیدین عندنا باطل لان النبی صلى الله علیه وآله لا یجوز علیه السهو مع ان جماعه من أصحاب الحدیث طعنوا فیه لان راویه أبو هریره وکان إسلامه بعد موت ذى الیدین بسنتین فان ذا الیدین قتل یوم بدر وذلک بعد الهجره بسنتین وأسلم أبو هریره بعد الهجره بسبع سنین قال المحتجون به ان المقتول یوم بدر وهو ذوا الشمالین واسمه عبدالله بن عمرو بن فضیله الخزاعى وذوالیدین عاش بعد النبی صلى الله علیه وآله ومات فی ایام معویه وقبره بذى خشب واسمه الخرباق لان عمران بن الحسین روى هذا الحدیث فقال فیه فقام الخرباق فقال اقصرت الصلوه واجیب بان الاوزاعی قال فقام ذوالشمالین فقال اقصرت الصلوه ام نسیت یا رسول الله صلى الله علیه وآله فقال کل ذلک لم یکن وروى انه قال انما أسهو لابین لکم وروى انه قال لم أنس ولم تقصر الصلوه وروى من طریق الخاصه ان ذا الیدین کان یقال له ذا الشمالین عن الصادق ( ع ) .( تذکره الفقهاء، ج ۱، ص ۱۳۰ ) | خبر ذى الیدین عندنا باطل لان النبی صلى الله علیه وآله لا یجوز علیه السهو مع ان جماعه من أصحاب الحدیث طعنوا فیه لان راویه أبو هریره وکان إسلامه بعد موت ذى الیدین بسنتین فان ذا الیدین قتل یوم بدر وذلک بعد الهجره بسنتین وأسلم أبو هریره بعد الهجره بسبع سنین قال المحتجون به ان المقتول یوم بدر وهو ذوا الشمالین واسمه عبدالله بن عمرو بن فضیله الخزاعى وذوالیدین عاش بعد النبی صلى الله علیه وآله ومات فی ایام معویه وقبره بذى خشب واسمه الخرباق لان عمران بن الحسین روى هذا الحدیث فقال فیه فقام الخرباق فقال اقصرت الصلوه واجیب بان الاوزاعی قال فقام ذوالشمالین فقال اقصرت الصلوه ام نسیت یا رسول الله صلى الله علیه وآله فقال کل ذلک لم یکن وروى انه قال انما أسهو لابین لکم وروى انه قال لم أنس ولم تقصر الصلوه وروى من طریق الخاصه ان ذا الیدین کان یقال له ذا الشمالین عن الصادق ( ع ) .( تذکره الفقهاء، ج ۱، ص ۱۳۰ ) | ||
ابن حجر : در توجیه روایاتی که شامل نام ذوالشمالین یا ذوالیدین یا هر دوی آنها می باشد به این نکات اشاره می نماید : | ابن حجر : در توجیه روایاتی که شامل نام ذوالشمالین یا ذوالیدین یا هر دوی آنها می باشد به این نکات اشاره می نماید : | ||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
… عن عبدالله بن مسعود ان النبی صلی الله علیه و سلم صلی الظهر او العصر خمسا ثم سجد سجدتی السهو . ( صنعانی، ص ۳۰۲ ) | … عن عبدالله بن مسعود ان النبی صلی الله علیه و سلم صلی الظهر او العصر خمسا ثم سجد سجدتی السهو . ( صنعانی، ص ۳۰۲ ) | ||
در کتاب فتح الباری در این زمینه به این موارد اشاره شده است : | در کتاب فتح الباری در این زمینه به این موارد اشاره شده است : | ||
در طریق آدم از شعبه تعیین نماز با شک همراه است، در نقل از ابوالولید از شعبه و در طریق ابوسلمه با قاطعیت لفظ ظهر آمده است، در طریق ابوسفیان مولی بن ابی احمد بدون هیچ شکی نماز عصر گفته شده است، در طریق ابن سیرین آمده : اکثر ظنی انها العصر، در طریق دیگری از ابن سیرین از ابوهریره آمده احدی صلاتی العشی که ابوهریره نام برده و ابن سیرین فراموش نموده است، در طریق دیگری از ابن سیرین از ابوهریره آمده شک از جانب ابوهریره می باشد که فراموش کرده است .دلیل این تشتت از جانب ابوهریره در فتح الباری اینگونه آمده که شاید او زمانی یقین داشته نماز عصر بوده و با قاطعیت گفته نماز عصر و گاهی اندیشه نماز ظهر بر او غلبه می یافته و این تفاوت به دلیل اهتمام به ذکر رویدادی است که شامل احکام شرعی می باشد . در ادامه ایشان روایت عمران را بدون اختلاف | در طریق آدم از شعبه تعیین نماز با شک همراه است، در نقل از ابوالولید از شعبه و در طریق ابوسلمه با قاطعیت لفظ ظهر آمده است، در طریق ابوسفیان مولی بن ابی احمد بدون هیچ شکی نماز عصر گفته شده است، در طریق ابن سیرین آمده : اکثر ظنی انها العصر، در طریق دیگری از ابن سیرین از ابوهریره آمده احدی صلاتی العشی که ابوهریره نام برده و ابن سیرین فراموش نموده است، در طریق دیگری از ابن سیرین از ابوهریره آمده شک از جانب ابوهریره می باشد که فراموش کرده است .دلیل این تشتت از جانب ابوهریره در فتح الباری اینگونه آمده که شاید او زمانی یقین داشته نماز عصر بوده و با قاطعیت گفته نماز عصر و گاهی اندیشه نماز ظهر بر او غلبه می یافته و این تفاوت به دلیل اهتمام به ذکر رویدادی است که شامل احکام شرعی می باشد . در ادامه ایشان روایت عمران را بدون اختلاف میدانند که او به نماز عصر اشاره نموده و به این قرینه روایات ابوهریره که نماز عصر را گفته اند ترجیح داده است . ( ابن حجر، فتح الباری، ج۳، ص ۷۷ ) | ||
با توجه به روایات ذکر شده اختلاف نظر در مورد نمازی که در آن سهو رخ داده کاملا مشهود است . علیرغم وجود افراد مشترک در اسناد دیده می شود که گاهی نقلهای متفاوتی از یک فرد در این زمینه وجود دارد از جمله : روایات منقول از ابوهریره که عمده روایات است در تعیین این نماز گاهی با اطمینان کامل نماز ظهر و گاهی نماز عصر و گاهی ظهر یا عصر و … بیان شده است . در مجموعه این روایات نیز از افراد متفاوت این اختلاف وجود دارد که برخی نماز مغرب را مطرح نموده اند . در تعداد رکعات نماز نیز برخی قایل به نقصان در دو رکعت و برخی در یک رکعت از یک نماز چهار رکعتی شده اند و برخی از این روایات که عمدتا منقول از ابن مسعود است قایل به زیادت در رکعات نماز شده اند . این اختلاف نظر نیز از جمله عوامل موثر در رد این روایات می باشد . در توجیه ابن حجر که عامل اصلی این تشت را از جانب ابوهریره اهتمام به بیان مساله شرعی عنوان می کند باید گفت: این تشتت فقط در منقولات ابوهریره وجود ندارد بلکه سایر افرادی که روایات مشابه را ذکر نموده اند نیز دارای این اختلاف اند، آن روایات چگونه قابل توجیه اند و از طرفی چگونه این روایات با اختلافات زیاد راجع به یک مساله قابل جمع اند ؟ ! | با توجه به روایات ذکر شده اختلاف نظر در مورد نمازی که در آن سهو رخ داده کاملا مشهود است . علیرغم وجود افراد مشترک در اسناد دیده می شود که گاهی نقلهای متفاوتی از یک فرد در این زمینه وجود دارد از جمله : روایات منقول از ابوهریره که عمده روایات است در تعیین این نماز گاهی با اطمینان کامل نماز ظهر و گاهی نماز عصر و گاهی ظهر یا عصر و … بیان شده است . در مجموعه این روایات نیز از افراد متفاوت این اختلاف وجود دارد که برخی نماز مغرب را مطرح نموده اند . در تعداد رکعات نماز نیز برخی قایل به نقصان در دو رکعت و برخی در یک رکعت از یک نماز چهار رکعتی شده اند و برخی از این روایات که عمدتا منقول از ابن مسعود است قایل به زیادت در رکعات نماز شده اند . این اختلاف نظر نیز از جمله عوامل موثر در رد این روایات می باشد . در توجیه ابن حجر که عامل اصلی این تشت را از جانب ابوهریره اهتمام به بیان مساله شرعی عنوان می کند باید گفت: این تشتت فقط در منقولات ابوهریره وجود ندارد بلکه سایر افرادی که روایات مشابه را ذکر نموده اند نیز دارای این اختلاف اند، آن روایات چگونه قابل توجیه اند و از طرفی چگونه این روایات با اختلافات زیاد راجع به یک مساله قابل جمع اند ؟ ! | ||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
=توجیه حضرت رسول (ص)= | =توجیه حضرت رسول (ص)= | ||
… قال انما انا بشر اذکر کما تذکرون و انسی کما تنسون . ( ابن حنبل، ج۱ ،ص ۴۲۰) | … قال انما انا بشر اذکر کما تذکرون و انسی کما تنسون . ( ابن حنبل، ج۱ ،ص ۴۲۰) | ||
روایاتی که این توجیه را از جانب حضرت رسول (ص) بیان می کنند، مصلحت این سهو را در چه مطلبی | روایاتی که این توجیه را از جانب حضرت رسول (ص) بیان می کنند، مصلحت این سهو را در چه مطلبی میدانند ؟ آیا فقط این که ایشان فردی مانند سایر مردم اند کفایت از سهو ایشان می کند ؟ این نکته که در آیات الهی هم آمده : (( قل :انما انا بشر مثلکم یوحی الی انما الهکم اله واحد ) ) و تفاوت پیامبر (ص) را با افراد عادی در نزول وحی عنوان نموده است. | ||
با فرض پذیرش توجیهی که سهو حضرت رسول (ص) را بیان احکام شرعی عنوان می کند، ذکر این نکته که ایشان همانند سایر افراد عادی اند چه جایگاهی دارد و آیا در این حال سزاوار نبود که حضرت (ص) توجیه خود را همان بیان احکام شرعی ذکر مینمودند که دلیل قانع کننده ای برای رفتارشان باشد ؟ در هیچ یک از روایات ذکر شده به توجیهی از حانب ایشان مبنی بر بیان شرعی و … اشاره نشده است و توجیه سهو ایشان برای بیان این نکته که ایشان نیز همانند سایر خلقند ادعایی است که برای پذیرشش دلیل قانع کننده ای وجود ندراد . | با فرض پذیرش توجیهی که سهو حضرت رسول (ص) را بیان احکام شرعی عنوان می کند، ذکر این نکته که ایشان همانند سایر افراد عادی اند چه جایگاهی دارد و آیا در این حال سزاوار نبود که حضرت (ص) توجیه خود را همان بیان احکام شرعی ذکر مینمودند که دلیل قانع کننده ای برای رفتارشان باشد ؟ در هیچ یک از روایات ذکر شده به توجیهی از حانب ایشان مبنی بر بیان شرعی و … اشاره نشده است و توجیه سهو ایشان برای بیان این نکته که ایشان نیز همانند سایر خلقند ادعایی است که برای پذیرشش دلیل قانع کننده ای وجود ندراد . | ||