محمدعبده: تفاوت میان نسخه‌ها

۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۵ مارس ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'فرا گرفت' به 'فراگرفت'
جز (جایگزینی متن - 'خواسته ها' به 'خواسته‌ها')
جز (جایگزینی متن - 'فرا گرفت' به 'فراگرفت')
خط ۱۱: خط ۱۱:
گفته مى شود که پدرش در دوران جوانى به خاطر قساوت هاى حاکمان و ظلم آنان، مجبور به فرار شد و در اثناى مسافرت، با مادر محمد عبده در روستاى «جنینه» ازدواج نمود و پس از مدتى به موطن خود روستاى «محله نصر» بازگشت و برخى از اموال از دست رفته اش را باز ستاند. به همین دلیل هنگامى که محمد دیده به جهان گشود، پدرش از لحاظ تمکن مالى در وضع خوبى به سر مى برد و توانست زمینه تعلیم و تربیت محمد را فراهم سازد، در حالى که برادران محمد، امکان تحصیل برایشان مهیا نشد و به کشاورزى پرداختند.  
گفته مى شود که پدرش در دوران جوانى به خاطر قساوت هاى حاکمان و ظلم آنان، مجبور به فرار شد و در اثناى مسافرت، با مادر محمد عبده در روستاى «جنینه» ازدواج نمود و پس از مدتى به موطن خود روستاى «محله نصر» بازگشت و برخى از اموال از دست رفته اش را باز ستاند. به همین دلیل هنگامى که محمد دیده به جهان گشود، پدرش از لحاظ تمکن مالى در وضع خوبى به سر مى برد و توانست زمینه تعلیم و تربیت محمد را فراهم سازد، در حالى که برادران محمد، امکان تحصیل برایشان مهیا نشد و به کشاورزى پرداختند.  
=تحصیلات مقدماتى و بازگشت به وطن=
=تحصیلات مقدماتى و بازگشت به وطن=
محمد ده ساله بود که خواندن و نوشتن را فرا گرفت. سپس به مکتب رفت و نزد یکى از حافظان قرآن، قرائت قرآن را آغاز کرد و پس از دو سال قرآن را حفظ کرد. پدرش که از حفظ قرآن توسط فرزندش بسیار خرسند بود، در سال 1279 ق براى تکمیل قرائت قرآن و تجوید و فراگیرى دیگر علوم دینى، وى را به شهر «طنطا» (واقع در استان غربى مصر) فرستاد تا در «مسجد احمدى» تحصیلات خود را ادامه دهد. آن روزها مسجد احمدى در شهر طنطا مرکز آموزش علوم قرآنى اعم از حفظ، تجوید و تفسیر قرآن بود. برنامه فعالیت هاى فرهنگى این مسجد هر شب بین نماز مغرب و عشا انجام مى شد و هر هفته بعد از نماز جمعه، کلاس تجوید و حفظ قرآن برگزار مى گردید و محصلان این کلاس ها معلمان همین کلاس ها مى شدند.  دایى محمد عبده به نام «شیخ مجاهد» از استادان تجوید مسجد احمدى بود.  
محمد ده ساله بود که خواندن و نوشتن را فراگرفت. سپس به مکتب رفت و نزد یکى از حافظان قرآن، قرائت قرآن را آغاز کرد و پس از دو سال قرآن را حفظ کرد. پدرش که از حفظ قرآن توسط فرزندش بسیار خرسند بود، در سال 1279 ق براى تکمیل قرائت قرآن و تجوید و فراگیرى دیگر علوم دینى، وى را به شهر «طنطا» (واقع در استان غربى مصر) فرستاد تا در «مسجد احمدى» تحصیلات خود را ادامه دهد. آن روزها مسجد احمدى در شهر طنطا مرکز آموزش علوم قرآنى اعم از حفظ، تجوید و تفسیر قرآن بود. برنامه فعالیت هاى فرهنگى این مسجد هر شب بین نماز مغرب و عشا انجام مى شد و هر هفته بعد از نماز جمعه، کلاس تجوید و حفظ قرآن برگزار مى گردید و محصلان این کلاس ها معلمان همین کلاس ها مى شدند.  دایى محمد عبده به نام «شیخ مجاهد» از استادان تجوید مسجد احمدى بود.  
محمد پس از آموزش کامل قرآن و تجوید در سن پانزده سالگى در همان مسجد احمدى شروع به تحصیل ادبیات عرب نمود و فراگیرى کتاب «شرح کفراوى بر اجرویمه» را آغاز کرد. اما به دلیل آن که کتاب هاى آموزشى که در زمینه ادبیات عرب تدریس مى شد خصوصاً کتاب یادشده، از پیچیدگى خاصى برخوردار بود و در تألیف این کتاب، رعایت حال طلاب نوجوان نشده بود، محمد از ادامه تحصیل ناامید شد و قصد بازگشت کرد.  وى پس از این ماجرا، مدت سه ماه در منزل دایى اش پنهان شد تا این که برادر محمد متوجه انصراف او از تحصیل گشت و تلاش هاى او در بازگرداندن محمد به مسجد احمدى نیز فایده اى نداشت. سرانجام محمد لباس و وسایل همراه خود را برداشته و به وطن بازگشت و براى این که تا مدتى ذهن خانواده را از این مطلب دور نگه دارد، تصمیم به ازدواج گرفت و در سال 1282 ق با یکى از دختران روستاى خودش ازدواج نمود.  
محمد پس از آموزش کامل قرآن و تجوید در سن پانزده سالگى در همان مسجد احمدى شروع به تحصیل ادبیات عرب نمود و فراگیرى کتاب «شرح کفراوى بر اجرویمه» را آغاز کرد. اما به دلیل آن که کتاب هاى آموزشى که در زمینه ادبیات عرب تدریس مى شد خصوصاً کتاب یادشده، از پیچیدگى خاصى برخوردار بود و در تألیف این کتاب، رعایت حال طلاب نوجوان نشده بود، محمد از ادامه تحصیل ناامید شد و قصد بازگشت کرد.  وى پس از این ماجرا، مدت سه ماه در منزل دایى اش پنهان شد تا این که برادر محمد متوجه انصراف او از تحصیل گشت و تلاش هاى او در بازگرداندن محمد به مسجد احمدى نیز فایده اى نداشت. سرانجام محمد لباس و وسایل همراه خود را برداشته و به وطن بازگشت و براى این که تا مدتى ذهن خانواده را از این مطلب دور نگه دارد، تصمیم به ازدواج گرفت و در سال 1282 ق با یکى از دختران روستاى خودش ازدواج نمود.  


خط ۲۱: خط ۲۱:


=محمد عبده در دانشگاه الازهر=
=محمد عبده در دانشگاه الازهر=
تاریخ و قدمت این دانشگاه به سال هاى 350ـ360 ق بر مى گردد که در پى فتح مصر توسط چهارمین خلیفه فاطمى (المعی لدین الله / حکومت از 341ـ365ق) و تأسیس شهر قاهره، به دستور او نخستین مسجد این شهر ساخته شد و چون خلفاى فاطمى شیعه بودند آن مسجد را به افتخار نام مبارک حضرت زهرا(علزها السلام)«الازهر» نامزدند. این مسجد تا پایان دوره فاطمیان، مرکز علوم مذهبى شیعیان اسماعیلى بود. از صد سال گذشته تا امروز دانشگاه الازهر، یکى از مراکز مهم آموزشى به شمار مى آید و در سال 1329 ق برترین نهاد آموزشى مصر اعلام شد و مدارس طنطا، دسوق، دمیاط و اسکندریه به تابعیت این دانشگاه درآمدند.  محمد در دانشگاه الازهر علوم تفسیر، فقه، اصول، ادبیات و تاریخ اسلام را فرا گرفت، و چون علوم عقلى در این دانشگاه تدریس نمى شد، براى فراگیرى منطق و فلسفه به محضر «شیخ حسن الطویل» راه یافت و بخشى از فلسفه ابن سینا و منطق ارسطو را نزد او آموخت.  سپس در سال 1287 ق با آمدن «سیدجمال الدزن اسدآبادى» به قاهره، محمد نزد وى آمد و در مجلس درس او حاضر شد.
تاریخ و قدمت این دانشگاه به سال هاى 350ـ360 ق بر مى گردد که در پى فتح مصر توسط چهارمین خلیفه فاطمى (المعی لدین الله / حکومت از 341ـ365ق) و تأسیس شهر قاهره، به دستور او نخستین مسجد این شهر ساخته شد و چون خلفاى فاطمى شیعه بودند آن مسجد را به افتخار نام مبارک حضرت زهرا(علزها السلام)«الازهر» نامزدند. این مسجد تا پایان دوره فاطمیان، مرکز علوم مذهبى شیعیان اسماعیلى بود. از صد سال گذشته تا امروز دانشگاه الازهر، یکى از مراکز مهم آموزشى به شمار مى آید و در سال 1329 ق برترین نهاد آموزشى مصر اعلام شد و مدارس طنطا، دسوق، دمیاط و اسکندریه به تابعیت این دانشگاه درآمدند.  محمد در دانشگاه الازهر علوم تفسیر، فقه، اصول، ادبیات و تاریخ اسلام را فراگرفت، و چون علوم عقلى در این دانشگاه تدریس نمى شد، براى فراگیرى منطق و فلسفه به محضر «شیخ حسن الطویل» راه یافت و بخشى از فلسفه ابن سینا و منطق ارسطو را نزد او آموخت.  سپس در سال 1287 ق با آمدن «سیدجمال الدزن اسدآبادى» به قاهره، محمد نزد وى آمد و در مجلس درس او حاضر شد.
سیدجمال در قاهره و خارج از دانشگاه الازهر، به تدریس علوم عقلى مشغول شد و محمد عبده نخستین شاگردى بود که به وى پیوست. در واقع تأثیرگذارترین فرد بر محمد عبده، این استاد والامقام بود که سال هاى زیادى را با هم بودند و شیخ محمد عبده نزدیک ترین شاگرد سیدجمال بود. محمد به این استاد خود عشق می ورزید و خود را در مقابل او بسیار کوچک مى شمرد. وى در آغاز نامه اى که از بیروت براى سیدجمال در پاریس ارسال کرد با تعبیر «مولاى اعظم» از او یاد نمود. محمد ضمن این که خود در کلاس هاى سید شرکت مى کرد، دیگران را نیز تشویق مى کرد تا در کلاس هاى ریاضیات، فلسفه و کلام سید شرکت کنند.  استادان الازهر و بیشتر طلاب ازهرى، شروع به تهمت زدن به شاگردان سید و شخص محمد عبده کردند و این چنین تصور مى کردند که این علوم باعث سستى عقاید مى شود.  
سیدجمال در قاهره و خارج از دانشگاه الازهر، به تدریس علوم عقلى مشغول شد و محمد عبده نخستین شاگردى بود که به وى پیوست. در واقع تأثیرگذارترین فرد بر محمد عبده، این استاد والامقام بود که سال هاى زیادى را با هم بودند و شیخ محمد عبده نزدیک ترین شاگرد سیدجمال بود. محمد به این استاد خود عشق می ورزید و خود را در مقابل او بسیار کوچک مى شمرد. وى در آغاز نامه اى که از بیروت براى سیدجمال در پاریس ارسال کرد با تعبیر «مولاى اعظم» از او یاد نمود. محمد ضمن این که خود در کلاس هاى سید شرکت مى کرد، دیگران را نیز تشویق مى کرد تا در کلاس هاى ریاضیات، فلسفه و کلام سید شرکت کنند.  استادان الازهر و بیشتر طلاب ازهرى، شروع به تهمت زدن به شاگردان سید و شخص محمد عبده کردند و این چنین تصور مى کردند که این علوم باعث سستى عقاید مى شود.  
به هر حال محمد عبده بیشترین دانش خود را از وقتى که وارد این دانشگاه شد فرا گرفت تا این که به حد کمال رسید. سپس خود به تربیت شاگرد مشغول شد. از مهم ترین شاگردان او «محمدرشید رضا» است که در درس هاى تفسیر محمد عبده شرکت مى کرد و آموخته هایش را در ضمن کتابى به نام تفسیر المنار به رشته تحریر در آورد. از شاگردان دیگر عبده مى توان به کسانى چون «سعد زغلول» (متوفاى 1346ق)، «طه حسین»(متوفاى 1393ق)، «شیخ عبدالقادر مغربى»، «شیخ مصطفى عبدالرزاق» و «شیخ محمد مصطفى مراغى» اشاره کرد. با این که برخى از شاگردان او
به هر حال محمد عبده بیشترین دانش خود را از وقتى که وارد این دانشگاه شد فراگرفت تا این که به حد کمال رسید. سپس خود به تربیت شاگرد مشغول شد. از مهم ترین شاگردان او «محمدرشید رضا» است که در درس هاى تفسیر محمد عبده شرکت مى کرد و آموخته هایش را در ضمن کتابى به نام تفسیر المنار به رشته تحریر در آورد. از شاگردان دیگر عبده مى توان به کسانى چون «سعد زغلول» (متوفاى 1346ق)، «طه حسین»(متوفاى 1393ق)، «شیخ عبدالقادر مغربى»، «شیخ مصطفى عبدالرزاق» و «شیخ محمد مصطفى مراغى» اشاره کرد. با این که برخى از شاگردان او
مانند محمدرشید رضا، روش ناهمسازگرى با تشیع داشته اند ، بعضى دیگر از شاگردان او نظیر محمدمصطفى مراغى از بارزترین مردان مکتب فکرى محمد عبده به شمار آمده و تأثیر زیادى از استاد گرفتند.  
مانند محمدرشید رضا، روش ناهمسازگرى با تشیع داشته اند ، بعضى دیگر از شاگردان او نظیر محمدمصطفى مراغى از بارزترین مردان مکتب فکرى محمد عبده به شمار آمده و تأثیر زیادى از استاد گرفتند.  


خط ۷۰: خط ۷۰:
=غروب زندگى=
=غروب زندگى=
سرانجام پس از یک عمر تلاش علمى و سیاسى، شیخ محمد عبده در ربیع الثانى 1323، در بستر بیمارى قرار گرفت و مریضى او که از ناحیه معده و کبد بود، شدت یافت. وى با نظر پزشکان از بیمارستان قاهره به منطقه خوش آب و هواى اسکندریه انتقال یافت و در منزل برادرش اسقرار یافت. پس از انتشار خبر بیمارى محمد عبده، عده زیادى از بزرگان به عیادتش آمدند و برخى نیز پزشکان متخصصى را براى معالجه او فرستادند. اما مریضى شیخ شدت گرفت و در ساعت پنج بعد از ظهر روز هشتم جمادى الاولى 1323 در سن 56 سالگى به دیار ابدیت شتافت.  
سرانجام پس از یک عمر تلاش علمى و سیاسى، شیخ محمد عبده در ربیع الثانى 1323، در بستر بیمارى قرار گرفت و مریضى او که از ناحیه معده و کبد بود، شدت یافت. وى با نظر پزشکان از بیمارستان قاهره به منطقه خوش آب و هواى اسکندریه انتقال یافت و در منزل برادرش اسقرار یافت. پس از انتشار خبر بیمارى محمد عبده، عده زیادى از بزرگان به عیادتش آمدند و برخى نیز پزشکان متخصصى را براى معالجه او فرستادند. اما مریضى شیخ شدت گرفت و در ساعت پنج بعد از ظهر روز هشتم جمادى الاولى 1323 در سن 56 سالگى به دیار ابدیت شتافت.  
در مراسم تشییع جنازه او که در اسکندریه برگزار شد، استادان، شاگردان، مقامات کشورى و لشگرى مصر، شیوخ الازهر، اعضاى مجلس دیوان قوانین، اعضاى دیوان اوقاف و اقشار مختلف مردم حضور داشتند و پس از این مراسم، پیکر او را به دانشگاه الازهر انتقال دادند و بانگ اذان از مناره هاى شهر قاهره طنین افکن شد. از علما و اساتید الازهر صداى گرزه به گوش نمى رسید اما سکوتى غم افزا همه جا را فرا گرفته بود. پس از اقامه نماز میت، جنازه اش را بار دیگر به اسکندریه انتقال دادند و در مقبره «العفیفى» به خاک سپردند. هم اکنون بر روى قبر این مصلح بزرگ جمله «هو الحى الباقى» حک شده است.
در مراسم تشییع جنازه او که در اسکندریه برگزار شد، استادان، شاگردان، مقامات کشورى و لشگرى مصر، شیوخ الازهر، اعضاى مجلس دیوان قوانین، اعضاى دیوان اوقاف و اقشار مختلف مردم حضور داشتند و پس از این مراسم، پیکر او را به دانشگاه الازهر انتقال دادند و بانگ اذان از مناره هاى شهر قاهره طنین افکن شد. از علما و اساتید الازهر صداى گرزه به گوش نمى رسید اما سکوتى غم افزا همه جا را فراگرفته بود. پس از اقامه نماز میت، جنازه اش را بار دیگر به اسکندریه انتقال دادند و در مقبره «العفیفى» به خاک سپردند. هم اکنون بر روى قبر این مصلح بزرگ جمله «هو الحى الباقى» حک شده است.
=منابع و مآخذ=
=منابع و مآخذ=


Writers، confirmed، مدیران
۸۶٬۳۲۹

ویرایش