پرش به محتوا

شهید ثانی: تفاوت میان نسخه‌ها

۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۵ مارس ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'می آید' به 'می‌آید'
جز (جایگزینی متن - 'بوده اند' به 'بوده‌اند')
جز (جایگزینی متن - 'می آید' به 'می‌آید')
خط ۳۴۷: خط ۳۴۷:
شهید به مأمور گفت: با من باش تا حج کنیم سپس مأموریت خود را انجام بده. پس از انجام مراسم حج با مأمور به روم ([[ترکیه]]) رفت. در میان راه مردی به مأمور برخورد نمود و از وی پرسید این کیست؟ گفت: مردی از علمای شیعه امامیه است که سلطان او را احضار کرده است. مرد مزبور گفت: نمی ترسی که سلطان به واسطه قصوری که در فرمان او نموده ای تو را به قتل رساند. بهتر است او را به قتل رسانی و سر بریده اش را برای سلطان ببری.
شهید به مأمور گفت: با من باش تا حج کنیم سپس مأموریت خود را انجام بده. پس از انجام مراسم حج با مأمور به روم ([[ترکیه]]) رفت. در میان راه مردی به مأمور برخورد نمود و از وی پرسید این کیست؟ گفت: مردی از علمای شیعه امامیه است که سلطان او را احضار کرده است. مرد مزبور گفت: نمی ترسی که سلطان به واسطه قصوری که در فرمان او نموده ای تو را به قتل رساند. بهتر است او را به قتل رسانی و سر بریده اش را برای سلطان ببری.


مأمور هم آن فقیه پاک سرشت را همانجا در کنار دریا به قتل رسانید و سرش را برای سلطان برد. جمعی از ترکمانان که در آن نواحی بودند در آن شب دیدند انواری از آسمان پایین می آید و بالا می‌رود و چون جستجو کردند و بدن بی سر شهید را یافتند بدون این که او را بشناسند در همانجا دفن کردند و قبله ای بر مرقدش بنا نمودند.
مأمور هم آن فقیه پاک سرشت را همانجا در کنار دریا به قتل رسانید و سرش را برای سلطان برد. جمعی از ترکمانان که در آن نواحی بودند در آن شب دیدند انواری از آسمان پایین می‌آید و بالا می‌رود و چون جستجو کردند و بدن بی سر شهید را یافتند بدون این که او را بشناسند در همانجا دفن کردند و قبله ای بر مرقدش بنا نمودند.


وقتی مأمور سربریده شهید را به سلطان نشان داد سلطان خشمگین شد و گفت: من گفتم او را زنده بیاور، تو او را کشتی؟ سپس سید عبدالرحیم عباسی که در سفر شهید به قسطنطنیه در سال 951 با وی ملاقات نموده بود  اصرار ورزید و سلطان مأمور مزبور را به قتل رسانید.
وقتی مأمور سربریده شهید را به سلطان نشان داد سلطان خشمگین شد و گفت: من گفتم او را زنده بیاور، تو او را کشتی؟ سپس سید عبدالرحیم عباسی که در سفر شهید به قسطنطنیه در سال 951 با وی ملاقات نموده بود  اصرار ورزید و سلطان مأمور مزبور را به قتل رسانید.
Writers، confirmed، مدیران
۸۶٬۲۵۵

ویرایش