پرش به محتوا

لبنان: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۹۳ بایت حذف‌شده ،  ‏۳۰ نوامبر ۲۰۲۰
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۰: خط ۳۰:
|-
|-
|چهره های (دینی، سیاسی) شاخص
|چهره های (دینی، سیاسی) شاخص
|     سیدحسن نصرالله | رفیق بهاءالدین حریری | جان قهوه‌چی | جورجی زیدان | سمیر سامی قنطار | عماد مغنیه | میشل سلیمان |  سعدالدین رفیق حریری |  امام موسی صدر | نبیه بری | سید محمد حسین فضل الله | امیل جمیل لحود | محمد نجیب عزمی میقاتی | مارسل خلیفه | میشل عون | سید عباس موسوی | ماهر حمود | احمد الزین | سید شرف الدین عاملی |
| سیدحسن نصرالله |<nowiki>رفیق بهاءالدین حریری | جان قهوه‌چی | جورجی زیدان | سمیر سامی قنطار | عماد مغنیه | میشل سلیمان |  سعدالدین رفیق حریری |  امام موسی صدر | نبیه بری | سید محمد حسین فضل الله | امیل جمیل لحود | محمد نجیب عزمی میقاتی | مارسل خلیفه | میشل عون | سید عباس موسوی | ماهر حمود | احمد الزین | سید شرف الدین عاملی |</nowiki>
|}
|}
</div>
</div>
خط ۴۰۷: خط ۴۰۷:
== تحلیلی بر بازتاب انقلاب اسلامی در لبنان(امتداد حزب الله)
== تحلیلی بر بازتاب انقلاب اسلامی در لبنان(امتداد حزب الله)
پیروزی انقلاب اسلامی ایران نشان داد که اسلام با گذشت زمان،توسعه و مدرنیزاسیون در جوامع، اثرات و بازتاب های پایداری در سطوح منطقه ای ـ جهانی و بین المللی داشته است. قرآن و آیات آن در دنیای پس از انقلاب اسلامی، معنا و مفهوم جدیدی یافت. پیروزی انقلاب اسلامی موجب احیای افکار و اندیشه های اسلامی در سراسر جهان وافزایش روحیه و تقویت بنیادهای فکری گردید. به گونه ای که از حالت تدافعی در آمده و حالت تهاجمی به خود گرفته است. انقلاب اسلامی ایران گفتمان و ذهنیت جدیدی در مسلمانان به وجود آورد. از این روبررسی ابعاد منطقه ای و جهانی انقلاب اسلامی، به ویژه در جهان اسلام که محمل اصلی شعار و پیام انقلاب اسلامی است و در رابطه با دولت ها وملت ها امری مهم تلقی می گردد که از لحاظ آکادمیک نیز به توجه بیشتری نیاز دارد. در این میان، لبنان یکی از مهم ترین و جدی ترین کشورها برای بررسی است که نزدیک ترین رابطه را با جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی داشته است. محدوده زمانی تحقیق از پیروزی انقلاب اسلامی تا زمان حال را در بعد کلی در بر می گیرد.
پیروزی انقلاب اسلامی ایران نشان داد که اسلام با گذشت زمان،توسعه و مدرنیزاسیون در جوامع، اثرات و بازتاب های پایداری در سطوح منطقه ای ـ جهانی و بین المللی داشته است. قرآن و آیات آن در دنیای پس از انقلاب اسلامی، معنا و مفهوم جدیدی یافت. پیروزی انقلاب اسلامی موجب احیای افکار و اندیشه های اسلامی در سراسر جهان وافزایش روحیه و تقویت بنیادهای فکری گردید. به گونه ای که از حالت تدافعی در آمده و حالت تهاجمی به خود گرفته است. انقلاب اسلامی ایران گفتمان و ذهنیت جدیدی در مسلمانان به وجود آورد. از این روبررسی ابعاد منطقه ای و جهانی انقلاب اسلامی، به ویژه در جهان اسلام که محمل اصلی شعار و پیام انقلاب اسلامی است و در رابطه با دولت ها وملت ها امری مهم تلقی می گردد که از لحاظ آکادمیک نیز به توجه بیشتری نیاز دارد. در این میان، لبنان یکی از مهم ترین و جدی ترین کشورها برای بررسی است که نزدیک ترین رابطه را با جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی داشته است. محدوده زمانی تحقیق از پیروزی انقلاب اسلامی تا زمان حال را در بعد کلی در بر می گیرد.
    همچنین پرسش اصلی این است که جنبه ها و ابعاد تأثیر انقلاب اسلامی در لبنان چه بوده و چه روندی را پیموده است ؟ این پژوهش بامفاهیمی چون صدور انقلاب، ایدئولوژی اسلامی، مقاومت و جهان شمولی ارتباط دارد.
 
    فرضیه تحقیق آن است که بیشترین و مؤثرترین تأثیر و باز تاب راانقلاب اسلامی در لبنان بوده است و در سه بخش سیاست، اهداف ووسایل بیشترین همخوانی و نزدیکی را با انقلاب اسلامی در لبنان شاهدیم ؛ به گونه ای که تغییرات در هر یک از این سه بخش در ایران تأثیرات قابل ملاحظه ای در صحنه سیاسی لبنان داشته است.
 
 
همچنین پرسش اصلی این است که جنبه ها و ابعاد تأثیر انقلاب اسلامی در لبنان چه بوده و چه روندی را پیموده است ؟ این پژوهش بامفاهیمی چون صدور انقلاب، ایدئولوژی اسلامی، مقاومت و جهان شمولی ارتباط دارد.
    چارچوب نظری
فرضیه تحقیق آن است که بیشترین و مؤثرترین تأثیر و باز تاب راانقلاب اسلامی در لبنان بوده است و در سه بخش سیاست، اهداف ووسایل بیشترین همخوانی و نزدیکی را با انقلاب اسلامی در لبنان شاهدیم ؛ به گونه ای که تغییرات در هر یک از این سه بخش در ایران تأثیرات قابل ملاحظه ای در صحنه سیاسی لبنان داشته است.
    در چارچوب نظری پژوهش، به صورت تلفیقی از دیدگاه های نظری وروشی مقالات کتاب (انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن) بهره گرفته شده است. اسپوزتیو معتقد است که صدور انقلاب، هدف دوم نظام بوده است (1) و به شکل مستقیم یا الهام بخش عمل کرده است. روح الله رمضانی، سه گانه سیاست، اهداف و وسایل (ابزارها) را در طرح خود به کار برده است (2) که ما نیز ذیل این سه مفهوم، در باره لبنان به بحث خواهیم پرداخت.
 
 
چارچوب نظری
    سیاست
در چارچوب نظری پژوهش، به صورت تلفیقی از دیدگاه های نظری وروشی مقالات کتاب (انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن) بهره گرفته شده است. اسپوزتیو معتقد است که صدور انقلاب، هدف دوم نظام بوده است (1) و به شکل مستقیم یا الهام بخش عمل کرده است. روح الله رمضانی، سه گانه سیاست، اهداف و وسایل (ابزارها) را در طرح خود به کار برده است (2) که ما نیز ذیل این سه مفهوم، در باره لبنان به بحث خواهیم پرداخت.
    صدور انقلاب به مثابه اصلی بنیادی در سیاست خارجی، بازتاب پویایی سیاسی داخلی ایران است. نیروهای مخالف شاه، هم چنان که علیه حاکمیت سرکوبگری همداستان بودند، علیه هم پیمانی عملی شاه با ایالات متحده نیز اتفاق داشتند.
 
    رجایی با توجه به سر مقاله ها، روزنامه و خطبه های نماز جمعه، بر آن است که در نخستین روزهای انقلاب، فکر صدور انقلاب نزد مردم زنده بود؛ اما رمضانی اجرای سیاست صدور انقلاب را پس از بر کناری بنی صدر می داند.(3) سیاست صدور انقلاب ارتباط وثیقی با ایدئولوژی حاکم بر انقلاب دارد. ایدئولوژی ای که حاوی اصول جدی، از جمله تأکید مجددبر اسلام، به مثابه شیوه تمام عیار زندگی، عدم اعتقاد به جدایی دین ازسیاست، اعتقاد به اینکه قدرت مسلمانان نیازمند حاکمیت اسلام است،معرفی دوباره شریعت به مثابه طرح اسلامی جامعه مطلوب، و تمایل به نبرد (جهاد) علیه تمام ناراستی ها، حتی اگر به شهادت منجر شود.
سیاست
    به همین پایه است که بندهایی از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، به مقوله صدور انقلاب پرداخته است.
صدور انقلاب به مثابه اصلی بنیادی در سیاست خارجی، بازتاب پویایی سیاسی داخلی ایران است. نیروهای مخالف شاه، هم چنان که علیه حاکمیت سرکوبگری همداستان بودند، علیه هم پیمانی عملی شاه با ایالات متحده نیز اتفاق داشتند.
    در مقدمه قانون اساسی، انقلاب اسلامی مدلی برای پیروزی همه مستضعفان بر مستکبران دانسته شده و از امت واحد جهانی و نجات ملل محروم سخن می گوید. همچنین در اصل سوم بند 16، از حمایت بی دریغ از مستضعفان جهان و تعهد برادری نسبت به همه مسلمانان سخن به میان آمده است. در اصول 152و 153 نیز بر حمایت از مبارزه حق طلبانه مستضعفان در برابر مستکبران تأکید شده است.(4)
رجایی با توجه به سر مقاله ها، روزنامه و خطبه های نماز جمعه، بر آن است که در نخستین روزهای انقلاب، فکر صدور انقلاب نزد مردم زنده بود؛ اما رمضانی اجرای سیاست صدور انقلاب را پس از بر کناری بنی صدر می داند.(3) سیاست صدور انقلاب ارتباط وثیقی با ایدئولوژی حاکم بر انقلاب دارد. ایدئولوژی ای که حاوی اصول جدی، از جمله تأکید مجددبر اسلام، به مثابه شیوه تمام عیار زندگی، عدم اعتقاد به جدایی دین ازسیاست، اعتقاد به اینکه قدرت مسلمانان نیازمند حاکمیت اسلام است،معرفی دوباره شریعت به مثابه طرح اسلامی جامعه مطلوب، و تمایل به نبرد (جهاد) علیه تمام ناراستی ها، حتی اگر به شهادت منجر شود.
    قانون اساسی ایران، نشانگر وجهه اسلامی سیاست خارجی پویا ومبارزه جویانه ای است که هدف آن اتحاد دنیای اسلام و گسترش حاکمیت خداوند بر روی زمین است.
به همین پایه است که بندهایی از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، به مقوله صدور انقلاب پرداخته است.
    نکته دیگری که در راستای سیاست صدور انقلاب باید بدان توجه شود، این است که امام خمینی (ره) بر غیر فرقه ای بودن و جهانی بودن اسلام تأکید داشتند، از این رو به از بین بردن شکاف شیعه ـ سنی توجه خاصی داشتند.
در مقدمه قانون اساسی، انقلاب اسلامی مدلی برای پیروزی همه مستضعفان بر مستکبران دانسته شده و از امت واحد جهانی و نجات ملل محروم سخن می گوید. همچنین در اصل سوم بند 16، از حمایت بی دریغ از مستضعفان جهان و تعهد برادری نسبت به همه مسلمانان سخن به میان آمده است. در اصول 152و 153 نیز بر حمایت از مبارزه حق طلبانه مستضعفان در برابر مستکبران تأکید شده است.(4)
    وجه دیگر، خصلت احیاگرانه انقلاب بود که نخستین نمونه انقلاب موفق و ملهم از اسلام بود.(5) انقلاب بر آن بود تا ایران را تجربه ای برای تغییر سیاسی و ایدئولوژیک امت جهانی، بر اساس اتحاد تمام مسلمانان قرار دهد. این چنین است که رجایی نیز از میان خصیصه های آرمان گرایی، جهان شمولی، مردمی بودن و ایران گرایی، جهان شمولی اسلامی را نیرومندترین و برانگیزاننده ترین عامل برای صدور انقلاب معرفی می کند.(6)
قانون اساسی ایران، نشانگر وجهه اسلامی سیاست خارجی پویا ومبارزه جویانه ای است که هدف آن اتحاد دنیای اسلام و گسترش حاکمیت خداوند بر روی زمین است.
 
نکته دیگری که در راستای سیاست صدور انقلاب باید بدان توجه شود، این است که امام خمینی (ره) بر غیر فرقه ای بودن و جهانی بودن اسلام تأکید داشتند، از این رو به از بین بردن شکاف شیعه ـ سنی توجه خاصی داشتند.
    اهداف
وجه دیگر، خصلت احیاگرانه انقلاب بود که نخستین نمونه انقلاب موفق و ملهم از اسلام بود.(5) انقلاب بر آن بود تا ایران را تجربه ای برای تغییر سیاسی و ایدئولوژیک امت جهانی، بر اساس اتحاد تمام مسلمانان قرار دهد. این چنین است که رجایی نیز از میان خصیصه های آرمان گرایی، جهان شمولی، مردمی بودن و ایران گرایی، جهان شمولی اسلامی را نیرومندترین و برانگیزاننده ترین عامل برای صدور انقلاب معرفی می کند.(6)
    رمضانی بر آن است که امام خمینی (ره) خواهان عدل جهانی بود واعتقاد داشت که تنها نظم جهانی اسلامی می تواند چنین عدالتی رافراهم آورد.
 
    همچنین امام (ره) بر انگیزه الهی انقلاب در برابر انقلاب های ملهم ازانگیزه های مادی تأکید داشت که این مسئله در نامه 1367/9/11ایشان به گورباچف نمود می یابد.(7) رمضانی بر این پایه، سه هدف اصلی صدور انقلاب را چنین بر می شمارد:
اهداف
    1. در کوتاه مدت این امر وسیله ای برای دفاع از جمهوری اسلامی به رهبری یک فقیه بلند پایه است.
رمضانی بر آن است که امام خمینی (ره) خواهان عدل جهانی بود واعتقاد داشت که تنها نظم جهانی اسلامی می تواند چنین عدالتی رافراهم آورد.
    2. وسیله ای برای تأمین امنیت بین المللی جمهوری اسلامی، به ویژه در خلیج فارس است.
همچنین امام (ره) بر انگیزه الهی انقلاب در برابر انقلاب های ملهم ازانگیزه های مادی تأکید داشت که این مسئله در نامه 1367/9/11ایشان به گورباچف نمود می یابد.(7) رمضانی بر این پایه، سه هدف اصلی صدور انقلاب را چنین بر می شمارد:
    3. در دراز مدت، وسیله ای برای استقرار نهایی نظم جهانی زیر چترعدالت اسلامی است.(8)
1. در کوتاه مدت این امر وسیله ای برای دفاع از جمهوری اسلامی به رهبری یک فقیه بلند پایه است.
 
2. وسیله ای برای تأمین امنیت بین المللی جمهوری اسلامی، به ویژه در خلیج فارس است.
    وسایل (ابزارها و استراتژی ها)
3. در دراز مدت، وسیله ای برای استقرار نهایی نظم جهانی زیر چترعدالت اسلامی است.(8)
    رمضانی از دو مفهوم وسایل قهرآمیز و وسایل مسالمت آمیز بهره می جوید؛(9) در حالی که اسپورتیو از مفهوم تأثیر مستقیم و الهام بخش استفاده می کند که اشتراکات و اختلافاتی با هم دارند که ما از هر دومفهوم پردازی بهره خواهیم برد. رمضانی در میان راه های صدورمسالمت آمیز انقلاب، راهکارهایی را بر می شمارد که محمدی نیز به آنهااشاره دارد:
 
    1. الگوسازی از دو طریق اسلامی کردن نظام و حاکمیت ارزش های اسلامی، و اثبات توانمندی نظام اسلامی در دنیای مدرن.
وسایل (ابزارها و استراتژی ها)
    2. تبلیغ و آگاه سازی که از طریق گفتار، رفتار و توسط رجال،سیاستمداران، علما، محققان داخلی و خارجی و مؤمنان معتقد به انقلاب ظهور می یابد.
رمضانی از دو مفهوم وسایل قهرآمیز و وسایل مسالمت آمیز بهره می جوید؛(9) در حالی که اسپورتیو از مفهوم تأثیر مستقیم و الهام بخش استفاده می کند که اشتراکات و اختلافاتی با هم دارند که ما از هر دومفهوم پردازی بهره خواهیم برد. رمضانی در میان راه های صدورمسالمت آمیز انقلاب، راهکارهایی را بر می شمارد که محمدی نیز به آنهااشاره دارد:
    3. آموزش و ترویج اعتقادات اسلامی انقلابی از طریق کلاس ها،فیلم ها، کتاب ها و...
1. الگوسازی از دو طریق اسلامی کردن نظام و حاکمیت ارزش های اسلامی، و اثبات توانمندی نظام اسلامی در دنیای مدرن.
    4. حمایت از جنبش های آزادیبخش.(10)
2. تبلیغ و آگاه سازی که از طریق گفتار، رفتار و توسط رجال،سیاستمداران، علما، محققان داخلی و خارجی و مؤمنان معتقد به انقلاب ظهور می یابد.
 
3. آموزش و ترویج اعتقادات اسلامی انقلابی از طریق کلاس ها،فیلم ها، کتاب ها و...
    نیم نگاهی به لبنان
4. حمایت از جنبش های آزادیبخش.(10)
    پیش از ورود به اصل بحث باید به صورت اجمالی با لبنان آشنا شویم :
 
    لبنان (11) کشوری کوچک، با مساحتی حدود 10/230 کیلومتر مربع است. از طوایف و فرقه های بسیار متنوعی تشکیل شده که در نتیجه سیاست آن را نیز تابع خود ساخته است و تأثیری اساسی بر مناسبات سیاسی گذاشته است. بر اساس سر شماری سال 1975 ترکیب جمعیتی این کشور را 40 درصد مسیحی، 27 درصد شیعه، 26 درصد اهل تسنن و7 درصد دروز تشکیل می دهد. لبنان 17 فرقه رسمی دارد که شامل 11فرقه مسیحی، پنج فرقه اسلامی، و یهودیان است. قانون اساسی در سال 1926 تدوین شده و تا کنون شش بار اصلاح شده است. بر اساس توافق قانون اساسی، ریاست جمهوری در دست مسیحیان مارونی،نخست وزیر سنی و رئیس مجلس شیعه است.
نیم نگاهی به لبنان
    با توجه به عدم استقرار کامل نهادهای سیاسی، نقش احزاب در لبنان،همواره تعیین کننده بوده است. پس از توافق طائف و با افزایش نسبی قدرت سوریه در صحنه داخلی این کشور، نقش احزاب در این کشورکاهش یافت ؛ اما پس از ترور رفیق حریری، این نقش دوباره تقویت شده است.
پیش از ورود به اصل بحث باید به صورت اجمالی با لبنان آشنا شویم :
 
لبنان (11) کشوری کوچک، با مساحتی حدود 10/230 کیلومتر مربع است. از طوایف و فرقه های بسیار متنوعی تشکیل شده که در نتیجه سیاست آن را نیز تابع خود ساخته است و تأثیری اساسی بر مناسبات سیاسی گذاشته است. بر اساس سر شماری سال 1975 ترکیب جمعیتی این کشور را 40 درصد مسیحی، 27 درصد شیعه، 26 درصد اهل تسنن و7 درصد دروز تشکیل می دهد. لبنان 17 فرقه رسمی دارد که شامل 11فرقه مسیحی، پنج فرقه اسلامی، و یهودیان است. قانون اساسی در سال 1926 تدوین شده و تا کنون شش بار اصلاح شده است. بر اساس توافق قانون اساسی، ریاست جمهوری در دست مسیحیان مارونی،نخست وزیر سنی و رئیس مجلس شیعه است.
    روابط ایران و لبنان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی (12)
با توجه به عدم استقرار کامل نهادهای سیاسی، نقش احزاب در لبنان،همواره تعیین کننده بوده است. پس از توافق طائف و با افزایش نسبی قدرت سوریه در صحنه داخلی این کشور، نقش احزاب در این کشورکاهش یافت ؛ اما پس از ترور رفیق حریری، این نقش دوباره تقویت شده است.
    در زمان حکومت صفویه و در حالی که شیعیان لبنان تحت حکومت سنی مذهب و متعصب عثمانی قرار داشتند، عده ای از علمای جبل عامل به ایران آمدند. ایشان با استقبال صفویان مواجه شده و به همکاری متقابل با حکومت صفوی پرداختند. در دوران معاصر، باعزیمت امام موسی صدر (که اصالتٹ لبنانی بود)، از حوزه علمیه قم به لبنان، رابطه تنگاتنگی میان شیعیان ایران و لبنان برقرار شد. در آن زمان شیعه ضعیف ترین قشر جامعه لبنان بود؛ به گونه ای که بسیاری جوانان شیعه برای رهایی از این وضعیت، جذب احزاب چپ شده بودند.امام موسی صدر، با ایجاد مجلس اعلای شیعیان و اتحاد نسبی میان آنان، بر قدرت شیعیان در صحنه داخلی لبنان افزود. وی در سال 1972تشکیلاتی سیاسی به نام حرکه للمحرومین را به وجود آورد و در سال 1975 شاخه نظامی آن را با عنوان افواج المقاومه اللبنانیه، با نام اختصاری امل تأسیس کرد. این نخستین بار در تاریخ لبنان است که شیعه در چارچوب یک تشکیلات نظامی مستقل و غیر وابسته به دیگران، حضور خود را به اثبات می رساند.
 
 
روابط ایران و لبنان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی (12)
    انقلاب اسلامی و صحنه سیاسی لبنان (13)
در زمان حکومت صفویه و در حالی که شیعیان لبنان تحت حکومت سنی مذهب و متعصب عثمانی قرار داشتند، عده ای از علمای جبل عامل به ایران آمدند. ایشان با استقبال صفویان مواجه شده و به همکاری متقابل با حکومت صفوی پرداختند. در دوران معاصر، باعزیمت امام موسی صدر (که اصالتٹ لبنانی بود)، از حوزه علمیه قم به لبنان، رابطه تنگاتنگی میان شیعیان ایران و لبنان برقرار شد. در آن زمان شیعه ضعیف ترین قشر جامعه لبنان بود؛ به گونه ای که بسیاری جوانان شیعه برای رهایی از این وضعیت، جذب احزاب چپ شده بودند.امام موسی صدر، با ایجاد مجلس اعلای شیعیان و اتحاد نسبی میان آنان، بر قدرت شیعیان در صحنه داخلی لبنان افزود. وی در سال 1972تشکیلاتی سیاسی به نام حرکه للمحرومین را به وجود آورد و در سال 1975 شاخه نظامی آن را با عنوان افواج المقاومه اللبنانیه، با نام اختصاری امل تأسیس کرد. این نخستین بار در تاریخ لبنان است که شیعه در چارچوب یک تشکیلات نظامی مستقل و غیر وابسته به دیگران، حضور خود را به اثبات می رساند.
    بازتاب انقلاب اسلامی ایران در لبنان، غنی ترین و حساس ترین قسمت از تأثیرات جهانی و منطقه ای انقلاب ایران است. باید اذعان کردکه ایران در تلاش برای صدور انقلاب اسلامی و گسترش نفوذ خود،آرایش نیروها را در لبنان، از سال 1982 به این سو تغییر داده است. این امر در پهنه زمینه هایی چند رخ داده است.
 
    فروپاشی اقتصاد لبنان، سر خوردگی از میانه روی سیاسی و افزایش سطح عمومی فقر، تبدیل اسلام به عنوان جایگزین منحصر به فرد وبدیلی انسانی برای جنگ و پناهگاهی برای گریز از اضطراب ها. این گونه است که انقلاب اسلامی ایران توانسته است، به الگو سازی و عینی سازی نمود خود در جامعه لبنان دست زند. در این مقاله در چارچوب نظری پیش گفته، به بررسی این تأثیرات می پردازیم.
انقلاب اسلامی و صحنه سیاسی لبنان (13)
    الف. سیاست ها
بازتاب انقلاب اسلامی ایران در لبنان، غنی ترین و حساس ترین قسمت از تأثیرات جهانی و منطقه ای انقلاب ایران است. باید اذعان کردکه ایران در تلاش برای صدور انقلاب اسلامی و گسترش نفوذ خود،آرایش نیروها را در لبنان، از سال 1982 به این سو تغییر داده است. این امر در پهنه زمینه هایی چند رخ داده است.
    محمل تأثیر انقلاب اسلامی در لبنان به طور طبیعی شیعیان این کشورند. در زمان وقوع پیروزی انقلاب، سازمان امل، مهم ترین حزب شیعیان در عرصه سیاسی لبنان بود. انقلاب اسلامی در جریان امل نقشی دوگانه ایفا کرد. طبیعتٹ پیروزی انقلاب اسلامی ایران برای جنبش امل برانگیزاننده بود. چنان که ریچارد نورتون می نویسد که سقوط شاه ثابت کرد که حکومتی نا مشروع را نباید تحمل کرد.(14)
فروپاشی اقتصاد لبنان، سر خوردگی از میانه روی سیاسی و افزایش سطح عمومی فقر، تبدیل اسلام به عنوان جایگزین منحصر به فرد وبدیلی انسانی برای جنگ و پناهگاهی برای گریز از اضطراب ها. این گونه است که انقلاب اسلامی ایران توانسته است، به الگو سازی و عینی سازی نمود خود در جامعه لبنان دست زند. در این مقاله در چارچوب نظری پیش گفته، به بررسی این تأثیرات می پردازیم.
    جنبش امل به مثابه جنبش شیعی موفق، از جریان پر شور فراهم شده از طریق انقلاب سود برد. به هر حال این جنبش که جنبشی میانه رو ومحافظه کار به حساب می آمد، نمی توانست حامل اندیشه های ایدئولوژیک و پرشور انقلاب اسلامی باشد، از این رو به سرعت دچارانشقاق و ریزش نیرو گردید. هنگامی که (نبیه بری) رهبر جنبش امل،همزمان با اشغال لبنان توسط اسرائیل (1982)، در گردهمایی کمیته نجات ملی که به دعوت الیاس سرکیس، رئیس جمهور وقت لبنان شرکت کرد، سید ابراهیم امین مسئول دفتر جنبش امل در تهران، بابرگزاری کنفرانسی مطبوعاتی به کمیته نجات ملی و شرکت کنندگان درآن حمله کرد و آن را کمیته ای امریکایی نامید. سید حسین موسوی،جانشین رهبر جنبش امل نیز در این زمان به سوی منطقه بقاع به حرکت در آمد و تأسیس جنبش امل اسلامی را در آنجا اعلام کرد که بعدها به حزب الله پیوست.(15) همچنین امل کسانی چون زکریا حمزه،علی محمد الحسینی، مصطفی دیرانی، محمد عباسی، علی جابر، احمدخلیل فقیه و محمد مبارک را اخراج کرد که آنها هم بلافاصله مقاومت مؤمنه را بنیاد نهادند.(16)
الف. سیاست ها
    در این میان مهم ترین جنبش (جنبش حزب الله) که تبلور عینی انقلاب اسلامی در لبنان به شمار می آید. در حالی که رهبران جنبشسید شرف الدیتن امل، علاقه چندانی به گفتمان و ایدئولوژی اسلام گرایی با قرائت انقلاب اسلامی لبنان نشان نمی دادند، جنبش حزب الله که متشکل از اسلام گرایان مبارز بود، به پرشورترین و مطمئن ترین حامل این گفتمان تبدیل شد.(17) شاخصه جهان شمولی، از شاخصه های مطرح درچارچوب نظری بود که از ویژگی های انقلاب اسلامی است و به همان شکل در حزب الله نیز نمود یافته است. حزب الله هنگام تأسیس، دربیانیه ای با عنوان (ما که هستیم و هویت ما چیست ؟) به بروز این شاخصه پرداخته و می نویسد: ما فرزندان حزب الله هستیم که خداوندطلیعه آن را در ایران به پیروزی رساند تا دوباره هسته اولیه دولت اسلامی را در جهان بر پا کند... ما در لبنان یک حزب تشکیلاتی بسته باچارچوب سیاسی گنگ نیستیم، بلکه امتی هستیم که از طریق کمربنداعتقادی و سیاسی نیرومندی به نام اسلام، به مسلمانان سراسر جهان وابسته ایم).(18)
محمل تأثیر انقلاب اسلامی در لبنان به طور طبیعی شیعیان این کشورند. در زمان وقوع پیروزی انقلاب، سازمان امل، مهم ترین حزب شیعیان در عرصه سیاسی لبنان بود. انقلاب اسلامی در جریان امل نقشی دوگانه ایفا کرد. طبیعتٹ پیروزی انقلاب اسلامی ایران برای جنبش امل برانگیزاننده بود. چنان که ریچارد نورتون می نویسد که سقوط شاه ثابت کرد که حکومتی نا مشروع را نباید تحمل کرد.(14)
    خصیصه مشترک دوم انقلاب اسلامی و حزب الله، احیاگری است که سید ابراهیم الامین، سخنگوی حزب الله در دهه هشتاد میلادی، آن راچنین معنا می کند: (صدور انقلاب، به معنای تسلط نظام ایران برملت های منطقه خاورمیانه نیست، بلکه به معنای تجدید حیات اسلامی منطقه است تا آنچه بر این ملت ها مسلط می شود، اسلام باشد).(19)
جنبش امل به مثابه جنبش شیعی موفق، از جریان پر شور فراهم شده از طریق انقلاب سود برد. به هر حال این جنبش که جنبشی میانه رو ومحافظه کار به حساب می آمد، نمی توانست حامل اندیشه های ایدئولوژیک و پرشور انقلاب اسلامی باشد، از این رو به سرعت دچارانشقاق و ریزش نیرو گردید. هنگامی که (نبیه بری) رهبر جنبش امل،همزمان با اشغال لبنان توسط اسرائیل (1982)، در گردهمایی کمیته نجات ملی که به دعوت الیاس سرکیس، رئیس جمهور وقت لبنان شرکت کرد، سید ابراهیم امین مسئول دفتر جنبش امل در تهران، بابرگزاری کنفرانسی مطبوعاتی به کمیته نجات ملی و شرکت کنندگان درآن حمله کرد و آن را کمیته ای امریکایی نامید. سید حسین موسوی،جانشین رهبر جنبش امل نیز در این زمان به سوی منطقه بقاع به حرکت در آمد و تأسیس جنبش امل اسلامی را در آنجا اعلام کرد که بعدها به حزب الله پیوست.(15) همچنین امل کسانی چون زکریا حمزه،علی محمد الحسینی، مصطفی دیرانی، محمد عباسی، علی جابر، احمدخلیل فقیه و محمد مبارک را اخراج کرد که آنها هم بلافاصله مقاومت مؤمنه را بنیاد نهادند.(16)
    ویژگی مشترک سوم عدم تأکید بر گرایشات فرقه ای است. با توجه به تأکید حزب الله بر بنیادها و عناصر شیعی، هیچ گونه تمایلات فرقه گرایانه در اهداف آن به چشم نمی آید، بلکه بیشتر بر امت جهانی اسلام تأکید دارد. ویژگی مشترک دیگر اجرای شریعت اسلامی است.حزب الله در بیانیه تأسیس خود می گوید: (فرهنگ ما بر منابع قرآن،سنت و سیره معصومان و احکام و فتاوای صادره از سوی فقیه مرجع تقلید ما استوار است).(20)
در این میان مهم ترین جنبش (جنبش حزب الله) که تبلور عینی انقلاب اسلامی در لبنان به شمار می آید. در حالی که رهبران جنبشسید شرف الدیتن امل، علاقه چندانی به گفتمان و ایدئولوژی اسلام گرایی با قرائت انقلاب اسلامی لبنان نشان نمی دادند، جنبش حزب الله که متشکل از اسلام گرایان مبارز بود، به پرشورترین و مطمئن ترین حامل این گفتمان تبدیل شد.(17) شاخصه جهان شمولی، از شاخصه های مطرح درچارچوب نظری بود که از ویژگی های انقلاب اسلامی است و به همان شکل در حزب الله نیز نمود یافته است. حزب الله هنگام تأسیس، دربیانیه ای با عنوان (ما که هستیم و هویت ما چیست ؟) به بروز این شاخصه پرداخته و می نویسد: ما فرزندان حزب الله هستیم که خداوندطلیعه آن را در ایران به پیروزی رساند تا دوباره هسته اولیه دولت اسلامی را در جهان بر پا کند... ما در لبنان یک حزب تشکیلاتی بسته باچارچوب سیاسی گنگ نیستیم، بلکه امتی هستیم که از طریق کمربنداعتقادی و سیاسی نیرومندی به نام اسلام، به مسلمانان سراسر جهان وابسته ایم).(18)
    پای فشاری بر عدم جدایی دین از سیاست، خصیصه مشترک دیگراست. سید حسن نصر الله در این باره و الگوگیری از ایران چنین می گوید: (اسلام برای ما دین مسجد و مدرسه و خیابان و دولت ونهادهای آن است. دین قادر به برپایی انقلاب و اقامه دولت است...همان گونه که در ایران ثابت شد که اسلام قادر است، در مشکل ترین شرایط و بدترین تهدیدها، انقلاب بر پا و دولت اقامه کند).(21)
خصیصه مشترک دوم انقلاب اسلامی و حزب الله، احیاگری است که سید ابراهیم الامین، سخنگوی حزب الله در دهه هشتاد میلادی، آن راچنین معنا می کند: (صدور انقلاب، به معنای تسلط نظام ایران برملت های منطقه خاورمیانه نیست، بلکه به معنای تجدید حیات اسلامی منطقه است تا آنچه بر این ملت ها مسلط می شود، اسلام باشد).(19)
    دیگر باور مشترک اعتقاد به ولایت فقیه است. حزب الله همواره برپایبندی نظری و عملی به ولایت فقیه و رهبری مجتهد آگاه پای فشرده است که ممیزه اصلی این جنبش، از دیگر جنبش های اسلامی منطقه ای نیز محسوب می گردد. دیدگاه حزب الله در این باره چنین است که (در خصوص ولایت امر، ما خود را به ولایت مرجعیت رشیدی پایبند می دانیم. ولایت در فقیه جامع الشرایطی که عدالت، اعلمیت،کفایت، آگاهی به مسائل روز، مدیریت، تقوی و سایر صفات لازم در اوتجلی یافته است).
ویژگی مشترک سوم عدم تأکید بر گرایشات فرقه ای است. با توجه به تأکید حزب الله بر بنیادها و عناصر شیعی، هیچ گونه تمایلات فرقه گرایانه در اهداف آن به چشم نمی آید، بلکه بیشتر بر امت جهانی اسلام تأکید دارد. ویژگی مشترک دیگر اجرای شریعت اسلامی است.حزب الله در بیانیه تأسیس خود می گوید: (فرهنگ ما بر منابع قرآن،سنت و سیره معصومان و احکام و فتاوای صادره از سوی فقیه مرجع تقلید ما استوار است).(20)
    حزب الله بر الگوگیری و پیوستگی با امام خمینی (ره) تأکید فراوان دارد. سید حسن نصر الله می گوید: (از نظر ما امام خمینی مرجع دینی،امام و رهبر به تمام معنای کلمه است. ایشان نماد و سمبل انقلاب علیه طاغوت ها، مستکبران و نظام های استبدادی است). سید ابراهیم الامین نیز می گوید: (ما در روند تصمیم گیری سیاسی تنها بر فقیه تکیه داریم. ما از فرامین امام پیروی کرده، به جغرافیا اعتقادی نداریم).(22)
پای فشاری بر عدم جدایی دین از سیاست، خصیصه مشترک دیگراست. سید حسن نصر الله در این باره و الگوگیری از ایران چنین می گوید: (اسلام برای ما دین مسجد و مدرسه و خیابان و دولت ونهادهای آن است. دین قادر به برپایی انقلاب و اقامه دولت است...همان گونه که در ایران ثابت شد که اسلام قادر است، در مشکل ترین شرایط و بدترین تهدیدها، انقلاب بر پا و دولت اقامه کند).(21)
    در بعد دیگر از این قضیه و مشابهت میان انقلاب اسلامی و حزب الله،باید به محوریت روحانیت در عمل سیاسی توجه کرد. جایگاه ویژه روحانیون در حزب الله به نفوذ روز افزون این حزب در میان شیعیان لبنان انجامید. این در حالی است که اساسٹ بخش زیادی از نفوذروحانیون شیعه در لبنان از تأثیراتی است که شیعیان لبنان از انقلاب اسلامی ایران پذیرا شدند. چنان که اسد اللهی بیان می کند، روحانیون شیعه نقش مهم در حزب الله ایفا می کنند.(23)ارتباط میان ولی فقیه وپیروان لبنانی وی و پوشش اعمال و مواضع حزب الله ضمن حفاظت وصیانت از ماهیت اسلامی آن.
دیگر باور مشترک اعتقاد به ولایت فقیه است. حزب الله همواره برپایبندی نظری و عملی به ولایت فقیه و رهبری مجتهد آگاه پای فشرده است که ممیزه اصلی این جنبش، از دیگر جنبش های اسلامی منطقه ای نیز محسوب می گردد. دیدگاه حزب الله در این باره چنین است که (در خصوص ولایت امر، ما خود را به ولایت مرجعیت رشیدی پایبند می دانیم. ولایت در فقیه جامع الشرایطی که عدالت، اعلمیت،کفایت، آگاهی به مسائل روز، مدیریت، تقوی و سایر صفات لازم در اوتجلی یافته است).
    جریانات اسلامی شیعی از بعد دیگری نیز از انقلاب اسلامی تأثیرپذیرفته اند و آن بهره گیری کامل از نمادهای اسلامی است ؛ نمادهایی چون عاشورا، شهادت، امام حسین (ع)، ظهور حضرت مهدی (عج) ومساجد. از دیدگاه حزب الله، انقلاب ایران ایرانی نبود، بلکه مقدمه ای برای ظهور امام زمان (ع) بود.
حزب الله بر الگوگیری و پیوستگی با امام خمینی (ره) تأکید فراوان دارد. سید حسن نصر الله می گوید: (از نظر ما امام خمینی مرجع دینی،امام و رهبر به تمام معنای کلمه است. ایشان نماد و سمبل انقلاب علیه طاغوت ها، مستکبران و نظام های استبدادی است). سید ابراهیم الامین نیز می گوید: (ما در روند تصمیم گیری سیاسی تنها بر فقیه تکیه داریم. ما از فرامین امام پیروی کرده، به جغرافیا اعتقادی نداریم).(22)
    نکته مهم دیگر در زمینه تأثیرپذیری، تأثیر منطقی تحولات وتطورات انقلاب اسلامی بر حزب الله لبنان است. در این باره باید گفت که اگر چه تحولات حزب الله عمدتٹ درون زا است و همان شرایطی که تطورات انقلاب اسلامی را رقم می زند، در باره حزب الله نیز صادق است ؛ اما نمی توان از سهم بالای تحولات انقلاب اسلامی بر حزب الله لبنان فروکاست. حزب الله لبنان در خلال دهه 60 شمسی و 80 میلادی،متأثر از فضای داخلی لبنان و سیاست های ایران، رویکردی کاملا مبارزه جویانه و انقلابی داشت ؛ اما در اواخر دهه 80 میلادی با قبول قطعنامه 598 از سوی ایران و پایان جنگ عراق، و رحلت حضرت امام (ره)فضای جدیدی حاکم گشت. مجموعه تحولات ایران و اوضاع جهانی وداخلی لبنان، حزب الله را به سمت واقع گرایی سوق داد که آثاری بر جای گذاشت. حزب الله که در آغاز با پیمان طائف به شدت مخالفت ورزیده بود، به تدریج از روند مخالفت خود کاست و به همکاری با نظام سیاسی حاصل از پیمان طائف و نخست وزیر آن رفیق حریری پرداخت.(24) درهمین راستا، راهبرد سیاسی را در کنار راهبرد نظامی در دستور کار خودقرار داد که نتیجه آن اصلاح در کادر رهبری و اخراج شیخ صبحی طفیلی از شورای رهبری حزب بود که همچنان بر مواضع رادیکال پای می فشرد.(25)
در بعد دیگر از این قضیه و مشابهت میان انقلاب اسلامی و حزب الله،باید به محوریت روحانیت در عمل سیاسی توجه کرد. جایگاه ویژه روحانیون در حزب الله به نفوذ روز افزون این حزب در میان شیعیان لبنان انجامید. این در حالی است که اساسٹ بخش زیادی از نفوذروحانیون شیعه در لبنان از تأثیراتی است که شیعیان لبنان از انقلاب اسلامی ایران پذیرا شدند. چنان که اسد اللهی بیان می کند، روحانیون شیعه نقش مهم در حزب الله ایفا می کنند.(23)ارتباط میان ولی فقیه وپیروان لبنانی وی و پوشش اعمال و مواضع حزب الله ضمن حفاظت وصیانت از ماهیت اسلامی آن.
    همچنین به آزادی گروگان های خارجی کمک کرد که همراه باشناسایی و به رسمیت شناخته شدن حزب الله از سوی دولت و حفظسلاح در جنوب بود. بدین ترتیب حزب الله به مشارکت در نظام سیاسی لبنان پرداخت.
جریانات اسلامی شیعی از بعد دیگری نیز از انقلاب اسلامی تأثیرپذیرفته اند و آن بهره گیری کامل از نمادهای اسلامی است ؛ نمادهایی چون عاشورا، شهادت، امام حسین (ع)، ظهور حضرت مهدی (عج) ومساجد. از دیدگاه حزب الله، انقلاب ایران ایرانی نبود، بلکه مقدمه ای برای ظهور امام زمان (ع) بود.
    حزب الله که تا پیش از پیمان طائف از سرنگونی نظام سیاسی لبنان وپیوستن آن به یک وطن بزرگ اسلامی سخن می گفت، پس از دهه 60شمسی با توسل به قواعد فقهی اسلامی، نظیر اضطرار و اصل تزاحم، به سمت واقع بینی حرکت کرد. همچنین از ادعای ادامه جنگ پس از عقب نشینی ارتش اسرائیل از جنوب لبنان، به نحو زیرکانه ای دست کشید وآن را به صورت یک آرمان بیان کرد. از سوی دیگر، رهبران حزب الله مقاومت اسلامی را با تفاسیر وطن خواهانه و ملی پیوند دادند تا گستره بیشتری به خود بگیرد.
نکته مهم دیگر در زمینه تأثیرپذیری، تأثیر منطقی تحولات وتطورات انقلاب اسلامی بر حزب الله لبنان است. در این باره باید گفت که اگر چه تحولات حزب الله عمدتٹ درون زا است و همان شرایطی که تطورات انقلاب اسلامی را رقم می زند، در باره حزب الله نیز صادق است ؛ اما نمی توان از سهم بالای تحولات انقلاب اسلامی بر حزب الله لبنان فروکاست. حزب الله لبنان در خلال دهه 60 شمسی و 80 میلادی،متأثر از فضای داخلی لبنان و سیاست های ایران، رویکردی کاملا مبارزه جویانه و انقلابی داشت ؛ اما در اواخر دهه 80 میلادی با قبول قطعنامه 598 از سوی ایران و پایان جنگ عراق، و رحلت حضرت امام (ره)فضای جدیدی حاکم گشت. مجموعه تحولات ایران و اوضاع جهانی وداخلی لبنان، حزب الله را به سمت واقع گرایی سوق داد که آثاری بر جای گذاشت. حزب الله که در آغاز با پیمان طائف به شدت مخالفت ورزیده بود، به تدریج از روند مخالفت خود کاست و به همکاری با نظام سیاسی حاصل از پیمان طائف و نخست وزیر آن رفیق حریری پرداخت.(24) درهمین راستا، راهبرد سیاسی را در کنار راهبرد نظامی در دستور کار خودقرار داد که نتیجه آن اصلاح در کادر رهبری و اخراج شیخ صبحی طفیلی از شورای رهبری حزب بود که همچنان بر مواضع رادیکال پای می فشرد.(25)
    محمد رعد از اعضای شورای سیاسی حزب الله لبنان می گوید:(نگرش رهبری حزب الله واقع گرایانه است و منافع ملی لبنان را مد نظرقرار می دهد... هدف از مقاومت، آزاد سازی خاک لبنان است و پس ازعقب نشینی اسرائیل، به دوران باز سازی نیاز است).
همچنین به آزادی گروگان های خارجی کمک کرد که همراه باشناسایی و به رسمیت شناخته شدن حزب الله از سوی دولت و حفظسلاح در جنوب بود. بدین ترتیب حزب الله به مشارکت در نظام سیاسی لبنان پرداخت.
    تأثیر دیگر تغییر سیاست در ایران آن بود که حزب الله نیز همزمان باایران، سیاسیت درهای باز را به اجرا گذاشت. چنان که به ایجاد رابطه بااهل سنت، مسیحیان و دروزی ها مبادرت ورزید و به مذاکره با احزاب سیاسی مختلف لبنان پرداخت. آن گونه که تجمع از احزاب لبنانی را نیزسامان داد.(26) سید حسن نصر الله نیز پس از اخراج اسرائیل از جنوب لبنان، آن را پیروزی همگان بر شمرد و تمام مردم لبنان را در آن شریک دانست.
حزب الله که تا پیش از پیمان طائف از سرنگونی نظام سیاسی لبنان وپیوستن آن به یک وطن بزرگ اسلامی سخن می گفت، پس از دهه 60شمسی با توسل به قواعد فقهی اسلامی، نظیر اضطرار و اصل تزاحم، به سمت واقع بینی حرکت کرد. همچنین از ادعای ادامه جنگ پس از عقب نشینی ارتش اسرائیل از جنوب لبنان، به نحو زیرکانه ای دست کشید وآن را به صورت یک آرمان بیان کرد. از سوی دیگر، رهبران حزب الله مقاومت اسلامی را با تفاسیر وطن خواهانه و ملی پیوند دادند تا گستره بیشتری به خود بگیرد.
    در بحث نگاه به غرب، حزب الله که در ابتدا به دنبال اخراج نیروهای غربی و مقابله با آنان، حتی در قالب خبرنگار و... بود، در دور جدید به تعدیل این مواضع پرداخت و بیشتر در پی تقابل فرهنگی با غرب بر آمدو به اصلاح رابطه خود با خبرنگاران غربی پرداخت. به ایجاد پایگاه های اینترنتی پیشرفته همت گماشت و رابطه اش را با کشورهای غربی بهبودبخشید. همچنین در حالی که در سال های پیش به کشورهای عربی می تاخت، به بهبود رابطه خود با آنان پرداخت.
محمد رعد از اعضای شورای سیاسی حزب الله لبنان می گوید:(نگرش رهبری حزب الله واقع گرایانه است و منافع ملی لبنان را مد نظرقرار می دهد... هدف از مقاومت، آزاد سازی خاک لبنان است و پس ازعقب نشینی اسرائیل، به دوران باز سازی نیاز است).
 
تأثیر دیگر تغییر سیاست در ایران آن بود که حزب الله نیز همزمان باایران، سیاسیت درهای باز را به اجرا گذاشت. چنان که به ایجاد رابطه بااهل سنت، مسیحیان و دروزی ها مبادرت ورزید و به مذاکره با احزاب سیاسی مختلف لبنان پرداخت. آن گونه که تجمع از احزاب لبنانی را نیزسامان داد.(26) سید حسن نصر الله نیز پس از اخراج اسرائیل از جنوب لبنان، آن را پیروزی همگان بر شمرد و تمام مردم لبنان را در آن شریک دانست.
    ب. اهداف
در بحث نگاه به غرب، حزب الله که در ابتدا به دنبال اخراج نیروهای غربی و مقابله با آنان، حتی در قالب خبرنگار و... بود، در دور جدید به تعدیل این مواضع پرداخت و بیشتر در پی تقابل فرهنگی با غرب بر آمدو به اصلاح رابطه خود با خبرنگاران غربی پرداخت. به ایجاد پایگاه های اینترنتی پیشرفته همت گماشت و رابطه اش را با کشورهای غربی بهبودبخشید. همچنین در حالی که در سال های پیش به کشورهای عربی می تاخت، به بهبود رابطه خود با آنان پرداخت.
    رمضانی در تبیین اهداف صدور انقلاب سه هدف مشخص را برشمرد:دفاع از جمهوری اسلامی به رهبری فقیه، تأمین امنیت بین المللی جمهوری اسلامی به ویژه در خلیج فارس، و استقرار نهایی نظم جهانی زیر چتر عدالت اسلامی.
 
    در ارزیابی تأمین این اهداف در رابطه با لبنان، به نظر می رسد که همانند بخش سیاست ها، در این عرصه نیز یکی از موفق ترین عرصه هالبنان بوده است ؛ اگر چه هزینه هایی برای ایران داشته است ؛ اما فواید آن به مراتب بیشتر بوده است.
ب. اهداف
    در زمینه تأمین هدف نخست می توان گفت که حضور حزب الله درلبنان، به مثابه ایران کوچکی در منطقه عربی است. گروهی که نظرنهایی را در چار چوب ولایت فقیه اتخاذ می کنند و خود را تابع دستورات ولی فقیه می دانند. چنان که پس از رحلت آیت الله العظمی خویی (ره)، درحالی آیت الله سید محمد حسین فضل الله از آیت الله سیستانی حمایت می کرد، حزب الله به ترویج و تبلیغ مرجعیت آیت الله خامنه ای پرداخت،از این رو موفقیت های حزب الله در عرصه سیاسی لبنان، چون اخراج اسرائیل از جنوب لبنان، پیروزی در مبارزات پارلمانی، ایفای نقش مهم در عرصه اجتماعی و سیاسی لبنان، و پیروزی در جنگ 33 روزه، همگی در بالا بردن مشروعیت مواضع نظام و تحکیم موقعیت نظام اسلامی درداخل ایران مؤثر محسوب می شود و اعتماد عمومی را نسبت به سیاست ها و آرمان های مطرح شده توسط نظام جلب می کند و به همگرایی بیشتر مردم با نظام می انجامد. به طور طبیعی ناکامی حزب الله در عرصه لبنان می تواند، اثرات نامطلوب در عرصه سیاسی ایران داشته باشد و سیاست های نظام را به خصوص در عرصه سیاست خارجی با پرسش مواجه سازد.
رمضانی در تبیین اهداف صدور انقلاب سه هدف مشخص را برشمرد:دفاع از جمهوری اسلامی به رهبری فقیه، تأمین امنیت بین المللی جمهوری اسلامی به ویژه در خلیج فارس، و استقرار نهایی نظم جهانی زیر چتر عدالت اسلامی.
    در تأمین هدف دوم نیز حزب الله لبنان، یک سپر دفاعی، خارج ازمرزهای ملی برای ایران به شمار می رود. حضور حزب الله لبنان و دیگرگروه های شیعی چون امل، و گروه های مؤتلف سنی، چون جنبش توحیداسلامی، توان ایران را در پیشبرد اهداف منطقه ای و بین المللی افزایش می دهد و به تقویت مؤتلفان منطقه ای همچون سوریه می انجامد. به ویژه با تثبیت حزب الله در عرصه سیاسی لبنان، با حفظ ابزار مقاومت،عرصه بازیگری و تأثیرگذاری ایران را افزایش داده، از این منظر، موجب ارتقای امنیت، پیرامونی ایران شده است. از سوی دیگر، از آنجا که اسرائیل اساسی ترین دشمن وجودی حاکمیت در ایران محسوب می شودو رقیب ژئوپولتیک و راهبردی ایران نیز هست، مقاومت حزب الله درلبنان، در کنار گروه های مؤثر فلسطینی، و مبارزه با اسرائیل در جنوب لبنان (27) ضربه پذیری ایران را کاهش داده، در مقابل ضربه پذیری اسرائیل را افزایش می دهد. از این رو نفوذ ایران در حزب الله و گروه های شیعیان لبنان، به ابزاری در جهت رفع تهدیدات منطقه ای در خاورمیانه و خلیج فارس تبدیل شده است.
در ارزیابی تأمین این اهداف در رابطه با لبنان، به نظر می رسد که همانند بخش سیاست ها، در این عرصه نیز یکی از موفق ترین عرصه هالبنان بوده است ؛ اگر چه هزینه هایی برای ایران داشته است ؛ اما فواید آن به مراتب بیشتر بوده است.
    آن گونه که باید اذعان کرد که حزب الله در لبنان، خط مقدم امنیت ملی ایران خارج از مرزهای جغرافیایی آن است و بال امنیتی ایران در منطقه به شمار می رود. این مسئله در سال های اخیر با لبنانی تر شدن حزب الله و عمیق تر شدن حضورش در صحنه سیاسی لبنان که با تشویق ایران همراه بوده است، ظهور و جریان بیشتری یافته است.
در زمینه تأمین هدف نخست می توان گفت که حضور حزب الله درلبنان، به مثابه ایران کوچکی در منطقه عربی است. گروهی که نظرنهایی را در چار چوب ولایت فقیه اتخاذ می کنند و خود را تابع دستورات ولی فقیه می دانند. چنان که پس از رحلت آیت الله العظمی خویی (ره)، درحالی آیت الله سید محمد حسین فضل الله از آیت الله سیستانی حمایت می کرد، حزب الله به ترویج و تبلیغ مرجعیت آیت الله خامنه ای پرداخت،از این رو موفقیت های حزب الله در عرصه سیاسی لبنان، چون اخراج اسرائیل از جنوب لبنان، پیروزی در مبارزات پارلمانی، ایفای نقش مهم در عرصه اجتماعی و سیاسی لبنان، و پیروزی در جنگ 33 روزه، همگی در بالا بردن مشروعیت مواضع نظام و تحکیم موقعیت نظام اسلامی درداخل ایران مؤثر محسوب می شود و اعتماد عمومی را نسبت به سیاست ها و آرمان های مطرح شده توسط نظام جلب می کند و به همگرایی بیشتر مردم با نظام می انجامد. به طور طبیعی ناکامی حزب الله در عرصه لبنان می تواند، اثرات نامطلوب در عرصه سیاسی ایران داشته باشد و سیاست های نظام را به خصوص در عرصه سیاست خارجی با پرسش مواجه سازد.
    بنابراین هدف دوم نیز به طور نسبی با تحکیم موقعیت حزب الله درلبنان به ظهور رسیده است. گر چه آسیب ها و چالش هایی فراروی آن وجود دارد که برای مقابله با آن باید از ایرانی شدن حزب الله جلوگیری کرد و بر لبنانی تر شدن آن، ضمن حفظ ارتباط آن با ایران تأکید کرد.چنان که رهبران حزب الله نیز بر لبنانی عمل کردن، ضمن تبعیت ازولایت فقیه تأکید داشته اند.
در تأمین هدف دوم نیز حزب الله لبنان، یک سپر دفاعی، خارج ازمرزهای ملی برای ایران به شمار می رود. حضور حزب الله لبنان و دیگرگروه های شیعی چون امل، و گروه های مؤتلف سنی، چون جنبش توحیداسلامی، توان ایران را در پیشبرد اهداف منطقه ای و بین المللی افزایش می دهد و به تقویت مؤتلفان منطقه ای همچون سوریه می انجامد. به ویژه با تثبیت حزب الله در عرصه سیاسی لبنان، با حفظ ابزار مقاومت،عرصه بازیگری و تأثیرگذاری ایران را افزایش داده، از این منظر، موجب ارتقای امنیت، پیرامونی ایران شده است. از سوی دیگر، از آنجا که اسرائیل اساسی ترین دشمن وجودی حاکمیت در ایران محسوب می شودو رقیب ژئوپولتیک و راهبردی ایران نیز هست، مقاومت حزب الله درلبنان، در کنار گروه های مؤثر فلسطینی، و مبارزه با اسرائیل در جنوب لبنان (27) ضربه پذیری ایران را کاهش داده، در مقابل ضربه پذیری اسرائیل را افزایش می دهد. از این رو نفوذ ایران در حزب الله و گروه های شیعیان لبنان، به ابزاری در جهت رفع تهدیدات منطقه ای در خاورمیانه و خلیج فارس تبدیل شده است.
    اما هدف سوم که استقرار نظم جهانی، زیر چتر عدالت اسلامی است،آرمانی ترین هدف و سخت ترین آنهاست. این هدف با نگاه موعودگرایانه و منجی گرایانه ایدئولوژی اسلامی گره خورده است. این هدف هیچ گاه از سیاست ایران خط نخورده است ؛ گر چه نگاه به آن متفاوت بوده است. آن گونه که امام خمینی (ره) نیز از همان ابتدا به ماهیت استدراجی و تحقق تدریجی آن تأکید کرده بود. در این راستا به نظرمی آید که رائه الگوی موفق از حزب الله، به عنوان جنبش اسلامی ـمیهنی و کار آمد توانسته و می تواند بیش از پیش به دست یابی به سوی این هدف و حرکت به سوی آن تأثیر بگذارد. برای نمونه پس از پیروزی حزب الله در جنگ 33 روزه و با اخراج اسرائیل از جنوب، نقش آفرینی حزب الله لبنان در جهت این هدف و معطوف کردن توجه امت اسلامی وآزادی خواهان جهان بیشتر گریده است.
آن گونه که باید اذعان کرد که حزب الله در لبنان، خط مقدم امنیت ملی ایران خارج از مرزهای جغرافیایی آن است و بال امنیتی ایران در منطقه به شمار می رود. این مسئله در سال های اخیر با لبنانی تر شدن حزب الله و عمیق تر شدن حضورش در صحنه سیاسی لبنان که با تشویق ایران همراه بوده است، ظهور و جریان بیشتری یافته است.
 
بنابراین هدف دوم نیز به طور نسبی با تحکیم موقعیت حزب الله درلبنان به ظهور رسیده است. گر چه آسیب ها و چالش هایی فراروی آن وجود دارد که برای مقابله با آن باید از ایرانی شدن حزب الله جلوگیری کرد و بر لبنانی تر شدن آن، ضمن حفظ ارتباط آن با ایران تأکید کرد.چنان که رهبران حزب الله نیز بر لبنانی عمل کردن، ضمن تبعیت ازولایت فقیه تأکید داشته اند.
    وسایل و استراتژی
اما هدف سوم که استقرار نظم جهانی، زیر چتر عدالت اسلامی است،آرمانی ترین هدف و سخت ترین آنهاست. این هدف با نگاه موعودگرایانه و منجی گرایانه ایدئولوژی اسلامی گره خورده است. این هدف هیچ گاه از سیاست ایران خط نخورده است ؛ گر چه نگاه به آن متفاوت بوده است. آن گونه که امام خمینی (ره) نیز از همان ابتدا به ماهیت استدراجی و تحقق تدریجی آن تأکید کرده بود. در این راستا به نظرمی آید که رائه الگوی موفق از حزب الله، به عنوان جنبش اسلامی ـمیهنی و کار آمد توانسته و می تواند بیش از پیش به دست یابی به سوی این هدف و حرکت به سوی آن تأثیر بگذارد. برای نمونه پس از پیروزی حزب الله در جنگ 33 روزه و با اخراج اسرائیل از جنوب، نقش آفرینی حزب الله لبنان در جهت این هدف و معطوف کردن توجه امت اسلامی وآزادی خواهان جهان بیشتر گریده است.
    در زمینه صدور انقلاب چنان که محمدی نیز بدان اشاره می کند، سه پارادایم در میان انقلابیون ایران وجود داشته است که در طول تاریخ دیپلماسی انقلاب اسلامی، همواره در نوسان و تطور بوده است. افزون برآنکه در هر دوره پارادایم غالبی وجود داشته است. پارادایم نخست برارزش های انقلاب در درون مرزهای ملی و عدم تعرض به محیطپیرامون باور داشته است. پارادایم دوم بر عدم تقید به مرزهای ملی وهدم این مرزها و عدم تعهد به پذیرش قوانین بین المللی تأکید داشته است. پارادایم سوم، به ساختن امت نمونه و سیاست کلی مسالمت آمیز باجهان خارج، ضمن ضربه زدن به منافع استکبار در شرایط مناسب وحفظ مصالح نظام معتقد بوده است. در سال های ابتدایی انقلاب هنگام نخست وزیری مهندس بازرگان، پارادایم نخست بر دولت حاکم بوده است. افزون بر آنکه گروه های قومی خارج از دولت، بر پارادایم دوم و سوم تأکید می کرده اند. دیپلماسی دهه دوم انقلاب، تلفیقی از پارادایم دوم وسوم است که گاه یکی بر دیگری غلبه داشته است. پارادایم سوم را نیزمی توان، به دو استراتژی حفظ محور و رشد محور تقسیم کرد که استراتژی حفظ محور در دوره سوم جنگ تحمیلی و پارادایم رشد محورپس از جنگ پی گیری شده است.
 
    طبیعی است که در پارادایم دوم، تمامی ابزارهای قهرآمیز به کار برده می شود. پارادایم سوم تلفیقی از ابزار قهرآمیز و مسالمت آمیز است ؛ البته استراتژی رشد محور ابزارهای مسالمت آمیز اولویت اساسی دارند.همچنین در نگاهی دیگر، همانند اسپورتیو، می توان به دو گانه تأثیرمستقیم، اعم از فعالیت های سیاسی، دیپلماتیک، مالی و نظامی، وتأثیرات الهام بخش قائل شد. به نظر می رسد که مورد لبنان تنهاموضوعی است که بازتاب انقلاب بر آن، از تمامی شیوه ها و وسایل بهره برده است ؛ بدین معنا که بازتاب انقلاب در لبنان هم مستقیم و هم الهام بخش و برانگیزاننده بوده است ؛ هم از ابزار قهرآمیز و هم از ابزار مسالمت جویانه استفاده شده است. حضور الهام بخش ایران در لبنان درسیاست ها و روش های حزب الله لبنان تبلور یافته است. همچنین انقلاب اسلامی در ایدئولوژی جنبش توحید به رهبری شیخ سعیدشعبان که یک جنبش اسلام گرای سنی است، تأثیر عمیق داشته است.چنان که بر روحانیونی چون سید محمد حسین فضل الله نیز تأثیر داشته است. حضور مستقیم ایران در صحنه لبنان به سال 1361 و هنگام اشغال لبنان توسط اسرائیل باز می گردد. این حضور نخستین نقطه تماس مستقیم میان انقلاب اسلامی ایران و یک طایفه شیعه مذهب درجهان عرب به شمار می رود. بنابر نظر یکی از پژوهشگران، ایران ازطریق حضور در لبنان، می توانست در زمینه گسترش مرزهای تنگ ژئوپولتیکی جنگ با عراق و نیز در خصوص دستیابی و اثر گذاری برگروه های بیشتری در جهان عرب امیدوارانه قدم بردارد. از جلوه های دیگر حضور مستقیم ایران، باید به کمک های آموزشی در ابعاد نظامی،فرهنگی، سیاسی، بهداشتی و فنی به نیروهای مبارز لبنانی اشاره کرد.همچنین سفارت ایران در آن سال ها، مرکز حمایت و پشتیبانی ازنیروهای مبارز ضد اسرائیلی و امریکایی بود که به حملات علیه آنهاانجامید. در بعد مالی، تورتون از متوسط ماهانه 10 میلیون دلار و سپس کاهش آن به یک میلیون دلار در سال گزارش می دهد.(28)
وسایل و استراتژی
    حضور عمرانی ایران نیز قابل توجه است و جهاد سازندگی، فعالیت گسترده ای را در لبنان آغاز کرد که هم اکنون نیز ادامه دارد. کمیته امداد وبنیاد شهید نیز، از جمله بنیادهای فعال در عرصه لبنان به شمار می آیندکه خانواده ها را تحت پوشش گرفته اند. افزون بر آنکه نمی توان ازگزارش های مبتنی بر ارسال سلاح از سوی ایران برای حزب الله چشم پوشید.
در زمینه صدور انقلاب چنان که محمدی نیز بدان اشاره می کند، سه پارادایم در میان انقلابیون ایران وجود داشته است که در طول تاریخ دیپلماسی انقلاب اسلامی، همواره در نوسان و تطور بوده است. افزون برآنکه در هر دوره پارادایم غالبی وجود داشته است. پارادایم نخست برارزش های انقلاب در درون مرزهای ملی و عدم تعرض به محیطپیرامون باور داشته است. پارادایم دوم بر عدم تقید به مرزهای ملی وهدم این مرزها و عدم تعهد به پذیرش قوانین بین المللی تأکید داشته است. پارادایم سوم، به ساختن امت نمونه و سیاست کلی مسالمت آمیز باجهان خارج، ضمن ضربه زدن به منافع استکبار در شرایط مناسب وحفظ مصالح نظام معتقد بوده است. در سال های ابتدایی انقلاب هنگام نخست وزیری مهندس بازرگان، پارادایم نخست بر دولت حاکم بوده است. افزون بر آنکه گروه های قومی خارج از دولت، بر پارادایم دوم و سوم تأکید می کرده اند. دیپلماسی دهه دوم انقلاب، تلفیقی از پارادایم دوم وسوم است که گاه یکی بر دیگری غلبه داشته است. پارادایم سوم را نیزمی توان، به دو استراتژی حفظ محور و رشد محور تقسیم کرد که استراتژی حفظ محور در دوره سوم جنگ تحمیلی و پارادایم رشد محورپس از جنگ پی گیری شده است.
    این گونه است که ایران از ابزار و روش های قهرآمیز و مسالمت آمیز درلبنان بهره برده است. از دیگر سو، حزب الله نیز بر پایه همان پارادایم ایران، شیوه ها و وسایل را به کار گرفته است. در دهه 80 میلادی،روش های حزب الله، روش های قهرآمیز و مبارزه جویانه و آشتی ناپذیر براساس پارادایم غالب در ایران بود؛ اما در دهه دوم انقلاب اسلامی و ازاواخر دهه 80 با تغییر پارادایم ایران، روش های حزب الله نیز به تدریج دچار تحول گشت. جناح رادیکال به رهبری شیخ صبحی طفیلی منزوی شد و گروگانگیری تکرار نشد. خشونت محکوم گردید و بر تعامل با دیگرفرقه ها و گروه ها تأکید شد. در این برهه ادبیات تبلیغات حزب الله نیزدچار تغییر گردید. تلویزیون المنار و رادیو النور تأسیس شد و به تدریج ادبیات جدیدی در آنها راه یافت که فراگیرتر بود و شعارها وجهه میهنی تری یافت.(29) مفاهیمی چون (کلنا للوطن) و (کلنامقاومه)(30) همین تلاش را نشان می دهند. در صحنه سیاسی روش اتئلاف را پیش گرفت و به ائتلاف های انتخاباتی با احزابی چون امل،حزب کمونیست و احزاب دیگر پرداخت و از همین راه، وارد مصالحه ومذاکره با آنان شد.(31) چنانچه همین ائتلاف ها به پیروزی حزب الله منجر شد.
طبیعی است که در پارادایم دوم، تمامی ابزارهای قهرآمیز به کار برده می شود. پارادایم سوم تلفیقی از ابزار قهرآمیز و مسالمت آمیز است ؛ البته استراتژی رشد محور ابزارهای مسالمت آمیز اولویت اساسی دارند.همچنین در نگاهی دیگر، همانند اسپورتیو، می توان به دو گانه تأثیرمستقیم، اعم از فعالیت های سیاسی، دیپلماتیک، مالی و نظامی، وتأثیرات الهام بخش قائل شد. به نظر می رسد که مورد لبنان تنهاموضوعی است که بازتاب انقلاب بر آن، از تمامی شیوه ها و وسایل بهره برده است ؛ بدین معنا که بازتاب انقلاب در لبنان هم مستقیم و هم الهام بخش و برانگیزاننده بوده است ؛ هم از ابزار قهرآمیز و هم از ابزار مسالمت جویانه استفاده شده است. حضور الهام بخش ایران در لبنان درسیاست ها و روش های حزب الله لبنان تبلور یافته است. همچنین انقلاب اسلامی در ایدئولوژی جنبش توحید به رهبری شیخ سعیدشعبان که یک جنبش اسلام گرای سنی است، تأثیر عمیق داشته است.چنان که بر روحانیونی چون سید محمد حسین فضل الله نیز تأثیر داشته است. حضور مستقیم ایران در صحنه لبنان به سال 1361 و هنگام اشغال لبنان توسط اسرائیل باز می گردد. این حضور نخستین نقطه تماس مستقیم میان انقلاب اسلامی ایران و یک طایفه شیعه مذهب درجهان عرب به شمار می رود. بنابر نظر یکی از پژوهشگران، ایران ازطریق حضور در لبنان، می توانست در زمینه گسترش مرزهای تنگ ژئوپولتیکی جنگ با عراق و نیز در خصوص دستیابی و اثر گذاری برگروه های بیشتری در جهان عرب امیدوارانه قدم بردارد. از جلوه های دیگر حضور مستقیم ایران، باید به کمک های آموزشی در ابعاد نظامی،فرهنگی، سیاسی، بهداشتی و فنی به نیروهای مبارز لبنانی اشاره کرد.همچنین سفارت ایران در آن سال ها، مرکز حمایت و پشتیبانی ازنیروهای مبارز ضد اسرائیلی و امریکایی بود که به حملات علیه آنهاانجامید. در بعد مالی، تورتون از متوسط ماهانه 10 میلیون دلار و سپس کاهش آن به یک میلیون دلار در سال گزارش می دهد.(28)
    شیخ نعیم قاسم اعلام کرد: امکان ائتلاف با تمام احزابی که با اسرائیل ارتباط ندارند وجود دارد.(32) همچنان که حزب الله به مشارکت درفعالیت های سندیکایی شوراهای شهر و روستا وارد شد؛(33) اما وجه دیگر حضور ایران، در صحنه دیپلماتیک بوده است که در برقراری تماس میان حزب الله با دولت لبنان و دولت های عربی منطقه پایان دادن به درگیری های امل و حزب الله با همکاری سوریه، توافق میان شیخ سعید شعبان و سوریه تبلور یافته است.(34) این تلاش ها هم حضور نیروهای معتقد به انقلاب اسلامی ایران را در لبنان تحکیم کرده است و هم در حمایت از نظام سیاسی لبنان بوده است.
حضور عمرانی ایران نیز قابل توجه است و جهاد سازندگی، فعالیت گسترده ای را در لبنان آغاز کرد که هم اکنون نیز ادامه دارد. کمیته امداد وبنیاد شهید نیز، از جمله بنیادهای فعال در عرصه لبنان به شمار می آیندکه خانواده ها را تحت پوشش گرفته اند. افزون بر آنکه نمی توان ازگزارش های مبتنی بر ارسال سلاح از سوی ایران برای حزب الله چشم پوشید.
 
این گونه است که ایران از ابزار و روش های قهرآمیز و مسالمت آمیز درلبنان بهره برده است. از دیگر سو، حزب الله نیز بر پایه همان پارادایم ایران، شیوه ها و وسایل را به کار گرفته است. در دهه 80 میلادی،روش های حزب الله، روش های قهرآمیز و مبارزه جویانه و آشتی ناپذیر براساس پارادایم غالب در ایران بود؛ اما در دهه دوم انقلاب اسلامی و ازاواخر دهه 80 با تغییر پارادایم ایران، روش های حزب الله نیز به تدریج دچار تحول گشت. جناح رادیکال به رهبری شیخ صبحی طفیلی منزوی شد و گروگانگیری تکرار نشد. خشونت محکوم گردید و بر تعامل با دیگرفرقه ها و گروه ها تأکید شد. در این برهه ادبیات تبلیغات حزب الله نیزدچار تغییر گردید. تلویزیون المنار و رادیو النور تأسیس شد و به تدریج ادبیات جدیدی در آنها راه یافت که فراگیرتر بود و شعارها وجهه میهنی تری یافت.(29) مفاهیمی چون (کلنا للوطن) و (کلنامقاومه)(30) همین تلاش را نشان می دهند. در صحنه سیاسی روش اتئلاف را پیش گرفت و به ائتلاف های انتخاباتی با احزابی چون امل،حزب کمونیست و احزاب دیگر پرداخت و از همین راه، وارد مصالحه ومذاکره با آنان شد.(31) چنانچه همین ائتلاف ها به پیروزی حزب الله منجر شد.
    خلاصه و نتیجه گیری
شیخ نعیم قاسم اعلام کرد: امکان ائتلاف با تمام احزابی که با اسرائیل ارتباط ندارند وجود دارد.(32) همچنان که حزب الله به مشارکت درفعالیت های سندیکایی شوراهای شهر و روستا وارد شد؛(33) اما وجه دیگر حضور ایران، در صحنه دیپلماتیک بوده است که در برقراری تماس میان حزب الله با دولت لبنان و دولت های عربی منطقه پایان دادن به درگیری های امل و حزب الله با همکاری سوریه، توافق میان شیخ سعید شعبان و سوریه تبلور یافته است.(34) این تلاش ها هم حضور نیروهای معتقد به انقلاب اسلامی ایران را در لبنان تحکیم کرده است و هم در حمایت از نظام سیاسی لبنان بوده است.
    پژوهش حاضر، به ارزیابی بازتاب انقلاب اسلامی در لبنان، ذیل سه مفهوم سیاست، اهداف و وسایل می پردازد. مفهوم سیاست صدورانقلاب در جنبه های نرم افزاری را بیشتر مد نظر دارد و با ایدئولوژی پیوندیافته است. بر این اساس، شاهد حضور جدی ایدئولوژی انقلاب اسلامی در صحنه سیاسی لبنان که در جنبش حزب الله تبلور یافته هستیم.ولایت فقیه، همگرایی امت اسلامی، رهایی بخشی اسلام، جهان شمولی، وحدت، احیاگری، عدم جدایی دین از سیاست از جلوه های مشترک این ایدئولوژی در ایران و حزب الله لبنان است.
 
    همچنین بازتاب انقلاب اسلامی در لبنان، اهداف سه گانه ای را برای انقلاب و جمهوری اسلامی، به طور نسبی تأمین می کند. دفاع ازجمهوری اسلامی به رهبری فقیه، تأمین امنیت بین المللی جمهوری اسلامی و استقرار نهایی نظم جهانی زیر چتر عدالت اسلامی، اگر چه تأمین این اهداف، به طور طبیعی هزینه هایی را بر ایران تحمیل کرده است. ذیل مفهوم وسایل و استراتژی نیز مقاله بر آن است که تأثیر ایران در لبنان، هم الهام بخش و هم مستقیم بوده است. هم از وسایل مسالمت آمیز و هم از ابزار قهرآمیز بهره برده است. به گونه ای که شایدتنها موردی است که تمام این وسایل به نحو نسبتا موفقیت آمیزی تجمیع شده است و در مجموع توان سیاسی ـ امنیتی جمهوری اسلامی را افزایش داده است. نکته دیگری که مقاله، در صدد تبیین آن است،موضوع تأثیر تغییر پارادایم در ایران بر مسائل لبنان و رویکردهای جنبش حزب الله است ؛ اگر چه تغییرات در حزب الله را عمدتا بایددرون زا دانست ؛ اما تغییرات در ایران، به مثابه منبع الهام بخش و عامل پشتیبانی کننده و تأثیرات آن بر سیاست های حزب الله غیر قابل انکاراست. بر این پایه در دهه اول انقلاب اسلامی که سیاست خارجی ایران بسط محور و حفظ محور بوده است، در صحنه سیاسی لبنان و استراتژی حزب الله هم به صورت سیاست های مخالفت با نظم سیاسی موجودلبنان و مخالفت با دولت و استفاده از ابزارهای قهرآمیز تبلور داشته است.اما پس از سال 68 و تغییر استراتژی ایران به تدریج شاهد تأثیر این تغییر در حزب الله نیز هستیم ؛ به گونه ای که شاهد سیاست درهای بازهمگرایی بیشتر با احزاب لبنانی، پذیرش ساخت دولت، و کاهش تنش ها با آن و استفاده از وسائل مسالمت آمیز توسط جنبش حزب اللهیم.
خلاصه و نتیجه گیری
    نکته سوم که مقاله بدان اهتمام دارد، موضوع هویت جنبش حزب الله است. مقاله بر آن است که حزب الله دارای سه ضلع هویتی است : لبنانی بودن، اسلامی بودن و الهام گیری از انقلاب اسلامی ایران و ضدصهیونیستی بودن. بنابراین حفظ هر کدام از این سه ضلع و هر کدام آن نقش تعیین کننده ای در پایداری این جنبش در آینده دارد. هنر مندی حزب الله آن است که بتواند ترکیب خوبی از این عناصر را حفظ کند تا درصحنه سیاسی لبنان، بازیگر پرقدرت و پر نفوذی به شمار آید.
پژوهش حاضر، به ارزیابی بازتاب انقلاب اسلامی در لبنان، ذیل سه مفهوم سیاست، اهداف و وسایل می پردازد. مفهوم سیاست صدورانقلاب در جنبه های نرم افزاری را بیشتر مد نظر دارد و با ایدئولوژی پیوندیافته است. بر این اساس، شاهد حضور جدی ایدئولوژی انقلاب اسلامی در صحنه سیاسی لبنان که در جنبش حزب الله تبلور یافته هستیم.ولایت فقیه، همگرایی امت اسلامی، رهایی بخشی اسلام، جهان شمولی، وحدت، احیاگری، عدم جدایی دین از سیاست از جلوه های مشترک این ایدئولوژی در ایران و حزب الله لبنان است.
 
همچنین بازتاب انقلاب اسلامی در لبنان، اهداف سه گانه ای را برای انقلاب و جمهوری اسلامی، به طور نسبی تأمین می کند. دفاع ازجمهوری اسلامی به رهبری فقیه، تأمین امنیت بین المللی جمهوری اسلامی و استقرار نهایی نظم جهانی زیر چتر عدالت اسلامی، اگر چه تأمین این اهداف، به طور طبیعی هزینه هایی را بر ایران تحمیل کرده است. ذیل مفهوم وسایل و استراتژی نیز مقاله بر آن است که تأثیر ایران در لبنان، هم الهام بخش و هم مستقیم بوده است. هم از وسایل مسالمت آمیز و هم از ابزار قهرآمیز بهره برده است. به گونه ای که شایدتنها موردی است که تمام این وسایل به نحو نسبتا موفقیت آمیزی تجمیع شده است و در مجموع توان سیاسی ـ امنیتی جمهوری اسلامی را افزایش داده است. نکته دیگری که مقاله، در صدد تبیین آن است،موضوع تأثیر تغییر پارادایم در ایران بر مسائل لبنان و رویکردهای جنبش حزب الله است ؛ اگر چه تغییرات در حزب الله را عمدتا بایددرون زا دانست ؛ اما تغییرات در ایران، به مثابه منبع الهام بخش و عامل پشتیبانی کننده و تأثیرات آن بر سیاست های حزب الله غیر قابل انکاراست. بر این پایه در دهه اول انقلاب اسلامی که سیاست خارجی ایران بسط محور و حفظ محور بوده است، در صحنه سیاسی لبنان و استراتژی حزب الله هم به صورت سیاست های مخالفت با نظم سیاسی موجودلبنان و مخالفت با دولت و استفاده از ابزارهای قهرآمیز تبلور داشته است.اما پس از سال 68 و تغییر استراتژی ایران به تدریج شاهد تأثیر این تغییر در حزب الله نیز هستیم ؛ به گونه ای که شاهد سیاست درهای بازهمگرایی بیشتر با احزاب لبنانی، پذیرش ساخت دولت، و کاهش تنش ها با آن و استفاده از وسائل مسالمت آمیز توسط جنبش حزب اللهیم.
    پی نوشت ها:
نکته سوم که مقاله بدان اهتمام دارد، موضوع هویت جنبش حزب الله است. مقاله بر آن است که حزب الله دارای سه ضلع هویتی است : لبنانی بودن، اسلامی بودن و الهام گیری از انقلاب اسلامی ایران و ضدصهیونیستی بودن. بنابراین حفظ هر کدام از این سه ضلع و هر کدام آن نقش تعیین کننده ای در پایداری این جنبش در آینده دارد. هنر مندی حزب الله آن است که بتواند ترکیب خوبی از این عناصر را حفظ کند تا درصحنه سیاسی لبنان، بازیگر پرقدرت و پر نفوذی به شمار آید.
    .1 انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، جان.ال. اسپوزیتو، مترجم، محسن میرشانه چی، تهران مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1382، ص 17.
 
    .2 همان، ص 55.
پی نوشت ها:
    .3 انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، رمضانی، ص 56.
.1 انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، جان.ال. اسپوزیتو، مترجم، محسن میرشانه چی، تهران مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1382، ص 17.
    .4 انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، جان.ال. اسپوزیتو، مترجم، محسن میرشانه چی، تهران مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1382، ص 48.
.2 همان، ص 55.
    .5 بازتاب انقلاب اسلامی، منوچهر محمدی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ص 81.
.3 انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، رمضانی، ص 56.
    .6 انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ص 86.
.4 انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، جان.ال. اسپوزیتو، مترجم، محسن میرشانه چی، تهران مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1382، ص 48.
    .7 همان، ص 63.
.5 بازتاب انقلاب اسلامی، منوچهر محمدی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ص 81.
    .8 همان،ص 65.
.6 انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ص 86.
    .9 همان، ص 66ـ67.
.7 همان، ص 63.
    .10 همان، ص 72ـ69؛ بازتاب جهانی انقلاب اسلامی، ص 72.
.8 همان،ص 65.
    .11 ر.ک : تاریخ لبنان، ژاک نانته، ترجمه اسد الله علوی، مشهد، بیناد پژوهش های اسلامی، 1379؛ تاریخ لبنان، فیلیت حتی، ترجمه انیس فریحه، بیرون، بی تا؛ تاریخ لبنان الحدیث، کمال الصلیبی، بیروت دارالمزمار، 1991م.
.9 همان، ص 66ـ67.
    .12 ر.ک : التأسیس لتاریخ الشیعه فی لبنان و سوریه، جعفر المهارج، بیروت، دارالملاک 1992م ؛ مسلیمن شیعه در لبنان، میرابوالفتح دعوتی، تهران، بعثت، بی تا؛ فصول من تاریخ الشیعه فی لبنان، علی المزین، بیروت، دارالفکر الحدیث، 2001م ؛ نحو تاریخ فکری سیاسی لشیعه لبنان، حسن خلیل غریب، بیروت دارالکنوز الادبیه، 2001م.
.10 همان، ص 72ـ69؛ بازتاب جهانی انقلاب اسلامی، ص 72.
    .13 ر.ک : دفاع از حق شیعه، ایران، لبنان و جهاد، حسن الامین، مترجم جمال الدین موسوی، تهران، تفاهم، 1382ش ؛ حقیقه المقاومه، عبد المنعم شفیق، بیروت، حزب الله، 2000م.
.11 ر.ک : تاریخ لبنان، ژاک نانته، ترجمه اسد الله علوی، مشهد، بیناد پژوهش های اسلامی، 1379؛ تاریخ لبنان، فیلیت حتی، ترجمه انیس فریحه، بیرون، بی تا؛ تاریخ لبنان الحدیث، کمال الصلیبی، بیروت دارالمزمار، 1991م.
    .14 انقلاب اسلامی و بازتاب جهانی آن، ص 130.
.12 ر.ک : التأسیس لتاریخ الشیعه فی لبنان و سوریه، جعفر المهارج، بیروت، دارالملاک 1992م ؛ مسلیمن شیعه در لبنان، میرابوالفتح دعوتی، تهران، بعثت، بی تا؛ فصول من تاریخ الشیعه فی لبنان، علی المزین، بیروت، دارالفکر الحدیث، 2001م ؛ نحو تاریخ فکری سیاسی لشیعه لبنان، حسن خلیل غریب، بیروت دارالکنوز الادبیه، 2001م.
    .15 احزاب سیاسی لبنان، نهاد حشیشو، مترجم سید حسین موسوی، تهران، مرکزمطالعات استراتژیک خاورمیانه، 1380ش، ص 44.
.13 ر.ک : دفاع از حق شیعه، ایران، لبنان و جهاد، حسن الامین، مترجم جمال الدین موسوی، تهران، تفاهم، 1382ش ؛ حقیقه المقاومه، عبد المنعم شفیق، بیروت، حزب الله، 2000م.
    .16 همان، ص 70.
.14 انقلاب اسلامی و بازتاب جهانی آن، ص 130.
    .17 از مقاومت تا پیروزی، مسعود اسد اللهی، تهران، ذکر، 1379؛ چنبش حزب الله لبنان، گذشته و حال، مسعود اسد اللهی، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1382؛حقیقه المقاومه، عبد المنعم شفیق، بیروت، حزب الله، 2000م ؛ حزب الله من التحریرالی الردع، عبد الله بلقزیز، بیروت، مرکز الدراسات الوحده الاسلامیه، 2006م.
.15 احزاب سیاسی لبنان، نهاد حشیشو، مترجم سید حسین موسوی، تهران، مرکزمطالعات استراتژیک خاورمیانه، 1380ش، ص 44.
    .18 احزاب سیاسی لبنان، ص 47.
.16 همان، ص 70.
    .19 جنبش حزب الله لبنان، گذشته و حال، ص 172.
.17 از مقاومت تا پیروزی، مسعود اسد اللهی، تهران، ذکر، 1379؛ چنبش حزب الله لبنان، گذشته و حال، مسعود اسد اللهی، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1382؛حقیقه المقاومه، عبد المنعم شفیق، بیروت، حزب الله، 2000م ؛ حزب الله من التحریرالی الردع، عبد الله بلقزیز، بیروت، مرکز الدراسات الوحده الاسلامیه، 2006م.
    .20 احزاب سیاسی لبنان، ص 47.
.18 احزاب سیاسی لبنان، ص 47.
    .21 جنبش حزب الله لبنان، گذشته و حال، ص 172، به نقل از ضمیمه روزنامه النهار،4 اکتبر 1995م.
.19 جنبش حزب الله لبنان، گذشته و حال، ص 172.
    .22 حنبش حزب الله لبنان، گذشته و حال، ص 175.
.20 احزاب سیاسی لبنان، ص 47.
    .23 همان، ص 181.
.21 جنبش حزب الله لبنان، گذشته و حال، ص 172، به نقل از ضمیمه روزنامه النهار،4 اکتبر 1995م.
    .24 جنبش حزب الله لبنان، گذشته و حال، ص 196.
.22 حنبش حزب الله لبنان، گذشته و حال، ص 175.
    .25 همان، ص 199.
.23 همان، ص 181.
    .26 همان، ص 236.
.24 جنبش حزب الله لبنان، گذشته و حال، ص 196.
    .27 حمله اسرائیل به لبنان، محمد رضا شمس دولت، تهران، وزارت امور خارجه،1379ش ؛ هزیمه اسرائیل فی لبنان، الیاس مسوقانی، بن دار عطیه،2001م ؛ دراسه تحلیله فی العملیات الاستشهادیه فی جنوب لبنان، سعد ابودنیه، عمان، 1986م ؛الجنوب اللبنانی فی مواجهه اسرائیل، محمود سوبد، بیروت، مؤسسه الدراسات،1998م ؛ المجهول و المهمل من تاریخ الجنوب اللبنانی، حسن الامین، بیروت، دارالحداثه، 1999م.
.25 همان، ص 199.
    .28 انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ص 141.
.26 همان، ص 236.
    .29 جنبش حزب الله لبنان، گذشته و حال، ص 217.
.27 حمله اسرائیل به لبنان، محمد رضا شمس دولت، تهران، وزارت امور خارجه،1379ش ؛ هزیمه اسرائیل فی لبنان، الیاس مسوقانی، بن دار عطیه،2001م ؛ دراسه تحلیله فی العملیات الاستشهادیه فی جنوب لبنان، سعد ابودنیه، عمان، 1986م ؛الجنوب اللبنانی فی مواجهه اسرائیل، محمود سوبد، بیروت، مؤسسه الدراسات،1998م ؛ المجهول و المهمل من تاریخ الجنوب اللبنانی، حسن الامین، بیروت، دارالحداثه، 1999م.
    .30 همان، ص 226.
.28 انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ص 141.
    .31 همان، ص 207 - 208.
.29 جنبش حزب الله لبنان، گذشته و حال، ص 217.
    .32 همان، ص 209، به نقل از السفیر، 20 اکتبر 1995.
.30 همان، ص 226.
    .33 همان، ص 213-215.
.31 همان، ص 207 - 208.
    .34 انقلاب ایران و باز تاب جهانی آن، ص 131.
.32 همان، ص 209، به نقل از السفیر، 20 اکتبر 1995.
.33 همان، ص 213-215.
.34 انقلاب ایران و باز تاب جهانی آن، ص 131.




خط ۷۸۱: خط ۷۸۳:


بیشتر کشورهای عربی سعی در پشتیبانی وحمایت از آموزش عالی دانشگاهی دارند. به همین سبب این کشورها شاهد افزایش تعداد دانشجویان از 000/90 در سال 1975 به 5/2 میلیون نفر در سال 1991 بودند در همین زمینه نسبت دختران وزنانی که مشغول تحصیلات عالی هستند از 28% در سال 1975 به 37% در سال 1991 رسیده است. با وجود افزایش تعداد دانشجویانی که در شاخه های علوم پایه ومهندسی وپزشکی مشغول به تحصیل هستند اما همچنان تعداد دانشجویانی که به تحصیل در رشته های علوم انسانی مشغول هستند بیشتر است.
بیشتر کشورهای عربی سعی در پشتیبانی وحمایت از آموزش عالی دانشگاهی دارند. به همین سبب این کشورها شاهد افزایش تعداد دانشجویان از 000/90 در سال 1975 به 5/2 میلیون نفر در سال 1991 بودند در همین زمینه نسبت دختران وزنانی که مشغول تحصیلات عالی هستند از 28% در سال 1975 به 37% در سال 1991 رسیده است. با وجود افزایش تعداد دانشجویانی که در شاخه های علوم پایه ومهندسی وپزشکی مشغول به تحصیل هستند اما همچنان تعداد دانشجویانی که به تحصیل در رشته های علوم انسانی مشغول هستند بیشتر است.
    اما از جهت دیگر آمار نشان میدهد که نسبت دانشجویان عرب که تحصیلات دانشگاهی خود را در کشورهای غربی ادامه می دهند در حال افزایش است؛ به عنوان مثال بیش از 60% از دانشجویان الجزائزی, مغربی وتونسی, درخارج از کشورشان وعمدتاً در اروپا وخصوصاً در فرانسه در حال تحصیل هستند و50% از دانشجویان کشورهای عربستان سعودی, کویت, قطر وامارات متحدۀ عربی که در خارج مشغول تحصیل می باشند در آمریکا هستند.
 
      اما نکته ای که در همه بخش های آموزش از ابتدایی تا دانشگاهی قابل توجه است اینکه بهره .زنان ودختران در کشورهای عربی هنوز ناچیز, وفاصله بین مردان وزنان بسیار زیاد است.
اما از جهت دیگر آمار نشان میدهد که نسبت دانشجویان عرب که تحصیلات دانشگاهی خود را در کشورهای غربی ادامه می دهند در حال افزایش است؛ به عنوان مثال بیش از 60% از دانشجویان الجزائزی, مغربی وتونسی, درخارج از کشورشان وعمدتاً در اروپا وخصوصاً در فرانسه در حال تحصیل هستند و50% از دانشجویان کشورهای عربستان سعودی, کویت, قطر وامارات متحدۀ عربی که در خارج مشغول تحصیل می باشند در آمریکا هستند.
اما نکته ای که در همه بخش های آموزش از ابتدایی تا دانشگاهی قابل توجه است اینکه بهره .زنان ودختران در کشورهای عربی هنوز ناچیز, وفاصله بین مردان وزنان بسیار زیاد است.


مشکلات آموزش عالی در لبنان:
مشکلات آموزش عالی در لبنان:


        لبنان شاهد وجود 77 دانشگاه ومرکز آموزش عالی است. این رقم در سال 1996 تنها 42 مرکز أموزش عالی بود. بعضی از صاحبنــظران ایــن رشد را یـــک خـــــطر غم انگیز می دانند. از دیدگاه آنان مشکل در رشد تعداد دانشگاهها ومؤسسات آموزش عالی نیست بلکه در کیفیت آنها ومهمتر از آن در میزان مطابقت آنها با احکام قانونی ومقررات موجود در این زمینه است. بعضی از مجوزهای صادر شده بمنظور تأسیس دانشگاهها ومؤسسات از لحاظ مضمون مخالف قوانین ومقررات مادر در این باب است. مهمترین نقطه عطف در شروع صدور مجوز ها به سال 1996 برمی گردد البته نه تنها در صدور مجوزها, بلکه این سال, سال تولد دستور العمل ومجوز شماره 8864 است که در آن شروط ومعیارهای لازم برای صدور مجوز تأسیس مراکز عالی تکنولوژیک معیّن شده است وضمناً نظام آموزشی وابسته به آنرا بمنظور اخذ گواهی دانشگاهی در تکنولوژی (D.U.T) مشخص کرده است. دستور العمل دیگر صادره به شماره 9274 در سال 1996, شروط ومعیارهای لازم برای صدور مجوز تأسیس مراکز خصوصی آموزش عالی یا ارتقاء دانشکده ها یا مدارس عــالیِ موجود را بیان می دارد. ایــــن دستور العمل پس از 34 سال انتظار صادر شد واین در حالی است که ماده 11 از قانون نظام آموزش عالی در لبنان که در تاریخ 26/12/1961 صادر شده است مشخص نموده که صدور دستور العمل اجرایی آن نیاز به مهلتی حدأکثر یکساله از تاریخ چاپ قانونی آن در روزنامه رسمی دارد. گرچه صدور این مجوز با تأخیر صورت گرفت ودر این مدت هیچ معیار روشنی که مبنای در خواست مجوزها باشد وجود نداشته است, اما طولی  نکشید که بدون توجه به مهلت قانونی, در همان زمان دستور العمل شماره 9278 صادر شد که اجازه ارتقاء بعضی از دانشکده ها وانستیتوهای عالی را به سه دانشگاه جدید داد. این دانشگاهها عبارتند از: دانشگاه اسلامی بیروت( بعد از افزودن تعدادی دانشکده  وانستیتو به دانشکده علوم اسلامی), دانشگاه آنطونی ودانشگاه لبنانی- آمریکایی؛ همچنین مجوز تأسیس مرکز دانشگاهی تکنولوژی در طرابلس ویا افزایش تعدادی دانشکده به دانشگاههایی که قبلاً موجود بودند مثل قدیس یوسف, روح القدس, سیده لویزه وبلمند ودانشگاه بیروت عربی, صادر شد.
لبنان شاهد وجود 77 دانشگاه ومرکز آموزش عالی است. این رقم در سال 1996 تنها 42 مرکز أموزش عالی بود. بعضی از صاحبنــظران ایــن رشد را یـــک خـــــطر غم انگیز می دانند. از دیدگاه آنان مشکل در رشد تعداد دانشگاهها ومؤسسات آموزش عالی نیست بلکه در کیفیت آنها ومهمتر از آن در میزان مطابقت آنها با احکام قانونی ومقررات موجود در این زمینه است. بعضی از مجوزهای صادر شده بمنظور تأسیس دانشگاهها ومؤسسات از لحاظ مضمون مخالف قوانین ومقررات مادر در این باب است. مهمترین نقطه عطف در شروع صدور مجوز ها به سال 1996 برمی گردد البته نه تنها در صدور مجوزها, بلکه این سال, سال تولد دستور العمل ومجوز شماره 8864 است که در آن شروط ومعیارهای لازم برای صدور مجوز تأسیس مراکز عالی تکنولوژیک معیّن شده است وضمناً نظام آموزشی وابسته به آنرا بمنظور اخذ گواهی دانشگاهی در تکنولوژی (D.U.T) مشخص کرده است. دستور العمل دیگر صادره به شماره 9274 در سال 1996, شروط ومعیارهای لازم برای صدور مجوز تأسیس مراکز خصوصی آموزش عالی یا ارتقاء دانشکده ها یا مدارس عــالیِ موجود را بیان می دارد. ایــــن دستور العمل پس از 34 سال انتظار صادر شد واین در حالی است که ماده 11 از قانون نظام آموزش عالی در لبنان که در تاریخ 26/12/1961 صادر شده است مشخص نموده که صدور دستور العمل اجرایی آن نیاز به مهلتی حدأکثر یکساله از تاریخ چاپ قانونی آن در روزنامه رسمی دارد. گرچه صدور این مجوز با تأخیر صورت گرفت ودر این مدت هیچ معیار روشنی که مبنای در خواست مجوزها باشد وجود نداشته است, اما طولی  نکشید که بدون توجه به مهلت قانونی, در همان زمان دستور العمل شماره 9278 صادر شد که اجازه ارتقاء بعضی از دانشکده ها وانستیتوهای عالی را به سه دانشگاه جدید داد. این دانشگاهها عبارتند از: دانشگاه اسلامی بیروت( بعد از افزودن تعدادی دانشکده  وانستیتو به دانشکده علوم اسلامی), دانشگاه آنطونی ودانشگاه لبنانی- آمریکایی؛ همچنین مجوز تأسیس مرکز دانشگاهی تکنولوژی در طرابلس ویا افزایش تعدادی دانشکده به دانشگاههایی که قبلاً موجود بودند مثل قدیس یوسف, روح القدس, سیده لویزه وبلمند ودانشگاه بیروت عربی, صادر شد.
 
دستور العمل های متضاد:
دستور العمل های متضاد:


    جزئیات صدور این دو دستور العمل متضاد به طور همزمان واضح بنظر می رسید. اگر دستور العمل اول شروط ومعیارهای صدور مجوز را معین کرده, پس این سؤال پیش می آید که برچه اساسی صدور مجوز, برای دانشگاهها ودانشکده ها در دستور العمل دوم صورت گرفته است؟ به دیگر سخن, چگونه دستور العمل صــدور مجوز قبـــــل از دستور العمل پایه در جرائد رسمی چاپ می گردد, تا این فرصت را به علاقمندان اطلاع از تفاصیل آن بدهد که طبق مقتضیات لازمه پروند های خود را آماده کنند واقدام به گرفتن مجوز مطابق شروطی که معین شده نمایند.      در حقیقت این دستور العمل به منظور برقراری توازنِ توزیع دانشگاهها ومؤسسات آموزش عالی بین طوائف بوجود آمده وهیچ توجیه منطقی ندارد, بلکه مشکل را دوچندان کرده است. این سخن که, این مصوّبه برای ایجاد توازن بین دو نظام فرانکفونی وانگلوساکسونی صادر شده, دلیلی منطقی نیست, بخصوص بعد از آن که توازن تعریف شده خود باعث اختلال در سازمان بعضی از این دانشگاهها شده است. بی محتوا کردن مصوبۀ پایه شماره 9274 از مضمون, منحصر به این حد نیست بلکه دولت یکماه بعد از صدور این مصوبه, دستور العمل تأسیس دانشگاه را صادر کرده است در صورتیکه سه ماه قبل از آن مجوز تأسیس انستیتو را داده بود, یعنی در واقع مجوز فرق نمی کند که قبل  از صدور مصوبه پایه ویا بعد از آن صادر شده  باشد. این بدعتی است که مجوزهای صادره بین سالهای 1996 تا 2000 مبتنی بر آنند وهیچ احترامی برای مضمون مصوبه پایه قائل نشده اند. با دقت در مضامین مجوزها روشن می شود که بین آنها تناقض وجود دارد. بسیاری از آنها به منظور مصالحه وهموار کردن اوضاع حقوقی مؤسساتی است که برخلاف احکام قانونی ومقررات آموزش عالی است..  یعنی مخالف بودن یا تناقض داشتن هموار کنندۀ راه برای حصول مجوز تحت عنوان شعار مصالحه است واین با ماده هشتم از قانون مقررات آموزش عالی صادره به سال 1961 در تناقض است که تأکید دارد هیچ مؤسسه یا دانشگاه یا دانشکده یا انستیتویی حق ندارد کار خود را قبل از گرفتن مجوز شروع کند وهمزمان با آن ماده 16 وضعیت  دانشگاههائی که کار خود را قبل از اخذ مجوز شروع کنند, معین نموده وصراحت دارد که بنا به پیشنهاد وزیر آموزش طی مصوبه ای این دانشگاهها تعطیل می شوند واین مصوبه به  طریق اداری اجراء می گردد.
جزئیات صدور این دو دستور العمل متضاد به طور همزمان واضح بنظر می رسید. اگر دستور العمل اول شروط ومعیارهای صدور مجوز را معین کرده, پس این سؤال پیش می آید که برچه اساسی صدور مجوز, برای دانشگاهها ودانشکده ها در دستور العمل دوم صورت گرفته است؟ به دیگر سخن, چگونه دستور العمل صــدور مجوز قبـــــل از دستور العمل پایه در جرائد رسمی چاپ می گردد, تا این فرصت را به علاقمندان اطلاع از تفاصیل آن بدهد که طبق مقتضیات لازمه پروند های خود را آماده کنند واقدام به گرفتن مجوز مطابق شروطی که معین شده نمایند.      در حقیقت این دستور العمل به منظور برقراری توازنِ توزیع دانشگاهها ومؤسسات آموزش عالی بین طوائف بوجود آمده وهیچ توجیه منطقی ندارد, بلکه مشکل را دوچندان کرده است. این سخن که, این مصوّبه برای ایجاد توازن بین دو نظام فرانکفونی وانگلوساکسونی صادر شده, دلیلی منطقی نیست, بخصوص بعد از آن که توازن تعریف شده خود باعث اختلال در سازمان بعضی از این دانشگاهها شده است. بی محتوا کردن مصوبۀ پایه شماره 9274 از مضمون, منحصر به این حد نیست بلکه دولت یکماه بعد از صدور این مصوبه, دستور العمل تأسیس دانشگاه را صادر کرده است در صورتیکه سه ماه قبل از آن مجوز تأسیس انستیتو را داده بود, یعنی در واقع مجوز فرق نمی کند که قبل  از صدور مصوبه پایه ویا بعد از آن صادر شده  باشد. این بدعتی است که مجوزهای صادره بین سالهای 1996 تا 2000 مبتنی بر آنند وهیچ احترامی برای مضمون مصوبه پایه قائل نشده اند. با دقت در مضامین مجوزها روشن می شود که بین آنها تناقض وجود دارد. بسیاری از آنها به منظور مصالحه وهموار کردن اوضاع حقوقی مؤسساتی است که برخلاف احکام قانونی ومقررات آموزش عالی است..  یعنی مخالف بودن یا تناقض داشتن هموار کنندۀ راه برای حصول مجوز تحت عنوان شعار مصالحه است واین با ماده هشتم از قانون مقررات آموزش عالی صادره به سال 1961 در تناقض است که تأکید دارد هیچ مؤسسه یا دانشگاه یا دانشکده یا انستیتویی حق ندارد کار خود را قبل از گرفتن مجوز شروع کند وهمزمان با آن ماده 16 وضعیت  دانشگاههائی که کار خود را قبل از اخذ مجوز شروع کنند, معین نموده وصراحت دارد که بنا به پیشنهاد وزیر آموزش طی مصوبه ای این دانشگاهها تعطیل می شوند واین مصوبه به  طریق اداری اجراء می گردد.


دانشگاهها ومؤسسات آموزش عالی خصوصی:
دانشگاهها ومؤسسات آموزش عالی خصوصی:


    مسئله این دانشگاهها مسئله مخالفت با احکام قانونی ومصوبه پایه, به عنوان تنها مشکل در مجوزهای صادره که در این سالها وفور یافته نیست, بلکه در کوتاهی واختصار این مصوبه هاست که باب تأویل وتحریف را باز کرده است. به عنوان مثال دستور العمل شماره 2143 صادر شده به 14/1/2000 در مورد مجوز تأسیس مؤسسات آموزش عالی خصوصی, هیچگونه قید وشرطی ندارد.    در یکی از مواد آن اجازه می دهد به "مرکـــز آمـریکایی- لبنانی زبان وترجمه" وبه " آمریکن یونیورسال کالج" به تأسیس "انستیتو آمریکایی تکنولوژی آمریکایی" ومطابق با این اجازه ومجوزهای اجرائی وضعیت فارغ التحصیلان این مراکز را روشن می کند.
مسئله این دانشگاهها مسئله مخالفت با احکام قانونی ومصوبه پایه, به عنوان تنها مشکل در مجوزهای صادره که در این سالها وفور یافته نیست, بلکه در کوتاهی واختصار این مصوبه هاست که باب تأویل وتحریف را باز کرده است. به عنوان مثال دستور العمل شماره 2143 صادر شده به 14/1/2000 در مورد مجوز تأسیس مؤسسات آموزش عالی خصوصی, هیچگونه قید وشرطی ندارد.    در یکی از مواد آن اجازه می دهد به "مرکـــز آمـریکایی- لبنانی زبان وترجمه" وبه " آمریکن یونیورسال کالج" به تأسیس "انستیتو آمریکایی تکنولوژی آمریکایی" ومطابق با این اجازه ومجوزهای اجرائی وضعیت فارغ التحصیلان این مراکز را روشن می کند.
 
اما دستور العمل شماره 3585 در 7/8/2000 اجاره به تأسیس 4 انستیتو را داده که مفاد مجوز به این شکل است.
اما دستور العمل شماره 3585 در 7/8/2000 اجاره به تأسیس 4 انستیتو را داده که مفاد مجوز به این شکل است.
ماده اول: به مرکز پژوهش های تربیتی وکامپیوتری اجازۀ تأسیس انستیتو دانشگاهی مدیریت وکامپیوتر داده می شود.
ماده اول: به مرکز پژوهش های تربیتی وکامپیوتری اجازۀ تأسیس انستیتو دانشگاهی مدیریت وکامپیوتر داده می شود.
خط ۷۹۹: خط ۸۰۴:
ماده سوم: به انجمن کامپیوتر وآموزش عالی تکنولوژی سی. اند. ای. اجازه تأسیس انستیتو سی.اند.ای امریکن یونیورسیتی داده میشود. وضعیت فارغ التحصیلان این انستیتوها مطابق با احکام وقوانین نظام آموزش وعالی خصوصی روشن شده است.
ماده سوم: به انجمن کامپیوتر وآموزش عالی تکنولوژی سی. اند. ای. اجازه تأسیس انستیتو سی.اند.ای امریکن یونیورسیتی داده میشود. وضعیت فارغ التحصیلان این انستیتوها مطابق با احکام وقوانین نظام آموزش وعالی خصوصی روشن شده است.
ماده چهارم: به انجمن لبنانی- کانادائی فرهنگ وتربیت وتکنولوزی , اجازه تأسیس انستیتو عالی وبین المللی مدیریت داده شود.
ماده چهارم: به انجمن لبنانی- کانادائی فرهنگ وتربیت وتکنولوزی , اجازه تأسیس انستیتو عالی وبین المللی مدیریت داده شود.
      واضح است که این مجوزها برای هموار کردن واقعیت های نادر وپوشش قانونی دادن به موارد نادر است. با این معنا ومفهوم, حقوق این مؤسسات وتعهدات آنان روشن نیست وعدم وجود ضوابط, بابِ بازی با قانون وتحلیل آنرا باز گذاشته ونمونه بارز آن افتتاح شاخه های این مراکز در نقاط مختلف لبنان است .خطر این مجوزها در عدم محدویتی است که دارند وچیزهای فراوانی را نامشخص رها کرده اند وقانون نیز این نقاط  را قطعی نکرده ومجوزهای بعدی نیز به این نقاط اشاره نکرده اند. این بی توجهی, باب اجتهاد را مقابل صاحبان این مراکز باز گذاشته تا مراکز دیگری را در نقاط مختلف بوجود آورند. این موارد در مورد ایجاد شاخه ها بود, اما در باره ایجاد رشته های جدید, در فهرست رشته های اساسی, که مخصوص انستیتوهای تکنولوژی دانشگاهی است چیزی لحاظ  واشاره نشده است.
 
      شکی نیست که اگر مجوزها بطور صریح وروشن طراحی شوند, سهم مهمی در جلوگیری از این نوع مشکلات وگذر از آن خواهند داشت چون استناد به قوانین مرجع در این موارد کافی نیست در صورتیکه این قوانین خود نیازمند به تعدیل بعضی از احکام آن  می باشد در همین حال تاکنون هیچ مجوزی که موضوع مراقبت بر کار مؤسسات آموزش عالی را مطابق آنچه که در نص ماده چهاردهم از قانون احکام آموزش عالی آمده صادر نشده است. به گفته صاحب نظران باید در صدور مجوزها تغییراتی ایجاد گردد وباید تفاوتی میان دانشگاه وانستیتو باشد وباید اسم مؤسسه گیرندۀ مجوز روشن ومشخص گردد تا نتواند در آن تغییری ایجاد کند وگرنه باید جعل وتقلب به شمار آید وآموزش عالی از تأیید گواهینامه های آنان خودداری کند.
واضح است که این مجوزها برای هموار کردن واقعیت های نادر وپوشش قانونی دادن به موارد نادر است. با این معنا ومفهوم, حقوق این مؤسسات وتعهدات آنان روشن نیست وعدم وجود ضوابط, بابِ بازی با قانون وتحلیل آنرا باز گذاشته ونمونه بارز آن افتتاح شاخه های این مراکز در نقاط مختلف لبنان است .خطر این مجوزها در عدم محدویتی است که دارند وچیزهای فراوانی را نامشخص رها کرده اند وقانون نیز این نقاط  را قطعی نکرده ومجوزهای بعدی نیز به این نقاط اشاره نکرده اند. این بی توجهی, باب اجتهاد را مقابل صاحبان این مراکز باز گذاشته تا مراکز دیگری را در نقاط مختلف بوجود آورند. این موارد در مورد ایجاد شاخه ها بود, اما در باره ایجاد رشته های جدید, در فهرست رشته های اساسی, که مخصوص انستیتوهای تکنولوژی دانشگاهی است چیزی لحاظ  واشاره نشده است.
    این گونه مسائل وجود هیئت نظارت را ضروری می کند که در حال حاضر وجود ندارد, زیرا بسیاری از مؤسسات با گرفتن مجوزِ انستیتو ادعای  دانشگاه بودن را دارند وکافیست والدین دانشجویان رغبت نشان داده که بدانند فرزندان آنان در چه نوع مؤسسه آموزش عالی درس می خوانند واز آن اداره بخواهند تا مجوز خود را نشان دهد چه بسا پی می برند که آن مؤسسه انستیتو است ونه دانشگاه وبرای دانشجویان چقدر غیر منتظره  خواهد بود که اطلاع پیدا کنند دانشکده ای که در آن تحصیل میکنند, دارای مجوز نیست, واین سؤال سرنوشت ساز وجود دارد که هنگام فارغ التحصیلی چه نوع مدرکی به آنان داده میشود؟ لیسانس, فوق لیسانس؟      بینانگذاران دانشگاههای خصوصی با حرارت از وجود این گونه دانشگاهها حمایت می کنند وازدیاد آنرا مضر نمی دانند وشأن آنرا شأن هر طرح تجارتی دیگر می دانند که تابع اصل عرضه وتقاضاست. آنان معتقدند که شهریه های دانشگاههای خصوصی وبا سابقه به نسبت قابل توجهی بالا رفته وبالطبع این مؤسسات را در احتکار گروهی ثروتمند قرار داده, بخصوص با اوضاع راکد اقتصادی وتوقف موضوع بورس تحصیلی که
شکی نیست که اگر مجوزها بطور صریح وروشن طراحی شوند, سهم مهمی در جلوگیری از این نوع مشکلات وگذر از آن خواهند داشت چون استناد به قوانین مرجع در این موارد کافی نیست در صورتیکه این قوانین خود نیازمند به تعدیل بعضی از احکام آن  می باشد در همین حال تاکنون هیچ مجوزی که موضوع مراقبت بر کار مؤسسات آموزش عالی را مطابق آنچه که در نص ماده چهاردهم از قانون احکام آموزش عالی آمده صادر نشده است. به گفته صاحب نظران باید در صدور مجوزها تغییراتی ایجاد گردد وباید تفاوتی میان دانشگاه وانستیتو باشد وباید اسم مؤسسه گیرندۀ مجوز روشن ومشخص گردد تا نتواند در آن تغییری ایجاد کند وگرنه باید جعل وتقلب به شمار آید وآموزش عالی از تأیید گواهینامه های آنان خودداری کند.
این گونه مسائل وجود هیئت نظارت را ضروری می کند که در حال حاضر وجود ندارد, زیرا بسیاری از مؤسسات با گرفتن مجوزِ انستیتو ادعای  دانشگاه بودن را دارند وکافیست والدین دانشجویان رغبت نشان داده که بدانند فرزندان آنان در چه نوع مؤسسه آموزش عالی درس می خوانند واز آن اداره بخواهند تا مجوز خود را نشان دهد چه بسا پی می برند که آن مؤسسه انستیتو است ونه دانشگاه وبرای دانشجویان چقدر غیر منتظره  خواهد بود که اطلاع پیدا کنند دانشکده ای که در آن تحصیل میکنند, دارای مجوز نیست, واین سؤال سرنوشت ساز وجود دارد که هنگام فارغ التحصیلی چه نوع مدرکی به آنان داده میشود؟ لیسانس, فوق لیسانس؟      بینانگذاران دانشگاههای خصوصی با حرارت از وجود این گونه دانشگاهها حمایت می کنند وازدیاد آنرا مضر نمی دانند وشأن آنرا شأن هر طرح تجارتی دیگر می دانند که تابع اصل عرضه وتقاضاست. آنان معتقدند که شهریه های دانشگاههای خصوصی وبا سابقه به نسبت قابل توجهی بالا رفته وبالطبع این مؤسسات را در احتکار گروهی ثروتمند قرار داده, بخصوص با اوضاع راکد اقتصادی وتوقف موضوع بورس تحصیلی که
 
بعضی از سیاستمداران در دهه شصت میلادی به آن تمسک می جستند... در این میان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی واقمار کمونیست آن آثاری سلبی بر دانشجویانی گذاشت که انتخاب وبرگزیدن بورس تحصیلی ای که این دولت ها به بعضی از احـــزاب لبنانی  می دادند را از دست دادند. با این دیدگاه نیاز به دانشگاههای خصوصی به نظر خواستاران آن ضروری بود, ودر سایه نابودی قدرت دانشگاه لبنان در فراگیری وپوشش دادن به تعداد فراوان دانش آموزانی که مرحله دبیرستان را به پایان برده بودند وآرزوی ورود به دانشگاه را داشتند, راهی جز توسعه وگسترش دانشگاههای خصوصی در لبنان نبود.  صاحبان این نظریه در دفاع خود تأکید دارند که این دانشگاهها نه تنها دارای اسلوب آموزشی دانشگاههای با سابقه وقدیمی هستند بلکه از کادر علمی آنان نیز کمک می گیرند والبته با شهریه های کمتر وحقوق بالائی که به استادان می دهند. پس مشکل در کجاست؟ به نظر آنان مشکل در صورت ظاهر ومکان ونام دانشگاه است ونه در مضمون ومحتوای آن. اما نکته ای که مدافعین اینگونه دانشگاهها از آن غافلند جزئیات مهمی است که سبب تفاوت فراوان میان گواهی صادره از این نوع از دانشگاهها با دانشگاههای معتبر است.    در واقع این دانشگاهها به منظور پاسخگویی به نیاز همه کسانیکه آرزوی گرفتن تخصص را دارند, تأسیس شده اند. بویژه آنانکه توان واجازه ورود به دانشگاه لبنان یا بقیه  دانشگاههای خصوصی قدیمی را ندارند زیرا پرداخت هزینه خود یک مانع اساسی در برابر دانشجو است؛ اما درهای دانشگاههای جدید بروی همه باز است, با قیمتی مناسب با هرنوع درآمد, واز جمله عبارتهایی که در تبلیغات این دانشگاهها وانستیتوها به کاررفته, (درعین اینکه مانند سوپر مارکت در حال رشد هستند) اینست: برای هر کسی که مایل به گرفتن مدرک دانشگاهی است بدون تلاش فراوان وبا هزینه ای معقول. ومهمتر آنکه, نه  هر مدرکی بلکه مدرک آمریکایی که متناسب است خصوصاً با ذوق لبنانی ها با هر آنچه که بیگانه است هر چند از نوع بدش باشد... این دانشگاهها بدعت حصول مدرک از خارج  را اختراع کرده اند, اما از کدام دانشگاه؟ وبا چه سطح علمی؟ وچه کسی در لبنان این مدارک را قبول دارد؟ حقیقتاً این مدارک وجود دارد ویا تنها اوهامی است بر روی ورقه  ومدرکی است که هیچگونه ارزش علمی ندارد؛ در بعضی موارد نیز مدارک آنان تقلبی وجعلی است ودر نهایت باعث سرخوردگی است      اما مؤسساتی که اخیراً مجوز گرفته اند, شاگردانی که در امتحانات نهائی سال آخر دبیرستان قبول نشده اند را پذیرا شده, آنان نیز پیش دستی کرده وبا گرفتن گواهی دیپلم از انستیتو با اتمام دو سال آموزش فنی, مطابق نظام FRESHMAN به عنوان دانشجو به دانشگاه پیوسته اند.
بعضی از سیاستمداران در دهه شصت میلادی به آن تمسک می جستند... در این میان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی واقمار کمونیست آن آثاری سلبی بر دانشجویانی گذاشت که انتخاب وبرگزیدن بورس تحصیلی ای که این دولت ها به بعضی از احـــزاب لبنانی  می دادند را از دست دادند. با این دیدگاه نیاز به دانشگاههای خصوصی به نظر خواستاران آن ضروری بود, ودر سایه نابودی قدرت دانشگاه لبنان در فراگیری وپوشش دادن به تعداد فراوان دانش آموزانی که مرحله دبیرستان را به پایان برده بودند وآرزوی ورود به دانشگاه را داشتند, راهی جز توسعه وگسترش دانشگاههای خصوصی در لبنان نبود.  صاحبان این نظریه در دفاع خود تأکید دارند که این دانشگاهها نه تنها دارای اسلوب آموزشی دانشگاههای با سابقه وقدیمی هستند بلکه از کادر علمی آنان نیز کمک می گیرند والبته با شهریه های کمتر وحقوق بالائی که به استادان می دهند. پس مشکل در کجاست؟ به نظر آنان مشکل در صورت ظاهر ومکان ونام دانشگاه است ونه در مضمون ومحتوای آن. اما نکته ای که مدافعین اینگونه دانشگاهها از آن غافلند جزئیات مهمی است که سبب تفاوت فراوان میان گواهی صادره از این نوع از دانشگاهها با دانشگاههای معتبر است.    در واقع این دانشگاهها به منظور پاسخگویی به نیاز همه کسانیکه آرزوی گرفتن تخصص را دارند, تأسیس شده اند. بویژه آنانکه توان واجازه ورود به دانشگاه لبنان یا بقیه  دانشگاههای خصوصی قدیمی را ندارند زیرا پرداخت هزینه خود یک مانع اساسی در برابر دانشجو است؛ اما درهای دانشگاههای جدید بروی همه باز است, با قیمتی مناسب با هرنوع درآمد, واز جمله عبارتهایی که در تبلیغات این دانشگاهها وانستیتوها به کاررفته, (درعین اینکه مانند سوپر مارکت در حال رشد هستند) اینست: برای هر کسی که مایل به گرفتن مدرک دانشگاهی است بدون تلاش فراوان وبا هزینه ای معقول. ومهمتر آنکه, نه  هر مدرکی بلکه مدرک آمریکایی که متناسب است خصوصاً با ذوق لبنانی ها با هر آنچه که بیگانه است هر چند از نوع بدش باشد... این دانشگاهها بدعت حصول مدرک از خارج  را اختراع کرده اند, اما از کدام دانشگاه؟ وبا چه سطح علمی؟ وچه کسی در لبنان این مدارک را قبول دارد؟ حقیقتاً این مدارک وجود دارد ویا تنها اوهامی است بر روی ورقه  ومدرکی است که هیچگونه ارزش علمی ندارد؛ در بعضی موارد نیز مدارک آنان تقلبی وجعلی است ودر نهایت باعث سرخوردگی است      اما مؤسساتی که اخیراً مجوز گرفته اند, شاگردانی که در امتحانات نهائی سال آخر دبیرستان قبول نشده اند را پذیرا شده, آنان نیز پیش دستی کرده وبا گرفتن گواهی دیپلم از انستیتو با اتمام دو سال آموزش فنی, مطابق نظام FRESHMAN به عنوان دانشجو به دانشگاه پیوسته اند.


بعضی از خانواده های ایـن دانشجویان حقیقت وماهیت این دانشگاهها را می دانند اما چاره ای ندارند زیرا بضاعت علمی فرزندان آنان اندک است ورغبتی به درس ندارند وپیوستن به دانشگاههای قدیمی وبا سابقه باعث هدر رفتن پول ووقت آنان, بدون تحقق نتیجه است در حالیکه اگر اینان در امتحان ورودی این دانشگاهها قبول شده وسپس مدرکی بگیرند, این مدرک هر چند از لحاظ سطح علمی دارای مشکلاتی است اما بهتر از هیچ است.  این ملاحظات گذرا وسریع, ممکن است کافی باشد برای ابطال دلائل کسانیکه از این دانشگاهها دفاع می کنند . این یک مشکل اساسی است که نیاز به راه حل عمیق دارد وعلّت در عــدم وجود یک سیاست آموزشی مبتنی بر توجیه دانشجو ومشخص کردن رشته ها مطابق با معدل آنان در مرحله دبیرستان, نهفته است.  این واقعیات, چنین واکنشی را بوجود آورده که اگر جذب تعداد دانشجویان بیشتر از قدرت دانشگاه لبنان است ویا اگر وضعیت اقتصادی اجازه رفتن آنان به دانشگاههای قدیمی را نمیدهد, حل مشکل به اجازه دادن برای تأسیس دانشگاهها به هر کیفیتی نیست. اگر اینها دانشگاه هستند که البته بیشتر آنان اینگونه نیست, کافی نیست که هر مؤسسه آموزش عالی با زدن یک تابلو برسردر ورودی اش اعلام کند دانشگاه است تا دانشگاه شود وحتی حضور بعضی از سیاستمداران یا متخصصین آموزشی وتربیتی در مراسم جشن این دانشگاهها به معنای عدم مخالف این دانشگاهها با قانون نیست چون مثل این امور در لبنان فراوان است. بیشتر این دانشگاهها دارای مجوز انستیتوی دانشگاهی ونه دانشگاه میباشند که فرق فراوانی بخصوص در سطح مدرکی که این مؤسسات حق دارند به فارغ التحصیلان خود دهند, وجود دارد. مدرک انستیتو دانشگاهی که اسم آن دیپلم دانشگاهی تکنولوژی ( D.U.T  ) یا ( A.A ) مطابق نظام آمریکائی است, در واقع مدرک لیسانس دانشگاهی ویا معادل آن نیست. احیاناً دانشجو ماهیت مدرک اعطایی را نمی دانــد وفقط راضی است که دانشگاهــــی که در آن تحصیل مــی کند شاخه ای از شاخه های یک دانشگاه مشهور در خارج است وتوجه ندارد که دولت لبنان اگر آنرا قبول کند با چه مدرکی معادل وارزشیابی می شود.
بعضی از خانواده های ایـن دانشجویان حقیقت وماهیت این دانشگاهها را می دانند اما چاره ای ندارند زیرا بضاعت علمی فرزندان آنان اندک است ورغبتی به درس ندارند وپیوستن به دانشگاههای قدیمی وبا سابقه باعث هدر رفتن پول ووقت آنان, بدون تحقق نتیجه است در حالیکه اگر اینان در امتحان ورودی این دانشگاهها قبول شده وسپس مدرکی بگیرند, این مدرک هر چند از لحاظ سطح علمی دارای مشکلاتی است اما بهتر از هیچ است.  این ملاحظات گذرا وسریع, ممکن است کافی باشد برای ابطال دلائل کسانیکه از این دانشگاهها دفاع می کنند . این یک مشکل اساسی است که نیاز به راه حل عمیق دارد وعلّت در عــدم وجود یک سیاست آموزشی مبتنی بر توجیه دانشجو ومشخص کردن رشته ها مطابق با معدل آنان در مرحله دبیرستان, نهفته است.  این واقعیات, چنین واکنشی را بوجود آورده که اگر جذب تعداد دانشجویان بیشتر از قدرت دانشگاه لبنان است ویا اگر وضعیت اقتصادی اجازه رفتن آنان به دانشگاههای قدیمی را نمیدهد, حل مشکل به اجازه دادن برای تأسیس دانشگاهها به هر کیفیتی نیست. اگر اینها دانشگاه هستند که البته بیشتر آنان اینگونه نیست, کافی نیست که هر مؤسسه آموزش عالی با زدن یک تابلو برسردر ورودی اش اعلام کند دانشگاه است تا دانشگاه شود وحتی حضور بعضی از سیاستمداران یا متخصصین آموزشی وتربیتی در مراسم جشن این دانشگاهها به معنای عدم مخالف این دانشگاهها با قانون نیست چون مثل این امور در لبنان فراوان است. بیشتر این دانشگاهها دارای مجوز انستیتوی دانشگاهی ونه دانشگاه میباشند که فرق فراوانی بخصوص در سطح مدرکی که این مؤسسات حق دارند به فارغ التحصیلان خود دهند, وجود دارد. مدرک انستیتو دانشگاهی که اسم آن دیپلم دانشگاهی تکنولوژی ( D.U.T  ) یا ( A.A ) مطابق نظام آمریکائی است, در واقع مدرک لیسانس دانشگاهی ویا معادل آن نیست. احیاناً دانشجو ماهیت مدرک اعطایی را نمی دانــد وفقط راضی است که دانشگاهــــی که در آن تحصیل مــی کند شاخه ای از شاخه های یک دانشگاه مشهور در خارج است وتوجه ندارد که دولت لبنان اگر آنرا قبول کند با چه مدرکی معادل وارزشیابی می شود.
      اما از سوی دیگر در این دانشگاهها مردود شدن ممنوع است ولازم نیست که دانشجو تلاش کند ویا اگر تلاش نکرد برای جلوگیری از افت سطح علمی او را اخراج کنند, بلکه با کمال سادگی وروشنی انتظار سودهی را دارند وصاحبان آن کسانی هستند که بر خلاف  ماده سوم از قانون مراکز آموزش عالی خصوصی صادره به سال 1961 عمل می کنند. این ماده اشاره دارد, باید مؤسسات لبنانی یا بیگانه, به سرپرستی اشخاص با صلاحیت وبا نظارت دولت, مطابق شروطی که قانون معین می کند باشد. وقتی که مجوز آموزشی به مجوز مؤسسه تجاری تبدیل شد, دانشجو مشتری می شود ودر نتیجه مطابق اصول تجارت موفق همیشه حق با اوست. اطلاعیه های تجاری این دانشگاهها ورشته های آنان  که در همه جا وجود دارد دلیل واضحی است که رابطه بین این مؤسسات ودانشجو خارج از چهار چوب تجاری محض نیست.  به جای فعّال ساختن قانون وبه جای تعقیب خلافکاران, شورای مشورتی در وزرات دادگستری در تاریخ 19 ژانویه 1998 به شرکت هــــای سهامی وشرکت هــــــای  سرمایه گذاری, اجازه ایجاد مؤسسات آموزش عالی را داد که در نگاه منتقدین لبنانی خود یک مصیبت بزرگ بود.
 
      منتقدین میگوید اگر قبولی مردودی ها یکی از شعارهای این دانشگاهها باشد, پس پذیرش مردودین در امتحانات نهائی سال آخر دبیرستان نیز از خصوصیات اساسی این گونه مؤسسات است, به این دلیل که دانش آموز میتواند به نظام  FRESHMAN بپیوندد که معادل دیپلم لبنانی است. در صورتیکه پیوستن به این نظام در اصل اختیاری نیست بلکه تابع یک سلسله شروط  واضح وصریح است که نیازمند مجوز از وزارت آموزش عالی برای ادامه تحصیل به روش بیگانه است وباید کلاس 12 را به پایان برساند ودر امتحانات SAT1  وSAT2  که تحت نظارت امیدیست در لبنان است شرکت کند که تصحیح اوراق آن در آمریکا صورت می گیرد؛ اما دانشگاههای جدید مقید به این موارد نیستند, بلکه با پذیرش دانش آمـــوزان مردودی امتحانات نهائی آنان را دانشجو بحساب می آورند. این دانشجویان می دانند که دولت لبنان مدرک دانشگاهی آنان را نمی پذیرد چون  فاقد مدرک دیپلم هستند اما می گویند که در کشورهای عربی حوزۀ خلیج فارس  وآمریکا وکانادا مورد قبول است در صورتیکه دانشگاه برای تدریس این نظام(FRESHMAN) نیاز به مجوز دارد واین در حالی است که قانونگذار لبنانی تدریس این نظام را منحصر به دانشگاهها ویا هر مؤسسه وآموزش عالی دیگر نکرده واین باعث هرج ومرج بیشتری در این بخش گردیده است.  لازم به ذکر است که مقایسه بین FRESHMAN ودیپلم فرانسه از جهت معادل بودنش با دیپلم لبنان, بدون در نظر گرفتن شروط از پیش تعیین شده دقیق نیست بخصوص بعد از آنکه دیپلم فرانسه به موجب قرارداد منعقده میان دو کشور معادل دیپلم لبنان شناخته  شده است واین موضوع بر نظام  RESHMAN صادق نیست؛ علاوه بر اینکه احکام 29 و73 اجازه معادله کردن ویکسان سازی گواهینامه های خارجی در خارج وداخل  لبنان با دیپلم لبنانی را نمی دهد, که البته فعالیت مجدد معادله کردن آن از سال 1995 آغاز شد, بعد از آن که در زمان جنگ تعطیل شده بود. دولت لبنان چهار نظام زیر را پذیرفته است که عبارتنـــــد از: دیپلم فــرانسه, FRESHMAN, ABITOR, دیـــپلم بین المللی.
اما از سوی دیگر در این دانشگاهها مردود شدن ممنوع است ولازم نیست که دانشجو تلاش کند ویا اگر تلاش نکرد برای جلوگیری از افت سطح علمی او را اخراج کنند, بلکه با کمال سادگی وروشنی انتظار سودهی را دارند وصاحبان آن کسانی هستند که بر خلاف  ماده سوم از قانون مراکز آموزش عالی خصوصی صادره به سال 1961 عمل می کنند. این ماده اشاره دارد, باید مؤسسات لبنانی یا بیگانه, به سرپرستی اشخاص با صلاحیت وبا نظارت دولت, مطابق شروطی که قانون معین می کند باشد. وقتی که مجوز آموزشی به مجوز مؤسسه تجاری تبدیل شد, دانشجو مشتری می شود ودر نتیجه مطابق اصول تجارت موفق همیشه حق با اوست. اطلاعیه های تجاری این دانشگاهها ورشته های آنان  که در همه جا وجود دارد دلیل واضحی است که رابطه بین این مؤسسات ودانشجو خارج از چهار چوب تجاری محض نیست.  به جای فعّال ساختن قانون وبه جای تعقیب خلافکاران, شورای مشورتی در وزرات دادگستری در تاریخ 19 ژانویه 1998 به شرکت هــــای سهامی وشرکت هــــــای  سرمایه گذاری, اجازه ایجاد مؤسسات آموزش عالی را داد که در نگاه منتقدین لبنانی خود یک مصیبت بزرگ بود.
منتقدین میگوید اگر قبولی مردودی ها یکی از شعارهای این دانشگاهها باشد, پس پذیرش مردودین در امتحانات نهائی سال آخر دبیرستان نیز از خصوصیات اساسی این گونه مؤسسات است, به این دلیل که دانش آموز میتواند به نظام  FRESHMAN بپیوندد که معادل دیپلم لبنانی است. در صورتیکه پیوستن به این نظام در اصل اختیاری نیست بلکه تابع یک سلسله شروط  واضح وصریح است که نیازمند مجوز از وزارت آموزش عالی برای ادامه تحصیل به روش بیگانه است وباید کلاس 12 را به پایان برساند ودر امتحانات SAT1  وSAT2  که تحت نظارت امیدیست در لبنان است شرکت کند که تصحیح اوراق آن در آمریکا صورت می گیرد؛ اما دانشگاههای جدید مقید به این موارد نیستند, بلکه با پذیرش دانش آمـــوزان مردودی امتحانات نهائی آنان را دانشجو بحساب می آورند. این دانشجویان می دانند که دولت لبنان مدرک دانشگاهی آنان را نمی پذیرد چون  فاقد مدرک دیپلم هستند اما می گویند که در کشورهای عربی حوزۀ خلیج فارس  وآمریکا وکانادا مورد قبول است در صورتیکه دانشگاه برای تدریس این نظام(FRESHMAN) نیاز به مجوز دارد واین در حالی است که قانونگذار لبنانی تدریس این نظام را منحصر به دانشگاهها ویا هر مؤسسه وآموزش عالی دیگر نکرده واین باعث هرج ومرج بیشتری در این بخش گردیده است.  لازم به ذکر است که مقایسه بین FRESHMAN ودیپلم فرانسه از جهت معادل بودنش با دیپلم لبنان, بدون در نظر گرفتن شروط از پیش تعیین شده دقیق نیست بخصوص بعد از آنکه دیپلم فرانسه به موجب قرارداد منعقده میان دو کشور معادل دیپلم لبنان شناخته  شده است واین موضوع بر نظام  RESHMAN صادق نیست؛ علاوه بر اینکه احکام 29 و73 اجازه معادله کردن ویکسان سازی گواهینامه های خارجی در خارج وداخل  لبنان با دیپلم لبنانی را نمی دهد, که البته فعالیت مجدد معادله کردن آن از سال 1995 آغاز شد, بعد از آن که در زمان جنگ تعطیل شده بود. دولت لبنان چهار نظام زیر را پذیرفته است که عبارتنـــــد از: دیپلم فــرانسه, FRESHMAN, ABITOR, دیـــپلم بین المللی.


پیامدها:
پیامدها:


      مشکل اساسی دانشگاههایی که مورد بحث است منحصر به این نیست که فارغ التحصیلان آن برای کار به خارج از لبنان می روند ویا تشویق به مهاجرت می شوند , بلکه مشکل اساسی در سطح علمی دانشجویان وتزویر این انستیتوهاست که خود را دانشگاه می نامند وعدم روشن بودن وضعیت رشته های آنها. اینان اکتفاء به دادن لیسانس نکرده بلکه در ذهن خود می پرورانند که مدارک فوق لیسانس ودکترا هم بدهند.
 
      برای نمونه وبه منظور نشان دادنِ پائین بودن سطح علمی برخی از فارغ التحصیلان این مثالها جالب است: یکی از صاحبان مراکز آمارگیری, مربوط به انتخابات مجلس نقل میکرد که فردی با مدرک لیسانس علوم سیاسی یکی از این دانشگاهها که در این مرکز مشغول به کار شده بود, اظهار میداشت که من قبل از اینکه اسم وزیر کشور وقت لبنان را بشنوم نمی دانستم که دقیقاً کار او چیست واسم وزراء ونمایندگان مجلس را اصلاً نشنیده بود. یا یکی از کارمندان یکی از ایستگاههای تلویزیونی نقل میکرد فرد شاغلــی که لیسانس سمعی وبصری است ودر بخش مونتــــاژ کــــــار میکند, عکس "سلیم الحص" نخست وزیر اسبق لبنان را نمی شناخت وعکس او را با یکی از وزرای قبلی به نام "بهیج طباره" اشتباه گرفته بود.      منتقدین می گویند معلوم نیست که سیل این لیسانس ها وگواهی های فوق لیسانس ومدارک دکترا که شاید بعدها صاحبان آنها اساتید همین دانشگاهها شوند چه فاجعه ای را به بار خواهد آورد. آنان بر این باورند که نشناختن سیاستمداران ویا نداشتن درک سیاسی از سوی یک فارغ التحصیل مشکل بزرگی نیست اما بی سوادی در رشته های حساس علمی مثل مهندسی وپزشکی یک مصیبت است. بخش مهندسی بیشتر از هر بخش دیگر از رشد این دانشگاهها ضرر خواهد دید. در آنها همه رشته های مهندسی تدریس می شود وهرسه سال یــک نسل از مهندسانِ خود را به جـامعه تـحویل می دهد در حالیکه این رشته ها نیاز به 5 تا 6 سال تحصیل در دانشگاه لبنان ویا دانشگاههای خصوصی قدیمی دارد. این وضعیّت حتــّی باعث اعتراض کانون مهندسین به این گونه مجوزها گردید.
مشکل اساسی دانشگاههایی که مورد بحث است منحصر به این نیست که فارغ التحصیلان آن برای کار به خارج از لبنان می روند ویا تشویق به مهاجرت می شوند , بلکه مشکل اساسی در سطح علمی دانشجویان وتزویر این انستیتوهاست که خود را دانشگاه می نامند وعدم روشن بودن وضعیت رشته های آنها. اینان اکتفاء به دادن لیسانس نکرده بلکه در ذهن خود می پرورانند که مدارک فوق لیسانس ودکترا هم بدهند.
      بنظر می رسد نیاز به تجدید نظر در مورد آموزش عالی لبنان ضروری است وتنها اکتفا به هشدارها از اینجا وآنجا کافی نیست واز همین منظر است که بعضی از انستیتوها که جنبه قانونی ندارند تلقین می کنند که دولت همه جا مراقب هر کــارِ بزرگ وکوچک وهر آنچه متعلق به نسل آینده است, می باشد.
برای نمونه وبه منظور نشان دادنِ پائین بودن سطح علمی برخی از فارغ التحصیلان این مثالها جالب است: یکی از صاحبان مراکز آمارگیری, مربوط به انتخابات مجلس نقل میکرد که فردی با مدرک لیسانس علوم سیاسی یکی از این دانشگاهها که در این مرکز مشغول به کار شده بود, اظهار میداشت که من قبل از اینکه اسم وزیر کشور وقت لبنان را بشنوم نمی دانستم که دقیقاً کار او چیست واسم وزراء ونمایندگان مجلس را اصلاً نشنیده بود. یا یکی از کارمندان یکی از ایستگاههای تلویزیونی نقل میکرد فرد شاغلــی که لیسانس سمعی وبصری است ودر بخش مونتــــاژ کــــــار میکند, عکس "سلیم الحص" نخست وزیر اسبق لبنان را نمی شناخت وعکس او را با یکی از وزرای قبلی به نام "بهیج طباره" اشتباه گرفته بود.      منتقدین می گویند معلوم نیست که سیل این لیسانس ها وگواهی های فوق لیسانس ومدارک دکترا که شاید بعدها صاحبان آنها اساتید همین دانشگاهها شوند چه فاجعه ای را به بار خواهد آورد. آنان بر این باورند که نشناختن سیاستمداران ویا نداشتن درک سیاسی از سوی یک فارغ التحصیل مشکل بزرگی نیست اما بی سوادی در رشته های حساس علمی مثل مهندسی وپزشکی یک مصیبت است. بخش مهندسی بیشتر از هر بخش دیگر از رشد این دانشگاهها ضرر خواهد دید. در آنها همه رشته های مهندسی تدریس می شود وهرسه سال یــک نسل از مهندسانِ خود را به جـامعه تـحویل می دهد در حالیکه این رشته ها نیاز به 5 تا 6 سال تحصیل در دانشگاه لبنان ویا دانشگاههای خصوصی قدیمی دارد. این وضعیّت حتــّی باعث اعتراض کانون مهندسین به این گونه مجوزها گردید.
      مسئله آموزش عالی با هموار کردن شرائط تأسیس وبا گسترش وتوسعۀ طولی وعرضی آن حل نمی گردد. هیچ دانشگاهی با خریدن تعدادی کامپیوتر, علمی وپیشرفته نمی شود. محصور کردن مشکلات در این نوع قضایا علی رغم اهمیتی که دارند, باعث سطحی شدن موضوع وبسته شدن بحث در باره آن با توجه به اوضاع حاکم درلبنان خواهد شد وبجای نظارت ومراقبت وچه بسا تعطیلی این دانشگاهها, منتهی به هموار شدن راه آنان خواهد شد. در این میان دربرخی محافل چنین گفته می شود که به صاحبان این انستیتوهای دانشگاهی وعده داده شده که انستیتوهای آنان تبدیل به دانشگاههای رسمی خواهد شد ومشکل فقط منحصر به تبدیل مجوز خواهد بود!
بنظر می رسد نیاز به تجدید نظر در مورد آموزش عالی لبنان ضروری است وتنها اکتفا به هشدارها از اینجا وآنجا کافی نیست واز همین منظر است که بعضی از انستیتوها که جنبه قانونی ندارند تلقین می کنند که دولت همه جا مراقب هر کــارِ بزرگ وکوچک وهر آنچه متعلق به نسل آینده است, می باشد.
  منتقدان مسائل آموزش عالی در لبنان معتقدند که اگر برخی موضوعات را در کشور بتوان به تأخیر افکند, ممکن است, ولی موضوع آموزش عالی قطعاً از این دست نیست؛ مگر اینکه مقصود فارغ التحصیل شدن نسل جاهلی باشد که نمی دانند در اطرافشان بطور کامل چه می گذرد.
مسئله آموزش عالی با هموار کردن شرائط تأسیس وبا گسترش وتوسعۀ طولی وعرضی آن حل نمی گردد. هیچ دانشگاهی با خریدن تعدادی کامپیوتر, علمی وپیشرفته نمی شود. محصور کردن مشکلات در این نوع قضایا علی رغم اهمیتی که دارند, باعث سطحی شدن موضوع وبسته شدن بحث در باره آن با توجه به اوضاع حاکم درلبنان خواهد شد وبجای نظارت ومراقبت وچه بسا تعطیلی این دانشگاهها, منتهی به هموار شدن راه آنان خواهد شد. در این میان دربرخی محافل چنین گفته می شود که به صاحبان این انستیتوهای دانشگاهی وعده داده شده که انستیتوهای آنان تبدیل به دانشگاههای رسمی خواهد شد ومشکل فقط منحصر به تبدیل مجوز خواهد بود!
      آنان نگرانند که در آینده ناظر چه اوضاعی خواهند بود وچه نوع رهبرانی زمام امور لبنان را برعهده خواهند گرفت؟
منتقدان مسائل آموزش عالی در لبنان معتقدند که اگر برخی موضوعات را در کشور بتوان به تأخیر افکند, ممکن است, ولی موضوع آموزش عالی قطعاً از این دست نیست؛ مگر اینکه مقصود فارغ التحصیل شدن نسل جاهلی باشد که نمی دانند در اطرافشان بطور کامل چه می گذرد.
آنان نگرانند که در آینده ناظر چه اوضاعی خواهند بود وچه نوع رهبرانی زمام امور لبنان را برعهده خواهند گرفت؟


==دانشگاه ها==
==دانشگاه ها==
خط ۹۳۰: خط ۹۳۹:
در لبنان برخی مدارس نیز بین المللی هستند كه همزمان با برنامه های درسی كشورهای الگو، باید از برنامه های درسی وزارت آموزش و پرورش لبنان نیز پیروی كنند.
در لبنان برخی مدارس نیز بین المللی هستند كه همزمان با برنامه های درسی كشورهای الگو، باید از برنامه های درسی وزارت آموزش و پرورش لبنان نیز پیروی كنند.


چند آمار از وضعیت آموزش در لبنان
 
چند آمار از وضعیت آموزش در لبنان
 
بر اساس گزارش بانك جهانی، در سال 2007 میلادی حدود سه درصد از تولید داخلی لبنان، هزینه آموزش شده است و این رقم 7 درصد از هزینه های دولت بود. دولت لبنان هزینه مدارس دولتی را می پردازد، اما هزینه های مدارس خصوصی مانند دیگر كشورها از دانش آموزان گرفته می شود. همچنین برخی از شركت ها، موسسات دینی و سازمان های بین المللی مثل بانك جهانی و برنامه توسعه سازمان ملل متحد، هزینه هایی برای رشد و توسعه روش های تدریس و آموزش معلمان به لبنان می پردازند.
بر اساس گزارش بانك جهانی، در سال 2007 میلادی حدود سه درصد از تولید داخلی لبنان، هزینه آموزش شده است و این رقم 7 درصد از هزینه های دولت بود. دولت لبنان هزینه مدارس دولتی را می پردازد، اما هزینه های مدارس خصوصی مانند دیگر كشورها از دانش آموزان گرفته می شود. همچنین برخی از شركت ها، موسسات دینی و سازمان های بین المللی مثل بانك جهانی و برنامه توسعه سازمان ملل متحد، هزینه هایی برای رشد و توسعه روش های تدریس و آموزش معلمان به لبنان می پردازند.
برخی آمارها نیز نشان می دهند كه بیش از 88 درصد از لبنانی ها دارای سواد خواندن و نوشتن هستند و این باعث شده كه این كشور در بین كشورهای عربی جزو 5 كشور نخست باشد.
برخی آمارها نیز نشان می دهند كه بیش از 88 درصد از لبنانی ها دارای سواد خواندن و نوشتن هستند و این باعث شده كه این كشور در بین كشورهای عربی جزو 5 كشور نخست باشد.
خط ۹۳۷: خط ۹۴۸:
==رسانه ها==
==رسانه ها==


لبنان با بيش از يك و نيم قرن سابقه در حوزه مطبوعات و فضاي باز سياسي كه ناشي از تعدد طوايف مي‌باشد، همواره به بهشت رسانه‌ها معروف بوده و هيچ رسانه مهم منطقه‌اي و بين‌المللي را در دنيا نمي‌توان يافت كه در اين كشور داراي دفتر و خبرنگار نباشد. در لبنان همچنين دانشكده‌ها و مؤسسات آموزشي متعددي ويژه روزنامه‌نگاري، رسانه و ارتباطات فعال هستند.
 
لبنان با بيش از يك و نيم قرن سابقه در حوزه مطبوعات و فضاي باز سياسي كه ناشي از تعدد طوايف مي‌باشد، همواره به بهشت رسانه‌ها معروف بوده و هيچ رسانه مهم منطقه‌اي و بين‌المللي را در دنيا نمي‌توان يافت كه در اين كشور داراي دفتر و خبرنگار نباشد. در لبنان همچنين دانشكده‌ها و مؤسسات آموزشي متعددي ويژه روزنامه‌نگاري، رسانه و ارتباطات فعال هستند.
 
قانون مطبوعات لبنان كه در سال 1962 ازسوي مجلس لبنان به تصويب رسيده و بعداً اصلاحاتي در آن اعمال گرديده، ناظر بر كليه فعاليت‌هاي مطبوعات و مسئوليت‌هاي قانوني آنان مي‌باشد. به موجب اين قانون، اصحاب مطبوعات داراي دو نهاد مستقل صنفي هستند كه عبارتند از اتحاديه مطبوعات و اتحاديه روزنامه‌نگاران. اتحاديه مطبوعات لبنان، مهم‌ترين نهاد صنفي در اين حوزه محسوب مي‌گردد كه مجمع عمومي آن از كليه صاحبان امتياز مطبوعات و خبرگزاري‌ها تشكيل مي‌گردد. مسئوليت رسيدگي به جرائم مطبوعاتي نيز برعهده دادگاه استيناف مي‌باشد.
قانون مطبوعات لبنان كه در سال 1962 ازسوي مجلس لبنان به تصويب رسيده و بعداً اصلاحاتي در آن اعمال گرديده، ناظر بر كليه فعاليت‌هاي مطبوعات و مسئوليت‌هاي قانوني آنان مي‌باشد. به موجب اين قانون، اصحاب مطبوعات داراي دو نهاد مستقل صنفي هستند كه عبارتند از اتحاديه مطبوعات و اتحاديه روزنامه‌نگاران. اتحاديه مطبوعات لبنان، مهم‌ترين نهاد صنفي در اين حوزه محسوب مي‌گردد كه مجمع عمومي آن از كليه صاحبان امتياز مطبوعات و خبرگزاري‌ها تشكيل مي‌گردد. مسئوليت رسيدگي به جرائم مطبوعاتي نيز برعهده دادگاه استيناف مي‌باشد.
در دولت لبنان، وزارت اطلاع‌رساني متولي كليه امور مربوط به فعاليت‌هاي رسانه‌اي است. خبرگزاري ملي لبنان (NNA)، تلويزيون لبنان يا TL (TeleLiban) و راديو لبنان، به عنوان تنها رسانه‌هاي دولتي لبنان، تحت اداره اين وزارتخانه قرار دارند.
در دولت لبنان، وزارت اطلاع‌رساني متولي كليه امور مربوط به فعاليت‌هاي رسانه‌اي است. خبرگزاري ملي لبنان (NNA)، تلويزيون لبنان يا TL (TeleLiban) و راديو لبنان، به عنوان تنها رسانه‌هاي دولتي لبنان، تحت اداره اين وزارتخانه قرار دارند.
در لبنان 15 روزنامه منتشر مي‌گردد كه شامل السفير، النهار، الاخبار، المستقبل، الجمهورية، اللواء، الديار، البناء، الانوار، البلد، الشرق، Daily Star، L’Rient Le Jour و دو روزنامه منطقه‌اي الحيات و الشرق‌الاوسط مي‌باشند.
در لبنان 15 روزنامه منتشر مي‌گردد كه شامل السفير، النهار، الاخبار، المستقبل، الجمهورية، اللواء، الديار، البناء، الانوار، البلد، الشرق، Daily Star، L’Rient Le Jour و دو روزنامه منطقه‌اي الحيات و الشرق‌الاوسط مي‌باشند.
مهم‌‌ترين تلويزيون‌هاي لبنان عبارتند از: المنار، الميادين، الجديد (NewTV)، NBN، LBC،MTV ، OTV، المستقبل و تلويزيون لبنان.
 
مهم‌‌ترين تلويزيون‌هاي لبنان عبارتند از: المنار، الميادين، الجديد (NewTV)، NBN، LBC،MTV ، OTV، المستقبل و تلويزيون لبنان.
 
ازجمله مجلات منتشره در اين كشور، مي‌توان الصياد، الأفكار، الثبات، الأنباء، الكفاح‌العربي، الاسبوع العربي، الأمان، العواصف، معلومات، ‌الوحدة‌الاسلامية و... را نام برد. همچنين علاوه بر خبرگزاري ملي لبنان و خبرگزاري‌هاي خصوصي مثل المركزية، پايگاه‌هاي اينترتي النشره، العهد (الانتقاد)، تيّار، Now Lebanon، Lebanon Files، و... نيز در صحنه خبري لبنان فعال هستند. از راديوهاي لبنان هم مي‌توان اذاعة النور، صوت لبنان، راديو الرسالة، اذاعة الشرق، صوت المدي، صوت الغد، صوت بيروت، لبنان‌الحر و... را برشمرد.
ازجمله مجلات منتشره در اين كشور، مي‌توان الصياد، الأفكار، الثبات، الأنباء، الكفاح‌العربي، الاسبوع العربي، الأمان، العواصف، معلومات، ‌الوحدة‌الاسلامية و... را نام برد. همچنين علاوه بر خبرگزاري ملي لبنان و خبرگزاري‌هاي خصوصي مثل المركزية، پايگاه‌هاي اينترتي النشره، العهد (الانتقاد)، تيّار، Now Lebanon، Lebanon Files، و... نيز در صحنه خبري لبنان فعال هستند. از راديوهاي لبنان هم مي‌توان اذاعة النور، صوت لبنان، راديو الرسالة، اذاعة الشرق، صوت المدي، صوت الغد، صوت بيروت، لبنان‌الحر و... را برشمرد.


Writers، confirmed، مدیران
۸۶٬۴۲۳

ویرایش