۱٬۷۴۱
ویرایش
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
«كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّة أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ...» <ref>(آلعمران (3): 110).</ref><br> | «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّة أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ...» <ref>(آلعمران (3): 110).</ref><br> | ||
آن روز كه خورشيد نبوت در آسمان كعبه رخ نمود، كسى باور نداشت كه اين ناخوانده درس، براى بشريت خفته، درس ها دارد و | آن روز كه خورشيد نبوت در آسمان كعبه رخ نمود، كسى باور نداشت كه اين ناخوانده درس، براى بشريت خفته، درس ها دارد و گفتنىها بسيار. محمدامين(صلى الله عليه وآله) پيامبر گرامى اسلام با رهتوشه ايمان، عصمت و صداقت، طريق رهنمايى بشر را در پيش گرفت. با خرافههاى جاهليت عرب به كارزار برخاست و نداى توحيد سر داد تا روح معنويت در دل تشنگان حقيقت دميد. با درايت خويش سكّان رهبرى امت اسلامى را در دست گرفت و شكاف از ميان مسلمانان برداشت. مهاجر و انصار با هم برادر شدند و زنگار كينه جاهليت از دل زدودند. ياد مهربانىهاى آن ايام، بارقههاى اميد را بر دلهاى خسته از فتنه هاى زمانه مى تاباند.<br> | ||
ياد ايامى كه با هم آشنا بوديم ما | |||
معنى | {{شعر|نستعلیق}} | ||
بود دايم چون زبان خامه حرف ما يكى | {{ب|ياد ايامى كه با هم آشنا بوديم ما|هم خيال و هم صفير و هم نوا بوديم ما}} | ||
دورى منزل حجاب اتحاد ما نبود | {{ب|معنى يک بيت بوديم از طريق اتحاد|چون دو مصرع، گر چه در ظاهر جدا بوديم ما}} | ||
چاره جويان را نمى داديم صائب درد سر | {{ب|بود دايم چون زبان خامه حرف ما يكى|گر چه پيش چشم ظاهر بين جدا بوديم ما}} | ||
اما اين پايان ماجرا نبود. پس از پنهان شدن آن آفتاب عالم تاب، زمزمههاى ناسازگارى و اختلاف در ميان امت اسلامى پديدار شد. هر كس ساز خود نواخت و هر گروهى به آن چه خود داشت دل خوش كرد.<ref>«وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ زُبُراً كُلُّ حِزْب بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ» (مؤمنون (23):53).</ref> غفلت از آموزه هاى پيامبر و دورى از اهداف ايشان و در نتيجه از كف دادن اتحاد و | {{ب|دورى منزل حجاب اتحاد ما نبود|داشتيم از هم خبر در هر كجا بوديم ما}} | ||
به خود نديده است. غافل از اين كه پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) به | {{ب|چاره جويان را نمى داديم صائب درد سر|دردهاى كهنه هم را دوا بوديم ما <ref>(صائب تبريزى، ديوان اشعار، شماره 265).</ref>}} | ||
بود و مؤمنين را برادر هم | {{پایان شعر}} | ||
اما اين پايان ماجرا نبود. پس از پنهان شدن آن آفتاب عالم تاب، زمزمههاى ناسازگارى و اختلاف در ميان امت اسلامى پديدار شد. هر كس ساز خود نواخت و هر گروهى به آن چه خود داشت دل خوش كرد.<ref>«وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ زُبُراً كُلُّ حِزْب بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ» (مؤمنون (23):53).</ref> غفلت از آموزه هاى پيامبر و دورى از اهداف ايشان و در نتيجه از كف دادن اتحاد و يکپارچگى، زخمى بر پيكر جهان اسلام فرو نشاند كه هنوز هم روى بهبودى | |||
به خود نديده است. غافل از اين كه پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) به يکپارچگى اين امت، دل بسته | |||
بود و مؤمنين را برادر هم مىدانست. در حكومت ايشان نه از قوميت خبرى بود و نه از دو رنگى و تاريكى. اما در ميان دل سوختگان امت پيامبر(صلى الله عليه وآله) و رهروان اين طريقت، همواره كسانى بودند كه صداى همدلى و همرنگى سر مى دادند و گوش هاى شنوايى را با خود همراه مى كردند. | |||
{{شعر|نستعلیق}} | {{شعر|نستعلیق}} | ||
{{ب|ما دو برادر را بر هم زدند|آتشى از فتنه به عالم زدند}} | {{ب|ما دو برادر را بر هم زدند|آتشى از فتنه به عالم زدند|}} | ||
{{ب|اى كاش اى كاش اگر اسلاميان|رسم دويى را ببرند از ميان}} | {{ب|اى كاش اى كاش اگر اسلاميان|رسم دويى را ببرند از ميان|}} | ||
{{ب|اى همگى پيرو دين قويم|اى پسران پدران قديم}} | {{ب|اى همگى پيرو دين قويم|اى پسران پدران قديم|}} | ||
{{ب|سنى و شيعه ز كه و كيستند؟|در پى آزار هم از چيستند؟}} | {{ب|سنى و شيعه ز كه و كيستند؟|در پى آزار هم از چيستند؟|}} | ||
{{ب|دين | {{ب|دين يک و مقصد يک و مقصود يک |ره يک و معبد يک و معبود يک|}} | ||
{{ب|عيسويان كاين علم افراختند|متحدانه به جهان تاختند}} | {{ب|عيسويان كاين علم افراختند|متحدانه به جهان تاختند|}} | ||
{{ب|ما ز چه بر فرع هياهو كنيم؟|قاعده اصل ز پا افكنيم}} | {{ب|ما ز چه بر فرع هياهو كنيم؟|قاعده اصل ز پا افكنيم|}} | ||
{{ب|چاره ما نيست به جز اتحاد|اين ره رشد است فَنِعمَ الرشاد}} | {{ب|چاره ما نيست به جز اتحاد|اين ره رشد است فَنِعمَ الرشاد <ref>(ملک الشعراى بهار، ديوان اشعار، اندرز به شاه).</ref> }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
وقت آن است كه از اختلاف و دشمنى با يکديگر دست برداشته و به دردهاى مشترک جهان اسلام بينديشيديم.<br> | |||
بر اساس آموزههاى اسلامى، كرامت و شخصيت هر فرد مسلمان از اهميت ويژهاى برخوردار است از اين رو، اهانت و افترا به مسلمانان و حتى غير مسلمانان از ساير اديان الهى ممنوع بوده <ref>شيخ طوسى، تهذيب الاحكام، چ چهارم، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1365، ج 9، ص 365.</ref> و براى آن به حسب مورد، مجازات حدّ يا تعزير مقرر گرديده<ref>سيد احمد خوانسارى، جامع المدارك فى شرح المختصر النافع (چاپ دوم: تهران، مكتبة الصدوق، 1355)، ج7، ص 115: «وصحيح عبد الرحمن بن أبي عبد الله عن رجل سب رجلا بغير قذف يعرض به ، هل يجلد ؟ قال : عليه تعزير و رواية إسماعيل بن الفضل قال : سألت أبا عبد الله(عليه السلام) عن الافتراء على أهل الذمه وأهل الكتاب هل يجلد المسلم الحد في الافتراء عليهم ؟ قال : لا ولكن يعزر.»</ref> است.<br> | |||
حضرت على(عليهالسلام) در زمان جنگ با معاويه ياران خود را از اهانت و نفرين ياران معاويه نهى نمود. <ref>ميرزا حسين نورى، مستدرک الوسائل، ج 21، ص 306 : «نصر بن مزاحم في كتاب صفين : عن عمر بن سعد ، عن عبد الرحمن، عن الحارث بن حصيرة ، عن عبد الله بن شريك ، قال : خرج حجر بن عدي وعمرو بن الحمق يظهران البراءة و اللعن من أهل الشام ، فأرسل اليهما علی عليهالسلام : " ان كفا عما يبلغني عنكما "فأتياه فقالا : يا أميرالمؤمنين ، السنا محقين ؟ قال : " بلى "قالا : أو ليسوا مبطلين ؟ قال : "بلى " قالا : فلم منعتنا عن شمتهم ؟ قال :"كرهت لكم ان تكونوا لعانين شتّامين.»</ref> | |||
طبق روايتى امام صادق(عليهالسلام) يكى از ياران خود را كه در مسجد به دشمنان امام(عليهالسلام) اهانت مى كرد، از اين كار نهى فرموده، او را به شدت سرزنش كرد. <ref>شيخ مفيد، الاعتقادات (چاپ دوم: دار المفيد، 1414)، ص 107: «قيل للصادق(عليهالسلام) يا ابن رسول الله، انا نرى فى المسجد رجلا يعلن بسبّ اعدائكم و يسمّيهم. فقال: ما له ـ لعنه الله ـ يعرض بنا و قال الله تعالى: و لا تسبّوا اللذين يدعون من دون الله فيسبّوا الله عدوا بغير علم.»</ref> | |||
بايد باور داشته باشيم كه بسيارى از اختلاف ها ناشى از عدم درک صحيح اهداف پيامبر(صلى الله عليه وآله)است كه ما را امت واحده مى دانست و تنوع رنگ و نژاد را بر نمىتابيد. | |||
{{شعر|نستعلیق}} | |||
{{ب|شد چو عالم گير غفلت، جاهل و دانا يكى است|خانه چون تاريك شد، بينا و نابينا يكى است|}} | |||
{{ب|ز اختلاف ظرف، گوناگون نمايد رنگ مى|ورنه در میخانه وحدت، مِىِ حمرا يكى است|}} | |||
{{ب|اختلاف رنگ، گل را بر نيارد ز اتحاد|با دو رنگى پيش يکرنگان گل رعنا يكى است|}} | |||
{{ب|شق كند از تيغ صائب، گر سر ما چون قلم|سر نمى پيچيم از توحيد حرف ما يكى است <ref>صائب تبريزى، ديوان اشعار، شماره 393.</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
شد چو عالم گير غفلت، جاهل و دانا يكى است | بنا بر اين، بر تمام مسلمانان فرض است تا با يكدلى و اتحاد، بار ديگر عظمت عصر طلايى جهان اسلام را به رخ دشمنان ديرينه امت واحده اسلام بكشند و با پرهيز از دو رنگى و اختلاف، چراغ يكدلى را در اين تاريکخانه بيفروزند. | ||
ز اختلاف ظرف، گوناگون نمايد رنگ مى | |||
اختلاف رنگ، گل را بر نيارد ز اتحاد | {{شعر|نستعلیق}} | ||
شق كند از تيغ صائب، گر سر ما چون قلم | {{ب|چند گوييم اين يكى بر حق و آن يک بر خطاست؟|در ميان ما دو ملت اين خطاكارى چراست؟|}} | ||
بنا بر اين، بر تمام مسلمانان فرض است تا با يكدلى و اتحاد، بار ديگر عظمت عصر طلايى جهان اسلام را به رخ دشمنان ديرينه امت واحده اسلام بكشند و با پرهيز از دو رنگى و اختلاف، چراغ يكدلى را در اين | {{ب|خوش بود تا اتحاد آريم و هم دستان شويم|تا بدين تدبيرِ عالى، مالک كيهان شويم| <ref>ملک الشعراى بهار، ديوان اشعار، آينه عبرت.</ref>}} | ||
چند گوييم اين يكى بر حق و آن | |||
خوش بود تا اتحاد آريم و هم دستان شويم | {{پایان شعر}} | ||
در راستاى تحقق بخشيدن به اين اهداف و در ايّام ميلاد پيامبر گرامى اسلام حضرت ختمى مرتبت محمد مصطفى( | در راستاى تحقق بخشيدن به اين اهداف و در ايّام ميلاد پيامبر گرامى اسلام حضرت ختمى مرتبت محمد مصطفى(صلىللهعليهوآله) و فرزند پاكش حضرت امام جعفر صادق(عليهالسلام)، دومين شماره از مجله انديشه تقريب به رهپويان مردان خدا و طريقت حق ـ جلّ و على ـ تقديم مى گردد. اميد است خداى بزرگ اين اندک را از ما بپذيرد. | ||
=مقالات اندیشهای= | =مقالات اندیشهای= | ||
# [[ایدههایى درباره استراتژى تقريب (مقاله)]] / محمدعلى تسخيرى | # [[ایدههایى درباره استراتژى تقريب (مقاله)]]/ محمدعلى تسخيرى | ||
# [[روند تقریب مذاهب اسلامى در سرزمين شام (مقاله)]]/ وهبه مصطفى الزحيلى | # [[روند تقریب مذاهب اسلامى در سرزمين شام (مقاله)]]/ وهبه مصطفى الزحيلى | ||
# [[طرح تقریب و مشكلات آگاهى دينى (قرائتى در منطق تقريب و گونههاى فرهنگ دينى) (مقاله)]] / حيدر حب الله | # [[طرح تقریب و مشكلات آگاهى دينى (قرائتى در منطق تقريب و گونههاى فرهنگ دينى) (مقاله)]] / حيدر حب الله |
ویرایش