پرش به محتوا

معجزه: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۵ مارس ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'مى آید' به 'مى‌آید'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مى آید' به 'مى‌آید')
خط ۵: خط ۵:
معجزه (و معادل هاى آن در زبان هاى دیگر مثل miracle در انگلیسى) در عرف عام بر حوادث شگفت آور, غیر عادى و فراطبیعى اطلاق مى شود<ref>Encyclopedia Britannica, 15 / 585</ref>, اما در اصطلاح [[متکلمان]] در ادیان توحیدى  اجمالاً بر حوادثى اطلاق مى شود که با مداخله عامل ربوبى در روند طبیعى امور به صورت خارق العاده رخ مى دهند و بر آموزه هاى دینى دلالت دارند. در قرآن بر این گونه حوادث به جاى (معجزه) یا (اعجاز), (بیّنة)<ref>اعراف/ 7 / 73</ref>, (آیة)<ref>آل عمران/ 3 / 50</ref>, (برهان)<ref>قصص/ 28 / 32</ref>, (سلطان)<ref>هود/ 11 / 96</ref> و عجب <ref>کهف/ 18 / 63</ref> اطلاق شده است.
معجزه (و معادل هاى آن در زبان هاى دیگر مثل miracle در انگلیسى) در عرف عام بر حوادث شگفت آور, غیر عادى و فراطبیعى اطلاق مى شود<ref>Encyclopedia Britannica, 15 / 585</ref>, اما در اصطلاح [[متکلمان]] در ادیان توحیدى  اجمالاً بر حوادثى اطلاق مى شود که با مداخله عامل ربوبى در روند طبیعى امور به صورت خارق العاده رخ مى دهند و بر آموزه هاى دینى دلالت دارند. در قرآن بر این گونه حوادث به جاى (معجزه) یا (اعجاز), (بیّنة)<ref>اعراف/ 7 / 73</ref>, (آیة)<ref>آل عمران/ 3 / 50</ref>, (برهان)<ref>قصص/ 28 / 32</ref>, (سلطان)<ref>هود/ 11 / 96</ref> و عجب <ref>کهف/ 18 / 63</ref> اطلاق شده است.


از پاره اى از روایات شیعى<ref>علامه مجلسى, 1/ 43, 17/ 245, 9/ 273, 10/ 17</ref> چنین بر مى آید که [[امام جعفر صادق|امام صادق(ع)]] و ائمه بعد از او این واژه را به معناى اصطلاحى اهل کلام به کار برده اند.
از پاره اى از روایات شیعى<ref>علامه مجلسى, 1/ 43, 17/ 245, 9/ 273, 10/ 17</ref> چنین بر مى‌آید که [[امام جعفر صادق|امام صادق(ع)]] و ائمه بعد از او این واژه را به معناى اصطلاحى اهل کلام به کار برده اند.


=مهم ترین تعریف های معجزه=
=مهم ترین تعریف های معجزه=
خط ۳۸: خط ۳۸:
ج) از قرن هفده میلادى بر خلاف طبیعت شناسى ارسطویى که آثار اشیا را بر پایه (طبیعت) آنها تبیین مى کرد, این نظریه به وجود آمد که آنها را بر پایه قانون طبیعت تبیین کند. مراد از قانون طبیعت در این نظریه, سازو کارى است که توضیح مى دهد تحت شرایط معین چه چیز رخ خواهد داد و چه چیز رخ نخواهد داد. علوم طبیعى که عهده دار بیان این قوانین هستند, در توضیح رویدادها به جاى مفهوم (طبیعت اشیا) از مفاهیمى چون جرم, ماده, نیرو, حرکت و… استفاده مى کنند. دیوید هیوم تحت تأثیر این دیدگاه, در تعریف معجزه مى نویسد: (معجزه نقض قانون طبیعت است [و] مى تواند دقیقاً چنین تعریف شود: تخلف از یک قانون طبیعت به وسیله اراده خاص یا به وسیله یک عامل نامرئى)<ref>هیوم, ص 410</ref>. مراد از نقض قانون طبیعت در رویداد اعجازآمیز این است که وقوع آن به دلیل یکى از قوانین طبیعیِ حاکم بر جهان طبیعت و ذهن انسان ممنوع باشد; براى مثال براى انسان غیر ممکن است که معرفت غیر استنتاجى به رویدادى که هنوز رخ نداده است, داشته باشد. بنابراین, پیش گویى وقایع آینده بدون استنتاج از قوانین عام و امور واقع خاص در گذشته و آینده, نقض قانون طبیعت شمرده مى شود.  
ج) از قرن هفده میلادى بر خلاف طبیعت شناسى ارسطویى که آثار اشیا را بر پایه (طبیعت) آنها تبیین مى کرد, این نظریه به وجود آمد که آنها را بر پایه قانون طبیعت تبیین کند. مراد از قانون طبیعت در این نظریه, سازو کارى است که توضیح مى دهد تحت شرایط معین چه چیز رخ خواهد داد و چه چیز رخ نخواهد داد. علوم طبیعى که عهده دار بیان این قوانین هستند, در توضیح رویدادها به جاى مفهوم (طبیعت اشیا) از مفاهیمى چون جرم, ماده, نیرو, حرکت و… استفاده مى کنند. دیوید هیوم تحت تأثیر این دیدگاه, در تعریف معجزه مى نویسد: (معجزه نقض قانون طبیعت است [و] مى تواند دقیقاً چنین تعریف شود: تخلف از یک قانون طبیعت به وسیله اراده خاص یا به وسیله یک عامل نامرئى)<ref>هیوم, ص 410</ref>. مراد از نقض قانون طبیعت در رویداد اعجازآمیز این است که وقوع آن به دلیل یکى از قوانین طبیعیِ حاکم بر جهان طبیعت و ذهن انسان ممنوع باشد; براى مثال براى انسان غیر ممکن است که معرفت غیر استنتاجى به رویدادى که هنوز رخ نداده است, داشته باشد. بنابراین, پیش گویى وقایع آینده بدون استنتاج از قوانین عام و امور واقع خاص در گذشته و آینده, نقض قانون طبیعت شمرده مى شود.  


دیدگاه هیوم از دیدگاه آکویناس در این نکته متمایز مى شود که آکویناس قائل به نظم عام الاهى بود و نظم طبیعى را تابع آن مى دانست, اما هیوم به دلیل التزامش به نوعى از (عقلانیت) که مى توان آن را (تجربه گرایى شکاکانه) نامید, نمى تواند اعتقاد به چنین نظم الاهى را مدلل ّ کند و لذا به اعتقاد او, معجزه بر طبق تعریف, چیزى جز نقض قانون طبیعت به دست عامل نامرئى به شمار نمى آید.
دیدگاه هیوم از دیدگاه آکویناس در این نکته متمایز مى شود که آکویناس قائل به نظم عام الاهى بود و نظم طبیعى را تابع آن مى دانست, اما هیوم به دلیل التزامش به نوعى از (عقلانیت) که مى توان آن را (تجربه گرایى شکاکانه) نامید, نمى تواند اعتقاد به چنین نظم الاهى را مدلل ّ کند و لذا به اعتقاد او, معجزه بر طبق تعریف, چیزى جز نقض قانون طبیعت به دست عامل نامرئى به شمار نمى‌آید.


بعد از هیوم, فیلسوفان و الاهى دانان غربى, تعریف معجزه را به نقض قانون طبیعت, به نحو غالب پذیرفته اند. از معاصران بیش از همه ریچارد سوین برن بر مفهوم نقض قانون طبیعت در معجزه تأکید مى کند. به گمان او, به هر میزان که نقض قانون طبیعت در معجزه آشکارتر و رویداد اعجازآمیز شگفت انگیزتر و غریب تر باشد, بهتر مى تواند فعل مستقیم خداوند به حساب آید<ref>279-Swinburne, 276</ref>. وى علاوه بر نقض قانون طبیعت دو مفهوم دیگر را نیز در تعریف معجزه اخذ مى کند: اول این که نقض قانون طبیعت فعل خداوند به شمار آید; دوم این که واجد معنا و دلالت دینى باشد; یعنى معطوف به اثبات آموزه دینى باشد<ref>Swinburne, 1-9</ref>.
بعد از هیوم, فیلسوفان و الاهى دانان غربى, تعریف معجزه را به نقض قانون طبیعت, به نحو غالب پذیرفته اند. از معاصران بیش از همه ریچارد سوین برن بر مفهوم نقض قانون طبیعت در معجزه تأکید مى کند. به گمان او, به هر میزان که نقض قانون طبیعت در معجزه آشکارتر و رویداد اعجازآمیز شگفت انگیزتر و غریب تر باشد, بهتر مى تواند فعل مستقیم خداوند به حساب آید<ref>279-Swinburne, 276</ref>. وى علاوه بر نقض قانون طبیعت دو مفهوم دیگر را نیز در تعریف معجزه اخذ مى کند: اول این که نقض قانون طبیعت فعل خداوند به شمار آید; دوم این که واجد معنا و دلالت دینى باشد; یعنى معطوف به اثبات آموزه دینى باشد<ref>Swinburne, 1-9</ref>.
خط ۴۶: خط ۴۶:


===مطابقت با قانون طبیعی===
===مطابقت با قانون طبیعی===
هـ) پل تیلیش نیز تعریف معجزه را به رویدادى که با دانش بشر و نظام طبیعى سازگار نباشد, مردود مى شمارد. به اعتقاد او, معجزه بر رویدادى اطلاق مى شود که خصوصیت نشان دهندگى داشته باشد. چنین حالتى براى یک رویداد در صورتى فراهم مى آید که داراى سه ویژگى باشد: اولاً, بدون این که با ساختار معقول امور واقعى ناسازگار باشد, فوق العاده و به شدّت حیرت زا باشد. ثانیاً, به راز (وجود) اشاره داشته باشد و ربط و نسبت ما را با آن معلوم کند. ثالثاً, از یک تجربه خلسه آمیز دریافت شده باشد<ref>71-72(Revelation and Miracle)</ref>.
هـ) پل تیلیش نیز تعریف معجزه را به رویدادى که با دانش بشر و نظام طبیعى سازگار نباشد, مردود مى شمارد. به اعتقاد او, معجزه بر رویدادى اطلاق مى شود که خصوصیت نشان دهندگى داشته باشد. چنین حالتى براى یک رویداد در صورتى فراهم مى‌آید که داراى سه ویژگى باشد: اولاً, بدون این که با ساختار معقول امور واقعى ناسازگار باشد, فوق العاده و به شدّت حیرت زا باشد. ثانیاً, به راز (وجود) اشاره داشته باشد و ربط و نسبت ما را با آن معلوم کند. ثالثاً, از یک تجربه خلسه آمیز دریافت شده باشد<ref>71-72(Revelation and Miracle)</ref>.


=امکان وقوع معجزه=
=امکان وقوع معجزه=
خط ۶۲: خط ۶۲:
بعضى مدعى اند که اگر معجزه را نقض قانون طبیعت به شمار آوریم با یک قیاس دوحدّى یا جدلى الطرفین<ref>(dilemma)</ref> مواجه مى شویم و آن جمع بین قاعده و استثناست, چون وقتى مى گوییم معجزه نظم طبیعى را نقض مى کند, بالتبع این نکته را تصدیق کرده ایم که الزاماً نظم طبیعیِ استوار و محکم وجود دارد و الا نقض و استثنا معنا نداشت. از سوى دیگر, قبول اعجاز به مفهوم نقض این قانون و وقوع استثنا در آن به این معنا است که اساساً چنین قانونى وجود ندارد; زیرا قاعده و نظمى که عملاً نقض شود, نمى تواند واقعاً قانون طبیعت باشد.
بعضى مدعى اند که اگر معجزه را نقض قانون طبیعت به شمار آوریم با یک قیاس دوحدّى یا جدلى الطرفین<ref>(dilemma)</ref> مواجه مى شویم و آن جمع بین قاعده و استثناست, چون وقتى مى گوییم معجزه نظم طبیعى را نقض مى کند, بالتبع این نکته را تصدیق کرده ایم که الزاماً نظم طبیعیِ استوار و محکم وجود دارد و الا نقض و استثنا معنا نداشت. از سوى دیگر, قبول اعجاز به مفهوم نقض این قانون و وقوع استثنا در آن به این معنا است که اساساً چنین قانونى وجود ندارد; زیرا قاعده و نظمى که عملاً نقض شود, نمى تواند واقعاً قانون طبیعت باشد.
اَلسْتِر مکینون با این استدلال, معجزه را مفهوماً خود متناقض مى داند که قوانین علمى در واقع, تلخیص مجموع آن چیزى است که در طبیعت رخ مى دهد, بنابراین, تمامى مواردى را که در طبیعت رخ مى دهند, شامل مى شوند. از سوى دیگر, معجزه, طبق تعریف, تعلیق این قانون در مورد خاص است و شامل آن نمى شود. این نشان مى دهد که تعریف معجزه به نقض قانون طبیعت به معناى قبول استثنا در قاعده اى است که استثنا بر نمى دارد.<ref>(52-99(Miracle and Paradox)</ref>  
اَلسْتِر مکینون با این استدلال, معجزه را مفهوماً خود متناقض مى داند که قوانین علمى در واقع, تلخیص مجموع آن چیزى است که در طبیعت رخ مى دهد, بنابراین, تمامى مواردى را که در طبیعت رخ مى دهند, شامل مى شوند. از سوى دیگر, معجزه, طبق تعریف, تعلیق این قانون در مورد خاص است و شامل آن نمى شود. این نشان مى دهد که تعریف معجزه به نقض قانون طبیعت به معناى قبول استثنا در قاعده اى است که استثنا بر نمى دارد.<ref>(52-99(Miracle and Paradox)</ref>  
این استدلال, همان گونه که جى. ال. مکى<ref>Makie, 20 - 22</ref> و مایکل پترسون و همکاران او<ref>(Peterson and others, 158 - 159)</ref>  تصدیق مى کنند مبتنى بر این فرض است که هر حادثه اى علت طبیعى دارد, اما مدعا در رویداد اعجازآمیز این است که عاملى به جز عوامل طبیعى, خارج از این سیستم مداخله مى کند و آن حادثه را که استثنا به شمار مى آید, پدید مى آورد و از همین رو بر این فرض مبتنى است که لزومى ندارد که هر حادثه اى را در قالب اصطلاحات قوانین طبیعى توضیح دهیم.<ref>Routledge Encyclopedia of Philosophy, 6 /412 - 413</ref>
این استدلال, همان گونه که جى. ال. مکى<ref>Makie, 20 - 22</ref> و مایکل پترسون و همکاران او<ref>(Peterson and others, 158 - 159)</ref>  تصدیق مى کنند مبتنى بر این فرض است که هر حادثه اى علت طبیعى دارد, اما مدعا در رویداد اعجازآمیز این است که عاملى به جز عوامل طبیعى, خارج از این سیستم مداخله مى کند و آن حادثه را که استثنا به شمار مى‌آید, پدید مى آورد و از همین رو بر این فرض مبتنى است که لزومى ندارد که هر حادثه اى را در قالب اصطلاحات قوانین طبیعى توضیح دهیم.<ref>Routledge Encyclopedia of Philosophy, 6 /412 - 413</ref>


==معجزه و علوم طبیعى==
==معجزه و علوم طبیعى==
خط ۶۸: خط ۶۸:


==معجزه واصل علیت==
==معجزه واصل علیت==
معجزه از آن جهت که رویدادهاى طبیعى در آن نقض مى شود با اصل سنخیت علت و معلول, به نظر ناسازگار مى آید. این اشکال در الاهیات اسلامى سابقه اى طولانى دارد و احتمالاً یکى از انگیزه هاى اشاعره, از جمله غزالى در انکار اصل علیت همین مطلب بوده است که وقوع معجزات قابل توجیه باشند. این اشکال, در واقع, بر کسانى وارد است که در عین قبول اعجاز اصل علیت و لزوم سنخیت علت و معلول را مى پذیرند, لذا کسانى که این اصول را از نظر فلسفى قبول ندارند, نمى توانند از منظر علم و تجربه گرایى اثبات کنند که وقوع معجزه عقلاً و منطقاً محال است. به همین دلیل, متفکران جدید از هیوم به بعد در امکان وقوع اعجاز مناقشه نمى کنند و آن را یک مشکل نمى دانند, بلکه عمدتاً بر سر معقولیت و میزان احتمال وقوع معجزات که در متون دینى نقل شده است, مناقشه مى کنند. حکیمان مسلمان عموماً معجزه را با اصل سنخیت علت و معلول سازگار مى دانند, چون به اعتقاد آنان, علت در معجزات از آن حیث که به معلول وجود مى دهد, هم سنخ با او و واجد کمال موجود در معلول است و اگر نه, فاقد شىء نمى تواند معطى شىء باشد; و از آن حیث که در معلول ایجاد حرکت مى کند و آن را دچار تغییر و تحوّل مى نماید, باز مى توان گفت که بین آن دو مناسبت و سنخیتى هست, هرچند کیفیت آن بر ما معلوم نباشد, چون نمى توانیم این احتمال را طرد کنیم که اگر عامل فرا طبیعى بیرون از دستگاه با یکى از سازو کارهاى درونى آن مرتبط شود مى تواند منشأ آثار عجیب و غریب گردد, بدون این که اصل سنخیت نقض شود.<ref>(طباطبائى, 1/ 72 ـ 83)</ref>
معجزه از آن جهت که رویدادهاى طبیعى در آن نقض مى شود با اصل سنخیت علت و معلول, به نظر ناسازگار مى‌آید. این اشکال در الاهیات اسلامى سابقه اى طولانى دارد و احتمالاً یکى از انگیزه هاى اشاعره, از جمله غزالى در انکار اصل علیت همین مطلب بوده است که وقوع معجزات قابل توجیه باشند. این اشکال, در واقع, بر کسانى وارد است که در عین قبول اعجاز اصل علیت و لزوم سنخیت علت و معلول را مى پذیرند, لذا کسانى که این اصول را از نظر فلسفى قبول ندارند, نمى توانند از منظر علم و تجربه گرایى اثبات کنند که وقوع معجزه عقلاً و منطقاً محال است. به همین دلیل, متفکران جدید از هیوم به بعد در امکان وقوع اعجاز مناقشه نمى کنند و آن را یک مشکل نمى دانند, بلکه عمدتاً بر سر معقولیت و میزان احتمال وقوع معجزات که در متون دینى نقل شده است, مناقشه مى کنند. حکیمان مسلمان عموماً معجزه را با اصل سنخیت علت و معلول سازگار مى دانند, چون به اعتقاد آنان, علت در معجزات از آن حیث که به معلول وجود مى دهد, هم سنخ با او و واجد کمال موجود در معلول است و اگر نه, فاقد شىء نمى تواند معطى شىء باشد; و از آن حیث که در معلول ایجاد حرکت مى کند و آن را دچار تغییر و تحوّل مى نماید, باز مى توان گفت که بین آن دو مناسبت و سنخیتى هست, هرچند کیفیت آن بر ما معلوم نباشد, چون نمى توانیم این احتمال را طرد کنیم که اگر عامل فرا طبیعى بیرون از دستگاه با یکى از سازو کارهاى درونى آن مرتبط شود مى تواند منشأ آثار عجیب و غریب گردد, بدون این که اصل سنخیت نقض شود.<ref>(طباطبائى, 1/ 72 ـ 83)</ref>


در واقع, بر اساس همین دیدگاه که هیچ حادثه اى بدون علت هم سنخ با طبیعت نیست, حکیمان مسلمان, به ویژه ابن سینا, سعى کرده اند تا علل این گونه امور را معلوم کنند.
در واقع, بر اساس همین دیدگاه که هیچ حادثه اى بدون علت هم سنخ با طبیعت نیست, حکیمان مسلمان, به ویژه ابن سینا, سعى کرده اند تا علل این گونه امور را معلوم کنند.
خط ۸۷: خط ۸۷:


==راهی برای تشخیص نیست==
==راهی برای تشخیص نیست==
برخى فیلسوفان, همچون آنتونى فلو <ref>(زMiraclesس , 348-349)</ref> و جان هاسپرس<ref>(هاسپرس, 504 ـ 505)</ref> مدعى اند که روشى براى شناخت حادثه طبیعى از حادثه غیر طبیعى وجود ندارد, لذا نمى توانیم معلوم کنیم که رویداد اعجازآمیز هیچ گاه تبیین طبیعى نخواهد یافت, چون کسى نمى تواند این احتمال را منتفى بداند که آن چه بر حسب دانش موجود فاقد تبیین طبیعى به نظر مى آید, در تحقیقات علمى میلیون ها سال آینده علل کاملاً طبیعى آن معلوم شود. چنان که مى دانیم روش علمى نیز بر این فرض استوار است که هر حادثه اى علل و عوامل طبیعى داشته و بر این پایه قابل تبیین است و از همین روى, دانشمندان همیشه منتهاى سعى خود را در کشف این عوامل به کار مى گیرند نه این که رویدادى را فاقد تبیین طبیعى بشمارند.
برخى فیلسوفان, همچون آنتونى فلو <ref>(زMiraclesس , 348-349)</ref> و جان هاسپرس<ref>(هاسپرس, 504 ـ 505)</ref> مدعى اند که روشى براى شناخت حادثه طبیعى از حادثه غیر طبیعى وجود ندارد, لذا نمى توانیم معلوم کنیم که رویداد اعجازآمیز هیچ گاه تبیین طبیعى نخواهد یافت, چون کسى نمى تواند این احتمال را منتفى بداند که آن چه بر حسب دانش موجود فاقد تبیین طبیعى به نظر مى‌آید, در تحقیقات علمى میلیون ها سال آینده علل کاملاً طبیعى آن معلوم شود. چنان که مى دانیم روش علمى نیز بر این فرض استوار است که هر حادثه اى علل و عوامل طبیعى داشته و بر این پایه قابل تبیین است و از همین روى, دانشمندان همیشه منتهاى سعى خود را در کشف این عوامل به کار مى گیرند نه این که رویدادى را فاقد تبیین طبیعى بشمارند.


==قابل تکرار نبودن==
==قابل تکرار نبودن==
برخى دیگر از جمله ریچارد سوین برن (زViolation of law of Natureس, 78-89) و مارگارت بادن<ref>نک: Peterson and others, 165-166</ref> مدعى اند که معیارى براى تشخیص امر فرا طبیعى از امر طبیعى در اختیار داریم. در واقع, داشتن چنین معیارى فرع بر این است که بتوانیم معلوم کنیم قانون طبیعت در رویداد اعجازآمیز نقض مى شود. به همین دلیل, سوین برن سعى مى کند معیارى به دست دهد که به کمک آن بتوانیم معلوم کنیم که آن چه با پیش بینى حاصل از (L) که بنا بر شواهد قانون طبیعت اش مى شماریم, سازگار نیست, نقض قانون طبیعت به شمار مى آید یا نه. آن معیار این است که اگر چنین رویدادى ـ که با پیش بینى حاصل از (L) سازگار نیست ـ تحت شرایط مشابه قابل تکرار نباشد, آن را باید ناقض قانون طبیعت شمرد و اگر قابل تکرار باشد, در این صورت, معلوم مى شود که (L) در واقع, قانون طبیعت نبوده است. به اعتقاد سوین برن, اگر بتوانیم صورت بندى جدیدى از نظریه پیشین به دست دهیم که در عین سادگى از قدرت پیش بینى بیشترى برخوردار باشد و مورد مخالف را نیز دربرگیرد, معلوم خواهد شد که رویداد مذکور امرى طبیعى است. اما اگر نتوانیم چنین صورت بندى جدیدى از نظریه قدیمى ارائه دهیم, به این دلیل که این صورت بندى جدید و دوم پیچیده تر از صورت بندى اول مى شود, و نتوانیم رویداد اعجازآمیز (مورد مخالف) را علاوه بر موارد پیشین (رویدادها و موارد موافق) پیش بینى و تبیین کنیم, در این صورت, به ناچاره باید آن را ناقض طبیعت به حساب آوریم.
برخى دیگر از جمله ریچارد سوین برن (زViolation of law of Natureس, 78-89) و مارگارت بادن<ref>نک: Peterson and others, 165-166</ref> مدعى اند که معیارى براى تشخیص امر فرا طبیعى از امر طبیعى در اختیار داریم. در واقع, داشتن چنین معیارى فرع بر این است که بتوانیم معلوم کنیم قانون طبیعت در رویداد اعجازآمیز نقض مى شود. به همین دلیل, سوین برن سعى مى کند معیارى به دست دهد که به کمک آن بتوانیم معلوم کنیم که آن چه با پیش بینى حاصل از (L) که بنا بر شواهد قانون طبیعت اش مى شماریم, سازگار نیست, نقض قانون طبیعت به شمار مى‌آید یا نه. آن معیار این است که اگر چنین رویدادى ـ که با پیش بینى حاصل از (L) سازگار نیست ـ تحت شرایط مشابه قابل تکرار نباشد, آن را باید ناقض قانون طبیعت شمرد و اگر قابل تکرار باشد, در این صورت, معلوم مى شود که (L) در واقع, قانون طبیعت نبوده است. به اعتقاد سوین برن, اگر بتوانیم صورت بندى جدیدى از نظریه پیشین به دست دهیم که در عین سادگى از قدرت پیش بینى بیشترى برخوردار باشد و مورد مخالف را نیز دربرگیرد, معلوم خواهد شد که رویداد مذکور امرى طبیعى است. اما اگر نتوانیم چنین صورت بندى جدیدى از نظریه قدیمى ارائه دهیم, به این دلیل که این صورت بندى جدید و دوم پیچیده تر از صورت بندى اول مى شود, و نتوانیم رویداد اعجازآمیز (مورد مخالف) را علاوه بر موارد پیشین (رویدادها و موارد موافق) پیش بینى و تبیین کنیم, در این صورت, به ناچاره باید آن را ناقض طبیعت به حساب آوریم.


راه حل ّ سوین برن, در واقع, بر این فرض متکى است که در مورد این گونه موارد (وقوع رویداد اعجازآمیز و مخالف با قانون علمى) یکى از دو کار را باید انجام داد و راه سومى وجود ندارد; یا باید قانون را به گونه اى اصلاح کرد که از رهگذر آن بتوان این موارد را نیز پیش بینى و تبیین کرد, در عین حال, قانون مذکور بساطت و قدرت پیش بینى خود را از دست ندهد و یا اگر هر گونه اصلاحى به منظور تبیین نمونه و مورد مخالف موجب شود که قانون علمى بساطت و قدرت پیش بینى خود را از دست دهد, باید همان قانون قبلى را حفظ کرد و نمونه مخالف را نقض قانون طبیعت شمرد.
راه حل ّ سوین برن, در واقع, بر این فرض متکى است که در مورد این گونه موارد (وقوع رویداد اعجازآمیز و مخالف با قانون علمى) یکى از دو کار را باید انجام داد و راه سومى وجود ندارد; یا باید قانون را به گونه اى اصلاح کرد که از رهگذر آن بتوان این موارد را نیز پیش بینى و تبیین کرد, در عین حال, قانون مذکور بساطت و قدرت پیش بینى خود را از دست ندهد و یا اگر هر گونه اصلاحى به منظور تبیین نمونه و مورد مخالف موجب شود که قانون علمى بساطت و قدرت پیش بینى خود را از دست دهد, باید همان قانون قبلى را حفظ کرد و نمونه مخالف را نقض قانون طبیعت شمرد.
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:


==نظر عالمان اسلامی==
==نظر عالمان اسلامی==
به نظر مى آید این پرسش را در جهان اسلام فخرالدین رازى<ref>فخر رازى 2/ 4</ref> و سید مرتضى<ref>سید مرتضى, 344</ref> مطرح کرده اند که چگونه مى توان از رهگذر نقل دیگران و روایت هاى تاریخى به وقوع این گونه حوادث علم پیدا کرد.
به نظر مى‌آید این پرسش را در جهان اسلام فخرالدین رازى<ref>فخر رازى 2/ 4</ref> و سید مرتضى<ref>سید مرتضى, 344</ref> مطرح کرده اند که چگونه مى توان از رهگذر نقل دیگران و روایت هاى تاریخى به وقوع این گونه حوادث علم پیدا کرد.


==نظریه هیوم==
==نظریه هیوم==
خط ۱۳۶: خط ۱۳۶:
دوم این که براى دلایل و شواهد گوناگون بنابر تجاربى که از میزان صدق و کذب آنها داریم, اعتبار و اهمیت متفاوت قائل مى شویم و مى توانیم با روش طبقه بندى, مرتبت هر یک از دلایل و شواهد را از حیث اعتبار و وثاقت شان مشخص کنیم.
دوم این که براى دلایل و شواهد گوناگون بنابر تجاربى که از میزان صدق و کذب آنها داریم, اعتبار و اهمیت متفاوت قائل مى شویم و مى توانیم با روش طبقه بندى, مرتبت هر یک از دلایل و شواهد را از حیث اعتبار و وثاقت شان مشخص کنیم.


سوم این که فرضیه اى مستدل به نظر مى آید که هرچه بیش تر, به میزان حداکثر ممکن دلایل و شواهد موجود را ارضا کند. بنابراین, اگر یک نفر از واقعه اى خبر دهد و پنج نفر دیگر خلاف آن را بگویند, باید گواهى پنج نفر را پذیرفت. هم چنین اگر از یک داده تاریخى نتیجه اى به دست آید و از پنج داده تاریخى نتیجه اى مخالف آن, باید دومى را پذیرفت.
سوم این که فرضیه اى مستدل به نظر مى‌آید که هرچه بیش تر, به میزان حداکثر ممکن دلایل و شواهد موجود را ارضا کند. بنابراین, اگر یک نفر از واقعه اى خبر دهد و پنج نفر دیگر خلاف آن را بگویند, باید گواهى پنج نفر را پذیرفت. هم چنین اگر از یک داده تاریخى نتیجه اى به دست آید و از پنج داده تاریخى نتیجه اى مخالف آن, باید دومى را پذیرفت.


چهارم این که از دلایل سازگار و مؤید یکدیگر نمى توان رفع ید کرد, مگر این که براى سازگارى و انسجام شان تبیین دیگرى غیر از حقیقت داشتن متعلّق و مدعاى آن دلایل به دست داده شود.<ref>, 133-151(Historical Evidencen)</ref>
چهارم این که از دلایل سازگار و مؤید یکدیگر نمى توان رفع ید کرد, مگر این که براى سازگارى و انسجام شان تبیین دیگرى غیر از حقیقت داشتن متعلّق و مدعاى آن دلایل به دست داده شود.<ref>, 133-151(Historical Evidencen)</ref>
خط ۱۷۲: خط ۱۷۲:
به این اشکال این گونه پاسخ داده اند که معجزه دلیل اتصال معجزه گر با عالم غیب است و در واقع, به گفته قاضى عبدالجبار معتزلى<ref>معتزلى, 15/ 161 ـ 168</ref> نشانه مخصوص خداوند است که در دست نبى ظاهر مى شود و از باب مواضعه بر نبوت او دلالت مى کند, درست مانند نشان مخصوص مَلِک که نشان مى دهد کسى که حامل پیام اوست, به واقع فرستاده اوست.
به این اشکال این گونه پاسخ داده اند که معجزه دلیل اتصال معجزه گر با عالم غیب است و در واقع, به گفته قاضى عبدالجبار معتزلى<ref>معتزلى, 15/ 161 ـ 168</ref> نشانه مخصوص خداوند است که در دست نبى ظاهر مى شود و از باب مواضعه بر نبوت او دلالت مى کند, درست مانند نشان مخصوص مَلِک که نشان مى دهد کسى که حامل پیام اوست, به واقع فرستاده اوست.


ابن رشد<ref>نک: ابراهیمى دینانى, 94</ref> در مورد این استدلال مى گوید: چنین مواضعه اى به یکى از دو طریق به وجود مى آید: یکى این که خداوند به مردم بگوید هر که نشانه هاى مخصوص را در اختیار داشت, رسول من است و دیگر این که استشکاف کنیم که عادت خداوند این است که این علامت ها را فقط در دست رسول خویش ظاهر مى کند, لکن هیچ یک از این دو طریق را نمى توان از شرع به دست آورد, عقل نیز نمى تواند به نحو قطعى حکم کند که این علامت ها به رسولان خداوند اختصاص دارد.
ابن رشد<ref>نک: ابراهیمى دینانى, 94</ref> در مورد این استدلال مى گوید: چنین مواضعه اى به یکى از دو طریق به وجود مى‌آید: یکى این که خداوند به مردم بگوید هر که نشانه هاى مخصوص را در اختیار داشت, رسول من است و دیگر این که استشکاف کنیم که عادت خداوند این است که این علامت ها را فقط در دست رسول خویش ظاهر مى کند, لکن هیچ یک از این دو طریق را نمى توان از شرع به دست آورد, عقل نیز نمى تواند به نحو قطعى حکم کند که این علامت ها به رسولان خداوند اختصاص دارد.


==معجزه در دست مدعی کاذب مصداق اضلال است==
==معجزه در دست مدعی کاذب مصداق اضلال است==
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۷۵۱

ویرایش