۱٬۷۴۱
ویرایش
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class="wikiInfo"> | |||
<div class=" | [[پرونده:فصلنامه اندیشه تقریب 2.jpg|بندانگشتی|فصلنامه اندیشه تقریب ]] | ||
[[ | {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:right" |+ | | ||
!فصلنامه | |||
!اندیشه تقریب | |||
|- | |||
|اطلاعات نشر | |||
|سال اول/ شماره دوم/بهار 1384 | |||
|- | |||
|عنوان مقاله | |||
|طرح تقریب و مشكلات آگاهى دينى (قرائتى در منطق تقريب و گونههاى فرهنگ دينى) | |||
|- | |||
|نویسنده | |||
|[[حیدر حبالله]] | |||
|- | |||
|تعداد صفحات | |||
|36 | |||
|- | |||
|بخش | |||
|اندیشه | |||
|- | |||
|زبان | |||
|فارسی | |||
|- | |||
|} | |||
</div> | </div> | ||
</div>{{پانویس رنگی}} | |||
</div>{{پانویس رنگی}} | </div>{{پانویس رنگی}} | ||
''' طرح تقریب و مشكلات آگاهى دينى (قرائتى در منطق تقريب و گونههاى فرهنگ دينى)''' عنوان sومین مقاله از بخش اندیشه مجله شماره 2 [[اندیشه تقریب (فصلنامه)|فصلنامه اندیشه تقریب]] میباشد که به قلم [[حیدر حبّاللّه]] نگارش و به اهتمام [[مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] منتشر شده است. این مقاله در شماره دوم، فصل بهار سال 1384 منتشر شده است.</div> | ''' طرح تقریب و مشكلات آگاهى دينى (قرائتى در منطق تقريب و گونههاى فرهنگ دينى)''' عنوان sومین مقاله از بخش اندیشه مجله شماره 2 [[اندیشه تقریب (فصلنامه)|فصلنامه اندیشه تقریب]] میباشد که به قلم [[حیدر حبّاللّه]] نگارش و به اهتمام [[مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] منتشر شده است. این مقاله در شماره دوم، فصل بهار سال 1384 منتشر شده است.</div> | ||
خط ۸۰: | خط ۹۵: | ||
براى بررسى برخى از عناصر عمده در تشدید پدیده تفرقهافکنى و پراکندگى، جدا از نقش علت سیاسى که در اثر شرایط منطقه طى دو دهه گذشته شاهد آن بودهایم، لازم است دادههاى فقهى طرفهاى متعدد را بررسى نماییم و تا زمانى که براى حل مشکلهاى فقهى موجود نزد هر مذهبى تجدیدنظر و مطالعات و بررسىهاى جدى و قابل اطمینان انجام نگیرد گمان مىکنم که دسترسى به یک راه حل براى این معضل دشوار است. به نظر مىرسد طرح تقریب میان مذاهب تا حدودى در حل بعضى از این مسائل فقهى و مواضع موفق بودهاست ولى به مطالعه و بررسى آن با دقت قیام ننموده و براى دسترسى به نتایجى در آن و یا دست کم در برخى مسائل اساسى بهاستثناى برخى تلاشهاى محدود، اقدام ننمودهاست.<br> | براى بررسى برخى از عناصر عمده در تشدید پدیده تفرقهافکنى و پراکندگى، جدا از نقش علت سیاسى که در اثر شرایط منطقه طى دو دهه گذشته شاهد آن بودهایم، لازم است دادههاى فقهى طرفهاى متعدد را بررسى نماییم و تا زمانى که براى حل مشکلهاى فقهى موجود نزد هر مذهبى تجدیدنظر و مطالعات و بررسىهاى جدى و قابل اطمینان انجام نگیرد گمان مىکنم که دسترسى به یک راه حل براى این معضل دشوار است. به نظر مىرسد طرح تقریب میان مذاهب تا حدودى در حل بعضى از این مسائل فقهى و مواضع موفق بودهاست ولى به مطالعه و بررسى آن با دقت قیام ننموده و براى دسترسى به نتایجى در آن و یا دست کم در برخى مسائل اساسى بهاستثناى برخى تلاشهاى محدود، اقدام ننمودهاست.<br> | ||
از جمله عواملى که به ویژه در مرحلهاخیر موجب تقویت احساس مذهبى متعصب گردیده، برخى ناکامىهاى سیاسى و اجتماعى است که صرف نظر از مسئول ایجاد آن، برخى از کشورهاى دارنده طرح اسلامى و برخى جنبشهاى اسلامى گرفتار آن شدهاند. ناکامىهاى اجتماعى و سیاسى یک جریان عقب گرد در اندیشه خود به گذشتهایجاد مىنماید، تا خشم خویش را در آن منفجر کند و فضاى مذهبى یکى از این زمینههاى مناسب براى رشد چنین وضعى خواهد بود.<br> | از جمله عواملى که به ویژه در مرحلهاخیر موجب تقویت احساس مذهبى متعصب گردیده، برخى ناکامىهاى سیاسى و اجتماعى است که صرف نظر از مسئول ایجاد آن، برخى از کشورهاى دارنده طرح اسلامى و برخى جنبشهاى اسلامى گرفتار آن شدهاند. ناکامىهاى اجتماعى و سیاسى یک جریان عقب گرد در اندیشه خود به گذشتهایجاد مىنماید، تا خشم خویش را در آن منفجر کند و فضاى مذهبى یکى از این زمینههاى مناسب براى رشد چنین وضعى خواهد بود.<br> | ||
از جمله مشکلات بازدارنده در این زمینه، تصویر یکنواخت نسبت به شیعه در اندیشه جمع بسیارى از اهل تسنن است. پافشارى بهاین موضوع که شیعیان یک گروه با غلو و مشرک و گور پرست و مرده پرستاند کهاهل بیت را به مرتبه خدایى مىرسانند و براى سنگ سجده مىکنند و قائل به تحریف قرآناند و غیره، مانع از هرگونهامکان و فرصتى براى گشودن فصل تازه میان مذاهب مىگردد. اگر برخى از علماى شیعه چیزى مىگویند نباید آن را بزرگ جلوه داد و به کل مذهب مرتبط ساخت. این سیاست تشدید اختلاف سعى مىکند رویدادهاى جزئى را بزرگ جلوه دهد. از این رو بررسى این موضوعها باید بىطرف | از جمله مشکلات بازدارنده در این زمینه، تصویر یکنواخت نسبت به شیعه در اندیشه جمع بسیارى از اهل تسنن است. پافشارى بهاین موضوع که شیعیان یک گروه با غلو و مشرک و گور پرست و مرده پرستاند کهاهل بیت را به مرتبه خدایى مىرسانند و براى سنگ سجده مىکنند و قائل به تحریف قرآناند و غیره، مانع از هرگونهامکان و فرصتى براى گشودن فصل تازه میان مذاهب مىگردد. اگر برخى از علماى شیعه چیزى مىگویند نباید آن را بزرگ جلوه داد و به کل مذهب مرتبط ساخت. این سیاست تشدید اختلاف سعى مىکند رویدادهاى جزئى را بزرگ جلوه دهد. از این رو بررسى این موضوعها باید بىطرف انجام گیرد تا هرطرف بتواند طرف دیگر را درک نماید و عملکردهاى او را به طرز منطقى و سالم تفسیر نماید. از جملهاین مشکلات نیز تصویر نادرست از اهل تسنن و جماعت است که در ذهن بسیارى از شیعیان وجود دارد. آنها تصور مىکنند کهاهل تسنن دشمن اهل بیتاند یا آنها را به ناصبى طبق معنایى که در فقهامامى وجود دارد متهم مىکنند کهاین موضوع دلالت و پیامدهاى خود را دارد. یا این کهاهل سنت را گروه واحدى مىدانند به گونهاى کهاگر یک فقیه یا یک سخنران از آنها چیزى گفته باشد همه را بهان گفته پایبند دانسته و آنها را دشمنان شیعه تلقى مىکنند، بهاین صورت که در دل آنها هیچ رحمت و محبت دینى نسبت به شیعه وجود ندارد.<br> | ||
همهاین گونه مسائل مانع تحقق زمینه تقریب و همکارى مىشود و موانع سختى را در برابر طرح تقریب ایجاد مىکند، چون یکى از عوامل این تصویر غلط طرفین نسبت به یکدیگر، جدایى و عدم همزیستى انسانى میان گروههاى مذهبى و عدم آمادگى برخى نسبت به تغییر آن تصویر یکنواخت مىباشد که برخى آن را نسبت به طرف دیگر ایجاد کردهاند.<br> | همهاین گونه مسائل مانع تحقق زمینه تقریب و همکارى مىشود و موانع سختى را در برابر طرح تقریب ایجاد مىکند، چون یکى از عوامل این تصویر غلط طرفین نسبت به یکدیگر، جدایى و عدم همزیستى انسانى میان گروههاى مذهبى و عدم آمادگى برخى نسبت به تغییر آن تصویر یکنواخت مىباشد که برخى آن را نسبت به طرف دیگر ایجاد کردهاند.<br> | ||
سیاست بزرگنمایى رویدادهاى کوچک یا برخى گفتههاى کمتأثیر، به نفع حرکت علمى سالم و یا جامعه و یا سیاسى نبودهاست. براى مثال، اگر نظریهامامت را در اندیشه شیعهاز نظر محوریت و دلالت در نظر بگیریم خواهیم دید که آن را اصلى از اصول دین مىدانند و برخى منکر یا غیر معتقد بهان را تکفیر و بهاحکام کفر در آخرت یا در آخرت و دنیا محکوم مىکنند. چنین نظرى در محافل شیعه محدود است، همانگونهاست تکفیر شیعیان توسط برخى از اهل تسنن، نزد محافل اهل تسنن محدود بوده و نباید بیش از حجمى که دارد آن را بزرگ جلوه داد.<br> | سیاست بزرگنمایى رویدادهاى کوچک یا برخى گفتههاى کمتأثیر، به نفع حرکت علمى سالم و یا جامعه و یا سیاسى نبودهاست. براى مثال، اگر نظریهامامت را در اندیشه شیعهاز نظر محوریت و دلالت در نظر بگیریم خواهیم دید که آن را اصلى از اصول دین مىدانند و برخى منکر یا غیر معتقد بهان را تکفیر و بهاحکام کفر در آخرت یا در آخرت و دنیا محکوم مىکنند. چنین نظرى در محافل شیعه محدود است، همانگونهاست تکفیر شیعیان توسط برخى از اهل تسنن، نزد محافل اهل تسنن محدود بوده و نباید بیش از حجمى که دارد آن را بزرگ جلوه داد.<br> | ||
در این جا لازم مىدانم که دو نکته را یادآور شوم که به نظر من مهم است و آن مربوط به دو شخصیت اسلامى شیعه برجستهاست که مهمترین پستهاى مرجعیت و اندیشه شیعه را در قرن بیستم داشتهاند؛ یعنى امام روح الله خمینى (متوفاى 1410 ق) و شهید بزرگوار محمد باقر صدر (متوفاى 1400 ق). این دو گفته در منابع بحث فقهى داخلى آنها وجود دارد و گفته سیاسى نبوده که گاهى مانع از دلالت و تعبیرات مىشود.<br> | در این جا لازم مىدانم که دو نکته را یادآور شوم که به نظر من مهم است و آن مربوط به دو شخصیت اسلامى شیعه برجستهاست که مهمترین پستهاى مرجعیت و اندیشه شیعه را در قرن بیستم داشتهاند؛ یعنى امام روح الله خمینى (متوفاى 1410 ق) و شهید بزرگوار محمد باقر صدر (متوفاى 1400 ق). این دو گفته در منابع بحث فقهى داخلى آنها وجود دارد و گفته سیاسى نبوده که گاهى مانع از دلالت و تعبیرات مىشود.<br> | ||
امام خمینى (ره) در کتاب طهارت از مباحث فقهى خود مىگوید: «امامت به معنایى که نزد امامیه وجود دارد از ضرورتهاى دین نبوده، چون «ضرورتها» عبارت از امور واضح و بدیهى از نظر همه طبقات مسلمین مىباشند و شاید ضرورت از نظر بسیارى بر خلاف آن باشد، بلهامامت جزء اصول مذهب است و منکر آن از مذهب خروج کرده و نهاز اسلام». <ref>(روحالله خمينى، كتاب الطهارة، ج 3، ص 441).</ref><br> | [[امام خمینى|امام خمینى (ره)]] در کتاب طهارت از مباحث فقهى خود مىگوید: «امامت به معنایى که نزد امامیه وجود دارد از ضرورتهاى دین نبوده، چون «ضرورتها» عبارت از امور واضح و بدیهى از نظر همه طبقات مسلمین مىباشند و شاید ضرورت از نظر بسیارى بر خلاف آن باشد، بلهامامت جزء اصول مذهب است و منکر آن از مذهب خروج کرده و نهاز اسلام». <ref>(روحالله خمينى، كتاب الطهارة، ج 3، ص 441).</ref><br> | ||
متن دوم از [[شهید صدر|شهید محمد باقر صدر]] در کتاب خود بحوث فى شرح العروة الوثقى است که مىگوید: «منظور از ضرورى که مخالف منکر آن است، چنان چه خود امامت اهل بیت(علیهم السلام) باشد پرواضح است کهاین مسئله در آشکارى به درجه ضرورت نرسیدهاست، و چنان چه تحقق آن درجه حدوثاً مسلّم شود شکى در عدم ادامه روشنى آن بهان مثابه به خاطر وجود عوامل ابهام پیرامون آن وجود نخواهد داشت، و اگر منظور از آن تدبیر پیامبر و حکمت شریعت باشد که بر اساس فرض اهمال مسلمانان توسط پیامبر و شریعت بدون رهبر یا شکلى که با آن رهبرى تعیین شود که همسان عدم تدبیر [[رسول اکرم (ص)|رسول اکرم(صلى الله علیه وآله)]] و یا عدم حکمت شریعت باشد، باز نمىتوان انکار چنین ضرورتى را بر مخالف به خاطر عدم توجهاو بهاین همسانى و یا عدم ایمان او بهان تحمیل کرد». <ref>محمد باقر صدر، بحوث فى شرح العروة الوثقى، ج 3، ص 315.</ref><br> | متن دوم از [[شهید صدر|شهید محمد باقر صدر]] در کتاب خود بحوث فى شرح العروة الوثقى است که مىگوید: «منظور از ضرورى که مخالف منکر آن است، چنان چه خود امامت اهل بیت(علیهم السلام) باشد پرواضح است کهاین مسئله در آشکارى به درجه ضرورت نرسیدهاست، و چنان چه تحقق آن درجه حدوثاً مسلّم شود شکى در عدم ادامه روشنى آن بهان مثابه به خاطر وجود عوامل ابهام پیرامون آن وجود نخواهد داشت، و اگر منظور از آن تدبیر پیامبر و حکمت شریعت باشد که بر اساس فرض اهمال مسلمانان توسط پیامبر و شریعت بدون رهبر یا شکلى که با آن رهبرى تعیین شود که همسان عدم تدبیر [[رسول اکرم (ص)|رسول اکرم(صلى الله علیه وآله)]] و یا عدم حکمت شریعت باشد، باز نمىتوان انکار چنین ضرورتى را بر مخالف به خاطر عدم توجهاو بهاین همسانى و یا عدم ایمان او بهان تحمیل کرد». <ref>محمد باقر صدر، بحوث فى شرح العروة الوثقى، ج 3، ص 315.</ref><br> | ||
بنابراین انکار اصل امامت شیعه توسط سنى مذهب، او را کافر یا منکر مسائلى بدیهى و آشکار نخواهد کرد، هر چند که شیعه گمان کند سنى در عقیده خود اشتباه مىکند. این حق او است، ولى این طرز تفکر به معناى تکفیر برادرش و قطع رابطه با او نخواهد بود.<br> | بنابراین انکار اصل امامت شیعه توسط سنى مذهب، او را کافر یا منکر مسائلى بدیهى و آشکار نخواهد کرد، هر چند که شیعه گمان کند سنى در عقیده خود اشتباه مىکند. این حق او است، ولى این طرز تفکر به معناى تکفیر برادرش و قطع رابطه با او نخواهد بود.<br> | ||
«ملاک کفر و خارج شدن از اسلام، انکار صریح و نهانکار با ملازمت و آمیختن میان عقیده صریح و عقیده ملازم عقیده صریح، جزء آفتهاى مذاهب و از عوامل تهمتهاى متقابل میانشان مىباشد.» <ref>محمد واعظ زاده خراسانى، «الوحدة الاسلامية عناصرها و موانعها»، مجلة رسالة التقريب، شماره 15، ص11.</ref> <br> | «ملاک کفر و خارج شدن از اسلام، انکار صریح و نهانکار با ملازمت و آمیختن میان عقیده صریح و عقیده ملازم عقیده صریح، جزء آفتهاى مذاهب و از عوامل تهمتهاى متقابل میانشان مىباشد.» <ref>محمد واعظ زاده خراسانى، «الوحدة الاسلامية عناصرها و موانعها»، مجلة رسالة التقريب، شماره 15، ص11.</ref> <br> | ||
چنان کهاین دو شخصیت برجسته شاهدى ارائه کردهاند، بسیار از مردان علمى شیعه نیز شاهد این حقیقت مىباشند. شاید این گفته [[علامه شرف الدین|علامه سید عبدالحسین شرفالدین]] صحیح باشد که: فصل چهارم | چنان کهاین دو شخصیت برجسته شاهدى ارائه کردهاند، بسیار از مردان علمى شیعه نیز شاهد این حقیقت مىباشند. شاید این گفته [[علامه شرف الدین|علامه سید عبدالحسین شرفالدین]] صحیح باشد که: فصل چهارم [از [[فصل هایی مهم از همگرایی امت (کتاب)|کتاب الفصول المهمة]] ]: در بسیارى از متون امامان ما حکم به مسلمان بودن اهل تسنن وجود دارد، و آنها در هرگونهاثرى که مترتب بر عموم مسلمانان باشد همچون شیعیان مىباشند. این مسئله در مذهب ما بسیار روشن است و هیچ یک از میانه روها در میان ما از آن باکى ندارد. از این رو آنچه در این بارهامدهاست دنبال نمىکنیم چون توضیح واضحات را جزء تدبیر نمىدانیم. <ref>عبدالحسين شرف الدين، الفصول المهمة فى تأليف الامة، ص 18.</ref> <br> | ||
این موضعها در طرف دیگر نیز صادق است. عدم اعتقاد به عدالت صحابه یا همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله)یا بعضى از خلفاى نخستین، به معناى کفر نیست؛ حتى اگر هم فرض کنیم که بهآنها فحش داده شود یا لعن شوند که بالاترین حد آن معصیت بزرگ و جرمى عظیم است. میان این عنوان و عنوان کفر که موجب جدایى و خارج شدن از کمند اسلام است، تفاوت آشکارى وجود دارد، چون احتمال اشتباه وارد است و شاید او در این خصوص دچار اشتباه شده باشد. چنانکه بسیارند گذشتگان که در تفسیر احکام اجتهادى خود دچار اشتباه شدهاند<ref>دراينباره ر.ک.: عبد الحسين شرف الدين، الفصول المهمة، ص 131ـ144.</ref>، بنابراین، امر تکفیر امرى عظیم است و عواقب بزرگى دارد. <ref>درباره موضع سلف در تكفير ر.ک.: همان، ص 26ـ38.</ref> <br> | این موضعها در طرف دیگر نیز صادق است. عدم اعتقاد به عدالت صحابه یا همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله)یا بعضى از خلفاى نخستین، به معناى کفر نیست؛ حتى اگر هم فرض کنیم که بهآنها فحش داده شود یا لعن شوند که بالاترین حد آن معصیت بزرگ و جرمى عظیم است. میان این عنوان و عنوان کفر که موجب جدایى و خارج شدن از کمند اسلام است، تفاوت آشکارى وجود دارد، چون احتمال اشتباه وارد است و شاید او در این خصوص دچار اشتباه شده باشد. چنانکه بسیارند گذشتگان که در تفسیر احکام اجتهادى خود دچار اشتباه شدهاند<ref>دراينباره ر.ک.: عبد الحسين شرف الدين، الفصول المهمة، ص 131ـ144.</ref>، بنابراین، امر تکفیر امرى عظیم است و عواقب بزرگى دارد. <ref>درباره موضع سلف در تكفير ر.ک.: همان، ص 26ـ38.</ref> <br> | ||
من با این مثالها نمىخواهم مدعى شوم که طرفین به عدم تکفیر یکدیگر اجماع دارند. همانگونه که بسیارى از اهل تقریب اشاره مىکنند اختلافهاى موجود میان مسلمانان موجب تکفیر یکدیگر نمىشود؛ هرچند که نظر یک گروهاز شیعیان و گروهى از اهل تسنن بر تکفیر است و شاید بدتر از آن هم باشد. بلکه مىخواستم تصویر واقعى موضع طرفین را بررسى کنیم. براى این کهآن چهره تقلبى ادعایى مىخواهد مدعى شود که هر طرفى طرف دیگر را تکفیر مىنماید تا جایى که برخى از اتباع مذاهب و احتمالاً برخى از روحانیون آنها را به سبب وجود موضعهاى تسامح نزد علماى بزرگ مذهب خود به خاطر قرار دادن تصویر یکنواخت نامطلوب در مغز آنان نسبت به هم، غافلگیر نماید.<br> | من با این مثالها نمىخواهم مدعى شوم که طرفین به عدم تکفیر یکدیگر اجماع دارند. همانگونه که بسیارى از اهل تقریب اشاره مىکنند اختلافهاى موجود میان مسلمانان موجب تکفیر یکدیگر نمىشود؛ هرچند که نظر یک گروهاز شیعیان و گروهى از اهل تسنن بر تکفیر است و شاید بدتر از آن هم باشد. بلکه مىخواستم تصویر واقعى موضع طرفین را بررسى کنیم. براى این کهآن چهره تقلبى ادعایى مىخواهد مدعى شود که هر طرفى طرف دیگر را تکفیر مىنماید تا جایى که برخى از اتباع مذاهب و احتمالاً برخى از روحانیون آنها را به سبب وجود موضعهاى تسامح نزد علماى بزرگ مذهب خود به خاطر قرار دادن تصویر یکنواخت نامطلوب در مغز آنان نسبت به هم، غافلگیر نماید.<br> | ||
خط ۱۴۷: | خط ۱۶۲: | ||
=اصلاح برنامههاى آموزشى و بالا بردن سطح آموزشگاههاى دینى= | =اصلاح برنامههاى آموزشى و بالا بردن سطح آموزشگاههاى دینى= | ||
شاید مهمترین موضوعى که نیازهاى امروز را در موضوع تقریب میان مسلمانان تشکیل مىدهد، نیاز بهاصلاح ساختارهاى معرفتى و تکیه گاههاى علمى و روندهاى شکلگیرى اندیشه و ساخت آن باشد. مىتوان در این زمینه مجموعهاندیشههایى را مطرح کرد:<br> | شاید مهمترین موضوعى که نیازهاى امروز را در موضوع تقریب میان مسلمانان تشکیل مىدهد، نیاز بهاصلاح ساختارهاى معرفتى و تکیه گاههاى علمى و روندهاى شکلگیرى اندیشه و ساخت آن باشد. مىتوان در این زمینه مجموعهاندیشههایى را مطرح کرد:<br> | ||
==الف ـ علم کلام اسلامى== | |||
بى تردید علم کلام مىتواند تقریب اجزاى امت یا ایجاد تفرقه و دشمنى میان اعضاى آن نقش داشته باشد. بىشک روش دسته بندى در این علم به ویژه علم ملل و نحل، نقش فعالى در شناخت مسلمانان از یکدیگر داشتهاست. از این رو ما بهاجراى تعدیل و اصلاحاتى در ساختار علم کلام و نظام درسى آن و به درک و فهم مطالب آن نیاز داریم، زیرا: | |||
# منابع علم کلام و مرجعهاى سنتى ملل و نحل، حاکى از وجود دودستگى فرقهاى مذهبى و کلامى نزد مسلمانان است. به همین سبب تلاش علماى ملل و نحل همیشه مورد نقد وبررسى بودهاست و باید باشد. بسیارى از اوقات برخى صاحبان مقالهها به عنوان رئیسان مذاهب قرار داده شدهاند و چهره یک فرقه که در تاریخ فقط پیروان محدودى در زمان و مکان خاصى داشتهاست، بزرگ جلوه داده شده و این تصور به تشکیل تصویر نادرستى از تجزیهها و انشعابهاى برخى مذاهب منجر گردیدهاست. این تصویر نمایانگر یکنواختى قرائت کلامى نزد بسیارى از مسلمانان شدهاست، بىآنکه نقد واقعى و نه فرقهاى روى آن انجام گیرد، و این بدین معنا است که تصویرى که مراجع ملل و نحل ارائه مىدهند نباید آن را پایان کلام و فصل الخطاب دانست، بلکه زمینه براى تجدید نظر و ارزیابى موضوع همچنان باز مىماند.<br> | # منابع علم کلام و مرجعهاى سنتى ملل و نحل، حاکى از وجود دودستگى فرقهاى مذهبى و کلامى نزد مسلمانان است. به همین سبب تلاش علماى ملل و نحل همیشه مورد نقد وبررسى بودهاست و باید باشد. بسیارى از اوقات برخى صاحبان مقالهها به عنوان رئیسان مذاهب قرار داده شدهاند و چهره یک فرقه که در تاریخ فقط پیروان محدودى در زمان و مکان خاصى داشتهاست، بزرگ جلوه داده شده و این تصور به تشکیل تصویر نادرستى از تجزیهها و انشعابهاى برخى مذاهب منجر گردیدهاست. این تصویر نمایانگر یکنواختى قرائت کلامى نزد بسیارى از مسلمانان شدهاست، بىآنکه نقد واقعى و نه فرقهاى روى آن انجام گیرد، و این بدین معنا است که تصویرى که مراجع ملل و نحل ارائه مىدهند نباید آن را پایان کلام و فصل الخطاب دانست، بلکه زمینه براى تجدید نظر و ارزیابى موضوع همچنان باز مىماند.<br> | ||
# 2ـ علاوه بر آن، صرف نظر از صحیح بودن تصویرى که کتابهاى به جا مانده ملل و نحل ایجاد مىکنند هیچ معلوم نیست کهاین تصویر باقى بماند، چرا که قیاس حنفى در شکل نظرى خود باقى نمانده بلکه دچار تحول شگفتى شدهاست. مسئله تعجب آور این که نظرهاى برخى از مخالفان قیاس و انتقاد آنها از تصویر قدیمى و فرتوت آن است، بىآنکه به تحولاتى که در آن ایجاد گردیدهاست، توجهى داشته باشند. از این رو بررسى و تأیید آن یا نقد آن در مرحله دیگرى لازم به نظر مىرسد. همچنین مفهوم امامت در اندیشه شیعهاکنون به حالت اولیه خود باقى نماندهاست، بلکه با تحولات بسیار بزرگ و با ابعاد گوناگونى مواجه شدهاست. ما در نظر نداریم که میان اهل تسنن که در قرن پنجم هجرى زندگى مىکردند با برادران شیعه خود که در همان قرن زندگى مىکردند، توافق و تقریب نموده و از این راه کشمکشهاى آنها را در شهر بغداد حل و فصل کنیم تا نیاز به بازگشت به منابع آنها در آن قرن داشته باشیم. به رویدادهایى که چند قرن پس از آن روى داد نیز نگاه نمىکنیم بلکه در نظر داریم میان شیعیان قرن پانزدهم و اهل تسنن همین قرن وفق و آشتى دهیم. ثانیاً ما وظیفه داریم که عقاید کنونى مذاهب را علاوه بر تحول تاریخى آن بررسى کنیم و این بدین معنا است که منابع ملل ونحل سنتى و نظرهاى کلامىموجود در کتابهاى علم کلام دیگر تنها مرجع براى مشخص کردن یک مذهب یا هر مذهب دیگرى نخواهد بود، چون احتمال مىرود و واقیعت هم همین است که بسیارى از آن چه در کتابهاى ملل و نحل نوشته شدهاست یا براى همیشه منقرض و بدون بازگشت است، و یا این که تحولهاى ریشهاى روى آن صورت گرفته باشد، و حکم نهایى روى آن صادر نمىشود. این مسئله یک مسئله حساس و در عین حال بسیار مهم است.<br> | # 2ـ علاوه بر آن، صرف نظر از صحیح بودن تصویرى که کتابهاى به جا مانده ملل و نحل ایجاد مىکنند هیچ معلوم نیست کهاین تصویر باقى بماند، چرا که قیاس حنفى در شکل نظرى خود باقى نمانده بلکه دچار تحول شگفتى شدهاست. مسئله تعجب آور این که نظرهاى برخى از مخالفان قیاس و انتقاد آنها از تصویر قدیمى و فرتوت آن است، بىآنکه به تحولاتى که در آن ایجاد گردیدهاست، توجهى داشته باشند. از این رو بررسى و تأیید آن یا نقد آن در مرحله دیگرى لازم به نظر مىرسد. همچنین مفهوم امامت در اندیشه شیعهاکنون به حالت اولیه خود باقى نماندهاست، بلکه با تحولات بسیار بزرگ و با ابعاد گوناگونى مواجه شدهاست. ما در نظر نداریم که میان اهل تسنن که در قرن پنجم هجرى زندگى مىکردند با برادران شیعه خود که در همان قرن زندگى مىکردند، توافق و تقریب نموده و از این راه کشمکشهاى آنها را در شهر بغداد حل و فصل کنیم تا نیاز به بازگشت به منابع آنها در آن قرن داشته باشیم. به رویدادهایى که چند قرن پس از آن روى داد نیز نگاه نمىکنیم بلکه در نظر داریم میان شیعیان قرن پانزدهم و اهل تسنن همین قرن وفق و آشتى دهیم. ثانیاً ما وظیفه داریم که عقاید کنونى مذاهب را علاوه بر تحول تاریخى آن بررسى کنیم و این بدین معنا است که منابع ملل ونحل سنتى و نظرهاى کلامىموجود در کتابهاى علم کلام دیگر تنها مرجع براى مشخص کردن یک مذهب یا هر مذهب دیگرى نخواهد بود، چون احتمال مىرود و واقیعت هم همین است که بسیارى از آن چه در کتابهاى ملل و نحل نوشته شدهاست یا براى همیشه منقرض و بدون بازگشت است، و یا این که تحولهاى ریشهاى روى آن صورت گرفته باشد، و حکم نهایى روى آن صادر نمىشود. این مسئله یک مسئله حساس و در عین حال بسیار مهم است.<br> | ||
خط ۱۵۴: | خط ۱۷۰: | ||
از این رو شاید تفسیر این پدیده یک تفسیر سیاسى یا تاریخى باشد که مناسبترین تفسیر مىباشد. لذا من گمان مىکنم کهاولویتهاى علم کلام امروز باید بار دیگر تعیین شود تا از این طریق برخى اختلافات مذهبى در سلسله مسائل کلامى به موضوعهاى حاشیهاى رانده شود و موضوعهاى کلامى مورد نیاز بیشتر به چالشهاى جهانى شدن و تهاجم فرهنگى و نابودى اندیشهاى که غرب بهان دست مىزند بپردازد. این موضوع اولا مىتواند علم کلام را به یک علم نوین تبدیل کند، ثانیاً موجب سرزندگى و بالندگى آن مىشود و ثالثاً موجب فراهم شدن پاسخ طبیعى به مسائل اندیشهاى و مشکلات آن کهامروز در زندگى مسلمانان وجود دارد و زدودن اختلافات مذهبى مىگردد تا در سایه بازسازى تبلور علم کلام، تندى و تیزى این اختلاف کاهش یابد و دیدگاههاى جدیدى نسبت به پیروان دیگر مذاهب با توجه بهاوضاع معاصر و تحولات زندگى کنونى نمایان شود.<br> | از این رو شاید تفسیر این پدیده یک تفسیر سیاسى یا تاریخى باشد که مناسبترین تفسیر مىباشد. لذا من گمان مىکنم کهاولویتهاى علم کلام امروز باید بار دیگر تعیین شود تا از این طریق برخى اختلافات مذهبى در سلسله مسائل کلامى به موضوعهاى حاشیهاى رانده شود و موضوعهاى کلامى مورد نیاز بیشتر به چالشهاى جهانى شدن و تهاجم فرهنگى و نابودى اندیشهاى که غرب بهان دست مىزند بپردازد. این موضوع اولا مىتواند علم کلام را به یک علم نوین تبدیل کند، ثانیاً موجب سرزندگى و بالندگى آن مىشود و ثالثاً موجب فراهم شدن پاسخ طبیعى به مسائل اندیشهاى و مشکلات آن کهامروز در زندگى مسلمانان وجود دارد و زدودن اختلافات مذهبى مىگردد تا در سایه بازسازى تبلور علم کلام، تندى و تیزى این اختلاف کاهش یابد و دیدگاههاى جدیدى نسبت به پیروان دیگر مذاهب با توجه بهاوضاع معاصر و تحولات زندگى کنونى نمایان شود.<br> | ||
ما نباید اجازه دهیم عناصر افراطى موجود در مذاهب اسلامى سرنوشت مذاهب خود را رقم بزنند بلکه عناصر روشنفکر باید فرمول تازهاى از عمق مذهبى ایجاد کنند نه مسلک لیبرالى منفى که با دین رابطه ندارد. از این راه مىتوان فرصتهاى تقریب میان مذاهب اسلامى را فراهم کرد.<br> | ما نباید اجازه دهیم عناصر افراطى موجود در مذاهب اسلامى سرنوشت مذاهب خود را رقم بزنند بلکه عناصر روشنفکر باید فرمول تازهاى از عمق مذهبى ایجاد کنند نه مسلک لیبرالى منفى که با دین رابطه ندارد. از این راه مىتوان فرصتهاى تقریب میان مذاهب اسلامى را فراهم کرد.<br> | ||
ما در نظر نداریم که هر طرفى را از درون مذهب خود جدا کنیم، چون این کار را یک خطاى واقعى مىدانیم؛ به خصوص با مرجعیتهاى دین سنتى موجود در مذاهب ما و آن چه برخى از علماى دین | ما در نظر نداریم که هر طرفى را از درون مذهب خود جدا کنیم، چون این کار را یک خطاى واقعى مىدانیم؛ به خصوص با مرجعیتهاى دین سنتى موجود در مذاهب ما و آن چه برخى از علماى دین <ref>محمد كرمى، «نامهاى به مجله رسالة الاسلام»، مجله رسالة التقريب، شماره 18، ص 118.</ref> دایر بر لزوم شرکت دادن مرجعیتهاى رسمى در مذهب در حرکت تقریب مطرح کردهاند موافقیم، چون بدون آنها کار بزرگى نمىشود انجام داد. ولى قصد ما این است که به جریان افرطى در همه مذاهب اجازه ندهیم به بهانه داشتن اصالت بیشتر و تدین بیشتر و سابقه بیشتر نمایندگى مذاهب را احتکار کنند.<br> | ||
==ب ـ علم تاریخ اسلامى== | |||
ما نیاز به ترسیم تصویر منطقىترى از این تاریخ داریم و لازم است در نشان دادن مظاهر همزیستى مسالمت آمیز موجود در آن تجدید نظر کنیم. ما نمىخواهیم تاریخ را به نفع تقریب مذاهب تزویر کنیم. پناه مىبریم به خدا از این کار و دست به کارى که منافى حقیقت باشد نخواهیم زد. بلکه منظور ما تجدید نظر در چیزهایى است که شرایط تلخ آنها را پنهان داشتهاست. چنین چیزى را بسیار ضرورى مىدانیم، و ضرورت آن براى اهل تسنن کمتر از ضرورت آن براى شیعیان نخواهد بود. از این رو طرفین در اذهان خود میراثهایى از تصویرهاى تاریخ دارند که با وجود آن و یا عدم اصلاح آن، انجام هر کارى دشوار خواهد بود. <br> | از جمله علوم اساسى که باید اسناد آن مورد ارزیابى و بازسازى مجدد قرار گیرد علم تاریخ اسلامى است. این تاریخ زیر نظر پادشاهان و سلاطین گوناگون نوشته شدهاست که در بسیارى از موارد منظور از آن ارضاى آنان با دروغ پردازى، تزویر یا مخفى کردن حقایق و پوشش کارى انجام مىگرفت. قدرت سیاسى بیش از هر قدرتى در تاریخ مسلمانان نیاز به وجود کشمکش مذهبى داشتهاست و در بسیارى از موارد بهاتش افروزى و شعلهور کردن این کشمکشها اقدام کرده تا از آن بهرههاى بزرگى ببرد، از این رو ما شاهد آن بودهایم که تاریخ اسلامى در شکلى که براى ما عرضه گردیده مظهرى از مظاهر کشمکش فرقهاى نامطلوب بودهاست. تا جایى که شهرستانى (متوفاى 548 ق) دراینباره مىگوید: هیچ شمشیرى بر پایه مذهب نظیر شمشیرى که علیهامامت در هر زمان و مکانى کشیده شد، کشیده نشدهاست. <ref>ابوبكر الشهرستانى، الملل و النخل، ج 1، ص 30.</ref> <br> | ||
ما نیاز به ترسیم تصویر منطقىترى از این تاریخ داریم و لازم است در نشان دادن مظاهر همزیستى مسالمت آمیز موجود در آن تجدید نظر کنیم. ما نمىخواهیم تاریخ را به نفع تقریب مذاهب تزویر کنیم. پناه مىبریم به خدا از این کار و دست به کارى که منافى حقیقت باشد نخواهیم زد. بلکه منظور ما تجدید نظر در چیزهایى است که شرایط تلخ آنها را پنهان داشتهاست. چنین چیزى را بسیار ضرورى مىدانیم، و ضرورت آن براى اهل تسنن کمتر از ضرورت آن براى شیعیان نخواهد بود. از این رو طرفین در اذهان خود میراثهایى از تصویرهاى تاریخ دارند که با وجود آن و یا عدم اصلاح آن، انجام هر کارى دشوار خواهد بود. <ref>ر.ک.: حيدر حب الله، تأملات منهجية في قراءة التاريخ الاسلامي، ضمن كتاب مشروع اعادة كتابة التاريخ الاسلامى، مقاربات نقدية، ص 38ـ33.</ref> <br> | |||
آموزشگاههاى دینى و دانشگاههاى اسلامى و حوزههاى علمیه و غیره نیازمند اصلاحات جدى در علم کلام و تاریخ مىباشند تا براى ایجاد آگاهى جدید براى خود و دیگران نتیجه دهد و بتوان در پرتو آن زندگى بهترى را آغاز کرد.<br> | آموزشگاههاى دینى و دانشگاههاى اسلامى و حوزههاى علمیه و غیره نیازمند اصلاحات جدى در علم کلام و تاریخ مىباشند تا براى ایجاد آگاهى جدید براى خود و دیگران نتیجه دهد و بتوان در پرتو آن زندگى بهترى را آغاز کرد.<br> | ||
ج ـ اجتهاد و ساز و کار و علوم آن | ==ج ـ اجتهاد و ساز و کار و علوم آن== | ||
چالش هاى معاصر که بر پشت فقهاسلامى سنگینى مىکند اکنون نیاز بهاجتهاد اسلامى دارد و بهاجتهاد مذهبى محدود نیست. منظور ما این است کهاجتهاد در مذهب هاى حنفى، شافعى، مالکى یا حنبلى و جعفرى به تنهایى اجتهاد صحیحى از نظر معناى واژه نیست بلکه ضرورتهاى علمى و غیره فقیه را ملزم مىکند که به همه مکاتب فقهى اسلامى آگاهى داشته باشد تا براى او تصویر روشنتر و رساترى از مطلب حاصل شود. باید دعوت علامه مرحوم شیخ محمد مهدى شمس الدین | لزوم اصلاح معرفتى و متدلوژى به علم کلام وتاریخ محدود نمىشود، بلکه مىتواند پیش از آن نیز شامل علوم مربوط بهاجتهاد فقهى گردد. بسیارى از فقهاى گذشته در همه مذاهب اجتهاد داشتند و اجتهاد آنها به یک مذهب محدود نمىشد، ولى سه قرن گذشته شاهد محدودیتى در آگاهى داشتن به دیگر مذاهب بودهاست. شاید بتوانم بگویم کهاین مسئلهاز نظر تاریخى در محافل سنى بیشتر از محافل شیعه بودهاست و این مسئله به عواملى باز مىگردد کهاکنون در نظر نداریم دربارهآن صحبت کنیم. | ||
همان گونه که یک شیعهادله شیخ طوسى (متوفاى 430 ق) و علامه حلى (متوفاى 726 ق) و شیخ مرتضى انصارى (متوفاى 1281 ق) را مىآموزد باید در راستاى بحث خود ادلهامام شافعى (متوفاى 204 ق) ابو حامد غزالى (متوفاى 505 ق) و [[ابن تیمیه|شیخ ابن تیمیه حرانى]] (متوفاى 827 ق) و غیرهاز علماى دیگر طرفها را نیز براى دسترسى به یک نتیجه فقهى گسترده بررسى نماید. | چالش هاى معاصر که بر پشت فقهاسلامى سنگینى مىکند اکنون نیاز بهاجتهاد اسلامى دارد و بهاجتهاد مذهبى محدود نیست. منظور ما این است کهاجتهاد در مذهب هاى حنفى، شافعى، مالکى یا حنبلى و جعفرى به تنهایى اجتهاد صحیحى از نظر معناى واژه نیست بلکه ضرورتهاى علمى و غیره فقیه را ملزم مىکند که به همه مکاتب فقهى اسلامى آگاهى داشته باشد تا براى او تصویر روشنتر و رساترى از مطلب حاصل شود. باید دعوت [[محمد مهدی شمس الدین|علامه مرحوم شیخ محمد مهدى شمس الدین]] <ref>محمد مهدى شمس الدين، الاجتهاد و التجديد فى الفقهالاسلامى، ص 156.</ref> را دایر بر لزوم اجتهاد اسلامى که همه مکاتب فقه و مذاهب آن در بر گیرد بپذیریم بدون آن کهاختلافات عقیدتى مانع انجام آن شود. این اختلافات نمىتواند ارزش فقهى و قانونى موجود نزد دیگر فرقهها را کاملاً ملغا کند.<br> | ||
همان گونه که یک شیعهادله [[شیخ طوسى]] (متوفاى 430 ق) و [[علامه حلى]] (متوفاى 726 ق) و [[شیخ مرتضى انصارى]] (متوفاى 1281 ق) را مىآموزد باید در راستاى بحث خود ادلهامام شافعى (متوفاى 204 ق) ابو حامد غزالى (متوفاى 505 ق) و [[ابن تیمیه|شیخ ابن تیمیه حرانى]] (متوفاى 827 ق) و غیرهاز علماى دیگر طرفها را نیز براى دسترسى به یک نتیجه فقهى گسترده بررسى نماید. | |||
این ادغام در بحث فقهى، تا حدودى فقه فرقهاى گرایشدار را ملغا مىکند. ما نمىخواهیم که حنفى فقهابوحنیفه را کنار بگذارد و یا شیعه فقهامامى را... بلکهاو هر آن چه را که مىخواهد انتخاب کند با این شرط که عناصر بحث او دربرگیرنده همه مکاتب فقهى باشد. ما این موضوع را مقدمه لازم براى فقهاسلامى مىدانیم تا فقه مذهبگرایى را که طرف دیگر را کنار مىزند و به هیچ چیز او اعتراف نمىکند، پشت سر قرار دهد و غربت دیگر مکاتب فقهى را که با کمال تأسف هیچ کس از طرفها هیچ چیز یکدیگر را به رسمیت نمىشناسند، کاهش دهد. | این ادغام در بحث فقهى، تا حدودى فقه فرقهاى گرایشدار را ملغا مىکند. ما نمىخواهیم که حنفى فقهابوحنیفه را کنار بگذارد و یا شیعه فقهامامى را... بلکهاو هر آن چه را که مىخواهد انتخاب کند با این شرط که عناصر بحث او دربرگیرنده همه مکاتب فقهى باشد. ما این موضوع را مقدمه لازم براى فقهاسلامى مىدانیم تا فقه مذهبگرایى را که طرف دیگر را کنار مىزند و به هیچ چیز او اعتراف نمىکند، پشت سر قرار دهد و غربت دیگر مکاتب فقهى را که با کمال تأسف هیچ کس از طرفها هیچ چیز یکدیگر را به رسمیت نمىشناسند، کاهش دهد. | ||
تنها فقهاسلامى و علم شریعت نیستند که مىتوانند در این زمینه نقش داشته باشند بلکه علم رجال و حدیث نیز داراى نقشاند. اکنون علم رجال سنى از علم رجال شیعه جدا افتادهاست چنان که منابع رجال شیعه نیز از علم رجال سنى جدا گردیدهاند. شاید نبودن اطمینان و احساس مذهبى بهانجام این جدایىها کمک کرده باشد. ایجاد دائرةالمعارفهاى رجالى و منابع جرح و تعدیل بر پایه دادههاى گوناگون مذاهب اسلامى مىتواند به کمک اسناد تاریخى و مدارک قدیمى به شناسایى احوال رجال و راویان در منابع گوناگون حدیث کمک کند. در منابع شرح حالها نیز وضع به همین گونهاست. ما به همه «اعیان مسلمین» نیاز داریم و نه فقط «اعیان شیعه» بى آن کهاین دعوت ما به معناى کنار گذاشتن نظرهاى هر طرف از طرفها باشد، بلکه پس از آگاهى یافتن از میراث چهرههاى اسلامى است که شخص مىتواند نظرها و موضعهاى خود را داشته باشد.<br> | تنها فقهاسلامى و علم شریعت نیستند که مىتوانند در این زمینه نقش داشته باشند بلکه علم رجال و حدیث نیز داراى نقشاند. اکنون علم رجال سنى از علم رجال شیعه جدا افتادهاست چنان که منابع رجال شیعه نیز از علم رجال سنى جدا گردیدهاند. شاید نبودن اطمینان و احساس مذهبى بهانجام این جدایىها کمک کرده باشد. ایجاد دائرةالمعارفهاى رجالى و منابع جرح و تعدیل بر پایه دادههاى گوناگون مذاهب اسلامى مىتواند به کمک اسناد تاریخى و مدارک قدیمى به شناسایى احوال رجال و راویان در منابع گوناگون حدیث کمک کند. در منابع شرح حالها نیز وضع به همین گونهاست. ما به همه «اعیان مسلمین» نیاز داریم و نه فقط «اعیان شیعه» بى آن کهاین دعوت ما به معناى کنار گذاشتن نظرهاى هر طرف از طرفها باشد، بلکه پس از آگاهى یافتن از میراث چهرههاى اسلامى است که شخص مىتواند نظرها و موضعهاى خود را داشته باشد.<br> | ||
همین مسئله در مورد منابع حدیث شریف و دائرةالمعارفهاى آن نیز صادق است. ما پیش از این پیشنهاد دادیم دائرةالمعارفى ایجاد شود | همین مسئله در مورد منابع حدیث شریف و دائرةالمعارفهاى آن نیز صادق است. ما پیش از این پیشنهاد دادیم دائرةالمعارفى ایجاد شود <ref>حيدر حب الله، «نحو إعاده ترتيب للمصادر النصوصية»، مجله فقهاهل البيت، شماره 24، ص 135ـ168.</ref> که همه منابع حدیث اسلامى را در برگیرد تا محققان بتوانند به همه متون مأثور در هر موضوعى نزد همه مذاهب رجوع کنند. ما نباید محدود به پیدا کردن متونى به نفع یک گروه باشیم یا این که متون به خاطر این کهاز روایتهاى گروه دیگرى است محکوم به ضعف یا حذف شوند. چنین دلیلى نمىتواند همیشه موجب بطلان حدیث شود. بنابراین باید دائرةالمعارف حدیث و دائرةالمعارف رجالى و دائرةالمعارف شرح احوال رجالى وجود داشته باشد که مرجعى براى علما و فقها و اهل تحقیق از هر طرفى باشد. چنین چیزى به نظر من موجب نزدیک کردن نقطه نظرها و کاهش فاصلهها و از بین بردن غربت اندیشه حاکم بر مذاهب خواهد شد.<br> | ||
اما اگر به تضعیف روایتهاى یکدیگر «و روش رد و مزور دانستن روایتهاى اهل تسنن و شیعیان ادامه دهیم، سرانجام نهاهل تسنن خواهیم داشت و نه شیعه؛ چرا که نتوانستهایم روى صحت چیزى به توافق برسیم مگر قرآن کریم.» حتى قرآن کریم نیز مادامى که شیعیان اهل سنت را به تحریف قرآن متهم مىکنند و اهل تسنن شیعیان را نیز به چنین چیزى متهم مىنمایند و آنها را داراى قرآن دیگرى جز این قرآن مىدانند، کارآیى خود را از دست مىدهد.<br> | اما اگر به تضعیف روایتهاى یکدیگر «و روش رد و مزور دانستن روایتهاى اهل تسنن و شیعیان ادامه دهیم، سرانجام نهاهل تسنن خواهیم داشت و نه شیعه؛ چرا که نتوانستهایم روى صحت چیزى به توافق برسیم مگر قرآن کریم.» <ref>محمود فياض، «التقريب واجب اسلامى»، چاپ شده در: مسألهالتقريب بين المذاهب الاسلاميه، ص39.</ref> حتى قرآن کریم نیز مادامى که شیعیان اهل سنت را به تحریف قرآن متهم مىکنند و اهل تسنن شیعیان را نیز به چنین چیزى متهم مىنمایند و آنها را داراى قرآن دیگرى جز این قرآن مىدانند، کارآیى خود را از دست مىدهد.<br> | ||
بنابراین تنها شرق شناسان و غیر مسلمانان از این جریان سود مىبرند، به گونهاى که با وارد آوردن اتهامهاى متقابل به یکدیگر منابع حدیث و روایت فرو مىپاشد، و حتى کتاب و تاریخ را نیز شامل مىشود و هرج و مرج بر همه چیز ما حاکم خواهد شد.<br> | بنابراین تنها شرق شناسان و غیر مسلمانان از این جریان سود مىبرند، به گونهاى که با وارد آوردن اتهامهاى متقابل به یکدیگر منابع حدیث و روایت فرو مىپاشد، و حتى کتاب و تاریخ را نیز شامل مىشود و هرج و مرج بر همه چیز ما حاکم خواهد شد.<br> | ||
انجام این گونهاصلاحات در منابع بحث دینى و روشهاى آن نیازمند برداشتن گامهاى عملى دیگرى است که بهاز میان برداشتن موانع اطمینان کمک خواهد کرد. تا این لحظه همچنان بسیارى از علماى دین مذاهب اهل تسنن تصور مىکنند که علماى شیعه نه حدیث دارند و نهاندیشه و نه فلسفه و هر چه دارند خرافات و بدعت و فساد عقیدهاست و نیز بسیارى از علماى شیعه و دانشجویان دینى در حوزههاى علمیه، تولیدهاى اندیشهاى سنى را سبک مىشمارند و آن را بى محتوا و تنها در برگیرندهاستحسانهاى متناسب با مزاج خود و یا موهومات غیر علمى مىدانند. گاهى از این حد هم فراتر مىروند و برخى از دو گروه گمان نمىکنند که در گروه دیگر آدمهاى مؤمن و با تقوا وجود دارد بلکه معتقدند آنها افرادى شیاد و دروغگو و از خدا نترس مىباشند. این ستم بسیار بزرگى است که بر یکدیگر روا مىدارند و حکم ظالمآنهاى مىباشد که غیر واقعى و بىپایهاست.<br> | انجام این گونهاصلاحات در منابع بحث دینى و روشهاى آن نیازمند برداشتن گامهاى عملى دیگرى است که بهاز میان برداشتن موانع اطمینان کمک خواهد کرد. تا این لحظه همچنان بسیارى از علماى دین مذاهب اهل تسنن تصور مىکنند که علماى شیعه نه حدیث دارند و نهاندیشه و نه فلسفه و هر چه دارند خرافات و بدعت و فساد عقیدهاست و نیز بسیارى از علماى شیعه و دانشجویان دینى در حوزههاى علمیه، تولیدهاى اندیشهاى سنى را سبک مىشمارند و آن را بى محتوا و تنها در برگیرندهاستحسانهاى متناسب با مزاج خود و یا موهومات غیر علمى مىدانند. گاهى از این حد هم فراتر مىروند و برخى از دو گروه گمان نمىکنند که در گروه دیگر آدمهاى مؤمن و با تقوا وجود دارد بلکه معتقدند آنها افرادى شیاد و دروغگو و از خدا نترس مىباشند. این ستم بسیار بزرگى است که بر یکدیگر روا مىدارند و حکم ظالمآنهاى مىباشد که غیر واقعى و بىپایهاست.<br> | ||
وجود چنین احکامى علتى جز از هم بیگانگى و عدم تماس اجتماعى و ارتباط هاى معرفتى ندارد. شما در هر گروهى از ما دستهاى را مىبینید کهاگاهى آنها نسبت بهان چه در مسیحیت و در غرب وجود دارد بیش از آگاهى آنها از دیگر گروههاى مسلمان مىباشد. شاید رفع این گونه مشکلات بهایجاد برنامهاى همچون سازماندهى دیدارهاى متقابل میان طلاب علوم دینى از آموزشگاههاى دیگر مذاهب جهت آشنایى از نزدیک با آنها نیاز داشته باشد و این دیدارها محدود به شمار کمى از طلاب نخبه نباشد بلکه براى بیشترین شمار ممکن از علما و طلاب انجام گیرد. همچنین نیازمند ایجاد طرحهاى مشترک مبادلات فرهنگى میان آموزشگاههاى دینى همچون مبادله کتاب و مجله و نشریات و غیره و عدم جلوگیرى از آن بلکهاستقبال از آن مىباشد و لازم است زمینه را براى آشنایى و درک بیشتر از یکدیگر فراهم نماییم. هیچ مانعى براى انجام پروژههاى مشترک همچون تدوین دائرةالمعارفها یا کتاب و فراهم نمودن مسافرتهاى جهانگردى متقابل وجود ندارد. برنامههاى تلویزیونى و سینمایى براى آشنایى با یکدیگر و نزدیکى میان نقطه نظرها و دهها طرح و پروژه را در این زمینه مىتوان تدارک دید و نباید به برگزارى کنفرانسهاى ارزشى اکتفا کرد که گاهى بیم آن مىرود که جنبه تعارف و تکرار بر آن بچربد.<br> | وجود چنین احکامى علتى جز از هم بیگانگى و عدم تماس اجتماعى و ارتباط هاى معرفتى ندارد. شما در هر گروهى از ما دستهاى را مىبینید کهاگاهى آنها نسبت بهان چه در مسیحیت و در غرب وجود دارد بیش از آگاهى آنها از دیگر گروههاى مسلمان مىباشد. شاید رفع این گونه مشکلات بهایجاد برنامهاى همچون سازماندهى دیدارهاى متقابل میان طلاب علوم دینى از آموزشگاههاى دیگر مذاهب جهت آشنایى از نزدیک با آنها نیاز داشته باشد و این دیدارها محدود به شمار کمى از طلاب نخبه نباشد بلکه براى بیشترین شمار ممکن از علما و طلاب انجام گیرد. همچنین نیازمند ایجاد طرحهاى مشترک مبادلات فرهنگى میان آموزشگاههاى دینى همچون مبادله کتاب و مجله و نشریات و غیره و عدم جلوگیرى از آن بلکهاستقبال از آن مىباشد و لازم است زمینه را براى آشنایى و درک بیشتر از یکدیگر فراهم نماییم. هیچ مانعى براى انجام پروژههاى مشترک همچون تدوین دائرةالمعارفها یا کتاب و فراهم نمودن مسافرتهاى جهانگردى متقابل وجود ندارد. برنامههاى تلویزیونى و سینمایى براى آشنایى با یکدیگر و نزدیکى میان نقطه نظرها و دهها طرح و پروژه را در این زمینه مىتوان تدارک دید و نباید به برگزارى کنفرانسهاى ارزشى اکتفا کرد که گاهى بیم آن مىرود که جنبه تعارف و تکرار بر آن بچربد.<br> | ||
در این راستا ترجمه فراوردههاى اندیشهاى مذاهب و قومیتهاى گوناگون اسلامى حائز اهمیت است تا هر طرف رویدادهاى طرفهاى دیگر آشنایى داشته باشد و صحنه دینى و فرهنگى براى همگان روشن شود. منظور ما در اینجا انتقال وضع فرهنگى ایران به جهان عرب و وضعیت فرهنگى عرب بهایران است. این تلاش مىتواند تصویر یکدیگر را روشن نموده و هرگونهاشکال یا اشتباه و خطا را برطرف نماید.<br> | در این راستا ترجمه فراوردههاى اندیشهاى مذاهب و قومیتهاى گوناگون اسلامى حائز اهمیت است تا هر طرف رویدادهاى طرفهاى دیگر آشنایى داشته باشد و صحنه دینى و فرهنگى براى همگان روشن شود. منظور ما در اینجا انتقال وضع فرهنگى ایران به جهان عرب و وضعیت فرهنگى عرب بهایران است. این تلاش مىتواند تصویر یکدیگر را روشن نموده و هرگونهاشکال یا اشتباه و خطا را برطرف نماید.<br> | ||
نیز از پیشنهاد ارائه شده توسط شیخ محمد ابو زهره | نیز از پیشنهاد ارائه شده توسط [[شیخ محمد ابو زهره]] <ref>ر.ک.: كتاب الوحدة الاسلامية، ص 278ـ272.</ref> دایر بر لزوم یادگیرى زبان عربى توسط مسلمانان را علاوه بر زبان خود حمایت مىکنیم و حتى بیش از آن از پیشنهاد [[قمی، شیخ محمد تقی|شیخ محمد تقى قمى]] پایه گذار جنبش تقریب میان مذاهب اسلامى در قرن بیستم محمدتقى قمى، <ref>«امة واحدة و ثقافة واحدة»، چاپ شده در: كتاب الوحدهالاسلامية، مالها و ما عليها، ص57.</ref> دایر بر لزوم آموختن زبان هر ملت مسلمانى توسط مسلمانان علاوه بر زبان مادرى خود، حمایت مىکنیم. براى مثال شهروند ترک زبان فارسى را بیاموزد و ایرانى زبان اردو و عرب زبان ترکى و به همین ترتیب دیگران، تا شکاف میان مسلمانان تنگتر شود و بتوانیم از هم با خبر شویم و از تولیدات فکرى یکدیگر بیشتر آگاهى پیدا کنیم کهاین وجوب و تأکید بر دانشجویان مذهبى و علوم دینى همه طرفهاى اسلامى بیشتر خواهد بود.<br> | ||
هم چنین پیشنهاد مىکنیم که تز دکترا و فوقلیسانسها در بسیارى از آموزشگاههاى دینى به بررسى شخصیتهاى یکدیگر اختصاص داده شود؛ مثلا شیعهها شخصیتهاى اهل تسنن را بررسى کنند و زیدىها بررسى یک شخصیت امامى اثنى عشرى را موضوع تز خود قرار دهند و سنى نیز شخصیت شیعه را، کهاین موضوع وسیلهاى براىنزدیکى میان صاحبان مذاهب و آشنایى با یکدیگر در فضایى سالم و بدور از بحثها و جدالها و جنگ و گریزهاى نامطلوب خواهد بود.<br> | هم چنین پیشنهاد مىکنیم که تز دکترا و فوقلیسانسها در بسیارى از آموزشگاههاى دینى به بررسى شخصیتهاى یکدیگر اختصاص داده شود؛ مثلا شیعهها شخصیتهاى اهل تسنن را بررسى کنند و زیدىها بررسى یک شخصیت امامى اثنى عشرى را موضوع تز خود قرار دهند و سنى نیز شخصیت شیعه را، کهاین موضوع وسیلهاى براىنزدیکى میان صاحبان مذاهب و آشنایى با یکدیگر در فضایى سالم و بدور از بحثها و جدالها و جنگ و گریزهاى نامطلوب خواهد بود.<br> | ||
علماى فرقههاى اسلامى نیز باید هر گونه زمینه لازم را براى شناساندن میراث خود براى علماى دیگر فراهم نمایند، و سعى کنند که میراث خود را به زبانهاى روشن و واضح کهاصطلاحات به کارگرفته شده در آن به هم نزدیک باشد ارائه کنند تا اندیشه را ان شاء الله به یکدیگر نزدیکتر نماید.<br> | علماى فرقههاى اسلامى نیز باید هر گونه زمینه لازم را براى شناساندن میراث خود براى علماى دیگر فراهم نمایند، و سعى کنند که میراث خود را به زبانهاى روشن و واضح کهاصطلاحات به کارگرفته شده در آن به هم نزدیک باشد ارائه کنند تا اندیشه را ان شاء الله به یکدیگر نزدیکتر نماید.<br> | ||
خط ۱۷۹: | خط ۱۹۷: | ||
نیاز ما بهایجاد مفهومهاى تقریب و وحدت و همبستگى و الفت و غیره که مطالبى در ذهن این مسلمان یا آن مسلمان تشکیل مىدهد، بهاندازه نیازى نیست که بهاحساس یا عمل و یا آگاهى درونى داریم تا دیدارها و برخوردهاى اجتماعى صادقانه بدون نیاز به فلسفهاندیشهاى یا فرهنگى ایجاد شود. بنابراین نظریه وحدت یا تقریب به عنوان یک نظریه هدف را تشکیل نمىدهد، بلکه وسیلهاى براى ایجاد فرهنگ هویت بزرگ مسلمان در درون مسلمانان است، هر چند که با دیدار و گفتوگو با یکدیگر دستکم در آن ایام الهى در فصل حج انجام گیرد. بدین معنا که باید در حج برنامه دیدارى میان مسلمانان باشد البته نه براى مناظره و جدال و عرضه کردن اندیشه بلکه مهمتر از همهاین است که هر مسلمانى برادر مسلمان خود را درک نماید؛ درکى که در وجدان او تصویر دوستى ایجاد نماید و این دوستى بالاتر از حجم تصویرى خواهد بود که مفهومها و مطالب خواندنى یا شنیدنى در او ایجاد مىکند. | نیاز ما بهایجاد مفهومهاى تقریب و وحدت و همبستگى و الفت و غیره که مطالبى در ذهن این مسلمان یا آن مسلمان تشکیل مىدهد، بهاندازه نیازى نیست که بهاحساس یا عمل و یا آگاهى درونى داریم تا دیدارها و برخوردهاى اجتماعى صادقانه بدون نیاز به فلسفهاندیشهاى یا فرهنگى ایجاد شود. بنابراین نظریه وحدت یا تقریب به عنوان یک نظریه هدف را تشکیل نمىدهد، بلکه وسیلهاى براى ایجاد فرهنگ هویت بزرگ مسلمان در درون مسلمانان است، هر چند که با دیدار و گفتوگو با یکدیگر دستکم در آن ایام الهى در فصل حج انجام گیرد. بدین معنا که باید در حج برنامه دیدارى میان مسلمانان باشد البته نه براى مناظره و جدال و عرضه کردن اندیشه بلکه مهمتر از همهاین است که هر مسلمانى برادر مسلمان خود را درک نماید؛ درکى که در وجدان او تصویر دوستى ایجاد نماید و این دوستى بالاتر از حجم تصویرى خواهد بود که مفهومها و مطالب خواندنى یا شنیدنى در او ایجاد مىکند. | ||
جهان براى آشنا کردن ملل گوناگون با هم تلاش مىکند اردوگاههاى معارفه میان جوانان با گرایشهاى اندیشهاى گوناگون ایجاد نماید. اما ما مسلمانان تنها یک اردوگاه سالانه ملیونى داریم که مىتواند با تشویق گفتوگو و هم صحبتى روابط دوستى میان همه طرفها ایجاد نماید و منجر به کاهش تشنج و ایجاد کیان بزرگترى میان آنها شود.<br> | جهان براى آشنا کردن ملل گوناگون با هم تلاش مىکند اردوگاههاى معارفه میان جوانان با گرایشهاى اندیشهاى گوناگون ایجاد نماید. اما ما مسلمانان تنها یک اردوگاه سالانه ملیونى داریم که مىتواند با تشویق گفتوگو و هم صحبتى روابط دوستى میان همه طرفها ایجاد نماید و منجر به کاهش تشنج و ایجاد کیان بزرگترى میان آنها شود.<br> | ||
«مردم پیش از آنکه میقات را به سوى حرم ترک کنند مجموعهاى از افرادند که با هم تفاوتهایى دارند. نسبت به هم احساس برترى یا افتخار مىکنند، با هم جدال مىکنند، به یکدیگر ضرر مىرسانند و برخى بر برخى دیگر تجاوز مىکنند. وقتى اجتماعاتى در شهرها و حومهها و روستاها آنها را در یک جا جمع مىکند، گرایشهاى گوناگون و هواها و تمایلات نفسانى متضاد در یک جا جمع مىشود و جامعه بشرى به صحنهاى از کشمکش و اختلاف تبدیل مىگردد، ولى همین مردم هنگامى که میقات را به سوى حرم پشت سر مىگذارند و از کانالهاى مواقیتى که رسولالله(صلى الله علیه وآله)تعیین نموده به سوى حرم سرازیر مىشوند، بهامت واحدى متحول مىشوند، به یک جهت حرکت مىکنند و به یک دعوت پاسخ مثبت مىدهند. اینها پوشش واحدى را مىپوشند، پیرامون یک کعبه طواف مىکنند، در راه واحدى سعى مىکنند، مناسک واحدى را انجام مىدهند، با هم اختلاف ندارند و با هم جدال نمىکنند، به یکدیگر فخر نمىفروشند و یکدیگر را ضرب و شتم نمىکنند و به یکدیگر اذیت و آزار نمىرسانند، چون حرم الهى آنها را در بوته واحدى ذوب کرده و از آنها کیان تازهاى ایجاد نمودهاست که با گذشتهآنها متفاوت است.» <br> | «مردم پیش از آنکه میقات را به سوى حرم ترک کنند مجموعهاى از افرادند که با هم تفاوتهایى دارند. نسبت به هم احساس برترى یا افتخار مىکنند، با هم جدال مىکنند، به یکدیگر ضرر مىرسانند و برخى بر برخى دیگر تجاوز مىکنند. وقتى اجتماعاتى در شهرها و حومهها و روستاها آنها را در یک جا جمع مىکند، گرایشهاى گوناگون و هواها و تمایلات نفسانى متضاد در یک جا جمع مىشود و جامعه بشرى به صحنهاى از کشمکش و اختلاف تبدیل مىگردد، ولى همین مردم هنگامى که میقات را به سوى حرم پشت سر مىگذارند و از کانالهاى مواقیتى که رسولالله(صلى الله علیه وآله)تعیین نموده به سوى حرم سرازیر مىشوند، بهامت واحدى متحول مىشوند، به یک جهت حرکت مىکنند و به یک دعوت پاسخ مثبت مىدهند. اینها پوشش واحدى را مىپوشند، پیرامون یک کعبه طواف مىکنند، در راه واحدى سعى مىکنند، مناسک واحدى را انجام مىدهند، با هم اختلاف ندارند و با هم جدال نمىکنند، به یکدیگر فخر نمىفروشند و یکدیگر را ضرب و شتم نمىکنند و به یکدیگر اذیت و آزار نمىرسانند، چون حرم الهى آنها را در بوته واحدى ذوب کرده و از آنها کیان تازهاى ایجاد نمودهاست که با گذشتهآنها متفاوت است.» <ref>آصفى، محمد مهدى «دور الحج فى ترسيخ السلام فى العلاقات الاجتماعيه»، مجلة ميقات الحج، شماره1، ص295.</ref> <br> | ||
«هدفهاى اساسى کنفرانس حج، که در آن جا مسلمانان از همه بقاع و سرزمینها گردهم مىآیند، آن است که مردم با یکدیگر آشنا شوند و اوضاع یکدیگر را جویا شوند و در مسائل سیاسى و اوضاع اجتماعى و اقتصادى با هم بحث کنند و مشکلاتى را که با آن روبهرو هستند به بحث بگذارند و براى ایجاد راهحلهاى نهایى براى آن مشکلات بر پایه منافع اسلامى، تلاش جدى از خود نشان دهند و به مبادله کارشناس و منافع و کالا و تجربهها و نقطه نظرها بپردازند که بهآنها در روشن کردن امور و رویدادها و شناسایى آنها کمک کند تا بتوانند حقیقت را درک کرده و مسائل گنگ آن را روشن کنند. در پرتو این دیدار سودمند موضع آنها همچون وحدت به هم پیوسته و نیرومند و مستقل مشخص مىشود و به کیان و ویژگى هاى خود نسبت به دیگر نیروها و تجمع هاى که در این جهان است پى مىبرند. همهاینها زیر این گفته خداوند متعال قرار مىگیرد: «لِیشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ ؛ تا شاهد منافعى براى خود باشند». در کنفرانس حج، وحدت با صادقترین معانى و برجستهترین ویژگىهاى آن با آن کاروانهاى انسانى که همچون امواج دریاى مواج به هم متلاطم مىشوند متجلى مىشود. شاخهها با درختان نزدیک مىشوند و آهنگ واحدى و هدف واحدى را مىسرایند و به سرنوشت واحدى حرکت مىکنند.» <br> | «هدفهاى اساسى کنفرانس حج، که در آن جا مسلمانان از همه بقاع و سرزمینها گردهم مىآیند، آن است که مردم با یکدیگر آشنا شوند و اوضاع یکدیگر را جویا شوند و در مسائل سیاسى و اوضاع اجتماعى و اقتصادى با هم بحث کنند و مشکلاتى را که با آن روبهرو هستند به بحث بگذارند و براى ایجاد راهحلهاى نهایى براى آن مشکلات بر پایه منافع اسلامى، تلاش جدى از خود نشان دهند و به مبادله کارشناس و منافع و کالا و تجربهها و نقطه نظرها بپردازند که بهآنها در روشن کردن امور و رویدادها و شناسایى آنها کمک کند تا بتوانند حقیقت را درک کرده و مسائل گنگ آن را روشن کنند. در پرتو این دیدار سودمند موضع آنها همچون وحدت به هم پیوسته و نیرومند و مستقل مشخص مىشود و به کیان و ویژگى هاى خود نسبت به دیگر نیروها و تجمع هاى که در این جهان است پى مىبرند. همهاینها زیر این گفته خداوند متعال قرار مىگیرد: «لِیشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ <ref>حج (22): 28</ref>؛ تا شاهد منافعى براى خود باشند». در کنفرانس حج، وحدت با صادقترین معانى و برجستهترین ویژگىهاى آن با آن کاروانهاى انسانى که همچون امواج دریاى مواج به هم متلاطم مىشوند متجلى مىشود. شاخهها با درختان نزدیک مىشوند و آهنگ واحدى و هدف واحدى را مىسرایند و به سرنوشت واحدى حرکت مىکنند.» <ref>عاطف سلام، الوحدة العقازئدية عند السنة و الشيعه، ص 21.</ref> <br> | ||
حج به تنهایى احساس عمیق به وحدت بزرگ اسلامى را ایجاد نمىکند، بلکه قبله نیز چنین نقشى را ایفا مىکند «و چنان چه یک مسلمان به هنگام اقامه نماز تصور نماید او یکى از هزاران نفرى است که به چنین قبلهاى ایستادهاست و به سوى خانه خدا بیتاللهالحرام ایستادهاست، آن گاه متوجه مىشود که تکیهگاههاى او و گروهاو کجا قرار دارد، در آن صورت درک مىکند کهاو یک خشت از ساختمان جامعهاى بزرگ در برگیرنده کشورهایى از شرق و غرب را تشکیل مىدهد؛ ساختمانى که بر فضیلت استوار و رو به خداوند متعال ایستادهاست.» <br> | حج به تنهایى احساس عمیق به وحدت بزرگ اسلامى را ایجاد نمىکند، بلکه قبله نیز چنین نقشى را ایفا مىکند «و چنان چه یک مسلمان به هنگام اقامه نماز تصور نماید او یکى از هزاران نفرى است که به چنین قبلهاى ایستادهاست و به سوى خانه خدا بیتاللهالحرام ایستادهاست، آن گاه متوجه مىشود که تکیهگاههاى او و گروهاو کجا قرار دارد، در آن صورت درک مىکند کهاو یک خشت از ساختمان جامعهاى بزرگ در برگیرنده کشورهایى از شرق و غرب را تشکیل مىدهد؛ ساختمانى که بر فضیلت استوار و رو به خداوند متعال ایستادهاست.» <ref>محمد ابو زهره، «الوحدة الاسلامية»، چاپ شده در: كتاب الوحدة الاسلامية او التقريب بين المذاهب السبعة، ص116.</ref> <br> | ||
آرى «مسلمانان نخستین، حج را وسیلهاى براى معارفه و بررسىهاى دینى، سیاسى، اجتماعى و اقتصادى قرار مىدادند کهاین روش، پیروى و اقتدا به پیامبر و اصحاب و و پیشوایان راشدین بودهاست. پیامبر(صلى الله علیه وآله)خطبه وداع را که در آن خلاصه دقیقى از احکام اسلامى را بیان نمود، در عرفهایراد نمود. پیشوایان و امامان راشدین نیز خود ریاست فصل حج را برعهده مىگرفتند... علماى حدیث نیز از فرصت حج براى مبادله روایتها و دیدار شاگردان با استادانشان بهره مىگرفتند و دوستان از یکدیگر بهره مند مىشدند. فقها نیز در فصل حج با هم دیدار مىکردند و در مسائل فقهى با هم به مذاکره مىپرداختند... . بدین سان حج در گذشته راهى براى معارف اسلامىبوده و ما وظیفه داریم که به شیوه سلف صالح خود بازگردیم و در آن عبادت و پارسایى و منافع عمومى مسلمانان را در یک جا جمع کنیم تا این گفته خداوند متعال تحقق یابد: «لِیشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ یذْکرُوا اسْمَ اللّهِ فِی أَیام مَعْلُومات عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَةِ | آرى «مسلمانان نخستین، حج را وسیلهاى براى معارفه و بررسىهاى دینى، سیاسى، اجتماعى و اقتصادى قرار مىدادند کهاین روش، پیروى و اقتدا به پیامبر و اصحاب و و پیشوایان راشدین بودهاست. پیامبر(صلى الله علیه وآله)خطبه وداع را که در آن خلاصه دقیقى از احکام اسلامى را بیان نمود، در عرفهایراد نمود. پیشوایان و امامان راشدین نیز خود ریاست فصل حج را برعهده مىگرفتند... علماى حدیث نیز از فرصت حج براى مبادله روایتها و دیدار شاگردان با استادانشان بهره مىگرفتند و دوستان از یکدیگر بهره مند مىشدند. فقها نیز در فصل حج با هم دیدار مىکردند و در مسائل فقهى با هم به مذاکره مىپرداختند... . بدین سان حج در گذشته راهى براى معارف اسلامىبوده و ما وظیفه داریم که به شیوه سلف صالح خود بازگردیم و در آن عبادت و پارسایى و منافع عمومى مسلمانان را در یک جا جمع کنیم تا این گفته خداوند متعال تحقق یابد: «لِیشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ یذْکرُوا اسْمَ اللّهِ فِی أَیام مَعْلُومات عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَةِ الأَْنْعامِ <ref>حج (22): 28</ref>»؛ تا براى خود شاهد منافع باشند و نام خداوند را در روزهاى مشخصى به خاطر آن روزى کهاز دامها بهآنها انعام نمودهاست، یادآور شوند». | ||
اصل «لِیشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ» یک اصل کلى است و محدود بهامور مادى نیست، بلکه به هر مسئله معنوى و فردى و شخصى یا منافع اجتماعى عمومى سرایت مىکند. بنابراین بر هیچ عاقل و دور اندیشى پوشیده نیست که وحدت و نزدیکى جزء بزرگترین منافع به شمار مىرود. مظاهر وحدت در حج را باید حفظ کرد و حتى نماز جماعت در مسجد الحرام نیز مظهر عظیمى از ائتلاف مسلمانان است. از این رو بهاین گفتهامام خمینى باید نگاه تحسین آمیزى داشته باشیم که فرمودند: «هنگامى که نماز جماعت در مسجد الحرام و یا مسجد النبى برگزار مىشود مؤمنان از آن بیرون نیایند و از این جماعت تخلف نکنند، بلکهآن را با سایر مسلمین برگزار کنند.» <br> | اصل «لِیشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ» یک اصل کلى است و محدود بهامور مادى نیست، بلکه به هر مسئله معنوى و فردى و شخصى یا منافع اجتماعى عمومى سرایت مىکند. بنابراین بر هیچ عاقل و دور اندیشى پوشیده نیست که وحدت و نزدیکى جزء بزرگترین منافع به شمار مىرود. مظاهر وحدت در حج را باید حفظ کرد و حتى نماز جماعت در مسجد الحرام نیز مظهر عظیمى از ائتلاف مسلمانان است. از این رو بهاین گفتهامام خمینى باید نگاه تحسین آمیزى داشته باشیم که فرمودند: «هنگامى که نماز جماعت در مسجد الحرام و یا مسجد النبى برگزار مىشود مؤمنان از آن بیرون نیایند و از این جماعت تخلف نکنند، بلکهآن را با سایر مسلمین برگزار کنند.» <ref>وحدت از ديدگاهامام خمينى، ص 107.</ref> <br> | ||
آرى این مظاهر در روح شرکت کنندگان در آن، احساس پیوستگى در جماعت بزرگ را ایجاد مىکند.<br> | آرى این مظاهر در روح شرکت کنندگان در آن، احساس پیوستگى در جماعت بزرگ را ایجاد مىکند.<br> | ||
مسئله با شکوهى که در [[مکه]] وجود دارد آن است که قبله همه مسلمانان را دربر دارد و در اینجا دوست دارم این گفته [[یوسف قرضاوی|شیخ دکتر یوسف قرضاوى]] را نیز یادآور شوم:<br> | مسئله با شکوهى که در [[مکه]] وجود دارد آن است که قبله همه مسلمانان را دربر دارد و در اینجا دوست دارم این گفته [[یوسف قرضاوی|شیخ دکتر یوسف قرضاوى]] را نیز یادآور شوم:<br> | ||
«گذشتگان با یک جمله کوتاهى وحدت این امت را توصیف کردهاند که مسلمانان را اهل قبله گفتهاند، چون همگى به سوى یک قبله نماز مىگزارند و این قبله فصل مشترک همگان است.» | «گذشتگان با یک جمله کوتاهى وحدت این امت را توصیف کردهاند که مسلمانان را اهل قبله گفتهاند، چون همگى به سوى یک قبله نماز مىگزارند و این قبله فصل مشترک همگان است.» <ref>[[يوسف القرضاوى]]، حوار مجلة [[رسالة التقریب (دو ماه نامه)|رسالة التقريب]]، شماره 19 و 20، ص 218.</ref> | ||
=پانویس= | =پانویس= | ||
[[رده: مقالات]] | [[رده: مقالات]] |
ویرایش