۸۷۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
امر به معروف و نهى از منکر در شریعت اسلامى در قیاس با ادیان دیگر از اهمیت بیشترى برخوردار است و از همینرو یکى از اوصاف پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله در تورات امر به معروف و نهى از منکر شمرده شده است: « اَلَّذینَ یَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِىَّ الاُمِّىَّ الَّذى یَجِدونَهُ مَکتوبـًا عِندَهُم فِى التَّورةِ والاِنجیلِ یَأمُرُهُم بِالمَعروفِ و یَنههُم عَنِ المُنکَرِ ». ( اعراف / 7، 157 ) شاید اهمیت فوق العاده امر به معروف و نهى از منکر در اسلام از آن روست که این دین براى همه مردم در تمامى اعصار تشریع شده ( سبأ / 34، 28؛ آلعمران / 3، 19 ) و آخرین شریعت الهى است ( احزاب / 33، 40 )، ازاینرو لازم است همه مؤمنان، به ویژه دانشمندان در بسط و حفظ شریعت بکوشند و با عمل به این دو فریضه، جانشین خدا و پیامبران بر روى زمین باشند و اسلام را جاودانه کنند. با این همه، این دو فریضه ویژه اسلام نیست و در شرایع پیشین نیز واجب بوده، گرچه محدوده آن به گستردگى اسلام نبوده است. | امر به معروف و نهى از منکر در شریعت اسلامى در قیاس با ادیان دیگر از اهمیت بیشترى برخوردار است و از همینرو یکى از اوصاف پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله در تورات امر به معروف و نهى از منکر شمرده شده است: « اَلَّذینَ یَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِىَّ الاُمِّىَّ الَّذى یَجِدونَهُ مَکتوبـًا عِندَهُم فِى التَّورةِ والاِنجیلِ یَأمُرُهُم بِالمَعروفِ و یَنههُم عَنِ المُنکَرِ ». ( اعراف / 7، 157 ) شاید اهمیت فوق العاده امر به معروف و نهى از منکر در اسلام از آن روست که این دین براى همه مردم در تمامى اعصار تشریع شده ( سبأ / 34، 28؛ آلعمران / 3، 19 ) و آخرین شریعت الهى است ( احزاب / 33، 40 )، ازاینرو لازم است همه مؤمنان، به ویژه دانشمندان در بسط و حفظ شریعت بکوشند و با عمل به این دو فریضه، جانشین خدا و پیامبران بر روى زمین باشند و اسلام را جاودانه کنند. با این همه، این دو فریضه ویژه اسلام نیست و در شرایع پیشین نیز واجب بوده، گرچه محدوده آن به گستردگى اسلام نبوده است. | ||
بر پایه روایتى از پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله مراد از « الَّذیِن یأمُروُنَ بِالقِسْطِ » در آیه 21 آلعمران / 3 گروهى از بنىاسرائیلاند که قاتلان پیامبران را امر به معروف و نهى از منکر کردند و در این راه به شهادت رسیدند :(1) « اِنَّ الَّذینَ یَکفُرونَ بِـ ٔ یـتِ اللّهِ و یَقتُلونَ النَّبِیّینَ بِغَیرِ حَقٍّ ویَقتُلونَ الَّذینَ یَأمُرونَ بِالقِسطِ مِنَ النّاسِ فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ اَلیم »؛ همچنین جمعى از « ربّانیون » [ دانشمندان مسیحى ] و « احبار » [ علماى یهود ] که از گفتار گناهآلود و حرام خوارگى نهى نمىکردند نکوهش شدهاند: « لَولا یَنههُمُ الرَّبّـنِیّونَ والاَحبارُ عَن قَولِهِمُ الاِثمَ واَکلِهِمُ السُّحتَ لَبِئسَ ما کانوا یَصنَعون ». ( مائده / 5، 63 ) شمارى از بنىاسرائیل بر اثر کفر و ترک نهى از منکر از سوى داود و عیسى علیهماالسلام لعنت شدند: « لُعِنَ الَّذینَ کَفَروا مِن بَنى اِسرءیلَ عَلى لِسانِ داوودَ و عیسَى ابنِ مَریَمَ ذلِکَ بِما عَصَوا وکانوا یَعتَدون * کانوا لا یَتَناهَونَ عَن مُنکَرٍ فَعَلوهُ ». ( مائده / 5، 78 ـ 79 ) | بر پایه روایتى از پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله مراد از « الَّذیِن یأمُروُنَ بِالقِسْطِ » در آیه 21 آلعمران / 3 گروهى از بنىاسرائیلاند که قاتلان پیامبران را امر به معروف و نهى از منکر کردند و در این راه به شهادت رسیدند :(1) « اِنَّ الَّذینَ یَکفُرونَ بِـ ٔ یـتِ اللّهِ و یَقتُلونَ النَّبِیّینَ بِغَیرِ حَقٍّ ویَقتُلونَ الَّذینَ یَأمُرونَ بِالقِسطِ مِنَ النّاسِ فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ اَلیم »؛<ref>جامع البيان، مج 3، ج 3، ص 294؛ مجمع البيان، ج 2، ص 720.</ref> | ||
همچنین جمعى از « ربّانیون » [ دانشمندان مسیحى ] و « احبار » [ علماى یهود ] که از گفتار گناهآلود و حرام خوارگى نهى نمىکردند نکوهش شدهاند: « لَولا یَنههُمُ الرَّبّـنِیّونَ والاَحبارُ عَن قَولِهِمُ الاِثمَ واَکلِهِمُ السُّحتَ لَبِئسَ ما کانوا یَصنَعون ». ( مائده / 5، 63 ) شمارى از بنىاسرائیل بر اثر کفر و ترک نهى از منکر از سوى داود و عیسى علیهماالسلام لعنت شدند: « لُعِنَ الَّذینَ کَفَروا مِن بَنى اِسرءیلَ عَلى لِسانِ داوودَ و عیسَى ابنِ مَریَمَ ذلِکَ بِما عَصَوا وکانوا یَعتَدون * کانوا لا یَتَناهَونَ عَن مُنکَرٍ فَعَلوهُ ». ( مائده / 5، 78 ـ 79 ) | |||
از گزارش داستان اصحاب * سبت در قرآن کریم بر مىآید که گروهى از بنىاسرائیل که نهى از منکر نمىکردند به همراه مرتکبان منکر هلاک شدند و تنها گروهى نجات یافتند که نهى از منکر کردند: « اَنجَینا الَّذینَ یَنهَونَ عَنِ السّوءِ واَخَذنَا الَّذینَ ظَـلَموا بِعَذابٍ بَـ ٔ سٍ ». ( اعراف / 7، 165 ) در آیه 116 هود / 11 بنىاسرائیل را عتاب مىکند که چرا در نسلهاى پیشین شما جز گروهى اندک، خردمندانى نبودند که مردم را از فساد باز دارند: « فَلَولا کَانَ مِنَ القُرونِ مِن قَبلِکُم اولوا بَقِیَّةٍ یَنهَونَ عَنِ الفَسادِ فِى الاَرضِ اِلاّ قَلِیلاً مِمَّن اَنجَینا مِنهُم ». از نصایح لقمان به فرزندش نیز استفاده مىشود که امر به معروف در شرایع پیشین واجب بوده است: « یـبُنَىَّ اَقِمِ الصَّلوةَ وأْمُر بِالمَعروفِ وَانْهَ عَنِ المُنکَرِ واصبِر عَلى ما اَصابَکَ ». ( لقمان / 31، 17 ) | از گزارش داستان اصحاب * سبت در قرآن کریم بر مىآید که گروهى از بنىاسرائیل که نهى از منکر نمىکردند به همراه مرتکبان منکر هلاک شدند و تنها گروهى نجات یافتند که نهى از منکر کردند: « اَنجَینا الَّذینَ یَنهَونَ عَنِ السّوءِ واَخَذنَا الَّذینَ ظَـلَموا بِعَذابٍ بَـ ٔ سٍ ». ( اعراف / 7، 165 ) در آیه 116 هود / 11 بنىاسرائیل را عتاب مىکند که چرا در نسلهاى پیشین شما جز گروهى اندک، خردمندانى نبودند که مردم را از فساد باز دارند: « فَلَولا کَانَ مِنَ القُرونِ مِن قَبلِکُم اولوا بَقِیَّةٍ یَنهَونَ عَنِ الفَسادِ فِى الاَرضِ اِلاّ قَلِیلاً مِمَّن اَنجَینا مِنهُم ». از نصایح لقمان به فرزندش نیز استفاده مىشود که امر به معروف در شرایع پیشین واجب بوده است: « یـبُنَىَّ اَقِمِ الصَّلوةَ وأْمُر بِالمَعروفِ وَانْهَ عَنِ المُنکَرِ واصبِر عَلى ما اَصابَکَ ». ( لقمان / 31، 17 ) | ||
==شرایط امر به معروف و نهى از منکر== | ==شرایط امر به معروف و نهى از منکر== | ||
این دو فریضه را موکول به 4 شرط کردهاند؛ یعنى باید امر و نهى کننده 1. معروف و منکر را بشناسد. 2. احتمال تأثیر دهد. 3. مخاطب را مصرّ بر گناه بیابد. 4. بر امر و نهى مفسدهاى همچون ضرر مالى و جانى مترتب نباشد . | این دو فریضه را موکول به 4 شرط کردهاند؛ یعنى باید امر و نهى کننده 1. معروف و منکر را بشناسد. 2. احتمال تأثیر دهد. 3. مخاطب را مصرّ بر گناه بیابد. 4. بر امر و نهى مفسدهاى همچون ضرر مالى و جانى مترتب نباشد .<ref>شرائع الاسلام، ج 1، ص 342.</ref> در خصوص شرط نخست برخى فقها با تمسک به اطلاق آیات و روایات و نیز تأکید موجود در این ادله گفتهاند: شناخت معروف و منکر واجب است و کسى که بر اثر عدم آگاهى از معروف و منکر نمىتواند امر به معروف و نهى از منکر کند گناهکار است . <ref>امر به معروف و نهى از منكر، ص 127 ـ 128.</ref> این گروه از فقها اصطلاحا شناخت معروف و منکر را شرط واجب دانستهاند ( مانند شرط طهارت براى نماز )؛ ولى بیشتر فقها آن را شرط وجوب دانسته و کسب آن را واجب نمىدانند <ref>جواهرالكلام، ج 21، ص 366.</ref>( مانند شرط استطاعت براى حجّ ). بنا به نظر اخیر تنها عالم به معروف و منکر وظیفه امر و نهى را بر عهده دارد. | ||
قائلان به این نظر به ادلهاى از جمله روایتى از امام صادق علیهالسلام استناد کردهاند. در این روایت، امام علیهالسلام وجوب امر به معروف و نهى از منکر را مشروط به قدرت و علم کرده است و آنگاه در تأیید این نظر به آیات « و لتَکُن مِنکُم اُمَّةٌ یَدعونَ اِلَى الخَیرِ ویَأمُرونَ بِالمَعروفِ و یَنهَونَ عَنِ المُنکَر » ( آلعمران / 3، 104 ) و نیز « و مِن قَومِ موسى اُمَّةٌ یَهدونَ بِالحَقِّ وبِهِ یَعدِلون » ( اعراف / 7، 159 ) استناد فرموده، با این استدلال که در این دو آیه خداوند وظیفه امر به معروف و نهى از منکر را تنها بر عهده گروهى خاص: « اُمَّةٌ » نهاده و بر همگان واجب نکرده است .<ref>وسائل الشيعه، ج 6 ، ص 126.</ref> | |||
درباره شرط دوم، فقیهان این نکته را یادآور شدهاند که ممکن است در مواردى امر به معروف و نهى از منکر بر مخاطب تأثیر نداشته باشد؛ ولى آثار جانبى دیگرى همچون آشکار شدن بدعتها و پیشگیرى از مشتبه شدن معروف و منکر داشته باشد که در این صورت نیز باید حقیقت را آشکار کرد و سکوت و کتمان جایز نیست :<ref>تحريرالوسيله، ج 1، ص 456.</ref> | |||
« اِنَّ الَّذینَ یَکتُمونَ ما اَنزَلنا مِنَ البَیِّنـتِ والهُدى مِن بَعدِ ما بَیَّنّـهُ لِلنّاسِ فِى الکِتـبِ اُولکَ یَلعَنُهُمُ اللّهُ ویَلعَنُهُمُ اللّـعِنون ». ( بقره / 2، 159، 173 ) | |||
از | برخى از فقیهان اهل سنت نیز با استناد به آیه « و ذَکِّر فَاِنَّ الذِّکرى تَنفَعُ المُؤمِنین » ( اعلى / 87، 9 ) و نیز برخى روایات، امر به معروف و نهى از منکر را در هر صورت بر مکلف واجب مىدانند؛ چه تأثیر داشته باشد یا نداشته باشد .<ref>اعانة الطالبين، ج 4، ص 184؛ مغنى المحتاج، ج 4، ص 211</ref> | ||
درباره شرط چهارم، نظر مشهور فقیهان این است که در صورت ترس از زیان مالى و جانى بر خود یا دیگران، وجوب ساقط مىگردد <ref>شرايع الاسلام، ج 1، ص 342؛ جواهرالكلام، ج 21، ص 371؛ اعانة الطالبين، ج 4، ص 184.</ref> | |||
برخى براى اثبات این حکم به آیه 150 اعراف / 7 استناد کردهاند که به موجب آن هارون براى حفظ جان خویش از تداوم نهى از منکر امتناع کرد :<ref>تفسير قرطبى، ج 7، ص 184.</ref> « اِنَّ القَومَ استَضعَفونى و کادوا یَقتُلونَنى ». برخى نیز آیه 195 بقره / 2 را که از افکندن خود در هلاکت به دست خویش منع کرده است: « و لا تُلقوا بِاَیدیکُم اِلَى التَّهلُکَةِ » دلیل بر این امر دانستهاند ؛<ref>مجمع البيان، ج 2، ص 516 </ref> | |||
امّا بسیارى از فقها در این مسئله تفصیل داده و آن را در موردى پذیرفتهاند که مفسده مترتب بر امر و نهى بیش از مفسده مترتب بر ترک معروف و ارتکاب منکر باشد؛ ولى اگر معروف و منکر از امورى است که از نظر شارع مقدس اهمیت فراوانى دارد، مانند حفظ اسلام و عقاید و نوامیس قرآن و احکام ضرورى باید با مقایسه اهم و مهمّ، مهمتر را در نظر گرفت و با مجرد ضرر و حَرَج وجوب امر به معروف و نهى از منکر برداشته نمىشود. چه بسا براى حفظ اینگونه امور باید جان یا جانهایى فدا شود و در این صورت تحمل ضررهاى غیر جانى یا مشقتها به طریق اولى واجب است . <ref>الكاشف، ج2، ص124؛ تحريرالوسيله، ج1، ص465.</ref> | |||
از نظر اینان میان قاعده لاضرر و لاحَرَج که مستند عمده شرط چهارم است و ادله امر به معروف و نهى از منکر تزاحم وجود دارد و براساس قاعده تزاحم باید به آنکه ملاک قوىتر و اهمیت بیشترى دارد عمل کرد .<ref>امر به معروف و نهى از منكر، ص 200.</ref> | |||
از آیات قرآن نیز مىتوان شواهدى در تأیید این نظر ارائه کرد؛ آیه 21 آلعمران / 3 از کشته شدن شمارى از پیامبران و نیز کشته شدن امر کنندگان به معروف به دست گروهى از بنىاسرائیل خبر مىدهد: | |||
« اِنَّ الَّذینَ یَکفُرونَ بِـ ٔ یـتِ اللّهِ و یَقتُلونَ النَّبِیّینَ بِغَیرِ حَقٍّ ویَقتُلونَ الَّذینَ یَأمُرونَ بِالقِسطِ مِنَ النّاسِ فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ اَلیم ». براساس روایتى در ذیل آیه، پیغمبر اکرم صلىاللهعلیهوآله در پاسخ این پرسش که عذاب چه کسى از همه سختتر است فرمود: عذاب شخصى که پیامبرى یا آمر به معروف و ناهى از منکرى را بکشد، آنگاه آیه فوق را تلاوت کرده و فرمود: بنىاسرائیل در آغاز روز 43 پیامبر را کشتند. 112 مرد صالح از میان آنان برخاستند و قاتلان را امر به معروف و نهى از منکر کردند. بنىاسرائیل همه آنان را نیز در غروب همان روز کشتند .<ref>جامعالبيان، مج3، ج3، ص 294؛ مجمعالبيان، ج 2، ص 720.</ref> | |||
براساس نقل دیگرى آن حضرت در ذیل این آیه فرمود: بهترین جهاد سخنى است که براى دفاع از حق در پیش روى سلطان ستمگر گفته و شخص مجاهد در این راه کشته مىشود ؛(<ref>مجمع البيان، ج 2، ص 423.</ref> | |||
همچنین بر پایه روایتى حضرت على علیهالسلام مراد آیه « و مِنَ النّاسِ مَن یَشرى نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللّهِ » ( بقره / 2، 207 ) را مردى دانسته که بر اثر امر به معروف و نهى از منکر کشته مىشود <ref>همان، ص 535</ref> | |||
و درباره آیه « یـبُنَىَّ اَقِمِ الصَّلوةَ وأمُر بِالمَعروفِ وانْهَ عَنِ المُنکَرِ واصبِر عَلى ما اَصابَکَ » ( لقمان / 31، 17 ) فرمود که مراد از صبر، استقامت در برابر دشواریها و رنجهایى است که در راه امر به معروف و نهى از منکر وجود دارد .(<ref>الصافى، ج4، ص145؛ تفسير قرطبى، ج 14، ص 47؛ احكام القرآن، جصاص، ج 3، ص 515 .</ref> | |||
آیات 13 ـ 27 یس / 36 نیز به ماجراى مردى فداکار پرداخته که به سبب امر به معروف و نهى از منکر و دفاع از پیامبران الهى سرانجام به شهادت رسید .<ref>مجمع،البيان، ج 8 ، ص 658</ref> | |||
شهید مىگوید: اگر امر به معروف و نهى از منکر به صورت جهاد * باشد مسلم است که مىتوان تا سرحد کشته شدن پیش رفت. او در ادامه مىگوید: بسیارى از عامه امر به معروف و نهى از منکر را اگرچه به کشته شدن آمر و ناهى بینجامد جایز شمرده و به آیه « و کَاَیِّن مِن نَبِىٍّ قـتَلَ مَعَهُ رِبِّیّونَ کَثیرٌ » استدلال کردهاند، زیرا خدا آنان را از آن رو که به سبب امر به معروف و نهى از منکر کشته شدهاند ستوده است .(<ref>القواعد والفوائد، ص206؛ تفسير قرطبى، ج4، ص31.</ref> | |||
افزون بر آیات، احادیثى که امر به معروف و نهى از منکر را از شاخههاى جهاد برشمرده <ref>نهج البلاغه، حكمت 375؛ الكافى، ج 5 ، ص 52 .</ref> | |||
و نیز سیره بسیارى از اولیاى الهى که در راستاى امر به معروف و نهى از منکر تا سر حد شهادت پیش رفتند مؤید همین نظر است که در امور مهم و اساسى دشواریها نمىتواند مانع امر به معروف و نهى از منکر باشد ، <ref>امر به معروف و نهى از منكر، ص 192 ـ 193.</ref> | |||
بنابراین استناد به آیه « ولا تُلقوا بِاَیدیکُم اِلَى التَّهلُکَةِ » ( بقره / 2، 195 ) براى عدم وجوب امر به معروف و نهى از منکر در همه موارد ضرر <ref>مجمع البيان، ج 2، ص 538 .</ref> صحیح نیست. | |||
برخى بر شرطهاى چهارگانه فوق شرط عدالت را نیز افزودهاند؛ یعنى امر و نهى کننده خود نیز باید واجبات را انجام دهد و از محرمات بپرهیزد. آنان براى لزوم این شرط افزون بر روایات، به شمارى از آیات نیز استدلال کردهاند ؛ <ref>مستدرك الوسائل، ج 12، ص 203؛ تفسير قرطبى، ج 4، ص 31.</ref> | |||
از جمله آیاتى که به نکوهش کسانى پرداخته که دیگران را به نیکى فرا مىخوانند؛ ولى خویشتن را فراموش کرده و به گفته خود عمل نمىکنند: « اَتَأمُرونَ النّاسَ بِالبِرِّ وتَنسَونَ اَنفُسَکُم » ( بقره / 2، 44 )، « لِمَ تَقولونَما لا تَفعَلون » ( صفّ / 61، 2 )، « کَبُرَ مَقتـًا عِندَ اللّهِ اَن تَقولوا ما لا تَفعَلون » ( صفّ / 61، 3 )؛ ولى فقها و مفسران این شرط را نپذیرفته و گفتهاند که سرزنش در این آیات بر اثر امر به نیکیها نیست، بلکه به سبب ترک واجب و ارتکاب منکر است و در آیه 2 صفّ / 61 شاید نکوهش از این جهت است که آنان برخلاف ادعاى خود برخى کارها را انجام نمىدادند ،<ref>احكامالقرآن، ابنعربى، ج1، ص266؛ جواهرالكلام، ج 21، ص 373؛ تفسير قرطبى، ج 6 ، ص 164.</ref> | |||
بنابراین بر مرتکب منکر نیز واجب است که از منکر نهى کند، زیرا بر عهده او دو واجب است: یکى ترک ارتکاب حرام و دیگرى نهى از منکر و با ترک یک واجب، واجب دیگر از او برداشته نمىشود . <ref>الكشاف، ج 1، ص 398.</ref>البته تردیدى نیست که پذیرش نهى کسى که خود به منکر آلوده است، دشوار است .<ref>احكام القرآن، ابن عربى، ص 266.</ref> | |||
ویرایش